نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق خلاقیت و واژه پردازی در شعر

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق خلاقیت و واژه پردازی در شعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 39

 

Samuel Taylor coleridige : (1772-1834)

درباب خلاقیت و واژه پردازی در شعر:

متن زیر بخش های چهارده و پانزده (Biograehia literania) کالریج را تشکیل می دهد که در سال 1817 چاپ شد.

این بخش ها در مقایسه با قسمت های دیگری که می شد انتخاب کرد ثانیا نسبتا کامل تری از قدرت کالریج به عنوان یک منتقد بر خواننده می گذارد.

حقیقت این است که کالریج در مقام فخیم و شعر والا مرتبه کاملا گم شده است .

او بر آن است که خود را در نثر بشناساند.

ما اینگونه احساس می کنیم که خود منتقد بلند مرتبه تر از هر نقدی است که بر او می شود چه در نوشته هایش و چه در سخنرانی هایش .

بخش برگزیده شده حاضر شاید تلقی شود که در مقایسه با آن چیزی که برای خود کالریج رایج و آشناست تلاش ناکافی و کم است ما آرمان شعری او را بیان کند و آن را با ارجاع به شعر خودش و یا شعر ورد زوشا و شکسپیر توضیح دهد.

آنچه که در مورد شکسپیر می گوید به بهترین سفو ممکن است .

او خود را ارزیابی برد و با یک چشم مضمون را که کاملا در حضور قدرت اوست را می نویسد.

در قسمت های اول این بخش و در واقع غیر مستقیما در تمام قسمتها او مقدمه مشهور و رزوشارا در ذهن خود دارد.

مقدمه ای که در تمام شعرهای کامل ویرایش شده و در نوشته های متوازن و ردزورشا یافت می شود.

این نوشته ها را دکتر گروسارت ویرایش کرده است .

اولین سالی که ؟آقای ورد زورشاه من باهم هایه بودیم ، بحث های ما غالبا در مورزد دو نکته مهم در شعر بود قدرت بر انگیختن حس همدردی خواننده با تبعیت صادقانه از حقیقت طبیعت و قدرت ایجاد علاقه به بداعت با توصیف رنگ های خیالی .

این افسون نا بهنگام که اتفاقات نور و سایه نور مهتاب و غروب آفتاب منظره آشنا و شناخته شده را پراکنده می کندبرای این ظاهر می شود که قابلیت عملی بودن ترکیب این دو را نشان دهد . اینها شعر طبیعت اند.

این تفکر خود پشنهاد می دهد ( به خاطر نمی آورم به کلاسیک از ما ) که یک سری از شعرها ممکن است از دو نوع تشکیل شده باشد . در اولی حوادث و عاملان آن حداقل از قسمت هایی ماوراللطبیعه هستند و تعالی مورد هدف فرار است که ( هر جذابیت علاقه ای تشکیل شود که حقیقت نمایش اینگونه احساسات است ) و به طور طبیعی این گونه موقعیت ها را همراهی می کند و آنها را واقعی فرض می کند.

و واقعی به این معنی آنها شبیه هر انسانی هستند که از هر منبع کژ پنداشت که باشند خود را در هر زمان تحت نفوذ نیروی ماورای طبیعی می داند.

در مرتبه دوم : موضوعات از زندگی عاری و معمولی انتخاب می شوند ،‌شخصیت ها و حوادث آنگونه هستند که در هر روستا و حومه ای یافت می شود جایی که ذهن متفکر پر احساس به دنبال آنهاست و یا زمانی که آنها خود را نمی نمایانند. ذهن به آنها توجه می کند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق خلاقیت و واژه پردازی در شعر

تحقیق در مورد تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

تحلیل شعر فروغ فرخزاد

احمد شاملو از فروغ فرخزاد و شعر فروغ می گوید

تحلیل احمد شاملو از شعر فروغ فرخزاد

شعر فروغ همیشه برای من یک چیز زیبا بوده است، اگر این صفت برای بیان کیفیت شعر فروغ کافی باشد.

فروغ، تا آن حدی که من می شناسم و به من اجازه می دهد که قضاوت کنم، در شعرش- همچنانکه در زندگی- یک جستجوگر بود. من هرگز در شعر فروغ نرسیدم به آنجایی که ببینم فروغ به یک چیز خاصی رسیده باشد. همچنان که ظاهراً زندگیش هم همینطور بود. یعنی فروغ چیز معینی را جستجو نمی کرد. در شعر او حتا خوشبختی یا عشق هم به مثابه چیزی که دنبالش برویم و پیدایش کنیم مطرح نمی شود. او در زندگی اش هم هرگز دنبال یک چیز خاص نرفت، خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; شعر، خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; فیلم و خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; هر عامل دیگر. من او را همیشه به این صورت شناختم که رسالت خودش را در حد جستجو کردن پایان داد.

من هرگز ندیدم که فروغ چیزی را پیدا کند و آن چیز قانعش بکند. فروغ در شعرش دنبال چه چیزی می گشت؟ این برای من شاید به عنوان عظمت کار فروغ و اهمیت او مطرح بشود. من دلم می خواهد فروغ این طوری باشد. یعنی واقعاً این جوری فروغ را دوست می داشتم. می دیدم آدمی است که فقط جستجو می کند، اما این که چه چیز را جستجو می کند، این شاید برای خود او هم مهم نبود. آیا دنبال انسانیت مطلق می گشت؟ نه! آیا دنبال عشقی می گشت که وسیله ای باشد برای خوشبختی اش؟ نه! برای اینکه حتا دنبال خوشبختی هم نمی گشت.

همه چیز را می دید و همه چیز را دوست داشت. حتا بندی را که رخت رویش آویزان می کنند. زندگی از موقعی که خورشید روشنش می کرد برای او قابل پرستش بود با یک عامل وحشت. در حالی که هردوی اینها بود، هیچ کدام آنها هم نبود. او فقط می دید و دوست داشت، اما هیچ چیز خاصی در این زندگی نمی جست. و واقعاً آیا قرن ما چنان قرنی است که ما چیزی بجوییم و چیزی بیابیم؟ تصور نمی کنم. او حداقل به این حقیقت رسیده بود که دنبال چیزی نگردد.

نمی دانم این حرف تا چه حد می تواند از دهان من بیرون بیاید، چون من خودم به عنوان یک شاعر شناخته شده ام. ببینید، من فکر می کنم همیشه یک شاعر، اعم از نقاش یا موسیقی دان و غیره- چون من می خواهم همه&#۶۵۲۶۳; اینها را در کلمه&#۶۵۲۶۳; شاعر خلاصه کنم- همیشه یک آدم خوب و مهربان است. بنابراین اگر بگوییم فروغ دنبال مهربانی و خوبی می گشت، در این صورت او باید می رفت جلوی آینه و به خودش نگاه می کرد. این جستجو از این نظر هست که خط معین و هدف معینی نداشت. شاید واقعاً دنبال چیزی هم می گشت. شاید به دنبال مرغ آبی بود.

اما قدر مسلم این است که اسم آن مرغ آبی حتا "خوشبختی" نبود. شاید دنبال یک عروسک می گشت یا یک بازیچه، و یا شاید دنبال یک حقیقت بزرگ می گشت. هیچ کدام اینها را شعر او نشان نمی دهد، و زندگی او لااقل به من نشان نمی دهد. شاید کسانی که نزدیکتر به او بودند و معاشرتهای زیادی با او داشتند، بدانند که او پی جوی چه چیزی بوده است.

ما پس از این که فروغ را به قول اخوان "پریشادخت" می شناسیم، و بعد از آنکه او را یک جسمی می شناسیم که به قول ویکتور هوگو فقط وسیله ای هست برای اینکه روحی به روی زمین و میان ما باقی بماند، آنوقت این حرفها را پیش می کشیم.

