نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مولانا5

اختصاصی از نیک فایل مولانا5 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

نگاهی به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی

نفس عارفی،نفس حماسی،عشق شورانگیزی متمایز از هر عشقی؛سرشته در وجود کسی،که از هر سویش همه چیز و همه اشیاء به ناگهان به رقص و ترنم در می آید؛همه چیزی که از او زنده گی میافت،و به همه چیز جهان نیرو و شکوه میبخشید و بعد آنرا در پای معبود می ریخت؛به هر چیزی که دست می زد اسم پیدا می کرد و به هر چیزی که به زبان می آورد،شعر- چکامه و چامه می شد،که چنین ویژگی را می توان در شخصیت و روح مولانا یا خداوندگار بلخ در یافت .

مولانا جلال الدین محمد بلخی که به تاریخ ششم ربیع الاول 604 هـ .ق در شهر بلخ پا به عرصه وجود گذاشت،مگر در زادگاهش همه روزگاران زنده گی خود را بسر نبرد.هنوز سیزده سال از بهار زنده گی اش سپری نشده بود،پدرش بهاالدین مشهور به بهاولد رخت کوچیدن از میهن را به دوش بربست .پهن شدن فساد اخلاقی،سیاسی در دستگاه حکومت محمدخوارزمشاه تیره گی مناسبات بهاولد با خوارزمشاه،گسترش بسترهای داغ تشنج اجتماعی – سیاسی که به هویدا شدن وضع در جهت یورش مغولان منجرشد،پدر مولانا را به هجرت واداشت .در نیمه راه هجرت بهاولد را باشیخ فریدالدین عطار اتفاق افتاد.درین برخورد او کتاب " اسرارنامه" خود را به مولانا هدیه داد و بهاولد را به تفاول از پسرش گفت :(( زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.)) گویی که دیگر سرنوشت مولانا را از همان آستانه جوانی اش به پیش گویی گرفته باشد.اما پدر مولانا و خانواده اش با بسر بردن سالهای چندی در شهرهای متعدد،رخت اقامت همیشگی را در شهر قونیه به سال 626 هـ .ق بگسترد و همانجا پدرش نیز زنده گی را بدرود گفت . پس از درگذشت بهاولد،مولانا مسولیت ارشاد تدریس و مدرسهء پدر را بدوش گرفت و در ضمن با آموزش و فراگیری دانش متداول آن عصر از فقه،حدیث،تفسیر،زبان،فلسفه اسلامی و یونانی،حساب،منطق،فزیک،متافزیک و فلسفه اخلاقی با پیمودن برق آسای آن به یک آموزگار،دانشمند و اندیشور بزرگ دست یازید به گفته خودش :(( من تحصیل ها کردم،در علوم رنجها بردم- که نزد من فضلا و محققان و زبرگان و نغول اندیشان آیند تا برایشان چیزهای نفیس و غریب و رفیق عرض کنم.))چندی بعد سیدبرهان الدین ترمذی از یاران پدرش به دیدار خانواده مولانا می شتابد.مولانا از دیدار با آن برای کسب آموزش سود برده و به جامهء تصوف رو می آورد و با پیمودن کامل سیرسلوک تصوف به پیشوایی و رهبری این اهل طریقت دست می یازد.ترمذی همچنان مولانا را برای تحصیل به حلب و دمشق می فرستد و در آنجا مدت هفت سال به آموزش و فراگیری دانش می پردازد.پس از برگشت به قونیه،به عنوان یک مرد بلیغ،فصیح و آموزگار ارشد به تعالیم آموخته ها و اندیشه های خود می پردازد.به گفته پسرش :((درین آوان شمار مریدان مولانا بیش از ده هزار نفر می رسید که درین حلقه،درباریان و اعضای خانواده حکومت سلجوقی نیز شامل بودند.در بیست وششم جمادی الاخر 642 برحسب اتفاق مولانا با شمس الدین محمد تبریزی برمی خورد و این برخورد همان سرآغاز انقلاب بزرگ در روح و اندیشه مولاناست و همان اخگری که آتش در سوختگان عالم زد.خلوت نشینی و تبادل افکار با شمس تبریزی مولانا را از زاهد سجاده نشین به سردسته بزم باده جویان دگرگون کرد .

