نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پخته‌تری ‏نوشت که هم به‌لحاظ پیچیدگیِ اندیشه‌های مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، ‏در مقایسه با شعرهای اولیه‌ی او (مثلاً در مجموعه‌ی مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها) در مرتبه‌ای ‏عالی‌تر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحله‌ای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام ‏شاعری صاحب‌ سبک نائل شده بود

از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در ‏زمره‌ی اشعار مهم سپهری دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌های نقادانه‌ای از آن به دست داده‌اند. برای مثال، ‏رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» ‏با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد می‌کند (514) و در تحلیل نقادانه‌ی آن به‌منزله‌ی « یک ‏اسطوره‌ی جست‌ وجو» (515) می‌نویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح ‏جوینده‌ی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب ‏سپهری اشاره می‌کند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از ‏کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شمیسا خود با این ‏انتخاب موافق نیست (263).‏

صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» به‌عنوان بهترین ‏شعر سپهری برشمرده‌اند، نکته‌ی مهم‌ تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به ‏مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست داده‌اند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانه‌ی ‏دوست کجاست؟») استدلال می‌کند که «خانه وسیله‌ی نجات از دربه‌ دری و بی هدفی است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و یا شاید ‏تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر ‏است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات می‌دهد» (همان‌جا) و « گل تنهایی » ‏می‌تواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به ‏مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و ‏گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت می‌کند. از نظر او، « در این شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی ‏منازل هفتگانه می‌توان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است ‏که در پرتو آموزه‌های عرفانی می‌توان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، ‏شمیسا هفت نشانی‌ای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانه‌ی دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل‌ سازی می‌کند:« درخت سپیدار = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فواره‌ی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت ‏سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانه‌ی نور = فقر و فنا» (264).‏

وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینه‌ی نظری برای یافتن معنا در ‏متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن ‏اصول و مفاهیمی فلسفی می‌دانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب ‏عرفان باید جست. قصد من در مقاله‌ی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این ‏شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکل‌مبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشکیل می‌دهد و لاغیر. لذا در این‌جا ابتدا آراء فرمالیست‌ها («منتقدان نو») را درباره‌ی اهمیت ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانه‌ای از « نشانی» به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالوده‌ی بحث درباره‌ی آن ‏محسوب می‌کند، با این هدف که از این طریق نمونه‌ای از توانمندی‌های نقد فرمالیستی در ادبیات ‏ارائه کرده باشم.‏

الف- نحله‌ی موسوم به « نقد نو» در دهه‌ی 1930 توسط محققان برجسته‌ای پایه‌گذاری شد که برخی از ‏مشهورترین آن‌ها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌ی آراء این نظریه ‌پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب ‏فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامه‌ی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب ‏در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمی‌دانست. ادبیات مجموعه‌ای از ‏متون محسوب می‌گردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم می‌ساخت. این « امر دیگر» ‏می‌ توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال می‌شد که عمده‌ ترین فایده‌ی‌ خواندن ادبیات، ‏تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینه‌ی تمام ‌نمای ذهنیت ‏مؤلف می‌دانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را درباره‌ی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم ‏می‌کرد. پیداست که در همه‌ی این رویکردها، آنچه اهمیت می ‌یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود ‏آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیین‌کننده‌ی بیرونی محسوب می‌گردید، عواملی مانند ‏مکاتب فلسفی یا نظام‌های اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیست‌ها به مطالعات ‏نقادانه‌ی ادبی این بود که با محوری‌ ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزه‌ای قائم به ‏ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت. ‏

بنابر دیدگاه فرمالیست‌ها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای ‏بی‌ اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیست‌ها برای راه بردن ‏به محتوا شیوه‌ی متفاوتی را در پیش می‌گیرند، شیوه‌ای که عوامل برون‌متنی ( تاریخ، زندگینامه و ‏امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب می‌کند. نمونه‌ای از این عوامل برون‌متنی، قصد شاعر ‏و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریه‌پردازان فرمالیست)، ‏مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آن‌جا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به ‏این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهان‌شده در شعر») نقد ‏می‌کند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب 16 ص

تحقیق و بررسی در مورد بهار آخرین استاد شعر کلاسیک

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد بهار آخرین استاد شعر کلاسیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 1

 

پیشگفتار

بهار آخرین استاد شعر کلاسیک فارسی است . شعری از تبار بزرگان که ، به ویژه در قصیده سراییی، ادامه دهنده راه استادانی چون رودکی و عنصری و فرخی و ناصر خسرو و سنائی و انوری به شمار می آید; اما در عین حال نسبت به گریش های شعر نو عنادی ندارد و خود نیز در زمینه شعر نو معتدل طبع آزمائی کرده است . بهار در زندگی اش همواره آزادیخواه و ایران دوست باقی ماند اما ، با هوشیاری و مهارتی که می توان آن را نوعی هنر صیانت نفس نامید ، از تصفیه های خونین نظام رضا شاهی جان به در برد . او که طرفدار رنجبران و فقرا بود ، در عین حال در زندگی سیاسی همواره به جناح قوام السلطنه وفادار ماند ، که مظهری از اشرافیت کشور شمرده می شد . بهار البته هنرمندی ادیب و پرورده انقلاب مشروطیت و فرهنگ مردم گرای آن بود ، اما در مقایسه با سه شاعر برگزیده همین انقلاب عاقبت بهتری داشت ، عارف قزوینی سالهای آخر عمر خود را در تبعید و فقر سپری کرد ; میرزاده عشقی با گلوله مزدوران نظمیه ترور شد و فرخی یزدی در زندان دیکتاتور سر به نیست گردید و حتی گورش نیز شناخته نیست . بهار جنم و منش آنها را داشت ، پس از دو بار به ندان افتادن توانست زنده بماند ، در اواخر سلطنت رضا شاه شغل دانشگاهی و فرهنگستانی بگیرد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد بهار آخرین استاد شعر کلاسیک

زمینه پیدایش شعر نو در ایران

اختصاصی از نیک فایل زمینه پیدایش شعر نو در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 55

 

زمینه پیدایش شعر نو در ایران

در عصر قاجار، تلگراف، چاپ، روزنامه، مدرسه علمی، راه آهن و ... ده ها پدیده ی نوین دیگر از خارج وارد ایران شد و از آن جا که جایشان در کشورمان کاملاً خالی بود، بدون هیچگونه مقاومتی با آغوش باز پذیرفته شد ولی در کشوری که بیش از هزار سال تنها هنرش شعر بود و نظم و نظام مقدسش تابووار برازهان سیطره داشت چگونه ممکن بود خیال بندی عجیب و غریب ناشناخته و درهمی به نام شعر از زبان فرنگی ترجمه شود و در مقابل شعر مقدس فارسی قد علم کند. مترجمین دوره ی ناصر الدین شاه در برخورد با رمان و نمایش نامه، با نوعی نوشته ی کاملاً شگفت انگیز سرگرم کننده و قابل فهم مواجه بودند و می دانستند که ترجمه اش به شدت مورد توجه روشنفکران قدار می گیرد. هیچکس در ایران اطلاعی از رمان و نمایش نامه نداشت اما همه ی مردم ایران، هر یک به نوعی با شعر ریشه دار فارسی سر و کار داشتند شعری که زیبا شناسی و نظامش ملکه ی ذهن همگان بود و متولیان به شدت متعصبی داشت و چنان ازلی ـ ابدی و تغییر ناپذیر پنداشته می شد که حتی در روزهایی که ایران از بنیاد در حال دگرگونی بود امکان دستکاری به ساختش به مخیله کسی خطور نمی کرد و شاعران رسمی کشور خود را مسئول به بازسازی زبان شعر انوری و عنصری و فردوسی و سعدی می دانستند و انجمن های بازگشت را بنیاد می گذاشتند به دلیل همین عدم هماهنگی و همگانی شعر رسمی با تحولات و عقب ماندن آن از قافله ی پیشرفت بود که تصنیف و ترانه و صورت های دیگر غیر رسمی شعر رواج یافته و جای شعر رسمی را می گرفت. ولی شاعران رسمی پیش از انقلاب مشروطیت حتی روشن بین ترین و خوش فکر ترین شان که یغمای خبدقی و میرزا ابوالقاسم فراهانی و شیبانی بودند دست کم به 2 علت قادر به درهم ریخت نظام سنتی و بنیان نهادن نظام شعر جدید نبودند: 1ـ به سبب حرمت نظام ازلی ـ ابدی شعر فارسی که با نوعی استعاری و کنایه و تشبیه و ایهام معهود، ملکه ای اذهان شاعران شده بود.