کسی که می رقصد به عقیده&#۶۵۲۶۳; من زیبایی خطوط بدن را در حالات مختلف نه تنها نشان می دهد، بلکه ستایش می کند. فروغ معتقد به روحی در ورای جسم نمی توانسته باشد و خوشبختی را، شاید خوشبختیهای یک کمی جسمیتر را در همین چارچوب زندگی جستجو می کرد و از این لحاظ چقدر واقع بین و حقیقت بین بود و ما این را در شعرش می بینیم، اما همان طور که آن بالرین زیبایی را جستجو می کند در این خطوط، و این خطوط را در حالات مختلف قرار می دهد و آنها را ستایش می کند؛ فروغ زندگی را در حالات مختلف جستجو می کند، برای آتکه ستایش کند و زیباییهای آن را نشان بدهد. ببینید که از زندگی تا مرگ، در یک شعری که معشوق خود را وصف می کند، تن معشوق را وصف می کند. این حالات مختلف را میان دو قطب زندگی و مرگ قرار می دهد و یکی به یکی ستایش می کند. ما نمی توانیم در شعر فروغ به دنبای عشق به آن مفهومی که معمولاً در ادبیات و شعر ما بوده، باشیم. یعنی او دنبال یک مجهول مطلق نبوده است.

شاید جستجوی او به این علت بوده که آنچه در بین تولد و مرگ ما ست، و این همه چیز مبتذلی که در زندگی هست نمی توانسته انگیزه&#۶۵۲۶۳; آن عشق بزرگ، و ان عشق عرفانی، باشد. شاید این جستجویی کیهانی بوده است. شاید وقتی فروغ این همه پستی و بیچارگی روزانه را می دیده است، نمی توانسته باور کند که این تن قالب و ظرف آنچنان چیز بزرگی باشد که ما اسمش را عشق می گذاریم و به همین لحاظ او فقط به جستجو می پردازد.

او گرد این ظرف می گردد، برای اینکه شاید راهی به آن حقیقت نامعلوم پیدا کند. حقیقتی که عظمتش را می شود حس کرد. شاید او می خواسته بین تن و آن مفهوم عظیم رابطه ای پیدا کند. شاید می خواسته به آن حقیقتی دست پیدا کند که در نظر شاعران پیش از او و ما به صورت روح و عشق عرفانی تعبیر می شده است.

من معتقدم که این جستجو تماماً با توفیق همراه بوده است. درست مثل این است که ما بدون اینکه ظاهراً قصدی داشته باشیم، یعنی قصدی را ارائه بدهیم، می رویم از شهر بیرون و توی صحرا در جهتی یا در جهات مختلف به راه می افتیم. ممکن است که ما اعلام نکرده باشیم که به کجا می رویم و به چه کاری می رویم. اما آیا خود این عمل نمی تواند یک هدف و غایتی باشد؟ یعنی قدم زدن، تفریح کردن و لذت بردن از چشم اندازهای اطراف. من کلمه&#۶۵۲۶۳; جستجو را در شعر فروغ به همین معنی می گیرم.

فروغ جستجو می کند. اما در حالی که به جستجو می رود، ما را با چشم اندازهای گاهی فوق العاده زیبا و اغلب خیلی زیبای شعر خودش آشنا می کند.

می بینیم که توی شعرش از زنی حرف می زند که زنبیلی به دست دارد و به خرید روزانه می رود. دیگر از این عالی تر چه چیز را می شود بیان کرد؟ او تمام اینها را به ما نشان می دهد. تمام چیزهایی که در روز بارها از جلو چشم ما می گذرند و ما آنها را نمی بینیم. در حقیقت گردش فروغ بدون هیچ هدف معینی صورت می گیرد و پربارترین گردش ممکن هم هست. تنها نگفته که به کجا می رود. احتمالاً اگر به جایی رسید، چه بهتر!

