نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در موردصف آرایى در برابر شیطان

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در موردصف آرایى در برابر شیطان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردصف آرایى در برابر شیطان


تحقیق در موردصف آرایى در برابر شیطان

فورمت فایل:word(قابل ویرایش) تعداد21صحفه

 

 

 

 

قرآن کریم که عهده‏دار تزکیه روح و تهذیب جان آدمى است، شیطان را به عنوان دشمن سعادت انسان معرفى کرده، دستور مراقبت و هوشیارى در برابر کید و مکر او داده، ما را به مبارزه‏اى همه جانبه با او فراخوانده است:

«إن الشیطان للإنسان عدو مبین» [2]

«و لا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین» [3]

«افتتخذونه و ذریته أولیاء من دونى و هم لکم عدو» [4]

«إن الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا». [5]

قرآن کریم در آیات فراوانى گونه‏هاى مختلف اغواء، فریبکارى، کید و مکر شیطان‏را تبیین و راه حضور در مصاف دشمن قسم‏خورده بشر را به او نموده است.

در بیانات نورانى امیرالمؤمنین ( علیه السلام) نیز آمده است:

«صافوا الشیطان بالمجاهدة و اغلبوه بالمخالفة تزکو أنفسکم و تعلو عند الله درجاتکم» [6]

در برابر شیطان که مانع و رهزن سیر آدمى به سوى خداست، صف‏آرایى کنید و با همه ساز و برگ نظامى خود به جنگ او بروید. اگر چنین کردید، جان شما تزکیه مى‏شود و درجات شما بالا مى‏رود.

مشکل ما این است که ما نه به طور دقیق مى‏دانیم که او چه مى‏طلبد و نه این‏که اگر بدانیم، توان مخالفت با او را داریم، ولى او روانشناس ماهرى است که مى‏داند ما چه مى‏طلبیم. از این رو حرامها و زشتها را به صورت همان مطلوب، در برابر ما تزیین مى‏کند و به ما ارائه مى‏دهد و ما هم آن را حق مى‏یابیم و به آن عمل مى‏کنیم.

شیطان ابتدا، «مسول» است و سپس اماره به سوء. اول به عنوان دستیار، کمک مى‏کند و پیشنهاد مى‏دهد؛ یعنى زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه مى‏دهد و وقتى انسان را اسیر کرد، فرمان مى‏دهد و آنگاه انسان، دانسته و از روى عمد گناه مى‏کند؛ یعنى مى‏داند این کار بد است، اما چون به دام شیطان افتاده و مبتلا شده است آن را انجام مى‏دهد. بنابراین، در مقابل شیطان باید با تمام نیرو صف آرایى کرد و در این مصاف، خدا، وحى، فرشتگان و عقل، معین و ناصر انسان هستند و در این صورت یعنى با اعانت و نصرت خدا و اولیاى او، اگر انسان ببازد، جاى تعجب است.

حضرت سجاد (علیه‏السلام) مى‏فرمود: اگر کسى هلاک شود، جاى تعجب است. خدایى که این همه مهربان است که یک گناه را یک کیفر مى‏دهد ولى یک ثواب را ده برابر پاداش مى‏دهد، در این صورت،

«ویل لمن غلبت آحاده أعشاره... فنعوذ بالله ممن یرتکب فی یوم واحد عشر سیئات و لا تکون له حسنة واحدة فتغلب حسناته سیئاته» [7]

واى به حال کسى که یکیهاى او بر دههاى او غالب شود!

هیچ کس نمى‏تواند بگوید من کارى به مسائل اخلاقى ندارم. برخى حکیمان سخن بسیار عمیقى در باره برخى مسائل فلسفى دارند، که در باره مسائل اخلاقى نیز جارى است. آنان مى‏گویند : «بعضى مى‏گویند: ما با مسائل فلسفى کارى نداریم، ولى باید به آنان یاد آور شد که گرچه شما با آن مسائل کارى ندارید ولى آنها با شما کار دارند». در مسائل اخلاقى نیز چنین است؛ ممکن نیست در خاطرات و اوصاف نفسانى ما فرشته یا شیطان، نفوذ نداشته باشند. آن سرمایه اولیه، یعنى

«فألهمها فجورها وتقویها» [8]

که الهامات الهى است، در نهان و نهاد هرکسى ذخیره شده و فرشته‏ها و انبیا مى‏کوشند آن را شکوفا کنند:

«و یثیروا لهم دفائن العقول». [9]

نقش انبیا و فرشتگان، شناسایى گنجهاى معدنى دل و عرضه به بازار معرفت و معدلت است و کار شیاطین دفن کردن آنهاست:

«و قد خاب من دسیها». [10]

اعتقاد به جدایى دین از سیاست، آتش بس مظلومانه و یک طرفه افراد ناآگاه، منزوى و یا رفاه طلب است؛ زیرا سیاستمداران یا سیاست بازان قهار نمى‏گویند: سیاست از دین، جداست. آنها همه امور را در کام خود مى‏کشند و حتى دین را به سود خود تفسیر مى‏کنند.

در هر صورت اگر شما با شیطان کارى نداشته باشید، او با شما کار دارد و طولى نمى‏کشد که شما را مى‏رباید و تصاحب مى‏کند. در مسائل علمى نیز بعضى مى‏گویند: ما کارى با معارف الهى، فلسفه و عرفان نداریم و به همان ایمان سنتى اکتفا مى‏کنیم، که باید گفت: گرچه شما با شبهات، کارى ندارید، ولى آنها با شما کار دارند. شما چه بخواهید یا نخواهید در درون جانتان سؤالى پدید مى‏آید، ممکن است سخنى نگویید ولى آن شبهات، شما را جذب مى‏کند و آگاهانه یا ناآگاهانه بر اساس آنها مى‏اندیشید.

پس چاره‏اى جز این نیست که انسان در معارف دین، بنیان مرصوصى داشته باشد و در فضایل اخلاقى نیز سدى بسازد که نفوذ در آن میسور کسى نباشد:

«و ما استطاعوا له نقبا» [11]

دیوار فلزى که «ذوالقرنین» براى صیانت از یأجوج و مأجوج ساخت، به قدرى مستحکم و مرتفع بود که نه کسى مى‏توانست بر بالاى آن برود ونه از میان آن، نقبى بزند. ما هم ناچاریم بنیان مرصوصى در نهان خود بنا کنیم که شیطان از هیچ طرف به آن راه نیابد.

خداوند براى این که انسان را درست بپروراند و او را به «کون جامع» برساندوشامل همه «حضرات» کند، گذشته از «تعبد» او را به «تعقل» و «شهود» رهبرى مى‏کند. تعبد آن است که انسان در مقام عمل، بنده خدا باشدوکارهاى خود را براساس وحى الهى انجام دهد. تعقل نیز آن است که انسان‏درمقام‏فکر و اندیشه، معارف الهى را با برهان تحلیل کند و با یقین بفهمدوبپذیردو شهود بدین معناست که حقایق جهان ربوبى و خلقى را آن گونه‏که‏هست، با دل و بدون وساطت لفظ و مفهوم و دلیل مفهومى و بدون استمداداز پاى‏چوبین استدلال مشاهده کند. قرآن کریم، این سه راه را فراسوى انسان نصب کرده است و شیطان راهزن در همه این مقاطع سه‏گانه در کمین انسان‏است:

نخست در بخش عبادات و «حوزه تعبد» ، در کمین است تا انسان را از تعبد خارج سازد و انسان اعمالش را بر اساس وحى انجام ندهد، بلکه به میل خود عمل کند.