روزی شمس از مولانا پرسید:" غرض از مجاهدت ریاضت و تکرار و دانستن علم چیست؟مولانا گفت :روش سنت و آداب شریعت .شمس گفت : اینها همه از روی ظاهر است .مولانا گفت : ورای این چیست ؟ شمس گفت : علم آنست که به معلومی رسی .برخورد و روابط مولانا با شمس تبریزی بازتاب ناگواری بر خانواده و به ویژه بر مریدان اش بجا گذاشته،بسیاری از مریدانش از او پیوند خود را گسستند و بر او سرزنشها و نکوهشها فرستادند.شمس تبریزی چنان هنایش ژرف بر هستی معنوی مولانا بجاگذاشت که به آفرینش بزرگترین آثار ادبی _ فلسفی عرفانی جهان پرداخت و از مولانای متصوف به یک مولانای شاعر سترگ که در همه حالش شاعر بود،درست کرد.شاعری که در شعراش تصاویر به اوج بالندگی می رسد و انتخاب واژه ها و یا شیء که برای برخی از شاعران مهم است،برای او ارزش نداشت و همه چیز را شعری ساخت و روح عارفانه و حماسی خود را در کالبد اشعار می سپوخت و در سرودن شعر آهنگین خود هیچگاه زور نزده و در تصنع الفاظ،قواعد و آرایش زبان نپرداخته است و برای وانمود سازی قدرت تخیل خود زمانها و مکانهای مختلف را درهم آمیخته و حضور امروزی یا همیشگی به آن میداد.مولانا با داشتن شور و شعف و عشق بزرگ و بر اثر شناخت،ارتباط و دلبستگی به شمس تبریزی از سال 642 هـ.ق به سرایش شعر پرداخت،و با موسیقی و سماع که در شعرش بازتاب دارد،الفت ناگسستنی پیدا کرد.

مولانا از طریق سمبولها،علامات و اشارات دنیای کثرت؛ راه را بسوی تصویر بزرگ یعنی حقیقت وجود حق می گشاید که از دید عرفانی مولانا؛وحدت وجود حق با تمام جهات خدایی نه داخل در اشیاء و نه برون از آن بلکه از جهت فعل در اشیاء و از جهت ذات برون از اشیاء است .


دانلود با لینک مستقیم


مولانا5

مولانا2

اختصاصی از نیک فایل مولانا2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

« مولانا جلال الدین محمد مولوی »

 

6ربیع الاول سال 604هجری قمری:« مولانا جلال الدین محمد مولوی» عارف ، متفکر و شاعر پرآوازه ایرانی متولد شد. او از اهالی بلخ بود اما همراه پدر به قونیه رفت و سالیان متمادی در این شهر زندگی کرد. مولانا درحلب و دمشق ، مسند وعظ و خطابه داشت. درقونیه تدریس می کرد و دراین ایام بعد از آشنایی با شمس تبریزی روحش پریشان و آشفته شد و تدریس را رها کرد. مردم قونیه و شاگردان مولانا شمس را از قونیه بیرون راندند اما بار دیگر بر پریشانی مولانا افزوده شد. سرانجام شمس به قونیه بازگشت اما در سال 645 هجری قمری ناپدید شد و تا ابد داغ هجر او بر دل محزون مولانا نشست. از آن پس مولوی به تهذیب نفس پرداخت و سرودن مثنوی را آغاز کرد. از دیگر آثار این شاعر پرآوازه « فیه مافیه ، کلیات شمس و مجالس سَبعِه» را می توان نام برد.

