![حقوق بین الملل خصوصی 1(حقوق) دکتر حسین آل کجباف - پیام نور](../prod-images/520970.jpg)
کتاب کامل حقوق بین الملل خصوصی 1
تالیف دکتر حسین آل کجباف
منبع رشته حقوق پیام نور
شامل 245 صفحه در قالب فایل pdf
حقوق بین الملل خصوصی 1(حقوق) دکتر حسین آل کجباف - پیام نور
کتاب کامل حقوق بین الملل خصوصی 1
تالیف دکتر حسین آل کجباف
منبع رشته حقوق پیام نور
شامل 245 صفحه در قالب فایل pdf
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:52
در سال 1336 در یکی از محله های مستضعف نشین اصفهان به نام کوی کلم در خانواده ای آگاه و متقی و با ایمان متولد شد. از اوان جوانی جزء نماز گزاران دائم مسجد محل بود که صوت تکبیر و اذان او آرام بخش جان نماز گزاران مسجد سید بود .
قامتش رشید رفتارش متین و با وقار بود و نور ایمان در چهره اش همیشه تابان . او را در حقیقت می توان بشیر سبز بهار اسلام دانست که از همان آغاز سالک کوی عرفان متکی به ایمان الهی بود ودر خط نورانی قران سیر می کرد روح مصفای او با تلا وت قران پالا یش یافته بود .
حسین در سال1343 وارد مدرسه شد .تحت توجهات پدر ومادر مومنش درعین فراگیری دانش کلاسیک لحظه ای از اموزش مسائل دینی غفلت نمی کرد.
زند گینا مه شهید حاج حسین خرازی
شهید حسن انصاری
مهدی باکری
زندگی نامه شهید حاج محمد ابراهیم همــت
نقش شهید در کردستان و مقابله با ضدانقلاب:
گوشه ای از خاطرات کردستان به قلم شهید :
شهید همت و دفاع مقدس:
ویژگیهای برجسته شهید :
نحوه شهادت :
خاطره ۱
خاطره ۲
خاطره ۳
شهید همت به روایت شهید آوینی
شهید سید مرتضی آوینی
زندگینامه شهید حسین قجه ای
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه16
فهرست مطالب
سلطان حسین بایَقرا
انحطاط نهایی تیموریان ایران :
حسین بن منصور بن بایقرا، از نوادگان بایقرا پسر عمر شیخ تیمورى بود که بعد از ابو سعید در هرات به فرمانروایى نشست «875 ق / 1470 م».
دربار هرات :
دربار او یک مرکز درخشان از ادب و هنر عصر بود . به طورى که هرات کانون بزرگى از فرهنگ و دانش عصر به شمار مىرفت. وزیر دانشمند، شاعر و نویسنده اُزبک او ، امیر علیشیر نوایى، روح واقعى این کانون و حامى و مربى دانشمندان و هنر پروران وابسته به دربار سلطان حسین بایقرا بود.
در این کانون پر آوازه افرادى همچون عبدالرحمن جامى، شاعر و عارف نامدار، کمال الدین بهزاد، نقاش و صنعتگر معروف، و میر خواند مورخ مشهور عصر، درخشیدند .
همچنین پاره ای علمای معروف نیز در هرات پرورش یافتند و توسط سلطان حمایت شدند . از میان ایشان نام ملا حسین واعظ کاشفى معروف است .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:59
فهرست و توضیحات:
تولد
حسین و پیامبر
حسین با پدر
« امام حسین با برادر
راه حسین ، راه عدل
هدف امام حسین
تربیت امام حسین
حضرت حسین و علم و دانش او
دل
بستگی ایرانیان به امام حسین
باب الحسین رحمت عمومی
یاران امام حسین (
«عبادت حبیب »
در شب عاشورا ، صدای مناجات ایشان از دور شنیده می شد و چه بساکه ، همین صحنه ها سبب بیداری و هدایت آن عده از لشکر دشمن بود که به صف یاران امام حسین (ع) پیوستند و با ارزش ترین عبادت آنان هدیه کردن جانشان به پیشگاه خداوند بود – که خشنودی خدای بر جمیع آنان باد –
تولد
حسین و پیامبر
حسین با پدر
« امام حسین با برادر
راه حسین ، راه عدل
هدف امام حسین
تربیت امام حسین
حضرت حسین و علم و دانش او
دل
بستگی ایرانیان به امام حسین
باب الحسین رحمت عمومی
یاران امام حسین (
«عبادت حبیب »
در شب عاشورا ، صدای مناجات ایشان از دور شنیده می شد و چه بساکه ، همین صحنه ها سبب بیداری و هدایت آن عده از لشکر دشمن بود که به صف یاران امام حسین (ع) پیوستند و با ارزش ترین عبادت آنان هدیه کردن جانشان به پیشگاه خداوند بود – که خشنودی خدای بر جمیع آنان باد – در مورد عبادت حبیب بن مظاهر کاشفی گفته است که او حافظ تمامی قرآن بود و هر شب تا طلوع صبح یک قرآن ختم می کرد . و بالاتر از همه اینها ، سخن امام حسین (ع) دربارة اوست که پس از شهادتش فرمود : (ای حبیب ! رحمت خدای برتوباد ، که تو مردی فاضل بودی و قرآن را در یک شب ختم کردی ) .