دومین مقطع راهزنى شیطان، «حوزه تعقل» است. او کارى مى‏کند تا انسان در هنگام اقامه برهان و دلیل به دام مغالطه بیفتد. این‏که انسان برهان نما را به جاى دلیل و برهان واقعى مى‏نشاند، بر اثر رهزنى شیطان است که در محدوده اندیشه متفکر راه پیدا مى‏کند تا او را از تعقل ناب محروم سازد. [12]

مقطع سوم و نهایى، رهزنى در «مقام شهود» است تا انسان واقع را آن طور که هست نبیند یا چنین راهى را انکار کند یا بر اثر سختى آن بعد از قبول از اصل راه، آن را طى نکند.

ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) درباره معارف الهى، به ویژه بخش توحیدى فرمود:

«و أنا على ذلکم من الشاهدین» [13]

من از شاهدانم؛ یعنى نه تنها در مسائل دینى عابد و عاقلم، که در جهان‏بینى نیز عارف و شاهدم و ملکوت اشیا را به ارایه الهى مى‏بینم.

این سه مقطع، گرچه ترتیب آن به صورت «تعبد» و «تعقل» و «شهود» ذکر گردید، ولى واقعیت آن است که نخست شهود و آنگاه اندیشه و بعد عمل قرار دارد؛ زیرا انسان با سرمایه شهود، خلق شده و خداى سبحان، قلب انسان را بینا و بیدار آفریده است. از این رو در بعضى از احادیث آمده است که خداوند سبحان به موساى کلیم (سلام‏الله‏علیه) فرمود: بهترین کار نزد من دوست داشتن کودکان و نوجوانان است؛ زیرا آنان بر فطرت توحیدى باقى هستند و هنوز فطرتشان آلوده نشده است:

«قال موسى‏بن عمران: یا رب أی الأعمال أفضل عندک؟ فقال: حب الأطفال فإن فطرتهم على توحیدی ..» [14]

به هر تقدیر، در نهان و نهاد آدمى، چشمى هست که حق را مى‏بیند و دلى که گرایش به حق پیدا مى‏کند. اولین کار شیطان، این است که با غبار دنیا دوستى، آن چشم نهادینه الهى را نابینا مى‏کند. او نخست، انسان را «احول»، بعد «اعور» و آنگاه «اعمى» مى‏سازد، گاهى انسان یک چیز را دو چیز مى‏بیند یا آن را منحرف مى‏نگرد و گاهى هم به جایى مى‏رسد که اصلا چیزى را نمى‏بیند.

وقتى شیطان، شهود واقعیت را از انسان گرفت، با الفاظ و مفاهیم مأنوس مى‏شود و پیداست که مفهوم توان ارایه عین واقع را، که منزه از هرگونه صورت است، ندارد. خدا صورت و ماهیتى ندارد تا با علم حصولى در جان کسى ظهور کند. وقتى علم شهودى‏خدا در جان کسى ظهور نکند، سراسر جهان بدون «نور السموات و الارض» [15] دیده خواهد شد و قهرا انسان اشتباه مى‏بیند و اشتباه مى‏کند و به بیراهه مى‏رود.

هنگامى‏که اولین هدف شیطان، که کور کردن چشم دل است، حاصل شود، در کمین عقل او مى‏نشیند تا عقل را نیز در مسائل برهانى به دام مغالطه بیندازد تا حتى مفهوم صحیح را نیز درک نکند. وقتى در بخش تعقل، شیطان موفق شود انسان را به دام توهم و تخیل بیندازد و به تعبیر قرآن کریم، انسان آلوده را «مختال» یعنى خیال زده کند، آنگاه در مقام عمل و عبادت او کاملا نفوذ مى‏کند. چنین انسانى یا اصلا عبادت نمى‏کند یا عبادت او ریاکارانه، منافقانه و سودجویانه خواهد بود.

تعبیر قرآن کریم از این مقاطع گوناگون این است که شیطان صریحا گفت:

«لأقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لأتینهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم» [16]

من بر سر راه راست مى‏نشینم و انسانها را از جلو مى‏رانم و از پشت تعقیب مى‏کنم و از طرف راست و چپ گرفتارشان مى‏سازم. [17]

منظور از جلو، پشت سر، طرف راست و طرف چپ، جهات چهارگانه جغرافیایى نیست. زیرا حوزه وسوسه که کار شیطان است، دل آدمى است و دل نیز از اقلیم جغرافیایى منزه است.

شیطان از راه القائات باطل، گاهى انسان را از آینده مى‏ترساند، گاهى نسبت به گذشته اندوهگین مى‏کند و گاهى از جهت «یمین» و قوتش و گاهى از جهت «شمال» و ضعفش، وى را مى‏فریبد.

کسى که مقام و منزلتى در جامعه پیدا کند، که نقطه قوت اوست، شیطان از همین راه او را مى‏گیرد. از این رو، چنین شخصى از مقام و جاه خویش، سوء استفاده مى‏کند در حالى‏که مقتدرتر از او به کمترین جرم و در کوتاهترین مدت به روز سیاه مبتلا شده است. قوت هیچ کسى نباید وسیله غرور او را فراهم کند. چون قوت، تنها از ناحیه خداست و انسان، امین قدرت حق است و امین نباید در امانت خود خیانت کند.

ذات اقدس خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید:

«و ما بلغوا معشار ما اتیناهم» [18]

ما از کسانى انتقام گرفتیم وآنان را به گور بردیم که سرمایه‏داران و مقتدران کنونى حجاز، یک دهم قدرت آنان را ندارند. بنابراین، آنان باید با تاریخ و سیره آشنا شوند و از فضاى بسته، بیرون بیایند و محدوده باز تاریخ را بنگرند و ببینند چه مقتدرانى بودند و به چه روز سیاهى افتاده‏اند.

گاهى شیطان، انسان را از نقطه ضعف او مى‏گیرد؛ مثلا مى‏گوید: تو که ضعیف هستى چرا امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنى؟ در حالى‏که انسان وقتى در مسیرحق قرار گیرد، هیچ ضعفى ندارد؛ زیرا باقدرت‏لایزال الهى مرتبط است و چنین قدرتى پشتوانه اوست. شیطان حتى در خواب هم انسان را رها نمى‏کند. خوابهاى باطل شیطانى، و دیدن «أضغاث أحلام» [19] بر اثر نفوذ و شیطنت شیطان است.

آزادى شیطانى

براى صیانت از گزند این راهزنى که از هر راه مى‏آید، ذات اقدس خداوند ما را راهنمایى کرده و فرموده است: همه شئون آنچه از طرف خداست، حق است و آنچه از طرف شیطان است باطل . نور، هرگز پیام دروغ نمى‏دهد و بر هر جا بتابد آن را روشن مى‏کند، اما ظلمت و تاریکى، همواره با اشتباه، همراه است.

خداى سبحان چون «نور السموات و الارض» است، هر چیزى را به جاى خود و آن‏گونه که هست. ارائه مى‏کند؛ اما شیطان، هر چیزى را وارونه نشان مى‏دهد و در همه امور به انسان دروغ مى‏گوید، چون تیرگى و تاریکى است. خدا به انسان مى‏گوید: مرا بپرستید و درست مى‏گوید و راهها را هم، نشان مى‏دهد؛ اما شیطان به انسان مى‏گوید: آزاد باشید و کسى را نپرستید! او دروغ مى‏گوید. چون انسانى که هوا پرست است، از شیطان تبعیت مى‏کند و به حرف او گوش مى‏دهد.

بنابراین، شیطان رهایى و بى‏بندوبارى پلید را به نام آزادى پاک تلقین مى‏کند و در همین پیام نیز دروغ مى‏گوید؛ زیرا مخفیانه مى‏خواهد انسان را بنده خود قرار دهد و گروهى نیز بندگى وى را پذیرفته، تحت ولایت شیطانند:

«و الذین کفروا أولیائهم الطاغوت» [20]

«کتب علیه أنه من تولاه فأنه یضله و یهدیه إلى عذاب السعیر». [21]

خودکامگان، تابع شیطانند و به دستور او حرکت مى‏کنند، ولى شیطان آنها را فریب مى‏دهد و مى‏گوید: شما آزادید و تابع کسى نیستید.

آیا کسى را مى‏شناسیم که نتواند گناه کند؟ از پست‏ترین حیوانات گرفته تا انسان عادى، به آسانى قادر بر گناه، درنده‏خویى و زشتى است؛ چون گناه محفوف به شهوتها و لذتهاست:

«و إن النار حفت بالشهوات». [22]

از این رو قدرت بر ارتکاب گناه کمال نبوده، آلودگى به آن هنر نخواهد بود؛ زیرا کارى که از هر انسان درس خوانده و درس نخوانده و از هر حیوان وحشى و اهلى برمى‏آید، هنر نیست.

نشانه پیروزى در مصاف با شیطان

امام امیرالمؤمنین ( علیه السلام) مى‏فرماید:

«صافوا الشیطان بالمجاهدة و اغلبوه بالمخالفة، تزکو أنفسکم و تعلو عند الله درجاتکم» [23]

راه تشخیص شکست و پیروزى در جهاد اصغر روشن و آسان است، اما نشانه تشخیص پیروزى و شکست در نبرد با دشمن درون موافقت و مخالفت است.

اگر شیطان دستور داد و انسان را به گناهى تحریک کرد و او انجام داد و به جایى که نباید نگاه بکند، نگاه کرد، مالى را که نباید بگیرد، گرفت یا سخنى را که نباید بگوید، گفت و با این که مى‏داند این کار، گناه است با او موافقت کرد و خواسته‏هاى او را برآورد، زمینه پیشروى او و شکست خود را فراهم کرده‏است. اگر کسى دستى به گناه دراز کرد، پایى به جاى حرام گشود، و زبانى به دروغ و تهمت و افترا و مانند آن باز کرد، همان لحظه شروع گناه لحظه پیشروى شیطان است، چنانکه لحظه‏اى که دارد مقاومت مى‏کند، لحظه عقب نشینى شیطان و اسیر کردن وى است، اما وقتى کاملا گناه را ترک مى‏کند لحظه پیروزى او و شکست شیطان است.

شیطان مانند دزدان هراسناک به هنگام حمله آماده فرار است و آن قدر قوى نیست که در هنگام تهاجم، مقاوم باشد:

«إن کید الشیطان کان ضعیفا» [24]

کید شیطان همیشه ضعیف بوده و هست و این اختصاص به زمان معینى ندارد؛ زیرا تعبیر «کان» در این آیه، دلالت بر استمرار مى‏کند. از اول هم شیطان در برابر عقل و وحى الهى ضعیف بود. بنابراین، اگر کسى در جنگ با شیطان شکست بخورد، در حقیقت در جنگ با دشمنى ضعیف شکست خورده و باید خیلى ضعیف النفس باشد تا دشمنى ضعیف او را شکست دهد.

حال اگر دشمن، ضعیف است چرا به این نبرد، جهاد اکبر گفته‏اند؟ پاسخ این است که چون میدان جهاد با شیطان و ابزار اغواى او، یعنى هواى نفس بسیار وسیع است و غنیمت یا غرامتى که در این جنگ نصیب یا دامنگیر انسان مى‏شود بسیار مهم است. هر جنگى در جهان طبیعت رخ دهد هم غنیمتهایش محدود است و هم غرامتهایش، ولى غنیمتهاى جهاد با شیطان و نفس اماره نامحدود و غرامتهایش نیز جبران‏ناپذیر است؛ زیرا انسان در نبرد با شیطان، یا شرف و شرع را حفظ مى‏کند یا آنها را از دست مى‏دهد، از این جهت جنگ، جنگ اکبر است و براى انسانى که ورزیده نیست، جنگ با دشمن درون، گرچه ضعیف باشد، دشوار است. و گرنه به لحاظ دشمن اگر سنجیده شود، جنگ، بزرگى نیست. انسانى که عقل دارد و به وحى تکیه کرده و به رکن وثیق عنایت الهى وابسته شده شکست نمى‏خورد.

از این رو امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود:

شما در برابر شیطان صف‏آرایى کنید. مسائل علمى و برهانى را در جبهه مغالطات و ترس از خدا را در جبهه تهدید او و ترس از دنیا و امید به وعده و بهشت الهى را در جبهه زرق و برق فریباى شیطانى قرار بدهید؛ یعنى او از سه راه، حمله مى‏کند پس شما هم در سه جبهه دفاع کنید.

او براى این که کسى را فریب داده بگوید، قیامت و پیغمبرى نیست؛ بلکه محدوده هستى همین طبیعت است، مغالطه‏هاى وهمى را ردیف مى‏کند! و شما در جبهه فکرى در برابر مغالطه‏هاى وهمى او خود را به براهین عقلى مسلح کنید، تا با آن از مغالطه‏هاى وهمى شیطان برهید و این، کارى فکرى است.

در جبهه دوم، شما را از بسیارى از امور مى‏ترساند. شما هم در مقابل بگویید من اگر براى ترس وهمى، تن به تباهى بدهم، جهنم را چه کنم؟ من که باید بترسم، فقط از جهنم و عذاب خدا مى‏ترسم نه از غیر او، چنانکه ذات اقدس اله مى‏فرماید:

«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحدا الا الله» [25]

مبلغان الهى، تنها از خدا هراسناکند. پس اگر شیطان خواست کسى را تهدید، و با وعید مرعوب کند، او مى‏گوید: من فقط از خدا مى‏ترسم، نه از غیر او.

در جبهه سوم، شیطان اگر بخواهد کسى را با زرق و برق فریب دهد، این شخص مى‏گوید من فقط به رزق الهى امیدوارم؛ نه این که بر زرق و برق شیطانى تکیه کنم. بنابراین، جاهل و نیز عالم غیر مهذب، زود فریب مى‏خورد. تنها گروهى موفقند که دو رکن اساسى عقل عارف و نفس عزوف را تحصیل کرده باشند:

«لا یزکو عند الله سبحانه إلا عقل عارف و نفس عزوف». [26]

شایان ذکر است که گر چه کید زنان در قرآن کریم به وصف بزرگى موصوف شد:

«...إن کیدکن عظیم» [27]

لیکن هر عظیمى در قیاس با عنایت پروردگار بزرگ، حقیر و زبون است از این رو هم کید شیطان جنى و هم کید شیطان انسى با اعتماد بر لطف خداوند، ضعیف و اندک است.