خلاصه شرح حال مولوی از بستان السیاحه

عالم عامل و عارف کامل صاحب علم الیقین مولانا جلال الدین محمد بن محمد بن الحسین البلخی قدس سره مولود شریفش در قبة الاسلام بلخ از بلاد خراسان در ششم ربیع الاول سنه 604 هجری روی نمود. پدران آنجانب از علما و فضلای کبار آن دیار بوده اند. گویند مولانا در کودکی به هر سه یا چهار روز یک بار افطار می نمود و در سن شش سالگی با والد خود مولانا بهاالدین محمد ملقب به سلطان العلما او را اتفاق سفر افتاد . مولانا بهاالدین در نیشابور با جناب شیخ فریدالدین عطار قدس سره ملاقات نموده جناب شیخ کتاب اسرار نامه را که یکی از مولفات خود بود به مولانا جلال الدین عنایت فرمود و به مولانا بهاالدین گفت که این فرزند را گرامی بدار زود باشد که از نفس گرم آتش به سوختگان عالم بزند. سپس مولانا بهاالدین جناب شیخ را وداع کرده عازم بیت الله الحرام گردید و به بغداد آمد و در بغداد بزرگان و دانشمندان لوازم احترام نسبت به آن جناب به جای آوردند مولانا بهاالدین در آنجا مدت یک ماه تفسیر بسم الله فرمود چنانکه تقریر روز اول به ثانی نسبت نداشت . جمعی که طرف سلطان علاالدین کیقباد سلجوقی از کشور روم به دارالخلافه بغداد آمده و آن تقریر دلپذیر را استماع نموده بودند چون به روم بازگشتند از مناقب مولانا آنچه مشاهده کرده بر سلطان عرضه داشتند. سلطان را در غیاب اعتقادی راسخ در حق وی پدید آمد و تمنای ملاقات مولانا را داشت. تا اتفاقا مولانا را عزیمت حجاز افتاد و از آنجا به طرف شام عبور فرمود و در آنجا مولانا سید برهان ترمذی که از مریدان و همراهان وی بود رحلت نمود و در حین وفات به مولانا بهاالدین وصیت کرد که شما به طرف روم عزیمت فرمایید که جهت شما در آنجا فتوحی باشد . مولانا قبول نموده به مدینه ارزنجان آمده در خانقاه عصمتیه تاج ملک خاتون عمه سلطان علاالدین نزول فرمود و پس از مدتی اقامت به طرف روم رهسپار گردید. چون به صحرای قونیه رسید سلطان با جمیع اکابر و ارکان دولت مولانا را استقبال نموده به شهر درآورند و به منزلی که در خور آنجناب بود در آورده و خدمات به جای آوردند. در آن اوان مولانا جلال الدین به سن 14 سالگی بود و در آن صغر سن از علمای بزرگ به شمار می آمد . چون والد بزرگوارش در سنه 631 رحلت نمود مولانا به موجب وصیت والد بر مسند افاده قدمت گذاشت و لوای نشر علوم و درس فنون و امر معروف و نهی از منکر برافراشت و ذات ملک صفات او را از ریاضات و مجاهدات و مکاشفات روی داد و به صحبت حضرت خضر (علی نبینا و آله السلام) رسیده و جمعی کثیر از عرفای عصر را ملاقات نمود آخرالامر نمود به خدمت تاج العارفین مولانا شمس الدین تبریزی رسیده و ارادت او را از جان و دل برگزید وبا یکدیگر در خلوت صحبت داشتند . مولانا طریقه سماع و فرجی و وضع دستار به مثابه ایشان ساخت و همین ترتیب او علم معرفت بر سر عالم بر افراشت جنانکه خود می فرماید :

هزاران درج و در آرد بناگوش ضمیر من از آن الفاظ وحی آسای شکر بار شمس الدین

ز عقل و روح ها بگذر حجاب عقل بر هم در دو سه منزل از آنسوتر ببین بازار شمس الدین نقل است که چون شمس الدین در عالم طلب سیاحت می کرد به مدمت بابا کمال الدین جندی قدس سره رسید و مرید او گردید . روی بابا به شمس فرمود :‌ باید بروم رفته در آنجا سوخته ایست وی را مشتعل گردانی بنا به فرموده بابا، شمس الدین به روم آمد و مولانا جلال الدین را ملاقات فرمود . ملاقات شمس الدین با مولانا را اخبار مختلف است. از جمله چون شمس الدین به روم آمد و مولانا را ملاقات نمود مولانا در کنار حوضی نشسته و کتابی چند در نزد او بود شمس الدین از مولانا پرسید این چه مصاحف است ؟ مولانا گفت :‌اینها را قیل و قال گویند تو را با آنها چکار . شمس الدین کتابها را در آب انداخته و مولانا را متحیر ساخت . مولانا از روی تاسف و تاثر روی بدو کرده و گفت ای درویش چندین علوم بود که دیگر یافت نمی شود فاسد و ضایع ساختی . شمس الدین دست دراز کرده کتابها را از آب بیرون آورد بدون آنکه آب در آن اثر کرده باشد. مولانا از این مشاهده پرسید : این چه سری بود که به ظهور پیوست ؟ شمس الدین فرمود :‌که این از ذوق و حال است تو را از آن چه خبر؟ پس از این مولانا مرید شمس الدین گشت و تا مدت شش ماه در خلوت با یکدیگر صحبت می داشتند تا اینکه دوستان مولانا شور و غوغا بر آورده طعن وتشنیع به شمس الدین زدند که سرو پا برهنه شکم گرسنه ای ظهور نموده مقتدای مسلمانان را گمراه کرده است . شمس الدین ناچار به صوب تبریز روان گردید و مولانا را سوز عشق زبانه کشید و در فراق شمس الدین اشعار سوزناک گفتن گرفت و بالاخره طاقتش طاق شده به سوی تبریز شتافت و پس از زحمات زیاد مطلوب را دریافت و به اتفاق به روم بازگشته چندگاهی خالی از اغیار مشغول صحبت شدند باز حسودان غوغا بر آوردند. این بار شمس الدین به طرف شام فرار نمود مولانا در فراق او قرار و آرام نداشت و پس از چندی مولانا فرزند خود بهاالدین ولد را به شام فرستاد تا شمس الدین را به شام بازگرداند و بنا به خواهش و تمنای مولانا دوباره شمس الدین به روم بازگشت و پس از مدتی معاندین او را کشته و در چاهی انداختند. مولانا بنا به خوابی که دیده بود جنازه شمس الدین را از چاه بیرون آورده در محلی مدفون ساخت . آورده اند مولانا بعد از واقعه حایله شمس الدین پیوسته اندوهناک و بی قرار بود تا اینکه خاطر حزین خود را به صحبت و تربیت حسام الدین چلپی که یکی از شاگردان و مریدان خاص و محبوب و منظور او بود معطوف ساخت و کتاب مثنوی مشهور را بنا به استدعای وی به رشته نظم درآورد و به نور هدایت جان گمراهان ضلالت را از ظلمت جهالت برهانید. الحق کتابی بدین نظم و نسق به زبان فارسی چشم زماه ندیده و گوش روزگار نشنیده به مرتبه ای مقبول و مطبوع عرفا گردیده که شیخ بهاالدین عاملی قدس سره با آن همه فضل و کمال در تعریف آن می فرماید :

من نمی گویم که آن عالیجناب هست پیغمبر ولی دارد کتاب مثنوی او چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل .

وفات مولانا : جون جلد ششم به پایان رسید عارضه ای بر بدن شریف مولانا روی نموده و در آن بیماری در سنه 672 از جهان فانی به عالم جاودانی رحلت فرمود . مزار شریفش در شهر قونیه در غایت اشتهار و زیارتگاه ابنای روزگار می باشد.