لوع صبح یک قرآن ختم می کرد . و بالاتر از همه اینها ، سخن امام حسین (ع) دربارة اوست که پس از شهادتش فرمود : (ای حبیب ! رحمت خدای برتوباد ، که تو مردی فاضل بودی و قرآن را در یک شب ختم کردی ) .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:7
پرتوى از سیره و سخنان امام حسین (ع)
وقایع بعد از شهادت امام حسین (ع ) ـ پیکر شهدا
یاران امام حسین (ع)
شهادت امام حسین
شهادت امام به روایت خطیب خوارزم
وقایع بعد از شهادت ـ تاراج
عامل اساسى
غارت خیمه ها
زندگی امام حسین (ع) :
- امام حسین (ع) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد و در تمام مدتى کــه در مکه اقامت گزید و در طول راه مکه به کربلا , تـا هنـــگام شـــهادت , گـــاهى به اشاره , گـاهى به صراحت , اعلان می داشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حـــکومت ضد اسلامى یزید و برپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در بــرابر ظــلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم.
- هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع) و مشرف شدن به زیارت قبرش و باز نمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد , لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزد می نماید و هدف هم جز این نیست و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى میگراید.
- روزى از محلى عبور می فرمود , عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاى خشکى می خوردند , امام حسین (ع) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین , خداوند متکبران را دوست نمی دارد.
- شعیب بن عبدالرحمن خزاعى میگوید : چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید , بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند , علتش را از امام سجاد (ع) پرسیدند , فرمود :
این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه زنهاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.
یاران امام حسین (ع)
على بن الحسین ع مى گوید : پدرم این شعر را دو ســـه بـار خواند تا فهمیدم و مقصود او را بدانستم و اشک چشمانم را گرفت. اما اشـــکم را نگـــه داشــتـم و خاموش ماندم و بدانستم که بلا نازل شده است.
عمه ام نیز اشعار برادر را شنید ، او زن بود و زنان رقت دارند ، و استعداد زارى. نتوانست آرام بگیرد. برخــاسته و جامه خود را مى کشید ، نزد وى رفت و گفت :
اى واى از داغ عزیز. اى بـــاقى مـــانده ســـلف و پناهگاه خلف. کاش آن روز کـه فاطمه مادرم یا على پدرم یا حسن برادرم ، از دنیا برفتند، زندگیم به سر رسیده بود.
امام (ع) نگاهى به او کرده گفت : خواهرم، شیطان بردبارى تو را نبرد.
زینب گفت : پدر و مادرم فدایت ؛ غم و اندوه را از من ربودى و آرامش بخشیدى.
امـام در حالى که اشـــک از دیدگـــانش سرازیر شده بود گفت : چنانچه مرغ قطا (1) ، را در آشیانه اش به حال خود مى گذارند آرام مى خوابید.
زینب گفت : واى بر مـن ، تـو را از من خواهند گرفت ! این قلب مرا بیشتر داغدار مى کند و بر جانم سختتر است.
آنگاه به چهره خـــویش زد و گــریبان خـــویش را گرفت و آن را بدرید و بیهوش به زمین افتاد.
حــسین (ع) از جـاى برخاست و بدو پرداخت و آب به چهره اش ریخت و او را به هوش آورد و به وى گفت : اى خــواهر از خدا بترس و از خدا تسلى خواه و بدان که زمینیان مى میـرند و از اهـــل آســـمانها نیز کسى باقى نمى ماند.سرانجام همه چیزها نابود شدنى است به جز ذات خــدایى که همه آفریدگان را به قدرت خویش آفریده و خلق را برمى انگیزد که باز مى آیند و او خود یگانه است. جدم ، پدرم ، مــادرم و بــرادرم همــگى از مـن بــهتر بودند. پیشوا و مقتداى من و همه مسلمانان پیمبر خداست.
حسین ع با این سخنان و امثال آن وى را دلدارى داد و گفت : خواهرم! من تو را سوگند مى دهم، و سوگند مرا رعایت کن و چون من کشته شدم بر من گریبان ندرى و چهره نخراشى و واى نگویى و فغان برنیاورى. < ادامه >