نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تجقیق حقوق زن 14 ص

اختصاصی از نیک فایل دانلود تجقیق حقوق زن 14 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

بخش اول

مقدمات

مقدمه:

تشکیل خانواده به وسیله زن و مرد با هدف تأمین نیازهای طبیعی و دستیابی به خواسته هایی صورت می گیرد که تحقق آن مشروط به وجود روابط سالم، احترام متقابل و برخورداری عادلانه ی همسران از ثمرات پیوند زناشویی است. در صورتی که تعدل در حقوق و تکالیف زن و مرد نسبت به یکدیگر برقرار باشد و طرفین آن را بپذیرند، شیرینی زندگی مشترک در کنار تلخی ها و ناکامی های آن، تداوم این همزیستی را تضمین می کند. اما همیشه این گونه نیست و همسران ممکن است خواسته یا ناخواسته شرایط قابل تحمل را به گونه ای تغییر دهند که نتیجه آن مورد پذیرش یکی یا هر دو نفر نباشد و کم کم خشونت در محیط خانواده یا اشکال گوناگون خود را نشان می دهد و در واقع زنان هستند که قربانی این نوع خشونت می شوند و البته به دنبال آن فرزندان خانواده. خشونت علیه زنان در بسیاری از جوامع دیده می شود اما اغلب ناشناخته مانده و به عنوان یکی از امور خشونت علیه زنان از تمامی کشورها و جوامع اقتصادی گزارش شده و بر اساس مدارک موجود، آثار حاصل از آن بسیار گسترده و دورتر از باورهای قبلی در این خصوص است. خشونت، استقلال زنان را از بین می برد و از قدرت آنان به عنوان فرد و عضوی از جماعه می کاهد . براساس مدارک، تجربه خشونت توسط زنان، علاوه بر تأثیر مستقیم بر تندرستی آنان،‌ آثار مستقیمی بر خانواده ها و جوامع قربانیان دارد. خشونت علیه زنان از دشواری های بزرگ سلامت و حقوق انسانی است. طبق آمار در میان زنانی که در سنین باروری هستند، وسعت مرگ و ناتوانی حاصل از خشونت علیه زنان باز مرگ و ناتوانی حاصل از سرطان ها برابر بوده و از بیماری های ناشی از سوانح رانندگی و مالاریا بیشتر است.

هنوز از خشونت به عنوان ابزاری برای تداوم و تقویت فرمان برداری زنان از مردان، استفاده می شود. خشونت علیه زنان در محیط خانواده در نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. پسران شاهد خشونت علیه مادرانشان، در دوران بزرگسالی برای حل اختلاف های خود بیش از سایر پسران به خشونت روی می آورند. دختران شاهد خشونت علیه مادرانشان نسبت به سایر دختران با احتمال بیشتری قربانی خشونت شوهرانشان می شوند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تجقیق حقوق زن 14 ص

دانلود تجقیق حقوق زنان در سیره و آموزه های نبوی (حقوق اجتماعی و سیاسی در سیره و آموزه های نبوی) 37 ص

اختصاصی از نیک فایل دانلود تجقیق حقوق زنان در سیره و آموزه های نبوی (حقوق اجتماعی و سیاسی در سیره و آموزه های نبوی) 37 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

به نام خدا

موضوع :

حقوق زنان در سیره و آموزه های نبوی (حقوق اجتماعی و سیاسی در سیره و آموزه های نبوی)

نام و نام خانوادگی : محمد حسن منتظر

نام دانشگاه : دانشگاه علمی کاربردی – خدمات قضایی

نام استاد : جناب آقای مومنی

بهار 87

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه

حقوق و حیات اجتماعی زن در دنیای قدیم

وضعیت و حقوق زنان در جامعه ی عرب

تفاوت حقوق زن و مرد در اسلام (به طور مختصر)

جهاد

شهادت

زینت

ستر (پوشش) حجاب

دیه

نکاح با غیر مسلمان

نفقه

طلاق

حقوق زن در اسلام (حقوق عمومی)

همسانی زن و مرد از حیث ارزش وجودی

برابری دختر و پسر

اهلیت

مالکیت

ارث

تحصیل

اشتغال

قضاوت

شهادت

10- آزادی عقیده و بیان

11- مشارکت سیاسی

حقوق اختصاصی زن در اسلام (به طور مختصر)

آزادی زن در انتخاب همسر

مهریه

نفقه

حضانت و رضاع

حقوق معاشرت با زن

طلاق

حقوق زن در نظام جمهوری اسلامی

نتیجه گیری

مقدمه :

انسان از گذشته های دور تا به امروز در پی شناسایی حقوق خویش و در جهت تأمین و تضمین آن، همواره قربانی داده است انسان همان موجودی است که آفرینش وی در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینش تحسین نموده و بر همین اساس جایگاه شایسته و اعمال امروز او مورد تأکید قرار گرفته است. و در قرآن آمده است که تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده است و برای چنین انسانی برخورداری از حقوق ویژه امری طبیعی است و رابطة مستقیمی بین استعدادها و توانایی ها او با دامنة حقوقی وی دارد از نظر قرآن جنسیت مهم نیست آنچه که ملاک برتری است جنسیت نمی باشد بلکه در نزد خداوند تقوا است زن و مرد اگر چه از نظر جنسیت متفاوتند ولی از نظر انسانیت برابر هستند. علت تفاوت حقوق بین زن و مرد نظیر قضاوت، ارث، شهادت، تعده، زوجات، طلاق، ولایت و اموری از این قبیل را باید در تفاوت های وجودی میان زن و مرد جست و جو کرد. از نظر اسلام تفاوت های فراوانی میان زن و مرد از لحاظ جسمی، روانی، احساسی سبب گردیده است اسلام بر پایه فطرت انسانی، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوت های فراوانی میان زن و مرد از لحاظ جسمی، روانی، احساسی سبب گردیده است اسلام بر پایه فطرت انسانی، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوت های حقوقی برای زن و حقوقی برای مرد قائل شده است که سر جمع برابری و تساوی میان آنها و نفی تبعیض جنسی است.

در این مقاله سعی شده است در مورد حقوق زنان در اسلام و آموزه های نبوی و همچنین در جوامع گذشته وضع و احوال آنان مورد بررسی قرار گیرد نگاه بدبینانه و شیء گونه نسبت به زن در متون منثور و منظوم ما دیده می شود به طور نمونه:

زن از پهلوی چپ شد آفریده کسی از چپ، راستی هرگز ندیده

نظامی

چه خوش گفت شاه جهان کیقبا کـه نفریـن بـد بـر زن نیـک بــاد

سعدی

در سیاستنامه خواجه نظام الملک، ضمن توصیة مردان به بی توجهی نسبت به خواسته یا گفتة زنان می نویسد: «اول مردی که فرمان زن برد و او را زیان داشت و رنج و مشقت افتاد آدم (ع) بود که فرمان حوا کرده گندم بخورد تا از بهشتش بیرون کردند». و یا حکیم متأله «ملاصدرا» در کتاب «اسفار اربعه» زنان را در شمار حیوانات به حساب آورده و نمونه های دیگر نیز وجود دارد که با بیانات خود مقام زن را


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تجقیق حقوق زنان در سیره و آموزه های نبوی (حقوق اجتماعی و سیاسی در سیره و آموزه های نبوی) 37 ص

دانلود تجقیق روش های حمل کالا در تجارت بین الملل 15 ص

اختصاصی از نیک فایل دانلود تجقیق روش های حمل کالا در تجارت بین الملل 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

روش های حمل کالا در تجارت بین الملل

در تجارت بین الملی دادوستد کالا طبق عرف و عادلت انجام می پذیرد. عرف و عادت ملل مختلف متفاوت وموجب بروز مشکلات در معاملات بین المللی است. این مشکلات در جنبه های مختلف اجرای قرار داد می تواند ظاهر شود، طرفین قرارداد از عرف و عادت کشورهای یکدیگر اطلاعی ندارندو پس از انعقاد قرارداد، در اجرای آن مواجه با سئوالاتی هستندکه هر یک جواب متفاوتی برای آن دارند: چگونه کالا را باید تهیه کرد؟ تهیه پروانه ها، مجوزها وانجام تشریفات گمرکی که از ضروریات عبور کالا از مرز است ، به عهده کیست ؟خطراتی که در جریان حمل متوجه کالاست بر کدامیک از متعاملین تحمیل است ، هزینه ها به عهده کیست ؟ قرارداد حمل کالا وبیمه را بایع یامشتری و به هزینه کدامیک منعقد خواهد شد؟ محل دقیق تحویل کالاکجاست ؟ انتقال ضمان چگونه است ؟ بایع در چه شرایطی قیمت کالاهای فروخته شده را دریافت خواهد کرد؟ بسته بندی به چه صورت انجام خواهدشد و مخارج آن به عهده کیست ؟ بازرسی کالا و انطباق و عدم انطباق آن با کالاهای موعود به چه نحوی و به هزینه چه شخصی صورت می پذیرد؟ و چه عواقبی را بدنبال دارد؟

با گذشت زمان عرف و عادت کشورهای مختلف شکل انسجام یافته ای به خودمی گیرد بطوریکه در بعضی از کشورها برای تمام سئوالات مطرح شده جواب استانداردی قابل ارائه می شود. بعدها به صورت اصطلاحات خاص مورد استفاده قرار می گیرد. ولی این اصطلاحات در کشورهای ختلف پراکنده است و به علت عمین پراکندگی طرفین قرارداد نمی دانند و نمی توانند دقیقا\" از حدود وظائف ومسئولیت های خود درمعاملات تجاری بین المللی آگاه شوند. در بعضی از موارداصطلاحات مشابه در دو کشورمحل اقامت متعاملین وجود ندارد و حتی در مواردیکه چنین اصطلاحاتی در دو کشور وجود دارد هر یک به گونه ای متفاوت با آن برخورد داشته است. بطوریکه حدود وظائف ومسئولیت های بایع ومشتری در یک روش حمل از کشوری به کشور دیگر متفاوت است : به عنوان مثال مدتهاعملکرد کشور آلمان در مورد روش حمل فوب (.B.O.F) محدودتر از سایر کشورهای غربی بود: در آلمان فقط هزینه حمل در روش بیع فوب بر عهده بایع بود و حال آنکه دردیگر کشورهای اروپائی تحمل خطرات نیز بر بایع تحمیل میشده است .

از اوائل قرن بیستم با افزایش سریع معاملات بین المللی ضرورت یافتن جواب های یکسان برای سئوالات مشابه و ایجاد وحدت رویه در حمل و نقل بین المللی که سرعت بیشتری از پیش را می طلبید، احساس میشد. به این منظور سازمانهای مختلفی در سطح جهان که موفقترین آنها اتفاق تجارت بین المللی بود، اقدام به تهیه مجموعه ای از مقررات بین المللی کردند تا رایج ترین اصطلاحات تجاری را درتجارت خارجی تفسیر کنند.

اتاق تجارت بین المللی ابتداء اقدام به جمع آوری در اصطلاحات موجود ومطالعه تطبیقی در عرف و عادت کشورهای مختلف کرد و با یافتن وجوه مشترک آنها را به یکدیگر نزدیک وسرانجام به صورت مجموعه مقرارت انسجام یافته ای حاکم بر حمل ونقل بین المللی به تجار عرضه کرد. این حقیقت غیر قابل انکار که تجارت بین المللی قرار نگرفته است و هرچند سال یک بار آن اتاق اقدام به تجدیدنظر در مجموعه مقررات عرضه شده می نماید. بطوریکه از سال 1936 که سال اولین انتشار مقررات بین المللی برای تفسیر اصطلاحات بازرگانی است تا کنون چندین مرتبه مورد تجدیدنظر قرار گرفته است که ا[رین مرتبه آن در سال 1990 بوده است .

مقررات بین المللی برای تفسیر اصطلاحات تجاری بین المللی موفقیت فوق العاده ای داشته است بطوریکه کمتر قراردادی درتجارت بین المللی منعقد می شود که در خصوص حمل ونقل از یکی از این اصطلاحات استفاده نکند، تا آنجا که تفسیر آن ما را بی نیاز از مطالعه بیشتر درموضوع مقاله می نماید.

مبحث اول - اصطلاحات حمل و نقل بین المللی

در مطالعه قراردادهای تجاری بین المللی به علائم اختصاری (تحویل روی عرشه برخورد میکنیم) ( (هزینه وکرایه حمل و بیمه ) 0 این علائم اختصاری که تعداد آنها در آخرین تجدیدنظر اتاق تجارت بین المللی به سیزده علامت می رسد (اصطلاحات تجاری ) ، نامیده میشود و قواعدی که برای تفسیر آن از طرف اتاق تجارت بین الملل عرضه شده است (اینکوترمز) نیز نام گرفته است .

ما نخست تدوین و تحول ، سپس ماهیت حقوقی و در وهله سوم منفعت علمی آن را مورد مطالعه قرار می دهیم .

الف - تدوین وتحول

کارهای مقدماتی تدوین اینکوترمز در سال 1920 در اولین کنگره اتاق تجارت بین المللی تهیه شد. در این کنگره کمیته ای تخصصی تشکیل شد که بزودی متخصصین کشورهای مختلف را گردهم آورد. تحت این شرایط کارهای بسیار ارزشمندی با استفاده از روش حقوق تطبیقی صورت پذیرفت. مع هذا اولین انتشار اصطلاحات تجاری تاسال 1929 به تعویق افتاد، این انتشار فقط حاوی شش اصطلاح همراه با تفسیر آن بود. کاری ناقص ولی آغازبسیار مفید و ارزشمندی بود.

بعدها با مطالعه بیشتر، در سال 1936 اولین انتشار رسمی اینکوترمز در(نه ) اصطلاح انجام شد. این اصطلاحات که معرف رایج ترین روشهای حمل کالا در زمان خود بود. عبارت بودنداز: egairrac ro thgierF،FIC،F dna C ،BOF،SAF،roF،wxE (krowxE) (3)yauQ xE pihs xE ،ot diaP اینکوترمز برای هریک از این اصطلاحات در دو قسمت متقابل تحت عنوان الف و ب تعهدات بایع وسپس تعهدات مشتری را جداگانه برشمرده است. بایع و مشتری با استفاده از آن حدود وظائف و مسئولیتهای خود رامشخص می کنند و با رجوع به آن از حدودوظائف و مسئولیتهای خود را مشخص می کنند و بارجوع به آن از حدود وظائف ومسئولیتهای خود آگاه می شوند. به این ترتیب ، به جای اینکه در قرارداد بیع وظائف و تعهدات متقابل طرفین در خصوص حمل کالا تشریح شود با استناد، به عنوان مثال ، به روش حمل RFG بایع می داند که وظیفه اوست ، که به هزینه خود، قرارداد حمل کالا به بندمقصد تعیین شده با شرایط متداول در سمر معمول و بانوعی کشتی دریائی که معمولا\" برای حمل کالای موضوع قرارداد به کار می رود، منعقد نماید بنابراین دو خصیصه عمده برای اصطلاحات تجاری می شود بر شمرد.

1- در وهله اوی این روش شناخته شده و عمومی است و بااستناد به آن از چانه زدن طرفین قرارداد در آینده جلوگیری به عمل می آید و در تسریع مبادلات تجاری بین المللی که نیاز ضروری به آن است ، تاثیر فوق العاده ای دارد. انعقاد قرارداد با تلفن تلکس و فاکس یا هر نوع وسیله دیگر اگر قرار بر انشاء جزئیات تعهدات طرفین باشد، کاری بس مشکل و متضمن اتلاف وقت بسیار است .

2- نقش دومی که (اصطلاحات تجاری ) ایفاء می کند شناخت و هماهنگ کردن روشهای حمل بین الملی است که خود یکی از اهداف بالای دست اندرکاران حقوق تجارت بین المللی از آغاز قرن بیستم است. در مقدمه رسمی اینکوترمز سال 1953 این هدف به صراحت بیان شده است. به موجب این مقدمه هدف اینکوترمز تدوین مجموعه مقررات بین المللی برای تفسیر رایج ترین اصطلاحاتی که در تجارت خارجی بکار گرفته می شود است ، این قواعد برای دست اندرکاران تجاری تهیه شده است که مطمئن بودن قواعد بین المللی متحدالشکل را بر تردید ناشی از اختلافات تفاسیر اصطلاحات تجاری در کشورهای مختلف ترجیح می دهند) .

گفتیم که اولین انتشار رسمی اینکوترمز در سال 1936 بوده است ولی در سالهای 1967،1976،1980و1990 نیز اصلاحاتی در اینکوترمز به عمل آمده است که فقط مطالعه اینکوترمز سال 1990 را که اکنون قدرت اجرائی دارد مفید میدانیم .

ب - ماهیت حقوقی

اصولا\" قواعدی که توسط نهادهای تجارتی بین المللی تنظیم می شود اختیاری است. اتاق تجارت بین المللی نیز که از کمیته های ملی کشورهای مختلف به وجود آمده است و طبق اساسنامه خود هیچ دولتی را به عنوان عضو نمی پذیرد، از این اصل استثناء نشده است. در اغلب مقرراتی که توسط اتاق تجارت بین المللی تنظیم شده است ، الزامی شدن آن به صورت شرط در مقدمه ذکر گردیده است .

خصیصه اختیاری بودن اینکوترمز سال 1953 در متن آن بشرح زیر آمده است. منظور را بصراحت در قرارداد خود شرط کنند- همین فرمول در اینکوترمز سال 1990 (شماره 22مقدمه ) تکرار شده است. بنابراین ارزش اینکوترمز به این لحاظ در حد توصیه اتاق تجارت بین المللی به تجار برای استفاده از آن تنزل پیدا می کند.

اختیاری بودن قواعد اینکوترمز مطابق با طبیعت آن است : اجرای اصطلاحات تجاری بین المللی لزوما\" بای در مناطق مختلف ممکن باشد. این امکان وجود نخواهد داشت مگراینکه قواعد مذکور بتواند تا حدودی با عرف خاص محل تجارت هماهنگی و انطباق داشته باشد. اگر انتظار این قابلیت انطباق را از قواعدی داشته باشیم ، طبیعی است که این قواعد نمی تواند جنبه اجباری داشته باشد.بلکه متعاقدین باید حق تغییر بعضی از مواد آنرا داشته باشد. قواعد اینکوترمز به همین صورت تنظیم شده است و به طرفین اجازه داده شده است تا بعضی از شرایط آنرا براوضاع واحوال خاص معامله به طرفین اجازه داده شده است تا بضعی از شرایط آنرا بر اوضاع و احوال خاص معامله خود انطباق دهند. در این صورت آن ماده یا مواد از قراردادکه با قواعد اینکوترمز معارض باشد به مورداجراء گذاشته می شود و بر قواعد اینکوترمز در آن مورد حکومت دارد.

اختیاری بودن استناد به اینکوترمز مانع شکوفائی وموفقیت آن نبوده است. چنانکه گفته شد امروزه کمتر قراردادی بین المللی که اقتضای انجام آن حمل کالا از کشور به کشور دیگر باشد دیده میشود که به قواعد اینکوترمز استناد نکرده باشد. علاوه بر قراردادهای خصوصی اغلب شرایط عمومی و خصوصی بیع و قراردادهای نمونه که قبلا\" خود منبع اصلی عرف و عادت بوده است به اینکوترمز استناد می کند و این چنین شهرت بین المللی اینکوترمز نوعی اثر معکوس بر عرف را به وجود آورده است که از آن به عنوان عرف تجاری بین المللی در بیع نام برده اند. این موفقیت اینکوترمز ناشی از انطباق آن بر عملکرد تجاری بین المللی است ولی ادامه این موفقیت نیاز به تجدیدنظر مداوم وانطباق آن با عرفهای جدید تجاری بین المللی دارد که اتاق تجارت بین المللی به آن آگاهی دارد و همانطوریکه گفته شد چنین مرتبه در آن تجدیدنظر نموده است .

ج - منفت عملی

اینکوترمز سه معضل عمده حمل کالارا در تجارت بین المللی حل نموده است. این سه معضل عبارتنداز: 1) تحویل کالا 2)انتقال ضمان معاوضی 3) تقسیم هزینه وانجام تشریفات و تهیه مدارک مربوط به عبور از مرز.

1- در اینکوترمز سال 1953 در شمارش تعهدات بایع بر (تحویل ) کالا بیش از سایر تعهدات تکیه شده بود. ولی در اینکوترمز سال 1990 اولین تعهد بایع تهیه کالا است. این تقدم و تاخر در انشاء مربوط به تحولات اقتصاد بین المللی است. در روزگار ما معاملاتی انجام میشود که موضوع آن در لحظه انتقاد قرارداد وجود ندارد و بایع متعهد به تهیه آن در فاصله زمانی معین می گردد. گاهی کالا مصرف مخصوص و انحصاری دارد که در بازار آزاد پیدا نمی شود و قابل استفاده برای عموم نیست و باید به سفارش مشتری و برای جوابگوئ به اهدفا خاص او ساخته شود. گاهی ساخت کالا نیاز به سرمایه گذاری کلانی دارد که بایع به تنهائی قادر به تهیه آن نیست و به کمک سرمایه خریدار ساخته میشود. در این گونه موارد تهیه کالا مستلزم سرمایه گذاری و تحویل آن مرحله ای جداگانه از انعقاد قرارداد است. اینکوترمز سال 1990 با پیشرفت زمان انطباق داده شده است و به جای تحویل کالا تهیه آنرا در راس تعهدات فروشنده قرار داده است. به موجب این تعهد فروشنده موظف است کالا و سیاهه بازرگانی ، یا پیام الکترونیکی معادل آن را مطابق قرارداد بیع تهیه کند و سپس کالا را در تاریخ مقرر با ظرف مهلت تصریح شده در محل معین تحویل دهند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تجقیق روش های حمل کالا در تجارت بین الملل 15 ص

دانلود تجقیق سن مسوولیت کیفری اطفال در مقررات حقوق داخلی و بین المللی2

اختصاصی از نیک فایل دانلود تجقیق سن مسوولیت کیفری اطفال در مقررات حقوق داخلی و بین المللی2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

سن مسوولیت کیفری اطفال در مقررات حقوق داخلی و بین المللی (بخش دوم)