بیداری -راه هدایت

از بزرگترین طلایه داران عرفان و تصوف مولانا جلال‌الدین رومی است که در جای جای مثنوی و دیوان شرق بلکه در جای جای زندگی خود عرفان و تصوف را به شکلی عملی به دوستداران دیدار خداوند نشان داده است و راه سیر و تکامل فردی را که نتیجه آن سیر و تکامل اجتماع است معرفی نموده است . هر جا که سخن از عرفان و معنویات است نام مولانا می درخشد و هر جا که گمگشته ای در نقطه‌ای از نقاط این عالم به


دانلود با لینک مستقیم


مولانا2

مولانا5

اختصاصی از نیک فایل مولانا5 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

نگاهی به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی

نفس عارفی،نفس حماسی،عشق شورانگیزی متمایز از هر عشقی؛سرشته در وجود کسی،که از هر سویش همه چیز و همه اشیاء به ناگهان به رقص و ترنم در می آید؛همه چیزی که از او زنده گی میافت،و به همه چیز جهان نیرو و شکوه میبخشید و بعد آنرا در پای معبود می ریخت؛به هر چیزی که دست می زد اسم پیدا می کرد و به هر چیزی که به زبان می آورد،شعر- چکامه و چامه می شد،که چنین ویژگی را می توان در شخصیت و روح مولانا یا خداوندگار بلخ در یافت .

مولانا جلال الدین محمد بلخی که به تاریخ ششم ربیع الاول 604 هـ .ق در شهر بلخ پا به عرصه وجود گذاشت،مگر در زادگاهش همه روزگاران زنده گی خود را بسر نبرد.هنوز سیزده سال از بهار زنده گی اش سپری نشده بود،پدرش بهاالدین مشهور به بهاولد رخت کوچیدن از میهن را به دوش بربست .پهن شدن فساد اخلاقی،سیاسی در دستگاه حکومت محمدخوارزمشاه تیره گی مناسبات بهاولد با خوارزمشاه،گسترش بسترهای داغ تشنج اجتماعی – سیاسی که به هویدا شدن وضع در جهت یورش مغولان منجرشد،پدر مولانا را به هجرت واداشت .در نیمه راه هجرت بهاولد را باشیخ فریدالدین عطار اتفاق افتاد.درین برخورد او کتاب " اسرارنامه" خود را به مولانا هدیه داد و بهاولد را به تفاول از پسرش گفت :(( زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.)) گویی که دیگر سرنوشت مولانا را از همان آستانه جوانی اش به پیش گویی گرفته باشد.اما پدر مولانا و خانواده اش با بسر بردن سالهای چندی در شهرهای متعدد،رخت اقامت همیشگی را در شهر قونیه به سال 626 هـ .ق بگسترد و همانجا پدرش نیز زنده گی را بدرود گفت . پس از درگذشت بهاولد،مولانا مسولیت ارشاد تدریس و مدرسهء پدر را بدوش گرفت و در ضمن با آموزش و فراگیری دانش متداول آن عصر از فقه،حدیث،تفسیر،زبان،فلسفه اسلامی و یونانی،حساب،منطق،فزیک،متافزیک و فلسفه اخلاقی با پیمودن برق آسای آن به یک آموزگار،دانشمند و اندیشور بزرگ دست یازید به گفته خودش :(( من تحصیل ها کردم،در علوم رنجها بردم- که نزد من فضلا و محققان و زبرگان و نغول اندیشان آیند تا برایشان چیزهای نفیس و غریب و رفیق عرض کنم.))چندی بعد سیدبرهان الدین ترمذی از یاران پدرش به دیدار خانواده مولانا می شتابد.مولانا از دیدار با آن برای کسب آموزش سود برده و به جامهء تصوف رو می آورد و با پیمودن کامل سیرسلوک تصوف به پیشوایی و رهبری این اهل طریقت دست می یازد.ترمذی همچنان مولانا را برای تحصیل به حلب و دمشق می فرستد و در آنجا مدت هفت سال به آموزش و فراگیری دانش می پردازد.پس از برگشت به قونیه،به عنوان یک مرد بلیغ،فصیح و آموزگار ارشد به تعالیم آموخته ها و اندیشه های خود می پردازد.به گفته پسرش :((درین آوان شمار مریدان مولانا بیش از ده هزار نفر می رسید که درین حلقه،درباریان و اعضای خانواده حکومت سلجوقی نیز شامل بودند.در بیست وششم جمادی الاخر 642 برحسب اتفاق مولانا با شمس الدین محمد تبریزی برمی خورد و این برخورد همان سرآغاز انقلاب بزرگ در روح و اندیشه مولاناست و همان اخگری که آتش در سوختگان عالم زد.خلوت نشینی و تبادل افکار با شمس تبریزی مولانا را از زاهد سجاده نشین به سردسته بزم باده جویان دگرگون کرد .