خاطرات شیطانى

قرآن براى تهذیب جان آدمى خاطرات روح را تحلیل و راه افول و غروب، صدق و کذب و سود و زیان آنها را بازگو و نیز راه درمان آنها را ارائه داده کسانى را که درمان شده‏اند و کسانى را که بر بیمارى خود افزوده و علاج نشده‏اند معرفى مى‏کند تا انسانها راه تهذیب روح را بشناسند و آن را بپیمایند.

یکى از خاطراتى که انسانها با آن روبرو هستند «وعده» و «وعید» است. انسان به بعضى وعده‏ها دل مى‏بندد و از برخى وعیدها هراسناک و نگران مى‏شود. مرعوب بودن انسان از چیزى که هراس و رعب آور است و امیدوار بودن او به چیزى که زمینه رفاه را فراهم مى‏کند، در هر کسى هست ولى همین امید و ترس یا وعده و وعید، به دو قسم تقسیم مى‏شود: وعده‏ها و وعیدهاى دروغ، وعده‏ها و وعیدهاى راست. اولى، سراب گونه انسان را به سوى خود فرا مى‏خواند و دومى، مانند چشمه‏اى زلال، انسان را به سمت خود دعوت مى‏کند.

در قرآن کریم از هر دو قسم سخن به میان آمده است. شیطان از بیرون و نفس اماره که ابزار دست شیطان است از درون، انسان را به امورى سراب گونه وعده مى‏دهند و از امورى که واقعیت ندارد مى‏ترسانند؛ اما ذات اقدس خداوند از راه وحى، رسالت انبیا، فرشته‏ها و نیز از راه عقل، وعده‏ها وعیدهاى درست را فراسوى انسان سالک نصب مى‏کند.

قرآن کریم درباره وعید دروغین شیطان، مى‏فرماید:

«الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء» [28]

شیطان شما را از تنگدستى مى‏ترساند و تهدید مى‏کند که اگر در راه خدا انفاق کنید خود نیازمند خواهید شد. از سوى دیگر، ذات اقدس اله وعده مى‏دهد که:

«یمحق الله الربا و یربى الصدقات» [29]

خداوند ربا را در محاق قرار داده و آن را محو مى‏کند و صدقه را مى‏پروراند یا مى‏فرماید:

«و ما اتیتم من زکوة تریدون وجه الله فأولئک هم المضعفون» [30]

به صدقات، خیرات و نفقاتى که منظورتان از آن، تقرب به خداست دو چندان پاداش داده مى‏شود.

بنابراین، در باره انفاق، تعاون، انجام کار خیر و ارائه خدمات به امت اسلامى، دو پیام در گوش انسان، طنین انداز است: پیام دروغین شیطان که مى‏گوید: اگر انفاق کنید، خود، فقیر مى‏شوید و پیام راستین احسان از ذات اقدس خداوند که مى‏فرماید: اگر با انفاق مشکل دیگران را بگشایید خود، دوچندان استفاده مى‏کنید. قرآن کریم درباره وعده‏هاى دروغین شیطان، از زبان وى مى‏گوید:

«و لاضلنهم و لامنینهم» [31]

من آنها را از راه تمنى و آرزو فریب‏مى‏دهم. بنابراین، آنچه را که شیطان به عنوان وعده، به انسان ارائه مى‏کند نیرنگى بیش نیست و آنچه را که ذات اقدس اله وعده مى‏دهد واقعیتى مصون از هرگونه دروغ است. چون:

و من أصدق من الله قیلا»: [32]

چه کسى از خدا راستگوتر است؟

در قیامت، که ظرف ظهور همه حقایق است، شیطان مى‏گوید:

«إن الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فأخلفتکم» [33]

خدا به شما وعده داد و خلف وعده نکرد، ولى من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم. بنابراین، اگر کسى خواست از امر هراسناکى بترسد باید ببیند آیا عقل و وحى آن را به عنوان منشأ مرعوب شدن مى‏پذیرند یا نه؟

قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام) به ما مى‏گویند: از گناهتان بترسید، و عقل مى‏گوید: نافرمانى در برابر حق، قهرا کیفرى دارد؛ زیرا محکمه و حسابرسى خدا حق است و از این حسابرسى باید هراسناک بود؛ ولى مى‏بینیم انسان تبهکار، گناهش را فراموش مى‏کند و ترسى از آن ندارد؛ اما نسبت به وعیدهاى دروغین شیطان در هراس است.

امیرالمؤمنین ( علیه السلام) مى‏فرماید:

«رحم الله امرء راقب ربه و خاف ذنبه» [34]

رحمت الهى و حیات طیب بهره انسانى است که مراقب پروردگار خود باشد و از گناه خود بترسد.

زندگى دروغین

ما از گناهى که کردیم ترسى نداریم، ولى از تهدیدهاى دروغین شیطان مى‏ترسیم؛ از این جا معلوم مى‏شود حیات ما، حیاتى کاذب است؛ چون حیات هر کسى را اندیشه‏هایش تأمین مى‏کند و اندیشه‏هاى او با وعده و وعیدهاى مؤثر در او بسته مى‏شود. اگر وعده و وعید سراب گونه و دروغ باشد، پس اندیشه‏ها ناصواب است و اگر اندیشه‏ها ناصواب باشد، حرکتها ناصواب خواهد بود؛ چون کارهاى تحریکى ما را مجارى ادراکى بر عهده دارد و اگر مجارى ادراکى با وعده و وعید دروغین تنظیم شود، مجارى تحریکى هم با وعده و وعید دروغین رهبرى مى‏شود. بنابراین، ما با حرکت و اندیشه دروغ زندگى مى‏کنیم.

همان گونه که در مراحل علمى، عقل و عاقل و معقول، و درمراحل عملى صحیح، عمل و عامل و معمول با هم متحد است، در مسایل دروغین نیز چنین است. آنگاه خود انسان، مجموعه‏اى از سراب مى‏شود و روز قیامت، در مرحله توزین بسیار سبک و تهى است.

قرآن کریم در باره عده‏اى مى‏فرماید:

«و أفئدتهم هواء» [35]

اینها تهى دلند. از این دقیق‏تر آیه‏اى است که مى‏فرماید:

«فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا» [36]

ما براى کافران، در قیامت وزن و ترازویى اقامه نمى‏کنیم؛

زیرا ترازو براى سنجش عمل است و کسانى را مى‏سنجند که کار بد و خوب کرده‏اند، ولى کسانى که جز بدى و تباهى، چیزى دیگر ندارند خودشان سراب شده‏اند وسراب را نمى‏سنجند! پس آنچه در قرآن کریم آمده که: اگر عمل به اندازه ذره‏اى باشد ما حساب مى‏کنیم:

«و إن کان مثقال حبة من خردل أتینا بها و کفى بنا حاسبین». [37]

مربوط به کسى است که کارهاى خیر هم داشته باشد؛ اما اگر حرکات و اندیشه‏هاى کسى سراب محض شد، توزین او محال است؛ زیرا «لاشى‏ء» است.

از سوى دیگر، آنان بار سنگینى بر دوش دارند؛ زیرا همه وعده‏ها و وعیدهاى دروغ، افکار و اندیشه‏هاى باطل و حرکتهاى ناصواب، «اوزار» و بارهاى سنگین و توانفرسا بر دوش آنان مى‏شود:

«إن تدع مثقلة إلى حملها لا یحمل منه شى‏ء و لو کان ذا قربى» [38]

اگر کسى را دعوت کنند تا مقدارى از این بار را ببرد اگر چه از بستگان آنان باشد هرگز قبول نمى‏کند. در قیامت هیچ کسى بار دیگرى را نمى‏برد:

«کلا لا وزر» [39]

و هیچ باربرى هم نیست؛ بدان گرفتار بار سنگین خود هستند و خوبان منزهند از این که بار بد بدان را بکشند. بنابراین، براى شخص در قیامت از آن جهت که اصلا فضیلتى ندارد، ترازوى توزین نصب نمى‏شود و از آن جهت که درکات فراوانى دامنگیر او شده وزنهاى فراوانى خواهد داشت.

حیات طیبه از آن کسى است که مراقب پروردگار خود باشد و از گناه خود بترسد. هیچ کس از افراد عادى توان ادعاى عصمت را ندارد. پس یقینا بر اساس احتمال رعب‏آور، گناهى دارد و براى هر گناه هم کیفرى هست. از این امور یقینى باید هراسناک بود؛ اما آن وعیدهاى شیطان، چون دروغ است، در حقیقت ترس آور نیست.

روح وعید و تهدید الهى

ترس از غیر خدا عذاب و ترس از خدا رحمت است. امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلین) مى‏فرماید:

«إذا خفت الخالق، فررت الیه» ، «إذا خفت المخلوق، فررت منه» [40]

رق ترس از خدا با ترس از غیر خدا این است که اگر از غیر خدا ترسیدید، از آن فرار مى‏کنید؛ مثلا انسان از مار و عقرب مى‏ترسد و از آنها فرار مى‏کند یا از افراد شرور مى‏هراسد و از آنها فاصله مى‏گیرد، ولى وقتى از خدا بترسد، فاصله خود با خدا را کم مى‏کند و به او نزدیک مى‏شود تا مشکلش را حل کند و این ترس، رحمت است.

با این بیان، روشن مى‏شود که درون تهدید و وعید الهى وعده است؛ چون اگر انسان بر اثر وعید الهى هراسناک شود، به خدا نزدیک مى‏شود. درون هر قهرى، مهرى تنیده شده، مانند این که، کودک وقتى از پدر یا مادر تهدیدى مى‏شنود خود را به آنان نزدیک مى‏کند تا از گزند آن تهدید، مصون باشد پس درون تهدید پدر و مادر، وعده و جاذبه نهفته است. در درون دافعه‏هاى الهى نیز، جاذبه، تزریق شده و فقط روکشى از دافعه و تهدید دارد و گرنه گوهر فرمان خدا وعده و جاذبه است نه وعید و دافعه. از این جهت، گفته شده است:

«یا من سبقت رحمته غضبه» [41]

اى کسى که لطف و رحمتش بر غضبش سبقت گرفته است. طبیب که داروى تلخ مى‏دهد، در درون داروى تلخ، شفاى شیرین هست، براى آن که طبیب، کارى جز درمان و شفا بخشیدن ندارد. بنابراین، در درون قهر طبیب مهربان، مهر تنیده شده. پس وعده‏ها و جاذبه‏هاى الهى اصل، و وعیدها و دافعه‏ها فرع است.

شاگرد و استاد شیطان

ممکن است شاگردى در اوایل امر، نزد استادى درس فرا گیرد، ولى سرانجام از استاد خود ماهرتر گردد. انسان در دو حوزه خیر و شر و در دو قوس صعود و نزول، از معلمان خود برتر مى‏شود.

بیان مطلب این است که غیر انسان یا اصلا حرکتى ندارند یا سقف حرکتش محدود است. مرحله تجرد فرشتگان که معلم علوم و اعمال خیر انسانى هستند و از راه الهام و امداد غیبى به او کمک مى‏کنند، ثابت است:

«و ما منا إلا له مقام معلوم» [42]

ولى انسانى که خلیفة الله است، در ابتداى امر از معلمان فرشته خوى خود، مدد مى‏گیرد تا از ملک پران شود؛ زیرا ملک مقامى دارد و انسان مقامى برتر و مى‏تواند از قلمرو فرشته‏ها بگذرد؛ یعنى نسبت به او در پیشگاه خداوند مقربتر گردد. شیطان نیز چون جن است، مکر و حیله‏اش در محدوده خیال و وهم است نه در محدوده عقل، ولى انسان مى‏تواند از نظر عقل نظرى خردمند و فرزانه، ولى از نظر عقل عملى منحرف باشد چنین انسانى معلم شیطان خواهد بود.

بنابراین، انسان از یک سو به جایى مى‏رسد که فرشتگان از او علم مى‏آموزند و خدمتگذار اویند:

«و إن الملائکة لخدامنا و خدام محبینا» [43]

و از سوى دیگر به جایى مى‏رسد که شیطان مقلد او مى‏شود و از او مکر مى‏آموزد. برتر شدن انسان از فرشته که «غنیمت گیرى» است، مکرر در نظم و نثر فارسى و عربى آمده، اما سقوط انسان که «غرامت‏دهى» است، کمتر مطرح شده است؛ که گاهى انسان در قوس نزول، چنان تنزل مى‏کند که از ابلیس بدتر مى‏شود.

انسان از آن جهت که داراى گوهر روح متحرک است، اگر عقل و هوش فراهم کند ولى عقل نظرى وى با عقل عملى، هماهنگ نباشد بدین معنا که دانشهاى گوناگونى فراهم کند و علوم بسیارى بیندوزد، ولى فضیلتى نیندوزد، این علوم بى شمار در اختیار وهم، شهوت و غضب او قرار مى‏گیرد و روح او را به طرف نزول و درکات مى‏کشاند. در اوایل امر، شیطنت او در حد «حال» است و سپس در حد «ملکه» و او جزو «شیاطین الإنس و الجن» [44]

مى‏شود و آنگاه کارى مى‏کند که شیطان نکرده است و نمى‏کند.

شیطان یا همان ابلیس معروف، به خدا معتقد بود. او گرچه دیگران را به بت‏پرستى فرا مى‏خواند ولى خود، بت پرست نبود. از این رو به خدا عرض کرد:

«فبعزتک لاغوینهم أجمعین» [45]

به عزت تو سوگند، من فرزندان آدم را فریب مى‏دهم؛ [46]

از این‏که شیطان به عزت حق، سوگند یاد کرد معلوم مى‏شود به خدا و عزت او معتقد است؛ ولى کسانى که شاگردى شیطان را به عهده گرفته‏اند، چون داراى روح قوى و قابلیتى بیش از قابلیت شیطانند، در تنزل و سقوط از شیطان هم پایینتر مى‏روند. از این رو به جایى مى‏رسند که ملحد خواهند شد و اصلا خدا را قبول نخواهند داشت تا به او سوگند یاد کنند. پس از نظر غرامت، انسان به جایى مى‏رسد که از شیطان پایینتر مى‏رود و سقوط مى‏کند.

به همین جهت اختلاف مراتبى که در بین انسانها راه دارد در انواع دیگر وجود ندارد؛ مثلا، بین سیبهاى خوب و بد فاصله محدودى وجود دارد و به طور کلى در گیاهان، جمادات و حیوانات، تفاوت میان دو طرف خوب و بد، محدود و کم است؛ اما فاصله میان دو نبش انسانیت از بى‏کران تا بى‏کران است و چون موجودى ابدى است، اگر فاتح شود غنیمت ابدى و اگر ببازد غرامت ابدى در انتظار اوست.

پى‏نوشت‏ها

[1]. کتاب: مراحل اخلاق در قرآن ص 103. [2]. سوره یوسف، آیه 5. [3]. سوره بقره، آیه 168. [4]. سوره کهف، آیه 50. [5]. سوره فاطر، آیه 6. [6]. شرح غررالحکم، ج 4، ص 217. [7]. بحار، ج 68، ص 243. [8]. سوره شمس، آیه 8. [9]. نهج‏البلاغه، خطبه 1، بند 37. [10]. سوره شمس، آیه 10. [11]. سوره کهف، آیه 97. [12]. شرح این مطلب در فصل دوم (ص 49) گذشت. [13]. سوره انبیاء، آیه 56. [14]. بحار، ج 101، ص 105. [15]. سوره نور، آیه 35. [16]. سوره اعراف، آیات 16و 17. [17]. نقل شده است: هنگامى که شیطان به خداوند گفت من از چهار طرف (جلو، دشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه مى‏کنم، فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلط است، پس چگونه انسان نجات مى‏یابد؟ خداوند فرمود: راه بالا و پایین باز است؛ راه بالا نیایش و راه پایین سجده و بر خاک افتادن است. بنابراین، کسى که دستى به سوى خدا بلند کند یا سرى بر آستان او بساید، مى‏تواند شیطان را طرد کند (بحار، ج 60، ص 155). [18]. سوره سبأ، آیه 45. [19]. سوره یوسف، آیه 44. [20]. سوره بقره، آیه 257. [21]. سوره حج، آیه 4. [22]. نهج‏البلاغه، خطبه 176، بند 2. [23]. شرح غررالحکم، ج 4، ص 217. [24]. سوره نساء، آیه 76. [25]. سوره احزاب، آیه 39. [26]. شرح غررالحکم، ج 6، ص 427. [27]. سوره یوسف، آیه 28. [28]. سوره بقره، آیه 268. [29]. سوره بقره، آیه 276. [30]. سوره روم، آیه 39. [31]. سوره نساء، آیه 119. [32]. سوره نساء، آیه 122. [33]. سوره ابراهیم، آیه 22. [34]. نهج‏البلاغه، خطبه 76. [35]. سوره ابراهیم، آیه 43. [36]. سوره کهف، آیه 105. [37]. سوره انبیاء، آیه 47. [38]. سوره فاطر، آیه 18. [39]. سوره قیامت، آیه 11. [40]. شرح غررالحکم، ج 3، ص 127. [41]. مفاتیح‏الجنان، دعاى جوشن کبیر، بند 19. [42]. سوره صافات، آیه 164. [43]. نورالثقلین، ج 4، ص 511. [44]. سوره انعام، آیه 112. [45]. سوره ص، آیه 82. [46]. اصطلاح «دشمن قسم‏خورده» از همین جا نشئت گرفته است. او نسبت به آدم و حوا (علیهماالسلام) سوگند یاد کرد که جزو نصیحت‏کنندگان باشد: «و قاسمهما إنى لکما لمن الناصحین» (سوره اعراف، آیه 21) با این وجود، با آنان کارى کرد که معروف است؛ در این صورت با ما که سوگند یاد کرد تا فریبمان دهد، چه خواهد کرد؟!

منابع و مآخذ

لینک: http://www.balagh.net/persian/akhlaq/maqalat/shitan_shenasi/021.htm


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردصف آرایى در برابر شیطان

شیطان

اختصاصی از نیک فایل شیطان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

شیطان

 

کلمه شیْطان از ماده "شطن" گرفته شده، و "شاطن" به معناى "خبیث و پست" آمده است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق مى شود و به معنى روح شریر و دور از حق ، نیز آمده است.

"شیطان" اسم عام (اسم جنس) است ، در حالى که "ابلیس" اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش ، خواه انسانى یا غیر انسانى مى گویند، ونام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان,به معنای کسی که ادم را فریب داده است.

شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى شود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است ، موجودى که سعى مى کند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد.

شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسان‌هاى مفسد و منحرف کننده است.

[ویرایش] تاریخ

براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جنیان بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد(در حدیثی از اما صادق(ع) منقول است که یک بار شیطان نمازی خواند دو رکعت ولی ۱۰۰۰ سال طول کشید) اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد و به او فرصت داده شد تا قیامت انسان را بفریبد[۱]

:. شیطان در میان شاه درخت .:

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

شیطان نه تنها براى منحرف کردن مردم درون بت مى رود، بلکه براى گمراه نمودن آنان به میان درخت رفته و از آن جا با مردم جاهل سخن مى گوید و آنا را از خدا دور و علیه پیامبرش تحریک مى کند. مانند سخن گفتن او با اصحاب ((رس )) از میان شاه درخت .اصحاب ((رس )) قومى بودند بعد از سلیمان بن داود در منطقه در مینیه آذرباییجان ، یا در بلاد مشرق ، یا انطاکیه و در اطراف یمامه زندگانى مى کردند. امیرالمؤمنین در تفسیر آیه((و اصحاب الرس و ثمود و قرونا بین ذالک کثیرا))مى فرماید: اصحاب ((رش )) پس از طوفان نوح علیه السلام درخت صنوبرى (528) به دست یافت بن نوح علیه السلام کنار چشمه ((روشن آب )) کشت شده بود، اصحاب ((رس )) آن را عبادت مى کردند!آن جمعیت در دوازده آبادى سر سبز و خوش آب و هوا به نام هاى آبان ، آذر، دى ، بهمن ، اسفند، فروردین ، اردیبهشت ، خرداد، تیر، مرداد، شهریور ساکن بودند که بزرگترین آبادى اسفندار ((و شاه درخت )) در کنار آن بود. در بیرون هر آبادى شاخه اى از صنوبر را کاشته و نهرى را از همان ((روشن آب )) از کنار آن درخت جارى ساخته بودند.مردم هر ماه در یک آبادى عید گرفته و جشن و پاى کوبى برگزار مى کردند. قربانى ها کرده و داخل آتش مى انداختند. وقتى دود آن قربانى ها بلند مى شد در مقابل درخت صنوبر به سجده افتاده ، گریه و زارى مى کردند و درخواست آمرزش گناهان خود را مى نمودند!در این هنگام ، شیطان با صداى نازکى از میان درخت با آنان صحبت کرده و مى گفت : اى بندگان ! من از شما راضى شدم ، شما را بخشیدم و از گناهان شما در گذشتم سر از خاک بردارید.وقتى مردم این بشارت را مى شنیدند را مى شنیدند از خوشحالى به رقص و پاى کوبى مى پرداختند، شرب خمر مى نمودند تا روز به پایان مى رسید و متفرق مى شدند.هنگامى که عید نوروز فرا مى رسید جمعیت دوازد آبادى ، در شهر اسفندار کنار صنوبر بزرگ (شاه درخت ) اجتماع مى نمودند و جشن و سرور بیشترى بر پا مى کردند، قربانى هاى زیادترى کرده و گریه ها و ناله هاى بیشترى سر داده و سجده هاى طولانى ترى مى کردند. در این بین شیطان با صداى بلندتر و خشن ترى آنان را به آمرزش گناهان ،


دانلود با لینک مستقیم


شیطان

دانلود تحقیق کامل درباره شیطان پرستی 167 ص

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق کامل درباره شیطان پرستی 167 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 166

 

 شیطان پرستی - قسمت اول

مقدمه ای بر شیطان پرستی

نکته ای که لازم است در ابتدای مقاله ذکر شود این است که: سعی کرده ام تا این مقاله کامل و جامع باشد. لذا اگر در خواندن هر یک از قسمتهای آن خسته شدید می توانید موقتا آن را رها کرده به مطالعه ی قسمت های بعدی بپردازید.

پیشاپیش لازم است به خاطر حرف های کفر آمیزی که به ناچار و برای روشن شدن بیشتر موضوع در این مقالات طرح شده اند از خوانندگان گرامی عذر خواهی کنم .

« انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه فلا تخافوهم وخافون ان کنتم مومنین »

« در واقع این شیطان است که دوستانش را می ترساند پس اگر ایمان دارید از آن نترسید و از من پروا کنید.» (سوره مبارکه آل عمران آیه 175) امام صادق علیه السلام می فرمایند: « العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس.»

« هرکس عالم به زمانش باشد مورد هجوم حوادث ناگوار قرار نمی گیرد.» با این روایت امام معصوم علیه السلام مشخص می گردد که تا چه اندازه آگاهی نسبت به مسائل روز جامعه مهم و اساسی است. زیرا ممکن است انسان در گرداب مفاسد اجتماعی و انحرافات فکری و مکتبی گرفتار شده، و لی خود از آن غافل باشد. لذا باید تمامی حواس انسان متوجه این مطلب گردد که در جامعه امروزی مسلح به سلاح علم و بصیرت باشد تا مبادا قربانی امیال شوم طاغیان اعتقادی و فکری نشود. در این گذار یکی از معضلات فکری و مکتبی امروز جوامع که متأسفانه با سرعت سرسام آوری در جوامع شایع شده و جوامع اسلامی خصوصاً کشور عزیز ما ایران را نیز درنوردیده است، مکتب تغییر شکل داده Satanism / سیطنیسم (شیطان پرستی) است. غفلت از این موضوع زمانی اثرات خود را عیان می نماید که کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی افراد مسن تر را نیز آلوده کرده و دیگر شاید برای جبران آن دیر شده باشد. بنابراین باید اقدام پیشگیرانه صورت پذیرد. هر چند که اکنون نیز زمان بسیاری را از دست داده ایم. زیرا آثار شوم این مکتب پلید هم اکنون پدیدار شده و حتی بسیاری از دستگاههای فرهنگی کشور را نیز آلوده کرده است. مطالعه این مجموعه شما را با وضعیت کنونی جهان آشنا کرده و در صدد است چهره واقعی شیطان را در عصر حاضر نمایان ساخته و ابزار او را برای مقابله با انسان و انسانیت، معرفی کند. خوشبختانه همیشه شیطان با افراطی گری، ضعفهای خود را نمایان ساخته و هر انسان آگاه و با بصیرت، می تواند با آن به مقابله برخاسته و او را از صحنه زندگی خود خارج ساخته و نابود کند. چنانکه در زندگی ائمه معصومین علیهم السلام می بینیم، شیطان با تمام تلاشی که انجام داد، نتوانست حتی کوچکترین خللی در زندگی این بزرگواران ایجاد کند. در احوالات امام سجاد علیه السلام می خوانیم، شخصی نزد حضرت رضا علیه السلام آمد و از ایشان درباره لقب سید الساجدین سوال کرد. حضرت رضا علیه السلام فرمودند: روزی جدم حضرت سجاد علیه السلام مشغول نماز بودند. ناگهان از گوشه ای مار عظیم الجثه ای به سمت حضرت آمد و انگشتان پای ایشان را نیش زد. امام سجاد علیه السلام برافروخته شد و مشخص بود که بسیار متألم شده اند، اما تغییری در اذکار و حالت امام علیه السلام مشاهده نشد. مار بسیار حضرت را آزار داد. ناگهان صاعقه ای از آسمان آمد و به مار اصابت کرد. آنگاه مار به حال اولیه خود باز گشت، که همان شیطان بود. کنار حضرت ایستاد و گفت: حقیقتاً که تو سرور عبادت کنندگان هستی. و چنین نامی شایسته شماست. آنگاه از نظرها ناپدید شد.آری، او از به انحراف کشـاندن امام معصوم علیه السلام هم نا امید نبود. اما مقاومت امام عزیز را ببینید که چگونه شیطان را درمانده و مستأصل می کند و او را منکوب می نماید. لذا یکی از راههای مقابله با شیطان، اصرار بر عبادت و ذکر خداوند است. «کجاست طلب کننده جگرهای انبیاء. کجاست طلب کننده خونهای بی گناه ریخته شده.» به امید روزی که در هیچ نقطه دنیا اثری از پلیدی یافت نشود. به امید روزی که منکوب کننده شیطان رخ نماید و زمین از لوس وجود شیطان و شیطان صفت پاک گردد. در این راستا آنچه که از حقیر بر می آید، دادن اطلاعاتی هر چند کم و ناقص در این باره است. شاید راهگشای محققین و دردمندان جامعه بشری قرار گرفته و فکری به حال این معضـل پیـچیده اجتماعی و عقیدتی و فکری بشود. امید است با همکاری تمامی کسانی که درد دین و دنیای مردم را دارند و به فکر اصلاحات سازنده هستند، در این زمینه اقدام نموده و با مساعدت های فکری دست در دست هم به جهاد و مقابله با این پدیده برآییم. طی این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی اشتباه نکنید! شیطان پرستان به خدا اعتقاد دارند. فقط نمی خواهند او را بپرستند. حال اگر مجبور باشند به هر موجود پست دیگری تن داده و او را به عنوان معبود انتخاب کنند. از حیوانات و گیاهان و اشیاء طبیعی گرفته، تا آلت تناسلی و... همگی جزء معبودان بشر قرن بیست و یکم است. قرنی که به قرن اطلاعات معروف گشته، ولی از آگاهی بشر، جز خرافه و پوچی چیزی باقی نمانده است.

شیطان، نخستین کسى بود که بعضى کارها را مرتکب شد و پیش از او کسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قرارند:

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است .

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود.

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم .

شیطان اولین کسى است که صورت هاى مجسمه و بت را ساخت

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد.- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد. - اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند.

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد.

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد.

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت .

-اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید.

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد.

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید.

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید.

- اولین کسى که گریه دروغى نمود.

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره شیطان پرستی 167 ص

دانلود تحقیق و مقاله درباره آئین شیطان پرستی

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق و مقاله درباره آئین شیطان پرستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

عنوان :

آئین شیطان پرستی

شیطان‌پرستی

شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک می‌دانند. شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی می‌کنند. دست چپی‌ها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستی‌ها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بدست می‌آورند. لاوییان‌ها در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمیکنند. این جنبه اعتقادی آنها به طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته می‌شود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش می‌کنند.

