دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
علاوه اورا طبعی نقاد بود, که اشعار نیکو می سرود چنانچه در وصف جنگ امیر تیمور میآورد:
آنرمان کز گرد میدان, چشم گردان, گشت کور
وآنزمان کز بانگ اسبان, گوش گیتی, گشت کر
آسمان افکند بر دوش, از شفق, خونین کفن
آفتاب انداخت برآب, از فلک, زرین سپر
آستین افشان علم, در رقص, برآوای کوس
پای کوبان از تزلزل, همچو اسبان, کوه ودر
صفدرانی در مان نیزه ها, جولان کنان
چون ز اطراف نیستان, روز کین, شیران نر
جز سپر نقشی, نمیگردید, آندم, در خیال
جز سنان چیزی نمی کرد, آنزمان, بردل گذر
از بهار فتح دولت, لاله زاری گشت, دشت
گرد ابر, کوس رعدو تیر برق و, خون مطر
أفتاب عالم افروزی, که در یکدم, چه صبح
لشکری مانند انجم, کردی ا زعالم بدر
باد رحمت بر دلیرانی, که پیش تیغ و تیر
در پیت جانها سپر, کردند و تنها بی سپر
فوت امیر بدر الدین در ابتدای سال800 در تبریز واقع و در همانجا مدفون گشت.
ابو حنیفه زوزنی
ابوحنیفه عبدرالرحمان بن حسن زوزنی ا زمشاهیر محدثین ومعاریف خوشنویسان بود و گوی مسابقت را در اغلب علوم وفنون از همعصران میر بود, مخصوصاً در سرعت و خوشی خط نسخ یدوبیضا داشت, وبیشتر صاحبان حسن خط را در بوته استغراب و استعجاب میگذاشت چنانچه چهارصد قرأن در اوقات حیات خویش نگاشت که اجرت هریکرا پنجاه دینار(دویست و پنجاه تومان حال ایران )بگرفت تا عاقبت در سنه چهارصدو پنجاه وپنج در مسافرت مکه وفات یافت.
اظهر تبریزی
مولانا اظهر تبریزی ملقب باستاد استادان از افاضل زمان و اجله صاحب کمالان بود, ودر خدمت حکیم جعفر مدتها باکتاب علوم و فضایل پرداخته, ودر تعلیم خط ودرس مشق خودرا فارغ نساخت أنگاه از تبریز بطرف خراسان و هرات وکرمان و اصفهان شتافت, ودر اصفهان رحل اقامت افکند. ودر اکمال خط رنجها برد, تا یکی از اساتذه زمان لیکن متأسفانه تیشه بیداد روزگار نخل جوانیش را در أغاز شباب قلم نمود و زود درگذشت ودر قبرستان تخت فولاد اصفهان مدفون گشت.
بایسنقر میرزا
سلطان بایسنقر میرزا ابن شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکانی جامع فضایل و کمالات گوناگون, وحاوی خصائل وأیات فنون متنوعه می بود, وکمتر شاهزاده ئی بدین پایه هنرمند وهنرپرور درطبقه شاهزادگان گورکانی دیده شده, چنانجه صاحب تاریخ حبیب السیر میأورد, باوجود حشمت و جلال دستگاه سلطنتی واشتغال بامور مملکتی و حکمرانی هیچگاه در تعظیم و تجلیل اصحاب فضل و کمال , اهمال نمیفرمود, وأنان را بنوازشات امیرانه و اشفاقات ملوکانه بهره ور می نمود, و همواره درگاهش مأمن پیر وبرنا, و حریمش مهبط علماوفضلا بود. و سلطان بایسنقر میرزا باغلب کمالات و فنون وجودش أراسته, واز بیشتر رذایل پیراسته بود. در خطوط متداوله خاصه خط ثلث یگانه زمان و نابغه دوران بود چنانچه می گویند چهار تن ارکان اربعه کاخ خطوط بوده اند نخست بایسنقر میرزا گورکانی, در حسن خط ثلث دوم میر عماد حسنی قزوینی در خط نستعلیق سوم میر احمد نیریزی در خط نسخ چهارم درویش عبدالمجید طالقانی در حسن خط شکسته, که شرح حال هریک ا زاین چهار تن در این کتاب نگارش یافته بالجمله دولت شاه سمرقندی صاحب تذکرهَ الشعرا میأورد که در کتابخانه بایسنقر میرزا همیشه چهل نفر از خوشنویسان نامی موجود بودند, واشتغال باستنساخ و استکتاب کتب می نمودند. علاوه جمعی ازفحول نقاشان, ورسامان , ومذهب کاران, و صحافان برای تذهیب و نقاشی و جدول کشی و جلد کتب نمودن حاضر در خدمت بودند! و همگی از خوان احسان اونواله میر بودند, صاحب خط وخطاطان میأورد, در هیچیک از کتابخانه های استانبل نیست که یک کتاب بلکه چندبن قرأن وچندین جلد کتاب که درعهد وعصر سلطان بایسنقر میرزا نگاشته شده موجود نباشد.
چنانچه در کتابخانه- یکی جوامع کتابخانه ترجمه کتاب (فرج بعدالشده)وکتاب(نزههَ الارواح حسینی)موجود است که در کمال نفاست و قشنگی در عهد بایسنقر میرزا نگاشته شده: و ازجمله کمالات یک یشعر بوده کهدر نهایت متانت می سروده چنانچه گوید:
گدای کوی او شئد بایسنقر گدای کوی خوبان پادشاه است
ویک از شعرا در حقش گوید:
نبودی چه شد سلطان بایسنقر بعقل و عدل واحسان وتهور
وعلی الجمله سلطان بایسنقر میرزا در عنفوان جوانی وأغاز عیش وکامرانی درگذشت, بواسطه أنکه اغلب شبها بأسامیدن شراب ارغوانی, و معاشرت باشاهدان شیرین لب اوقات میگذرانید, تامزاجش از حد اعتدال منحرف گشت, ودر هفتم جمادی الاول سنه هشتصدوسی وهفت درگذشت ودر مشهد رضوی در مسجد گوهرشاد مدفون گشت. یکی از شعرای معاصرینش أورده(سلطان سعید باسنقر سحر گفتاکه بگوباهل عالم خبرم)(من رفتم وتاریخ وفاتم این است- بادابجهان دراز عمرپدرم) وعمرش سی وهفت سال بودکه وفات کرد, وپدرش شاهرخ میرزادر قید حیات بود, وشاهرخ را هفت پسر بود, که هریک برازندهً تخت وتاج وفرازندهً رایت باج وخراج بودند, نخست میرزا الغ بیک حکمران سمرقند, که در أسمان کمال بدری تابان بود, وزیج الغ بیکی تاکنون بنام او مشهور است وخود در ریاضیات عالی گرانمایه بود, چنانچه شاعری در حقش گوید:
چون الغ بیکی بعلم هندسه یافت نتوان د رهزاران مدرسه
دوم میرزا ابراهیم که شرح حالش نگاشته شد, ودر حیات پدر درگذشت سوم سلطان میرزاکه اونیز درزندگی پدر فوت شد, چهارم سلطان بایسنقر میرزا که در حیات پدر درگذشت, پنجم سیورغتمش که او نیزدر حیات پدرش شاهرخ وفات کرد, ششم میرزا محمد جوکی هفتم باردی جان وازاین هفت تن الغ بیک وبایسنقر وابراهیم میرزا یا میرزاابراهیم در کمال وفضایل بی نظیر بودند.
دوست محمد هراتی
دوست محمد هراتی مجموعه کمالات وفضایل بود. ودر نوشتن خط نستعلیق هنرمندی می نمود تادر درگاه شاه طهماسب صفوی راه یافت واز اشفاقات خسروانه أن پادشاه هنرپرور بهره مند گشت شاه طهماسب اورا فرمان داد, تاقرأنی بخط نستعلیق در کمال زیبایی بنگاشت و اورا بجداول و نقوش بیاراست شاه طهماسب چون هنرمندی اورابدین جایزه خوبی باوبخشید و همواره بملازمت پادشاه, وبابار یافتگان أن درگاه ایام بسر میرسانید تادر گذشت.
زینب شهده
زنی بود بحلیه کمالات گوناگون أراسته ودختر احمد مفرج ابزی ابیوردی خراسانی بود, که در فضایل و حسن خط از مردان گوی سبقت میبرد. علاوه در حلاوت بیان وفصاحت لسان وحاضر جوابی پایه اعلا داشت و قطعات ومرقعات نیکو می نگاشت تا عاقبت درعمر هشتاد سالگی درسنه پانصدو هفتادو چهار درگذشت واوست معلمه یاقوت مستعصمی که اشاره بدو شد.
سلطان علی مشهدی
سلطان علی مشهدی معروف به سلطان الخطاطین بود. ودرگاه جوانی حسن صورت ونیکوئی طلعتش پنجه بچهرهً أفتاب زدی در أنوفت مولانا اظهر هروی که سراپا کمال صرف ومجسمه ورع وتقوی بود, ودر مشهد اقامت می نمود روی توجه باو کرد وبنظر پدرانه در اونگریست و اورا به تعلیم وتعلم واداشت ودر تربیت او جهد کافی مبذول نموده چیزی د رحقش فرو نگذاشت تابزمانی چند فارغ التحصیل گشت و در فنون لغات عرب ورموز مصطلحات ادب متبحر گردید. أنگاه مولانا اظهر اورا به تحصیل حسن خط واداشت ودایمأ باو ازراه نصیحت وموعظت این شعر را میخواند:
در مشق کوتاهی مکن پیوسته ای سلطانعلی
درروز کن مشق خفی, درشام کن مشق جلی
طولی نکشید که سلطان علی حسن خطش شهرهً أفاق, ودر خوشنویسی طاق گردید وصیت کمالات عالیه وستودگی اخلاق وعلو علوم متنوعه او بگوش عالی تادانی رسید ودرمحضر پادشاه معارفخواه سلطان حسین میرزای بایقرا(872-911)و وزیر معالی تخمیرش امیر علی شیرنوائی راه یافت ومورد اشفاقات شاهانه و اکرامات امیرانه گشت وهمه روزه هنری تازه ا زنگاشتن مرقعات و پرداختن قطعات و تذهیب کاری نفیسه و رسامی برجسته و غیره می نمود که صنادیدحضرت وامرای دولت و ارکان سلطنت گورکانیه خورسند می گشت.
گویند: روزی سلطان حسین از حسن خط نستعلیق اودر شگفت رفت واورا بسیار تحسین وتقذیس کرده فرمودکه باید برای من سنگ مزاری در نهایت زیبائی وأراستگی با ابداع خطوط جمیله ونگارشات خفیه وجلیه مهیا سازی سلطان علی پس از اصغای امرملوکانه چهره بنده گی بخاک سود وگفت اوامر ملوکانه هر قدریکه واجب و برخدمتگذاران فرض است وبایدش واجب الاطاعه شمرد اما این فرمانرا بنده از عهد برنمیأیم وهرگز راضی نخواهم شد چنین کاری انجام دهم پادشاه خدا ترس دین پرور عالی همت لختی ا زگذشتگان برشمرد واز عدم بقای انسانی وبرباد شدن حشمت وعظمت ملوک گورکانی وعاقبت خویش شرح برخواند واورا بنواخت تا سلطان علی تصمیم عمل نمود وچنان سنگی بساخت وبخطوط نستعلیق ورقاع ونسخ ونقوش مختلفه بپرداخت که هر بیننده را مجذوب می نمود, پادشاه هنر پرور, اورا بانعامات شاهانه از خود ممنون ساخت واوتمامی کتیبه های بناهای خیریه ومساجد هرات که از بناهای سلطان حسین میرزا بایقرا وامیر علی شیر بود بخط نستعلیق اعلای جلی می نگاشت گویند که عمرش به شصت وشش رسیده بود که هنوز موی ریش وسرش سفید نگردیده بود . چنانچه خود گوید:
مرا عمر سصت وسه بیش وکم هنوزم جوانست زرین قلم
توانم بلی از خفی وجلی نوشتن که (العبده سلطان علی)
ونیز از اشعار اوست:
از این شکسته هرأنکس کند توقع مشق سه چیز خواهم ازاو گرچه هست بی دشواد
اول مداد که اندر سیاهی و جریان بود چو بخت من وأب دیده خون بار
دوم فلم که چو مژگان من نباشد سست سوم خطی چو خط عنبرین یار نگار
و یکی از کتیبه های بر جسته قابل تقدیس او کتیبه های باغ جهان أرای بود که مشتمل بر عمارات متعدده و طاقها و رواقهای مختلفه که همه دارای کتیبه های طولانی بود و بخط جلی أنها را بنگاشت و عاقبت در سنه نهصد و نوزده در هرات وفات و در مشهد مدفون گردید.
سلیم نیشابوری
سلیم کاتب نیشابوری به فضایل نفسانی و کمالات متعدده وجودش أراسته بود و برای حسن خط زحمات گوناگون و مشقات رنگارنگ بدید تا عاقبت عروس مراد را در أغوش أمال کشید چنانچه مدتی در خدمت شاه محمود نیشابوری که از اجله اساتذه بود, اشتغال به تعلیم کتابت نمود. پس از أن عزیمت استرأباد کرد و مدتی در خدمت جلال الدین حیدر استرابادی که در فن خطاطی بی نظیر بود کمر تلمذ در میان بست و پس از أن چند گاهی در خدمت قطب الدین یزدی در یزد به تحصیل خط پرداخت تا در حسن خط خود را اساتذه زمان مستغنی ساخت. و در نگاشتن خط خفی و جلی مهارتی کامل پیدا نمود- علاوه در نقاشی و رسامی و تهذیب کاری تسلط کامل پیدا کرده و هنرهای زیبنده بنمود, تا عاقبت در سنهً نهصد و نود وفات یافت.
سلطان علی قائینی
سلطان علی قائینی از اجله خوشنویسان عهد خود بود و در ستودگی اخلاق و فضایل از هم عصران پیشی جسته, و با مولاناعبدالرحمان جامی صاحب نفخات الانس و سایر نفیسه معاصر بود و هرچه را مولانا بجهت ملوک و امرا خاصه سلطان
سوابق خطوط
خط معقلی:
خط معقلی درکتابت مستقل نبوده گرجه مولاسلطانعلی مشهدی معتقد است که باین خط کتابت می شده(1) وأنرا جزو خطوط می أورد, این خط تزئینی است که درعمارات وابنیهٌ متبرک مانند مساجد ومزارات روی دیوارها بکارمی برند. چنانگه أنرا خط معماری نیز می گویند وچون اساس این خط روی خانه بندی خط گشی میشود باین ترتیب که اول مانند صفحهُ شطرنج خط کشی وخانه بندی میشود بعد از تقسیم خانه ها حروف أن مرتب میشود وچون این خط بترتیب فوق نوشته میشده أنرا بأجر روی عمارات بأسانی چیده میتوانستند تاهم عباراتی از أن خوانده شود و هم دیوار عبارت را زینی باشد وباین نسبت أنرا خط معماری نیز میگفتند که معماران از مرتب چیدن أجرها صورت خط را روی دیوار نمایان مینمودند.
برخی عقیده دارند که ادریس علیه اسلام اول معقلی نوشته و امت او از روی معقلی خط کوفی را استخراج نمودند. نگارنده را عقیده چنانست که خط معقلی را بعد از خط کوفی و از روی أن استخراج نموده اند وقطعاًًٌ این خط برای تعمیرات وتزئینات معماری از روی کوفی استخراج شده در خط کوفی یک دانگ دور است وپنج دانگ سطح ودر خط معقلی دور نیست وهمه سطح است واگر این خط هم قبل از اسلام بوجود أمده باید که از خط سطرنجیلی که مادر کوفیست استخراج شده باشد, بهر حال خوبترین خط معقلی أنست که سواد و بیاض أن هر دوخوانده شود یعنی سیاهی أن چیزی خوانده شود و سفیدی ان چیزی دیگر و هنر این خط در ان است و الامعقلی نوشتن اسان است .
خط محقق :
چنانچه بیشتر تذکار یافت ابن مقله بیضاوی خط محقق را از کوفی استخراج و اختراع نمود و چون خط کوفی را پنج دانگ و نیم سطح و نیم دانگ دور بود در خط محقق یک دانگ از سطح ان کاسته و به دور ان افزود به این ترتیب که در خط محقق چهار دانگ و نیم سطح و یک دانگ و نیم دور معیین باشد .
اساتید خط محقق :
اول- ابن مقله وزیر بیضاوی مخترع که ان خط را از کوفی وضع فرمود دوم- ابوعبدالله حسن ابن مقله برادر ابن مقله وزیر .سوم- علی بن هلال معروف بابن بواب .چهارم- جمال الدین یاقوت مستعصمی .پنجم-شیخ زاده سهروردی احمد بن سهروردی .ششم- خواجه ارغون کاملی .هفتم- احمد صدیقی رومی . هشتم- شهرزاده بایسنقر پسر شاهرخ . نهم- سلطان ابراهیم برادر بایسنقر . دهم- جلال الدین محمد بن جعفر هروی معروف به جلال جعفر فرزند بجعفر بایسنقری .
خط ریحان :
قلم ریحان تابع قلم محقق است هر دو را اصول یکی است و سطح و دور ان مانند محقق است مگر در حرف(ی) که دور ان از (ی) محقق بیشتر است و مخترع ان نیز ابن مقله وزیر بیضاویست .
اساتید خط ریحان :
اول- ابن مقله وزیر . دوم- علی بن هلال . سوم- جمال الدین یاقوت . چهارم- شیخ عمر اقطع . پنجم- عبدالله طباخ هروی شاگرد جعفر بایسنقری . ششم- خواجه ارغون کاملی . هفتم- احمد صدیقی رومی . هشتم- حکیم جعفر بایسنقری . نهم- میرزا بایسنقر بن شاهرخ . دهم- جلال الدین محمد ابن جعفر .
خط ثلث ریحانی :
واضع این خط نیز ابن مقله بیضاویستابن مقله این خط را از خط محقق استخراج نموده تا حدی تابع خط ریحانی و محقق است اما خط ثلث ریحانی را چهار دانگ سطح و دو دانگ دور معیین فرموده .
استادان این خط :
اول- ابن مقله . دوم- ابن بواب . سوم- جمال الدین یاقوت . چهارم- مولانا معروف بغدادی . پنجم- جعفربایسنقری هروی . ششم- میرزا بایسنقر .هفتم- شیخ عمر اقطع . هشتم-عبدالله صیرفی . نهم- عبدالله طباخ هروی .
خط نسخ :
مخترع این خط نیز ابن مقله وزیر است به وجود این خط خطوط دیگر منسوخ شد به آن سبب آن را نسخ نام نهادند و قرآن کریم را به این خط نوشتند و آن را خط قرآنی نیز گویند . خط نسخ تابع خط ثلث است و در سطح و دور مطابق ثلث ریحانیست .
استادان این خط :
اول- ابن مقله مخترع . دوم- جمال الدین یاقوت مستعصمی . سوم- جمال الدین فخار شیرازی . چهارم- احمد صدیقی رومی . پنجم- عبدالباقی دانشمند تبریزی . ششم- علا بیک تبریزی . هفتم- آقا ابراهیم قمی . هشتم- ملا احمد تبریزی . نهم- ملا عبدالغفور هروی . دهم- محمد علی هروی معاصر ملا عبدالغفور .
خط توقیع :
مخترع خط توقیع نیز ابن مقله است و برخی اختراع این خط را به دیگران نیز نسبت داده اند .قلم توقیع و رقاع را محمد بن خازن که ایرانی بود بنیاد گذاشت (1) او شاگرد ابن بواب بود و به سال 518 در گذشته است . در این خط نصف سطح و نصف دور است و سجلات و توقیعات را به این قلم می نوشتند .
استادان این خط :
اول- ابن مقله بیضاوی . دوم- ابن هلال معروف به ابن بواب . سوم- جمال الدین یاقوت مستعصمی . چهارم- احمد صدیقی رومی . پنجم- یحیی صوفی . ششم- مولانا جنید بن عوض . هفتم- محمود سلطانی هروی . هشتم- عبدالله بیانی مروارید هروی . نهم- محمد الاعرج هروی . دهم- علا بیک تبریزی .
خط رقاع :
رقاع در سطح و دور تابع توقیع و مخترع آن نیز ابن مقله وزیر است و اختراع آن را به دیگران نیز نسبت داده اند رقعه جات را به این خط نوشته اند .
استادان این خط :
اول- ابن مقله وزیر(؟) . دوم- حسن ابن مقله(؟) . سوم- ابن هلال معروف بابن بواب . چهارم- جمال الدین یاقوت مستعصمی . پنجم- احمد صدیقی رومی . ششم- شیخ احمد
سهروردی . هفتم- شیخ احمد شیخ احمد صدیقی . هشتم- محمود هروی . نهم- شهاب الدین عبدالله بیانی . دهم- شیخ عبدالله کاتب هروی .
شیوه خط ثلث یاقوتی :
این شیوه را استادان تذکره نویس جداگانه یاد نکردند و در همه جا از قلم ثلث و یا ثلث ریحانی یاد آور شده اند این شیوه را خط نگاران قرون اخیر ثلث یاقوتی نام نهاده اند در اصول به کلی تابع ثلث ریحانی است و سطح و دور آن همان است به در ثلث ریحانی مراعات می شود و تا حدی به خط نسخ متمایل است اما پیچیده و منظم مگاشته می شود و غالبا" در عصر تیموری این شیوه را در کتابه عمارات مزارات و مساجد بکار می بردند و برخی کتب ادعیه و قرآنهای عظیم الشان را به این شیوه کتابت نموده اند که زیب کتابخانه های عالم است و ظاهرا" این شیوه ناشی از قلم یاقوت مستعصمی است .
استادانی که به این خط نوشته اند :
اول- جمال الدین یاقوت . دوم- احمد بن محمود صدیقی رومی . سوم- سید روح الله هروی معروف به خواجه میرک نقاش . چهارم- مولانا ولی قلندر هروی نقاش . پنجم- کمال الدین حسین واحد العین هروی . ششم- عبدالله بیانی . هفتم- دوست محمد کتابدار هروی(مولف دیباچه مرقع بهرام میرزا- رساله هذا) . هشتم- عبدالباقی دانشمند تبریزی . نهم- علا الدین تبریزی معروف به خواجه علا بیک . دهم- مولانا حسنعلی .
خط تعلیق :
این خط در عصر امیر تیمور گورکان در هرات به وجود آمد و مخترع آن خواجه تاج سلمانی هروی است و بعضی برآنند که خواجه ابولعال مخترع خط تعلیق است هر چند این خط از خط توقیع رنگ گرفته مع ذالک تابع نسخ است و چون تعلق به نسخ دارد آنرا تعلیق نامیدند . خط تعلیق را یک دانگ سطح و پنج دانگ دور تعیین نموده اند .
استادان خط تعلیق
اول- خواجه تاج سلمانی . دوم- خواجه ابوالعال اصفهانی . سوم- خواجهع عبدالحی منشی استر آبادی . چهارم- خواجه محمد اختیار هروی الاصل . پنجم- قاضی اختیار الدین حسن گنابادی . ششم- درویش عبدالله سلطانی . هفتم- خواجه شهاب الدین عبدالله بیانی مروارید . هشتم- مولانا معین الدین محمد اسفزاری . نهم- مولانا نظام الدین عبدالواسع نظامی . دهم- میرزا شفیعی هروی .
نا گفته نماند که مرحوم امیر علی شیر نوائی وزیر معروف سلطان حسین بایقرا که همه خطوط را خوش می نوشته در خط تعلیق استادی بی مانند بوده در پشت یکی از فرامین سلطان حسین بایقرا چند کلمه به خط زیبای امیر مرحوم دیدم که نوشته و امضا و مهر نموده بود و از مقایسه خط متن فرمان و خط ظهر آن به امضای امیر علی شیر به خوبی پیدا بود که تمام فرمان به خط امیر علی شیر نوائی است .
خط نستعلیق :
خط نستعلیق را چنان که مشهور است در عصر امیر تیمور گرکان خواجه میر علی تبریزی اختراع فرمود و جون این خط را از خط تعلیق استخراج نمود آن را نسخ و تعلیق گفتند و به مرور زمان نسخ و تعلیق را نستعلیق خواندند . در خط نستعلیق نیز مانند تعلیق یک دانگ سطح است و پنج دانگ دور و در سطح و دور تابع تعلیق است .
مولانا سلطان علی مشهدی رحمهُ الله علیه در رسالهً صراط الصطور نیز اختراع این خط را به خواجه میر علی نسبت میدهد چنانکه گویند :
نسخ و تعلیق اگر خفی و جلی است واضع الصل خواجه میر علی است
نی کلکش از آن شکرریز است که اصلش از خاک پاک تبریز است
تا که بوده است عالم و آدم هرگز این خط نبود در عالم
وضع فرمود او ذهن دقیق از خط نسخ و از خط تعلیق
استادان معروف این خط :
اول- خواجه میر علی تبریزی مخترع .دوم- حکیم جعفر هروی معروف به جعفر بایسنقری .سوم- سلطان علی مشهدی . چهارم- خواجه میر علی هروی . پنجم- سلطان محمد نور هروی . ششم- سلطان محمد خندان هروی . هفتم- شاه محمود نیشابوری . هشتم- میر عماد قزوینی . نهم- علی رضای عباسی . دهم- از متاخرین میرزا عبدالرحمن هروی .
قلم غبار :
قلم غبار(1) قلمی بوده است بسیار ظریف و ریز و در حقیقت باید آن را از شیوه های تفننی خط فارسی دری دانست این قلم از قرن پنجم هجری سابقه دارد و در نوشتن کتاب و فرمان و یا نامه های دوستانه بکار می رفته است از مشاهیر معروف این قام باید از عمر اقطع . غباری یزدی. قاسم مجنون. میر باقر گیلانی یاد کرد .
قلم توامان :
مخترع این قلم مجنون هروی است .
گلستان هنر می نویسد"مجنون نستعلیق را بامزه و خوش و پخته می نوشت و از جمله خطی اختراع کرده بود که از ترکیب کلمات آن صورت انسان و حیوان بهم می رسید و از جمله این مصراع را(نرخ شکر و قند شکست از شکرستان) از دو طرف نوشته بود به صورت سه چهار آدمی که بر زی یکدیگر بوده باشند و صورت و خط هر دو در کمال خوبی و مرغوبی بود"
پس از مجنون هروی. قلمهای تفننی برای تفریح و تشحیذ خاطر خوش نویسان و علاقه مندان به خوش نویسی باب شد و هزارها نقش و صورت از قلم خوشنویسان ایرانی ظهور کرد .
قلم گلزار :
قلم گلزار شیوه ای است از قلم نستعلیق که آن را چهار دانگ و پنج دانگ و جلی می نوشته اند در واقع از قلم جلی بوده است که میان خطوط آن نقش گل و بوته می ساخته اند . در کتاب خانه ملی پاریس قطعه ای از این قلم به خط بنیاد تبریزی هست و قطعه ای نیز در کتاب خانه ملی به خط امام وردی در همین شیوه بوده است .
شیوه های تفننی دیگر ماند نستعلیق چلیپا . نسخ چلیپا . تعلیق ترسل همچنین شیوه هایی که برای مرقع نویسی ابداع شده مانند قلم مسلسل, ثلث بیضی, ثلث مصنوع, ثلث دوائر, ثلث طغرا"ثلث برابر, قلم پارو" قلم پارو"قلم طاووس, قلم کشکول .
خط شکسته:
مخترع ایتن خط میرزا فصیحی انصاری هروی است ومیرزا شیفیعا شاگرد اوست این خط از ترکیب خط تعلیق و نستعلسق بوجود آمده و چون اصول تعلیق و اصول نستعلیق را شگسته و این خط را وضع فرمود آنرا خط شکسته نامید. خط شکسته در هرات بعصر حسن خان شاملو بوجود آمد وبرخی اختراع آنذا بمیرزا ابوتراب اصفهانی شاگرد امام نسبت می دهند کخه درست نیست پس از چندی از ترکیب خط شکسته و خط تعلیق خط شکسته تعلیق به میان آمد .
استادان معروف خط شکسته: اول-میرزا فصیجی انصاری هروی مخترع. دوم- میزا محمد شفیع حسینی او بهی معروف به شفیعا و ملقب به پیشوا که این خط را به کرسی نشاند و اصلاحا ت عمده در این خط به عمل آورد.
چنانکه این خط بنام خط شفیعا معروف شد. سوم- مرتضی قلی خان شاملو هروی خلف حسن خان شاملو. چهارم- میرزا ابوتراب اصفهانی شاگرد میر عماد قزوینی. پنچم – درویش عبدالمجید طالقانی که بعد از وی هیچ کس این خط را به آن خوبی و زیبایی ننوشته واو را رکن چهارم خط معرفی می نمایند. ششم- میرزا کوچک اصفهانی.هفتم-وصال شیرازی معروف به میرزل کوچک ثانی.هشتم- میرزاحن کرمانی. نهم- لشکر نویس هروی استاد میرزا عبدالرحمن هروی. دهم ملا محمد صدیق دولتشاهی هروی.
خط کوفی و نبطی وعبرانی و سریانی
چنانچه ذکر شد خط عربی و مشتقات او زاییده خط سیریاک و نبطی بود و آن هم چندان در جزیره العرب رواجی نداشت و مستعمر نبود و با آنکه جزیره العرب اطرافش به ملل عربیه متصل بود با این حال بواسطه بدویت آنان و بی میلیشان به حضارت و مدینت اقبال به خواندن و نوشتن نمی کردند وخواندن ونوشتن را مخصوص مردمان هضری و شهر نشین می دانستند در آن وقت (همیری ها در یمن خطی داشتند (مسند) می گفتند(وانباط) که در شمال حجاز واقع بود خطش مشهوربه نبطی بود تا کنون آثار و نقوش خط نبطی در حوران و بلقای روسیه باقیست اما مردم حجاز که به عراق و شامات مسافرت می کردند از روی بی میلی واصطراب برخی به یاد گرفتن خط دل می دادند و مختصری یاد میگرفتند آنوقت لقت عربی خود را به خطوط (نبطی وعبرانی وسریانی) می نوشتند تا به تدریج زمان ومرور دورا ن خطوط نبطی وسریانی نزدشان مطلوب گشت وخط سریانی در عراق عرب( بین النهرین) رواج یافت. خاصه در حیره به مناسبت آنکه پایتخت ملوک حیره بود در آن وقت سریانیها چند شکل خط خود را می نوشتند ار آن جمله خط (سطر نجیلی ) که بعدها در نزد اعراب حجاز مشهور به کوفی شد می بود واز این خط سریانیها کتب مقدسه خود را می نگاشتند صاحب (المذهب) در جلد دوم کتاب خود می آورد که یک نفر بشربن عبدالملک الکندی برادر اکیدبن عبدالملک که حکمران دومه الجندل بود تعلیم این خط را از مردم انبار آموخت و به مکه رفته و سهبا دختر حربن امیه خواهر ابوسفیان را که پدر معاویه بود به زنی بگرفت و بتدریج جماعتی از مردم کوفه رااین خط بیاموخت و بیشتر آنها مردم قزیش بودند که به تعلیم کتابت کوفی پرداختند و این حادثه قریب به ظهور پیغمبر بود و بدین سبب بعضی گما کرده اند که اول کسی که خط را به سوی حجاز ومکه نقل داد سفیان ابن امیه بوده صاحب آداب الغه العربیه می آورد که عربها خط نبطی را از مردم حورا نشان آموختند به واسطه روابط تجارتی و آمیزش با آنها ونیز خط کوفی را از مردم بین النهرین یاد گرفتند قبل اسلام بمدت کمی, واین خط دوخط را داشتند تا پس از اسلام . و می شود گفت . این دو خط را خود متحد کرده است و خط کوفی نمودن است . به جهت کتابت قرآن و مطالب دینی. چنانچه سریانیها با خط سطر نجیلی کتب مقدسه خود را که انجیل و نصوص دینی باشد و با خط نبطی کتابت و مراسلات عادی را می نگاشتند و خط کوفی بسیار شباهت به سطر نجیلی داشت .چنانچه الف ممدوده. اگر در وسط کلمه ای که به خط سطر نجیلی بود . در می آمد .محذوف می شد .و این قاعده در کتابت سریانی منظور می آید و در اوایل ظهور اسلام تا مدتی این قاعده بین کتاب خط کوفی معمول بود خلاصه در کتابت قرآن چنانچه مثلا می نوشتند(الکتب) بجای الکتاب والظلمین بجای(الظالمین)و قس علی هذا و چون پیغمبر مبعوث گشت کتابت کوفی در مکه موجود بود ولی چندان شایع نبود و عمومیت نداشت و هر کس خواندن و نوشتن نمی دانست مگر معدودی .آن وقت هر کس به دین اسلام داخل می گشت و داخل در صحا به می شد به خواندن ونوشتن میل می کرد .
حیره- کوفه و ادوار تاریخی ملوک وکتابت او
چنانچه در ذیل عنوان وجه تسمیه خط کوفی اشاره شد حیره یکی از شهرهای حالیه عراق عرب (بین النهرین) بود. و از شهرهای قدیمه دنیا محسوب میگشت . و از زمان قدیم نامش را جغرافییون برده یاقوت حموی صاحب معجم البلدان می آورد اسکندر مقدونی آنجا را آبادان ساخت و این شهر مدتی بین ایران و رومها متنازع فیه واقع بود گاهی که ایران قوت داشت آن را متصرف می شد و چون ضعف پیدا میکرد روم به آنجا مسلط می گشت تا زمان سلطنت خسرو پادشاه بیست و سوم از ملوک اشکانی در تاریخ یکصد و بیست و هشت میلادی که ایران به واسطه جنگهای متواتره ضعیف گشت از آن سوی بین (انطائی واغسطس)قیاصره روم جنگهای متعدده که نتیجه اش ضعف دولت روم بود واقع گشت وچون این دو دولت عظیمه ایران وروم ضعیف گشتند, بسیاری از یلاد خودسر شدند, منجمله همین شهر بودچنانچه در همین اوقات شهر(سبا) در یمن ویران گشت, و(عمربن عام مزیقیا)حکمران آنجا, ناچار بجلای وطن گشت, وبیشتر مشایخ اعراب با ایل و قبیله خود ترک شهر سبارا کرده و متابعت (عمروبن عام)نمودنند, و برخی متفرق و بجاهای دیگر رفتند, ار این جملهُ (مالک بن فهم بن غنم) که نسبش به سبابن یعرب بن قحطان بن هود پیغمبر میرسید, بازنان وفرزندان وقبیله خود از مملکت سبا به بین النهرین (عراق عرب) آمده, ودر زمین حیره بواسطه هوا وخضارت و طراوت رحل اقامت افکند, و دولتین ایران وروم متعرض او نگشتند, ومالک بن فهم متریجاً بجههً خود تشکیل عمارت و سروزی بداد و تمامی اراضی بابل و موصل را به تصرف آورد و مقتدر گشت و پنجاه و دو سال حکمرانی نمود و پس از او (خدیمهُ ابرش) به جایش برقرار گشت و تا بیست و سه تن از اولاد او متدرجا" در حیره سلطنت کرده اند و در عهد سلطنت طبقه ساسانیان ملوک حیره محترم بودند و از جانب سلاطین ایران فرمان سلطنت می یافتند تا زمان خلافت عمر بن خطاب حکومت ملوک حیره به دست خالد بن ولید خاتمه یافت و منقرض گشت و منذربن نعمان بن منذر آخرین این طبقه ملوک حیره بود .
اما در وجه تسمیه حیره اختلاف است برخی از مورخین گویند که چون (حسان بن تبع) بدین اراضی رسید به واسطه طول سفر و مشقات او بسیاری از بدویان و همراهان او خسته و ناتوان شده بودند که از رفتن باز مانده حسان چون خضارت و طراوت این زمین بدید روی بروسای قبایل نموده و گفت(حیروابه ای اقیمو) و همین کلمه متدرجا" برای حیره اسم علم کرد برخی گویند چون مالک بن فهم به این سرزمین سبز و خرم رسید گفت (حیره البیضا) و این کلمه به این قطعه زمین اطلاق شد و بماند و از زمان قدیم مشهور به حیره گشت و ملوک حیره و مردمش همان خط و کتابت (سطر نجیلی)را می نوشتند و چون اعراب حجاز چنانچه نگارش رفت به حیره آمده از آن خط بهره گرفتند و چون به شام می رفتند نیز از خط (نبطی) چیزی یتد گرفته تا آنکه این دو خط در مملکت حجاز متداول شد و چنانچه در تحت عنوان خط کوفی و نبطی در فوق اشاره شد حمیریها در یمن خط (مسند) را داشتند و در دوره حکمرانی (تبایعه)این خط به اوج ترقی رسید ولی چون به حیره آمدند خطشان تغییر پیدا کرده و در یمن سه قبیله (حمبر و معین و سبا)خطشان (مسندی) بود و منفصل می نوشتند حروف اترا از یکدیگر و چند قسم این خط به اسامی مختلف بود مانند (خط الصفوی که منسوب بوده به کوه صفا و خط ثمودی که نسبتش به ثمود و سکنه مدائن صالح داده می شد و خط لحیا که منسوب به بنی لحیان بود و خط سبئی یا حمیری) .
کتاب و استقرار خط کوفی در مکه
پس از آنکه جزیرهُ العرب که عبارت از مکه و طایف و تهامه و نجدو مدینه باشد به خط کوفی چنانچه اشاره شد آشنا شدند و دین اسلام و صاحب شریعت اسلامی ظهور فرمود پنج تن زبده خوشنویسان به حساب بودند که آنها عبارت از عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب(ع) و ابی بن کعب و زید بن ثابت و این جمله در ذیل عنوان(وجه تسمیه خط کوفی نامشان با مشقات فرعیه خطوط از خط کوفی برده شد) و غیر از این پنج تن فوق چند تن دیگر مانند طلحهُ بن عبیدالله .و ابان .ابناسعید بن خالد بن حذیفه و یزید بن ابی سفیان و حاطب بن عمرو بن عبدالشمس و العلابن الحضرمی و ابوسلمهُ بن عبدالله الاشهل و عبدالله بن سعد بن ابی سرح و حویطب بن عبدالغزی و جهیم بن الصلت بن مخرمهُ خط کوفی می نوشتند و آن پنج تن اولی از کبار قوم و صحابه خاص بودند و حضرت علی مرتضی و عثمان بن عفان و زید بن ثابت از کتاب وحی و منشیان حضور پیغمبر اکرم بودند که تمام انشائات به خط کوفی (بدون اعراب و اعجام) بود و مختصر نویسنده های دیگر هم بودند که به خطوط عبرانی و سریانی و غیره مکاتبات می کردند صاحب صحیح بخاری می آورد که ورقهُ بن نوفل اسد بن عبدالغرابن عم خدیجهُ زوجه پیغمبر اکرم در جاهلیت کتابترا به عبرانی و سریانی می نوشت تا پیر و کور گردید و زمان بعثت پیغمبر و نزول وحی را در یافت که چون وحی نازل می گشت به او می گفتند گوش بده !
ظهور اعراب و اعجام در خط کوفی
خط کوفی اولیه بدون اعراب (فتحه کسره ضمه- زبر- زیر- پیش)و به غیر (اعجام نقطه) بود و مردم قرآن را به طزیق سماعی شنیده و حفظ می کردند : و چون حافظان قرآن معدود بودند چندان خوفی از اشتباه خواندن و غلط نمودن نمیرفت و بدین قسم تا پنجاه سال . از هجرت گذشت چون دایره دین و مملکت توسعه یافت و کتابت امر ضروری شد
و استکتاب و استنساخ قرآن زیاد گردید ابتدا غلط کاری شد و برای تمیز حروف متشابه مانند ج و ح و خ و د و ذ و ر و ز و س و ش و الف تولید اشکالات شد در این وقت (ابو الا سود الدولی) که از فضلا بود و در خدمت علی مرتضی به اکتساب علوم پرداخته و در جنگ صفین ملتزم رکاب بود و از آن بزرگوار اخذ نحو کرده بود از برای سهولت خوانندگان قرآن وضع نقطه نمود تا کلمات و حرکات شناخته شوند و اسم فعل و حرف معلوم گردد و گمان می رود ابو الاسود این طریقه را از خطوط کلدانیان و سریتنیان اخذ کرده بود زیرا این طوایف از همسایگان بین النهرین و بابل بوده و در کتابت آنها نقطه استعمال میشده به خلاف خطوط میخی و پهلوی ایرانیان و هیروگلیفی مصریان و فنیقیان که در کتابت آنان نقطه مستعمل نبوده (ابن الندیم صاحب الفهرست) می آورد که ابو الاسود به کاتب چنین می گفت (فقال له ابو الاسود اذارایتنی قد فتحت فمی بالحرف فانقط نقطه فوقه علی اعلاه و ان ضممت فمی فانقط نقطه بین یدی الحرف و ان کسرت فاجعل النقطه من تحت الحرف) نقطه را به جای اعراب استعمال می کردند و معنی بیان ابو الاسود
این است که می گوید ای نویسنده درگاه نوشتن بهوش باش و مرا به بین چون به خواندن درآمدم نظر بلبان من نما اگر بفتحه خواندم نقطه را بالای حرف و اگر به پیش خواندم نقطه نقطه را بگذار بین حرف و اگر بزیر خواندم نقطه را در زیر بگذار صاحب (اللمعهُ الشهیه)می آورد که در صدر اسلام نقطه برای حرکات استعمال میشد و واضع او یعقوب رهاوی بود و این نقاط به جای حرکات بکار می رفت .
جرجی زیدان صاحب آداب اللغهُ العربیهُ می آورد : که صور حرکاتی که بما رسیده و عبارت از ضمه= پیش و فتحه- زبر و کسره زیر می باشد معلوم نیست که واضع او که بوده : و چه تاریخی وضع شده او بغیر این برمیآید که در قرن اول وضع شده او واضع او اقتدا به خطوط سریانیها کرده و سریانیها حرکات حروف خودشان را در قرن هشتم میلادی وضع کردند مانند عبرانیها و در نزد عبرانیها حرکات یازده بود و نزد سیرانیهای شرقی هفت و در نزد سریانیهای غربی پنج و پیش عرب سه بوده است اما سامیون در آشور و بابل و فنیقیه و یمن و حجاز کتابترا بدون حرکت و اعراب می نوشتند و برای خود وضع حرکت نکردند مگر پس از میلاد و بجههُ سهولت در خواندن نقطه های بزرگ سریانیها استعمال می کردند
اما ایرانیان در خطوط سه گانه میخی خود که اولین آنها بابلی و دوم آشوری که پس از اولی پیدا شده و سوم ایرانی که پس از آن در خط پیدا شده و تا کنون این خط در احجار و نقوش تخت جمشید (پرس پلیس) شیراز و بیستون کرمانشاه و سایر بناهای قدیمه ایران یافت می شود باقیست و ایرانیان برای فتحه و ضمه وکسره(زبر و زیر و پیش)در الفبا چنانچه دیده می شود قسم دیگر حرکت را به خرج می دادند فرصت شیرازی صاحب آثار العجم می آورد که حروف آنها بیست و سه رقم (یعنی حروف خط ایرانی) بوده ولی برخی از آن حروف دو رقم و سه رقم بوده که همان اختلاف حروف به جهت حرکات معیین شده بوده مثلا" میم سه رقم و واو سه رقم و خا دو رقم بوده یعنی حرف ضمه را بقسمی و حروف فتحه دار را به قسمی و حرف کسره دار را به شکلی می نوشته اند به مثل خطوط امروزه اروپائیها که اعراب آنها جزو حروف بوده و اعجامشان محدود است و نیز ایرانیها خط را از چپ به راست می نوشته اند مانند غربیها پس می شود گفت قدمت خطوط ایران و قواعد متینه سهله او اروپائیها را درس بداد و اساس خطوط خود را از خطوط ایرانیان قبل اسلام اقتباس کردند .
مشاکل اعراب نزد عربها و غیر عربها
چنانچه نگاشته شد اولین شخصی که برای اصلاح قرائت خط کوفی قد بر افراشت ابو الاسود الدولی بود که در سنه شصت نه هجری در گذشت و او فقط نقطه را احداث کرد و نقاط را برای اعراب حرکات وضع نمود و برای تمیز نقطه را درشت و ریزه قرار داد و آن نقاط از برای فتحه و کسره و ضمه بود سپس اعراب از حرکات حروف سریانی چنانچه اشاره شد پا به میان گذارند و اقتباس حروف صوتی شد که آنها(واو .و الف و یا) باشد و به جای زبر و زیر و پیش به کار برده شد و حرکات رئیسه شمرده گشت و سایر حرکات مختلفه همچون اشام و روم و اماله را رها کرده و واگذار بفطانت خواننده نمودند و اگر بنظر دقت در صورت اعراب ثلاثه بنگریم معلوم می شود که ضمه (پیش) شباهت به واو دارد و فتحه(زبر) مشابهت به الف و لکن زیر کسره از شباهت به (یا) دور است و ممکن است گفته شود که ابتدا شبیه به (ی) کوچک بوده و به تدریج حالت صورت فتحه پیدا کرده است یا آنکه عربها اقتباس کسره را از سریانیهای شرقی نموده اند زیرا کسره نزد سریانیها عبارت از دو نقطه پهلوی هم متصله بوده و بتدریج دو نقطه متصله کسره و خط کوچک کشیده شده یا آنکه اصلا" یای سریانیها که شباهت تامه به کسره عربی دارد برداشته و به جای کسره عربها بکار برده اند بهر جهت همه اینها حدسیاتست بواسطه فقدان مصادر صحیحه بالجمله چون اسلام در سوریه و مصر و ایران انتشار یافت و مردم تازه مسلمان ناچار به خواندن قرآن بودند بواسطه نبودن اعراب و اعجام دچار مشاکل می گشتند و در حروف متشابه مانند ب و ت و ج و ح و غیره گرفتار اشتباهات می گشتند و کم کسی می توانست کلمات یا دو حرف متحدالشکل مختلف المعنی را درست امتیاز و فهم او کند زیرا نقاطی که ابو الاسود وضع نموده بود بجههُ اعراب و حرکات بود نه برای اعجام و حروف معجمه . و این اشتباه کاری نه در قرائت قرآن بلکه در مراسلات و مکاتبات سبب انقلاب و اختلاف گشت و هر روز به واسطه عدم فهم و تفهیم منازعه جدید .
آغاز بسر گذشت خوش نویسان از صدر اسلام
زمان خلفای راشدین
چون نیز عالم آرای اسلام از افق بطحا تابیدن گرفت و در خدمت حضرت ختمی مرتبت پیغمبر اکرم(ع) و سلم مقدم بر سایر منشیان و کتاب حضرت علی مرتضی(ع) در تعلیم خط کوشید تا مقامی اعلا یافت سلطان علی مشهدی که شرح حالش خواهد رسید می آورد (مرتضی اصل خط کوفی را کرد پیدا و داد نشو و نما) و عقیده او این بوده که این خط آیتی از آیات و معجزه ئی از معجزات آن صهر سرور کائنات بوده و قرآن هائیکه بخط مبارک حضرت امیر مومنان بوده در حسن کتابت و متنت و ترکیب و ترتیب کلمات به مهارت و استادی نگارنده او تصدیق می نماید و اگر مخترع و مبتدع خط کوفی علی مرتضی نبوده تصرفات عالمانه در او فرموده و او را به پایه اعلا رسانیده صاحب خط و خطاطان میآورد آن حضرت اختراع کننده خط کوفی نبوده ولی در استادی او شبهه نیست که به سیصد و شانزده تن خوش نویسان خط کوفی تعلیم داده پس از علی مرتضی دو فرزند دلبندش حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (ع) خطشان مرغوب و مقدم بر سایر خوش نویسان بوده اند پس از آن دو تن دو خلیفه از چهار خلیفه رسول خدا که عمر بن خطاب و عثمان بن عفان (رضه)باشند خطشان نیکو بوده و خط عثمان رجحان به خط عمر داشته و شرح مصاحف سبعه او که به خط اوست طولانی و دلیل محکمی بر حسن خط اوست پس از عمر بن خطاب عبدالله بن عمر نیکو می نوشته و شهرت خط او تا کوفه و شام رسید پس از او مروان بن حکم بن ابی العاص که بعدها به خاتفت رسید نیکو می نگاشت و مدتی در خدمت عثمان بن عفان اشتغال به کتابت داشت و کاتب سر او بود و با عثمان در نزد یک نفر تعلیم خط آموخته بود پس از مروان معویهُ ابن ابی سفیان که مدتها در خدمت رسول خدای به کتابت اشتغال داشت و از جزو کتاب وحی بود خط را نیکو می نگاشت و روزی پیغمبر اکرم به او فرمودند (القی الدواه و حرف القلم و انصب البا و فرق السین و لاتعورالمیم و احسن الله و مدالرحمن و جود الرحیم) و او را به دینفرمایشات معانی آیات تعلیم خط دادند و نگارنده تقدم نام هر یک را بر حسب حسن خط می نگارم نه بر حسب مقام و مکان .اما نویسنده های دیگر معدودی در زمان رسالت و دعوت حضرت پیغمبر اکرم بودند که در حسن خط امتیازی نداشتند ولی نویسنده بودند مانند طلحه بن عبدالله و ابان ابنا سعید بن خالد و غیره که نامشان برده شد و در خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله عثمان و علی و زید بن ثابت و معویه و عبدالله بن ارقم سمت منشی گری و از کتاب وحی بودند و کتاب آنها منحصر به خط بدون (اعراب و اعجام)بود و سور و آیات قرآنیه و خطوط بملوک اطراف و روئسای قبایل را به آن خط کوفی می نگاشتند و چون ابابکربن ابی قحافه در سنه یازده هجری به تخت خلافت بذ آمد عثمان بن عفان کتابت او را به خط کوفی می فرمود و چون در گذشت و به جایش عمر بن خطاب در سنه سیزده هجری به تخت خلافت نشست منصب کتابترا به زیدبن ثابت مقرر فرمود و چون فتوحات بلاد مانند ایران و مصر و روم برایش دست داد دو کاتب یا دفتردار دیگر یکی به جهت ثبت رسید مالیات و جزیه و یکی از برای حساب عده سر کردگان و سپاهیان معین کرد و باز خطشان کوفی بود و بدین رویه تا خلافت عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب (ع) در سنه چهل کار می گذشت ولی کتاب و نویسنده زیاد شده و به سه دسته و سه صنف منقسم شدند دسته ئی فقط شغلشان قرآن نویسی بود و کارشان مهم و مقامشان بالا بود و دسته دیگر کتاب و منشیان بودند و اینها معدود و در نزد خلفا محترم و کاتم اسرار و بایستی از نزدیکان خلفا باشند طبقه سوم کتاب دواوین و رسائل و بسار کم و فقط شغلشان ضبط مالیات و عده سپاه بود که مالیات بیت المال را روی ورقه ئی و حساب عده لشکر را نیز روی ورقه ئی می نگاشتند که متدرجا" آن ورقه ها طومار و طومارها دفتر ها شد !
خوش نویسان زمان بنی امیه
در ایام سلطنت معویه بن ابی سفیان تا زمان سلطنت هشام بن عبدالملک سنه یکصد و پنج خط کوفی مستعمل و خوش نویسی مانند عهد خلفای راشدین پا به میانخط کرد و مقدم قلم (ریاسی)که منسوب به ریاست اوست اختراع کرد و چند شکل دیگر از پرتو اهتمامات او پیدا شد که روی هم سی و هفت شکل خط مختلف در میانه کتاب و نویسندگان دربار خلافت دورمیزد بدین ترتیب(1 کوفی) (2 طومار) (3 جلیل) (4 مجموع) (5 ریاسی) (6 ثلثین) (7 نصف) (8 جوانحی) (9 مسلسل) (10 غبار جلیحه) (11 موامرات)
(12 محدث) (13 مدمج) (14 منثور) (15 مقترن) (16 حواشی) (17 اشعار) (18 لواوی) (19 مصاحف) (20 فضاح النسخ) (21 غبار) (22 عهود) (23 معلق) (24 مخفف) (25 مرسل) (26 مبسوط) (27 مقور) (28 ممزوج) (29 مفتح) (30 معماهُ) (31 مولف) (32 توامان) (33 معجز) (34 مخلع) (35 دیوانی) (36 سیاقت) (37 قرمه) و اختلاف اسامی منسوب به مخترعین هر خظی بوده و تفاوت درشتی و ریزگی خط و سطح و دایره خطوط والا در اصل خط با مادرشان خط کوفی هیچ فرقی نداشته و بیشتر آنها مختصر از حیث اعراب و اعجام و تجوید و غیره داشته و این خطوط تا زمان المقتدر بالله هیجدهمین خلیفه عباسی که در سنه دویست و نود و پنج بر خلافت عباسیان نشست مستعمل بود .
در این وقت اسحق بن ابراهیم تمیمی در حسن کتابت و خوش نویسی رایت اشتهار برافراشت و دیگران را در پس حجاب بی اسمی گذاشت و خلیفه المقتدر او را بنوازشات شاهانه می نواخت و اسحق به تعلیم دادن اولاد المقتدر می پرداخت که طولی نکشید آفتاب پرتو پاش نابغه دهر و نادر عصر ابن مقله بیضاوی عالم ادب را منور ساخت و مردم را پس از سیصد سال گرفتاری مشاکل خط کوفی و معضلات اعراب و اعجامیکه بعد ها برایش درست کردند و باز همه روزه تولید یک گونه مشکلی تعجب آور می کرد راحت نمود بلی ابن مقفع عالم ادب را و ابو مسلم عالم سیاست را و جهان گیری را و برامکه عالم مملکت داری و ابن مقله جهان خط عربها را تاسیس کرده و ارکان آنها را به نهجی مرغوب استوار نمودند و جزای عبرت آوری از خلفا و بزرگان عربها یافتند چنانچه ابن مقفع دستها و پاهایش ابتدا قطع و بهد سایر اعضایش پارچه پارچه و در تنور سوزان افتاده خاکستر گشت و ابو مسلم خراسانی در نهایت بی انصافی قطعه قطعه گردید و برامکه دود از دودمانش به آسمان رفت و ابن مقله ابتدا دست راست و بعد دست چپ و سپس زبانش بریده گردید و بیشتر کسانی که خدمات مشعشع به اعراب نمودند سزای سخت دیده و زهرهای جانگزا چشیدند که اکنون بسر گذشت ابن مقله و خدمات این وزیر ایرانی پرداخته تا خوانندگان کاملا آگاهی یابند و این جمله معترضه بیرون از موضوع کتاب نگارش رفت و قلم سرپیچی نمود .
سر گذشت ابن مقله
ابو علی محمد بن علی حسین بن مقله بیضاوی شیرازی قدوهُ الکتاب از اجله فضلا و اعزه وزرا و اسخیا و علما بود پیکرش بانواع علوم و فضایل آراسته و در علوم فقه و تفسیر و ادبیات و تجوید و شعر و خط و ترسل و انشا نظیر نداشت و مخصوصا در نگارش خط کوفی و سپس خطوط مستحدثه که خود واضع و مخترع آنها بود هیچ کس به پای او نرسیده و چون در فن خطاطی یگانه عصر خویش بود اشتهار به خوش نویسی گشت با آن که اقسام علوم و فنون را دارا بود و او در عصر خویش شهره آفاق شد و نامش را در هر جا به تقدیس و تمجید می بردند و در ریف مشاهیر دنیا در آمد چنانچه شاعر گوید (فصاحهُ سحبان و خط ابن مقله و حکمهُ لقمان و زهد بن ادهم)(اذا جتمع فی المر مفلس و لیس لها قدر بمقدار درهم) گوید اگر فصاحت سحبان بن وابل و حسن خط ابن مقله و حکمت لقمان حکیم و زهد ابراهیم بن ادهم بلخی در یک نفر آدم جمع گردد و از مال و منال دنیا بی بهره و فقیر باشد آن شخص فقیر با این چهار کمال نزد مردم بقدر یک دیناری ارزش و آبروئیندارد صاحبان تراجم و ارباب تواریخ ترجمه حال او را مشروحا" هر یک به قسمی نگاشته اند که نگارنده به خلاصه او می پردازم .
ابن مقله به واسطه صعوبت نگاشتن خط کوفی همت بر این گماشت که خطی
حرف آوانویسی قدر عددی شکل تنها شکل آغازین شکل میانی شکل انجامین
فاء f 80 ف فـ ـفـ ـف
قاف q 100 ق قـ ـقـ ـق
کاف k 20 ک کـ ـکـ ـک
لام l 30 ل لـ ـلـ ـت
میم m 40 م مـ ـمـ ـم
نون n 50 ن نـ ـنـ ـن
هاء h 5 ه هـ ـهـ ـه
واو w 6 و و ـو ـو
یاء y 10 ی یـ ـ