بی تردید تعیین سن مسوولیت کیفری از محورهای اساسی حقوق کیفری اطفال تلقی می شود. اهمیت این امر از آنجا ناشی می شود که با رسیدن به این مرحله نوجوان بزهکار در معرض همان مجازاتی است که بزرگسالان در صورت ارتکاب بزه، آن را تحمل خواهند کرد. بر مبنای چنین شرایطی قانونگذاران اکثر کشورها سنی را نصاب مسوولیت کامل کیفری قرار داده اند که با رسیدن به آن، نوجوان به نوعی بلوغ جسمی و فکری توامان و اصل و عرفاً مقارن با سن پذیرش مسوولیت اجتماعی محسوب می شود.اکثر کشورهای جهان با لحاظ چنین ملاحظاتی ۱۸ سالگی را نصاب مسوولیت کامل کیفری تعیین کرده اند.جالب اینکه متاثر از مطالعات و تحقیقات انجام شده و با توجه به لزوم حمایت از جوانان تا رسیدن به سن پختگی برخی کشورها تدابیر تربیتی، حمایتی، کیفری و حتی مراجع و تشکیلات اختصاصی اطفال را به جوانان ۲۰ یا ۲۱ ساله نیز قابل تسری دانسته اند و برخی نیز این سن را به ۲۵ سالگی ارتقا داده اند. (۱۷، ص ۳۰)با این حال در برخی کشورها که در اقلیت قرار دارند سن مسوولیت کیفری اطفال، پایین تر از نصاب جهانی تعیین شده است. کشور فنلاند، یونان و لهستان ۱۷ سالگی و پرتغال، رومانی و تونس ۱۶ سالگی را پیش بینی کرده اند. با این وصف در این ممالک، مراجع قضایی با تمسک به مکانیسم های قانونی در تعیین تدابیر قضایی تمام ملاحظات تربیتی، حمایتی و شرایط نوجوان را مورد توجه قرار داده در نتیجه کیفرهای قانونی بسیار منعطف نسبت به آنها اعمال می کنند. (۱۷، ص ۳۱)مثلاً در اسکاتلند که سن مسوولیت کیفری در میان پایین ترین موارد مورد بررسی (یعنی هشت سال) قرار دارد، سیستم حضور اطفال در محاکم به گونه یی طراحی شده که از تماس نوجوان زیر ۱۶ سال (در واقع بسیاری از افراد ۱۶ تا ۱۷ ساله) با محاکم رسمی قضایی، مگر در مورد جرائم بسیار سنگین اجتناب شود و به شکلی بنیادی به راه حل هایی غیر از سلب آزادی متهم گرایش دارد. (۱۸، ص ۷۱)این در حالی است که ایران تنها کشوری است که سن مسوولیت کیفری را براساس بلوغ جنسی، برای دختران ۹ و پسران ۱۵ سال قمری تعیین کرده و در نتیجه جز در جرائم تعزیری و بازدارنده، در سایر جرائم همان مجازاتی نسبت به این اطفال تازه بالغ اعمال می شود که نسبت به بزرگسالان اجرا می شود.مقررات بین المللیبرای تعیین سن مسوولیت کیفری به تدریج نوعی مبانی مشترک و اصول مشابه براساس مطالعات و ملاحظات علمی و اجتماعی در جهان مورد توجه قرار گرفته است. در این اقدام، قطعاً توانمندی جسمی و فکری اطفال که بسترساز پذیرش مسوولیت های فردی و اجتماعی محسوب می شود، مد نظر قرار گرفته است.با این احوال چنان که دیدیم در حقوق تطبیقی، سن واحدی به عنوان سن مسوولیت مطلق کیفری وجود ندارد و کشورهای جهان سنین مختلفی را پیش بینی کرده اند. هرچند این امر با عنایت به شرایط اقلیمی، اقتصادی، فرهنگی و نژادی جوامع قابل فهم و دفاع است، اما باید تاکید کرد چنین شرایطی مانع از آن نیست در قوانین ممالک مذکور یک حداقل برای سن مسوولیت مطلق کیفری تعیین شود.پیش بینی چنین نصاب سنی اولاً باعث می شود تا رسیدن به این سن، اطفال از تحمل کیفرهای قانونی جرائم معاف باشند و ثانیاً با فردی کردن مجازات ها تا سنین خاص مثلاً ۲۵ سالگی، جوانان بزهکار از نوعی رژیم منعطف جزایی بهره مند شوند.فعالان حقوق جزا در قالب انجمن ها و تشکیلات منطقه یی و جهانی مانند «انجمن بین المللی حقوق جزا» از سال های گذشته تاکنون با امعان توجه به حساسیت سنی و روحی اطفال بسیاری از این واقعیت ها را مورد لحاظ قرار داده اند که جدیدترین آنها نتایج هفدهمین کنگره بین المللی حقوق جزا در پکن (سپتامبر ۲۰۰۴) است که طی آن شرکت کنندگان سن مسوولیت کیفری را ۱۸ سالگی تعیین کرده اند.حداقل سن عدم مسوولیت مطلق کیفریپیش بینی حداقل سن مسوولیت کیفری از موضوعات مورد اختلاف در قوانین کشورها محسوب می شود. تعیین این مرز می تواند ابعاد ماهوی و شکلی مهمی داشته باشد. مشخص کردن سن خاصی به عنوان سن مسوولیت مطلق کیفری می تواند به منزله عدم امکان تعیین تدابیر کیفری و اصولاً عدم امکان دخالت مقامات قضایی در رسیدگی به جرائم ارتکابی اطفال تلقی شود.البته این روش ممکن است تبعات منفی و ناخواسته یی نیز به همراه داشته باشد که محرومیت احتمالی بسیاری از کودکان از حمایت کیفری و غیرکیفری که به شدت در معرض خطر اخلاقی، جسمی و رفتاری قرار دارند، یکی از آنهاست. ضمن آنکه تعیین یک سن مشخص به لحاظ تفاوت فیزیکی، ژنتیکی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی اطفال که در چگونگی رشد آنان بسیار موثر است، کار مشکلی خواهد بود.در این خصوص برخی کشورها مانند فرانسه با تکیه بر خصیصه درونی برای تشخیص رشد روانی طفل مبادرت به تعیین آستانه سن حداقل کرده اند. مبنای تشخیص این سن، ارزیابی قدرت تمییز اطفال مبنی بر «توانایی فهمیدن و خواستن» است که البته امری ضروری محسوب می شود و احراز آن مستلزم جلب نظر کارشناس است. هرچند تمسک به چنین روشی می تواند تا حدی از اعمال سلایق فردی قضات بکاهد و ضمن استفاده از کارشناس، کودکان دارای قوه تمییز را مورد حمایت قانونی قرار دهد اما فراموش نکنیم بر معیارهای تعیین نصاب مذکور نباید به حدی پایین باشد که اطفال بسیار خردسال به جای آن که توسط نهادهای حمایتی، اداری، بهداشتی، فرهنگی و خانوادگی مورد مراقبت و حمایت قرار گیرند، به وسیله مراجع قضایی تعقیب شوند و آثار زیانبار و منفی چنین دخالتی را تحمل کنند.متاسفانه در شرایط کنونی به دلیل افزایش بزهکاری اطفال و نوجوانان در برخی کشورها نوعی کشش به گسترش رژیم کیفری به اطفال دارای سنین پایین تر و در واقع تقلیل حداقل سن عدم مسوولیت مطلق کیفری و سن مسوولیت مطلق کیفری ایجاد شده است. مدافعان این تفکر معتقدند روش حمایتی و تربیتی گذشته شکست خورده و افکار عمومی نیز تمایل به برخورد جدی تر با اطفال بزهکار از خود نشان می دهند.