شیطان پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی و اخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی‌های موجودی مافوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایش‌های ادیان گذشته اجتناب می‌کنند و بیشتر گرایشات خودپرستانه دارند. به گونه‌ای که خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی می‌بینند و بیشتر شبیه به مکاتبی چون ماده‌گرایی و یا خودمحوری و جادومحوری هستند. به هر حال بعضی شیطان پرستان به طور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب می‌کنند. این یک جریان وارونه سازی را نشان می‌دهد. بر این مبنا شیطان پرستان به دو گروه اصلی شیطان پرستان فلسفی و شیطان پرستان دینی تقسیم بندی می‌شوند.

تاریخچه

مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفته‌است. در اصل در سنت مسیحیان جودو، شیطان به عنوان بخشی از آفرینش دیده شده‌است که در برگیرنده قانونی است که می‌تواند در مقابل خواست خداوند مخالفت کند و با اختیار تام خود، قادر است مبارزه طلب باشد. (یادآور یکی از تفسیرهای یهودی که می‌گوید تنها زمانی که پتانسیل توانایی تخلف از خواست خدا را داشته باشید و با او مخالفت نکنید موجودی بسیار خوب خواهید بود) در خلال قرنها این مفهوم به مخالفت صرف علیه خداوند تحریف شده‌است.این دیدگاه که هرچیزی نقطه مقابل خود را دارد و خداوند (تماماً خوب) باید یک نیروی خدای بد (شیطانی) نیز در مقابلش باشد (بسیار از الهه‌های قدیمی نیز این نیروهای بد را در خود داشته‌اند، به طور مثال تمدن مصر باستان نیز چنین باوری را داشته‌است).

با گسترش دین مسیحیت و بعد از آن اسلام، که هردو پیروان بسیاری بدست آوردند و یک رستگاری اعلا را برای خود قائل هستند و به زندگی بعد از مرگ اعتقاد دارند، و در میان آموزه‌های آنها شیطان وجود دارد و در همه جهان‌بینی‌های الهی، شیطان سعی دارد خداوند را تحلیل برد و خراب کند.

با رشد رو به جلوی جامعه از دوران اصلاحات به دوران روشنفکری (قرون ۱۷ و ۱۸)، مردl در جوامع غربی به پرسش سوالاتی راجع به شیطان کردند و این شیطان نیز در پاسخ به تدریج بزرگ و بزرگ‌تر شد، لذا شیطان پرستی به صورت یک رسم که با رسوم دینی گذشته مخالفت دارد ظهور پیدا کرده.

به علاوه شیطان پرستی برمبنای آموزه‌های مخالف دین‌های ابراهیمی به مخالفت با خدای ابراهیمی پرداخته‌است. قدیمی‌ترین شاهد ثبت شده راجع به این واژه (شیطان پرستی) در کتاب «تکذیب یک کتاب» توسط توماس هاردینگ (۱۵۶۵) به چشم میخورد که در آن از کلیسای انگلیس دفاع می‌کند: «در خلال زمانی که مارتین لوتر برای اولین بار فرقه ملحد و شیطان پرست خود را به آلمان آورد،...». در حالی که مارتین لوتر خود هرگونه ارتباطی را بین آموزه‌هایش و شیطان نفی کرد. شیطان در یهودیت، مسیحیت، اسلام و آیاواشی کلمه شیطان در ابتدا از دین یهود آمده و در مسیحیت و اسلام تکمیل یافته‌است. این نگاه یهودی-مسیحی-اسلامی از شیطان می‌تواند به موارد زیر تقسیم شود:یهود: شیطان در یهودیت، در لغت به معنای «دشمن» یا «تهمت زننده» است. و همینطور نام فرشته‌ای است که مومنین را مورد محک قرار می‌دهد. شیطان در یهود به عنوان دشمن خدا شناخته نشده‌است بلکه یک خادم خدا است که وظیفه دارد ایمان بشیریت را مورد آزمایش قرار دهد.

اسلامی: کلمه شیطان در عربی «الشیطان» به معنای خطاکار، متجاوز و دشمن است. این یک عنوان است که معمولاً به موجودی به نام ابلیس صفت داده می‌شود.شیطان یکی از فرشتگان خاص خدا بوده که جایگاه ویژه ای نزد خدا داشت . پس از آفرینش حضرت آدم خدا به تمامی فرشتگان دستور داده که در مقابل آدم سجده کنند که شیطان از این امر سر باززده و خود را برتر از آدم دانسته چون آدم از خاک آفریده شده و فرشتگان از آتش وبه همین خاطر مورد غضب خدا قرار گرفته و از آن روز شیطان دشمنی انسان راآغاز کرده و سعی در به انحراف کشیدن انسانها داشته.

مسیحیت: در بسیاری از شاخه‌های مسیحیت، شیطان (در اصل لوسیفر) قبل از آنکه از درگاه خدا ترد شود، یک موجود روحانی یا فرشته بوده که در خدمت خداوندگار بوده‌است. گفته می‌شود شیطان از درگاه خداوند به دلیل غرور بیش از حد و خودپرستی ترد شده‌است. همینطور گفته شده‌است است شیطان کسی بوده‌است که به انسان گفته‌است می‌تواند خدا شود، و موجب معصیت اصلی انسان در درگاه خدا شده‌است و در نتیجه از بهشت عدن اخراج شده‌است. از شیطان در کتاب یونانی «دیابلوس» به عنوان روح پلید (Devil) نیز نام برده شده‌است که به معنای «تهمت زننده» یا «کسی که به ناحق دیگران را


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و مقاله درباره آئین شیطان پرستی

مقاله نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان

اختصاصی از نیک فایل مقاله نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان


مقاله نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات;33

شیطان بر آدم به جهت خلقت او از خاک فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است. دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصب‌ها و سر سلسلة متکبران است. که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس کبریایی و عظمت با خدا در افتاد، لباس بزرگی را بر تن پوشید و پوشش تواضع و فروتنی را از تن درآورد. آیا نمی‌نگر که خدا به خاطر خود بزرگ‌بینی ، او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید، پس او را در نیا طرد شده، و آتش جهم را در قیامت برای او مهیا فرمود؟

آزمایش درمان تکبری: خداوند اگر اراده می‌کرد، آدم را از نوری که چشم‌ها را خیره کند و زیباییش عقل‌ها را مبهوت سازد. و عطر و پاکیزگی‌اش حس بویایی را تسخیر کند، می آفرید، که اگرچنین می‌کرد گردن‌ها در برابر آدم فروتنی می‌کردند، و آزمایش فرشتگان برای سجدة آدم آسان بود. اما خداوند مخلوقات خود را با اموری که آگاهی ندارند آزمایش می‌کند، تا بد و خوب تمیز داده شود، و تکبر و خودپسندی را از آنها بزداید، و خود بزرگ بینی را از آنان دور کند. پس از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید زیرا اعمال فراوان و کوشش‌های مداوم او را با تکبر از بین برد. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص می‌باشد از سال‌های دنیا یا آخرت است. اما با ساعتی تکبر همه را نابود کرد. چگونه ممکن است پس از ابلیس فرد دیگری همان اشتباه را تکرار کند و سالم بماند؟

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان