نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تشیع در دوران صفوی

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله تشیع در دوران صفوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله تشیع در دوران صفوی


دانلود مقاله تشیع در دوران صفوی

رسمیت مذهب تشیع اثنی عشری و اتحاد سیاسی ایران بر مبنای یکپارچگی مذهب شیعه امامیه اقتضاء می‌‌کرد تا جنبشی نیز در حوزه فرهنگ تشییع صورت گیرد و حرکت تألیف و ترجمه را تسریع وتقویت بخشد. تا زیر بنای اعتقادی و فکری و فقهی تشیع را در چارچوب مکتبی با پشتوانه‌ کلامی و فقهی قوی در ایران عرضه کند و آموزه‌های عقیدتی مذهب جدید برای تثبیت و استحکام نومذهبان، تبیین و تقسیم گردد و قواعد و قوانین فقهی جهت راهنمای عمل به احکام شرعی ارائه شود.
 از آنجا که بیشتر متون و منابع مذهبی شیعه به زبان عربی بود و نمایندگان فرهنگ شیعی قبل از صفویه عمدتاً عرب بودند و یا آثار خود را به زبان عربی به نگارش در می‌‌آوردند در آغاز تشکیل حکومت صفوی ترجمه و شرح کتب دینی در اولویت اساسی قرار داشت. بنابراین ترجمه و شرح و تفسیر متون در آثار مزبور عرصه آزمونی برای علمای شیعی مذهب بود تا خلاقیت و استعداد خود را در تبیین معرفت دینی از نوع شیعی آن در ایران بروز دهند.
 گرایش فکری و علمی حوزه‌های تعلیمی ایران در آستانه خیزش نهضت صفوی به طور غالب حکمت(فلسفه) و عرفان بود و هر چند کورسویی از تفقه نیز از جانب برخی حکمای فقیه و عارف مشرب صورت می‌‌گرفت اما چون ضرورت علمی آن احساس نمی‌شد نمود چندانی نداشت اما اقوی آن است که گرایش به تصوف و عرفان و فلسفه در کل جهان اسلام بوده است نه فقط در شیعه.

حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه در سده دهم هجری
حوزه علمیه جبل عامل و مهاجرت فقهای آن به ایران
تحلیل شهید مطهری از نقش فقهای جبل عامل

 

شامل 15 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تشیع در دوران صفوی

دانلود مقاله پیدایش تشیع و تسنن از چه زمانی بوده است

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله پیدایش تشیع و تسنن از چه زمانی بوده است دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

کلمة شیعه چهار بار در قرآن مجید در سوره های مریم آیه 69 و قصص آیه 15 و نیز قصص آیه 15 و صافات آیه 83، ذکر شده است، در سورة صافات حضرت حق ابراهیم خلیل را در روش و منش و اخلاق و عمل، و ایمان و عقیده، و جهاد و عبادت شیعه نوح شمرده است. و ان من شیعته لإبراهیم: و بی تردید ابراهیم از پیروان نوح بوده است.و نیز کلمة شیعه ده ها بار به نقل کتاب های معتبر تشیع و تسنن به زبان پیامبر در رابطه با اقتدا کنندگان به امیرالمؤمنین علیه السلام جاری شده است مانند: یا علی انت و شیعتک هم الفائزون.بنابراین طلوع شیعه از افق قرآن و روایات پیامبر بوده و امری صد در صد الهی است. پس از مرگ پیامبر که نگذاشتند خلافت و حکومت بر روح تشیع، و محور تعبد، و حقیقت علم، و نور بصیرت امیرالمؤمنین مستقر شود و درصد بالایی از توده عوام دنبال دیگران رفتند و به وسیله حکام و عالمان خریده شده از طرف حکام مکتبی را بر پایه احادیث صحیح و سقیم که در شش کتاب مشهورشان جمع آوری شده که بخشی از آنها در میزان حدیث شناسی مردود است و بنا نهادند و پس از آن که نزدیک یک قرن از وفات پیامبر گذشته بود به سبب بنای مکتب بر حدیث نام مکتب را مکتب سنت یا حدیث و پیروانش را اهل تسنن نامیدند، البته تدوین حدیث در شیعه طبق نقل کتاب های معتبر از زمان خود پیامبر صورت گرفت و تدوین حدیث در اهل سنت از زمان عمر بن عبد العزیز شروع شد. شیعه دین خود را از امامان معصوم و به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام که سی سال در کنار پیامبر بود و پیامبر از او تعبیر به باب مدینه علم خود کرد می ـ گیرد و اقتدایش به علی و امامان به دستور مستقیم خدا در قرآن و فرمان پیامبر است و اهل تسنن دین خود را از ابوحنیفه و شافعی و مالک و احمد حنبل می گیرد که هیچ کدامشان در عصر پیامبر نبودند بلکـه عالمانی بودند که از عصر حاکم عباسی, منصور دوانیقی به بعد به تدوین فقه و حدیث همت گماشتند.به همین سبب ما شیعة علوی و در حقیقت به عبارت دیگر با اقتدای به علی شیعة نبوی هستیم و اهل تسنن که برادران دینی ما می باشند و چهار فرقه اند به ناچار پیرو ابوحنیفه (حنفی) و پیرو شافعی (شافعی) و پیرو مالک (مالکی) و پیرو احمد حنبل (حنبلی) هستند.
هدایاى پیامبر(ص)
چند سؤال اساسى‏
با توجه به آنکه پیامبر و ائمه معصومین (ع) همانند سایر مردم نیاز به غذا، لباس و مسکن داشتند و خود آنان مردم را تشویق به اهمیت دادن به مسائل اقتصادى مى‏کردند، چند سؤال در این جا مطرح مى‏شود:

 

پیامبر اسلام و اهل بیت او از چه طریقى نیازمندیهاى مادى خویش را تأمین مى‏کردند؟ آیا آنان صرفاً از بیت‏المال استفاده مى‏کردند؟

 

آیا فعالیت‏هاى اقتصادى از قبیل: کشاورزى، دامدارى و تجارت داشتند؟ کمکهاى مالى آنان به نیازمندان از چه طریقى تهیه مى‏شد؟

 

توضیح این که رسول گرامى اسلام (ع) و خاندان آن حضرت کمک‏هاى مالى فراوانى به فقرا، مستمندان، نیازمندان مى‏کردند. برده‏هایى را مى‏خریدند و در راه خدا آزاد مى‏کردند که در روایتى آمده است امیر مؤمنان (ع) هزار برده در راه خدا خرید و آزاد کرد.)33)

 

امام سجاد (ع) نیز بردگانى در راه خدا آزاد کرد. آن بزرگوار بردگانى را خریدارى کرده، مدتى تحت آموزش و تربیت قرار مى‏داد و سپس آزادشان مى‏کرد و آنان به صورت انسانهاى نمونه به فعالیت فرهنگى و تربیتى مى‏پرداختند و پس از آزادى نیز ارتباطشان با امام قطع نمى‏شد. «على بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مى‏نویسد: على بن الحسین (ع) شب آخر ماه رمضان بیست نفر برده)یا اندکى بیشتر یا کمتر) را آزاد مى‏کرد و مى‏گفت: خداوند در هر شب ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش آزاد مى‏کند و در شب آخر به تعداد کل شبهاى رمضان آزاد مى‏کند. دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد مى‏کنم تا بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.

 

امام هیچ خدمتگزارى را بیش از یک سال نگه نمى‏داشت. وقتى که برده‏اى را در اول یا وسط سال به خانه مى‏آورد شب عید فطر او را آزاد مى‏ساخت و در سال بعد به جاى او شخص دیگرى را مى‏آورد و باز او را در ماه رمضان آزاد مى‏ساخت، و این روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت. امام بردگان سیاه پوست را (با وجود آن که به آنان نیاز نداشت) مى‏خرید و در مراسم حج به عرفات مى‏آورد و آن گاه که به سوى مشعر کوچ مى‏کرد آنان را آزاد مى‏کرد و جوایز مالى به آنان مى‏داد. (34)

 

پولها و لباسهایى به شعرا به عنوان جایز مى‏دادند. همچنین در زمان پیامبر اسلام هیأتها و نمایندگانى از اعراب مى‏آمدند و اظهار اسلام مى‏کردند، پیامبر هم هدایایى به آنها مى‏داد و کمکهاى دیگرى که در مباحث آینده به عنوان نمونه بیان خواهد شد. این کمکها از چه طریقى بود؟ از بیت‏المال ؟ و اگر از بیت‏المال استفاده مى‏کردند تمام این هزینه‏ها را از آن جا بر مى‏داشتند؟ یا مبلغى از آنها را؟ مخصوصاً گاهى ائمه (ع) پولهاى فراوانى به عنوان صله وجایزه به شعراى شیعى و مدافع ولایت مى‏دادند که شاید براى برخى قابل تصور نبود. آیا اینها از چه محلى بود؟

 


پاسخ
در پاسخ این سؤالها ذهنیت عمومى در جامعه ما این است که تأمین معاش و زندگى پیامبر اسلام (ع) و ائمه (ع) از محل بیت‏المال بوده و اگر بخششها یا کمهایى هم نسبت به فقرا یا نیازمندان داشتند، آن هم از منبع بیت‏المال و وجوه عامه بوده که در اختیار آنان بوده است و نسبت به آن ولایت داشتند. اما بررسیها و پژوهشها در تاریخ زندگى پیشوایان اسلام نشان مى‏دهد که آن بزرگواران اموال و دارایى‏هاى شخصى نیز داشتند و همه جا و در همه موارد، از بیت‏المال استفاده نمى‏کردند. هدف این کتاب جست و جوى پاسخ این سؤالها و پیگیرى و شناسایى منابع درآمد پیامبر اسلام (ع) و اهل بیت آن حضرت و مشخص ساختن این نکته است که چقدر و در چه مواردى از بیت‏المال، و در کدام مواردى از اموال و دارایى‏هاى شخصى استفاده مى‏کردند؟

 

اینک پیش ازآن که این موضوع بررسى شود، از باب مقدمه از هدایاى پیامبر اسلام و صله‏ها و بخششهاى امامان به شعرا و نیز از کمکهاى مالى آن پیشوایان به افراد مختلف یاد مى‏کنیم تا حجم بالاى آنها روشن گردد و توجه پیدا کنیم که این مبالغ نمى‏توانست از منبع واحدى باشد و طبعاً از منابع مختلف تأمین مى‏شده است.

 


هدایاى پیامبر به هیأتهاى نمایندگى قبایل عرب
هیأتهاى نمایندگى قبایل مختلف عرب براى اظهار اسلام، و اعلام انقیاد قبایل خویش، بیشتر در سال نهم هجرت و احیاناً پیش یا پس از آن به حضور رسول اکرم (ص) شرفیاب مى‏شدند و اسلام و انقیاد قبایل خود را به عرض مى‏رساندند و مورد لطف ومحبت شخص رسول اکرم (ص) واقع مى‏شدند، وآن حضرت هدایا و جوایزى به آنان عنایت مى‏کرد که براى نمونه چند مورد از نظرتان مى‏گذرد:

 


1- هیأت نمایندگى ثعلبه
در سال هشتم هجرت پس از بازگشت رسول خدا (ص) از «جعرانه»، چهار نفر از «بنى ثعلبه » نزد رسول خدا آمدند وگفتند ما فرستادگان قبیله خود هستیم و همه اسلام آوردیم. رسولخدا(ص) دستور داد از آنان پذیرایى کردند و پس از چند روز اقامت هنگامى که براى خداحافظى شرفیات شدند، به بلال فرمود تا به آنان جایزه دهد و بلال به هر کدامشان پنج اوقیه(35)نقره جایزه داد و سپس به بلاد خویش برگشتند. (36)

 


2- هیأت نمایندگى محارب
این هیأت که ده مرد بودند، در سال دهم در حجة الوداع به حضور رسول خدا (ص) رسیدند و در سراى رمله، دختر حارث منزل داده شدند. بلال براى ایشان روز و شب غذا مى‏برد و اسلام آوردند وگفتند اسلام بنى محارب در عهده ما و در آن موسم‏ها رسول خدا را دشمنى سرسخت‏تر از آنان نبود. در میان این هیأت مردى از همان دشمنان سر سخت بود که چون رسول خدا او را شناخت،گفت: شکر خدا را که مرا زنده داشت تا به تو ایمان آورم. رسول خدا گفت: این دلها در دست خداست. رسول خدا آنان را نیز جایز داد و بازگشت.(37)

 


3- هیأت نمایندگى جعدة بن کعب
از بنى جعدة بن کعب «رقادبن عمرو» نزد رسول خدا آمده و اسلام آورد و رسول خدا در «فلج» آب و زمینى به او داد و براى وى سندى نوشت که به گفته صاحب طبقات، نزد بنى جعده محفوظ بوده است. (38)

 


4- هیأت نمایندگى قشیرین کعب‏
پیش از حجة الوداع، و پس از غزوه «حنین» چند نفر از بنى قشیر از جمله ثور بن عروه بر رسول خدا وارد شدند و اسلام آوردند و رسول خدا به «ثور» قطعه زمینى بخشید و براى وى سندى نوشت. و نیز قرة بن هبیرة را جایزه‏اى داد و بردى مرحمت فرمود و او را سرپرست زکاتهاى قبیله قرار داد.(39)

 


5- هیأت نمایندگى تغلب‏
شانزده مرد تغلبى از مسلمانان و نصرانیانى که بر خود صلیب زرین آویخته بودند بر رسول خدا وارد شده و در خانه رمله، دختر حارث منزل کردند. رسول خدا با نصرانیان مصالحه کرد که بر دین خود باقى بمانند ولى فرزندان خود را به نصرانیت در نیاورند. مسلمانان را هم جوایزى عطا فرمود. (40)

 


6- هیأت نمایندگى طیّى‏
پانزده مرد از قبیله طى... براى دیدار رسول خدا به مدینه آمدند. سرورى این گروه رازیدالخیل بن مهلیل که ازبنى نبهان بود، به عهده داشت. رسولخدا در مسجد بود، اعضاى هیأت شتران خود را در جلوى خان مسجد بسته ونزد حضرت آمدند. رسول خدا اسلام را برایشان عرضه داشت وچون اسلام آوردند به هر یک پنج اوقیه نقره جایزه داد و به زیدالخیل دوازده و نیم اوقیه داد. رسول خدا درباره زیدالخیل مى‏فرمود: هیچ مردى از عرب نزد من به فضل یاد نشد جز این که او را کمتر از آن یافتم که مى‏گفتند، مگر زیدالخیل که او را بیش از آن یافتم که توصیف مى‏کردند و او رازیدالخیر نامید وسرزمین فید و زمینهاى دیگرى را براى ارتزاق به او واگذار کرد و در این باره به او نوشته‏اى هم داد. زید با قوم خود بازگشت و چون به جایى که به آن فرده مى‏گفتند رسید، به تب مبتلا گشت و پس از سه روز در همان جا درگذشت. بعضى هم، مرگ او را در آخر خلافت عمر دانسته‏اند. (41)

 


7- هیأت نمایندگى مراد (42)
فروة بن مسیک مرادى، از ملوک کنده جدا شد و بر رسول خدا وارد شد و، از آن حضرت پیروى کرد ونزد سعد بن عباده منزل گزید و به فرا گرفتن قرآن و احکام اسلام پرداخت. رسول خدا او را دوازده اوقیه جایز داد و بر شترى مرغوب سوار کرد و حله‏اى از بافته عمان بخشید و عامل خود بر قبیله‏هاى:مراد، زبید و مذحج گردانید و خالدبن سعید بن العاص را همراه او براى دریافت صدقات (زکات) فرستاد و به او نوشته‏اى در اندازه‏هاى زکات داد. فروه همچنان عامل صدقات بود تا رسول خدا وفات یافت. (43)

 


پیامبر وصد شتر به آتش افروز جنگ حنین‏
... پس از تمام شدن جنگ حنین (44) و طائف پیامبر اکرم (ص) نقشه تسلیم شدن و اسلام آوردن «مالک بن عوف» (آتش افروزجنگ حنین و طائف) را ریخت. از وضع او پرسید: گفتند به طائف پناه برده و با قبیله ثقیف همکارى مى‏کند. پیامبر فرمود: این پیام را از من به او برسانید که اگر اسلام آورَد و به ما بپیوندد من کسان او را آزاد مى‏سازم و یکصد شتر نیز به او مى‏بخشم. نمایندگان هوا زن، پیام پیامبر (ص) را به او رسانیدند و او که وضع ثقیف را متزلزل مى دید، و ازقدرت روز افزون اسلام آگاهى داشت، تصمیم گرفت از طائف خارج شود و به مسلمانان بپیوندد، ولى از این مى‏ترسید که ثقیف از تصمیم وى آگاه شوند و او را در داخل بازداشت کنند، از این رو براى اجراى مقصد خویش چنین نقشه کشید: دستور داد در نقطه دورى از طائف کجاوه‏اى براى او آماده کنند، سپس از آن نقطه با سرعت هر چه زیادتر به جعرانه آمد و اسلام آورد و پیامبر طبق وعده‏اى که به او داده بود با وى رفتار کرد (صدشتر به او داد و کسان او را آزاد ساخت)، سپس او را سرپرست مسلمانان قبیله‏هاى نصر، ثماله و سلمه قرار داد. او بر اثر غرور فطرى و افتخارى که از ناحیه اسلام به دست آورده بود زندگى را بر قبیله ثقیف تنگ کرده، آنها را در مضیقه اقتصادى قرار مى‏داد، او خود را شرمنده الطاف پیامبر دیده و اشعارى در سماحت بى ‏نظیر و بلند نظرى پیامبر سرود که آغاز آنها این است: من هرگز در میان تمام مردم جهان مانند محمد را نه دیده‏ام و نه شنیده‏ام...(45)
موقوفات پیامبر اسلام و اهل بیت (ع)
پیامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) گذشته از این که به فقرا، ضعفا،مستمندان و قشرهاى محروم اجتماع کمک مى‏کردند، آیندگان را نیز فراموش نمى‏کردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زیادى از املاک وزمینها و اموال خویش، سنت حسنه وقف را پایه‏ریزى کردند. یکى از فصول درخشان زندگانى این پیشوایان بزرگ، اقدامات آنان در زمینه وقف است که هم مردم را به وقف تشویق مى‏کردند و هم شخصاً املاک و داراییهاى ارزنده‏اى را وقف مى‏کردند. پیش از بررسى این موضوع، چند مسأله مقدماتى درباره وقف را ازنظر خوانندگان ارجمند مى‏گذارنیم.

 


ضرورت مالکیت واقف، پیش از وقف‏
نکته‏اى که در این جا نباید از آن غفلت ورزید این است که غرض از ذکر این مسائل و بیان وقفها و صدقه‏هاى اهل بیت (ع) این است که آنان اموالى که وقف مى‏کردند، ملک شخصى شان بود که از طرق گوناگون جزء اموالشان به حساب مى آید و اگرملک شخصى آنها نبود نمى‏توانستند وقف کنند. چرا که انسان به طورقطع وقتى مى‏تواند تمام یا قسمتى از اموال خود را وقف نماید و در راه خدا براى استفاده یک قشر خاص یا جمیع مسلمانان و... قراردهد که ملک شخصى او باشد. پیامبر اکرم (ص) در غابه (جایى نزدیک مدینه در راه شام) وقتى کنار چاه هم رسید، مسلمانان گفتند: اى رسول خدا آیا این چاه را مصادره نمى‏کنید؟ فرمود:خیر، ولى یک نفر این چاه را بخرد و بهاى آن صدقه داده شود. طلحة بن عبیدالله آن را خرید و وقف کرد. 170

 

به دیگر سخن، وقف کردن چیزى وابسته به ملکیت خصوصى است که اگر شخصى مالک چیزى نباشد نمى‏تواند وقف کند. واقف باید مالک باشد تا بتواند به دیگرى تملیک کند، همان گونه که در کتب فقهى آمده است. 171 موقوفه اگر مملوک نباشد؛ یعنى مال دیگرى باشد و غاصب بخواهد آن را وقف کند صحیح نیست. از این رو وقف هم مانند دیگر صدقات مشروط است بر این که مال وقف شده به گونه‏اى باشد که انسان بتواند با وقف کردن آن به خدا نزدیک بشود. پس ا گر واقف مال حرام رابخواهد وقف نماید، چون آن مال «غصب » و تصرف در آن حرام و معصیت است نمى‏شود با همان چیزى که به وسیله آن خدا را نافرمانى کرده در پیشگاه خدا مقرب گردد.

 


جایگاه وقف در اسلام
در این جا به اختصار درباره اهمیت وقف از دیدگاه روایات و جایگاه آن در اسلام و ترغیب پیشوایان دینى به مسأله وقف مى‏بپردازیم.

 

از جالب‏ترین تعالیم اجتماعى اسلام که براساس تعاون و حس نوعدوستى بنا نهاده شده، مسأله وقف و صدقات جاریه است.

 

هدف اصلى از وقف، تأمین و تثبیت محل سکونت ومنبع ارتزاق و تأمین قسمتى از نیازمندیهاى عمومى و گسترش فرهنگ و تشویق به احداث بناهاى علمى، بهداشتى و مذهبى است.

 

اسلام با این کار یک برنامه عالى انسانى را بنیانگذارى کرد که در اثر آن عواطف بشر دوستى زنده شد.

 

اسلام با این ابتکار تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت که از مال خود چشم مى‏پوشند و با وقف کردن قسمتى از اموال خویش به نفع کسانى که باید حمایت شوند وسیله آسایش آنان را فراهم مى‏کنند و نیازمندیهاى نسلهاى آینده را نیز از طریق وقف تأمین مى‏کنند.

 

فقه اسلام در چهارده قرن قبل براى وقف اهمیت خاصى قایل گردیده و یک بخش مهم و تقریباً مفصل از کتب فقه و حدیث و قوانین اسلامى ویژه احکام و مقررات وقف و صدقات جاریه و کارهایى است که براى عموم مردم مفید است.

 

اسلام با طرح مسأله وقف و تشویق به صدقات جاریه از یک طرف اختیارات و نظرات مالک را نسبت به ملک خود (حتى سالها پس از مرگش) محترم و نافذ شمرده و از طرفى قدم اساسى را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بناى عمران و آبادى شهرها ودهات و رفاه عموم را حتى در بیابانها و جاهاى دور از آبادى پایه‏ریزى نموده است.

 


ترغیب ائمه به مسأله وقف‏
پیامبر اکرم (ص) و خاندان رسالت مردم را بر این کار خیر ترغیب و تشویق نموده و از طرف خداوند نوید پاداش براى هر کار نیکى مخصوصاً به عنوان باقیات الصالحات به آنان مى‏دادند که از بین احادیث فراوانى که در این باره رسیده است به عنوان نمونه چند حدیث از نظرتان مى‏گذرد:

 

امام صادق (ع) فرمود:

 

هر کس از این جهان درگذرد پس از مرگ، چیزى به او نمى‏رسد جز این که پیش‏تر سه چیزى از خود باقى گذاشته باشد:

 

- کار نیکى که اثرش پس از او باقى باشد؛

 

- سنت حسنه‏اى که در میان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل کنند؛

 

- فرزند صالحى که براى او دعا کند. 172

 

در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده که فرمود:

 

شش چیزى است که شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهره‏مند خواهد شد:

 

1- فرزند صالحى که براى او طلب آمرزش کند؛

 

2- قرآنى که از او باشد و مورد استفادقرار گیرد؛

 

3- درختى که مى‏نشاند؛

 

4- چاه آبى که احداث نماید؛

 

5- چشمه آبى که در راه خدا جارى مى‏کند؛

 

6- سنت و روش نیکى که پس از او مردم به آن عمل کنند.173

 