مع الوصف چنانکه اشاره شد در سال های اخیر تحت تاثیر آموزه دفاع از اجتماع و تسکین افکار عمومی که به علت افزایش بزهکاری اطفال احساس امنیت کمتری نسبت به گذشته می کند سن عدم مسوولیت کیفری و دخالت مرجع قضایی تقلیل یافته است. این در حالی است که کشورهایی همانند چین، فرانسه، الجزایر و... که حداقل سن مذکور را بالاتر از کشورهای دیگر تعیین کرده اند، چنانکه دیدیم در صورت ارتکاب جرم، امکان مداخله سیستم قضایی را در قانون فراهم کرده، تحت عنوان تدابیر تربیتی، اطفال مرتکب جرم یا مستعد تکرار جرم و دارای حالت خطرناک را کنترل می کنند و تحت نظارت و تربیت قرار می دهند.در ایران به صراحت ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی، اطفال در صورت ارتکاب جرم مبرا از مسوولیت کیفری هستند. منظور از طفل وفق تبصره ۱ ماده مذکور کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد. صراحت ظاهر ماده مرقوم در بادی امر- در مقایسه با مقررات کشورهای دیگر که اطفال ۹ ، ۱۰ و ۱۱ ساله را نیز مسوول یا قابل تعقیب و در مواردی حتی قابل کیفر می دانند- موجب امیدواری و خوشحالی خواننده می شود به ویژه آنکه ماده ۴۹ ق.م. اسلامی گذشته از پذیرش اصل عدم مسوولیت مطلق کیفری برای اطفال بزهکار اعلام می دارد؛«تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالاقتضا کانون اصلاح و تربیت می باشد.»متاسفانه این تصور با مطالعه سایر مقررات ناظر بر این ماده و اطفال خردسال به ویژه تبصره دو ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی رویه دادگاه ها در اعمال نصاب سنی مندرج در آن تبصره ۲ ماده ۴۹ ق.م. اسلامی و ماده ۱۱۳ و ۱۴۷ همان قانون و سایر مقررات چندان پایدار نمی ماند. بررسی موارد ذیل موجب می شود که نقایص و تعارض موجود در قوانین موضوعه روشن تر شود؛۱- تعیین نشدن محدوده بلوغ شرعی و اختلاف و ابهام در تعیین اوصاف آن و رویه مراجع قضایی در اعمال تبصره دو ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی که صرفاً درصدد تعیین سن «بلوغ» و نه «بلوغ شرعی» برآمده و ۹ سال را برای دختران و ۱۵ سال را برای پسران- آن هم بر مبنای سال قمری- که هر سال آن ۱۱ روز از سال شمسی کمتر است مقرر داشته است حقوقدانان را با نوعی تبعیض جنسی نسبت به آنان مواجه می کند؛ زیرا دختران ۸ سال و چند ماه در صورت ارتکاب جرم همان کیفری را به ویژه درخصوص جرائم مستوجب حدود و قصاص تحمل می کنند که اولاً امکان تعدیل و تخفیف و فردی کردن آنها وجود ندارد و ثانیاً یک فرد ۳۰ یا ۴۰ ساله در معرض آن قرار دارد.۲- مقنن در تضاد آشکار با پیام ماده ۴۹ ق.م. که اطفال را در صورت ارتکاب جرم صرفاً قابل تربیت آن هم توسط والدین و کانون اصلاح و تربیت دانسته در تبصره ۲ همان ماده تنبیه بدنی را به عنوان یک ابزار تربیتی مجاز دانسته است.۳- در تعارضی آشکار با اصل عدم مسوولیت مطلق کیفری اطفال، متاسفانه مقنن در قانون مجازات اسلامی، در مواردی کیفرهایی را قابل اعمال بر اطفال نابالغ و جزائاً غیرمسوول دانسته است که مخصوص بزرگسالان و جرائم ارتکابی آنان است و در ادامه مطالب توضیح بیشتری در این باره ارائه خواهد شد.۴- براساس تبصره ماده ۲۲۰ قانون آ.د.ک. «به کلیه جرائم اشخاص بالغ کمتر از ۱۸ سال تمام در دادگاه اطفال طبق مقررات عمومی رسیدگی می شود.» این قانون دلالت دارد صلاحیت رسیدگی به جرائم اطفال بزهکار بالغ بر عهده مرجعی قضایی متفاوت با مراجع قضایی بزرگسالان است که می توان آن را نوعی مرجع شبه اختصاصی یا شبه تخصصی نامید. بنابراین معلوم نیست اطفال غیربالغ که مرتکب جرائم موضوع مواد ۱۱۳ و ۱۴۷ و غیره قانون مجازات اسلامی شده اند، در کدام مرجع قضایی باید مورد دادرسی قرار گیرند؟ مگر نه این است که اطفال غیربالغ اصولاً قابل تعقیب و محاکمه و مجازات نیستند؟ آیا با لحاظ آمره بودن امر صلاحیت می توان چنین مجازات هایی را در مراجع کیفری نسبت به کودکان تعیین و اعمال کرد و آیا فقدان حد و مرز قانونی ممکن نیست کودکان خردسال ۳ ، ۴ و ۶ ساله را به اتهام «وطی» در معرض دادرسی کیفری و مجازات شلاق قرار دهد؟ ضمن آنکه فراموش نکنیم در مقررات موضوعه فعلی، مفهوم «قدرت تمییز» نیز محمل قانونی برای اجرا به ویژه در امر کیفری ندارد. ۵- در اکثر قوانین جزایی کشورهای جهان چنان که اشاره شد یک سن حداقل برای عدم مسوولیت مطلق کیفری تعیین شده و اطفال کوچک تر از آن در صورت ارتکاب جرم نه تنها قابل مجازات نیستند بلکه حتی مورد دادرسی کیفری نیز قرار نمی گیرند. این نصاب در اکثر مقررات بین المللی نیز مورد تاکید و تذکر قرار گرفته است. مقررات جهانی به ویژه مواد ۱۰ و ۱۱ کنوانسیون بین المللی پکن با تکیه بر تعالیم و روش های روانشناسی و جرم شناسی توصیه می کنند کشورها حتی المقدور از حضور اطفال در دادرسی ها به علت آسیب های روحی و روانی که ممکن است متوجه آنان شود جلوگیری به عمل آورند.درخصوص تعیین حداقل سن عدم مسوولیت کیفری قطعنامه نهایی انجمن بین المللی حقوق جزا چنین مقرر می دارد؛«قانونگذار باید یک حداقل سنی را تعیین کند که قبل از آن مرحله امکان اعمال یک سیستم جزایی ویژه نسبت به اطفال وجود داشته باشد. این حداقل سن نباید کمتر از ۱۴ سالگی در زمان ارتکاب جرم باشد.»بنابراین در مقام مقایسه هر چند پیام متن ۴۹ می توانست بسیار مترقی و امیدوارکننده باشد متاسفانه با ورود و حاکمیت سایر مقررات موضوعه باید اذعان کرد در شرایط فعلی در کشور ما نه حداقل سن عدم مسوولیت کیفری وجود دارد و نه هیچ گونه ممنوعیت و محدودیتی برای اجرای دادرسی در مورد اطفال نابالغ،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تجقیق سن مسوولیت کیفری اطفال در مقررات حقوق داخلی و بین المللی2

دانلود تجقیق کاربرگرامی

اختصاصی از نیک فایل دانلود تجقیق کاربرگرامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

/

کاربرگرامی: شما از طریق جستجوی گوگل وارد این پایگاه شده اید:

آیا مایلید کلمه مورد نظرتان را در داخل پایگاه جستجو نمایید؟

 

مجلات >فصلنامه معرفت > شماره 36

جایگاه هیات منصفه در حقوق ایران

دکتر غلامحسین الهام

اشاره

آنچه در پى مى‏آید حاصل سخنرانى جناب‏آقاى دکتر غلامحسین الهام مى‏باشد که درجمع دانش‏پژوهان مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمینى‏رحمه الله ایراد نموده‏اند.ضمن تشکر از جناب آقاى محمدرضاباقرزاده که در تهیه این متن ما را یارى‏نمودند، این مبحث را به علاقه‏مندان این‏رشته تقدیم مى‏داریم. معرفت

تاریخچه شکل‏گیرى هیات منصفه

سابقه هیات منصفه به عنوان یک نهادقضایى در نظام حقوقى ما، به قریب‏یکصد سال پیش باز مى‏گردد; یعنى دوران‏مشروطیت که در متمم قانون اساسى‏مصوب 1287 ش. / 1325 ق. چنین‏نهادى در نظر گرفته شد. اما تاکنون کارکرداین نهاد بسیار محدود بوده است و ما حتى‏تجربه چندانى از تشکیل این نهاد نداریم.درباره این‏که ابداع هیات منصفه یا «هیات‏ژورى‏» - به تعبیر غربى - کار چه کسى‏است، اتفاق نظرى وجود ندارد. انگلیسى‏هامعتقدند که این یک نهاد انگلیسى و مربوطبه نظام حقوقى آن‏هاست، ولى تحقیقات‏قاطعى در این زمینه وجود ندارد. بعضى‏گمان مى‏کنند هیات منصفه‏اى که درانگلستان رایج مى‏باشد از نهادهاى حقوقى‏یونانى و رومى سرچشمه گرفته است.آنچه موجب چنین طرز تلقى‏اى شده‏وجود نهادى در مجموعه نهادهاى یا «جودیس‏»، (Judice) مى‏گفتند. یودیس‏ها کسانى بودند که ازمیان افراد عادى به وسیله قاضى رومى وبا موافقت طرفین دعوا انتخاب مى‏شدند تابه دعاوى رسیدگى و نظرشان را اعلام‏کنند. قاضى هم وظایف و قواعدى را که‏باید رعایت کنند، طى نوشته‏اى به آن‏هایادآورى مى‏کرد. شاید از نظر کلمه هم‏مشابهتى بین یودیس یا جودکس و ژورى‏از لحاظ نزدیکى مفهومى و لغوى وجودداشته باشد; زیرا شباهتى هم بین کارهیات منصفه کنونى و کار یودیس‏ها درحقوق روم وجود دارد.

بعضى مى‏گویند این نهاد نزد ژرمن‏هاسابقه دارد; ژرمن‏ها نهادى مثل هیات‏منصفه کنونى داشته‏اند. بعضى ریشه‏هیات منصفه را در عرف نرماندها - قبایلى‏از انگلیسى‏ها - ذکر مى‏کنند و بعضى اصلاآن را نهادى مربوط به سال‏هاى 860 تا901 میلادى مى‏دانند که هانرى دوم‏حکومت مى‏کرد و دادگاه‏هایى به تقلید ازدادگاه‏هاى اورشلیم تاسیس کرد;دادگاه‏هایى که در زمان جنگ صلیبى پس‏از فتح اورشلیم توسط صلاح الدین ایوبى‏دایر شد و در آن‏ها، از نهادهایى استفاده‏مى‏کردند که به منزله هیات‏هاى منصفه‏کنونى بود. بعضى هم به طور کلى، گفته‏اند:در تاریکى‏هاى زمان و ابهامات تاریخى،موضوع هیات منصفه گم شده و معلوم‏نیست پیدایش آن مربوط به چه زمانى‏است. بنابراین، اظهار نظر صریح درباره آن‏ممکن نمى‏باشد.

به هر حال، این هیات در حقوق امریکاو انگلیس سابقه بیش‏ترى دارد و تجارب‏عمل بیش‏ترى در آن نظام‏ها کسب کرده‏است. عمل آن‏ها هم محدود نیست. آن‏هادر مسائل جنایى و دعاوى و حتى مدنى‏هم از هیات منصفه استفاده مى‏کنند، اما درعین حال، اختلاف دیدگاه در مورد هیات‏منصفه، ضرورت آن و نقش آن در دادگاه‏هاهنوز هم وجود دارد. هیات منصفه هم‏موافق دارد و هم مخالف. موافقان ومخالفان هر کدام دلایلى قابل اعتنا دارند.به نظر مى‏رسد این نهاد با اقتباس از حقوق‏غربى از بدو تصویب قانون اساسى‏مشروطیت وارد نظام حقوق ما شده است.اصل 70 متمم قانون اساسى مزبور بحث‏هیات منصفه را به این شکل در خودداشت: «در مورد تقصیرات سیاسیه ومطبوعات، هیات منصفین در محاکم‏حاضر خواهند بود.» بر این اساس این‏قانون حضور هیات منصفه را فقط درجرایم سیاسى و مطبوعاتى الزامى کرده‏بود، جزئیاتى هم در مورد هیات منصفه‏ذکر نکرده و به همین مقدار بسنده نموده‏است. اما پس از این، از نظر ادبیات‏حقوقى، قوانین متعددى درباره هیات‏منصفه به تصویب رسیده است; قوانین‏مصوب از سال 1301 تا 1360 شمسى درقریب شصت‏سال که فهرست اجمالى‏آن‏ها را مى‏توان ذکر کرد:

1. قانون موقت هیات منصفه، مصوب‏1301;

2. قانون مجازات عمومى، مواد 162تا 167 مصوب در 1304;

3. قانون محاکمه وزرا و هیات منصفه‏مصوب در 1307;

4. قانون هیات منصفه، مصوب‏1310;

5. مقررات مربوط به تعداد هیات‏منصفه، مصوب 7/11/1315;

6. لایحه قانونى مطبوعات، مواد 34الى 44، مصوب 1331;

7. لایحه قانونى مطبوعات، مواد 30الى 40، مصوب 1334 - که جایگزین‏قانون قبلى شد;

8. لایحه قانونى مطبوعات، مواد 30الى 28، مصوب 1358; آخرین قانون‏مورد عمل در هیات منصفه که مصوب‏شوراى انقلاب است.

جایگاه هیات منصفه در قانون‏اساسى

علاوه بر این‏ها، اصل 168 قانون اساسى راباید ذکر کرد که در خصوص جرایم سیاسى‏و مطبوعاتى مى‏باشد و وجود هیات‏منصفه را در رسیدگى به این‏گونه جرایم،الزامى کرده است; همچنین ماده 19 قانون‏احزاب مصوب 1360، شوراى عالى‏قضایى وقت را موظف کرده بود ظرف یک‏ماه لایحه تشکیل هیات منصفه در محاکم‏دادگسترى، موضوع اصل 168 قانون‏اساسى را تهیه و به مجلس تقدیم کند که‏البته با گذشت هفده سال، هنوز چنین‏قانونى تدوین نشده است و ما هیچ لایحه‏قانونى یا قانونى در خصوص هیات‏منصفه، که مبتنى بر قانون اساسى باشد،نداریم. آنچه در مورد هیات منصفه هست‏مقدم بر قانون اساسى است و ما قانونى‏موخر بر آن به صورت تفصیلى نداریم.ماده 19 قانون احزاب و قانون مطبوعات،مصوب 1364 فقط یک ماده درباره هیات‏منصفه ذکر کرده است و آن الزام به تدوین‏قانون هیات منصفه مى‏باشد. قانون‏مطبوعات هم چنین الزامى کرده است.بنابراین، ما تنها مواد 30 تا 38 لایحه‏قانون مطبوعات، مصوب سال 1358 رابه عنوان قانون لازم‏الاجرا مى‏دانیم که این‏قانون فقط به هیات منصفه مربوط به‏مطبوعات اختصاص دارد و بیش از آن رادر برنمى‏گیرد.

اگر به اصل 168 قانون اساسى توجه‏کنیم این اصل مبناى شرعى هیات منصفه‏است و بر این مبنا، باید نظام جدید هیات منصفه طراحى شود. اصل 168 قانون‏اساسى که مى‏گوید «رسیدگى به جرایم‏سیاسى و مطبوعاتى علنى است و باحضور هیات منصفه در محاکم دادگسترى‏صورت مى‏گیرد» نحوه انتخاب، اختیارات‏هیات منصفه و تعریف «جرم سیاسى‏» رابر اساس موازین اسلامى معین مى‏کند.همان‏گونه که معلوم است، اصول کلى‏قانون اساسى تا وقتى به شکل تفصیلى، به‏صورت قانون درنیاید اجرایش مشکل‏است و تا وقتى چنین نشود مثل قوانین‏متروکه است; یعنى با این‏که در نظام‏حقوقى، هویت قانونى دارد، اما هویت‏اجرایى پیدا نمى‏کند.

هیات منصفه در دادگاه‏هاى ایران

از فهرست اجمالى قوانین مصوب درباره‏هیات منصفه که بگذریم، در مورد واقعیت‏هیات منصفه، باید بگوییم در طول تاریخ،از 1301 تا 1370 به طور جدى هیات‏منصفه‏اى فعال را در محاکماتى که صورت‏گرفته است، نمى‏بینیم; در طى هفتاد سال،با وجود هیات منصفه، وجودى از هیات‏منصفه در نظام اجرایى سراغ نداریم. ممکن است هیات منصفه‏اى تشکیل شده‏باشد، اما به طور جدى در محاکم‏ملاحظه‏اى نداشته است; چون حضور اوبیش‏تر یا در مورد جرایم سیاسى بوده و یاجرایم مطبوعاتى. در مورد جرایم‏مطبوعاتى، اولین قانون مطبوعات در سال‏1286 ش. / 1326 ق. تدوین شد;هم‏زمان با تصویب متمم قانون اساسى وپیش از آن‏که قانون مربوط به دادگاه وجودداشته باشد و نظام دادگسترى جدیدى‏داشته باشیم. در آن موقع، ما قانون‏مطبوعات داشتیم، اما رسیدگى به جرایم‏مطبوعاتى در کجا باید انجام مى‏شد؟ درحالى که هنوز دادگاهى وجود نداشت، فشارهاى دولت‏بر مطبوعات آن زمان ووضعیت‏سیاسى کشور اقتضا مى‏کرد که‏قانون مطبوعات را تصویب کنند. به‏خصوص یک وجه اختلاف محمدعلى‏شاه با مشروطه‏خواهان بر سر هتاکى‏هاى‏مطبوعات بود; جسارت و گستاخى‏فوق‏العاده مطبوعات و توهین‏هاى زیادى‏که در مطبوعات صورت مى‏گرفت و به‏ابزار فشار دولت بر مشروطه‏خواهان‏تبدیل شد. از این‏رو، به تعجیل، در سال‏1286 قانونى را تصویب کردند که درواقع، ترجمه قانون 1793 فرانسه بود، نه‏یک قانون خودى. به همین دلیل، در حالى‏آیین دادرسى در آن در نظر گرفتند که هنوزدر کشور آیین دادرسى وجود نداشت و این‏مصوبه مقدم بر دادگسترى نوین بود.طبیعى است که وقتى دادگاهى وجودندارد، جرایم مطبوعاتى هم قابل رسیدگى‏نیست. بنابراین، در آن دوره، ما دادگاهى رامطابق با اصل 79 قانون اساسى سراغ‏نداریم، به خصوص از سال 1290 که‏مجلس تعطیل شد و 1299 که کودتاى‏رضاخان رخ داد. پس از کودتاى رضاخان،در این فاصله فقط یک شکایت مطبوعاتى‏مشاهده شده که از احمد شاه علیه‏ضیاءالواعظین در دادگاه جنایى موردرسیدگى قرار گرفته است. البته براى این‏دادگاه هیات منصفه قانونى وجود نداشته‏و به صدور حکم هم منتهى نشده است. ازسال 1299 تا 1320 - دوره حکومت‏استبدادى رضا خان - مطبوعات درمحدودیت‏شدید قرار داشتند تا آن‏جا که‏بسیارى از روزنامه‏ها در توقیف بودند;فضا اصلا براى فعالیت‏هاى مطبوعاتى‏مناسب نبود. در این دوره، دادگاه‏مطبوعاتى و هیات منصفه‏اى را سراغ‏نداریم.

پس از رفتن رضاخان، از سال 1320 تا1327 حکومت نظامى برقرار بود. در این‏فاصله دادگاه‏هاى نظامى به جرایم رسیدگى‏مى‏کردند و رسیدگى به جرایم مطبوعاتى‏در دادگاه‏هاى نظامى صورت مى‏گرفت.معلوم است که دادگاه‏هاى نظامى تابع‏تشریفات عادى نیستند. به همین دلیل، دراین مدت، اصل 79 متروک مانده بود. ازسال 1321 تا 1331 که دوران حکومت‏مصدق است، همچنین پس از رفتن او، درسال 1334 قانونى تصویب شد که تا زمان‏انقلاب اسلامى وجود داشت، ولى درعمل، هیچ‏وقت هیات منصفه‏اى نداشتیم‏و دادگاه مطبوعات برگزار نشد; اصلا درسال 1321 صلاحیت دادگاه را هم تغییردادند; هیات منصفه حضورش مخصوص‏دادگاه‏هاى جنایى شد و صلاحیت‏رسیدگى به جرایم مطبوعاتى را به‏دادگاه‏هاى جنحه دادند. دادگاه‏هاى جنحه‏هم هیات منصفه نداشت; هماننددادگاه‏هاى نظامى. این وضعیت تا پیش ازپیروزى انقلاب وجود داشت، با آن که‏قوانین متفاوتى - قریب هفت قانون - درمورد هیات منصفه وجود داشت و درعمل، هیات منصفه‏اى در کار نبود. پس ازپیروزى انقلاب، از جمله اولین قانون‏هایى‏که شوراى انقلاب تصویب کرد، لایحه‏قانون مطبوعات بود. به دلیل حساسیتى‏که مطبوعات به طور طبیعى در زمان‏انقلاب دارند، این قانون با دید دفاع ازحقوق مطبوعات تدوین شد. در آن تاریخ‏هم قانون هیات منصفه تصویب شد، اماهیات منصفه‏اى تشکیل نشد یا اگر شد،فقط در حد مشخص شدن افراد آن بود.سال 1370 سال جدیت کار هیات منصفه‏است. ادبیات حقوقى ما در مورد هیات‏منصفه در این هفت‏ساله شکل گرفته‏است. در این سال، هیات منصفه‏مطبوعات تشکیل شد و تا سال 1372، چند محاکمه مهم برگزار شد. ولى از نظرکمیت، محدود بود. عمده‏ترین آن محاکمه‏نشریه‏هاى گردون و فاراد بود. محاکمه این‏دو هفته‏نامه به برائت‏یکى و محکومیت‏دیگرى انجامید. سال 1370 تا 1372هیات منصفه قریب سه محاکمه‏مطبوعاتى داشت. از سال 1372 به‏بعد، دور جدید محاکمات مطبوعاتى وفعالیت جدى‏تر هیات منصفه است. دراین مدت، به طور تقریبى، هر 15 روزیک‏بار در تهران دادگاه مطبوعاتى‏داشته‏ایم.

ترکیب و وظایف هیات منصفه

اما باید ببینیم وظایف هیات منصفه‏چیست و ترکیب هیات منصفه چگونه‏است. لازم است ارتباط این موضوع را بامساله قضاوت و دادگاه‏ها نیز تبیین کنیم.بر اساس مصوبه شوراى انقلاب در سال‏1358 که مقدم بر قانون اساسى است،هیات منصفه مرکب از 14 نفر است; 7 نفرعضو اصلى و 7 نفر عضو على‏البدل. حوزه‏فعالیت هیات‏ها استانى است; در هراستانى هیات منصفه مستقل تشکیل‏مى‏شود. هیات‏ها هر دو سال یک‏بار درمهرماه به دعوت وزیر ارشاد از رئیس‏دادگاه‏هاى شهرستان - که اکنون منحل شده‏و رئیس دادگسترى جایگزین آن شده - ورئیس انجمن شهر - که به جاى آن شوراى‏شهر قرار داده شده و شوراهاى استان - که‏هنوز برگزار نشده - تشکیل مى‏شود. طبق‏قانون، در صورتى که انجمن شهر وجودنداشته باشد، شهردار به عنوان قائم مقام‏انجمن شهر و جانشین آن دعوت مى‏شود.این هیات سه نفره متشکل از وزیر ارشاد،رئیس دادگسترى و شهردار به دعوت وزیرارشاد تشکیل مى‏شود. در استان‏ها، رئیس‏دادگسترى، رئیس انجمن شهر یا به جاى‏او، شهردار و نماینده وزارت ارشاد به‏دعوت استاندار چهارده نفر از افراد مورداعتماد عمومى از گروه‏هاى اجتماعى، اعم‏از روحانیان، استادان دانشگاه‏ها، پزشکان،نویسندگان، روزنامه‏نگاران، وکلاى‏دادگسترى، دبیران، آموزگاران، سردفتران،پیشه‏وران، کارگران و کشاورزان انتخاب‏مى‏شوند. این‏ها به تشخیص خودشان،هفت نفر عضو اصلى را انتخاب مى‏کنند.

شروط خاصى که این‏ها باید داشته‏باشند عبارت از این‏که دست کم سى سال‏سن داشته باشند; محکومیت کیفرى مؤثرنداشته باشند; و به امانت، صداقت وحسن شهرت معروف باشند. پس ازانتخاب هیات، اسامى آن‏ها توسط وزیرارشاد در مرکز و در استان‏ها به وسیله‏استاندار، به ریاست دادگسترى استان ابلاغ‏مى‏شود. اما بر خلاف این، قانون‏مطبوعات مصوب سال 1334، هم ترکیب‏هیات منصفه را به‏گونه‏اى دیگر مطرح کرده‏بود و هم تعدادش را. در ماده 33 قانون‏مزبور آمده بود: «انتخاب هیات منصفه وترتیب شرکت اعضاى آن در راى دادگاه به‏طریق ذیل خواهد بود: هر دو سال یک بار(منتهى در بهمن ماه) در تهران و در مراکزى‏که داراى دادگاه استان است، هیاتى مرکب‏از فرماندار و رئیس دادگسترى و رئیس‏انجمن شهر - و یا شهردار - و نماینده‏فرهنگ به دعوت فرماندار تشکیل‏مى‏شود. هیات مزبور در تهران، از 75 نفرطبقات سه‏گانه ذیل تعیین مى‏شود:

طبقه اول: علما و دانشمندان،نویسندگان، دبیران و آموزگاران، وکلاى‏دادگسترى و سردفتران;

طبقه دوم: بازرگانان، ملاکین وکشاورزان;

طبقه سوم: کارگران، اصناف وپیشه‏وران جزء.

از هر طبقه فهرستى مشتمل بر 25 نفرتهیه مى‏کنند. اشخاص مزبور باید علاوه برداشتن حسن سابقه، واجد شرایط انتخاب‏شدن براى نمایندگى مجلسین شوراى ملى‏و سنا بود و در مقر دادگاه مقیم پس ازتنظیم صورت‏ها از هر طبقه، 12 نفر باقرعه، براى عضویت هیات منصفه‏انتخاب مى‏شوند. فرماندار مراتب را کتبابه کلیه 36 نفرى که براى عضویت هیات‏منصفه انتخاب شده‏اند ابلاغ مى‏کند که ردیا قبولى خود را ظرف سه روز اعلام دارند.عدم اعلام رد در حکم قبولى است و اگریک یا چند نفر از قبول این سمت‏خوددارى کنند، هیات مزبور کسرى هرطبقه را تا میزان 25 نفر از خارج تکمیل وبه جاى افراد مستعفى، با قرعه از میان افرادهمان طبقه انتخاب مى‏نماید. سپس‏فرماندار آنان را به وسیله رئیس دادگاه‏استان به دادگاه جنایى محل معرفى‏مى‏کند. رئیس دادگاه استان تا نیمه اسفندهمان سال، صورت اعضاى هیات منصفه‏را باید در یکى از روزنامه‏هاى کثیرالانتشاراعلام نماید. و براى سایر مراکز استان‏ها،عده اعضاى هیات منصفه 18 نفر مقررمى‏شود که به همان ترتیب مذکور در فوق(به جاى 25 نفر از هر طبقه، 6 نفر) انتخاب‏و معرفى خواهند کرد. در مورد هر محاکمه‏مطبوعاتى و یا سیاسى، دادگاه جنایى درجلسه مقدماتى خود با حضور دادستان‏استان یا نماینده او، سه نفر از اعضاى‏هیات منصفه را (از هر طبقه یک نفر) به‏سمت عضو اصلى و سه نفر را به همان‏ترتیب، به سمت عضو على البدل با قرعه‏انتخاب و دعوت مى‏نمایند.»

پس در واقع، اعضاى هیات منصفه سه‏نفر بود، رسیدگى به جرایم مطبوعاتى هم‏در دادگاه جنایى صورت مى‏گرفت. در سال‏1358 که شوراى انقلاب، قانون‏مطبوعات را تصویب کرد، هنوز دادگاه‏جنایى وجود داشت. در مردادماه همان‏سال، دادگاه‏هاى جنایى منحل گردید و به‏صورت دادگاه‏هاى عمومى درآمد. تا آن‏سال دادگاه‏هاى جنایى وجود داشت که‏معمولا در مقر استان‏ها تشکیل مى‏شد ومرکب بود از اعضاى دادگاه‏هاى استان. درسراسر کشور، عمدتا دادگاه‏هاى جنایى‏تعدادشان محدود بود و شعب گسترده‏اى‏هم نداشت. به همین دلیل، اعضاى ترکیبى‏دادگاه جنایى یا سه نفر یا پنج نفر بودند وبه شیوه تعدد قضات اداره مى‏شد; در آن‏هاوحدت قاضى وجود نداشت. اگر حکم‏دادگاه‏ها اعدام یا حبس ابد بود، تعداداعضاى این دادگاه‏ها پنج نفر بود و اگرجرایم پایین‏تر و مجازات سبک‏تر بود،دادگاه از سه نفر تشکیل مى‏شد. بنابراین،در دادگاه‏هاى جنایى یک دادرسى باحداقل سه نفر انجام مى‏شد که علاوه براین‏ها، سه نفر على‏البدل هم وجود داشت.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تجقیق کاربرگرامی