تحلیل فمینیستی شعر و زندگی فروغ فرخزاد

با این که در دو دهه ی اخیر مطالبی که درباره ی شاعران ونویسندگان زن نوشته می شوند ، از کمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است ؛ امّا اکثرشان نه به عنوان کار تحقیقی بلکه بیشتر به عنوان مقاله هایی هستند که جسته گریخته به مسأله زن در ادبیات و ادبیات زنان می پردازد...

با این که در دو دهه ی اخیر مطالبی که درباره ی شاعران ونویسندگان زن نوشته می شوند ، از کمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است ؛ امّا اکثرشان نه به عنوان کار تحقیقی بلکه بیشتر به عنوان مقاله هایی هستند که جسته گریخته به مسأله زن در ادبیات و ادبیات زنان می پردازد.و در اکثر پژوهشهایی که درحیطه ی نقد زنان انجام شده ؛ به جای ایجاد ابزاری منحصر به فرد برای بررسی نوشتار زنانه ؛ تلاش عجیبی برای بازسازی تصویر زن هنرمند با توجه به هنجارهای جامعه صورت گرفته است .

در این مقاله سعی شده فارغ از تلاشهای صورت گرفته پیرامون بازسازی تصویر فروغ در شبکه ارتباطات خانوادگی یا تعالی شعرش را مدیون موتیفهای برخاسته از مذهب،اسطورهو تاریخ دانستن و...که همه گفتمانی مردانه را رقم میزنند، شعر فروغ فرخزاد را با توجه به بینامتنیت های مورد تحلیل جامعه شناختی به طور عام و فمنیستی به طور خاص مورد بررسی قرار دهیم.

الف) میزان همپوشانی ادامه حیات ادبی فرخزاد با پاسخهای جامعه شناسی ذهنیت فمنیسم:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تحلیل شعر فروغ فرخزاد 15 ص

دانلود تحقیق نیما یوشیج و شعر نیمایی

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق نیما یوشیج و شعر نیمایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نیما یوشیج و شعر نیمایی


دانلود تحقیق نیما یوشیج و شعر نیمایی

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 22 صفحه

فهرست مطالب صفحه بخش اوّل ـ زندگی نیما شاعر گرانمایه پارسی 2 تخلص نیما 2 زندگی شاعر گرانمایه علی اسفندیاری (‌نیما‌) پدر شعر نو 2 نیما در مورد شعرهای خود اینگونه می‌گوید‌: 4 گذر دیگری بر زندگی نیما 5 انقلاب نیما در شعر نو 6 بخش دوّم ـ معرفی شعرنو و بررسی دوران شاعر 10 معرفی شعرنو 10 شاعران در برابر شکست 16 نیما شاعر درگیر با زبان 18 بخش اوّل زندگی نیما شاعر گرانمایه پارسی تخلص نیما ظاهراً از نام یکی از پهلوانان اسپهبدان تبرستان در مازندران به عاریه گرفته شده.
ولی به نقل از سید جواد بدیع‌زاده، استاد ابوالحسن صبا به علی اسفندیاری «امین آقا» می‌گفته و نیما مقلوب این عنوان را تخلص شعری خود انتخاب کرده که زیاد منطقی به نظر نمی‌رسد.
زندگی شاعر گرانمایه علی اسفندیاری (‌نیما‌) پدر شعر نو در سال 1315 هجری قمری مصادف با 1276 هجری شمسی ابراهیم نوری، مرد شجاع و دلیر از افراد یکی از اقوام قدیمی شمال ایران محسوب می‌شود که نیما پسر بزرگ اوست.
پدر نیما در این ناحیه به کشاورزی و گله‌داری مشغول بود، در پاییز همان سال (‌21 آبان‌) زمانی که او در ییلاق خود در یوش بسر می‌برد نیما متولّد می‌شود.
نیما در تمام دوره’ بچگی بجز زد و خوردهای وحشیانه کوچ‌نشینی و تفریحات ساده در روستا چیزی ندید.
در زیر از زبان خود نیما وقایع زندگیش را مرور می‌کنیم: ـ در همان دهکده‌ای که متولّد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم.
آخوند ده مرا به درخت می‌بست و فلک می‌کرد تا نامه‌هائی که بهم چسبانده و طومار کرده بود حفظ کنم.
(این نامه‌ها بین روستائیان و اقوامشان در شهر رد و بدل می‌شد).
یکسال بعد به همراه خانواده به شهر آمدم که دوازده سال بیشتر نداشتم، به سفارش اقوام نزدیک من و برادرم ـ لادبن ـ به یک مدرسه کاتولیک فرانسوی فرستاده شدیم، آن وقت این مدرسه در تهران به مدرسه’ عالی « سن لوئی » معروف بود.
ـ دوره’ تحصیلی من از اینجا شروع می‌شود.
سالهای اولیه زندگی در مدرسه به زد و خورد با بچه‌ها گذشت، وضع رفتار و تربیت روستایی من موضوعی بود که در مدرسه مورد سخره بچه‌ها قرار می‌گرفت.
در مدرسه خوب کار نمی‌کردم و فقط نمرات نقاشی به داد من می‌رسید ولی بعدها در مدرسه مورد تشویق یک معلّم خوشرفتار که نظام وفا شاعر بنام می‌باشد قرارگرفتم، وی مرا به خط شعر گفتن انداخت.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نیما یوشیج و شعر نیمایی

دانلود تحقیق شعر

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق شعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق شعر


دانلود تحقیق شعر

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 6 صفحه

غریب غربتم نازنین من نامه هایم را بخوان شبیه صدای خزانم نازنین من گذر عمر را بدان در سر سیاهی به سر دام نازنین من سیاهی من را بدان آواره گیسویت شدم نازنین من قدر من را بدان سالهاست در به در عشق توام نازنین من آوارگی من را بدان به پاکی دامان تو قسم خورده ام نازنین من حق من را بدان اسارت در چشمانت کشیدم نازنین من دلتنگی من را بدان خاک باران خورده ام نازنین من بوی من را بدان یار یکجا رفته ام نازنین من عشقم را بدان به درویشی فرو افتاده ام نازنین من گرمی تن را بدان سر به دنیا داده ام نازنین من مهرم را بدان تا که از غربت در آیم نازنین من اسمم را بخوان چوتیری از کمان بر آمد بر زمین خورد که آرش با کمانش این چنین گفت ف=تو تنها یار من در زمینی تو تنها مونس این سرزمینی رها کردی تیر عشق در آسمانها نه از بهر شکار از بهر یاران در مرامت فقط عشق زمین نیست مرامت بیش از این هاست بر ما کمان می داد با طنینش به آرش جواب به عشق تو دهم قدرت به تیر تا بیکران قدرت عشقت مرا مست و خرامان می کند چونکه تیر در من گذاری مجنون صحرا می کنم کمان در دست آرش قدرت یک دولت است دولتش از عشق می گوید و قدرتش از یار است.
همچون دژی استوار در پای ایستاده ام به زیر پاهایم آب سرد به سرم سرب داغ بر لیم دریای غم در چشمانم یک عکس ناب چشم یک لحظه بر هم نگذاشتم تا نشوی محو از صحنه روزگار دگر تاب و توانم نیست دگر از تو نشانم نیست چگونه می توان عاشق بود ونشست مگر می شود به تنهائی گذشت تا کجا آیم بگو تا نا کجا به کدان بالین سر بگذارم تو بگو هفت سیره خلقت خدا درد بی آبی به خاک نتوان گفت درد بی مهری به چند یار نتوان گفت داغی آتش عشق به جان من بیفتاد سردی این عشق در دامان تو جستم من که یک قطره از آن می نخوردم مستی عشق تو هم به دامان من افتاد خاک در دست بگیر برایم می کنی قبر بدان گمشدن یوسف کنعان هم به گردن من افتاد.
عاشقان امشب همه مستند زباران در می خانه باز امشب تا پایان باران جام می پر از آب باران می پرستان مستند و غزل خوانند زباران ساقیا بر ما می پرستان بفرست باران تا جام شراب بشوییم زباران ای یاران بنوشید از می ، میخانه خود تا شراب از کف بگیرید و به جامی بزنید از باران بشکنید جام شراب و بسوزانید می را بنوشید زباران و می زآن گیرید زباران ******************************* بزن باران نکن لحظه ای درنگ تا بیند چشمانم که آسمان هم می گرید بی درنگ بوی باران خاطره دارد زیار بوی باران صد صدا دارد زیار اشک چشمم یادم آرد غربت اشک چشمم یادم آرد وطنم شهر من دارد زمن خاطره ها چه تلخ چه شیرین از من آورد یاد ما بگو باران خاطره هایم در وطن سبد سبد اشک خاطره های وطنم چشم در غربت دادم و دل دروطن وطن غم از من دارد و چشم در چشم من وطنم دلتنگ از دوری من چشمانم اشک دارد از دوری تو با که باید گفت از راز دلم جز تو ای خاک وطن من ندارم رازدار ************************************* شبا شب بود رسیدم به او تلخ می گریست ، اشک می ریخت چون باران بهاری گریه می کرد از دست زمانه با خود می گفت حرفهای گذشته می گفت از دلهای پاره پاره ، دلها که با او سر یاری ندارند در فکر خود عشق می پروراند و آزادش می کرد اسیر می گرفت و آزاده می داد فرهاد می شد و شیرین یاد می کرد درد سر تا پایش را فرا گرفته بود در پی نوش دارو برای سهراب بود چین و چروک زندگی به چهره اش پیدا بود قصد در گرفتن موج از دریا داشت زندگی می گذراند و عمرش می گذشت عمر خود را فدای رویاهایش می نمود.
هر چه تلخ است هر چه شیرین کام ما است زندگی بین هرچه دشوار هر چه آسان سال ما شد رنگ دریا را ببین با تو خندید شب به خورشید اشک چشم ات ،جام ما هم بگریید هر چه هستیم ما برفتیم بدرقه را هم بدیدیم چشم من بر بیکران رفت تا که در چشمش نشست رنگ خونم رنگ بی رنگ رنگ پیراهن تو ، باشه نیرنگ با چه روئی روی خوبی باشد دو روئی است روی خوبی دل که تنگ است دل تو از بس که سنگ است غریبی می کشم یک عمر غربت به دست توست یک امر کافی عشق من و تو همه جا هست حرف من و تو من که از راه دریا می روم تو بمان با خاطر من ، می روم بیماران عشق بی تابند زدرد درد بی مهری کجا دادند شفا کجا رفتی که آبادی باشد وخرابات بخوئی به کدام می خانه رفتی که در آن می ننوشی به چشم خسته ما همه بیمارند زعشق به دلها چون بنگری همه دلخونند زعشق برلب خسته ما لب مگذار عشق کهن لب بیمار مرا با لب شیرین چه سخن چنگ بر ساز دل بی بنیاد چه سود چونکه آواز دل من را ندانی خوب خوب بلبل درمانده یار از که می گوید سخن رازدل به بیگانگان گوید هنوز درد این جا درد عشق تنها نیست درد یک عالم در این جا نقطه عطف است هنوز چو خورشید زمان از در در آید نبینم من دگر خود را در این حال غریب از خدا خواهم رها سازد مرا تا ببینم کار دنیای دگر کاغذی بی خط صدای مبهم تنها در اتاق صدای پای قلم بر روی کاغذ قطره آب می چکد از بام گوش کن صدای آشناست صدای طفل سالی است می گرید یا که می خندد اما نه می گرید گریه اش از بهر چیست فریاد بر می آرد فریادش نا به هنجار نیست آری فریادش دل شکستن است ببینم چه شده گوی عزیزی از دست داده عزیزش کیست مادرش را می خواند مادرش کیست چه بیهوده سئوال کردم مادرش کیست مادرش ، مادر طفل است دگر مادرش ، زیر شلاق ناپدری جان دادست چه سخت است طفلی جان دادن مادر ببیند چه سخت است مادری در چشمان اشک آلود طفلش بمیرد طفل بی مادر چاره ای جز اشک و غم ندارد.
.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق شعر