موقوفه‏ها و صدقه‏هاى پیشوایان دینى
چنان که اشاره کردیم گذشته از این که رسول مکرم اسلام و خاندان آن حضرت درباره وقف مردم را تشویق مى‏کردند، 174 طبق احادیث معتبر و مدارک تاریخى، خود از نخستین کسانى بودند که اقدام به وقف املاک شخصى خود نموده و آثار خیرى به عنوان وقف براى اعقاب و طبقات بعد از خود به جاى گذاردند و وقفنامه‏هایى تنظیم کردند که به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

 


باغ‏هاى مخیریق‏
واقدى مى‏نویسد: مخیریق یهودى از علماى یهود بود. روز شنبه که پیامبر (ص) براى جنگ در احد بود، او به یهودیان گفت: به خدا قسم شما مى‏دانید که محمد پیامبر است ونصرت و یارى او بر شما فرض و واجب است. آنها بهانه آوردند که امروز شنبه است. گفت دیگر شنبه معنایى ندارد! سلاح خود را برداشت و همراه رسول خدا (ص) به میدان جنگ آمد وکشته شد. پیامبر (ص) فرمود: مخیریق بهترین یهودى است، مخیریق وقتى از مدینه به احد مى‏رفت گفت: اگر کشته شدم، اموال من مال محمد است که در راه خدا صرف کند. آن اموال منشأ اصلى صدقات پیامبر (ص) شد. 175

 

اموال مخیریق هفت مزرعه بودند، به نامهاى: میثب، صافیه، دلال، حسنى، برقه، اعواف ومشربه‏ام ابراهیم که مادر ابراهیم (فرزند حضرت رسول) در این منطقه سکونت داشت و پیامبر (ص) به آن جا مى‏آمد.176

 

اصل داستان مخیرین و وصیت کردن وشهادت وى و وقف کردن رسول خدا (ص) و جریانهاى سیاسى که در مورد این باغها به وقوع پیوسته در کتب حدیث و تاریخ و... ثبت و ضبط شده است. 177

 


موقوفه‏هاى دیگر رسول خدا (ص)
موقوفه‏هاى آن حضرت منحصر در این هفت باغ نبود، بلکه در کتب تاریخ زمینهاى دیگرى را به نام صدقات رسول خدا (ص) ذکر کرده‏اند که یکى بویره است.

 

حموى در معجم البلدان مى‏نویسد:

 

بویره از زمینهاى بنى النضیر بوده است. 178

 

سمهودى مى‏نویسد: رسول خدا (ص) در خیبر نیز موقوفه‏هایى داشته است. 179

 

ابن شبه مى‏نویسد: بخشى از سرزمین خیبر به نامهاى الوطیح و الکتیبه و سلالم را پیامبر (ص) وقف کرد. 180

 

بخارى نقل مى‏کند: نوشته یا نوشته‏هایى در دست امیرالمؤمنین على (ع) بوده است که وقفهاى رسول الله در آن نوشته شده بود یا آن نوشته‏ها وقفنامه موقوفه‏هاى رسول خدا بوده است، ولیکن توضیح نداده است که این موقوفات همان هفت باغ مذکور بوده یا موقوفه‏هاى دیگر. به هر حال براى روشن شدن مطلب عین عبارت «بخارى» را ذکر مى‏کنیم. ابن حنفیه گوید: اگر على (ع) از عثمان (به بدى) یاد مى‏کرد بدون شک روزى عثمان را به بدى یاد مى‏کرد که عده‏اى از عمال عثمان شکایت کردند، پس على (ع) فرمود: برو پیش عثمان و به او بگو که آنها (نامه‏هایى که على در دست داشت) صدقه پیامبر است؛ (یعنى در آن صدقات نوشته شده است.) سپس کارمندان خود را دستور بده به آن عمل کنند؛ (یعنى مطابق این نوشته‏ها عمل شود) من نوشته‏ها را پیش عثمان بردم. عثمان (اعتنا نکرد و) گفت: آنها را از ما دور کن)که نیازى به آن نداریم) من آنها را پیش على (ع) آوردم و جریان را گفتم. به من فرمود: از جایى که برداشتى به همان جا برگردان 181 ظاهراً این نامه‏ها مربوط به آن هفت باغ نبوده است، زیرا آن باغها که صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است. و احتیاج به دیدن وقفنامه نبوده، عثمان و دو خلیفه قبلى و سایر مسلمانان و کارمندان دولتى خلیفه نیز آنها را مى شناختند. پس احتیاجى به فرستادن وقفنامه و موردى براى بى‏اعتنایى عثمان نبوده است. از این رو باید گفت: این موقوفه‏ها غیر از آن هفت باغ بوده است که عثمان اظهار بى‏اطلاعى کرده و پس از دیدن وقفنامه نیز توانست بى‏اعتنا باشد.

 

عسقلانى نیز این حدیث را نقل نموده و اضافه مى‏کند: بعضى از علماى اهل سنت همه اموال رسول خدا (ص) را که بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه نامیده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا (ص) ذکر مى‏کنند، به دلیل حدیثى که ابوبکر نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لانورث ماترکناه صدقه.» 182

 

ابن ابى الحدید در این مورد چنین مى‏گوید:

 

رسول خدا از دنیا رفت در حالى که مزارع زیادى در «خیبر»، «فدک»،«بنى النضیر»، «وادى نخله» و همچنین «طائف» داشت که پس از مرگ او همه صدقه شد، به دلیل خبرى که ابوبکر نقل کرده است. 183

 

در عمدة القارى در شرح گفتار بخارى «و صدقته بالمدینه» گوید: یعنى املاکى که بعد از آن حضرت صدقه شد و گفت مى‏شود که صدقات رسول خدا (ص) در مدینه اموال بنى النضیر است که نزدیک مدینه بود و از قاضى عیاض نقل شده که صدقات آن حضرت در مدینه عبارت است از اموال مخیریق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنى‏النضیر و همچنین نصف زمین فدک و ثلث زمین «وادى القرى» و دو قلعه از قلعه‏هاى خیبر، و سهم آن حضرت از خمس خیبر که همه بعد از آن حضرت صدقه شد به موجب آن حدیث. 184

 

ابن عبدربه 185 و ابن ابى الحدید186 مى‏گویند: رسول خدا (ص) مهزور را (که مکانى واقع در بازار مدینه بوده است) براى مسلمان وقف کرد. 187

 

علامه عسکرى مى‏گوید: علماى مدرسه خلفا از محدثان و مورخان و فقها و لغویین و... توافق کردند بر این که هر چه را که رسول خدا از خود به ارث گذاشته، ازمزارع و باغها صدقه بنامند و استناد کرده‏اند به آنچه که ابوبکر از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «و ما ترکناه».

 

صدقه 188 این نامگذارى و سازش به دلایل سیاسى آن روز بوده است و ریشه سیاسى دارد که این جا جاى شرح آن نیست.

 

علامه مجلسى به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفید نقل کرده است که: هنگام فتح بنى النضیر رسول خدا اموال (زمینها و باغها و خانه‏هاى) بنى النضیر را میان مهاجرین تقسیم کرد و به على (ع) دستور داد که سهم رسول خدا را تحویل بگیرد و آنها را صدقه قرار دهد 189 معلوم است که مراد این محقق بزرگوار از صدقه وقف است ؛ زیرا آنها اصطلاح علماى اهل سنت را قبول نداشته‏اند. البته این موقوفات را عملاً به استناد حدیث ابوبکر، جزء اموال عمومى کردند در حالى که آنها در موارد خاصى وقف شده بود.

 


موقوفه‏هاى امیرالمؤمنین (ع)
امیرمؤمنان (ع) موقوفه‏هایى داشت که در تاریخ ثبت شده است و این موقوفات از اموال و دارایى شخصى آن حضرت بوده که محدثان و مورخان نقل کرده‏اند و همان‏گونه که در بحث کشاورزى و حفر قنات آن بزرگوار بحث خواهد شد از طریق کشاورزى و تولید و دیگر مواردى به دست مى‏آورد آن را در راه خدا وقف کرد که به برخى از آن موقوفه‏ها در بحث املاک و مزارع على (ع) اشاره شده و در این جا برخى دیگر از موقوفه‏هاى آن امام از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد. و از آن جا که این وقفنامه‏ها با عبارتهاى مختلف نقل شده است، منابع را در پاورقى یادآور مى‏شویم که هر کس بخواهد تحقیق بیشتر کرده و اختلاف نسخ را بررسى نماید، به این مدارک رجوع کند.

 

عبدالرحمن فرزند حجاج مى‏گوید: این وصیت نامه را ابو ابراهیم (حضرت موسى بن جعفر (ع)) نزد من فرستاد ! این، آن چیزى است که وصیت کرده و حکم نموده بنده خدا على در مال خود براى رضاى خدا تا این که (به وسیله این وصیت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزى که صورتهایى سفید و صورتهایى سیاه مى‏گردد، مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد. آنچه در «ینبع» املاک دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ینبع» هم معروف است که مال من است، همه وقف است و همچنین برده‏هایى که در آن املاک دارم به غیر از ابى نیزر و ابى رباح و جبیر که آزاد هستند (و حق ولاء دارند) بقیه در همین املاک پنج سال کار مى‏کنند و مخارج خود و عائله‏شان را از آن جا تأمین مى‏کنند. علاوه بر این آنچه که در «وادى القرى» 190دارم همه مختص اولاد فاطمه است و برده‏هایى هم که در املاک وادى القرى دارم، وقف است غیر از اینها هم آنچه در «ذعة» دارم با برده‏هایى که آن جا هست وقف است و مانند برده‏هاى دیگر در املاک کار کرده و مخارج خود و عائله‏شان را از همان املاک اداره نمایند. علاوه بر اینها آنچه در «اذینه» دارم با برده‏هایى که آن جا دارم وقف است.

 

«قصیره» هم همان گونه که مى‏دانید وقف است.

 

آن گاه حضرت مى‏نویسد: در حقیقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب »است؛ یعنى وقف است که قابل فسخ نیست و نمى‏توان آن را فروخت یا به کسى بخشید یا شرایط آن را تغییر داد و قطعى و خارج از ملک خصوصى مى‏باشد، خواه من زنده بمانم یا بمیرم و در هر موردى که براى خدا باشد صرف مى‏شود. بعد در صدد توضیح شرائط وقف و متولى آن برآمده، مى‏فرماید:
مال محمد رسول الله (ص) (موقوفه آن حضرت) همان طورى که خود مقرر داشته، مال اولاد فاطمه است. و همین طور است اموال فاطمه (س) و برده‏هایى که در کاغذ کوچکى اسم برده‏ام همه آنها از بردگى آزادند. تولیت این موقوفه در دست حسن بن على مى‏باشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاک بردارد و هر طورى که مطابق خواست خداست مصرف کند. اگر قرضى (دینى) داشته باشد مى‏تواند از همین املاک بفروشد و آن را ادا کند و اختیار و سرپرستى اولاد على و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن على در غیرخانه وقفى سکونت داشته، مى تواند خانه وقفى را بفروشد و یک سوم پول را به بنى‏هاشم و بنى المطلب و یک سوم به آل ابیطالب بدهد و یک سوم باقى مانده را هم در راه خدا مصرف کند. و اما اگر براى حسن پیشامدى کرد، حسین تولیت دارد به همان نحوى که حسن دارد و این امتیاز که براى فرزندان فاطمه قرار دادم براى رضاى خدا و حفظ احترام رسول خدا (ص) مى‏باشد. و اگر براى حسین پیشامدى کرد، از اولاد على شخصى را که اسلام و امانت او مورد قبول باشد براى تولیت نصب کنند و اگر چنین کسى پیدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنین کسى را انتخاب کنند و اگر نشد از آل ابیطالب اختیار نمایند... این وصیت‏نامه را در روز ورود به «مسکن» 191 (20 جمادى الاولى سال 37 یا 39) نوشتم براى خشنودى حق سبحانه و تعالى. 192
وقف خانه
از امام صادق (ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین (ع) خانه‏اى در بنى زریق داشته و بدین صورت آن را وقف کرد:
به نام خداى بخشاینده مهربان. این است آنچه على بن ابى طالب آن را در حالى که زنده و کامل بود، صدقه کرده است.
وقف نمود خانه‏خود را که در بنى زریق دارد، صدقه‏اى که فروخته نمى‏شود و هبه نمى‏گردد تا خدایى که وارث آسمان و زمین است، آن را وارث شود. و در این خانه خاله‏هاى خود را سکونت داد مادامى که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتى مرگ آنها فرا رسید براى محتاج‏هایى از مسلمانان باشد. 193
موقوفه‏هاى دیگر امیرالمؤمنین (ع)
حضرت موقوفه‏هایى دیگرى نیز داشت که برخى از آنها بدین قرار است:
«سویقه» که جایى است در نزدیکى مدینه و آل على (ع) آن جا سکونت مى‏کردند، از جمله صدقات امیرالمؤمنین (ع) بود. 194
از ابوجعفر نقل شده است که عمر و على یک قطعه زمین خود را وقف کردند. 195
آن حضرت زمین و خانه خود را در مصر با اموالى که در مدینه داشت وقف اولاد نمود.196
فقیر و وادى ترعه نیز از موقوفات حضرت على (ع) است. 197 فقیر اسم دو مکانى است در نزدیکى مدینه که آنها را فقیران مى‏نامند و از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که رسول الله (ص) براى على (ع) چهار قطعه زمین اقطاع نمود: «فقیرین»، «بئرقیس» و «الشجره»...198
حرة الرجلاء (که در بحث املاک ائمه (ع) گذشت) جزء صدقات على (ع) بوده است. نصف آن وقف بوده و نصف دیگر در دست «آل منّاع» از بنى عدى قرار داشته که على (ع) به آنها بخشیده بوده است. 199
و باز در حرة الرجلاء دره‏اى به نام «بیضاء» و در آن مزارع و زمینهاى خالى وجود داشته که از جمله موقوفه‏هاى امام بوده است.200
قصیبه (که در بحث املاک گذشت) منطقه‏اى است در نزدیکى خیبر و مدینه منوره که حضرت آن را وقف کرده است. 201
در حره الرجلاء نیز چهار چاه وجود داشته که جزء صدقات امیرالمؤمنین (ع) بوده است و به آنها «ذات کمات» گفته‏اند. 202
همچنین چاه‏هاى «ذوات العشراء»، «قعین»،«معید» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است.203
وصیت امیرمؤمنان (ع) در مورد اداره اموال موقوفه او
از وصیتهاى امام (ع) در مورد مصرف اموالش بعد ازوفات او این است که حضرت پس از بازگشت از صفین مرقوم فرموده است این دستورى است که بنده خدا على بن ابیطالب امیرمؤمنان در مورد چگونگى تصرف در اموالش به خاطر خشنودى خدا داده است. تا از این طریق خداوند وى را قرین رحمت و دمساز بهشت سازد و امنیت و آرامش در سراى دیگر به او عنایت کند.
از آن جمله است: سرپرستى آن به عهده حسن بن على است که به طور شایسته از آن مصرف کند و به طور شایسته از آن انفاق نماید. اگر براى حسن پیشامدى کرد و حسین زنده است او سرپرستى آن را به عهده بگیرد و به جاى وى وظیفه را انجام دهد. پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال را دارند که پسران على (ع) و این که سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب رسول الله (ص) و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندى‏اش مى‏باشد و با کسى که این اموال در دست اوست شرط مى‏کنم که اصل مال را حفظ کند وتنها از میوه و درآمدش در آن راهى که به او دستور داده‏ام انفاق نماید و از نهالهاى نخل چیزى نفروشد تا همه این سرزمین یک پارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود...204
امام صادق (ع) فرمود:... على بنده خدا بود. خدا بهشت را براى او واجب کرد مالش را در راه خدا صدقه قرار داد که بعد از او فقرا استفاده کنند و گفت: خدایا این مال را براى این جهت صدقه قرار دادم که آتش را ازصورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازى. 205

 

مرقوفه‏هاى حضرت زهرا (س)
از جمله اعضاى اهل بیت (ع) که موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمه زهرا (س) است.
محمد بن على شافعى از عبدالله بن حسن فرزند حسین روایت مى‏کند که گفت:عده‏اى از اهل بیت (ع) به من خبر دادند که فاطمه دختر رسول خدا (ص) و على (ع) اموال خود را بر بنى‏هاشم و بنى المطلب وقف کردند و دیگران را هم در ردیف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند. 206
ابى مریم گوید: از امام صادق (ع) درباره صدقه رسول خدا (ص) وصدقه على بن ابیطالب (ع) سؤال کردم. امام صادق (ع) فرمود: براى ما حلال است. فاطمه (س) صدقات خود را بر بنى‏هاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد. 207
«فرع» (به ضم فاء) و«ام العیال» دهى بوده است میان مکه ومدینه که صدقه فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (ص) بوده است. 208
سمهودى از وقف حضرت زهرا (س) یاد مى‏کند و مى‏گوید شافعى بنا به نقل بیهقى گفته است: صدقه رسول الله (ص) و صدقه زبیر در نزدیکى آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه على و فاطمه دختر رسول خدا (ص) و صدقه آنها که من نمى‏توانم بشمارم، در مدینه و اطراف مدینه است. 209 (همان طورى که بنا به نقل مصباح الانوار در وصیت‏نامه حضرت زهرا (س) این معنا روشن است).
و در وقفنامه حضرت على (ع) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت فاطمه (س) اسم برده شده است.210
وقفنامه‏اى از حضرت زهرا (س)
حضرت زهرا (س) هنگام شهادت وصیت‏نامه‏اى در مورد باغهاى مخیریق (که شرح آن در املاک و داراییهاى پیامبر اسلام گذشت) تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست اوبود به امیرالمؤمنین و بعد از او به ترتیب به امام حسن و امام حسین (ع) واگذار نمود که وصیت‏نامه این گونه است:
به نام خداوند بخشاینده مهربان.
این چیزى است که فاطمه دختر محمد (ص) به آن وصیت کرده است. فاطمه وصیت مى‏کند که باغهاى هفتگانه‏اش؛ عواف، دلال، برقه، میثب، حسنى وصافیه، مشربه ام ابراهیم (یعنى باغى که مادر ابراهیم، «ماریه» همسر رسول (ص) در آن سکونت داشت) به نام او نامیده شده است در دست على بن ابیطالب (ع) باشد اگر على وفات کرد در دست حسن و بعد از او در دست حسین و پس از وفات او در دست بزرگترین فرزندان من، خدا بر این امر شاهد و مقداد پسر اسود کندى و زبیر پسر عوام بر آن گواه هستند و على بن‏ابیطالب این (مکتوب) را نوشته است. 211
وقفنامه دیگر
وصیت‏نامه دیگرى از آن حضرت را مرحوم مجلسى در بحار نقل مى‏کند که امام باقر (ع) فرمود: فاطمه (س) بعد از رسول خدا شش ماه زندگى کرد و این مکتوب را نوشت، که به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد.
این وصیت‏نامه‏اى است که فاطمه دختر محمد (ص) در مورد مال خود در صورت درگذشتش نوشته است:
فاطمه وصیت کرد که از میوه‏هاى (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از کسر هزینه آبیارى و سایر هزینه‏هاى کشت و بهره‏بردارى از طرف او هشتاد اوقیه صدقه داده شود. همچنین فاطمه وصیت کرد که عموم میوه‏هاى (درختانش) و محصول گندمش در سال آینده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود.
او وصیت کرد که چهل و پنج اوقیه به همسران پدرش محمد (ص) و پنجاه اوقیه به فقراى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب پرداخت شود.
فاطمه در مورد اصل مال خود در مدینه نوشت که: چون على (ع) از او خواست است فاطمه او را متولى اموالش قرار دهد تا اموال او را با اموال رسول خدا (ص) یکجا جمع کند تا متفرق نشود، از این رو، على (ع) را - مادامى که زنده است - متولى اموالش قرار داد و وصیت کرد که اگر براى او حادثه‏اى پیش آید،آن را به دو فرزندم، حسن وحسین تحویل دهد تا آن دو متولى آنها باشند.
فاطمه مى‏گوید: من اموالم را به على بن ابیطالب تحویل دادم و اختیار آن را به اوسپردم تا مال من و مال محمد(ص) در اختیار او باشد و از هم جدا نشود.
(على) از طرف من از عواید این اموال، آنچه من گفته‏ام و صدقه قرار داده‏ام مى‏پردازد و وقتى که صدقه آنها رإ؛ااّّ در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا نمود، اختیار دست خداى تعالى و در دست على است تا هر چه خواست و در هر جا خواست صدقه و انفاق کند و هیچ باکى بر او نیست. اگر براى على حادثه‏اى پیش آید همه اموال را چه مال من و چه مال مخمد (ص) را به دو فرزندم ؛ حسن و حسین تحویل مى‏دهد و آن دو هرگونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه مى‏کنند وهیچ باکى بر آنها نیست...
حضرت فاطمه (س) در ادامه وصیتنامه خود اموال و اثاثیه‏اى را براى دختر ابوذر غفارى وقف کرده و آن گاه افزوده است: «اگر یکى از کسانى که براى او چیزى وصیت کردم، پیش از این که به او پرداخت شود بمیرد، سهم او به فقرا و مساکین پرداخت مى‏گردد.»
در پایان وصیت‏نامه آمده است که مقداد بن اسود و زبیر بن عوام شاهد آن هستند و آن را على بن ابیطالب (ع) نوشته است. 212
وقفنامه‏هاى امام حسین (ع)
امام حسین (ع) خانه‏اى را وقف کرد. امام حسن (ع) به او فرمود: خانه را تخلیه کن. 213 (چون چیزى را که انسان وقف مى‏کند از تصرف او بیرون مى‏رود.) خانه هم این گونه است: وقتى وقف شد خود واقف نباید در آن تصرف کند.
در حدیث دیگرى آمده است: امام حسین (ع) زمین و اشیاى دیگرى را که ارث برده بود پیش از این که تحویل بگیرد، وقف کرد. 214
مرقوفه‏هاى امام صادق (ع)
آن حضرت نیز موقوفه‏هایى داشته است که از وقفنامه امام هفتم (ع) این مطلب بخوبى استفاده مى‏شود.
مرحوم کلینى در اصول کافى مى‏نویسد یزید بن سلیط مى‏گوید: امام هفتم موسى بن جعفر (ع) وصیت فرمود و ده نفر را گواه گرفت... تا آن جا که مى‏نویسد... امام وصیت کرد تولیت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (ع)) و ثلث خودم نیز با او (فرزند امام هفتم (ع) است.) از این که حضرت فرمود: تولیت ثلث موقوفه پدرم، معلوم مى‏شود که امام صادق (ع) هم موقوفه‏هایى داشته است. 215
وقفنامه حضرت موسى بن جعفر (ع)
حضرت موسى بن جعفر (ع) زمینى را وقف کرد که از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد: این است آنچه موسى بن جعفر وقف نمود (که مشتمل است بر) همه زمین خود که در فلان مکان واقع است و حدود زمین نیز فلان است که به طور کلى: درختهاى خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب زمین، پستى، بلندى، عرض، طول، میدان جلوى باغ، نهرهاى کوچک و بزرگ،مرغزارها، آباد و خراب همه را وقف نموده است.
متولى وقف، درآمد آن را (پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سى عدد درخت خرما براى فقراى آبادى) میان فرزندان فلان (در بعضى از نسخ به جاى فلان، موسى ذکر شده است) تقسیم کند براى هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراین اگر یکى از دختران موسى ازدواج نمود سهمى در این صدقه ندارد. 216
تا این جا از موقوفات خاندان پیامبر استفاده کردیم که آنان دارایى شخصى داشتند که مقدارى از آن را وقف کردند(چون همان گونه که گذشت تا کسى مالک چیزى نباشد، نمى‏تواند آن را وقف کند.) در این جا مى‏توان این نتیجه را نیز گرفت که گرچه بسیارى از این موقوفات در راه‏هاى عمومى وقف شده بود اما چنان که از وقفنامه تعدادى از آنها بر آید، وقف علویان و بازماندگان ائمه (ع) بوده که شامل ائمه بعدى نیز مى‏شده است. بنابراین یکى از منابع درآمد ائمه (ع) موقوفات خاصى بوده که از امامان قبلى مانده بود.
منابع درآمد بیت المال
اموال عمومى (بیت المال)
در اول بحث یادآور شدیم اموالى که در اختیار پیامبر اکرم (ص) قرار داشت، دو نوع بود:
1- اموال خصوصى که درباره آن بحث شده؛
2- اموال عمومى)خالصه) که اینک درباره آن به بحث مى‏پردازیم. اصولاً اموال و املاکى که متعلق به حکومت اسلامى بوده است و پیامبر (ص) به عنوان ولى مسلمانان در آنها تصرف مى‏کرد و طبق تشخیص خود در راه مصالح اسلام و مسلمانان به مصرف مى‏رساند، اصطلاحاً خالصه نامیده مى‏شود.
در مباحث فقهى بابى است به نام «فیى‏ء» که در کتاب «جهاد» و احیاناً در باب (صدقات» از آن بحث مى‏کنند. «فیى‏ء» در لغت عرب به معنى بازگشت است و مقصود ز آن زمینهایى ست که دون جنگ و خونریزى به تصرف حکومت اسلامى درآید و ساکنان آنها تحت شرایطى تابع حکومت اسلامى شوند این نوع اراضى که بدون زحمت و هجوم ارتش اسلام به دست مسلمانان مى‏افتاد مربوط به حکومت اسلام بود و سربازان مسلمان در آن حقى نداشتند. پیامبر درآمد آنهار ا در مصالح اسلامى به مصرف مى‏رساند و گاهى در میان افراد مستحق تقسیم مى‏کرد تا با استفاده از آن و به اتکاى کار و کوشش خود هزینه زندگى خویش را تأمین کنند. بخششهاى پیامبر غالباً از محل درآمد این اراضى و احیاناً از خمس غنایم بود.
قرآن مجید این اصل اسلامى را چنین بیان فرماید: آنچه را خدا به رسولش از آنها (یهود) بازگرداند، چیزى است که شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نکشیدید). نه اسبى تاختید و نه شترى، ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط مى‏سازد، و خدا بر هر چیز قادر است. آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا (این اموال عظیم) دست به دست میان ثروتمندان شما نگردد، آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید و اجرا کنید و آنچه را از آن نهى کرده خوددارى نمایید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند شدیدالعقاب است.(347) بنا بر این بیت المال یکى دیگر از منابع مالى اهل بیت علیهم السلام است.
مواردى از منابع بیت المال‏
پیش از بررسى این موضوع، به مناسبت بحث، در این جا سؤالى بدین مضمون مطرح مى‏شود:
منابع درآمد بیت المال در اسلام چیست؟
آیا تنها منابع مالى حکومت اسلامى خمس و زکات است ؟ یا علاوه بر اینها، منابع مالى دیگرى هم وجود دارد که حکومت اسلامى بخشى از هزینه خود را از آن راه تأمین مى‏کند؟
پاسخ این است که بیت المال در زکات و خمس خلاصه نمى‏شود، بلکه از منابع متعددى گردآورى مى‏شود که از آن جمله موارد ذیل را مى‏توان نام برد.
1- انفال؛
2- زکات؛
3- خمس؛
4- خراج و مقاسمه؛
5- جزیه؛
6- مالیات‏هاى ضرورى؛
7- درآمدهاى استثنایى.

 

مالیاتهاى اضطرارى‏
نوع دیگر ازمنابع حکومت اسلامى مالیاتى است که حاکم در حال اضطرار وضع مى‏کند. حکومت اسلامى تمام مالیاتهاى دریافت شده از این طریق را در مصارف حکومتى و مخ

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیدایش تشیع و تسنن از چه زمانی بوده است

مقاله واقعیت اجتماعی تشیع از صفویه تا قاجار

اختصاصی از نیک فایل مقاله واقعیت اجتماعی تشیع از صفویه تا قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله واقعیت اجتماعی تشیع از صفویه تا قاجار


مقاله واقعیت اجتماعی تشیع از صفویه تا قاجار

پس از آل بویه ، خلافت بغداد قدرت های سیاسی متعددی را که در نواحی مختلف جامعه ی اسلامی ظهور می کردند ، رسمیت بخشید . خلافت بغداد با داعیه ی جانشینی شرعی رسول خدا ، در واگذاری تاج و تخت به قدرت های عشیره ای وایلی مسلط ، در واقع نقش کلیسا در سده های میانه ( قرون وسطی ) را ایفا می کرد و خلافت بدین سان تا سال 656 ه .ق که سال سقوط آن به دست هلاکو خان مغول است ، ادامه یافت .

حمله ی مغول تهاجم نظامی گسترده ای بودکه با استفاده از درگیری های موجود در میان حاکمان جوامع اسلامی و ضعف آنها و بی آن که از توجیهی دینی برخوردار باشند تنها با استفاده از زور انجام شد ، مسلمانان اعم از شیعه و سنی همه به یک اندازه در معرض تیغ سپاهان مغول قرار گرفتند و مقاومت های مستقلی که در شهرها و روستاهای مختلف در برابر آنها انجام می شد ، با بی سابقه ترین کشتارها سرکوب می گشت .

مذهب اولیه ی مغولها شمن بود ، ولی در هنگام تسلط برایران با همراهی جمعی از بوداییان و کشیشیان مسیحی ، سیاست تبلیغ این دو مذهب را نیز دنبال کردند و برخی از آنها به آیین مسیحیت گرویدند .

جامعه ی اسلامی گرچه در برابر هجوم سیاسی مغول تاب نیاورد ، ولی فرهنگ و تمدن اسلامی حضور قوی و توانمند خود را بر آن تحمیل کرد ، به گونه ای که مغول نیز مانند استبداد بنی امیه و . ناگزیر از توجیه دینی خود شدند .

درسده ی هشتم پس از هجوم های سده ی هفتم ، دیگر بار فرصت برای مقاومت های سیاسی و نظامی تشیع به وجود آمد . سربداران در خراسان ، مرعشیان درمازندران و نهضت پیش گامان مهدی در خوزستان ، از جمله قیام های سیاسی شیعه هستند که تا دوران هجوم تیمور و حتی پس از آن در بخش های مختلف ایران به حیات خود ادامه دادند .

علی رغم حضور فکری و سیاسی فزاینده و فعالی که تشیع در تمام مدت داشت ، ساخت سیاسی قدرت قبل و بعد از حاکمیت ایل خانان مغول ، یعنی در دوران سلجوقیان ، خوارزمشاهیان و تیموریان تا زمان حاکمیت قاجار ، ایلاتی و عشایری است . مناسبات و روابط ایلاتی ، خوانین را از توان نظامی ای بهره مند ساخته بود که با تکیه به آن از نفوذ اجتماعی و حتی حاکمیت سیاسی برخوردار می شدند ، در این میان حضور باور و معرفت دینی در کنار عصبیتی که به انسجام ایلی منجر
می شد ، موجب گشت تا این عصبیت نیز از پوشش دینی استفاده کند و در مواردی در قلمرو توقعات دینی جامعه گام بردارد .

بسط وتوسعه ی اندیشه های شیعی که پیش از این در اصول و فروع اعتقادی شیعه شرح آن گذشت مانع از این می شد که حاکمیت های موجود با
همه ی تلاش هایی که برای توجیه دینی خود می کردند ، از مشروعیت دینی برخوردار شوند، به همین دلیل تشیع در طول تاریخ هر گاه فرصت می یافت ، اعتراض خود را به حاکمیت های موجود در قالب رفتار سیاسی خود سازمان می داد و تشیع با همه ی تلاش های سیاسی پراکنده ای که انجام داد ، هرگز نتوانست نظام مطلوب خود را استقرار بخشد ، زیرا قدرت رقیب او ، یعنی ، استبداد متکی بر مناسبات ایلی بود و قدرت تشیع مانند هر نیروی مذهبی دیگر مبتنی بر آموزش های دینی و تعلیم و تعلم های مستمری بود که در نظام شهری بیش تر امکان وجود پیدا می کند ، بنابراین قدرت مذهبی بیشتر قدرت شهری است و شهر با سکون و ثباتی که دارد ، در برابر ایل که از تحرک و توان نظامی بهره مند است ، همواره آسیب پذیر بوده است و حاکمیت سیاسی شهر در طول این مدت به دست کسانی بوده است که از قدرت نظامی ایلی بهره مند هستند .

خصلت شهرس آموزش های دینی ، مستلزم نفی باور دینی از حوزه ی زندگی ایلی و عشیره ای نیست ، بلکه ایلات و عشایر نیز از باور دینی بهره مند
می باشند ، این باور ، در نزد آنها کمتر با تفکر و تامل همراه است و در مناسبات اجتماعی نیز کمتر ظاهر می شود ، از این رو مناسبات اجتماعی ایلاتی بیش تر در چهره ی عادات قومی و بر محور عصبیت و در قالب اقتدار سیاسی خان شکل
می گیرد . البته در صورتی که آموزش های دینی در درون عشیره گسترش پیدا کند و با حفظ چهره ی الهی ، مقتضی نیروی اجتماعی مستقلی باشد ، به تناسب
توسعه ای که آموزش های یاد شده پیدا می کنند ، نیروی دیگری نیز در درون عشیره درکنار خان ، ظاهر می شو و آن ، نیروی مذهبی است که در پیرامون رهبران دینی تمرکز می یابد . حتی در برخی موارد ، رهبری دینی ایل می تواند با قرار گرفتن در مرکز روابط عشیره ای از موقعیت اجتماعی خان برخوردار شود و در این صورت ایل مانند وقتی که فاقد رهبری دینی است ، یک قطبی خواهد بود و رهبری دینی با استفاده از این موقعیت ، از امکانات سیاسی و نظامی بالفعلی که در مناسبات عشیره ای وجود دارد ، در جهت آرمان های دینی استفاده خواهد کرد ، این مسئله همانند بهره ای است که ابوطالب از موقعیت اجتماعی بنی هاشمی برای حمایت از پیامبر اسلام (ص) برد ، زیرا با حمایتی که به عنوان بزرگ بنی هاشم از پیامبر (ص ) کرد ، امکانات موجود دراین گروه را در آرمان های دینی پیامبر (ص) به کار گرفت، به همین جهت برخی از بنی هاشم ، صرف نظر از مسئله باور به اسلام یا کفر ، در شعب ابی طالب گرفتار محاصره ی اقتصادی شدند . با مرگ ابوطالب و جانشینی ابولهب ، پیامبر (ص ) از این حمایت اجتماعی محروم شد و بدین ترتیب سخت ترین روزهای زندگی پیامبر و مسلمانان که به مهاجرت آنها به مدینه انجامید ، آغاز گشت .

ظرفیتی که مناسبات ایلی در تحمل رهبری مذهبی می تواند داشته باشد ، مسئله ای است که در تبیین قدرت سیاسی شیعه و خصوصاً چگونگی پیدایش حاکمیت صفویه در سده های دهم و یازدهم موثر است .

رهبران دینی آن گاه که از اقتدار ایلی برای آرمان های مذهبی استفاده
می کنند ، از مناسبات و روابطی بهره می برند که در ذات خود ، چهره ای دینی ندارد، زیرا هر چند دین با روابط خانوادگی و بخشی از مناسبات خونی و عشیره ای مخاللفت ندارد ، ولی انسجام و اقتداری که از ناحیه ی نظام ایلاتی نه براساس معرفت و اعتقاد دینی حاصل می گردد ، در اوج همکاری سیاسی با رهبری مذهبی ، نسبت به عملکرد مذهبی خود ، خنثی و غیر حساس است و این از آن جهت است که در شرایط بهره وری رهبران دینی از موقعیت اجتماعی و سیاسی خان ، اگر باور و آگاهی دینی در سطح گسترده و عمیق به جذب و هضم روابط عشیره ای نپرداخته باشد و مناسبات ایلی و عصبیت های مربوط به آن هم چنان به حیات خود ادامه دهند، استفاده رهبر دینی از اقتدار موجود ، استفاده ای اتفاقی و به تعبیری مکانیکی است و جهتی که دراین حال رهبران مذهبی به حرکت سیاسی ایل می دهند ، جهتی خارجی و عارضی است ، زیرا افرادی که در قلمرو مناسبا ت عشیره ای عمل
می کنند، رفتار خود را مطابق با اراده و خواست خوانین سازمان می دهند ، آن ها از کسی که در مرکز قدرت سیاسی قرار گرفته است ، درهر حال ، حتی زمانی که عملکرد او چهره ای دینی ندارد ، تبعیت می کنند و به همین دلیل ، رفتار و سلوک دینی رهبران ، واقعیتی نیست که از دل مناسبات موجود جوشیده باشد .

رفتار دینی رهبران اجتماعی آنگاه از متن مناسبات اجتماعی می جوشد که آن مناسبات براساس باور و اعتقاد دینی مردم شکل گرفته باشد ، زیرا در این حال هرگاه عملکرد رهبری از محدوده ی ضوابط دینی خارج شود ، جامعه از حمایت سیاسی خود نسبت به اودست خواهد کشید و اگر مناسبات ایلی از انسجام دینی
بی بهره باشد و در چهارچوب برخورد حسی عاطفی عشیره ای سازمان یافته باشد ، رفتار اجتماعی افراد ، اگر در مواردی مخالف و رویاروی با عملکرد دینی رهبران مذهبی نباشد بدون شک مقید به آن هم نخواهد بود ونتیجه ی این امر ، آن است که رهبران سیاسی ایل ، حتی زمانی که دینی عمل می کنند ، خود را دارای اقتداری می بینند که وابسته به رفتار دینی آن ها نمی باشد و به همین دلیل هر گاه اندیشه ، یا تعهد دینی در آن ها به ضعف گراید ، ضمانتی برای تداوم عملکرد دینی آنها باقی نمی ماند . هم چنین هنگامی که رهبری دینی در مرکز اقتدار سیاسی عشیره ای قرار گیرد ، ضمانتی برای همراهی کامل کسانی که در عرض و یا در رتبه ی بعد از او ، از موقعیت برتر قبیله ای و ایلی برخوردارند ، وجود ندارد و این حقیقتی است که در بسیاری موارد قدرت او را برای پی گیری آرمان های دینی متزلزل و ضعیف می گرداند ، زیرا کاسنی که در عرض او هستند ، یا بعنوان عناصر واسطه ای
پایه های قدرت او را شکل می دهند خود را دارای قدرتی می بینند که مقید به عملکرد دینی آنها نیست ، از این جهت هر گاه رفتار رهبری سیاسی با خواسته های آن ها درگیر باشد ، او را همراهی نمی کنند ، بلکه او را ملزم به همراهی می کنند . شاهد گویای این مسئله در صدر اسلام ، حاکمیت سیاسی و خلافت پنج ساله ی
امیر مومنان علی (ع ) است .

ساخت قبیله ای عرب وحیات دوباره ای که نظام قبیله ای پس از رحلت رسول خدا (ص ) یافت ، برای بزرگان و روسای قبایل موقعیت اجتماعی ویژه ای پدید آورد ، این افراد با استفاده ازهمین موقعیت ، قدرت رهبر دینی جامعه را به ضعف کشانیدند و در بسیاری از موارد او را به اجرای آنچه خودمیخواستند ،ملزم کردند ، نظیر ماجرای حکمیت در جنگ صفین که با اصرار همین افراد و بلکه با تهدید به شورش و حتی تصمیم به قتل امیر مومنان (ع) به انجام رسید .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 43صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله واقعیت اجتماعی تشیع از صفویه تا قاجار