نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

آنچه که خدا در آن روز نمی پرسد

اختصاصی از نیک فایل آنچه که خدا در آن روز نمی پرسد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آنچه که خدا در آن روز نمی پرسد


آنچه که خدا در آن روزنمی پرسد

خدا نمی پرسد چه ماشینی سوار می شدید. بلکه می پرسد چند نفر بی وسیله را سوار کردید؟


دانلود با لینک مستقیم


آنچه که خدا در آن روز نمی پرسد

تحقیق در مورد کازانتزاکیس، جوینده جای پای خدا بر خاک

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد کازانتزاکیس، جوینده جای پای خدا بر خاک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد کازانتزاکیس، جوینده جای پای خدا بر خاک


تحقیق در مورد کازانتزاکیس، جوینده جای پای خدا بر خاک

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه36

 

فهرست مطالب

 

  داستان دینی

کازانتزاکیس، جوینده جای پای خدا بر خاک

مقدمه: آیا آثار داستانی نیکوس کازانتزاکیس(1) را می توان، دینی خواند؟ و او را نویسنده ای دینی دانست؟

برای پاسخ دقیق به این سؤال باید ابتدا پرسش های زیر را جواب داد:   1. منظور از دین چیست؟  2.  داستان معنوی و دینی کدام است؟(در الهیات و کلام جدید به نظر برخی صاحبنظران دیانت و معنویت دو واژه مترادف نیستند، بلکه به قول اهل منطق رابطه عموم و خصوص من وجه دارند.) تعابیر از دین  معمولاً  به واژه دین در متون مختلف دو رویکرد زیر وجود دارد: الف) دین در معنای لغوی (عام) در رویکرد عام، دین به هرگونه آئین و مسلک و کیش اطلاق می گردد(2).

ب) دین در معنای خاص

از دین در معنای خاص، سه گونه برداشت می شود:

  • گاهی مراد مجموعه متون مقدس ادیان و مذاهبی است که در جهان وجود دارند.
  • گاهی هم مجموع شروح و تفاسیر و بیانها و تبیینهایی که از کتب مقدس دینی و مذهبی شده است.

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد کازانتزاکیس، جوینده جای پای خدا بر خاک

تحقیق در مورد چرا درباره خدا بحث می کنیم

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد چرا درباره خدا بحث می کنیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد چرا درباره خدا بحث می کنیم


تحقیق در مورد چرا درباره خدا بحث می کنیم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه23

 

موضوعات:

1- چرا درباره خدا بحث می کنیم ؟

2- اشکال نخست : با کشف علل طبیعی نیازی به «خدا» نیست!

3- اشکال دوم : اگر هر پدیده ای آفریننده ای دارد پس خدا که آفریده است؟

4- اشکال سوم : چرا برخی از دانشمندان علوم طبیعی به مادیگری گرایش دارند ؟

5- علل گرایش غربیها به مادیگری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چرا درباره خدا بحث می کنیم ؟

بشر در تمام ادوار زندگی به وجود صانعی برای جهان اعتقاد داشته و این عقیده از عقاید کهن و راسخ او بوده است که هیچ گاه در صحت و استواری آن به خود شک راه نداده است.

دانشمندانی عالیقدر، فلاسفه گرانمایه ، محققان و کاشفان و مخترعانی بزرگ که در پی ریزی تمدن و پدید آوردن علوم و آرا بشری سهم به سزایی داشته و دارند چنین می گویند:

« نظامات کافی آفرینش، اثر یک اندیشه بزرگ و آفریننده ای توانا است، زیبایی طبیعت و رنگ آمیزی حیرت آور ، و نقش و نگار ظاهر جهان اثر نقاش چیره دستی است که از روی حکمت و دانش بی کران خود به جهان هستی بخشیده و هر جزئی از اجزا آنرا روی نقشه و اندازه گیری خاصی آفریده است».

و نیز در طول تاریخ مردانی پاک و دور از هر نوع آلودگی را می شناسیم، که خود را سفیران و پیامبران الهی معرفی نموده اند ، و در انجام رسالت خود از هر نوع فداکاری و جانبازی دریغ نکرده اند ، تا آنجا که گروهی از آنها جان و زندگی خویش را در راه ارشاد و هدایت مردم از

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد چرا درباره خدا بحث می کنیم

دانلود مقاله چگونه می توانیم در دنیایی بدون خدا زندگی کنیم

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله چگونه می توانیم در دنیایی بدون خدا زندگی کنیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده :
چگونه می توانیم در دنیایی بدون خدا زندگی کنیم؟این پرسش از قرن هجدهم به بعد ، هنگامی که متفکران اجتماعی و علمای دینی تصور کردند نفوذ دین به شدت رو به زوال می رود در فرهنگ غرب طنین افکند.برای مدتی نزدیک به دو هزار سال ، مسیحیت چهار چوبی اخلاقی و معنوی برای توسعه ی غرب عرضه کرده بود- انگیزه ی جنگ های بی شمار و نیز موجبات آسایش خاطر و هدایت مومنان را فراهم ساخته بود.
ما معمولا در دوران کنونی فراموش میکنیم که مسیحیت حضور مادی نیرومند نیز داشت.تا دوران اخیر ، کلیسا ها با پادشاان و حکومت ها از لحاظ قدرت سیاسی که اعمال می کردند و ثروتی که می توانستند انباشته کنند رقابت میکردند و اغلب بر آنها پیشی می جستند.کشیشان مهارتهای سواد ،تحقیق و تنبع و اموزش را در انحصار خود داشتند . حتی هنگامی که آموزش و پرورش توسعه ی بیشتری یافت ، کلیساها هم چنان نقش بر جسته ای در سازماندهی ان داشتند.با پیشرفت صنعتی شدن ، جایگاه دین نیز ،مانند بسیاری از حوزه های دیگر زندگی اجتماعی تغییر کرد.کلیساها و مجامع دینی در کشور های غربی مقدار زیادی از قدرت دنیوی را که پیش از ان اعمال کرده بودند از دست دادند.حکومتها بسیاری از وظایفی را که قبلا توسط کلیسا انجام می شد ،از جمله فراهم کردن اموزش و پرورش ،بر عهده گرفتند.
در سطح اندیشه ها ،تفکر علمی و تکنولوژی به گونه ی فزاینده ای دین و جادو به عنوان شیوه های درک و برخورد با جهان را به رویارویی فراخواند.در دوره ی قرون وسطی بسیاری از مردم نه تنها به اندیشه های مسیحی ،بلکه به اشباح ، ارواح ، جادوگران و دیوان اعتقاد داشتند.(camporesi 1988) .
هر چه علم تبیینهای مادی بیشتری ارائه می کرد ،جهان کمتر تحت حاکمیت ارواح یا اشباح تصور میگردید.در اعصار میانه ،تجربیات اسرار امیز در میان عامه مردم معمول بود.برای مثال غیر عادی نبود که ژاندارک ادعا کند که صدای فرشتگان را شنیده استکه به او گفته اند که فرانسه را از دست انگلیسی های غارتگر نجات دهد..سه قرن بعد ، نه تنها به ندرت ممکن بود کسی ادعا کند حالات پوشیده و اسرار امیز را تجربه کرده است ،بلکه این گونه تجربیات نشانه ی اختلال روانی تلقی می گردید.
نزدیک به پایان قرن نوزدهم ،فیلسوف المانی فریدریش نیچه اعلام داشت که "خدا مرده است "آموزشهای مسیحیت اصل راهنمایی بود که به زندگی ما هدف و معنی می بخشید .از این پس ،به اداعای نیچه ما باید بدون این امنیت ، و در واقع بدون هیچ گونه اصول راهنمای ثابت اخلاقی زندگی کنیم . زندگی در دنیای بدون خدا به معنای آن است که ارزشهای خودمان را خلق کنیم و به آنچه نیچه "تنهایی وجود" می نامید عادت کنیم- یعنی درک این که زندگی ما بدون هدف است ، و این که موجودات برتر به زندگی ما نظارت نمی کنند.
دنیوی شدن فرآیندهای را توصیف میکند که از طریق انها دین نفوذ خود را بر حوزه های مختلف زندگی اجتماعی از دست می هد.
دنیوی کردن پدیده ی پیچیده ای است ،و روشن نیست انطور که نیچه تصور میکرد نفوذ دین تا مرحله ای تنزل کرده باشد که به کلی محو گردد.

 

تعریف دین و جادو :
انواع اعتقادات و سازمانهای دینی آنقدر فراوان است که محققان رسیدن به یک تعریف عموما پذیرفته شده از دین را بسیار دشوار یافته اند.در غرب ، اکثر مردم دین را با مسیحیت یکی می دانند – اعتقاد به وجود متعالی که به ما فرمان می دهد در این دنیا به شیوه ای اخلاقی زندگی کنیم ، و وعده فرا رسیدن یک زندگی بزرگ پس از مرگ را می دهد.با وجود این ما نمیتوانیم دین را به طور کلی با این اصطلاحات تعریف کنیم .این اعتقادات ، و بسیاری از جنبه های دیگر مسیحیت ، در بیشتر ادیان جهان وجود ندارد.

 

دین چه نیست :
برای احتراز از افتادن در دام تفکر یکسویه فرهنگی درباره ی دین شاید بهتر باشد بحث را با گفتن این مطلب به طور کلی آغاز کنیم که دین چه نیست.(Wilson,1972).نخست ، دین نباید با یکتا پرستی (اعتقاد به یک خدا) یکسان دانسته شود.نظریه ی نیچه در باره ی مرگ خدا شدیدا قوم مدارانه بوده ، تنها به عقاید دینی غربی مربوط می شود.بیشتر ادیان خدایان متعدد دارند.حتی در بعضی از گونه های مسیحیت ، صور متعددی با ویژگی های مقدس وجود دارند: خدا ، عیسی ، مریم ، روح القدس ، فرشتگان و قدیسان .در برخی ادیان اصلا هیچ خدایی وجود ندارد.
دوم ، دین نباید به دستور العمل های اخلاقی که ناظر بر رفتار مومنان است – مانند فرماهایی که موسی از خداوند دریافت کرد- یکسان پنداشته شود . این اندیشه که خدایان توجه زیادی به چگونگی رفتار ما در این دنیا دارند در بسیاری از مذاهب حضور ندارد.برای مثال ،از نظر یونانیان باستان خدایان تا اندازه ی زیادی به فعالیت های بشر بی تفاوت بوده اند.
سوم ، دین لزوما به تبیین این موضوع نمی پردازد که دنیا بدین گونه که هست چگونه به وجود آمده است . در مسیحیت ، هدف اسطوره ی ادم و حوا تبیین منشا وجود ادمی است.و بسیاری از ادیان از این گونه اسطوره های مبدا دارند؛ اما به همان اندازه بسیاری از ادیان نیز فاقد چنین اسطوره هایی هستند.
چهارم،دین را نمی توان با امور فوق طبیعی ، که ذاتا متضمن اعتقاد به جهانی "فراسوی قلمرو حواس " است یکسان پنداشت.برای مثال ، آیین کنفوسیوس ، به پذیرش هماهنگی طبیعی جهان توجه دارد ، نه به یافتن حقایق که "در پس آن قرار دارند".

 

دین چه هست :
ویزگی هایی که به نظر می رسد همه ادیان در آن مشترک اند از این قرار اند.ادیان متضمن مجموعه ای از نمادها هستند ، که احاسات حرمت یا خوف را طلب می کنند،و با شعایر یا تشریفات(مانند مراسم کلیسا ) که توسط اجتماع مومنان انجام می شود پیوند دارند.هر یک از این عناصر نیاز به اندکی شرح و تفسیر دارد.
خواه اعتقادات یک دین شامل خدایان باشد یا نباشد ، عملا همیشه موجودات یا اشیایی وجود دارند که حالات خوف یا حیرت را القا می کنند.برای مثال،در بعضی از ادیان مردم به یک نیروی الهی اعتقاد دارند و به آن « حرمت می گذارند،و نه خدایان شخصیت یافته.در ادیان دیگر ، شخصیت هایی وجود دارند که خدا نیستند،اما با حرمت در باره ی انها می اندیشیند –مانند بودا یا کنفوسیوس.
شعایر مرتبط با دین بسیار گوناگون است .اعمال شعایری ممکن است شامل دعا خواندن ،سرود خواندن ، اواز خواندن ،خوردن انواع معینی از غذاها _ یا خود داری از خوردن بعضی غذا ها - روزه گرفتن درروزهای معین ، و مانند ان باشد . از آنجا که اعمال شعایری معطوف به نمادهای دینی هستند ،معمولا کاملا متمایز از عادات و شیوه های عمل زندگی معمولی در نظر گرفته می شوند . روشن کردن شمع برای احترام کردن یا فرو نشاندن خشم یک خدا از لحاظ معنا و مفهوم کاملا با انجام دادن این کار برای ایجاد روشنایی فرق می کند .شعایر دینی اغلب توسط افراد در خلوت انجام می شود،اما همه ادیان متضمن تشریفاتی نیز هستند که به طور جمعی توسط مومنان اجرا میگردد . تشریفات منظم معمولا در مکان های ویزه – کلیساها ، معابد یا میدانهای ویژه ی تشریفات – انجام می شود.
جامعه شناسان معمولا وجود تشریفات جمعی را به عنوان یکی از عوامل اصلی که دین را از جادو متمایز می کند در نظر می گیرند، اگر چه مرزهای این دو به هیچ وجه مشخص نیست . جادو به معنی تاثیر نهادن بر رویدادها به استفاده از معجونها ، سرود ها یا اجرای شعایر است. جادو معمولا توسط افراد انجام می شود ، نه توسط اجتماعی از مومنان .مردم اغلب در وضعیت های بد بختی و خطر تصمیم می گیرند و به جادو متوسل می شوند .بدین سان مطالعه کلاسیک برونیسلاو مالینووسکی درباره یساکنان جزایر تروبریاند در اقیانوس ارام انواع مناسک گوناگون جادویی را که قبل از هر سفر مخاطره آمیز با کرجی اجرا می شود توصیف می کند.(malinowski,1982) . جزیره نشینان هنگامی که تنها برای ماهی گیری روی آبهای بی خطر و آرام یک مرداب محلی می روند این گونه مناسک را حذف می کنند.
اگر چه اعمال جادویی به طور عمده از جوامع امرو ز رخت بر بسته اند ، اما در موقعیت های خطر ، هنوز خرافات جادو مانند معمول است .بسیاری از کسانی که در مشاغلی کار می کنند که یا خطر ناک است یا این که عوامل اتفاقی ممکن است به طور جدی بر عملکرد شخص تاثیر بگذارد – مانند معدنچیان ،ماهی گیران دریاهای عمیق یا بازیکنان ورزشی - به شعایر خرافه آمیز مختصری تن می دهند یا اشیا خاصی را به هنگام سختی با خود حمل می کنند .نمونه ی انها می تواند یک بازکن تنیس باشد که اصرار دارد خاصی را در طی مسابقات بزرگ در دست داشته باشد . اعتقاد به طالع بینی ، که میراث اندیشه های جادویی در اروپای قرون وسطی است، هنوز پیروانی دارد ؛ اگر چه احتمالا بیشتر مردم آن را خیلی جدی نمی گیرند.( adorno , 1974 ).
انواع دین :
در جوامع سنتی دین معمولا نقشی اساسی در زندگی اجتماعی دارد . نمادها و شعایر دینی غالبا با فرهنگ مادی و هنر ی جامعه – موسیقی ، نقاشی یا کنده کاری ، رقص ، قصه گویی و ادبیات _ در امیخته است . در فرهنگهای کوچک ، هیچ گونه روحانیت حرفه ای وجود ندارد ،اما همیشه افراد معینی هستند که در دانش اعمال دینی (و اغلب جادویی ) متخصص می شوند .اگر چه انواع مختلفی از این گونه متخصصان وجود دارند ، یک نوع متداول شمن است(این واژه در اصل به سرخپوستان آمریکای شمالی تعلق دارد.)شمن فردی است که به اعتقاد مردم می تواند ارواح یا نیرو های غیر طبیعی را از طریق اجرای شعایر هدایت کند .اما ،شمنها گاهی اساسا جادوگرند ،نه رهبران دینی، و اغلب افرادی به انها نراجعه می کنند که از انچه در شعایر دینی اجتماع ارائه میگردد ناراضی اند.

 

توتم آیینی و همزاد آیینی
دو شکل دین که غالبا در فرهنگ های کوچکتر دیده می شوند توتم آیینی و همزاد آیینی است. واژه ی "توتم " در اصل در میان قبایل سرخپوست آمریکای شمالی پدید آمد، اما به گونه ای فرا گیر برای اشاره به انواع حیوانات یا گیاهانی به کار برده می شود که گمان میرود دارای قدرت های فوق طبیعی هستند . معمولا هر گروه خویشاوندی یا کلان در درون یک جامعه توتم خاص خود را دارد ، که فعالیت های شعایری گوناگونی با آن مرتبط است. اعتقادات توتمی ممکن است برای انها که در جوامع صنعتی زندگی می کنند بیگانه به نظر برسد ، با وجود این در برخی گروه های نسبتا کوچک ،نمادهای همانند با توتمیسم رواج دارد-مانند هنگامی که یک تیم ورزشی حیوان یا گیاهی را به عنوان علامت خود دارد.نظر قربانیها نیز توتم هستند.
همزاد آیینی اعتقاد به ارواح یا اشباح است،که تصور می شود در دنیای انسانها ساکن اند .این گونه ارواح ممکن است مهربان یا بد خواه در نظر گرفته شوند،و ممکن است رفتار انسان را از جهات متعدد تحت تاثیر قرار دهند.برای مثال در بعضی فرهنگ ها این اعتقاد وجود دارد که ارواح موجب بیماری یا دیوانگی می شوند، و ممکن است افراد را نیز تسخیر کرده یا بر انها مستولی شوند به شیوه ای که رفتار انها را تحت اختیار خود در اورند. اعتقادات همزاد گرایانه به فرهنگ های کوچک محدود نیم شود ، بلکه تا اندازه ای در بسیاری از محیط های دینی نیز یافت می شود.در اروپای قرون وسطی ، افرادی را که گمان می رفت ارواح شریر در جسمشان وارد شده اغلب به عنوان جادو گر یا ساحره مورد تعقیب و آزار قرار می دادند.
جوامع کوچک ظاهرا ساده اغلب دارای نظامهای پیچیده اعتقادات دینی هستند. توتم آیینی و همزاد آیینی در میان این جوامع بیشتر از جوامع بزرگتر متداول است.اما در بعضی جوامع کوچک مذاهب به مراتب پیچیده تری دارند.برای مثال ، نوئرهای جنوب سودان که توسط اوانز پریچارد توصیف گردیده اند ، مجموعه عقاید مذهبی پیچیده ای دارند که مبتنی بر وجود یک خدای بالا یا روح اسمان است(evans-pritchard.1956 ). اما ادیانی که به یکتا پرستی متمایل اند، کمتر در میان فرهنگ های سنتی کوچک تر یافت می شوند.این فرهنگ ها اکثر چند خدا گرای هستند – یعنی در آنها اعتقاد به خدایان متعدد وجود دارد.

 

یهودیت ، مسیحیت و اسلام :
پر نفوذ ترین ادیان سه گانه یکتا پرست در تاریخ جهان یهودیت ، مسیحیت و اسلام است.خواستگاه همه ی انها در خاور نزدیک بوده و هر یک بر دیگری تاثیر گذارده است.

 


یهودیت :
دین یهودی کهن ترین این سه دین است، که قدمت ان تقریبا به 1000 سال پیش از میلاد مسیح می رسد.
عبرانیها مردمی بیابان گرد بودند که ر مصر باستان و اطراف ان زندگی می کردند .پیامبران یا رهبران دینی آنها ، ات اندازه ای عقاید خود را از اعتقادات دینی موجود در آن ناحیه گرفته ،اما در نظر اعتقاد به یک خدای قادر متعال با انها تفاوت داشتند. اکثر همسایگان انها چند خدا گرای بودند.عبرانیها اعتقاد داشتند که خداوند خواستار اطاعت از قوانین اکید اخلاقی است و سخت مدعی بودند که حقیقت تنها نزد آنهاست، و به اعتقادات خود به عنوان یگانه دین حقیقی می نگریستند(1984، zeitlin).
تا اینجا کشور اسرائیل ، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم ، هیچ کشوری وجود نداشت که دین یهود مذهب رسمی آن باشد.اجتماعات یهودی در اروپا ،افریقیای شمالی . آسیا وجود داشتند ،اگر چه اغلب مورد تعقیب و آزار قرار می گرفتند – که با قتل میلیونها یهودی در اردوگاه های متمرکز به دست نازیها طی جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید .

 

مسیحیت :
بسیاری از عقاید یهودی توسط مسیحیت اخذ شده و به صورت جزئی از این دین در امد.عیسی مسیح یک یهودی درست ایین بود و مسیحیت به عنوان فرقه ای از دین یهود آغاز گردید؛ روشن نیست که عیسی می خواسته دین جداگانه ای را بنیان نهد.حواریون او را مسیح می دانستند – مسیح واژه ای عبری به معنای تدهین شده است که اصطلاح یونانی ان کریست بود- که یهودیان در انتظار او بودند .پل ، یک شهروند رومی یونانی زبان ،یکی از نخستین رواج دهندگان مهم آیین مسیحیت بود،که به گونه ای فرا گیر در آسیای صغیر و یونان به موعظه پرداخت. اگر چه مسیحیان در آغاز به طرز وحشیانه ای مورد تعقیب و آزار واقع گردید ند ،اما سر انجام امپراتور کنستنتین مسیحیت را پذیرفت و به عنوان دین رسمی امپراتوری روم انتخاب کرد.از آن پس مسیحیت گسترش یافت و برای دو هزار سال بعد به صورت نیرویی مسلط در فرهنگ غرب در آمد.
امروز مسیحیت بیشترین پیروان را دارد ، و عموما بیش از هر مذهب دیگری در سراسر جهان گسترش یافته است.بیش از هزار میلیون نفر خود را مسیحی می دانند، اما تقسیمات متعددی از لحاظ الهیات و سازمان کلیسایی وجود دارند ، که شاخه های اصلی آن مذهب کاتولیک رومی،آیین پروتستان و مسیحیت ارتودوکس شرقی است.

 

اسلام :
خاستگاه اسلام ،که امروز دومین مذهب بزرگ در جهان است ،با خاستگاه مسیحیت تا اندازه ای همانندی دارد.اسلام از آموزش های پیامبر محمد (ص)در قرن هفتم میلادی سر چشمه می گیرد.خدای یگانه اسلام ،الله ، بر تمامی زندگی بشری و طبیعی سلطه دارد.ستون های دین اسلام پنج وظیفه اصلی مسلمانان است.نخست شهادت،خدایی بجز الله نیست،و محمد رسول خداست؛دوم گذاردن نماز پنج بار در روز ،بعد از گرفتن وضو.مومن به هنگام نماز همیشه باید رو به شهر مقس مکه در عربستان سعودی بایستد،صرف نظر از اینکه تا چه اندازه از آن فاصله دارد.
ستون سوم گرفتن روزه در ماه رمضان است که در طی آن از خوردن غذا و آشامیدنی در طول روز میباید خودداری شود.چهارم دادن زکات (پول به فقرا ) است ،که در شریعت اسلام مقرر گردیده،و اغلب به عنوان یک منبع مالیات توسط دولت مورد استفاده قرار گرفته است.سر انجام ، این انتظار که هر مومن حداقل یک بار ،به زیارت مکه برود.
مسلمانان معتقدند که الله قبل از محمد (ص)،توسط پیامبران پیشین – از جمله موسی و عیسی – که تعلیماتشان مستقیما اراده ی او را بیان می کند،پیام فرستاده است.دین اسلام بسیار گسترش یافته است و نزدیک به 600 میلیون پیرو در سراسر جهان دارد.اکثریت آنها در شمال و شرق افریقا ،خاورمیانه و پاکستان متمرکز گردیده اند.

 

ادیان خاور دور :
آیین هندو
اختلافات عمده ای میان دین یهود ، مسیحیت و اسلام و ادیان خاور دور وجود دارد. کهن ترین همه ی ادیان بزرگ که هنوز در دنیای امروز برجسته است آیین هندو است ،که اصول اعتقادی آن به 6000 سال پیش می رسد .آیین هندو یک دین چند خدا گرای است .این آیین از نظر درونی آن قدر گوناگون است که برخی محققان اظهار کرده اند باید بیشتر به عنوان مجموعه ای از ادیان مرتبط با یکدیگر در نظر گرفته شود و نه تنها یک آیین مذهبی؛ در این آیین کیشهای محلی و اعمال مذهبی متعدد به وسیله معدودی اعتقادات عموما پذیرفته شده با یکدیگر پیوند یافته اند.
بیشتر هندو ها اصل دور تناسخ را می پذیرند – یعنی این باور که همه موجودات زنده جز یک فرایند ابدی تولد، مرگ و تولد دوباره هستند .دومین ویژگی اصلی آن نظام کاستی است که مبتنی بر این اعتقاد است که افراد در موقعیت خاصی در یک سلسله مراتب اجتماعی و شعایری ،بر طبق ماهیت فعالیت هایشان در تناسخ های قبلی ،متولد می شوند. مجموعه ای از وظایف و شعایر متفاوت برای هر کاست وجود دارد و سرنوشت شخص در زندگی بعدی اساسا بستگی دارد به این که این وظایف تا چه اندازه به خوبی انجام شود . ایین هندو و امکان عقاید دنی مختلف و متعدد را می پذیرد ،مومنان و غیر مومنان را صریحا از یکدیگر متمایز نمی کند. تعداد هندو ها به اندازه ی مسلمانان است – حدود 600 میلیون نفر ،اما انها عملا همگی در شبه قاره هند استقرار یافته اند.بر خلاف مسیحست و اسلام ، ایین هندو در صدد ان نیست که دیگران را به کیش خود مومنان حقیقی در اورد.
ایین بودا ایین کنفوسیوس ایین تائو
ادیان اخلاقی شرق شامل آیین بودا،آیین کنفوسیوس و آیین تائو است . این ادیان خدایی ندارند.آنها بیشتر بر آرمانهای اخلاقی تاکید میکنندکه مومن را با انسجام طبیعت و وحدت عالم پیوند می دهد.
آیین بودا از آموزش های سیدهارتاگوتاما ، بودا به معنی (دارای اندیشه ی روشن ) سرچشمه میگیرد که شاهزاده ای هندو در کشوری کوچک در جنوب نپال در قرن ششم پیش از میلاد بود.به گفته ی بودا انسانها می توانند با دور افکندن خواهش ها از دور تناسخ رهایی یابند.راه رستگاری ،زندگی همراه با ریاضت نفس و تفکر ،و به دور از وظایف این جهانی اسن.هدف کلی ایین بودا رسیدن به نیروانا ، یا ارضای کامل روحی است.بودا شعایر و اقتدار کاست ها را رد کرد .مانند آیین هندو ،دین بودا بسیاری از تفاوتهای محلی ،از جمله اعتقاد به خدایان محلی را تحمل کرده ئ تنها بر یک عقیده اصرار نمیورزد.امروزه آیین بودا در چندین کشور خاور دور ،از جمله تایلند ،برمه ، سریلانکا ، چین ، ژاپن و کره نفوذ زیادی دارد.
ایین نفوسیوس اساس فرهنگ گروه های حاکم را در چین قدیم تشکیل می داد کنفوسیوس (صورت لاتینی شده نام کونگ فوتسو)،در قرن شیشم پیش از میلاد ، همزمان با بودا ، می زیست مانند لائوتسه، بنیاد گذار آیین تائو ، کنفوسیوس نیز معلم بود ، نه یک پیامبر دینی به شیوه رهبران دینی خاور نزدیک پیروان کنفوسیوس به او نه همچون یک خدای ، بلکه به عنوان "فرزانه ترین فرزانگان " می نگرند. یین کنفوسیوس بر آن است که زندگی بشر را با هماهنگی درونی طبیعت سازگار کند،و بر احترام به نیاکان تاکید می ورزند.آیین تائو اصول مشابهی باآیین کنفوسیوس دارد و بر اندیشه و تفکر و عدم خشونت به عنوان راهی برای رسیدن به زندگی متعالی تر تاکید می کند.اگر چه برخی از عناصر این ایین ها در اعتقادات و شیوه های عمل بسیاری از چینیها همچنان وجود دارند ،اما در نتیجه مخالفت جدی از جانب حکومت ، آیین کنفوسیوس و آیین تائو تا حد زیادی نفوذ خود را در چین از دست داده اند.

 

نظریه های دین :
رویکرد های جامعه شناختی نسبت به دین هنوز شدیدا تحت تاثیر اندیشه های سخ نظریه پرداز ”کلاسیک" جامعه شناسی ، یعنی مارکس، ورکهایم و وبر است. هیچ یک از این سه جامعه شناس خود مذهبی نبودند، و همگی فکر می کردند که اهمیت دین در دوران امروزی کاهش خواهد یافت.آنها بر این باور بودند که مذهب اساسا یک توهم است.طرفداران مذاهب مختلف ممکن است به طور کلی در مورد اعتبار اعتقاداتی که دارند و شعایری که در آ« مشارکت می کنند متقاعد شده باشند،با وجود این اصل گوناگونی مذاهب ،و ارتباط آشکارشان با انواع مختلف جامعه ،به عقیده یاین سه متفکر ،این ادعاها را ذاتا غیر قابل توجیه می سازد.کسی که در یک جامعه استرالیایی شکار گر و گرد آورنده ی خوراک به دنیا می آید آشکارا عقاید مذهبی متفاوتی با فردی خواهد داشت که در نظام کاستی هند یا جامعه کاتولیک اروپای قرون وسطی متولد شده است.

 

مارکس و دین :
کارل مارکس با وجود این که در این زمینه تاثیر زیادی بر جای گذاشته ،اما هر گز مذهب را به تفصیل مطالعه نکرده است اندیشه های او اکثرا از نوشته های تعدادی از مولفان علوم الهی و فلسفی اوایل قرن نوزدهم سر چشمه می گرفت یکی از این مولفان لودویگ فویرباخ بود ، که کتاب معروفی به نام جوهر مسیحیت نوشت.(feuerbach , 1841 , 1957 ) .بنا بر نظر فویرباخ ،دین عبارت است از عقاید و ارزشهایی که به وسیله انسانها در تکامل فرهنگیشان به وجود امده ، اما اشتباها به نیروی الهی یا خدایان نسبت داده شده است.از آنجائیکه انسانها تاریخ خود را کاملا درک نمی کنند ، معمولا ارزشها و هنجارهایی را که به طور اجتماعی ایجاد شده اند به اعمال خدایان نسبت می دهند.بدین سان داستان ده فرمن که توسط خداوند به موسی داده شده تفسیر اسطوره ای سرچشمه های اخلاقی است که حاکم بر زندگانی مومنان یهودی و مسیحی است.
فویرباخ می گوید مادام که ما ماهیت نمادهای دینی ای را که خودمان ایجاد کرده ایم درک نمی کنیم ،محکوم هستیم که اسیر نیروهای تاریخ که توانایی کنترل آنها را نداریم باشیم.فویرباخ اصطلاح بیگانگی را برای اشاره به وجود آوردن خدایان یا نیروهای الهی متمایز از انسانها به کار می برد.ارزشها و عقایدی که به وسیله ی انسانها به وجود آمده اد ناشی از موجودات بیگانه یا جداگانه – یعنی نیروهای دینی و خدایان – پنداشته می شوند.در حالی که اثرات بیگانگی در گذشته منفی بوده اند ، درک دین به عنوان بیگانگی ، به گفته ی فویرباخ ، نوید امید های فراوانی را برای آینده میدهد.به محض اینکه انسانها دربابند که ارزشهایی که به مذهب داده شده در واقع ارزشهای خود انهاست ، آن ارزشها به جای اینکه به زندگی پس از مرگ در جهان دیگر موکول گردند ، در این جهان قابل تحقق می شوند. قدرتهایی را که بنا بر باور های مسیحیت تنها خداوند داراست خود انسانها می توانند داشته باشند. مسیحیان معتقدند در حالی که خداوند قادر مطلق و مهربان مطلق است ، انسانها خود غیر کامل و ناقص هستند. اما فویر باخمعتقد بود توانایی بالقوه محبت و خوبی ، و قدرت کنترل زندگی خودمان ،در نهاد های اجتماعی انسانی وجود دارند و به محض اینکه ما ماهیت حقیقی آنها را درک کنیم ،می توانند تحقق یابند.
مارکس این نظر را می پذیرد که دین نشان دهنده از خود بیگانگی انسان است . اغلب تصور شده است که مارکس دین را رد می کرد ، اما این به هیچ وجه حقیقت ندارد.او می نویسد دین قلب یک دنیای بی قلب است – پناهگاهی در برابر خشونت واقعیت های روزانه. از نظر مارکس ، دین به صورت سنتی آن ناپدید خواهد شد ، و باید بشود ؛اما این از ان روست که ارزش های مثبتی که در دین تجسم یافته می تواند به صورت آرمانهای راهنمای بهبود سرنوشت بشریت در این جهان در آید،نه به این علت که خود آزمانها و ارزش ها اشتباه هستند.ما نباید از خدایانی که خودمان آفریده ایم بترسیم ، و باید از بخشیدن ارزشهایی به انها که خودمان میتوانیم تحقق دهیم خود داری کنیم.
مارکس در عبارت مشهوری اعلام کرد که دین "تریاک خلق " بوده است.دین سعادت و پاداشها را به زندگی پس از مرگ موکول می کند و پذیرش تسلیم طلبانه شرایط موجود را در این زندگی می آموزد. بدین سان با وعده ی انچه در جهان دیگر خواهد آ»د توجه از نابرابریها و بی عدالتیها در این جهان منحرف می شود. دین دارای یک عنصر نیرومند ایدئولوژیکی است : اعتقادات و ارزش های دینی غالبا نا برابریهای ثروت و قدرت را توجیه می کنند.برای مثال ، این آموزش که "فروتنان وارثان زمین خواهند بود "بیانگر نگرش های افتادگی و عدم مقاومت در برابر ستم است.

 

دورکهایم و شعایر دینی :
بر خلاف مارکس ، امیل دورکهایم بخش قابل ملاحظه ای از مطالعات خود را به بررسی دین اختصاص داد ، و به ویژه توجه خود را به دین در جوامع کوچک سنتی معطوف کرد. اثر دورکهایم به نام صور ابتدایی زندگی دینی ، که نخستین بار در سال 1912 منتشر گردید ،شاید پر نفوذ ترین مطالعه در جامعه شناسی دین باشد(durkheim , 1976) .دورکهایم دین را اساسا با نابرابریهای اجتماعی یا قدرت مرتبط نمی سازد ، بلکه آن را به طبیعت کلی نهادهای جامعه مربوط می کند.او مطالعه خود را بر مبنای بررسی توتم آیینی آن گونه که در جوامع بومی استرالیا معمول است قرار می دهد ، و استدلال می کند که توتم آیینی نمایانگر دین در ابتدایی ترین یا ساده ترین شکا آ« است – و عنوان کتاب او از اینجا گرفته شده است.
توتم ، همانگونه که گفته شد ،در اصل حیوان یا گیاهی بود که اهمیت نمادین خاصی را برای یک گروه داشت.توتم چیزی مقدس است ، که با حرمت به ان نگریسته می شود و با شعایر گوناگونی احاطه گردیده است.دورکهایم دین را بر حسب تمایز میان چیزهای مقدس و چیزهای نا مقدس تعریف می کند.او معتقد است که چیزهای مقدس و نمادها جدا از جنبه های عادی هستی – قلمرو چیزهای نا مقدس – در نظر گرفته می شوند.خوردن حیوان یا گیاه توتمی ، جز در مواقع تشریفاتی خاصی ،معمولا ممنوع گردیده است ، و این اعتقاد وجود دارد که توتم به عنوان چیزی مقدس واجد صفات الهی است که آن را از حیوانات دیگر که می توان شکار کرد ،یا گیاهانی که می توان گرد آوری و مصرف کرد ، کاملا جدا می کند.
چرا توتم مقدس است ؟ به نظر دورکهایم به این علت که توتم نماد خود گروه است ؛ نماینده ی ارزش هایی است که برای گروه یا اجتماع اهمیت اساسی دارند.حرمتی که مردم برای توتم در نظر می گیرند در واقع ناشی از احترامی است که برای ارزشهای اجتماعی اساسی قایل هستنددر دین وضوع پرستش در واقع خود جامعه است.
دورکهایم قویا این واقعیت را مورد تاکید قرار می دهد که ادیان هرگز فقط یک موضوع اعتقادی نیستند.همه ادیان متضمن اعمال تشریفاتی و شعایری منظمی هستند که در ان گروهی از مومنان گرد هم می ایند.در مراسم تشریفاتی جمعی ، حس همبستگی گروهی تایید و تقویت می شود.تشریفات افراد را از امور مربوط به زندگی اجتماعی نا مقدس دور کردهبه قلمرویی متاعلی وارد میکند. ، که در آن اعضای گروه خود را در ارتباط با نیروهای عالی تر احساس می کنند. این نیروهای عالی تر ، که به توتم ها یا تاثیرات الهی و یا خدایان نسبت داده می شوند ، در حقیقت بیان نفوذ و تاثیر جمع بر فرد است.
تشریفات و شعایر ، از نظر دورکهایم ، برای پیوند دادن اعضای گروه ضروری است. ازاین روست که انها نه تنها در وضعیت های عادی پرستش ، بلکه در بحران های گوناگون زندگی که در ان تغییرات وگذرهای عمده اجتماعی تجربه می شوند ، مانند تولد ،ازدواج و یا مرگ نیز یافت می شوند.عملا در همه جوامع ،تشریفات جمعی در زمانی که مردم مجبور به سازگار شدن با تغییرات عمده در زندگیشان هستند همبستگی گروهی را مجددا تائید می کند. شعایر تدفین نشان می دهد که ارزشهای گروه پس از در گذشت افراد به خصوص زنده می ماند،و بنا بر این وسیله ای برای مردم داغ دیده فراهم می کند که با شرایط تغییر یافته شان سازگار شوند.سوگوواری بیان خود به خودی اندوه نیست – یا ، دست کم ، فقط برای آنها که شخصا از مرگ متاثر شده اند چنین نیست.سوگواری وظیفه ای است که توسط گروه تحمیل می شود.
دورکهایم می گوید در فرهنگ های کوچک سنتی تقریبا همه جنبه های زندگی تحت نفوذ دین است.
تشریفات دینی هم اندیشه ها و مقولات فکری جدی را بوجود می آورند و هم ارزش ها ی موجود را مورد تائید مجدد قرار می دهند.دین تنها یک رشته احساسات و اعمال نیست ؛ بلکه در وافع نحوه اندیشیدن افراد را در فرهنگ های سنتی مشروط می کند. حتی اساسی ترین مقولات فکری ، از جمله تصور زمان و مکان ، نخستین بار بر حسب مقولات مذهبی تعریف شدند.برای مثال ، مفهوم" زمان " در اغاز از شمارش و فواصل موجود بین انجام دادن مراسم دینی پدید آمد .

 

انتظارات دورکهایم درباره ی دگرگونی دین :
دورکهایم معتقد است که با توسعه ی جوامع امروزین ، نفوذ ذهب رو به زوال می گذارد. تفکر علمی بیش از پیش جایگزین تبین مذهبی می شود، و اعمال تشریفاتی و شعایر تنها بخش کوچکی از زندگی افراد را اشغال می کنند.دورکهایم با مارکس هم عقیده است که دین سنتی – یعنی دینی که متضمن نیروهای الهی یا خدایان است – در استانه ی نا پدید شدن است . دورکهایم می نویسد "خدایان قدیمی مرده اند "با وجود این او می گوید که به مفهومی دین به شکل تغییر یافته ممکن است ادامه یابد.حتی در جوامع امروزین انسجام خود را مدیون شعایری هستند که ارزش های انها را مورد تایید مجدد قرار می دهد ؛ بنا بر این می توان انتظار داشت اعمال تشریفاتی جدیدی پدید آیند که جانشین مراسم تشریفاتی قدیمی شوند.درباره ی این که این اعمال تشریفاتی چه ممکن است باشد.نظر دورکهایم مبهم است ، اما به نظر می رسد که او بزرگ داشت ارزشهای انسان دوستانه و سیاسی مانند آزادی ، برابری و همکاری اجتماعی را در نظر دارد.
می توان استدلال کرد که اکثر دولت های صنعتی در واقع ادیان مدنی را ترویج کرده اند . در بریتانیا ، نمادهایی مانند پرچم ، سرودهایی مانند سرزمین امید و سرافرازی ، و شعایری مانند مراسم تاج گذاری ، همه در جهت تثبیت و تاکید مجدد راه و رسم زندگی بریتانیایی عمل می کنند (bellah , 1970 ) . این نماد ها با نهاد های دینی سنتی ، مانند کلیسای انگلستان پیوند دارند. بر عکس ، شوروی ، بر اساس اندیشه های مارکس ، اشکارا با دین سنتی مخالف است. با وجود این مارکس ، انگلس و لنین خود به نمادهای قدرتمندی در یک دین مدنی تبدیل شده اند که توسط دولت حمایت می شوند. جشنهای روز اول ماه مه که هر ساله در میدان سرخ مسکو برگزار می شود. و شعایر دیگر ، تعهد نسبت به آرمانهای انقلاب روسیه را تقویت می کند.
این که ایا در این زمینه ها نیز می توان از دین سخن گفت قابل بحث است ؛ این نمادها و شیوه های عمل در کنار ادیان سنتی وجود دارند. با وجود این به سختی میتوان انکار کرد که نماد ها و شعایر مدنی از مکانیسمهای اجتماعی همانند با انچه در شکلهای سنتی دین یافت می شوند ، بهره می جویند.

 

وبر و ادیان جهان :
دورکهایم استدلال های خود را بر مبنای تعداد اندی از نمونه ها قرار می دهد ، اگر چه ادعا می کند که اندیشه هایش بر مذهب به طور کلی تطبیق می کنند.در مقابل ، ماکس وبر به مطالعه وسیعی درباره ی ادیان سراسر جهان پرداخت . هیچ دانشمندی پیش از او ، یا تا کنون ، به کاری با چنین دامنه ی وسیع دست نزده است .
بیشتر توجه وبر بر انچه آن را ادیان جهانی نامیده است متمرکز بود – ادیانی که تعداد زیادی از مومنان را به خود جلب کرده اند و به طور قطعی بر مسیر تاریخ جهانی تاثیر گذارده اند.او مطالعات فصلی درباره ی آیینهای هندو ، بودا ، تائو ، و دین کهن یهود انجام داد.(weber, 1958, 1951, 1952 , 1963) و در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری(1976 ، که نخستین بار در 5- 4019 منتشر گردید ) و کتابها و مقالات دیگرش به طور گسترده درباره ی تاثیر مسیحیت بر تاریخ غرب نوشت.اما نتوانست مطالعه ی خود را که در باره ی اسلام طرح ریزی کرده بود به پایان برساند.
نوشته های وبر در باره ی دین با نوشته های دورکهایم از نظر توجه به ارتباط میان دین و دگرگونی اجتماعی (چیزی که دورکهایم چندان توجهی به آن نکرد.) فرق دارند . انها در نقطه ی مقابل آثار مارکس هستند، زیرا وبر استدلال می کند که دین لزوما نیرویی محافظه کار نیست؛بر عکس ؛ جنبشهای الهام گرفته از دین اغلب دگرگونی های اجتماعی چشمگیری به وجود اورده اند.بدین سان آیین پدوتستان – به ویژه پیوریتنیزم _ منبع شیوه ی نگرش سرمایه دارانه ی موجود در غرب امروزی بود.نخستین کارافرینان اکثرا از پیروان کالون بودند انگیزه ی انها برای موفقیت ، که به شروع توسعه اقتصادی در غرب کمک کرد ، در اصل از میل خدمت به خداوند سرچشمه گرفت.موفقیت مادی برای آنها نشانه ای از لطف الهی بود.
وبر تحقیق خود را درباره ی ادیان جهان به عنوان یک طرح واحد در نظر می گرفت.بحث او درباره ی تاثیر ایین پروتستان بر توسعه ی غرب جزئی از کوششی جامع برای درک تاثیر مذهب بر زندگی اجتماعی و اقتصادی در فرهنگ های مختلف استووبر با تحلیل ادیان شرقی نتیجه میگیرد که انها موانع غیر قابل عبوری در برابر توسعه ی سرمایه داری صنعتی ، آن گونه که در غرب رخ داد ، فراهم کردند.این نه از آن روست که تمدن های غیر غربی عقب مانده اند ؛انها صرفا ارزشهایی متفاوت با انچه را که در اروپا مسلط گردید پذیرفته اند.
وبر یاد آور می شود که در چین و هند قدیم در دوره های معینی توسعه قابل توجه تجارت ، صنعت و شهر نشینی وجود داشت،اما در این جوامع الگوهای اساسی دگرگونی اجتماعی که در ظهور سرمایه داری صنعتی در غرب دخالت داشت ، به وجود نیامد و دین عامل عمده ای در جلوگیری از این دگرگونی بود. برای مثال ، ایین هندو چیزی است که وبر ان را دین "آن جهانی " می نامد.این بدان معناست که ، عالی ترین ارزشهای ان بر گریز از رنجهای دنیای مادی به سوی سطح عالی ترین از هستی معنوی تاکید می کند. احساسات مذهبی و انگیزش هایی که آیین هندو به وجود می آورد معطوف به تسلط بر جهان مادی و شکل دادن به ان نیست..بر عکس ،ایین هندو به واقعیت مادی همچون حجابی می نگرد که علایق حقیقی را که بشریت باید به انها توجه داشته باشد پنهان می کند. ایین کنفوسیوس نیز مانع کوشش برای توسعه اقتصادی ، به مفهومی که در غرب درک می شود ، گردیده و به جای تسلط جدی بر جهان را تشویق کند همانهگی با ان را مورد تاکید قرار می دهد. اگر چه چین زمانی دراز قدرتمند ترین و از نظر فرهنگی توسعه یافته ترین در جهان بود،ارزشهای مسلط دینی آن همچون عاملی باز دارند در برابر تعهد شدید نسبت به توسعه ی اقتصادی به خاطر آن، عمل می کردند.
وبر مسیحیت را به مثابه یک دین رستگاری در نظر می گیرد ، که متضمن این عقیده است که انسانها اگر اعتقادات دینی را بپذیرند و از اصول اخلاقی آ« پیروی کنند می توانند رستگار شوند.مفاهیم گناه ، و نجات یافتن از گناه کاری به مرحمت خداوند در اینجا دارای اهمیت هستند.اینمفاهیم نوعی تنش و پویایی عاطفی ایجاد می کنند که اساسا در ادیان شرقی وجود ندارد.ادیان رستگاری یک جنبه ی انقلابی دارند.در حالی که ادیان شرق یک نگرش انفعالی نسبت به نظم موجود در درون مومن پرورش می دهند،مسیحیت متضمن مبارزه ای دایمی علیه گناه است ، و از این روی می تواند علیه وضع موجود شورش بر انگیزد.رهبران دینی – مانند عیسی ظهور میکنند که اصول عقاید را از نو به شیوه ای تفسیر می کنند که ساخت قدرت را به رویارویی فرا خواند.

 

ارزیابی :
مارکس ،دورکهایم و وبر هر یک برخی از ویژگی های کلی و مهم دین را تشخیص می دهند،و از بعضی جهات نظریات انها مکمل یکدیگر است مارس حق دارد ادعا کند که دین اغلب دارای تبعات ایدئولوژیکی است ، که به توجیه منافع گروههای حاکم حاکم بر زیان دیگران کمک می کند. موارد بی شمار ان در تاریخ وجود دارند.به عنوان مثال ،تاثیر مسیحیت را بر کوشش های استعمار گران اروپایی برای اینکه فرهنگ های دیگر را تابع حاکمیت خود قرار دهند در نظر بگیرید..مبلغان مسیحی که می خواستند اقوام کافر را به ایین مسیحی در اورند بدون تردید صادق بودند ، با وجود این نتیجه ی آموزش های انها کمک به نابودی فرهنگ های سنتی و تحمیل سلطه ی سفید پوستان بود. فرقه های مختلف مسیحی تقریبا همگی بردگی را در امریکا و سایر نقاط جهان تا قرن نوزدهم تحمل ، یا ائید می کردند. اموزه هایی به وجود امد که ادعا می کردند بردگی بر مبنای قانون الهی استوار است ، و بردگان نافرمان مرتکب گناه در برابر خداوند و نیز اربابانشان می شوند( tamp , 1956)
با وجود این وبر مسلما حق دارد بر تاثیر مختل کننده ، و اغلب انقلابی آرمانهای دینی بر نظامهای اجتماعی مستقر تاکید کند.به رغم پشتیبانی اولیه کلیساها از بردگی در امریکا ، بسیاری از رهبران کلیسا بعدا نقشی اساسی در مبارزه برای الغا ی آن بازی کردند.اعتقادات مذهبی جنبش های اجتماعی بسیاری را بر انگیخته اند که خواهان سرنگونی نظامهای غیر عادلانه اقتدار بوده اند و ، برای مثال ، نقش برجسته ای در جنبش های حقوقی مدنی دهه 1960 در امریکا بازی کرده اند.دین همچنین بر دگر گونی اجتماعی - که اغلب باعث خون ریزی بسیار می گردد – از طریق برخوردهای مسلحانه و جنگهایی که به خاطر انگیزه های مذهبی صورت می گیرد تاثیر گذارده است.
این تاثیرات جدایی افکنانه دین ، که در تاریخ کاملا نمایان است در اثر دورکهایم مورد بحث قرار نگرفته اند. دورکهایم بیش از همه بر نقش دین در تقویت بهم پیوستگی اجتماعی تاکید می کند. با وجود این می توان از اندیشه های او علاوه بر همبستگی برای تبیین جدایی دینی ، ستیزه و دگر گونی نیز استفاده کرد.روی هم رفته ، بسیاری از نیروهای احساسی که ممکن است بر ضد گروه های مذهبی دیگر به وجود اید از تعهد نسبت به ارزش های دینی که در درون هر یک از اجتماعات مومنان پدید می اید ناشی می شود.
از جمله ارزشمند ترین جنبه های نوشته های دورکهایم تاکید او بر شعایر و تشریفات است.همه ادیان متضمن اجتماعات منظم مومنان اند،که در انها دستورات مربوط به شعایر رعایت می گردد.همان گونه که او به درستی خاطر نشان میسازد،اعمال تشریفاتی تغییرات عمده ی زندگی را نیز مشخص می کنند – یعنی تولد ،ورود به بزرگ سالی (شعایر مربوط به بلوغ در بسیاری از فرهنگ ها یافت می شود.)، ازدواج و مرگ در باقیمانده موضوع ما از اندیشه های هر سه مولف استفاده خواهیم کرد.نخست به انواع مختلف سازمان دینی نظر می افکنیم ، و نقش های گوناگونت جنسیت را در شیوه ی عمل مذهبی ملاحظه می کنیم. ان گاه به بحث درباره ی جنبش های دینی که به رویا رویی با نظم اجتماعی موجود می پردازند - جنبش های هزاره ای در اروپای قرون وسطی و برخی فرهنگ های غیر اروپایی در قرن بیستم - خواهیم پرداخت.سپس یکی از مهم ترین موارد احیای مذهبی در دوران کنونی ، یعنی ظهور بنیاد گرایی اسلامی را ، پیش از گفتو گو درباره ی دین در جوامع غربی امروز ، مورد بحث قرار خواهیم داد.

 

انواع سازمان دینی :
وبر تروئلچ و فرقه های مذهبی
همه ادیان متضمن اجتماعات مومنان اند،اما این اجتماعات به شیوه های مختلفی سازمان داده می شود . یکی از شیوه های طبقه بندی سازمانهای دینی نخستین بار توسط ماکس وبر و همکارانش ، مورخ دینی ارنست تروئلچ مطرح گردید(troeltsch , 1981 ) .وبر تروئلچ میان کلیسا ها و فرقه ها تمایز قائل گردیدند.کلیسا یک مجمع دینی بزرگ کاملا استقرار یافته است – مانند کلیسای کاتولیک یا کلیسای انگلستان . فرقه یک گروه بندی کوچکتر و کمتر سازمان یافته مومنان متعهد است ، که معمولا در اعتراض علیه کلیسایی تاسیس می گردد – مانند فرقه هایی که کالونیست ها یا متدیست ها بنیاد نهاده اند.کلیسا ها معمولا ساخت رسمی و بوروکراتیک ، همراه با سلسله مراتبی از مقامات مذهبی دارند ، و بیشتر چهره محافظه کارانه مذهب را به نمایش می گذارند ، زیرا جز لاینفک نظم نهادی موجودند. بیشتر طرفداران انها فرزندان کارمندان کلیسا هستند.
فرقه ها نسبتا کوچک اند و معمولا هدف انها یافتن و دنبال کردن راه حقیقی است ، و به کناره گیری از جامعه و فرو رفتن در اجتماعات خودشان گرایش دارند و اعضای فرقه ها کلیساهای رسمی را فاسد می دانند. بیشتر فرقه ها مقامات رسمی معدودی داشته یا فاقد مقامات رسمی هستند ، و همه ی اعضا به عنوان شرکت کننده گان هم پایه و برابر در نظر گرفته می شوند. نسبت اندکی از افراد در فرقه ها متولد می شوند ، اما بیشتر آنها به منظور پیشبرد اعتقاداتشان فعالانه به فرقه ها می پیوندند.

 

بکر: مذاهب و کیش ها :
مولفان دیگر سنخ شناسی کلیسا / فرقه های مذهبی را که در اصل توسط وبر و تروئلچ مطرح گردیده بیشتر توسعه داده اند.یکی از نمونه های ان کار ها وارد بکر است که دو نوع دیگر به آن افزوده است: مذهب و کیش (becker , 1950 ) .مذهب فرقه ای است که ارام شده است و به جای این که یک گروه اعتراضی فعال باشد به یک گروه نهادی شده تبدیل گردیده است. فرقه هایی که در یک دوره زمانی باقی میمانند به طور اجتناب ناپذیر به مذهب تبدیل می شوند. بدین سان کالونیسم و متدیسم در طی شکل گیری اولیه شان ، که شور و اشتیاق زیادی در میان اعضای خود ایجاد می کردند فرقه بودند ؛ اما در طول سالها معتبر تر شده اند . مذاهب کم و بیش توسط کلیساها مشروع شناخته می شوند و در کنار آنها وجود داشته ،غالبا به گونه ای هماهنگ با انها همکاری می کنند .
کیش به فرقه شباهت دارد اما با تاکید ات متفاوت . کیشها کم منسجم ترین و کم دوام ترین سازمانهای
دینی هستند و از افرادی ترکیب شده اند که ارزشهای جامعه خارج را رد می کنند . توجه آنها معطوف به تجربه ی فردی است ،و افراد هم فکر را گرد هم می آورن .افراد رسما به یک کیش نمی پیوندند ، بلکه از نظریه های خاص یا شیوه های رفتار مقرر شده معینی پیروی می کنند.اعضا معمولا می توانند ارتباطات مذهبی دیگری نیز داشته باشند.کیش ها نیز ، مانند فرقه ها ، غالبا پیرامون یک رهبر الهام بخش تشکیل می شوند . گروه های معتقد به احضار ارواح ، طالع شناسی یا مراقبه متعالی از جمله کیشهای موجود در غرب امروزند.

 

ارزیابی :
چهار مفهومی که هم اکنون مورد بحث قرار گرفت برای تحلیل جنبه های سازمان دینی مفیدند ،اما باید با احتیاط به کار برده شوند ، تا حدی از آن روی که انها فقط سنتهای مسیحی را منعکس می کنند.همان گونه که در مورد اسلام دیده می شود ،در ادیان غیر مسیحی همیشه یک کلیسای مشخص جدا از نهادهای دیگر وجود ندارد،و سایر ادیان رسمی یک سلسله مراتب بوروکراتیک توسعه یافته ندارند .برای مثال ، ایین هندو ،دینی است که از نظر درونی انچنان نا متجانس است که به سختی می توان در درون آن ویژگی های سازمان بوروکراتیک را یافت. همچنین اطلاق عنوان مذاهب به تقسیمات فرعی گوناگون ایین هندو نیز مفهو.می نخواهد داشت.
مفاهیم فرقه و کیش شاید کاربرد گستره ای داشته باشند،اما باز هم در اینجا تا اندازه ای احتیاط ضروری است. گروهبندیهای فرقه مانند اغلب در درون ادیان عمئه جهان وجود داشته اند.انها بیشتر ویژگی هایی را که خصیصه فرقه های غربی است – مانند تعهد ،انحصاری بودن و انحراف از دین رسمی – نشان می دهند. اما ،بسیاری از این گروه ها ، برای مثال در ایین هندو ، بیشتر شبیه اجتماعات قومی سنتی هستند تا فرقه های مسیحی(Wilson,1982 ) . بسیاری از این گونه گروه ها فاقد شور و اشتیاق مومنان حقیقی اند که معمولا در مسیحیت یافت می شود زیرا در ادیان اخلاقی شرق تساهل نسبت به نگرش ها ی گوناگون بیشتر است.یک گروه می تواند بی انکه لزوما با مخالفت از جانب سازمانهای جا افتاده تر رو به رو شود راه ویژه خود را در پیش گیرد .اصطلاح کیش کاربرد گستردهای دارد،و برای مثال ،می تواند در مورد بعضی انواع جنبش هزاره ای مسیحی به کار برده شود ف با این حال ، این جنبش ها غالبا بیشتر شبیه فرقه ها هستند تا انواع کیش که بکر در تنظیم این مفهوم در نظر داشته است.
مفاهیم کلیسا ، فرقه و مذهب ممکن است تا اندازه ای وابسته به فرهنگ باشند؛اما در تحلیل تنشی که همه ادیان معمولا بین گرایش به احیا و نو اوری از یک سو و نهادی شدن از سوی دیگر ،به وج

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله چگونه می توانیم در دنیایی بدون خدا زندگی کنیم

تحقیق درباره ی خوف از خدا

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره ی خوف از خدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره ی خوف از خدا


تحقیق درباره ی خوف از خدا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه15

 

فهرست مطالب

 

در قلمرو آداب اجتماعى

- با گوینده

فارغ شود.

2- با استاد

خوف از خدا

بر انسان واجب است تا زمانى که در دار تکلیف و سراى مسؤولیت به سر مى برد از عظمت حضرت حق و حکم و داورى اش در قیامت و عذاب سوزان جاویدى که براى منکرین و مخالفین آماده کرده است بترسد .

محصول و میوه ى پرمنفعت این گونه ترس بدون تردید خوددارى از معاصى و گناهان است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قال النبى : من مشى إلى ذى قرابة بنفسه وماله لیصل رحمه أعطاه الله عزّ وجل أجر مائة شهید وله بکل خطوة أربعون ألف حسنة ویمحى عنه أربعون ألف سیئة ویرفع له من الدرجات مثل ذلک وکأنما عبد الله مائة سنة صابرا محتسبا .

امالى صدوق : 431 ، المجلس السادس والستون ، حدیث 1 ; بحار الانوار : 71 / 89 ، باب 3 ، حدیث 6 .

2 ـ عن أبى بصیر ، عن أبى عبد الله (علیه السلام) ، قال : سمعته یقول : إن الرحم معلقة بالعرش یقول اللهم صِل من وصلنى واقطع من قطعنى وهى رحم آل محمد وهو قول الله عز و جل ( الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ ) ورحم کل ذى رحم .

کافى : 2 / 151 ، باب صلة الرحم ، حدیث 7 ; وسائل الشیعه : 21 / 534 ، باب 17 ، حدیث 27790 : 2 / 493 .

 

صفحه 144

 

انسان وقتى بترسد که وجودى عظیم چون حضرت حق مراقب و مواظب اوست ، و در هیچ لحظه اى و در هیچ مکانى و در خلوت و آشکارى از او غایب نیست ، و بداند که محصول تلخ گناه ، گرفتارى شدید در حسابرسى و سپس دچار شدن به دوزخ است ، یقیناً از گناه خوددارى مى کند . بنابراین حالت خوف در این جهت از عالى ترین حالات انسان و از برترین مکارم و محاسن اخلاقى است .

امام صادق (علیه السلام) به یکى از یارانش به نام اسحاق بن عمار فرمود :

اى اسحاق ! از خدا بترس چنان که گویى او را با دو چشم سر در برابر خود مى بینى ، و اگر تو او را نمى بینى بى تردید او تو را مى بیند ; و اگر اعتقادت بر این باشد که او تو را نمى بیند یقیناً کافر شده اى ; و اگر معتقدى که تو را مى بیند آن گاه در برابر دید او دست به گناه بزنى مسلماً او را از پست ترین بینندگان قرار داده اى !!(1)

و نیز آن حضرت فرمود :

مَن عَرَفَ اللهَ خَافَ اللهَ ، وَمَن خَافَ اللهَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنِ الدُّنیَا(2) .

کسى که خدا را بشناسد خداترس مى شود و کسى که خداترس شود لذت ها و شهواتى را که موجب خشم خداست ترک مى کند .

رسول خدا فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن إسحاق بن عمار ، قال : قال أبو عبد الله (علیه السلام) : یا إسحاق ! خف الله کأنک تراه ، وإن کنت لا تراه فإنه
یراک ، وإن کنت ترى أنه لا یراک ، فقد کفرت ، وإن کنت تعلم أنه یراک ثم برزت له بالمعصیة فقد جعلته من أهون الناظرین .

اصول کافى : 2 / 67 ، باب الخوف و الرجاء ، حدیث 2 ; بحار الانوار : 67 / 355 ، باب 59 ، حدیث 2 .

2 ـ اصول کافى : 2 / 68 ، باب الخوف و الرجاء ، حدیث 4 ; مشکاة الانوار : 117 ، الفصل الرابع فى الخوف و الرجاء .

 

صفحه 145

 

کسى که گناه کبیره یا شهوتى به او عرضه شود و او به خاطر ترس از خدا از آن اجتناب ورزد ، خدا آتش را بر او حرام مى کند و از فزع و ترس اکبر او را امان مى دهد و آنچه را در قرآن به او وعده داده : که : براى هرکس که از مقام پروردگارش بترسد در بهشت است ،(1) وفا مى کند(2) .

کفن دزد بنى اسرائیلى

حضرت زین العابدین (علیه السلام) حکایت مى کند : مردى در بنى اسرائیل قبور را مى شکافت و کفن مردگان را مى دزدید !

همسایه اى داشت بیمار شد و بر مرگ خویش و از این که نبش قبر شود و کفنش را بدزدند ترسید . کفن دزد را خواست و گفت : من چگونه همسایه اى براى تو بودم ؟ گفت : بهترین همسایه . گفت : به تو حاجتى دارم . کفن دزد گفت : حاجتت را برآورده مى کنم . همسایه دو کفن نزد او گذاشت و گفت : دوست دارم بهترینش را بردارى و هنگامى که من دفن شدم گورم را براى بردن کفنم نشکافى . کفن دزد از برداشتن کفن خوددارى مى کرد ولى همسایه بر اصرارش مى افزود تا پذیرفت . همسایه از دنیا رفت . هنگامى که دفن شد نبّاش گفت : این میت دفن شد ، چه علم و بصیرتى براى اوست که بفهمد من کفن او را مى دزدم یا نمى دزدم ، هر آینه مى روم و قبرش را مى شکافم و کفنش را مى برم !!

چون قبرش را شکافت شنید ندا دهنده اى ندا مى دهد : این کار زشت را انجام مده .

نبّاش خاک روى قبر ریخت و به خانه بازگشت و از گذشته اش توبه ى حقیقى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الرحمن ( 55 ) : 46 .

2 ـ من لا یحضره الفقیه : 4 / 13 ، باب ذکر جمل من مناهى النبى ( ص ) ; بحار الانوار : 67 / 365 ، باب 59 ، حدیث 13 .

کرد ، سپس به فرزندانش گفت : من چگونه پدرى براى شما بودم ؟ گفتند : پدر خوبى بودى . گفت : مرا به شما حاجتى است . گفتند : هر حاجتى دارى بگو ان شاء الله به انجامش اقدام مى کنیم . گفت : هنگامى که من از دنیا رفتم مرا به آتش بسوزانید ، چون خاکستر شدم در برابر تندبادى نصف خاکسترم را به سوى دریا و نصف دیگر را به جانب خشکى بر باد دهید .

فرزندان به پدر تعهد دادند که این کار را انجام دهند . پس از مرگش و انجام وصیتش خداى توانا خاکسترش را جمع کرد و به او حیات بخشید و گفت : چه چیز تو را واداشت که چنان وصیتى به فرزندانت بنمایى ؟ گفت : به عزتت سوگند بیم از تو . خداى بزرگ فرمود : من طلبکارانت را راضى مى کنم ، و تو را از خوفم ایمنى مى بخشم ، و گناهانت را مى آمرزم(1) .

جوان خائف

یکى از یاران پیامبر مى گوید : روز بسیار گرمى پیامبر خدا در میان ما در سایه ى درختى خود را از حرارت آفتاب دور نگاه داشت . ناگهان مردى آمد و پیراهنش را از بدنش در آورد و شروع کرد به غلط زدن روى ریگ هاى داغ ، گاهى پشتش را و گاهى رویش را به حرارت آن ریگ ها داغ مى کرد و مى گفت : بچش ! آنچه از عذاب نزد خداست ، سخت تر از کارى است که تو انجام مى دهى !

پیامبر کار او را مى نگریست تا آن مرد از عملش فارغ شد و لباسش را پوشید و روى به رفتن کرد . پیامبر با دستش به او اشاره فرمود و او را نزد خود خواست و گفت : اى بنده ى خدا ! کارى را از تو دیدم که از دیگر مردم ندیده بودم ، چه عاملى تو را به این کار واداشت ؟ گفت : خوف از خدا . پیامبر فرمود : بى تردید

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق : 327 ، المجلس الثالث والخمسون ، حدیث 3 ; بحار الانوار : 67 / 377 ، باب 59 ، حدیث 22 .

حق خوف از خدا را ادا کردى ، پروردگارت به اهل آسمانها به خاطر تو مباهات مى کند ; سپس رو به اصحابش کرد و فرمود : اى حاضرین ! نزد او بروید تا براى شما دعا کند . پس نزد او رفتند و او هم براى آنان دعا کرد و در دعایش گفت : پروردگارا کار ما را بر هدایت قرار ده ، و تقوا را توشه ى ما مقرّر فرما ، و بهشت را جایگاه ما کن(1) .

بیم از بدى حساب

امام صادق (علیه السلام) به مردى فرمود : فلانى ، تو را با برادرت چه مى شد ؟ گفت : فدایت شوم حقى بر او داشتم خواستم حقم را از او وصول کنم ، کار به نزاع کشید . حضرت فرمود : به من بگو معناى آیه ى ( ویخافون سوء الحساب ) چیست ؟ آیا معنایش این است که مى ترسند خدا بر آنان ستم و ظلم روا دارد ؟ نه به خدا سوگند ، بلکه مى ترسند حسابشان را به دقت برسد و مو را از ماست بکشد(2) .

امام صادق (علیه السلام) فرمود : سوء حساب همان دقت سخت و خرده گیرى است . و نیز فرمود : معنایش این است که گناهان را به حساب آورد و حسنات را حساب نکند(3) .

صبر و استقامت

خواجه نصیر الدین طوسى (رحمه الله) در معناى صبر مى فرماید : صبر ، بازداشتن نفس از بى تابى در برابر ناملایمات و مصایب است . صبر باطن را از اضطراب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق : 340 ، المجلس الرابع و الخمسون ، حدیث 26 ; بحار الانوار : 67 / 378 ، باب 59 ، حدیث 23 .

2 ـ تفسیر عیاشى : 2 / 210 ، حدیث 40 ; بحار الانوار : 7 / 266 ، باب 11 ، حدیث 28 .

3 ـ تفسیر عیاشى : 2 / 210 حدیث 39 ; بحار الانوار : 7 / 266 ، باب 11 ، حدیث 27 .

و زبان را از شکایت و اعضا و جوارح را از حرکات غیرعادى بازمى دارد .

صبر بر عبادات و طاعات و بلاها و مصایب و گناهان و معاصى ، انسان را از افتادن در جاده ى انحراف و سرنگون شدن در چاه هلاکت و تسلیم شدن در برابر طاغوت ها و شیطان ها و از این که دینش را از دست بگذارد در مصونیت و حفاظت مى برد .

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : آزاد ، در همه ى حالات آزاد است ; اگر حادثه اى به او برسد استقامت و شکیبایى مىورزد ، و اگر مصایب شکننده بر او هجوم کنند او را نمى شکنند ، و اگر اسیر شود یا شکست بخورد یا آسانى اش به سختى تغییر یابد زیانى نمى بیند ; چنان که یوسف صدیق امین به بردگى رفتن و شکست و اسارتش به آزادى اش زیان نرساند و تاریکى چاه و وحشت و آنچه به او رسید به او ضرر نزد ; و خدا جبارى را که بر او ستم ورزید ـ پس از آن که ارباب بود ـ برده ى یوسف نمود ، پس او را به رسالت و پیامبرى فرستاد و به وسیله ى او بر امتى رحم کرد . آرى ، صبر این چنین است ، خیر و خوشى و خوبى به دنبال آن است ; پس صبر کنید و وجودتان را به صبر وادارید تا به پاداش و اجر و ثمرات صبر برسید(1) .

حضرت باقر (علیه السلام) فرمود :

الجَنّةُ مَحفُوفةٌ بِالمَکارِهِ وَالصَّبرِ ; فَمَن صَبَرَ عَلىَ المَکارِهِ فِى الدُّنیَا دَخلَ الجَنّةَ . وجهنَّم محفُوفَةٌ بِاللَّذاتِ وَالشَّهواتِ ; فَمَن أعطَى نَفسَهُ لَذَّتَهَا وَشَهْوَتَها دَخَلَ النَّارَ(2) .

بهشت پیچیده به ناگوارى ها و صبر است ; پس کسى که در دنیا بر ناگوارى ها صبر کند وارد بهشت مى شود . و دوزخ پیچیده به لذت ها و خواسته هاى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کافى : 2 / 89 ، باب الصبر ، حدیث 6 ; مشکاة الانوار : 21 ، الفصل الخامس ، فى الصبر .

2 ـ کافى : 2 / 89 ، باب الصبر ، حدیث 7 ; بحار الانوار : 68 / 72 ، باب 62 ، حدیث 4 .

نامعقول است ; پس کسى که لذت ها و خواسته هاى نامعقول را به نفس خود دهد وارد آتش مى شود .

انفاق در پنهان و آشکار

انفاق و هزینه کردن مال در راه خدا هنگامى صورت مى گیرد که انسان آلوده به بخل نباشد . انفاق میوه ى شیرین مکرمت اخلاق است .

امام صادق (علیه السلام) فرمود :

إنّ صَدَقَةَ النَّهارِ تَمِیثُ الخطیئَةَ کَما یَمِیثُ الماءُ المِلحَ ، ; وَإنَّ صَدَقَةَ اللَّیلِ تُطْفِىءُ غَضَبَ الربِّ جَلّ جَلالُه(1) .

صدقه و انفاق روز گناه را حلّ مى کند چنان که آب ، نمک را حل مى کند ; و صدقه ى شب خشم پروردگار بزرگ را خاموش مى نماید .

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود :

 . . . وَصَدقةُ السرّ فإنّها تَذهبُ الخَطیئةَ وَتُطفِئُ غَضَبَ الربِّ . . .(2) .

و صدقه و انفاق پنهان گناه را از بین مى برد و خشم پروردگار را خاموش مى کند .

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود :

صَدقَةُ العَلانِیَةِ تَدفَعُ سبعینَ نوعاً مِن البَلاءِ وَصدَقةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الربِّ(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق : 367 ، المجلس الثامن و الخمسون ، حدیث 15 ; بحار الانوار : 93 / 176 ، باب 21 ، حدیث 1 .

2 ـ امالى طوسى : 216 ، المجلس الثامن ، حدیث 380 ; بحار الانوار : 93 / 177 ، باب 21 ، حدیث 9 .

3 ـ ثواب الاعمال : 143 ، ثواب الصدقة العلانیة ; بحار الانوار : 93 / 179 ، باب 21 ، حدیث 20 .

صدقه ى آشکار هفتاد نوع از بلا را دفع مى کند و صدقه ى پنهان خشم پروردگار را خاموش مى کند .

دفع بدى با خوبى

در رابطه با دفع بدى با خوبى در معارف اسلامى چند معنا ذکر شده است .

1 ـ پیامبر به معاذ بن جبل فرمود :

إذا عَمِلَتْ سَیّئةً فَاعْمَلْ بِجَنبِهَا حَسنةً تَمحَها(1) .

هنگامى که مرتکب کار بدى شدى ، کار خوبى در کنار آن انجام ده تا آن را محو و نابود کند .

2 ـ بدى دیگران را با خوبى کردن به آنان دفع مى کنند(2) .

3 ـ بدى گناه را با توبه دفع مى کنند(3) .

در رابطه با نماز که در آیات سوره ى رعد ـ آیاتى که توضیح آن را خواندید ـ آمده در بخش دوم همین نوشتار آیات و روایاتى ذکر شد که در اینجا نیازى به تکرار آنها نمى بینم .

آنچه توضیح داده شد و باید از آنها به عنوان زیبایى هاى اخلاق و حسنات نفسى یاد کرد وسایل و علل و سبب هایى هستند که در دنیا زندگى انسان را آراسته به امنیت و نورانیت و پاکى مى کنند ، و در آخرت انسان را از ناگوارى ها نجات و به بهشت جاویدان مى رسانند .

البته وسایل نجات منحصر به همین امور نیست ، بلکه روزه و زکات و حج و خمس و امر به معروف و نهى از منکر و توبه از گناه و . . . نیز از وسایل نجات در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البیان : 6 / 289 .

2 ـ مجمع البیان : 6 / 289 .

3 ـ مجمع البیان : 6 / 289 .

دنیا و آخرتند .

اگر انسان به امور واجب و حسنات اخلاقى ، مستحبات ـ به خصوص مستحبات مالى و بویژه زیارت هاى مستحب ـ را هم بیفزاید پاداش و اجرش افزایش مى یابد .

در قلمرو آداب اجتماعى

در مباحث معاشرتى، نحوه استفاده از قدرت شنوایى و به تعبیردیگر خوب شنیدن و درست گوش دادن، نقش مهمى دارد. بى‏اعتنایى‏به حرفهاى گوینده، نشان بى‏ادبى است. بر عکس، حسن توجه و ابرازعلاقه، علامت ادب و تربیت اجتماعى و بها دادن به موقعیت انسانى‏مخاطب و گوینده به شمار مى‏آید.

رسول خدا(ص) به حرفهاى دیگران گوش مى‏داد، حتى به سخن‏آنان که بیماردل بودند و روى اغراض شوم، حرفهایى مى‏زدند.پیامبر(ص)، دو گوش شنوا براى آنان بود; تا حدى که آنان به ستوه‏مى‏آمدند و از روى طنز مى‏گفتند: «او گوش است‏». خداوند دستورمى‏دهد که به آنان بگو اگر گوش هم هست، براى شما گوش خوبى‏است، به خدا ایمان دارد و به حرفهاى مؤمنین نیز باور دارد:

«یقولون هو اذن، قل اذن خیر لکم، یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین.» (2) .

آنان از روى آزار، لقب «گوش‏» به پیامبر(ص) مى‏دادند، تا او راخوش‏باور، ساده‏لوح و سطحى قلمداد کنند. ولى پیامبر(ص)، این‏شیوه را براى جلوگیرى از فتنه‏انگیزى آنان و دستیابى به سوژه‏هاى‏تبلیغاتى براى معارضه و مبارزه اتخاذ کرده بود. شاید اینگونه سکوت‏کردن و گوش دادن، بهترین شیوه خنثى کردن توطئه‏هایى باشد که‏مى‏خواهند حرف بکشند و سوژه درست کنند.

به قول صائب تبریزى:

نیست درمان مردم کج‏بحث را جز خامشى.

ماهى لب بسته، خون در دل کند قلاب را.

آیه قرآن، ضمن اینکه از اخلاق خوش پیامبر اسلام ستایش‏مى‏کند، اعتماد او را تنها نسبت‏به حرفهاى مؤمنان بیان مى‏دارد.

حسن سلوک و رفتار، ایجاب مى‏کند که انسان در ظاهر، حالت‏پذیرش و قبول از خودش نشان دهد، هر چند در دل، نپذیرفته باشد. یااگر کسى خبر، داستان یا مطلبى را باز مى‏گوید، باید چنان با علاقه گوش‏فرا داد که تصور شود نمى‏دانیم و از زبان او براى اولین بار است که‏مى‏شنویم; نه اینکه با بى‏اعتنایى، نشان دهیم که آن را شنیده وخوانده‏ایم و از آن مطلعیم! استاد هم اگر درس را توضیح مى‏دهد، یاپاسخ سؤالمان را مى‏گوید، باید این «شوق شنیدن‏» را ابراز داریم، تا او باعلاقه پاسخ دهد... «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.».

اینک به چند نمونه از این موارد اشاره مى‏کنیم; که در روایات ماهم از این مقوله با عنوان «حسن الاستماع‏» - خوب گوش دادن - یاد شده‏است.

1- با گوینده

نسبت‏به سخنان هر گوینده باید تحمل و صبورى نشان داد و به آن‏گوش داد، تا کلامش به پایان برسد. بریدن حرف دیگرى شیوه‏اى‏ناپسند و دلیل کم‏ظرفیتى و بى‏ادبى است.

در سیره اخلاقى حضرت رسول(ص) و مجلس آن حضرت، آمده‏است که:

«من تکلم، انصتوا له حتى یفرغ‏»; (3) .

کسى که سخن مى‏گفت، به او گوش مى‏دادند، تا سخنش به پایان‏برسد.

البته این تعلیمى بود که از مجالست‏با اسوه ادب و اخلاق،حضرت رسول(ص)، آموخته بودند و خود آن حضرت عملا چنین‏بود و با رفتار به آنان اینگونه درس آموخته بود.

در باره حضرت رضا(ع) نیز، از ابراهیم بن‏عباس روایت است که:

«و ما رایت قطع على احد کلامه حتى یفرغ منه‏»; (4) .

آن حضرت را هرگز ندیدم که سخن کسى را قطع کند، مگر آنکه آن‏شخص از سخن خویش فارغ شود.

2- با استاد

امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق، مى‏فرماید:

«و حق سائسک بالعلم، التعظیم له و التوقیر لمجلسه وحسن الاستماع الیه‏»; (5) .

حق آن کس که عهده‏دار آموزش تو است، آن است که احترامش‏کنى، مجلس او را بزرگ و گرامى بدارى و به او خوب گوش دهى.

شنونده نباید خود را داناتر از گوینده و استادش فرض کند و به‏گفته‏هاى او گوش ندهد، یا بى‏اعتنایى کند، یا تصور کند هر چیز رامى‏فهمد و نیازى به شنیدن و گوش دادن ندارد.

«شهید ثانى‏»، نسبت‏به تمرکز حواس و استماع دقیق سخنان استاد وارج نهادن به توضیحات او چنین مى‏نویسد:

«شاگرد، نباید در ادامه هر نوع سخن و گفتگوى استاد، وقفه‏اى‏ایجاد کند و پیوستگى کلام او را [با حرف زدن خود] از هم بگسلد. اونباید در بیان مطلب بر استاد سبقت‏بگیرد و در خط مشى گفتار اوخویشتن را در مسیر گفتار او آورده و با وى هماوردى کند، بلکه بایددرنگ نماید که سخن استاد به پایان برسد و سپس سخن خود را به میان‏آورد. آنگاه که استاد با او گفتگو مى‏کند و یا در جمع حاضران جلسه‏درس، سرگرم بحث و مذاکره است، نباید با شاگردان دیگر صحبت‏کند، بلکه موظف است‏سراپا گوش گردد و درس استاد را کاملا استماع‏نموده و تمام حواس و قواى خود را به منظور درک و فهم بیان اومتمرکز سازد. اگر استاد، ضمن بیان مطلب، حکمتها و نکات دقیقى رابازگو نماید و یا در توضیح مساله‏اى به داستان یا شعرى تمثل جوید وشاگرد نیز از این حکمتها و نکات و داستان و شعر، آشنایى قبلى داشته‏باشد [نباید خود را از این گونه شواهد بى‏نیاز جلوه داده و از استاد، روى برگرداند، بلکه] باید بعنوان یک فرد ناآگاه و خالى الذهن، با تمام‏دقت‏به گفتار استاد گوش فرا دهد و چنین وانمود کند که با عطش شدیدو علاقه وافرى خواهان چنان مطالبى است ...». (6) .

3- با نصیحتگر

هر کس به موعظه و پند و راهنمایى دیگرى مى‏پردازد، دوست‏دارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علایم پذیرش و تاثیر وقبول را در او ببیند.

امام سجاد(ع) در باره حق نصیحتگر بر نصیحت‏شونده مى‏فرماید:

«و حق الناصح ان تلین له جناحک و تصغى الیه بسمعک‏»; (7) .

حق ناصح (بر تو) آن است که بال تواضع خویش را براى او نرم‏سازى و با گوش خود به سخن او گوش فرا دهى. این شیوه، جامعه ومردم را بهتر به سمت‏برخوردارى از راهنماییهاى دلسوزانه وانتقادهاى سالم و سازنده پیش مى‏برد. حضرت على(ع) در بیان‏اوصاف متقین، هنگام شنیدن آیاتى از قرآن که مشتمل بر بیم دادن الهى‏و موعظه و اندرز است، مى‏فرماید:

«اصغوا الیها بمسامع قلوبهم‏»; (8) .

با گوشهاى جانشان به آن هشدارهاى الهى گوش مى‏سپارند.

از علل بى‏اثر بودن بسیارى از هشدارها، تذکرها، انتقادها و نهى ازمنکرها، آن است که شنونده این مواعظ و ارشادها، بنا بر بى‏توجهى‏گذاشته یا خود را به ندانستن و نفهمیدن مى‏زند، یا چندان اهمیتى براى‏آنها قائل نیست. نتیجه قهرى چنین برخوردى نیز روشن است:دلسردى هشداردهنده از تذکر و یاس از تاثیرگذارى انتقاد سالم! زیان‏این نیز به مجموعه جامعه برمى‏گردد که از نعمت ارشادهاى دلسوزانه‏و امر به معروف و نهى از منکر محروم مى‏ماند و ملت‏بى‏تفاوت نسبت‏به هشدارها و موعظه‏ها، گرفتار غفلت و غرور، یا سنگدلى و قساوت‏مى‏شود.

4- با درددل کننده

خیلیها دلهاى آکنده از غم و خاطرات تلخ و مشکلات ونابسامانیهایى دارند که آنان را در فشار روحى قرار مى‏دهد. در پى‏دو گوش شنوایند که با آنها درد دل کنند و با بازگویى دردمندیهایشان‏سبک شوند. آنکه عاطفه نشان مى‏دهد و به شکوه‏ها و غمنامه‏هاى یک‏دردمند گوش مى‏سپارد و خود را علاقه‏مند به شنیدن نشان مى‏دهد، با اونوعى همدردى کرده است. این روحیه خوب و بزرگ، ستودنى است.

على علیه‏السلام فرموده است:

«من السؤدد الصبر لاستماع شکوى الملهوف‏»; (9) .

از بزرگوارى و آقایى است که انسان براى گوش سپردن به شکوى‏و ناله دردمند، تحمل و صبر داشته باشد.

روحیه گرم و مردم‏دوستى و داشتن عواطف بشردوستانه، زندگیهارا گرمتر و بار سنگین غمهاى گرفتاران را سبکتر مى‏سازد.

5- پرهیز از پرحرفى

گرچه این نکته به آداب گوش فرا دادن مرتبط نیست و بیشتر به‏گوینده اختصاص دارد، ولى چون در رابطه متقابل با گوینده و شنونده‏است، قابل طرح و یادآورى است.

اغلب، تصور مى‏شود که در مجالس، گوینده است که چون نیرومصرف مى‏کند، خسته مى‏شود. شنونده که کارى نمى‏کند، جز شنیدن!در صورتى که اگر آمادگى براى شنیدن نداشته باشد، یا حرفها برایش‏تکرارى، غیر مفید و غیر جذاب باشد، زودتر و بیشتر از گوینده خسته‏مى‏شود. از این‏رو، گوینده خودش باید حال شنونده و اقتضاى جلسه رامراعات کرده، از پرحرفى و «اطاله کلام‏» بپرهیزد. هر چند سخنورى ونطق، براى خود سخنران و گوینده، شیرین و خوشایند باشد.

در وصایاى حضرت خضر، چنین آمده است:

«اى جویاى دانش! گوینده کمتر از شنونده خسته و ملول مى‏شود. پس هیچ‏یک از همنشینانت را (با پرحرفى) خسته مکن.» (10) .

6- بى‏اجازه گوش ندادن

از آداب اجتماعى مربوط به گوش دادن، رعایت اذن و اجازه است.اگر کسانى با هم صحبت مى‏کنند و مایل نیستند دیگرى سخنانشان را(بشنود، نباید به صورت فضولى گوش دهد. یا باید از محل سخن آنان‏بیرون رفت، یا خود را به کارى دیگر مشغول ساخت که حرفهایشان به‏گوش نرسد. حداقل آنکه بى‏تفاوت باشد، نه حساس براى گوش دادن‏و پى بردن به محتواى مکالمات آنان. فرقى نمى‏کند که صحبتهایشان‏حضورى باشد، یا تلفنى. بویژه اگر انسان بفهمد که آنان علاقه‏مندند که‏دیگرى حرفها را نشنود; چون گاهى حرفها خصوصى است و راضى‏نیستند دیگران آگاه شوند.

در این باره نهى‏هایى شده است. از جمله در این سخن امام‏صادق(ع):

«من استمع الى حدیث قوم و هم له کارهون، یصب فى اذنیه الآنک یوم‏القیامة‏»;

کسى که به (11) سخن گروهى گوش دهد، در حالى که آنان، آن راخوش نداشته باشند (و تمایلى به شنیدن او نداشته باشند) روز قیامت،در گوشهایش سرب گداخته ریخته مى‏شود.

گوش نشستن و «استراق سمع‏»، از آداب ناپسند اجتماعى است که‏گاهى مفاسد و پیامدهاى تلخ به دنبال دارد.

پس، کار ساده و معمولى «شنیدن‏» و «گوش دادن‏»، این همه آداب ورسوم، تاثیر و تاثر زمینه‏ها و عواقب و حد و حدود و حق وحقوق دارد.

بهره‏مندى از مراعات این حقوق و حدود و شرایط هم «هنر» است،«هنر خوب گوش کردن!».

پى‏نوشتها:

1) بحارالانوار، ج‏2، ص‏63.

2) توبه، آیه 61.

3) مکارم‏الاخلاق، طبرسى، ص‏15، سنن النبى، علامه طباطبایى، ص‏18.

4) بحارالانوار، ج‏49، ص‏90.

5) همان، ج‏2، ص‏42، و من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص‏620.

6) آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص‏348.

7) من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص‏625.

8) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، خطبه 193.

9) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ح 9443.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی خوف از خدا