تحقیق در مورد شعر حافظ

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد شعر حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

مقدمه :

از صورت شعر حافظ سخن ها می‎توان گفت و بسیار گفته اند. اما همین که به معنی رو می کنی آن شیرین کار به طنازی می گریزد و از گوشه ای دیگر چشم و ابرو می نماید.

گویی در تثبت گوش تو زمزمه می‎کند و تا بر می گردی آوازش از عرش می‎آید. زبانش آنچنان ساده و آشناست که انگار ترانه اش را از عهد گهواره شنیده ای و آنچنان با رمز و معما می گوید که پنداری پیامی ست که از کهکشان های دور می رسد.

این آشنایی رویی و گریز رنگی به دو واسطه است: صورت و معنی شعر او. و این هر دو، به گونه ای اعجاب انگیز همدست و همداستان اند. لفظ چون رنگین کانی ست که به هر نظر از رنگی به رنگی می غلتد. و مضمون همچون امواج ناقوسی ست که در بازگشت از هر زاویه طنینی دیگر دارد.

ابهامی که صفت شاخص شعر حافظ است، تراویده از بریخانة پر نقش هزار آینة ضمیر اوست که بر طیف اسرار آمیز زبانش عکس می اندازد. یگانگی تفکیک ناپذیر صورت و معنی چون جان و تن زنده.

این ماییم که می خواهیم او را زمینی با آسمانی ببینیم. شعر او چون دور دست افق بوسه گاه آسمان و زمین است. آسمانی ست زیرا آنچه از خوبی و پاکی و عدل و امن می جوید درین تیره خاکدان نمی یابد. و زمینی ست، زیرا آنچه از ناز و نوش و نوا می‌خواهد در همین سایة بید و لب کشت فراهم است. پس اشاره اش به دورگاه آسمان است و چشم و دلش در زمین می گردد. (1)

حافظ

خواجه شمس الدین محمد شیرازی در حدود سال 726 در اواخر حکومت ایلخانان و ویرانگری مغول در شیراز زاده شد مادرش کازرونی بود و پدرش از کوهپایه های اصفهان بود که به شیراز مهاجرت کرده بود. حافظ از کودکی به علوم زمانش آشنا شد و با حافظه نیرومندی که داشت قرآن را از بر کرد و با صدای دلکشی که داشت آن را می خواند و بزرگترین حافظ زمان شده استاد بزرگ او میرشریف الدین گرگانی بود. (جرجانی) و نوشته اند که شب های بسیاری را در کنار بقعه (آرامگاه) بابا کوهی شیرازی به صبح رسانید تا سرانجام در سحرگاهی بلند شد و به وی اجازه ورود به آستان وصال معشوق بخشیده شد.

روزگار جوانی حافظ مصادف با حکومت شاه شیخ ابواسحاق اینجو در شیراز بود که با حافظ میانه خوش داشت و مروی به نسبت ملایم و دادگستر و شعر دوست بود ولی به دست امیر مبارزالدین کشته شد و امیر مبارزالدین که در دیوان حافظ محتسب لقب یافته است بر جای وی به حکومت شیراز نشست و او هم به دست پسرش شاه شجاع کشته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شعر حافظ