روزی شمس از مولانا پرسید:" غرض از مجاهدت ریاضت و تکرار و دانستن علم چیست؟مولانا گفت :روش سنت و آداب شریعت .شمس گفت : اینها همه از روی ظاهر است .مولانا گفت : ورای این چیست ؟ شمس گفت : علم آنست که به معلومی رسی .برخورد و روابط مولانا با شمس تبریزی بازتاب ناگواری بر خانواده و به ویژه بر مریدان اش بجا گذاشته،بسیاری از مریدانش از او پیوند خود را گسستند و بر او سرزنشها و نکوهشها فرستادند.شمس تبریزی چنان هنایش ژرف بر هستی معنوی مولانا بجاگذاشت که به آفرینش بزرگترین آثار ادبی _ فلسفی عرفانی جهان پرداخت و از مولانای متصوف به یک مولانای شاعر سترگ که در همه حالش شاعر بود،درست کرد.شاعری که در شعراش تصاویر به اوج بالندگی می رسد و انتخاب واژه ها و یا شیء که برای برخی از شاعران مهم است،برای او ارزش نداشت و همه چیز را شعری ساخت و روح عارفانه و حماسی خود را در کالبد اشعار می سپوخت و در سرودن شعر آهنگین خود هیچگاه زور نزده و در تصنع الفاظ،قواعد و آرایش زبان نپرداخته است و برای وانمود سازی قدرت تخیل خود زمانها و مکانهای مختلف را درهم آمیخته و حضور امروزی یا همیشگی به آن میداد.مولانا با داشتن شور و شعف و عشق بزرگ و بر اثر شناخت،ارتباط و دلبستگی به شمس تبریزی از سال 642 هـ.ق به سرایش شعر پرداخت،و با موسیقی و سماع که در شعرش بازتاب دارد،الفت ناگسستنی پیدا کرد.

مولانا از طریق سمبولها،علامات و اشارات دنیای کثرت؛ راه را بسوی تصویر بزرگ یعنی حقیقت وجود حق می گشاید که از دید عرفانی مولانا؛وحدت وجود حق با تمام جهات خدایی نه داخل در اشیاء و نه برون از آن بلکه از جهت فعل در اشیاء و از جهت ذات برون از اشیاء است .


دانلود با لینک مستقیم


مولانا5

تحقیق درمورد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی


تحقیق درمورد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی

دسته بندی : تاریخی،

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 15 صفحه

بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی پیش از پرداختن به ویژگی های معماری و جاذبه های جهانگردی این مجموعه تاریخی، اندکی به شیخ صفی و خاندانش می پردازیم: شیخ صفی الدین فرزند شیخ امین الدین جبرئیل، پیرو، مرید و داماد شیخ زاهد گیلانی ، عارف معروف بود.
وی پس از وفات شیخ زاهد تا سال ۷۳۵ هجری قمری به ارشاد و هدایت پیروان و مریدان خود پرداخت و در این سال دعوت حق را لبیک گفت و در خانقاه خود به خاک سپرده شد.
فرزندش شیخ صدرالدین موسی که جانشین وی و مورد توجه امرای وقت بود به بنای بقعه اقدام کرد و در تزئین و کاشیکاری اولیه آن کوشید.استقرار ایلخانان مغول در مراغه و سپس در تبریز ، به مرکزیت سیاسی اردبیل در سده های هفتم تا نهم هجری قمری لطمه زد.
اما وجود شیخ صفی الدین در اردبیل (در حیات و ممات) موجب توجه عقیدتی و مذهبی و حتی سیاسی مردم ایران و ترکیه به آن شهر شد و دیگر باره آن را به صورت شهری مورد احترام و ستایش و زیارتگاه صوفیان در آورد.بقعه شیخ صفی شامل تعدادی از بناهای دوره های مختلف است که نخستین بار شاه تهماسب آن ها را به صورت مجموعه واحدی در آورد.
بعدها شاه عباس بناهای مهم دیگری به این مجموعه افزود و باعث اصلاحاتی در آن شد.اهمیت این مجموعه تاریخی، در ارتباطی که با سلسله خاندان سلاطین صفویه دارد جلوه گر می شود.
اسلاف شاهان صفوی و همچنین شاه اسماعیل اول (سرسلسله این خاندان) در این مجموعه تاریخی به خاک سپرده شده اند.طی دوران صفویه هزینه فراوانی صرف این بقعه شد و امروز نیز با وجود گذشت چندین قرن ، ویژگی های زیبا و جالبی دارد که هر بازدید کننده ای را تحت تأثیر قرار می دهد.
بناهای متعلق به بقعه شیخ صفی عبارت اند از:یکم- در ورودی و حیاط بزرگدوم- حیاط کوچک یا دالان روباز صحن بقعهسوم- مسجد جنت سراچهارم- حیاط مقابرپنجم- شهیدگاهششم- چله خانهبخش های اصلی بقعه عبارت اند از: رواق یا قندیلخانه، مقبره شیخ صفی، مقبره شاه اسماعیل صفوی، حرمخانه، چینی خانه.یکم- در ورودی و حیاط بزرگاز ضلع شرقی میدان عالی قاپوی اردبیل که امروزه اثری از آن نیست، از دری بزرگ وارد حیاطی گسترده به ابعاد ۹۲ × ۵/۲۶ متر (مستطیل شکل) می شویم که دارای دو حوض و باغچه های مخصوص گلکاری است و دیوارهای آجری تاقنمادار آن روی ازاره سنگی بنا شده است.این حیاط دارای سردر کاشیکاری شده و با شکوه بود که به مرور زمان فرو ریخت و بقیه آن نیز در سال ۱۳۲۱ شمسی به دستور اداره کل باستان شناختی وقت برداشته شد.
کاشی های معرق این سردر بلند معروف به عالی قاپو ، زمان شاه عباس دوم زیرنظر علیخان ، متولی آستانه و به کوشش یوسف شاه بن ملک صفیا کار گذاشته شده است و کتیبه های آن در سال ۱۰۵۷ هجری قمری به دست اسمعیل اردبیلی نوشته شده است.حیاط بزرگ شمال صحنی است که با سنگ فرش شده و در وسط دارای چشمه آبی است و بیشتر اطراف آن یا بناهایی که از کاشی های رنگارنگ معرق پوشیده شده، احاطه شده است.
بسیاری از سنگ فرش های آن مربوط به دوره اخیر است.ردیف جنوبی حیاط شمال، ایوانی بزرگ است که دو طرف آن دو تاقنمای کوتاه تر قرار گرفته است.
تاقنماها هر یک دارای یک جفت سه کنج کاذب است که دارای مقرنس است و روی آن نیز با کاشی مقرنس پوشیده است.
ایوان دارای تاق دراز چهار مرکزی است.
دیوارهای داخلی آن، با حا

  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.
  • بانک ها از جمله بانک ملی اجازه خرید اینترنتی با مبلغ کمتر از 5000 تومان را نمی دهند، پس تحقیق ها و مقاله ها و ...  قیمت 5000 تومان به بالا میباشد.درصورتی که نیاز به تخفیف داشتید با پشتیبانی فروشگاه درارتباط باشید.

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی

مقاله زندگی نامه : خواجه نظام الدین عبید الله زاکانی قزوینی

اختصاصی از نیک فایل مقاله زندگی نامه : خواجه نظام الدین عبید الله زاکانی قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله زندگی نامه : خواجه نظام الدین عبید الله زاکانی قزوینی


مقاله زندگی نامه : خواجه نظام الدین عبید الله زاکانی قزوینی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:7

خواجه نظام الدین عبید الله زاکانی قزوینی ،از شاعران ونویسندگان متفکر ومنتقدبزرگ ایران درسده هشتم هجری است . از شرح حال ووقایع زندگانی عبید اطلاع مفصل وکاملی دردسترس نیست .اطلاعات ما در این باره تقریبآ منحصر است به معلوماتی که حمد الله  مستوفی در تاریخ گزیده راجع به او نوشته است .

به گفته حمدالله  مستوفی عبیده از خاندان زاکانیان است وزاکانیان تیره ای هستند از عرب بنی خفاجه که به قزوین آمده و در آنجا ساکن شده بودند .از این خاندان دو شعبه اسم ورسمی داشته اند یک شعبه اهل علم و حدیث و منقول ومعقول که حمدالله نام دو تن از ایشان را می برد ، (( شعبه دیگر ارباب صدور از ایشان صاحب سعید صفی االدین زاکانی خداوند املاک و اسباب واز ایشان صاحب معظم نظام الدین عبید الله زاکانی اشعار خوب دارد و رسائل بی نظیر )).

در این مختصر که مولف تاریخ گزیده در بارة عبید نوشته چند مطلب استنباط میشود . از جمله اینکه او از جمله صدور و وزرا بوده است چه این مولف نام او را در ردیف شعبه صدور اندان زاکانیان آورده و او را به لقب صاحب مظم یاد کرده . اما اینکه وزارت عبید در کدام دستگاه و پیش کدام یک از امرا و پادشاهان بوده مشخص نیست و در هیچ منبعی اشاره ای در این خصوص به دست نیامده است . دو دیگر اینکه لقب این دینی شاعر عبید الله و عبید تخلص شعری اوست .

آثار عبید زاکانی

 آثار بازمانده از عبید را میتوان از وجوه مختلف و به اعتبار های گوناگون تقسیم بندی کرد .آثار عبید بر دوگروه است : جدی و هزلی ، یا ادیبانه وشوخ طبعانه. اشعار جدی عبید موسوم به کلیات عبید زاکانی در سال 1321 ه. ش در تهران چاپ شده است و. رسائل انتقادی و هزل آمیز دیگری به اسامی ریش نامه ،صد پند ، رساله ده فصل معروف به تعریفات ، رساله دلگشا مجموعه داستانهای پارسی و تازی ، فالنامه بروج ، فالنامه وحوش وطیور ، قصیده انتقادی و بسیارمشهور موش و گربه ، و مثنوی ای به نام عشاق نامه به شیوه نظامی گنجوی دارد. که عمیق ترین رساله های فارسی است و همان طور که که از لحاظ معنی در زبان فارسی بی نظیر است و هیچ نویسندهای در هیچ دورهای از تاریخ ایران نظیر آن را ننوشته است ، از نظر لفظی نیز شاهکاری از فصاحت و شیرین بیانی است . عموماً


دانلود با لینک مستقیم


مقاله زندگی نامه : خواجه نظام الدین عبید الله زاکانی قزوینی