نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره غرب زدگی زندگی جلال آل احمد

اختصاصی از نیک فایل مقاله درباره غرب زدگی زندگی جلال آل احمد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره غرب زدگی زندگی جلال آل احمد


مقاله درباره غرب زدگی زندگی جلال آل احمد

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:54

فهرست مطالب

مقدمه

زندگی نامه جلال (مثلاً شرح احوالات)

اندیشه های جلال.......................................................................................................................... 8

پایگاه اجتماعی جلال...................................................................................................................... 10

پدیدة غربزدگی از دیدگاه جلال..................................................................................................... 16

زنان از دیدگاه جلال..................................................................................................................... 20

مذهب و روحانیت از دیدگاه جلال................................................................................................ 21

جلال از دیدگاه سیمین دانشور (شوهر من جلال)........................................................................ 23

خاطره ای از جلال (ویلیام میلوارد).............................................................................................. 35

آثار جلال....................................................................................................................................... 40

مرگ جلال..................................................................................................................................... 42

مرثیه ای در سوگ جلال (مهدی اخوان ثالث)............................................................................... 43

جمع بندی...................................................................................................................................... 45

 


زندگی نامة جلال (مثلاً شرح احوالات)

در خانواده ای روحانی (مسلمان- شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند. و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند. و این تازه اول عشق است. که الباقی خانواده همه مذهبی اند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» می‎شود دید و در «سه تار» و گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.

نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 بی اغراق سرهفت تا دختر آمده ام. که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهار تاشان زنده نمانده اند. دو تاشان در همان کودکی سر هفت خان آبله مرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در سی و پنج سالگی به سرطان رفت.

کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتیکه وزارت عدلیة «داور» دست گذاشت روی محضرها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کرد دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی؛ بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و ازین قبیل … و شبها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگذاری سیم کشی های متفرق. بر دست «جواد» ؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهایم که اینکاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد. و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده می‎شود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشتو خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزار دهندة قوای اشغال کننده را.

جنگ که تمام شد دانشکدة ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم. 1325 و معلم شدم. 1326 در حالیکه از خانواده بریده بودم و با یک کراوات و یکدست لباس نیمدار امریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده ای کنده بودند تا من بتوانم پای شمس العماره به 80 تومان بخرمش. سه سالی بود که عضو حزب توده بودم. سالهای آخر دبیرستان با حرف و سخنهای احمد کسروی آشنا شدم و مجله «پیمان» و بعد «مرد امروز» و «تفریحات شب» و بعد مجلة «دنیا» و مطبوعات حزب توده … و با این مایه دست فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم «انجمن اصلاح». کوچه انتظام، امیریه. و شبها در کلاسهای مجانی فنارسه درس می دادیم و عربی و آداب سخنرانی. و روزنامة دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مامور یکیشان بودیم و سرکشی می کردیم به حوزه ها و میتینگهاشان … و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها بالای پسقلعه و کلک چال مناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند و کدام خائن و چه باید کرد و ازین قبیل … تا عاقبت تصمیم گرفتیم که دسته جمعی به حزب توده بپیوندیم. جز یکی دو تا که نیامدند. و این اوایل سال 1323. دیگر اعضای آن انجمن «امیرحسین جهانبگلو» بود و رضای زنجانی و هوشیدر و عباسی و دارابزند و علینقی منزوی و یکی دو تای دیگر که یادم نیست. پیش از پیوستن به حزب، جزوه ای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم «عزاداریهای نامشروع» که سال 22 چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده. نگو که بازاریهای مذهبی همه اش را چکی خریده اند و سوزانده. اینرا بعدها فهمیدیم. پیش از آن هم پرت و پلاهای دیگری نوشته بودم در حوزة تجدیدنظرهای مذهبی که چاپ نشده ماند و رها شد.

