دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
خشونت در خانواده چه عواملی دارد؟
سازمان عفو بین الملل روز جمعه پنجم مارس را روز جهانی مبارزه با خشونت های خانوادگی اعلام کرده است؛ خشونتی که بیشتر زنان و کودکان قربانی آن هستند.
این که هنوز در قرن بیست و یکم پشت دیوار خانه ها خشونتی جریان دارد که تنها بخش کوچکی از آن از پرده بیرون می افتد، موضوعی است که می تواند از دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گیرد.
خشونت خانوادگی در سراسر جهان و حتی در پیشرفته ترین جوامع غربی رواج دارد. در کشورهای توسعه یافته نهادها و مجامع بسیاری به مبارزه با این امر ناگوار مشغول هستند و قانون این نوع بزهکاری را به شدت منع می کند.
در جوامع سنتی، که زنان و کودکان در برابر آزارهای جسمی و روانی بی پناه هستند، بیشتر با این نوع خشونت روبرو هستند.
در ایران در سال های اخیر این موضوع توجه افکار عمومی را جلب نموده و گزارش ها و پژوهش های قابل توجهی در این باره منتشر شده است.
بسیاری از کارشناسان نابسامانی تربیتی و عقب افتادگی های فرهنگی را مهم ترین عامل در گسترش خشونت در خانواده می دانند.
برخی از پژوهشگران بر عامل اقتصادی، یعنی فقر و محرومیت خانواده ها انگشت می گذارند.
ما از خوانندگان خود پرسیده ایم که نقش کدام عامل را برجسته تر می دانند؟
خواستیم بدانیم که ریشه خشونت خانوادگی را در کجا باید جست؟ در سنت های اجتماعی، نظام سیاسی و اقتصادی، نظام حقوقی، آموزش و پرورش، یا رسانه های همگانی؟
آیا شما تجربه ای از نزدیک دیده اید؟
چه راهی برای مقابله با آن می شناسید؟
دیدگاه خود را با استفاده از کادر نظرخواهی همین صفحه برای ما بفرستید تا به نام خودتان درج کنیم.
لطفا به خط و زبان فارسی و فشرده بنویسید.
پیام هایی که تا کنون دریافت کرده ایم
خشونت زائیده فرهنگ مردسالار است. هیچ قانونی از زن در برابر خشونت خانگی حمایت نمی کند، به خصوص اگر اعمال خشونت از جانب "همسر" باشد. زهرا - تبریز
ماهیت خشونت به فقدان منطق و اصول اخلاقی برمی گردد. اگر در هر جامعه ای حد و حدودها شناخته شده باشد و فرهنگ آن نیز وجود داشته باشد، خشونت به هر نوع و در مورد هر کسی از بین خواهد رفت. سهراب عاشورلو - تهران
برای بیرون رفتن از بن بستی که امروزه زن ایرانی در خانواده با آن مواجه است و رنج و مشقت ناشی از زندگی با مرد ایرانی، قبل از آنکه نیازمند بالا رفتن آگاهی زنان نسبت به حقوق خود باشد نیاز به متحول ساختن مردان ایرانی دارد. با توجه به شناختی که من ازمردان ایرانی دارم تحول آنها نیارمند تغییر قوانین حمایتی خانواده به نفع زنهاست. اگر زنان بدانند که در فشارها و مجادلات زندگی قانون از آنها حمایت می کند و درصورت محق بودن حق را به آنها می دهد، آنها خشونت را تحمل نمی کنند و این همه بی عدالتی و اجحاف را بی پاسخ نمی گذارند. مینا - تهران
آنچه باب خشونت را باز می کند ضعف است. ضعف شخصیتی یک انسان که در وهله اول به زندگی او در دوران کودکی و در خانواده برمی گردد. و خشونت به زمانی بر می گردد که زبان از گفتن و عقل از منطقی بودن باز می ماند. محسن - تهران
علت اصلی خشونت خانوادگی فقر است، چه فقر اقتصادی و چه فقر فرهنگی و البته این مسأله محدود به اقشار فرودست جامعه نمی شود. بسیاری از آن ها که ادعای روشنفکری دارند نیز در مسائل خانوادگی کاملا عقب مانده و بر اساس آنچه جامعه طبق سنت های غلط به آن ها آموخته عمل می کنند. تنها راه کار فرهنگی است تا آرام آرام ذهنیت ها را عوض کند، زیرا جامعه ما ظرفیت یکباره متحول شدن را ندارد. هر چند با وضعیت رسانه های ما خصوصا تلویزیون که صریحا خشونت را ترویج می دهد این آرزو دور از دسترس می نماید. لازم به یاد آوری است که خشونت لزوما کتک زدن و شکنجه و تجاوز جنسی نیست. ازدواج اجباری، الزام به ترک تحصیل، عدم امکان انتخاب شغل دلخواه، رشته تحصیلی دلخواه و... از سوی خانواده و جامعه خود اعمال خشونت است. ثمین - تهران
به عقیده من خشونت خانوادگی ریشه در طرز فکر و جایگاه زن در تفکر مردانه دارد و در آن تحصیلات نیز نقش چندانی ندارد. اگر تحصیلات نتواند در دید و افکار فرد تأثیر بگذارد هیچ ارزشی ندارد. من همسر یک دبیر بودم خودم هم لیسانس دارم ولی در سال بیش از ده بار کتک می خوردم. پس از پنج سال تحمل تصمیم به طلاق گرفتم. از تمام حقوق خود گذشتم و در مقابل حق طلاق هم ششصدهزار تومان پرداختم، اما در عین حال که از لحاظ خانوادگی پشتیبانی می شوم و از لحاظ مادی هم خود کارمند رسمی هستم، با این حال از دید جامعه برای رهایی قیمت گزافی پرداختم. زن مطلقه در جامعه ما موقعیتی ندارد. به نظر من قبل از اینکه به تغییر قوانین فکر کنیم باید جایگاه زن را به عنوان یک انسان روشن کنیم. معصومه - قم
صحبتم با تمام زنان در هرکجای دنیا این است که این ما هستیم که پسرانمان را تربیت میکنیم و ریشه خشونت نسبت به خواهر و در آینده همسر را در او می گذاریم. وقتی اجازه دخالت در امور دخترمان را به او می دهیم به او آموزش می دهیم که زن جنس ضعیف است و نیاز به مراقبت و مداخله و... دارد. آیا ما در مقام مادرشوهر هم همینگونه از حق زن دفاع می کنیم؟ وقتی که توانستیم پسرانمان و دخترانمان را خوب تربیت کنیم و بدون توجه به نوع رابطه از حقوق تمامی افراد اعم از زن و مرد و کودک دفاع کنیم، به تربیت صحیح رسیده ایم. به نظر من اگر ما زنان در رفتارهای تربیتی خود تجدید نظر کنیم، می توانیم موفق باشیم. فریبا - تهران
فقر اقتصادی و تعصبات بی جا که به هیچوجه مورد تائید اسلام نیز نمی باشد وعدم ارائه نظرات مشورتی درست از سوی افراد ناصالح در امر ازدواج باعث انتخاب نادرست می شود. از سوی دیگر با توجه به مشکلات فراوانی که ممکن است بعد از جداشدن برای فردایجاد گردد زمینه برای ایجاد خشونت در خانواده ها فراهم می گردد. علی - تهران
شما اگر یک بار قران و احادیث پیامبر و امامانمان را بخوانید واقعا متوجه خواهید شد که عمل نکردن ما به دستورات خدا و پیامبر و امامان منشأ چنین اعمال وحشیانه ای هستند. وقتی که من به عنوان یک مسلمان اجازه غیبت و دروغ و فحش و ناسزا و ... را ندارم و باید خودم را کنترل کنم دیگر چنین مسایلی پیش نمی آید. میترا - تهران
به عقیده من اسلام کاملترین دین و آیین زندکی در عالم است. کسی که قوانین آن را به درستی بشناسد و به آن عمل کند نمی تواند حق موجودی را در عالم آن هم کسانی را که خداوند لطیفترین و زیباترین احساسات بشری را به آنان داده است نادیده بگیرد. این اشکال از قانون گذاران و مجریان قوانین است که درست اسلام را نمی فهمند. مینا بهرامی - ایران
در حال حاضر یکی از شایع ترین انواع خشونت علیه زنان در ایران، همسر آزاری می باشد. همسر آزاری می تواند به اشکال گوناگون بدنی، کلامی، عاطفی، روانی، جسمی و اقتصادی باشد. اگرچه زنان هدف عمده سوء رفتار هستند اما خشونت همچنین می تواند علیه کودکان (خصوصا" دختران) و دیگر اعضای خانواده (زنان سالمند) نیزبه کار برده شود. در ایران خشونت نسبت به زنان غالبا" از سال های نخست ازدواج آغاز می شود. در سال ۱۳۷۵ از هر ۱۰۰۰ زن آزار دیده که به پزشکی قانونی مراجعه کرده اند، ۸۱ مورد پیش از پایان اولین سال ازدواج مورد آزار واذیت همسرانشان قرار گرفته بودند. در مطالعه ای که پیرامون بررسی «میزان رواج همسر آزاری و عوامل موثر برآن» در شهر تهران صورت گرفته و در آن زنان متأهل ۱۸ تا ۴۰ سال به عنوان گروه هدف انتخاب شدند این نتایج به دست آمد: ۱- بین همسرآزاری و سن زن رابطه معناداری وجود دارد، یعنی با افزایش سن زنان بیشتر مورد آزار قرار می گیرند. ۲- بین همسر آزاری و سن شوهر رابطه وجود دارد به این معنا که با افزایش سن مرد، همسرآزاری در وی افزایش می یابد. ۳- با افزایش تحصیلات زن و شوهر از همسرآزاری کاسته می شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که میزان همسرآزاری در مردانی که زنان آنها دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و بالاتر هستند کمتر از گروه های تحصیلی پایین تر است. ۴- بین شغل شوهر و همسر آزاری رابطه وجود دارد، یعنی همسر آزاری در شوهرانی که کارگر یا دارای مشاغل آزاد هستند به طور معنی داری بیش از گروه های دیگر است ۵- میانگین همسرآزاری درشوهرانی که از الکل یا مواد مخدر استفاده می کنند بیشتر از شوهرانی است که مصرف مواد ندارند. ۶- با افزایش مدت زمان ازدواج میزان همسرآزاری افزایش می یابد. ۷- میزان همسرآزاری در زنانی که شوهرانشان در کودکی در خانواده مورد سوء رفتار قرارگرفته اند بیشتر است. با توجه به موارد فوق ونظر به اینکه میزان شیوع همسرآزاری در ایران بسیار بیشتر از کشورهایی مثل امریکا (۳۰تا۳۵درصد) و کنیا (۴۲درصد) است. اقدام به منظور کاهش خشونت علیه زنان یکی از مهمترین وظایف نهادهای مسئول و غیردولتی است. سعید مدنی - پژوهشگر مسائل اجتماعی
دلیل اصلی که زنان خشونت را تحمل می کنند اول نداشتن استقلال اقتصادی است و دوم قبح طلاق در فرهنگ ایرانی. البته دولت و قوانین ما هم هیچ گونه حمایتی از زنان نمی کنند. فریبا - تهران
خشونت خانوادگی در گذشته در کشورهای غربی نیز بوده ولی دولتها به کمک نخبگان و روشنفکران، با بالا بردن آگاهی های افراد جامعه فرهنگ خشونت را از بین برده اند یا لااقل اکنون در غرب خشونت خانوادگی امری منفور به حساب می آید. فرهنگ خانوادگی همیشه تابعی از فرهنگ جامعه است و فرهنگ جامعه تابعی از نظرات روشنفکران، زمامداران و البته سنت های قدیمی است. در کشورهایی که روشنفکران آن آزاد بوده اند توانسته اند فرهنگ جامعه و زمامداران را روز به روز اصلاح کنند و جوامعی آزاد و دموکراتیک بوجود آورند ولی در کشورهایی که قدرت همیشه در دست افراد مستبد و خودرأی بوده روشنفکران و فرهیختگان جامعه همیشه مورد سرکوب قرر گرفته اند. چنین جوامعی به خاطر استبداد حاکمان همیشه با فقر فرهنگی و اقتصادی مواجه بوده اند. یعنی از یک طرف قدرتمداران با زورگویی، قلدری و پدر سالاری را در جامعه اشاعه داده اند و از طرف دیگر با اشتباهات تصمیم گیری خود جامعه را از پیشرفت بازداشته اند. فرهیختگان جامعه را نیز همانطور که گفته شد قلع و قمع کرده اند... با روی کار آمدن مصدق که می توانست جریان جامعه را به دست نخبگان بیندازد، دولت های خارجی برای بازگرداندن استبداد به ایران دست به کار شدند. خلاصه اینکه در جامعه ای که حکومت به جای اصلاح فرهنگ مردم خود به مردم زور می گوید و در جامعه ای که فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم را از تعادل روانی خارج کرده، شنیدن خبرهای هولناک در مورد خشونت های خانوادگی امری غریب نیست. در شرایط کنونی هرجند سطح آگاهی مردم ایران بالا رفته ولی هنوز هم بعضی سنت ها مثلا ترس زنان از طلاق گرفتن و بی سرپرست شدن و عدم استقلال مالی و حتی روحی زنان و اینکه طلاق گرفتن یا شکایت کردن را نوعی آبروریزی می دانند ونیز عدم حمایت واقعی قانون از قربانیان خشونت باعث شده که مردان ایرانی به یکه تازی خود ادامه دهند. متاسفانه آموزش و پرورش ایران که باید اصلاح کننده این ناهنجاری اجتماعی باشد خود یکی از عوامل گسترش خشونت در کشور است. معلمی که حقوق کافی نمی گیرد یا صلاحیت لازم را برای کار آموزگاری ندارد و برای دست یافتن به این شغل فقط از فیلترهای سیاسی - مذهبی عبور کرده و مثلا در کلاس مدیریت ندارد یا روش تدریس خوبی ندارد باعث می شود دانش آموزان از دستش خسته شوند و کلاس را شلوغ کنند و او هم برای اینکه از طرف مدیر مدرسه متهم به بی عرضگی نشود با هر روش ممکن با بچه ها برخورد می کند. البته نسل فعلی جامعه به خاطر اینکه از دست دعواهای خانوادگی پدر و مادرشان خسته شده اند کمتر علاقمند به زورگویی و خشونت در خانواده دارند. ولی نسلی که الان در ایران پا به سن گذاشته اند واقعا مستبد بودند. علیرضا کاظمی - یزد
بزرگترین اشکال در قوانین قرون وسطایی اسلامی است. بابک - لندن
هرچه بدی است به حساب سنت نگذارید! بسیاری از خانواده های سنتی ایرانی فرزندانی برومند و سالم به بار می اورند و هستند خانواده هایی که به سنن بی توجه هستند و از کودک آزاری تا تجاوز به محارم در آنها صورت می گیرد! معمولاً چنین حوادثی بیشتر در خانواده هایی صورت می گیرد که نه به سنت پایبندند و نه به اصول مدرن! و در این بین دست و پا می زنند. به اعتقاد من آنچه امروزه باعث افزایش این قبیل خشونتها شده در درجه اول مشکلات اقتصادی است و گرنه سنن اجتماعی علی الخصوص نزد ایرانیان در اکرام پدر و مادر و حمایت از زن و فرزند تکیه دارد. عامل دوم گسترش رسانه ها است که به چنین وقایعی می پردازند و البته برایند چنین اطلاع رسانی مثبت خواهد بود. عامل سوم به نظر من نه در نظام سیاسی یا اجتماعی که در نظام درمان و سلامت است که به سلامت روان