نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق درمورد ارسطو و فن شعر

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق درمورد ارسطو و فن شعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درمورد ارسطو و فن شعر


دانلود تحقیق درمورد ارسطو و فن شعر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 59

 

1-درباب شعر و تقلید

سخن ما درباره شعرو انواع آن است، و اینکه خاصیت هر یک از آ« انواع چیست و افسانه شعر را چگونه باید ساخت تا شعر خوب باشد، آنگاه سخن از اجزاء و از سایر اموری که به این بحث مربوط است خواهیم راند وبا رعایت ترتیب طبیعی نخست از ان امری آغاز می کنیم که به حسب ترتیب مقدم هست. شعر حماسی و شعر تراژدی و همچنین شعر کمدی ونظم دیتی رامب و همچنین بخش عمده هنر نی زدن و چنگ نواختن به طور کلی انواع تقلید به شمار می آیند. اما در عین حال در سه جهت با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا با وسایل تقلید در آنها مختلف است، یا موضوع متفاوت است ویا شیوه تقلید در آن ها تفاوت دارد.

همان گونه که پاره ای مردم، بسیاری از چیزها را که از طریق صنعت ویا بر سبیل عادت، تصویر می کنند به وسیله الوان و نقوش تقلید می نمایند، و بعضی دیگر آ« گونه چیزها را به وسیله اصوات تقلید می کنند، در هنرهای مذکور هم کار بر همین منوال است . تمام این هنر ها چیزها را به وسیله ایقاع و لغظ و آهنگ تقلید می کنند. نهایت آنکه این وسایل را گاهی با هم جمع می دارند و گاه جدا از یکدیگر به کار می برند، چنانکه در نی زدن و چنگ نواختن و هنرهایی از این گونه همچون هنز نواختن نی هایی که چند لوله دارد ، تقلید تنها به وسیله آهنگ و ایقاع انجام می گردد. در صورتیکه رقص فقط به وسیله ایقاع،  وبدون آهنگ انجام می پذیرد و سبب این امر آن است که رقاصان به مدد ایقاع هایی که اشکال رقص تعبیر و بیان آنهاست طبایع اشخاص و آنچه  را آنها انجام می دهند یا از آن رنج می برند تقلید می نمایند .

اما آن گونه هنر که به وسیله لفظ تقلید  از امور می کند، خواه آن لفظ به صورت نثر باشد یا شعر ،  وآن شعر هم خواه مرکب باشد از انواع و خواه نوعی واحد باشد تا هب امروز نام خاصی ندارد و هیچ لفظ مشترکی نیست که آن را بتوان به یطور یکسان، هم بر اداهای مقلدانه سوفرون و کسنارک اطلاق کرد وهم بر مکالمات سقراط ، یا اینکه هم برداستانهایی که در وزن ثلاثی سروده می شود و هم بر مکالمات اطلاق نمود وهم بر اشعاری که در مراثی ساخته می شود و امثال آنها، الا آنکه مردم را عادت بر این است که بین نوع اشعار و اوزان آنها حکم به اتحاد می کنند و بدین ملاحظه بعضی گویندگان را مرثیه پرداز و بعضی از حماسه سرا نام می نهند اما لفظ شاعر را بر همه اطلاق می کنند. لیکن آنها را نه از بابت موضوع و ماهیت کارشان شاعر می خوانند، بلکه فقط از بابت وزنی که در سخنان خویش به کار می برند چنانکه اگر کسی هم مطلبی از مقوله علم طب یا حکمت طبیعی را به سخن موزون اداکند برسبیل عادت او را نیز شاعر می خوانند. در صورتیکه بین سخن هومر و سخن انباذ قلس جزدر وزن هیچ شباهت ونیست و از انی رو صواب آن است که ازین دو یکی ار شاعر بخوانیم و آن دیگر را اگر حکیم طبیعی بخوانیم اولیتر است ، و همچنین اگر کسی اثری به وجود بیاورد که از مقوله تقلید باشد، و در آ« تمام اوزان مختلف را به هم در آمیزد چنانکه خرمون منظومه کنتورس ار ساخته است و اوزان مختلف را در آن بهم آمیخته است باید او را نیز شاعر بخوانیم، این هاست تفاوت هایی که در انی امورد باید در نظر گرفت . از فنون  و هنرها بعضی هم هستند که تمام وسایل سابق الذکر را ، چون ایقاع و آواز و وزن به کارمی برند. مثل اشعار دیتی رامب، نوموس، تراژدی و هم کمدی، الا آنکه بعضی از این فنون، وسایل سه گانه ، مذکور را با هم به کار می برند و بعضی هر یک را جداگانه

2- انواع شعر

کسانیکه تقلید می کنند کارشان توصیف کردارهای اشخاص است و این اشخاص نیز به حکم ضرورت یا نیکانند یا بدان چون اختلاف در سیرت تقریباً همواره به همین دو گونه منتهی می شود از آنکه تفاوت مردم همه در نیکو کاری و بدکاری است. اما کسانی را که شاعران وصف می کنند یا از حیث سیرت انها را برتر از آنچه هستند توصیف می کنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حد میانه وصف می کنند و در این باب شاعران نظیر نقاشانند.

چنانکه پولی گنوت ، فی المثل مردم را بهتر از آنچه در واقع هستند تصویر می کرد و پوزون ، انها را بدتر از آنچه هستند تصویر می نمود. اما دیونی سیوس آنها را به همان گونه ، که در واقع چنان اند، نمایش می داد . ازین جا پیداست که هر یکی از انواع تقلید که آنها را برشمردیم از همنی جهات با یکدیگر تفاوت ها دارند و برحسب تفاوت موضوع با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند.

بدینگونه در رقص ودر نی زدن ودر چنگ نواختن نیز، همین تفاوت ها ممکن است پیش بیاید و همچنین در نثر وهم در شعری که با آواز همراه نباشد. چنانکه هومر فی المثل اشخاص داستان خویش را برتر از آنچه هستند تصویر می نماید و کلیو فون آنهارا چنان که هستند تصویر می نماید. اما همگون که از اهل ثاسوس بوده است و اولین سازنده اشعار پارودیا است، و همچنین نیکوخارس سازنده منظومه دییلیاد هر دو اشخاص داستان خویش را پست تر از آنچه هستند نمایش می دهد و این اختلاف در دیتی رامب و نوموس هم هست. چه ، دراین دوشیوه هم ممکن است مردم و اشخاص داستان به همان شیوه ای تصویر کرد که تیموثه و فیلوکس دز تصویر سیکلوپ ها کرده اند، و همین تفاوت است که تراژدی را هم از کمدی جدا می کند، زیرا این یکی مردم را فروتر از آنچه هستند تصویر می کند و آن دیگر برتر و بالاتر .

3-انواع تقلید

تفاویت دیگر نیز بین این هنرها هست و آن مربوط است به شیوه ای که هر یک از آنها درتقلید دارند. چون ، شاعر در عین آنکه موضوع واحدی را با وسایل واحد ومشابه تقلید می کند، ممکن است آن را به صورت روایت از زبان دیگری نقل کند، چنانکه هومر کرده است. یا آنکه از زبان خود گوینده و بی مداخله شخص راوی آن را نقل نماید ، ویا ممکن است که تمام اشخاص داستان را در حین حر کت ودر حال عمل تصویر بنماید.

این هاست تفاوت های سه گانه ای که در انواع تقلید –چنانکه در آغاز سخن گفتیم – وجود دارد. تفاوت هایی که مربوط است به وسایط تقلید، به موضوع تقلید ، و به شیوه تقلید . بدین ترتیب، از یک نظر می توان گفت سوفو کل و هومر هر دو یک نوع تقلید می کنند، چون موضوع تقلید هر دو اعمال و اطوار اشخاصی است که برتر و بالاتر از ما هستند، و از جهت دیگر نیز می توان گفت سوفوکل و اریستوفان هر دویک نوع تقلید می کنند چون هر دوشان اعمال و اطوار اشخاصی را تقلید می کنند که درحال عمل و حرکت هستند.

به قول بعضی به همین سبب است که آثار اینها را درام خوانده اند، زیرا که اینها در آثار خویش اشخاصی را تقلید می کنند که در حال عمل و حرکت هستند و برهمین نکته است که قوم دوریان تکیه می کنند و ادعا می نمایند که مخترع تراژدی و کمدی آنها بوده اند. اختراع کمدی را میگماریان به خویش نسبت می دهند . هم آن جماعت از قوم مذکور که در یونان ساکن اند این دعوی را دارند و معتقداند که این فن در دوره ای که حکومت عامه به دست آنها بوده به وجود آمد و هم آن جماعت از میگاری ها که ساکن جزیره سیسیل هستند واپی کارم شاعر مدتی قبل از ظهور کیونیدس و ماگنس در بین آن ها ظهور نمود این دعوی را دارند . اختراع تراژدی راهم بعضی از طوایف دوریان که ساکن پلوپونز هستند به خود نستب می دهند . باری این جماعت، در اثبات دعوی خویش از شباهت الفاظ شاهد می آورند. اینها ادعا دارند که دهکده را به زبان خویش کومه می گویند در صورتیکه قوم آتیک آن را دموس اصطلاح می کنند از این جا نتیجه می گیرند که لفظ کومدیان از ریشه کومازین به معنی بر پاکردن جشن و رقص و آواز مشتق نیست ، این نکته مأخوذ است که چون آن جماعت – که سازندگان نخستین کمدی بوده اند- درشهرها مورد تحقیر بوده اند فقط در کومه، یعنی دهکده ها تردد می نموده اند، همچنین حجت می آورند که لفظ حاکی از فعل و عمل را آنها دران می گویند- و لفظ درام از آن جاست – در صورتیکه مردم آتن برای آن معنی لفظ پراتیسن به کار می برند.

در باب تعداد و کیفیت تفاوت هایی که در امر تقلید هست این قدر کفایت دارد.

4-منشا و انواع شعر

چنین به نظر می آید که پیدایش شعر دو سبب داشته است ، هر دوسبب طبیعی . یکی تقلید است که در آدمی غریزی است و هم از عهد کودکی ظاهر می شود و فرق انسان با سایر جانوران استعداد دارد چنانکه انسان معارف اولیه  خود را از همین تقلید به دست می آورد و هم چنین همه مردم از تقلید لذت می برند.

شاهد این دعوی ، اموری است که در عالم واقع جریان دارد. چه موجوداتی که چشم انسان از دیدار آنها ناراحت می شود، اگر آنها را خوب تصویر نمایند از مشاهده تصویر آنها لذت حاصل می شود. چنانکه تماشای صورت جانوران پست و هم تماشای صورت مردار سبب التذاذ نیز می شود.

سبب این است که دانش آموزی نیز خود لذتی دارد که مخصوص حکما و فلاسفه نیست بلکه سایرمردن نیز در این لذت شریک هستند. هر چند بهره ای که آنها از این لذت دانش اموزی می برند بسیار نیست. از همین روست ، که مشاهده تصاویری که شبیه اصل باشند موجب خوش آیندی می شود زیرا ما از مشاهده این تصاویر اطلاع و معرفت به احوال اصل آن صورت ها پیدا می کنیم و آنچه را در آن صورت ها بدان دلالت هست در می یابیم . مثل اینکه بگوییم این تصویر ، صورت فلان است و اگر خود جهت که موضوع خود را تقلید می کند بلکه از آن لحاظ که در آن کمال صنعت به کار رفته ، ویا از آن جهت که دارای رنگ دلپذیر هست ویا از جهاتی نظیر و مشابه اینها، سبب خوشایندی خاطر ما می شود.

پس چون غریزه تقلید و محاکات در نهاد ما طبیعی بود، چنانکه ذوق آهنگ و ایقاع وبه علاوه ذوق اوزان که نیز جز اجزاء ایقاع ها چیزی نیستند، کسانی که هم از آغاز امر در این گونه امور بیشتر استعداد داشتند اندک اندک پیشتر رفتند و به بدیهه گویی پرداختند و هم از بدیهه گویی ا«ها بود که شعر پدید آمد. آنگاه شعر، بروفق طبع و نهاد شاعران گونه گون گشت. آنها که طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصویر کردند و آنها که طبع شان پست و فرومایه بود به توصیف اعمال دونان و فرومایگان پرداختند . این دسته اخیر هجویات سرودند وآن دسته نخست ، به نظم سرودهای دینی و ستایش ها دست زدند.

از گویندگانی که پیش از هومر بوده اند، شعری از این نوع در دست نداریم  هر چند احتمال دارد که پیش از او، بسیاری دیگر ، شعر گفته باشند. اما از عهد هومر به بعد می توان بعضی نمونه ها ازین نوع شعر ذکر کرد . چنانکه قطعه شعر موسوم به مرگیتس او از این نوع است و هم چنین اشعاری از همین نوع را می توان یادآوری کرد که در آنها به مناسبت توافق با موضوع ، وزنی را که معروف به ایامبو می باشد به کار برده اند. این گونه اشعار را تا هم امروز از آن جهت ایامبیک می گویند که آنها را برای هجو کردن یکدیگر به کار می برده اند. بنابراین شاعران قدیم ، بعضی به اوزان هروئیک پهلوانی شعر سرودند و بعضی باوزن ایامبیک

هومر در نوع جدی وعالی شعر ، گوینده ای توانابود، نه فقط در فخامت و زیبایی شعر سرآمد شاعران شد بلکه از این حیث هم که آثار خویش را قوت و تأثیری از آن گونه که شایسته درام است می بخشد ، برسایر شاعران مزیت داشت و به همان گونه نیز ، اولین کس بود که راه ورسم کمدی را به شاعران بعد آموخت و هزل را که دیگران به صورت هجویات در می آورند، او به صورت درام در آورد. زیرا که آن قطعه شعر او که موسوم است به مرگیتس نسبت به کمدی ها همان مقامی را دارد که ایلیاد و اودیسه او نسبت به آثار تراژدی دارد.

و چون تراژدی و کمدی پدید آمد، شاعران هر یک بروفق طبع و مذاق خویش یکی از این دو شیوه را پیش گرفتند، بعضی به جای آنکه شعر ایامبیک بسرایند سرینده کمدی شدند و برخی به جای انکه شعر هروییک بگویند گوینده تراژدی گشتند . زیرا این فنون ادبی که تازه پدید آمده بود از انواع سابق برتر وپسندیده تر بود.

بحث در اینکه آیا، تراژدی از لحاظ اجزاء خویش به کمال ممکن رسیده است یا نه وتحقیق در این باب در حد خویش و یا اعتبار امکان نمایش، خود مسله دیگری است. البته تراژدی در اصل از بدیهه گویی به وجود آمد، همچنان که کمدی نیز از همین امر نشات یافته بود، به طوری که اولی از اشعار سرایندگان دیتی رامب پدید آمد و دومی مبدا ظهورش ترانه های فالیک بود که هنوز در بعضی بلاد متداول است. باری تراژدی اندک اندک با اجزا خاص خویش توسعه یافت، وبعد از تبدلات بسیار، صورت نهایی را که مقتضی طبیعی آن بود، یافت و دیگر به همان حال باقی ماند.

اول اشیل تعداد بازیگران را از یکی به دوتا رسانید و در عین حال از اهمیت گروه خنیاگران کست و برای گفت و گو اهمیت بیشتر قایل شد سپس سوفو کل شماره بازیگران را به سه نفر بالابرد و بفرمود تا صحنه نمایش را نقاشی بنمایند.

از آن پس تراژدی افسانه های ساده و کوتاهی را که جهت مضمون آن متداول بود کنار نهاد و طول و تفصیلی یافت، همچنین زبان شوخ و لطیفی راکه به سبب اشتمال برمضامین ساتیریک ازقدیم در آن به کار می رفت، ترک کرد به دنبال آن وقار و جلالی به دست آورد. از جهت وزن نیز به جای وزن رباعی تروکائیک  وزن ثلاثی ایامبیک در آن متداول گشت . وزن رباعی هم که در آغاز به کار می رفت سببش آن بود که رد آن زمان شعر تراژدی جنبه ساتیریک داشت و به رقص نزدیک بود اما وقتی ، لحن و طرز مکالمه در آن وارد گشت طبیعت خودش مناسب ترین وزنی را که شایسته آن بود به وی القا کرد.زیرا از تمام اوزان، وزن ثلاثی ایامبیک بیشتر بالحن مکالمه سازگار است، و شاهد صدق این دعوی آن است که در محاورات عادی ما وزن ثلاثی ایامبی مکرر به کار می رود . در صورتیکه وزن سداسی را خیلی به ندرت، و آن هم فقط در مواقعی که از سیاق محاوره و مکالمه خارج شده باشیم استعمال می کنیم .

تعداد حوادث ضمنی و هم چنین تعداد اجزاء دیگر تراژدی نیز که محسنات و پیرایه ها به شمار می آمدند البته اندک اندک افزونی یافت. اما در باب این امور باید به همین اندازه اکتفا کرد . زیرا بحث و تحقیق در باب هر یک از آنها سخن را به درازا خواهد کشاند.

5- کمدی ، تراژدی ، حماسی

اما کمدی چنانکه گفتیم تقلید است از اطوار و اخلاق زشت ، نه این که تقلید بدترین صفات انسان باشد، بلکه فقط تقلید اطوار شرم آوری است که موجب ریشخند و استهزاء می شود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء می شود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست اما از آن عیب و زشتی گزندی به کسی نمی رسد. چنانکه آن نقاب ها که بازیگران از روی هزل و شوخی بر چهره می گذارند، زشت و ناهنجار هست اما به کسی آزار می رساند.

دگرگونی هایی که بر تراژدی روی داده است و هم چنینی نام کسانی که تراژدی نوشته اند ، برمانامعلوم نیست ، اما کمدی به سبب آنکه چندان قدری نداشته است مبدأ پیدایش آن بر ما پوشیده مانده است و این بی اعتنایی به کمدی چندان بود که آرکونت تا این اواخر برای کمدی گروه خاصی از سرایندگان تعیین نمی کرد، و پیش از این ها تعداد این گروه در کمدی بسته به میل داوطلبان بود .فقط از وقتی که کمدی صورت خاص خود را گرفت. نام شاعرانی که کارشان کمدی بود در بین مردم شهرت یافت اما باز این نکته ، که نقاب ها و پیش گفتار یا تعداد بازیگران کمدی و اینگونه امور را اول بار چه کسی ایجاد کرده است بر ما معلوم نیست. جز اینکه فرک افسانه پردازی کمدی به اپیکارم و فورمیس منتهی می شود. این فکر نخست در سیسیل پدیدآمد  و در آتن ، کراتس اولین کسی بود که شیوه ایامبیک را رها کرد و در صدد تألیف افسانه ها و مضامین عمومی بی آنکه نظر به شخص معین داشته باشد بر آمد.

 اما حماسه ، مشابهتی که با تراژدی دارد، فقط در این است که آن نیز یک نوع تقلید است که به وسیله وزن ، از احوال  و اطوار مردمان بزرگ وجدی انجام می شود. لیکن اختلاف آن با تراژدی ازین بابت است که همواره وزن واحدی دارد، و شیوه بیان آن نیز برخلاف تراژدی نقل وروایت است. هم چنین از حیث طول مدت نیز بین این دو تفاوت هست. چون تراژدی سعی دارد که تا ممکن است به مدت یک دوره آفتاب محدود بماند و یا اندکی از آن تجاوز کند. در صورتیک هحماسه از لحاظ  زمان محدود نیست. پس از ین حیث نیز بین آنها تفاوت هست هر چند در آغاز حال ، شاعران نه در تراژدی مقید به زمان بودند ونه در حماسه بدان تقلیدی داشتند. لیکن اجزاء و عناصری که  در ترکیب این هر دو فن داخل است. بعضی بین هردومشترک است وبرخی مخصوص  تراژدی است. ازین رو هر کس بتواند در تراژدی بین نیک و بد آن فرق بگذارد در حماسه نیز می تواند نیک  و بد را بشناسد و فرق بگذارد . چون عناصر و اجزایی که در حماسه هست در تراژدی هم موجود است. در صورتیکه عناصر و اجزا تراژدی در حماسه وجود ندارد. در باب تقلید وبه وسیله وزن سداسی، ونیز در باب کمدی، ازین پس سخن خواهیم گفت.

6-تعریف تراژدی

اکنون سخن در باب تراژدی گوییم و تعریف جوهر و ماهیت آن را از آنچه در سابق گفته شده است بیرون آوریم.

 پس تراژدی تقلید است از کار و کرداری شگرف و تمام دارای درازی و اندازه معین ، به وسیله کلامی به انواع زینت ها آراسته و آن زینت ها نیز تمام می گردد، نه اینکه به واسطه نقل وروایت انجام پذیرد و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب تزکیه نفس انسان ازین عواطف و انفعالات گردد. وقصد من از کلامی به انواع زینیت ها آراسته آن سخن است که در وی ایقاع و آهنگ و آواز باشد. و مرادم از آنکه گفتم« ... آن زینت ها هر یک به حسب اختلاف اجزا مختلف باشد» آن است که بعضی از اجزا فقط به وسیله وزن ساخته شود، و بعضی دیگر به وسیله آواز.

چون تقلید در تراژدی به وسیله کردار اشخاص که نمایش می دهند تمام می گردد، پس به حکم ضرورت می توان اجزائ تراژدی را عبارت دانست از ترتیب منظره نمایش ، سپس آواز و گفتار زیرا این امور وسایطی هستند که تقلید در تراژدی بدانها تمام می شود. مقصود من از گفتار همان ترکیب کردن و به هم آمیختن اوزان است اما مراد از آواز خود به درستی آشکاراست.

از طرف دیگر چون مطلب عبارت است از تقلید کردار و البته کردار هم لازمه اش وجود اشخاص است که کردار از آنها سرمی زند، نا چار این اشخاص را سیرت ها و یا اندیشه ها یی مخصوص خویش است و در واقع کردار ها و افعال مردم را از همین موارد اختلاف می توان شناخت  و دو علت طبیعی  در کار هست که بدانها کردارها و افعال تشخیص وتحدید می شوند، یکی عبارت از اندیشه است و آن دیگر عبارتست از سیرت یا خصلت و همین افعال و کردارهاست که سبب کامیابی یا ناکامی می گردد. اما تقلید کردارهایی مقصود است که انجام پذیرفته است و مراد از خصلت و سیرت آن امور و اوصافی است که وقتی اشخاص را می بینیم که کاری انجام می دهند، آنها را بدان اوصاف متصف می سازیم . و مقصود از اندیشه هم تمام آن چیزهاست که اشخاص داستان جهت اثبات امری یا بیان مطلبی می گویند .

پس به حکم ضرورت، در تراژدی شش جز وجود دارد ، که تراژدی از آنها ترکیب می یابد و ماهیت آن ، بدان شش چیز حاصل می گردد. آن شش چیز عبارتند از : افسانه مضمون ، سیرت ، گفتار ، اندیشه ، منظر نمایش ، و آواز و تقلید متضمن دو جز از این اجزا ششگانه است ، شیوه تقلید متضمن یک جز است و موضوع تقلید هم متضمن سه جز از این اجزا ششگانه است و جز اینها دیگر چیزی نیست. تمام شاعران هم این اجزا را به کار برده اند زیرا تمام تراژدی ها یکسان دارای منظره نمایش، خصلت و سیرت اشخاص نمایش ، و افسانه مضمون و گفتار ، آواز ، و اندیشه می باشند.

مهمترین این اجزا ترکیب کردن و به هم در آمیختن افعال است زیرا تراژدی تقلید مردمان نیست ، بلکه تقلید کردار و زندگی و سعادت و شقاوت است و سعادت و شقاوت نیز هر دو از نتایج و آثار کردار می باشند و غایت و هدف حیات کیفیت عمل است نه کیفیت وجود، و مردمان به سبب سیرت و خصلتی که دارند مردمان اند اما سعادت ی اشقاوتی که بدانها نسبت می دهند به سبب کردار ها و افعال انهاست، بنابراین اشخاص که  در صحنه بازی می کنند. از آنچه نمایش می دهند، قصدشان تقلید سیرت و خصلت اشخاص داستان نیست بلکه خود به سبب افعال و کرداری که انجام می دهند و دارند بدان سیرت و خصلت منسوب می شوند و یا به عبارت دیگر آن سیرت وخصلت که بدانها منسوب می گردد نتیجه کردارها ی آنها ست . به طوری که در تراژدی آنچه غایت شمرده می شود همان افعال و افسانه ها مضمون است و به وجود نمی پیوندد اما بدون اشتمال برخصلت وسیرت ، تراژدی وجود یافته است چنانکه تراژدی هایی که بیشتر شاعران متأخر پرداخته اند از تجسم دادن خصلت و سیرت خالی است در هر صورت نزد بسیاری از شاعران حال به همین منوال است. چنانکه دربین نقاشان نیز زیو کسیس نسبت به پولی گنت همین حال را دارد . چون پولی گنوت نقاشی است که در تصویر خصلت ها و سیرت ها مهارت دارد در صورتیکه زیو کسیس آثاری که دارد از اثر هر گونه خصلت و سیرتی به کلی خالی است.

و اگر کسی در ترکیب سخنانی که حکایت از اخلاق می کند رنج برد و سخنش هم به فخامت عبارت و جلالت فکر ممتاز باشد بدانچه از تراژدی مقصود و مطلوب است البته دسترس نمی یابد بلکه این مطلوب خویش را می تواند، تنها با یک تراژدی که از حیث عبارت و فکر ضعیف تر باشد و لیکن مشتمل بر افسانه مضمون و متضمن ترکیب کردن و به هم در آمیختن افعال باشد به دست آورد . گذشته از این، منشا لذت واقعی تماشا کننده تراژدی نیز، فقط در اجزا افسانه و داستان است که عبارت باشد از آنچه دگرگونی و باز شناخت خوانده می شود.

دلیل دیگر بر اینکه افسانه و واقعه برسیرت و خصلت و هم برعبارت مقدم است، این است که شاعران تازه کار قبل از آنکه در ترکیب کردن و بهم در آمیختن کردارها، قدرت و مهارت به دست آورند در بیان عبارت و وصف سیرت و خصلت مهارت دارند ، چنانکه بیشتر پیشینیان نیز همین حال را داشته اند.

پس مبدا و روح تراژدی ، افسانه و داستان هست و سیرت و خصلت در مرتبه ثانی است . در نقاشی نیز کار به همین منوال است : چنانکه اگر نقاش زیباترین الوان را در هم بیامیزد بی آنکه هیچ طرحی از صورتی ترسیم نماید کار او از حیث منزلت و جمال به درجه کار آ«کس که طرحی منظم از صورتی رسم کرده است هرگز نمی رسد. بنابراین تراژدی عبارت است از تقلید افعال و کردارها اما به اعتبار همین تقلید افعال و کرداهاست که به تقلید کسانی هم که فعل از آنها سرمی زند می پردازیم .

مرحله سوم مرحله اندیشه است و مراد از آن قدرت دربازیافتن تعبیر و بیانی است که مقتضی حال و مناسب مقام باشد، و این همان امری است که در مورد القا خطابات از شئون فن سیاست و بلاغت به شمار است . در واقع شاعران قدیم به اشخاص داستان خویش زبان و لغتی را منسوب می داشتند که لغت و زبان متداول در محاورات عادی بود. اماتازه کاران اشخاص داستان خویش را وامی دارند که به زبان و لغت خطبا و اهل بلاغت سخن بگویند.و

اما سیرت آن امری است که شیوه رفتا ر یعنی همان طریقه ای را نشان می دهد که چون برای انسان مشکلی پیش آید آن طریقه را اختیار می کند وبا از آن طریقه اجتناب می نماید وبه همنی سبب در سخنانی که گوینده را در آن کمترین امکان اختیار طریقه یا اجتناب از طریقه ای نیست، هیچ اثر خصلت و سیرت وجود ندارد ، اما اندیشه درهر سخن که دلالت بر بودن یا نبودن چیزی می کند، یا به بیان فکری کلی می پردازد ، وجود دارد.

چهارمین مرحله عبارت از گفتار است ، و مراد از گفتار چنانکه پیش از ین گفته شد عبارت است از تبیین و بیان فکر به وسیله الفاظ و البته صفات و مختصات آن، هم در آنچه به نظم نوشته می شود و هم در آنچه به نثر نوشته می شود یکی است ودر بین سایر اجزایی که تراژدی از آنها تألیف می شود آواز بر دیگر اجزا تقدم دارد. اما ترتیب منظره نمایش با وجود آنکه در عامه تأثیر بسیار دارد دورترین امور است از فن و کمتر از همه چیز دیگر به صناعت شعر تعلق دراد . زیرا که قوت و تأثیر تراژدی ، حتی بدون وجود تماشاگران و بازیگران نیز باقی و برقراراست . از آن گذشته ، در ترتیب منظره نمایش نکس که کارش ترتیب دادن لباس و صحنه است و مهارت و قدرتش از قدرت و مهارت شاعر بیشتر است.

7-اندازه کردار

اکنون که اجزا تراژدی معلوم گشت باید دید ترتیب وقایع در این اجزا چگونه باید باشد. زیرا نکته نخستین و مطلب عمده تراژدی در حقیقت همین است . معلوم شد که تراژدی عبارت است از تقلید کردارهای تام که اندازه ای معین داشته باشد و البته این قید اخیر برای آن است که این نیز ممکن هست که چیزی تام باشد اما اندازه معینی نداشته باشد. امرتام امری است که آغاز و واسطه و نهایت داشته باشد. اغاز امری است که به ذات خویش مستلزم آن نباشد که دنبال چیز دیگری آمده باشد اما در دنبال خود او امری هست که به حکم طبیعت وجود دارد و یا به وجود می آید اما پایان امری است که بر عکس این یعنی برخلاف آغاز باشد و آن عبارت است از جیزی که به ذات خویش به حکم طبیعت همیشه ویا در بیشتر اوقات، در دنبال چیز دیگر باشد اما در دنبال آن دیگر چیزی نباشد، میانه هم عبارت است از امری که به ذات خویش دنبال امر دیگر آید و همچنین امر دیگری در دنبال آن بیاید.

بنابراین افسانه هایی که مضمون تراژدی است برای اینکه به حسن تالیف موصوف باشند نباید تالیف آنها چنان باشد که برحسب اتفاق و تصادف در یک جا آغاز گردند و در جایی دیگر پایان یابند بلکه باید در آنها شرایطی را که ذکر شد مراعات کرد. هم چنین امر زیبا خواه موجود زنده ای باشد و خواه چیزی باشد مرکب از اجزا ناچار باید که بین اجزا آن نظمی وجود داشته باشد و همچنین باید اندازه ای معین داشته باشد. چون زیبایی شرطش داشتن اندازه ای معین و همچینین نظم است . به همین جهت موجود زنده اگر زیاده از حد کوچک باشد ممکن نیست که آنار بتوان زیبا شمرد ، زیرا چون چشم فرصت بسیار کوتاهی برای رویت آن دارد ،به ادراکش نایل نمی گردد. همچنین اکر زیاده از حد بزرگ باشد، بر آن محیط نمی شود بلکه وحدت و تمامیت آن نیز از نظر بیننده مخفی ومستور می ماند. و این مورد وقتی پیش می آید که فی المثل جانوری فرض شود به درازی چندین هزار استاد. بنابراین همانگونه که اجسام و جانوران را اندازه ای معین از حیث بزرگی  لازم است تا نظر برآن محیط تواند شد، درافسانه ای هم که مضمون تراژدی است کار برهمین گونه است وبا ید اندازه آن آنقدر باشد که برای حافظه فراگرفتن آن به آسانی دست بدهد.

با این همه  آن اندازه ای که از طول که برای تراژدی از لحاظ اقتضای مدت مسابقات و حوصله و صبر عامه تماشائیان ضرورت دارد ، امری است که دخلی به هنر شاعری ندراد. اگر قرار می شد که در یک مسابقه صد تراژدی را نمایش دهند اندازه هر یک را ممکن بود به وسیله ساعت آبی تعیین کرد چنانکه بعضی گفته اند که در قدیم این کاررا هم می کرده اند. اما حدو اندازه ای که با طبیعت اشیا موافق باشد این است که هرقدر طول و امتداد قصه بیشتر باشد، به شرط آنکه ادراک کل و تمام آن ممکن باشد زیبایی آن که از بزرگی ناشی می باشد افزون تر خواهد بود، و برای آنکه در این باب قاعده ای کلی به دست داده باشیم گوییم حد کافی در این مورد آن اندازه از مدت است که در طی آن یک سلسله از حوادث که برحسب احتمال یا ضرورت در دنباله یکدیگر ممکن است بیایند، قهرمان داستان را ، از شقاوت به سعادت ویا ازسعادت به شقاوت بکشاند .

8-وحدت کردار

وحدت افسانه و داستان، آنگونه که بعضی پنداشته اند، بدان نیست که قهرمان آن افسانه شخص واحدی باشد زیرا که برشخص واحد حوادث بی شمار روی می دهد که هرگز امر واحدی را تشکیل نمی دهند. هم چنین ممکن است که از شخص واحد کردارهایی بسیار سرزند که آنهمه هرگز کردار واحدی نباشد. از این رو، معلوم می شود که تمام آن شاعرانی که هر قل نامه ها و تزه نامه ها یا منظومه های دیگری از این گونه پرداخته اند، به خطارفته اند، زیرا که اینها گمان برده اند از اینکه قهرمان داستان شخص واحدی ، مثلا هرقل، باشد به حکم ضرورت لازم می اید که افسانه و داستان نیز چیز واحدی باشد.

اما هومر، که در هر چیز بر دیگر ان برتری دارد به سبب معرفتی که به اسرار فن داشته است ویا به سبب هوش و دهای خویش  ، در این مساله نیزبه راه درست رفته است و به نتیجه صواب رسیده است. زیرا که او وقتی اودیسه رانظم کرده است جمیع حوادث زندگی اولیس را روایت نکرده است چنانکه این مطلب را که اولیس در پارانس مجروح شده است و اینکه درهنگام لشکر کشی یونانیان خویشتن را به دیوانگی زده است روایت نکرده است. زیرا این دو حادثه ارتباط شان با یکدیگر از آن گونه نیست که وقتی یکی روی داده باشد آن دیگری نیز به حکم ضرورت ویا به حکم احتمال روی دادنش لازم بشاد.

باری در حقیقت، هومر در نظم اودیسه مدار کار خویش را برگرد کرداری واحد به همان معنی که منظوراست ، قرار داده است ودر ایلیاد نیز همین کار را کرده است.

بنا براین ، همانگونه که در فنون دیگری که جنبه تقلید دارند وحدت تقلید ازوحدت موضوع ناشی می شود در افسانه هم حال بر همین گونه است ، زیرا که افسانه تقلید کردارست و آن کردار لازم است کرداری واحد و تمام باشدو تالیف اجزا آن نیز طوری باشد که اگریک جز از آن اجزا را جابه جا کنند ویا حذف نمایند ترتیب کل بهم بخورد و متزلزل بشود چون آن امری که ممکن باشد آن را به چیزی بیافزایند ویا نیافزایند ودر هیچ یک از دو حال در آن چیز تغییری آشکار پدید نیاید آن امر ، جزیی ازیک کل به شمار نتواند آید

9- تاریخ و فلسفه 

بنابراین از آنچه گفتیم چنین بر می آید که کار شاعر ان نیست که اموررا آن چنان که روی داده است به درستی نقل کند، بلکه کار او این است که اموررا به آن نهج ک ممکن است اتفاق افتاده باششد روایت کند. البته امور بعضی به حسب احتمال ممکن هستند وبعضی دیگر به حسب ضرورت . تفاوت بین مورخ و شاعر د راین نیست که یکی روایت خودرا در قالب شعر در آورده است و آن دیگر در قالب نثر زیرا ممکن هست که تاریخ هرودت به رشته نظم درآید ولیکن با این همه آن کتاب همچنان تاریخ خواهدبود خواه نظم باشد و خواه نثر، تفاوت آن دو در این است که یکی از آنها سخن از آنگونه حوادث می گوید که در واقع روی داده است و آن دیگر سخنش در باب وقایعی است که ممکن است روی بدهد؟، از این رواست که شعر فلسفی تر از تاریخ و مقامش بالاتر از آن است. زیراشعر بیشتر حکایت از امر کلی می کند در صورتیکه تاریخ از امر جزیی حکایت دارد. مقصود از امر کلی در این مقام این است که شخصی چنین و چنان فلان کار یا فلان کار دیگر را به حکم احتمال و یا به حسب ضرورت در شرایط و احوالی خاص انجام می دهد و در شعر هدف همین است . هر چند در آن بریا اشخاص داستان هم اسمهایی ذکر می شود اما امر جزیی مثلا عبارت است از کاری که شخص معینی ، چون الکیبیادس کرده است یا ماجرایی که برای اواتفاق افتاده است.