2ـ به علت عدم تحرک اجتماعی یک قدبه و فلج شدن اندیشه و خیال شعر دوستان و شاعران که در صورت تخریب شعر سنتی، قادر به تأسیس نظام جدید شعر نبودند. اما هیچ چیز برای همیشه بر یک قدار نمی ماند. شعر رسمی ایران نیز با تمام جزمیت و تقدس می باید در برابر تحولات اجتناب ناپذیر جامعه ایران دگرگون شده و با نیازهای تازه جامعه هماهنگ گردد.

شور مشروطه خواهی که جامعه ی ایران را فدا گرفت شاعران رسمی (حکومتی و غیر حکومتی) دو دسته شدند: عده ای در قبال دگرگونی سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی مقاومت کردند و در محافل گرم اشرافی ماندند و عده ی دیگر چون ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا و... دربار را ترک کردند و وارد معرکه شدند و به انقلاب پیوستند. اگر چه همه ی این ها یک برداشت از انقلاب و نتیجه ی آن نداشتند ولی همه این ها در یک مورد موضع مشترکی داشتند و آن هم روی آوردن به زبان مردم بود اینها در جریان عمل فهمیده بودند که اگر قرار باشد مردم را با خود همراه کنند باید به زبان مردم حرف بزنند پس به شعر کوچه و بازار یا به قولی به حراره ها روی آوردند و این گرایش به مرور سبک نوینی در شعر بوجود آورد که ترکیبی از زیباشناسی عوام و استیک شعر سنتی بود همان که بعدها به شعر مشروطیت شهرت یافت و با شعر سنتی فرق داشت. از نظر شاعر سنتی، شعر کلامی مخیل، آکنده از صناعات ادبی و فنون بلاغت و قالب ادبی بود. لفظ و قالب هویت شاعر سنتی بود و این دو عنصر بود که امکان فضل فروشی را برای شاعر سنتی فراهم می آورد اما سرچشمه ی شعر شاعران مشروطه خواه زبان و فرهنگ و شعر مردم درگیر در انقلاب بود. انشقاقی در شعر سنتی پیدا شد: شعری فهیم و آکنده از صناعات و بدایع ولی خالی از وقایع اتفاقیه و شور مردم شورشی و شعری پر شور و واقعگرا و مردم پسند ولی خالی از بدایع و ضاعات رسمی پذیرفته شد. شکاف روز به روز عمیق تر شد اما اوضاع به نفع شاعران غیر رسمی انقلابی پیش می رفت و پس بر طرفداران شعر عوام افزوده شد و هر زمان لایه هایی از شاعران رسمی به جریان شعر نوین پیوستند تا آن جا که پس از مدتی مهمترین شاعران زمانه، شعرشان تلفیقی از هر دو گونه شعر شد و برجستگانی چون عارف، امرج، عشقی، بهاز، لاهوتی به ظهور رسیدند.

اما منبع شاعران مشروطه برای دست یابی به سبک نوین، فقط اشعار کوچه بازاری و بخشی از اشعار سنتی و رسمی نبود منبع دیگرانیان اشعار ترکی بود: زمینه ی بالقوه جامعه ی ترکیبی عثمانی، روشنفکران آن جا را متوجه 2 منبع سرشار برای تغییر شعرشان کرده بود: 1ـ شعر عوام 2ـ شعر فرانسه.

پیشگامان شعر نو

تقی رفعت نخستین شاعر نوپرداز در شعر فارسی نبود او نخستین تئوریسین و نخستین منادی شعر نو بود.

نخستین شعر نو را در ایران ابوالقاسم لاهوتی در سال 1288 هـ . ش سروده بود.

شمس کسمائی در سال 1262 هـ .ش متولد شده و به زبان فارسی دروسی تسلط داشت.


دانلود با لینک مستقیم


زمینه پیدایش شعر نو در ایران

تحقیق در مورد زندگی و شعر, نیما یوشیج کماندار بزرگ کوهساران

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد زندگی و شعر, نیما یوشیج کماندار بزرگ کوهساران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زندگی و شعر, نیما یوشیج کماندار بزرگ کوهساران


تحقیق در مورد زندگی و شعر, نیما یوشیج کماندار بزرگ کوهساران

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 35

 

فهرست مندرجات

عنوان                                                     صفحه

بخش اول                                                                      1

بخش دوم                                                           7

بخش سوم                                                          20

بخش چهارم                                                         23

پیوست یک                                                                   29

نامه ها

عکسها


علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج در 15 جمادی الاول سال 1315 هجری قمری برابربا 11 نوامبر سال 1897 میلادی در دهکده یوش به دنیا آمده است این تاریخ برابر است با 21 آبان ماه سال 1276 شمسی .

 

یوش زادگاه نیما دهکده ای است ییلاقی از دهستان اوز رود بخش نور شهرستان آمل .  در حال حاضر با ماشین از دوراه می شود به  آنجا رفت: از راه چالوس ، ازجاده منشعب از پل زنگوله ، بالاتر از تونل کندوان ، که تا یوش 45 کیلومتر فاصله دارد و دیگری از جاده هراز ، از جاده ای منشعب از دو آب آمل ، 42 کیلومتر مانده به آمل . از دوآب تا یوش 69 کیلومتر فاصله است .

 

دهکده یوش در دره ای تقریباً میانه جاده چالوس و هراز واقع شده است . امروزه می توان با ماشین به یوش رفت اما در زمان نیما پیشتر از پل زنگوله را با قاطر می رفتند که تقریباً یکروز طول می کشید و از آبادیهای ایلکا ، نسن ، پل و اوز می گذشت .

 

نیما خود در یاداشتی نسبش را چنین نوشته است :

 

((علی بن ابراهیم – معروف به اعظام السلطنه – ابن علی معروف به ناظم الایاله – ابن محمد رضا – معروف به بابان خان بیک – ابن محمد هاشم بن محمدرضا))

 

از پیشینیان مشهور این دودمان است : کیا جمال الدین ( منسوب به دودمانی که در تمام دوره های اسلامی برحوالی نور و لاریجان حکومت داشتند ) که مزار او برفراز تپه ای در یوش باقی است و دارای چهار پسر بود به نامهای اسفندیار – کریم – جمشید  وداود که می گویند جد تمام اهالی یوش بود و از اینجا است نام خانوادگی اسفندیاری ها – کریمی ها –جمشیدیها و

 

داودیهای یوش و پیشتر از او گیلانشاه که زمان زندگیش مقارن با ایام یزدگر ساسانی بود و موسس سلسله بادوسپانان طبرستان .

 

اما پدرش ابراهیم خان اعظام السلطنه مردی محتشم بود که به کار کشاورزی و گله داری می پرداخت و از ((حامیان شجاع نهضت مشروطه به شمار می رفت و به همراه امیر موید سواد کوهی انجمن طبرستان را تاسیس کرده بود ))

 

مردی درشت اندام بود که ازسالهای 1288 به بعد در تهران اقامت داشت و یک خرداد سال 1305 در تهران درگذشت .

 

مادرش ، طوبی مفتاح بود نوه حکیم نوری منتقد و شاعر و فیلسوف زمان قاجار . آشنا و علاقه مند به شعر بود و نیما نوشته است که ((در کودکی حکایتهای حکیم نظامی را برای او تعریف می کرد ))

 

نیما در خردسالی علی خوانده می شد و پسر بزرگ خانواده بود .

 

برادرچهارسال کوچکتر از او رضا ((بعدها لادبن)) نام داشت  وخواهرانش مهراقدس ، ناکتا و ثریا بودند .

 

درجوانی ، حدود سالهای تحصیل در مدرسه سن لوئی نام خود را نیما نهاده بود در روی جلد کتاب ((قصه رنگ پریده ، خونسرد)) که آنرا در حمل 1300 به هزینه خود در مطبعه سعادت تهرا ن چاپ کرده ، تنها نام نیما به فارسی و لاتین آمده است در خرداد ماه 1304 شمسی با مراجعه به اداره سجل احوال نام و نام خانوادگی خود را رسماً نیما یوشیج خواند و شناسنامه دریافت کرد .

 

در هر حال هیچگاه نام او رسماً علی اسفندیاری نیامده است و دانسته نیست این اشتباه بزرگ که نام او علی اسفندیاری و تخلصش نیما یوشیج است از کجا منشا گرفته است .

 

نیما خود در یاداشتی در باره معنی ((نیما )) می نویسد :

 

نیماور اسم دو سه نفر از اسپهبدان غربی مازندران بوده است . مورخین نیماور را ((نام آور)) می نویسند که غلط است . نیماور مرکب است از نیما = قوس . برج نهم از بروج در زبان طبری = کمان + ور یعنی کماندار برگزیده ، شناخته شده مثل کمانداری عالی .

 

این کلمه از ترکیبات اوستایی است که با صورت مخفف ، یعنی حذف ی ، در زبان طبری مانده است .

 

در زبان طبری ، لغات اوستائی و سانسکریت زیاد است . فخر الدوله نیماور دوم ، پدر شراگیم در 640 فوت کرده است . نما رستاق محل سکونت نیماور فخرالدوله بوده است .

 

نیماور مثل شهریور = نگهدار شهر ، نگهدار کمان است .

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگی و شعر, نیما یوشیج کماندار بزرگ کوهساران

تحقیق شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

اختصاصی از نیک فایل تحقیق شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : تاریخ و ادبیات

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ یان غزل هاى سعدى و حافظ تفاوت هاى فراوان به چشم مى خورد.
این تفاوت ها یا ریشه در معنا و مضمون آن ها دارند، یا در نظر گاه آن ها، یا در طرز تلقى، یا ساخت و پرداخت ادبى و یا زبان و شیوه برخورد با آن.
طرح و تحلیل هر یک از این تفاوت ها در جا و مجال خود، بى شک، از جمله کارهاى ضرورى است که، اگر هنوز به درستى انجام نشده است، باید روزى صورت گیرد.
در اینجا، من فقط به یک تفاوت از آن میان مى پردازم و مى کوشم علت وجود همان یک تفاوت را تا مى توانم پیدا کنم و اهمیت آن را آشکار سازم.
تفاوت مزبور در فاصله اى است که میان صورت ظاهر غزل هاى این دو شاعر از یک طرف و معنا و پیام آن ها از طرف دیگر مشاهده مى شود.
توجه به این اختلاف در فاصله صورت و محتوى از آن رو مهم است که مستقیماً به درک و التذاذ هنرى، از جمله از آثار سعدى و حافظ، مربوط مى شود: تا ما از صورت غزل هاى این دو شاعر به محتوى و پیام آن ها نرسیم، نمى توانیم به درک و التذاذ هنرى از آن ها بدان گونه که باید دست یابیم.
واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود.
در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ.
بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود.
در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1: 1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت.
.
.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