در حزب توده در عرض چهار سال از صورت یک عضو ساده به عضویت کمیتة حزبی تهران رسیدم و نمایندگی کنگره. و ازین مدت دو سالش را مدام قلم زدم. در «بشر برای دانشجویان» که گرداننده اش بودم و در مجله ماهانة «مردم» که مدیر داخلیش بودم. و گاهی هم در «رهبر» اولین قصه ام در «سخن» درآمد. شمارة نوروز 24. که آنوقتها زیر سایة صادق هدایت منتشر می‎شود و ناچار همة جماعت ایشان گرایش به چپ داشتند. و در اسفند همین سال «دید و بازدید» را منتشر کردم؛ مجموعة آنچه در «سخن» و «مردم برای روشنفکران» هفتگی درآمده بود. به اعتبار همین پرت و پلاها بود که از اوایل 25 مامور دشم که زیر نظر طبری «ماهانة مردم» را راه بیندازم. که تا هنگام انشعاب 18 شماره اش را درآورم.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره غرب زدگی زندگی جلال آل احمد

احمد شاملو

اختصاصی از نیک فایل احمد شاملو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

احمد شاملو

 

 

صفحهٔ اول شناسنامهٔ احمد شاملو

احمد شاملو (زاده ۲۱ آذر، ۱۳۰۴ رشت - درگذشته ۲ مرداد ۱۳۷۹ دهکده فردیس کرج) شاعر معاصر ایران.

‌می‌گویند در جوانی شعر کلاسیک فارسی می‌سروده (هرچند که از او شعر کلاسیک پارسی در دست نیست) و تحت تأثیر نیما یوشیج، به شعر نو روی آورد. در سال ۱۳۷۹ در شهرک دهکده فردیس کرج درگذشت. مزار او در امامزاده طاهر کرج واقع است.

مجموعه‌های شعر

آهنگ‌های فراموش‌شده

آهن‌ها و احساس

بیست و سه (۲۳)

قطعنامه

هوای تازه

باغ آینه

آیدا؛ درخت و خنجر و خاطره

لحظه‌ها و همیشه

ققنوس در باران

دشنه در دیس

ابراهیم در آتش

مرثیه‌های خاک

شکفتن در مه

ترانه‌های کوچک غربت

مدایح بی‌صله

در آستانه

حدیث بیقراری ماهان

ترجمه

زنگار(خزه) نوشتهٔ هربرت لوپوریه

پابرهنه‌ها نوشتهٔ زاهاریا استانکو

مرگ کسب و کار من است نوشتهٔ روبر مرل

دن آرام نوشتهٔ میخائیل شولوخف

شازده کوچولو نوشتهٔ آنتوان دو سنت‌اگزوپری

دست به دست نوشتهٔ ویکتور آلبا

پسران مردی که قلبش از سنگ بود نوشتهٔ موریوکایی

بگذار سخن بگویم نوشتهٔ دومیتیلا چونگارا و موئما ویئزر

برزخ نوشتهٔ ژان روورزی

قصه‌های بابام نوشتهٔ ارسکین کالدول

مجموعهٔ کتاب کوچه

مجموعه‌ٔ کتاب کوچه واژه‌نامه‌ای است از ضرب‌المثل‌ها، تکیه‌کلام‌ها، خرافه‌ها و اصطلاحات زبان عامیانه‌ٔ مردم ایران. چاپ مجلدات این مجموعه هنوز به پایان نرسیده است.

انتقادات

برخی از فرهیختگان معاصر - چون فریدون مشیری - در دوران حیات خود شاملو او را علناً و مستقیماً دربارهٔ نظراتی که در سخنرانی‌ای در آمریکا در مورد فردوسی و اشعار وی و موسیقی ایرانی بیان کرده بود، مورد انتقاد قرار دادند[1]*

گاهشمار زندگی احمد شاملو

.

احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز ۲۱ آذر در خانهٔ شمارهٔ ۱۳۴ .خیابان صفی‌علیشاه تهران متولد شد.

دورهٔ کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جایی به ماءموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند.

مادرش کوکب عراقی شاملو بود. پدرش حیدر.

۱۶ـ۱۳۱۰

دورهٔ دبستان در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد. اقدام به گردآوری مواد فرهنگ عوام.

۲۰ـ۱۳۱۷


دانلود با لینک مستقیم


احمد شاملو

مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص

اختصاصی از نیک فایل مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

مفاهیم رندورندى در غزل حافظ

این داستان ساختگى یا واقعى را اگر نه همه دست‏کم خیلى‏ها شنیده‏اند. به طور مقدمه عرض کنم که حاج‏میرزا آقاسى‏علاقه مفرطى به آبادانى داشت و آن‏طور که خانم ناطق در کتابى راجع به او نشان مى‏دهد،بخش اعظم املاک خالصه دولتى ایران مرهون کوشش‏هاى خستگى‏ناپذیر او بوده. املاکى که پس از او به تیول چاپلوس‏ها و بادمجان‏دور قابچین‏هاى دربارى داده شده و غالباً از میان رفت. البته احداث آبادى و توسعه کشت و زرع هم در درجه اول لازمه‏اش تامین آب است و مهم‏ترین راه تامین آب هم حفر قنات. و حاج میرزا آقاسى هر جا که شرایط ارضى را براى احداث قنات مساعد مى‏دید بى‏درنگ چاه‏کن و چرخچى و خاک‏بیار و خاک‏ببر مى‏فرستاد و ترتیب کار را مى‏داد.

حالا بگذارید تا به نقل آن داستان برسیم بر اثبات نظرى که در جلسه سیرا )CIRA( عرض کردم و گفتم : «این نمونه‏ها را مى‏آورم تا نشان بدهم چه حرام‏زاده‏هائى بر سر راه قضاوت‏هاى ما نشسته‏اند که مى‏توانند به افسونى دوغ را دوشاب و سفید را سیاه جلوه بدهند»، دست به نقد یک نمونه خیلى زنده دیگر هم اضافه کنم. یعنى همین تجربه تاریخى حاج میرزا آقاسى را.

این شخص یکى از بدنام‏ترین صدر اعظم‏هاى تاریخ است. برایش انواع و اقسام لطیفه‏ها ساخته‏اند که مثلا یکیش قضییه معروف گاومیش اوست. برایش انواع و اقسام هجویات به هم بافته‏اند که نمونه‏اش این رباعى است:

نگذاشت به مُلک شاه حاجى دِرمى

شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى‏

نه خاطر دوست را از آن آب نَمى

نه بیضه خصم را از آن توپ غمى

خانم ناطق در تحقیقاتش به نکته عجیبى رسیده. او در کتابش نشان داده که مساله به کلى چیز دیگرى بوده و قضیه از بیخ و بُن صورت دیگرى داشته و حقیقت این است که حاج میرزا آقاسى را دشمنان نابکارش از طریق منفى جلوه دادن اقدامات کاملا مثبت و خیرخواهانه او بدنام و لجن‏مال کرده‏اند. به همین رباعى که خواندم توجه کنید: آقاسى با دو نیت به آبادى و زراعت و فعالیت‏هاى کشاورزى اقدام مى‏کرده و در این تلاش به هیچ رو نفع مادى خودش را منظور نداشته. نیّتش گسترش و ایجاد املاک خالصه دولتى بود که سود دوگانه‏ئى داشت: یکى تامین خوراک مردم، یکى افزایش درآمد دولت. و فراموش نکنیم که در آن روزگار تولیدات کشور تقریباً فقط منحصر بود به محصولات کشاورزى. با تولید گندم توسط دولت و تامین نان مردم جلو اجحاف زمیندارها و مالکان بزرگ گرفته مى‏شد که مشتى دزد و دغل و گرگ‏هاى چشم‏و دل گرسنه بى‏رحم و عاطفه بودند و تا مى‏دیدند سال کم آبى و کم بارانى است گندم‏شان را ته انبارها قایم مى‏کردند قحطى مصنوعى راه مى‏انداختند تا کارد به استخوان مردم برسد و قیمت گندم به چندین ده برابر قیمت واقعیش سربزند.

خُب، پس با ایجاد و گسترش شبکه‏ئ خالصه‏هاى دولتى مى‏شد روزى جلو این کنه‏ها را گرفت. پى‏آمدهاى دیگر این کار هم روشن است و به توضیح زیادى نیاز ندارد، مثلا تثبیت نرخ کلیدى غله و از آنجا تثبیت نرخ دیگر کالاها. سود دوم این کار افزایش درآمد دولت و خزانه بود. دولت که درآمد داشته باشد چشمش به دست مردم و دستش به کیسه ملت نمى‏ماند که هر روز کمرش را زیر بار مالیات‏ها و عوارض جورواجور خمیده و خمیده‏تر کند. پس وقتى شرف‏فروش قلم به مزدى برمى‏دارد مى‏بافد و مى‏پراکند که: «نگذاشت به مُلک شاه حاجى درمى/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى»، رو راست لجن‏پراکنى مى‏کند.

براى رسیدن به نتیجه نامردانه‏ئى که مى‏خواهد بگیرد عمل مثبتى را به کلى منفى جلوه مى‏دهد. تاریخ جعل مى‏کند. در ذهن من و شما این قضاوت نادرست را رسوخ مى‏دهد که این مرد پول خزانه دولت را برداشت خرج قنات و باغ و ده کرد جورى که دو پول سیاه ته خزانه باقى نماند. و بناچار این نکته تلویحى را هم که آشکارا در رباعى نیامده به ذهن خواننده یا شنونده رسوب مى‏دهد که حاجى ِطمعکار ِچشم گشنه همه این قنات‏ها و دهات و آبادى‏ها را براى شخص خودش مى‏ساخته.

داستان توپ‏ریزى او هم که بى‏بروبرگرد درش غلو کرده‏اند این بود که ایران مى‏بایست تدارکات نظامى قوى و مستقل داشته باشد. حاجى قطعا باید تجربه شوم چند سال پیش از آن را بسیار جدى گرفته باشد. در زمان فتحعلى شاه به چشم خود دیده بود که توسل به کشورهاى دیگر که بیایند ما را در جنگ با روسیه تقویت نظامى کنند چه فجایعى به بار آورد و چه‏طور منجر به از دست رفتن پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک مملکت شد. تقویت بنیه دفاعى کشور با سلاح‏هائى که ساخت خود کشور باشد چنین بد است؟ - توپخانه مهمترین رسته نظامى آن دوره بود که به هیچ شکلى نمى‏شد دست کمش گرفت. شما شرح بسیارى از جنگ‏ها را که بخوانید مى‏بینید در آنها ارتشى به مراتب قوى‏تر و کارآزموده‏تر از حریف، کارش به شکست انجامیده تنها به این دلیل که تعداد توپ‏هایش کم‏تر از تعداد توپ‏هاى حریف بوده. حاجى با چشم‏هاى خودش دیده بود که فقط با تفنگ سرپُر نمى‏شود حدود و ثغور مملکت را حفظ کرد. آذربایجانى‏ها اسم تفنگ‏هائى را که قشون عباس میرزا پدر محمد شاه - مى‏خواست با آنها جلو تجاوز قشون تزار را بگیرد گذاشته بودند «تفنگ‏دایان دولدوروم». جمله‏ئى است اسمى، و به ترکى، و معنیش «تفنگ ِوایسا پُرش کنم» است. تفنگ‏هائى که وقتى خالیش کردى باید دَبه باروتت را از کمر واکنى، باروت پیمانه کنى از سُمبه را از بغل تفنگ بکشى نمد را به قدر کافى توى لوله روى باروت بکوبى، بعد چارپاره سُربى بریزى و باز نمد بتپانى و دوباره سمبه‏کوبى کنى و دست‏آخر چاشنى سر پستانکش بگذارى. و همه این‏ها هم کارى نبود که با دستپاچگى و به‏طور سَرسَرى و از روى بى‏دقتى بشود انجام داد: چون اگر باروت کم مى‏شد تیر به نشانه نمى‏رسید و اگر چارپاره زیادتر مى‏شد لوله تفنگ مى‏ترکید کار دستت مى‏داد. و خب، در این فاصله سرباز طرف مقابل یا در رفته بود یا با تفنگ تَه‏پُرش چند تا گلوله کله قندى شیک نذرت کرده بود. مگر اینکه


دانلود با لینک مستقیم


مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص

تحقیق درمورد احمد شاملو 25 ص

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد احمد شاملو 25 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

احمد شاملو

 

 

صفحهٔ اول شناسنامهٔ احمد شاملو

احمد شاملو (زاده ۲۱ آذر، ۱۳۰۴ رشت - درگذشته ۲ مرداد ۱۳۷۹ دهکده فردیس کرج) شاعر معاصر ایران.

‌می‌گویند در جوانی شعر کلاسیک فارسی می‌سروده (هرچند که از او شعر کلاسیک پارسی در دست نیست) و تحت تأثیر نیما یوشیج، به شعر نو روی آورد. در سال ۱۳۷۹ در شهرک دهکده فردیس کرج درگذشت. مزار او در امامزاده طاهر کرج واقع است.

مجموعه‌های شعر

آهنگ‌های فراموش‌شده

آهن‌ها و احساس

بیست و سه (۲۳)

قطعنامه

هوای تازه

باغ آینه

آیدا؛ درخت و خنجر و خاطره

لحظه‌ها و همیشه

ققنوس در باران

دشنه در دیس

ابراهیم در آتش

مرثیه‌های خاک

شکفتن در مه

ترانه‌های کوچک غربت

مدایح بی‌صله

در آستانه

حدیث بیقراری ماهان

ترجمه

زنگار(خزه) نوشتهٔ هربرت لوپوریه

پابرهنه‌ها نوشتهٔ زاهاریا استانکو

مرگ کسب و کار من است نوشتهٔ روبر مرل

دن آرام نوشتهٔ میخائیل شولوخف

شازده کوچولو نوشتهٔ آنتوان دو سنت‌اگزوپری

دست به دست نوشتهٔ ویکتور آلبا

پسران مردی که قلبش از سنگ بود نوشتهٔ موریوکایی

بگذار سخن بگویم نوشتهٔ دومیتیلا چونگارا و موئما ویئزر

برزخ نوشتهٔ ژان روورزی

قصه‌های بابام نوشتهٔ ارسکین کالدول

مجموعهٔ کتاب کوچه

مجموعه‌ٔ کتاب کوچه واژه‌نامه‌ای است از ضرب‌المثل‌ها، تکیه‌کلام‌ها، خرافه‌ها و اصطلاحات زبان عامیانه‌ٔ مردم ایران. چاپ مجلدات این مجموعه هنوز به پایان نرسیده است.

انتقادات

برخی از فرهیختگان معاصر - چون فریدون مشیری - در دوران حیات خود شاملو او را علناً و مستقیماً دربارهٔ نظراتی که در سخنرانی‌ای در آمریکا در مورد فردوسی و اشعار وی و موسیقی ایرانی بیان کرده بود، مورد انتقاد قرار دادند[1]*

گاهشمار زندگی احمد شاملو

.

احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز ۲۱ آذر در خانهٔ شمارهٔ ۱۳۴ .خیابان صفی‌علیشاه تهران متولد شد.

دورهٔ کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جایی به ماءموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند.

مادرش کوکب عراقی شاملو بود. پدرش حیدر.

۱۶ـ۱۳۱۰

دورهٔ دبستان در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد. اقدام به گردآوری مواد فرهنگ عوام.

۲۰ـ۱۳۱۷

دورهٔ دبیرستان در بیرجند و مشهد و تهران.

از سال سوم دبیرستانِ ایرانشهرِ تهران به شوق‌ِتحصیلِ دستورِ زبان آلمانی به سال اول دبیرستان صنعتی می‌رود.

۳ـ۱۳۲۱

انتقال پدر به گرگان و ترکمن صحرا برای سرو سامان دادن به تشکیلاتِ ازهم‌پاشیدهٔ ژاندارمری.

در گرگان ادامهٔ تحصیل در کلاس سوم دبیرستان.

شرکت در فعالیت‌های سیاسی در مناطق شمالِ کشور.

در تهران دستگیر و به زندان شوروی‌ها در رشت منتقل می‌شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد احمد شاملو 25 ص

نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام

اختصاصی از نیک فایل نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام

 

تربت جامی ها، مردمی خون گرم، مهمان نواز، متدین، سخت کوش، وطن دوست و مرز دارند. تبار آنان آریایی و زبانشان فارسی با گویش شیرین محلی تربتی است. بیش‌تر مردم این شهر مسلمان و پیرو مذاهب شیعه جعفری و سنی هستند. شهرستان تربت جام در سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375 هـ . ش، 210.349 نفر جمعیت داشته است. صنایع دستی شهرستان تربت جام را قالی و قالیچه بافی، کرباس بافی، پلاس بافی، جوال و خورجین بافی، بافتن دستمال و چادرشب و ظروف سفالین تشکیل می دهد. از روزگار کهن صنعت فرش بافی در این شهرستان رواج داشته است و جنبه صادراتی دارد. دار قالی ها معمولا در خانه ها برپا می شود و کارگاه‌های قالی بافی نیز در این شهرستان به فراوانی وجود دارند. قالی‌ها با طرح قالی مشهد در رنگ های لاکی، قرمز دانه و قهوه ای نیز به بازار عرضه می‌شود. آرامگاه شیخ جام، پل خاتون، تپه جهانگیر آباد، تپه سراب، تپه شور قلعه، تپه صدر آباد، تپه طلایی، تپه قشه توت، تپه گرماب، تپه گلارچه، تپه گنج آباد، خواجه حسام، قلعه استای، قلعه زور آباد، قلعه فیض آباد، قلعه گبری، قلعه گوش لاغر، قنقر، کاریز دیوان، گلار صارم و مسجد خواجه عزیزالله مکان های دیدنی و تاریخی این منطقه را تشکیل می‌دهند.

 

مشخصات جغرافیاییشهرستان تربت جام، با پهنه ای حدود 8362 کیلومتر مربع، در شمال خاوری استان خراسان رضوی، در کنار مرز ایران و افغانستان، در مسیر راه مشهد – اسلام قلعه، از نظر جغرافیایی در 35 درجه و 14 دقیقه پهنای شمالی و 60 درجه و 38 دقیقه درازای خاوری و بلندی 928 متر از سطح دریا قرار دارد. این شهرستان از شمال به شهرستان سرخس، از باختر به شهرستان های مشهد، فریمان و تربت حیدریه، از جنوب به شهرستان تایباد و از خاور به افغانستان محدود است. هوای تربت جام معتدل است و بیش ترین درجه حرارت در تابستان ها به 40 درجه بالای صفر و کم‌ترین آن در زمستان ها به 13 درجه زیر صفر می رسد. میانگین باران سالیانه آن، حدود 254 میلی‌متر است. تربت جام در مسیر راه آسفالته مشهد – تایباد قرار گرفته و به درازای 162 کیلومتر به سوی شمال باختری به مشهد و به درازای 62 کیلومتر به سوی جنوب به شهر تایباد می‌پیوندد. دو راه شنی نیز از این شهر به سوی شمال خاوری، به درازای 171 کیلومتر به صالح آباد و دیگری به سوی جنوب خاوری، به درازای 35 کیلومتر به قلعه حمام کشیده شده است.وجه تسمیه و پیشینه تاریخی تربت جام از روزگار باستان تاکنون به نام های گوناگونی چون «بوزگان»، «بوزیگان»، «بوزجان»، «پوچکان»، «زام»، «سام»، «جام»، «تربت شیخ جام» و «تربت جام» خوانده شده است. شهری باستانی به نام «بوزیگان» و یا « بوزگان» از سده 3 پ. م تا سده 2 هـ . ق، در کنار شهر کنونی وجود داشته که ظاهرا در اثر زلزله از بین رفته است. شهر کنونی از حدود سده 3 هـ . ق، ایجاد و اندک اندک گسترش یافته است. این شهر پس از باز سازی و آبادی دوباره، «بوزجان» یا «پوچکان» نامیده شده و کرسی ناحیه جام، (به گویش شمالی قهستان «زام» یا «سام») گردیده است. شهر تربت جام نیز مانند شهر تربت حیدریه به نام شیخ بزرگی که در آن به خاک سپرده شده سرشناس است. شیخ احمد جام، مقلب به ژنده پیل، از عارفان نامی سده 5 هـ . ق، بود و نام کنونی شهر به مناسبت تربت یا آرامگاه وی «تربت شیخ جام» و «تربت جام» نامیده شده است. تربت جام از روزگاران کهن از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. اهمیت تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و بازرگانی آن، از سده 3-4 هـ . ق، نمایان گشته، و در زمان زندگی شیخ احمد جام (44- 536 هـ . ق) یعنی سده های 5 و 6 هـ . ق، شکوفا شده است.تربت جام در سده های 7 و 8 هـ . ق، هم زمان با یورش مغول و تیمور لنگ آسیب زیادی دید. تربت جام در دوران صفوی به ویژه شاه عباس بزرگ، اهمیت نظامی یافته و در آن، امنیت و آرامش برقرار بوده است. اما در اواخر این دوران و در زمان شاه ساطان حسین صفوی (1105- 1135 هـ . ق) اوزبک ها و افغان ها به مرزهای خاوری ایران، از جمله ناحیه تربت جام، دست اندازی کردند. سرانجام سرداری از خاور ایران، به نام نادر قلی افشار برخاست و افغان ها را از ایران راند و خود در 1148 هـ . ق، پادشاه ایران شد. در زمان نادر شاه افشار، ایران بار دیگر توانمند شد و نه تنها مرزهای خاوری آن، از یورش اوزبک ها، افغان ها و ترکمانان در امان ماند، بلکه به سال 1153 هـ . ق / 1740 م، آن سوی رود جیحون یا آمودریا و قلمرو اوزبک ها، یعنی خوارزم و بخارا هم مطیع نادر شاه و حکومت ایران شد. با درگذشت نادر شاه در سال 1160 هـ . ق، بار دیگر نا آرامی در خراسان آغاز گشت و تا اوایل سده 13 هـ . ق، ادامه یافت.کریم خان زند، که در شیراز بر ایران حکومت می کرد، به احترام نادر شاه افشار، خراسان را هم چنان در دست فرزندان نادرشاه باقی گذاشت. بعدها آقا محمد خان قاجار خراسان، از جمله تربت جام را، در 1210 هـ . ق گشود. فتحعلی شاه قاجار (1212- 1250 هـ . ق) حقوق متحدان نخستین خویش، یعنی ترکمانان که برای دستیابی به حکومت ایران، به قاجاریه کمک کرده بودند، نادیده گرفت و در نتیجه سرکشی ترکمانان آغاز شد و در دوران ناصرالدین شاه (1264 – 1313 هـ . ق) شدت یافت و یکی از شوم ترین دوران های تاریخی را برای مردم خراسان، از جمله ناحیه تربت جام و دیگر شهرهای خراسان خاوری، پدید آورد.

مساجد در شهرستان تربت جام

مسجد مولانا تربت جامدر تایباد تربت جام ، نزدیکی مرز کنونی ایران و افغانستان ، بنایی زیبایی از دوره تیموری به نام مسجد و مزار مولانا شیخ زین الدین واقع شده است . بانی این مسجد پیر احمد خوافی وزیر شاهرخ بهادر تیموری می‌باشد و مسجد در سال 848 هجری قمری به دستور وی ساخته شده است. اهمیت این بنا بیش‌تر از لحاظ دارا بودن کتیبه‌های زیبای سر در ، کاشی کاری معرق و حواشی آن است که از هر جهت ، شامل نکات ظریف هنری و ویژگی‌های دوره تیموری است . در کتیبه کاشی معرق تاریخی مسجد ، نام شاهرخ و پیر احمد خوافی خوانده می‌شود.گذشته از کتیبه تاریخی ایوان و حواشی آن ، کتیبه‌ای بر روی سنگ نقر شده است و در بالای سر قبر قرار دارد . این کتیبه منظوم که به خط نستعلیق نوشته شده ، حاکی از این است که معجر مشبکی از سنگ رخام در سال 1030 هجری قمری از طرف خواجه درویش نامی برای قبر شیخ زین الدین علی ساخته شده است . این معجر هم اینک در خارج مسجد و جلو ایوان نصب شده است . بنا تحت شماره 309، در زمره آثار تاریخی به ثبت رسیده است.مسجد خواجه عزیز الله تربت جامدر شهر تربت جام و در شمال آرامگاه شیخ جام قرار دارد . در حال حاضر به صورت نیمه ویران درآمده است و از سده 5 هـ.ق. بر جای مانده است.مسجد عتیق تربت جام این بنا در جنوب غربی گنبدخانه قرار دارد و مسجد جامعی به سبک شبستانی گنبددار شامل پنج رواق است که رواق‌های محوری آن ، عریض‌تر از رواق‌های کناری است . در مرکز بنا ،‌ گنبدی بر روی چهار تویزه زده شده بوده که بعداً ویران شده است . ابعاد کل بنا 50/25 * 19 متر است.گچ‌بری‌ها ، نقش اندازی آجری روی بدنه گچی و نوع کاشی بنبا ،‌از نقطه نظر سبک ، متعلق به قرن هشتم هجری است و از نظر مطالعه تطبیقی ، مشابه آن را می‌توان در بسطام (692 هـ.ق.) ،‌سلطانیه (684 هـ.ق.) و


دانلود با لینک مستقیم


نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام