لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
عبید زاکانی
طنزپرداز و شاعر بزرگ قرن هشتم (متوفا بین سالهای 768 تا 772 قمری)خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی قزوینی، از خاندان زاکانیان قزوین بود که تیرهای از اعراب بنیخفاجهاند. اینها اعرابی بودند که در قرن دوم هجری به این منطقه کوچانده شدند تا قزوین رونق بگیرد. زاکانیان دو شعبه داشتند. یک شعبه اهل علم و حدیث و شعبهی دیگر اهل وزارت و صدارت، و عبید از شعبهی دوم بوده است. او مقدمات علوم را در قزوین فرا گرفت و برای تکمیل آن به شیراز رفت. حافظ شیرازی و سلمان ساوجی همعصر او بودند و بنا به قول مشهور او سری هم به بغداد زده است برای دیدار با سلمان ساوجی. فوت او را بین سالهای 768 تا 772 هجری در اصفهان یا بغداد نوشتهاند. حتی محل دفن او نیز محل تردید است. احتمالاً او را در ماهان کرمان به خاک سپردهاند. شهرت عبید به اشعار و نوشتههای طنز او و بهویژه طنز سیاسی است. مثنوی عشاقنامه، نورالامثال، ریشنامه (طنزی در مورد ریش و مکافاتِ آن)، صدپند (شامل صد پند طنزآمیز)، رسالهی دلگشا (که به دو زبان فارسی و عربی است)، مثنوی موش و گربه (یکی از معروفترین آثار سیاسی که شهرت جهانی دارد)، رسالهی اخلاقالاشراف و چند کتاب دیگر آثاری از او هستند که تا روزگار ما رسیدهاند
عبید زاکانی از شعرا و نویسندگان فارسیزبان قرن هشتم هجری قمری است. عبیدالله ملقب به نظامالدین از صاحبان صدور خاندان زاکان قزوین است و اشعار خوب و رسائل بی نظیری دارد.
عباس اقبال در مقدمه دیوان عبید مینویسد:
از شرح حال و وقایع زندگانی عبید زاکانی بدبختانه اطلاع مفصل و مشبعی در دست نیست. اطلاعات ما در این باب منحصر است به معلوماتی که حمدالله مستوفی معاصر عبید و پس از او دولتشاه سمرقندی در تذکره خود، تألیف شده در قرن ۸۹۲ ه.ق.، در ضمن شرحی مخلوط به افسانه در باب او به دست داده و مؤلف ریاض العلماء در باب بعضی از تألیفات او ذکر کردهاست. معلومات دیگری نیز از اشعار و مؤلفات عبید به دست میآید. از مختصری که مؤلف تاریخ گزیده راجع به عبید نوشتهاست مطالب زیر استنباط میشود:
1.اینکه او از جمله صدور وزرا بوده، ولی در هیچ منبعی به آن اشاره نشدهاست.
2.نام شخص شاعر نظام الدین بودهاست، در صورتی که در ابتدای غالب نسخ کلیات و در مقدمههایی که بر آن نوشتهاند وی را نجم الدین عبید زاکانی یاد کردهاند.
3.نام شخصی شاعر عبیدالله و عبید تخلص شعری او است. خود او نیز در تخلص یکی از غزلهای خود میگوید:
گر کنی با دگران جور و جفا
با عبیدالله زاکانی مکن
4.عبید در هنگام تألیف تاریخ گزیده که قریب چهل سال پیش از مرگ اوست به اشعار خوب و رسائل بی نظیر خود شهرت داشتهاست. در تذگرة دولتشاه سمرقندی چند حکایت راجع به عبید و مشاعرات او با جهان خاتون شاعره و سلمان ساوجی و ذکر تألیفی از او به نام شاه شیخ ابواسحاق در علم معانی و بیان و غیره هست.
عبید در تألیفات خود از چندین تن از پادشاهان و معاصرین خود مانند خواجه علاءالدین محمد، شاه شیخ ابوالحسن اینجو، رکن الدین عبدالملک وزیر سلطان اویس و شاه شجاع مظفری را یاد کردهاست. وی از نوابغ بزرگان است. میتوان او را تا یک اندازه شبیه به نویسنده بزرگ فرانسوی ولتر دانست.
وفات عبید زاکانی را تقی الدین کاشی در تذکرة خود سال ۷۷۲ دانسته و صادق اصفهانی در کتاب شاهد صادق آن را ذیل
وقایع سال ۷۷۱ آوردهاست. امر مسلم این که عبید تا اواخر سال ۷۶۸ ه.ق. هنوز حیات داشتهاست.... و به نحو قطع و یقین وفات او بین سنوات ۷۶۸ و ۷۶۹ و ۷۷۲ رخ دادهاست.
از تألیفاتی که از او باقی است معلوم است که بیشتر منظور او انتقاد اوضاع زمان به زبان هزل و طیبت بودهاست. مجموع اشعار جدی که از او باقی
است و در کلیات به طبع رسیدهاست از ۳۰۰۰ بیت تجاوز نمیکنند.
ادّعای خدایی
شخصی دعوی خدایی می کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: «پارسال این جا یکی دعوی پیغمبری می کرد، او را بکشتند» گفت: «نیک کردند، که من او را نفرستادم.»
باقی تو دانی
«جحی» در کودکی چند روز مزدور(۱) خیاطی بود. روزی استادش کاسه ی عسل به دکّان برد. خواست به کاری رود. جحی را گفت: در این کاسه زهر است، زنهار تا
عبید زاکانی