 درمورد کمدی ف این امر از همان وهله اول روشن است زیرا که شاعران کمدی براشخاص نمایش هیچ نامی را به طور تصادف نمی گذارند والا بعد از آنکه افسانه داستان را از کردارهایی ترتیب داده باشند که محتمل و نزدیک به حقیقت باشد و این خود درست به عکس کار شاعرانی است که شعر ایامبیک می سرایند و در باب افراد و اشخاص جزیی سخن می سرایند.

در تراژدی شعرا بیشتر نام اشخاصی را انتخاب می کنند که وجود واقعی داشته اند و سبب این نکته هم این است که آنچه بدان می توان اعتقاد بست امری است که وقوعش ممکن  باشد، پس اگر امری، هرگز روی نداده باشد، به اسانی نمی توان معتقد شد که وقوعش ممکن است . اما امری که بالفعل وقوع یافته است. دیگر ممکن بودن آن محل تردید نیست زیرا که اگر غیر ممکن بود البته هرگز وقوع نمی یافت.

با این همه در بعضی تراژدی ها، یک یا دونام بیشتر نیست که متعلق به اشخاص مشهور باشد، سایر اسما دیگر مجعول است و در بعضی دیگر از تراژدی ها، حتی یک نام هم نیست که مربوط به اشخاص معروف باشد. چنانچه در آنته اثر آگاثون حال بدین گونه است و در این نمایش وقایع و اسما تمام مجعول است این امر هم هیچ از دلربایی آن نکاسته است. از این رو سببی ندارد که شاعر همواره دنبال داستان های سنتی که تراژدی های ما جملگی بر آنها مبتنی است برود حتی این امر کاری مضحک است زیرا که داستانهای معروف تاریخ هم ، جز برای عده ای محدود، معروف نیست اما تماشاییان دیگری  نیز از آن  داستانها لذت می برند.

و ازین همه ، معلوم می گردد که شاعر باید بیشتر سازنده افسانه باشد تا سازنده سخنان موزون، زیراکه شاعری وی به سبب آن است که تقلید می کند و البته تقلید کردارها ست. اما البته اگر وی موضوع اثرخودرا از وقایعی هم که بالفعل وقوع یافته است انتخاب کند، باز همچنان شاعر است زیرا هیچ مانعی ندارد که بعضی از وقایع ، ذاتاً از جمله امور محتمل الوقوع و ممکن باشند، به همین دلیل آن کس که این امور را موضوع تالیف خویش قرار می دهد شاعر محسوب است.

در بین افسانه ها یا حوادث ساده آن دسته که حوادث تبعی دیگری هم در طی آنها داخل می شود ، از همه بدترند و مراد ازین افسانه ها آن است که توالی حوادث ضمنی در طی آنها از روی قاعده احتمال ویا ضرورت نباشد ، این گونه افسانه ها را شاعران کم مایه برای آن می سازند که مایه هنری ندارند اما شاعران پر مایه هم که گاه ازین گونه قصه ها می پردازند، برای آن است که حساب کار بازیگران نمایش را دارند، زیرا چون نمایشنامه هایی را برای مسابقات می سازند و افسانه ها را بیش ازآنچه اقتضای موضوع است امتداد می دهند ، غالبا ً ناچار می شوند توالی سلسله طبیعی حوادث را نیز به کلی بهم بزنند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد ارسطو و فن شعر

دانلود مقاله مرگ در شعر سنتی

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله مرگ در شعر سنتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مرگ در شعر سنتی


دانلود مقاله مرگ در شعر سنتی

 

مشخصات این فایل
عنوان:مرگ در شعر سنتی
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 24

این مقاله درمورد مرگ در شعر سنتی می باشد.

خلاصه آنچه در  مقاله مرگ در شعر سنتی می خوانید :

حافظ
حافظ به عنوان یک شاعر از هستی وناپایداری آن شکوه می کند.وبرای فراموشی وغفلت از این جهان که مثل جوی آب هر لحظه عوض می شودووقایع نویی در آن به وقوع می پیوندد و،دعوت به باده نوشی وشادخواری می نماید:
شرابی تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش    که تایک دم بیا سایم ز دنیا وشروشورش
                                                                                                                            (حافظ)
او در سایه ی مینای می ،برای یک لحظه ذهن خویش رااز مرگ و زندگی و گذشته وآینده منحرف می کند. او طالب شادی و لذت است چرا که فردا فرصتی برای این بهره گیری از زندگی نیست:
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب                   ما را ز جام باده گلگون خراب کن
                                                                                                                           
او طالب عدم هوشیاری است،تا از جریان مرگ و زندگی لحظه ای هر چند کوتاه بیا ساید:
مستم کن آن چنان که ندانم زبی خودی              در عرصه خیال که آمدکدام رفت
    و:
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند             زنهار کاسه سرما  پر  شراب  کن
‌‌‌                                                                                                                             
او نیز چون خیام ،در ترکیب پیاله ی شراب ،خاک وجود جمشید و قباد وتاجداران دیگری را  می بیند واز نظر حافظ فردا سرانجام همگی ما همین خاک شدن واز خاک ما پیاله ساختن می باشد:
قدح به شرط ادب گیر زانکه ترکیبش          زکاسه سر جمشید و بهمن ا ست وقباد

و:
خیز ودر کاسه ی زر آب طربناک انداز                         پیش تر زانکه شود کاسه ی سر خاک انداز

سنایی       
او نیزچون مولوی برمرگ قبل از مرگ ، تأکید دارد :«بمیر ای دوست پیش از مرگ اگرمی زندگی خواهی» و نیزسنایی معتقداست نوزادی که به دنیا می آید،در حقیقت سفر مرگ را شروع کرده است و فردی که از دنیا می رود به نوعی سفر زندگی را می آغازد.چرا که دنیا سرای زوال وآخرت سرای بقاست. لذا تعبیر او از مرگ عکس تصورو تعبیر ما می باشد. او در بطن امور نظر دارد وما در ظاهر آن.

مرگ در شعر معاصر
بعد از عهد رنسانس همزمان با به تخت نشستن علم وبا محوریت انسان به عنوان یگانه حاکم  مطلق بر سرنوشت خویش،گویی به یکباره کاخ رفیع انسانیت فرو ریخت وتمام هنجارها ومعنویتی که در طی سالیان سال فراهم آمده بود «هباءً منثوراً» گشت.عده ای که به زعم خویش می کوشیدند تا انسان را قطب عالم امکان سازند وآن رابه جای خداوند بر اریکه ی قدرت بنشانند،با شکست مواجه شدند ونتیجه ی این شکست تباه گشتن میراث معنویت نسلها تلاش و فشرده ی تمامی ارزشهای انسانی بود که آن را به« ثمن بخس» فروختند.در نتیجه انسان ماندو غم فقدان معنویت وارزش تباه شده ودری که به روی نومیدی وپوچی گشوده شده بود.علم نیز که می رفت تا به انسان آزادی از قید خرافه ها ودین ببخشد،خود زنجیری شد بر دست وپاوفکر وقلب انسان های مظلوم وروز به روز آمار قتل و کشتار صدها انسان بی گناه را فراهم کرد.انسان از طرفی در اسارت ماشین واز طرفی درگیر جنگهای خونین بین دولتهای بزرگ گشت ودر این میان مانند قبل از تغذیه ی روحی نیز خبری نبود.بلکه فضای تیره، یأس و سر خوردگی هر لحظه درهای مرگ را به روی آنها می گشود.
وجود مکاتبی چون اگزیستانسیالیست،نیهیلیست،سوررئالیسم،داروینسیم وناتورالیسم واز طرفی علم روانشناسی  فروید که مبنای فعالیت انسان ها وعلت اصلی کارهای آنها را بر شالوده ی غریزه ودیگر انگیزه های روانی مبتنی می دانست.همگی باعث مسخ شدن وتباهی هر چه بیشتر بشر عصر مدرنیته و علم گشت. در چنین اوضاع و احوالی ،ایران به عنوان کشوری که هنوزقدرت در زیر نگین یک فردبه نام سلطان بود،وضعیتی اسفناک تر داشت.
عصر رضا خانی ،دوره ی تیره وتار استبداد بود.دوره ای که خفقان شدیدی بر همه جا حتی برادبیات حاکم بود.هنرمندان اجازه نداشتند تاآزادانه به هنر بپردازند. در این دوران ما شاهد گوشه گیری هنرمندان هستیم ونیز شاهد سانسور شدیدی که برآثار ونوشته های آنها حاکم بود.این سانسورو خفقان می رفت تا روح هنر وخلاقیت را در هنرمندان نابود کند،که یک دروه ی جدیدی از آزادی ،با کنارگیری رضاخان در سال 1320 آغاز شد.اما نتایجی که این بیست سال حکومت رضاخانی به بار آورد ؛شامل کتابهایی که درآنها فضایی تیره و کثیف وپر از خون وجنایت و فسادو ناامنی بود،برای همیشه باقی ماند والبته این کتابها ومحتوای آنها،خود آیینه ای بود از اوضاع بی تحرک وساکن وراکد آن روزگار.
نویسندگانی چون «هدایت»،«بهرام صادقی»،«بزرگ علوی»و «صادق چوبک »و دیگرانی از این طیف باآثاری چون«سه قطره خون»،«بوف کور»،«چمدان»،«سنگ صبور»و«ملکوت»و دهها رمان وداستان کوتاه دیگر که در آنها شاهد سایه ی مرگ و فضایی یأس آور و کشنده هستیم،همگی محصول ومولودچنین دورانی می باشند.از شهریور1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 فضای  نسبتاً باز سیاسی وفرهنگی ای بر جامعه حاکم بود.اما باشکست کودتادوباره همان دوران خفقان کشنده حاکم شدو سانسور واستبداد برای همیشه در جامعه باقی ماند.که این خودسبب سر خوردگی نویسندگان وشاعران و دیگر هنرمندان گشت واگر نقطه امیدی در طی سالهای 1320تا1332 ایجاد شده بود،دوباره از بین رفت.این اوضاع داخلی واز طرفی ترجمه ی آثار ادبیات غربی ونیز آشنایی هنرمندان جهان از طریق ترجمه وهمچنین گسترش حجم مسافرتها به خارج از کشور و برخوردهای فرهنگی زیادی که قابل مقایسه با قرنها وسده های پیشین ادبیات ایران نبوده ، همگی این عوامل دست به دست هم داده و برنگرش شاعران به مسائل مختلفی چون مرگ و زندگی وبودن و...تأثیر نهاد.و نگرش شعرای معاصر را به این مسائل ، کاملاً دگرگون کرد.به گونه ای که دیگر کسی پیدا نمی شد که؛ چون مولوی،حافظ،عطاروسنایی  از عشق خود به ملکوت و مرگ عرفانی ونیز اشتیاق به موطن اصلی وابدی انسان سخن بگوید. درون مایه های شعر به کلی عوض شد وحتی زبان شعر وفرم شعر نیز بنا به این مقتضیات تغییر یافت و شعر نو متولد شد.اوضاع و شرایط جدید ونو ، زبانی می خواست تا ازنیازها ودغدغه های تازه ای که برای بشرایجاد شده بود،سخن بگوید. این شرایط در مرگ اندیشی شاعران   بی تأثیر نبوده است و اصلاًهمین اوضاع خفقان آور، خود عاملی گشت تا شاعران در اثر سرخوردگی وشکست ناشی از عدم تحقق اهداف وآرزوهایشان به یأس پناه آورده ودر تاریکی آن به نشئه ی مرگ فرو رفته وطلب مرگ کنندوآن را راهی برای رهایی از دست زندگی قلمداد نمایند.
اخوان ،شاملو،اسماعیل خویی از این قبیل شاعران هستند که چون خط مشی سیاسی نیز داشتند،از
 جریان های سیاسی ، شکست ها و پیروزی ها بسیار متأثّر می شدند. «مرگ اندیشی» در شعر معاصر، به دو صورت تجلی ونمود یافته است؛به صورت پوچی و گرایش به یأس . اخوان از آن هایی بود که به یأس روی آورد .او شاعری نومید و سرخورده از وقایع سیاسی بود.«اخوان به گواهی بهترین اشعارش جهان را تیره وتار می دید.جهانی فرو رفته در تاریکی یک شب سرد زمستانی طولانی .در نظر او
 «زمستان »حاکم مطلق بر جهان است»دریا بندری کودتای 28 مرداد را برای نسل اخوان آغاز یک دوره طولانی خفّّت اخلاقی می داند. شفیعی کدکنی نیز وقایع بعد از کودتا را در تغییر درون مایه های شعروعرضه درون مایه های جدید چون؛ اندیشیدن به مرگ ،نومیدی ویأس در حوزه ی شعر ،مؤثر دانسته و یکی از پیامدهای این شکست را سرخوردگی هنرمندان و پناه آوردن آنها به تریاک و می و تنهایی  می داند(شفیعی کدکنی ).
فروغ فرخزاد ،از آنجایی که به قضایا بابینشی اجتماعی می نگریست از بازتاب مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه، متأثّر شده است واین رادر مجموعه های «آغازفصل سرد»و«تولدی دیگر»شاهد هستیم.
از طرفی این بینش اجتماعی خاصّ فروغ واز طرف دیگر آشنایی او با ادبیات فرانسه وآثار مهم ادبیات جهان ،از طریق ترجمه ونیز فضایی که فروغ درآن می زیست - چه از نظر فرهنگی ،اجتماعی وچه از نظر سیاسی - همگی این عوامل منجر به شکل گیری نگرشی نقادانه به امورو اوضاع  پیرامون وی گشت.البته درخش فروغ واین نوع نگرش او در دو مجموعه ی پایانی او شکل می گیرد. فروغ در دفتر عصیان - همانگونه که از نامش پیداست -  عصیان می کند.وقتی به زندگی ،انسان، مرگ وبسیاری از دغدغه های نوع بشری می اندیشد ؛این اندیشیدن او منجربه عصیان می شود.اما دردومجموعه ی بعد به نوعی می شکفد وپوست می اندازد و وارد بطن این مسائل می شود وآنها رابادیدی جامعه شناسانه برای خویش تحلیل می کند.نگاه او به مرگ نیز متأثر از همین نگرش او به مسائل اطراف ،می باشد.
در نقطه ی مقابل او سهراب سپهری قرار دارد.او ،که گویی عامل محیط و جامعه ای که درآن می زیسته ،هیچ دخالتی در فراز وفرود شعرش نداشته است. گویی مسائل اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی راه خویش رامی پیماید وسهراب نیز دوراز انعکاس این مسائل در زبان وفکر خویش ،راه خودش را می پیماید.هر چند که گاه رگه هایی از این بازتاب در شعر او نمود پیدا می کند،اما گذر او به صورت کلّی می باشد. اودر آرمان شهر خود می زید ودیگران درجامعه صنعتی وبی تحرک وماشینی خویش .او چون اخوان ،شاملو،خویی و...با دیدن کشتارها وجنگ ها وقتل افراد بی گناه،تصمیم به جور دیگر شعر گفتن، نمی گیرد و طبعاً نگرش اوبه مرگ نیز با این توصیف ها واز آن جایی که با عرفان وفلسفه بخصوص فلسفه وعرفان خاور دورآشنایی داشته است ، فرق می کند.او حتی با وجود آگاهی از بیماری مهلک خویش ،مأیوس نمی شودو برای رهایی از آن به فکر خودکشی یا پناه آوردن به فراموشی و نومیدی، نمی افتد ؛بلکه آن راچون حقیقتی مسلّم می پذیرد.ادامه وبسط این بحث در حوصله مقدمه  نمی گنجد وآن رابه بخش های اصلی تحقیق موکول می نماییم.

مرگ از دیدگاه روان شناسی     
 در روان شناسی از دوغریزه ی متضاد نام برده شده است؛به نام غریزه ی مرگ وغریزه ی زندگی. این دو مدام با یکدیگر در حال جدال وکشمکش اند و غلبه یکی بر دیگری فرد را به سوی آن غریزه ی غالب می کشاند.فروید عقیده دارد:«روان صحنه صلح وجنگ این دو «شور» است.اینکه اعمال آدمی آمیخته ای از قهر وکین ومحبت است.تحریک «اروس»فرد را متمایل به عشق ،محبت ،صلح وآفرینش می نمایدو «تانانوس »در صورت چیرگی بر«اروس»درفرد موجب خشونت وسبعیت ،مرگ و انهدام می گردد»
فروید روان هر فردی را مرکزی برای کشاکشهای دوانگیزش وغریزه ی مرگ و زندگی می داند .دو غریزه ای که جنبه های متضادی با هم دارند.یکی مثبت ودیگری منفی .یکی سازنده ودیگری مخرب. از نظر فروید ،این دو همیشه باهم در جدال وستیزند.فروید این دو غریزه را «اروس »یعنی شور زندگی و«تانانوس»یعنی شور مرگ می نامد.از نظر او «اروس» مایه دوستی وصیانت ذات می باشد.اما
 «تاناتوس »موجب مرگ ونیستی وعداوت وانهدام نسل است.(همان:74) فروید عقیده داردکه بیشتر اوقات در کشاکش بین «غریزه ی مرگ »و«غریزه ی زندگی » غلبه با «غریزه ی مرگ » است.واصولاًنیروی مخرب کننده، قوی تر ازنیروی عشق وسازنده می باشد. «اریک فروم»نیز چون فرویداز وجود غریزه ی مرگ و زندگی در انسان و تضاد این دو می گوید. فروم بر خلاف فروید،عقیده داردکه افراد یا «مرگ پرستند»ویا «زندگی پرست»درتعدادی از انسان ها آمیزه ای از این دو غریزه     می تواند وجود داشته باشد.او از نشانه های تباهی ورشد سخن می گویدواظهار می دارد اگر نشانه های تباهی در وجود فردی باشد،آن فرد به سوی غریزه ی مرگ پیش می رود.و اگر نشانه های رشد در شخصی باشد اورا به طرف حس زندگی می کشاند.

بخشی از فهرست مطالب مقاله مرگ در شعر سنتی

مولوی
فردوسی
خیام
سعدی
حافظ
سنایی
مرگ در شعر معاصر
مرگ از دیدگاه روان شناسی     
دور نمایی از زندگی سپهری
سهراب و نگرش او در باره ی مرگ

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مرگ در شعر سنتی

بررسی وتحلیل طنز در شعر ابن رومی(کارشناسی ارشد)

اختصاصی از نیک فایل بررسی وتحلیل طنز در شعر ابن رومی(کارشناسی ارشد) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی وتحلیل طنز در شعر ابن رومی(کارشناسی ارشد)


بررسی وتحلیل طنز در شعر ابن رومی(کارشناسی ارشد)

 

 

چکیده :

 انتقاد همواره یکی از شیوه های بارز برای بیان مشکلات و تلاش در رفع آنها بوده که یکی از آنها طنز می باشد. طنز پرداز هدفش تخریب شخصیّت نیست بلکه هدف او رفع ضعف یا ارائه پیشنهاد سازنده برای اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی است ؛ به همین سبب شاعر یا ادیب در صدد بیان مصالح و مفاسد اجتماعی در قالب طنز برآمده است.

طنز و تمسخر ، نوعی نقد و آگاه سازی و عاملی از عوامل ایجاد انگیزه و دلجویی است که با ورود در زندگی عامّه ی مردم ، اشراف و بزرگان ، اخلاق و رفتار انسان ها را با یکدیگر تبیین می کند و شاعران و ادیبان به وسیله ی آن طبقه اشراف را با تمسخر عادتها ، خودپسندیها و آزمندیشان در استفاده نابجا و نامطلوب از قدرت ، منصب و ثروت مورد طعن و کنایه قرار می دهند.

أبو الحسن علیّ بن عبّاس بن جُریح مشهور به ابن الرّومی یکی از سخن سرایان و طنز پردازان سده ی سوّم هجری قمری است ، که با استفاده از شگردهایی همچون : تحقیر و توهین ، تشبیه به حیوانات ، تحامق یا کودن نمایی ، قلب اشیاء و الفاظ ، خراب کردن سمبل ها و نشانه های پاکی و طهارت ، ستایش اغراق آمیز و غیر معمول ، تهکّم ، دشنام و فحش ، اصل پاک نداشتن و محصول لذّت گناه بودن ، استفاده از کلمات زشت و تصاویر شرم آور و صریح ، به طنز و سخریه عیوب و صفات جسمانی انسان ها ، مانند : کوژپشت ، سرِطاس و کچل ، ریش انبوه و بلند ، بینی بزرگ...و صفات اخلاقی ، مانند : بُخل ، ترس ، نژاد و نسب ... و گروه های اجتماعی همچون : آوازه خوانان ، شاعران ، فلاسفه و دیگر اقشار و در نهایت خلفا و کارگزاران و کارمندان دولت عبّاسی در قالب هجو و طنز انتقادی و طنز فکاهت و کاریکاتوری در دیوانش پرداخته است.

  دامنه هجو و طنز در شعر ابن رومی بسیار گسترده و فراوان است و  قدرت شگفت آور او در تصویر با همه ویژگیهای آن در طنز متجلی است و باطن تصاویر وی با وجود طنزی که از آنها آشکار است لبریز از تلخی و شدت و قساوت است.

آزردگی شخصی از صاحبان قدرت و ثروت و دوستان ، مأیوسی از صله ی ممدوحان ، غلبه روح ظریف و نکته یاب ، فساد و آلودگی شخصی و اجتماعی از انگیزه های مهم هجو گویی و سخریه ابن رومی است.

 

 

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                  صفحه

چکیده.............................................................................................................................................. 1

مقدّمه.................................................................................................................................................2

فصل اوّل : کلیّات

  • بیان مسأله.............................................................................................................................6
  • فرضیه ها...............................................................................................................................6
  • أهداف تحقیق.........................................................................................................................7
  • سؤالات تحقیق.......................................................................................................................7
  • پیشینه تحقیق..........................................................................................................................7
  • روش کار و تحقیق..................................................................................................................8

فصل دوّم : الف- بررسی اوضاع سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و ادبی عصر عباسی

 ب-شرح حال و زندگی نامه ابن رومی

2-1. بررسی اوضاع سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و ادبی عصر عباسی...................................10

2-1-1.   اوضاع سیاسی...................................................................................................................10

2-1-2.   اوضاع اقتصادی.................................................................................................................11

3-1-2.   حیات اجتماعی..................................................................................................................13

4-1-2.   اوضاع فرهنگی و ادبی........................................................................................................15

2-2.   شرح حال و زندگی نامه ابن رومی...........................................................................................17

2-2-1.   ولادت...............................................................................................................................17

2-2-2.   چهره ظاهری......................................................................................................................18

2-2-3.   اجداد و نیاکان ابن رومی......................................................................................................19

2-2-4. پدر ابن رومی.......................................................................................................................20

                                                            

2-2-5.   مادر ابن رومی.....................................................................................................................20

2-2-6.   فرزندان و همسر ابن رومی....................................................................................................21

2-2-7.   نحوه تعلیم...................................................................................................................... ....23

2-2-8 . نحوه زندگی و خصوصیات خلقی..................................................................................... ......26

2-2-9. مذهب................................................................................................................................ ...28

2-2-10.   زندگی سیاسی...................................................................................................................30

2-2-11.  شاعران هم عصر ابن رومی..................................................................................................31

2-2-12.  هجو ابن رومی.....................................................................................................................33

2-2-12-1.  انگیزه هجو سرایی شاعر..................................................................................................34

2-2-12-2.  انواع هجو های ابن رومی................................................................................................35

2-2-12-3.  مهجوین ابن رومی...........................................................................................................37

2-2-12-4.  شگردهای هجو و سخریه ابن رومی..................................................................................37

2-2-13.  زود رنجی و عصب المزاج  بودن ابن رومی............................................................................38

2-2-14.  فال بد زدن (تطیُّر) ابن رومی.................................................................................................39

2-2-15.  خصوصیات شعر ابن رومی...................................................................................................40

2-2-16.  تأثیر ابن رومی بر نام آوران شعر عربی..................................................................................42

2-2-17.  مرگ شاعر......................................................................................................................... 43

2-2-18.  سبب مرگ ابن رومی............................................................................................................43

2-2-18-1.  روایات مربوط به نحوه مرگ ابن رومی..............................................................................44

2-2-18-2.روایات مربوط به تاریخ وفات ابن رومی..............................................................................46

2-2-19 . ابن رومی و اختلالات روانی..................................................................................................47

 

 

                                                            

 

فصل سوّم : طنز و سخریه  و پیدایش آن

3-1. طنز و سخریه و مترادف های آن......................................................................................................53

3-2. علل انتخاب طنز و سخریه از میان مترادف های آن...........................................................................56

3-3. طنز و سخریه در عصر جاهلی..........................................................................................................57

3-4. طنز و سخریه در صدر اسلام............................................................................................................58

3-5. طنز و  سخریه در عصر اموی...........................................................................................................58

3-6. طنز و سخریه در عصر عباسی..........................................................................................................59

3-6-1.  ابعاد طنز در عصر عباسی...........................................................................................................61

3-7. ارتباط طنز و سخریه با جامعه و افراد................................................................................................63

3-8. انواع طنز و سخریه...........................................................................................................................65

3-9. روش های سخریه............................................................................................................................66

3-10. دلایل استفاده از سخریه..................................................................................................................67

3-11. طنز و سخریه ابن رومی..................................................................................................................68

فصل چهارم : سخریه گروههای مختلف اجتماعی در اشعار ابن رومی ، سخریه در مواضع گوناگون ،

  سخریه اسامی و الفاظ

4-1. سخریه گروههای مختلف اجتماعی....................................................................................................70

4-1-1. سخریه آوازه خوانان....................................................................................................................70

4-1-2. سخریه خادمان و کنیزان...............................................................................................................88

4-1-3. سخریه شاعران............................................................................................................................92

4-1-4. سخریه نحویان............................................................................................................................105

4-1-5. سخریه کاتبان.............................................................................................................................112

4-1-6. سخریه فلاسفه............................................................................................................................114

4-2. سخریه در مواضع گوناگون...............................................................................................................115

                                                           

4-2-1. سخریه بنی خاقان....................................................................................................................115

4-2-2. سخریه قوم خود................................................................................................................ ....116

4-2-3. سخریه مرد خشمگین..............................................................................................................118

4-2-4. سخریه ابن پوران....................................................................................................................119

4-2-5. سخریه دیّوث.........................................................................................................................119

4-2-6. سخریه بازی شطرنج حسین بن موسی بن جعفر........................................................................120

4-2-7. سخریه حمّال.........................................................................................................................120

4-2-8. سخریه جماعت نابینا..............................................................................................................122

4-3. سخریه اسامی و الفاظ..................................................................................................................123

فصل پنجم : سخریه عیوب اخلاقی و جسمانی انسانها در اشعار ابن رومی

5-1. سخریه عیوب اخلاقی ................................................................................................................129

5-1-1. سخریه بخیل و بخیلان...........................................................................................................129

5-1-2. ضعف مردی.........................................................................................................................143

5-1-3. سخریه ترس........................................................................................................................143

5-1-4. سخریه أنساب......................................................................................................................145

5-1-5. اوصاف حماقت ، سنگینی معنوی و خشونت..........................................................................150

5-1-6. سخریه بی وفایی و خلف وعده.............................................................................................154

5-2.  سخریه عیوب جسمانی انسانها..................................................................................................156

5-2-1. سخریه کوژپشت.................................................................................................................157

5-2-2. سخریه صورت دراز............................................................................................................158

5-2-3. سخریه کوتاه  قامت............................................................................................................ 159

5-2-4. سخریه بینی دراز و پهن.......................................................................................................162

5-2-5.  سخریه قیافه افراد با تشبیه به حیوانات.................................................................................167

5-2-6. سخریه طاس و کچل...........................................................................................................168

                                                          

5-2-7. سخریه چشمان از کاسه بیرون آمده.........................................................................................173

5-2-8. سخریه قامت بلند و ضخیم.....................................................................................................173

5-2-9. سخریه پرخور و شکم باره.....................................................................................................174

5-2-10. سخریه ریش بلند و دراز......................................................................................................177

فصل ششم : سخریه سیاسی در اشعار ابن رومی

6-1 . سخریه خلفاء و أمراء................................................................................................................190

6-2. سخریه کارمندان دولت...............................................................................................................193

نتیجه گیری و پیشنهادات.....................................................................................................................204

ملخَّص البحث....................................................................................................................................209

منابع و مآخذ......................................................................................................................................216

چکیده به زبان انگلیسی.....................................................................................................................

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


بررسی وتحلیل طنز در شعر ابن رومی(کارشناسی ارشد)

عنوان تحقیق: جلوه های ادب تعلیمی در شعر سنائی غزنوی

اختصاصی از نیک فایل عنوان تحقیق: جلوه های ادب تعلیمی در شعر سنائی غزنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عنوان تحقیق: جلوه های ادب تعلیمی در شعر سنائی غزنوی


عنوان تحقیق: جلوه های ادب تعلیمی در شعر سنائی غزنوی

جلوه های ادب تعلیمی در شعر سنائی غزنوی

232 صفحه

چکیده:

در این پژوهش به تشخیص قصیده های تعلیمی سنائی پرداخته شده است و خطّ سیر فکری و اندیشة حکیم سنائی مشخص شده است و می دانیم که حجم عظیمی از دیوان قصاید او را مدایح تشکیل داده اند.که امروز جز بلحاظِ مباحثِ تاریخ زبان و مواد استشهادی برای نگارش فرهنگ های وسیع زبان فارسی ، کمتر می تواند ارزش داشته باشد. و از این قصاید (مدحی) مشخص می شود که او قبل از رسیدن به حال و هوای روحی خویش ، تفاوتی با دیگر شاعران درباری عصر نداشته است. و آنچه مسلّم است این است که سنائی دارای دو نیم کره متفاوت تاریک و روشن است. آیا این دو نیم کره را تا آخر عمر حفظ کرده است. یا با ظهور آن نیمکره روشن آن نیمکره تاریک را رها کرده است. و می دانیم سنائی نماینده برجسته نوعی از قصیده در زبان فارسی است.که آن را باید قصیده نقد جامعه و زٌهد و عرفان و اخلاق خواند. و در این میدان هیچ یک از استادان بزرگ قصیده به پای او نمی رسند، ضمن اینکه ممکن است هر کدام از آنان یک یا دو قصیده در این عوالم داشته باشند که تا حدودی به پای قصاید او نزدیک باشد.امّا هیچ کس در این میدان ، بهتر از او و استوارتر از او نسروده است. چنان که می بینیم قصاید سنائی از تکرار مضمون خالی نمانده است. و عذر او را وقتی بهتر می توانیم بپذیریم که بدانیم وی در جهانی بسته و غیر متحوّل زیسته و تمام روزهای عمرش ، بیش و کم ، یک رنگ داشته است. با این همه از رهگذر ساخت و صورت قصاید و شیوه بیان و اسلوب سخن ، کوشیده است که تکراری بودن بعضی  اندیشه ها را پنهان نگاه دارد و این خود توفیقی بزرگ است. و در این پایان نامه هدف از آوردن اشعار تعلیمی دیوان قصاید سنائی آن بوده است که جوانان دوستدار ادب فارسی مخاطب قرار گیرند . و این اشعار تعلیمی را که درس زندگی و اخلاق هستند سر لوحه کار خود قرار دهند. و تا حدّی بتوانیم اطلاعاتی که در فهم شعر سنائی به آن نیاز دارند در اختیارشان قرار دهیم.

واژگان کلیدی:

سنائی غزنوی ، شعر قرن ششم ، ادب تعلیمی ، اخلاق ، زٌهد ، پند و اندرز


دانلود با لینک مستقیم


عنوان تحقیق: جلوه های ادب تعلیمی در شعر سنائی غزنوی

دانلود تحقیق نگرشی بر شعر امروز

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق نگرشی بر شعر امروز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نگرشی بر شعر امروز


دانلود تحقیق نگرشی بر شعر امروز

نگرشی بر شعر امروز :
[ توضیح: فروغ این مقاله را در سال 1339 نوشته است، از اینرو تمام انتقاداتی که در این مقاله بر شعر معاصر وارد دانسته مربوط به شعرو شاعران و همچنین جامعهُ آن زمان است]
..به نظر من اکنون دیگر زمان پیش آوردن مباحثی از این قبیل (شعر نو یا کهنه )سپری شده است و شرکت کردن در این گفتکو ها علتی جز بیکاری و عدم درک مفهوم واقعی کلمهُ شعر نمی تواند داشته باشد>اگر قصد
از این گفتگو ها روشن کردن تودهُ مردم است که باید عرض کنم برای تودهُ مردمی که به قول خانم...«در عین بیسوادی متوجه کم و زیاد بودن هجاهای مصرعی می شوند و آنرا به عنوان شعر از شما قبول نمی کنند»
فرق نمی کند که در مقابلشان شعر بگذارید یا هجا. بعلاوه تودهُ مردمی که هنوزبا ابتدائی ترین مسائل زندگی،
یعنی مسئلهُ سیر کردن شکم ،دست بگریبانند چگونه می توانند که در اینگونه موارد توجه و علاقهُ خاصی از خود نشان دهند؟ واگر منظورایجاد یک نوع حقانیت برای یگی از ایندو، و رد کردن دیگری است؛ که باید گقت شعر به مفهوم واقعی خود نیازی به سخنران و مدافع ندارد. آنچه که شعر است علی رغم تمام مخالقت ها و موافقت ها تولد خود را می قبولاند وبه رشد مسحور کننده اش ادامه می دهد و بی اعتنا به اینگونه مباحث«چراغ موشی بهتر است یا چراغ برق» و اینگونه دلائل « تمام لالائی ها بر پایهُ اوزان عروضی ساخته شده و کلیهُ دایه خانم ها هم این حقیقت را تصد یق می کنند » واینگونه سنتهای بی معنی« چون پدر و پدر بزرگ و بطور کلی تمام اجداد من سپور بوده اند بنابراین من هم باید سپوربشوم» راه خور را طی می کند.
اکنون دیگر زمان آن رسیده است که به مطالعه و دقت درشعری که امروز تحت عنوان« شعر نو» مطرح است، و درواقع تنها شکل اصیل و صادق در زمان ما می باشد بپردازیم و توانائی ها و شایستگی هایش را پرورش دهیم و بر ضعفهایش انگشت بگذاریم و کوشش کنیم تا هدف و اندیشه ومسیرسالمی برای آن بیا فرینیم .
تنها در هم شکستن و یا کنار گذاشتن اوزان عروضی کافی نیست، آنچه که در مرحلهُ اول در یک اثر هنری به چشم می خورد محتوی و مضمون آن است. درد بزرگ شعر امروز ما- به جز یکی دو مورد – تهی بودن آن از هرگونه صمیمیت و حقیقت و هر گونه اند یشه وآرزوی زیبا است. شعر امروز بینش و ادراکات زمان خود را ندارد.
اشتباه بزرگ شعرای ما در این است که تصور می کنند با جور کردن مقداری ایماژ و تعبیر تازه و گنجانیدن آ نها در یک قالب غیرمعمو لی می توانند تصویری از این زندگی عصبی وبیمار که در کوچه ها و خیابانها جریان دارد به دست ما بدهند.
نکتهُ مهمی که در شعر امروز موجب نگرانی است کوشش آن در راه بیان مفاهیم دور از ذهن و گریختن از سادگی و سلا مت است .به کودکی می ماند که برای جلب توجه و ترحم اطرافیانش به بریدن و یا سوزاندن انگشت خود اقدام می کند.

 

 

شامل 8 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نگرشی بر شعر امروز