نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟

اختصاصی از نیک فایل فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟


فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟

فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟

 

تبیین تفاوت دو واژه فوق نیازمند توجه به مفهوم و نوع نگاهی است که در ادبیات سیاسی و هنجارهای اجتماعی و دینی یک جامعه پیرامون این دو وجود دارد؛ جنگ یا «نبرد مسلحانه بین دولت‌ها» به‌عنوان واقعیتی در جوامع بشری، مفهومی عام و از جنبه‌های مختلف قابل‌تعریف است و به انواع متعددی نظیر؛ تهاجم نظامی، جنگ تدافعی، مشروع و یا نامشروع، داخلی یا بین‌المللی و …، تقسیم می‌شود؛ و در بسیاری مواقع جنگ اقدامی ناپسند، غیر عقلی، غیردینی و نامقدس است نظیر تجاوزات نظامی و راه‌اندازی جنگ به خاطر سلطه‌طلبی، جاه‌طلبی، چپاول منابع ملت‌های دیگر و…؛ اما دفاع مقدس نوعی خاص از جنگ و نبرد مسلحانه است که از یکسو حالت تدافعی در مقابل تجاوز نظامی بیگانگان داشته و از سوی دیگر مطابق با هنجارهای دینی پذیرفته‌شده در یک جامعه و دارای ارزش دینی و اجتماعی است؛ مانند جنگ به‌منظور دفاع از خویش (دفاع مشروع) در مقابل متجاوزین به دین، عِرض، جان و مال خود و بستگان یا مملکت و نیز به‌منظور دفاع از مظلومین عالم و یا در مقابل ستمگرانی که آزادی دعوت دینی را سلب می‌کنند و با حاکمیت استبدادی مانع انتخاب آزادانه دین صحیح از سوی مردم می‌گردند. در ادامه جهت تبیین دقیق‌تر موضوع دفاع مقدس توجه به نکات ذیل حائز اهمیت است: یک. قداست و امور مقدس در فرهنگ اسلام ازنظر دین، هر فعل یا امری که جنبه الهی و صبغه ربوبی داشته باشد، مقدس است.

«صِبْغَهَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً». بقره (۲)، آیه ۱۳۸

قدسی بودن مبتنی بر بهره‌مندی از صبغه و جنبه الهی در عقاید، اخلاق و افعال فردی و اجتماعی است و …

نوع فایل: word (قابل ویرایش)

تعداد صفحات: ۴

 .

لطفاً برای مشاهده متن کامل تحقیق فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟ محصول را خریداری و دانلود نمائید

لینک دانلود بعد از خرید نمایش داده شده و به ایمیلتان ارسال می‌شود

با اطمینان خرید کنید

تشکر از خریدتان


دانلود با لینک مستقیم


فرق بین جنگ و دفاع مقدس چیست؟

تحقیق در مورد فرق کمال با تمام

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد فرق کمال با تمام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فرق کمال با تمام


تحقیق در مورد فرق کمال با تمام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه61

فهرست مطالب

 

معانی لغوی:

 

  • üفرق کمال با تمام
  • üانسان تمام و انسان ناقص
  • üمقایسه پیشرفت و تکامل
  • üمسخ انسان
  • üکمال در انسان
  • üضرورت شناخت انسان کامل

 

 

 

  • üمکتب عقلیون
  • üانسان کامل از دیدگاه عرفان و تصوف
  • üآفرینش جهان
  • üبه عقیدة فلاسفه قدیم اساسا جمهر انسان همان عقل انسان است ، «من» واقعی انسان همان عقل انسان است همچنانکه بدن انسان جزء شخصیّت انسان نیست ، قوا و استعدادهای روحی و روانی مختلفی که انسان دارد هیچکدام جزء سخصیت واقعی انسان نیستند ، شخصیت واقعی انسان همان نیرویی است که فکر می کند و در یک جمله انسان کامل کسی است که در فکر کردن به حدّ کما رسیده است .
  • üاز دیگر مواردی که در این مکتب مرد توجه است این که عقل نیرویی است که توانائی دارد تا جهان را آن چنانکه هست کشف و درک کند ، واقعیت جهان را آنچنان که هست در خود منعکس کند و آئینه ایست که صورت جهان را در خود می تواند صحیح و درست منعکس کند .
  • üحکمای اسلامی هم این نظر دارند و معتقد هستند که ایمان اسلامی ، یعنی شناخت جهان بطورکلی آنچنان که هست ، شناخت نظام جهان و شناخت اینکه جهان به چه نقطه ای
  • üبر می گردد؟؟؟
  • üاولین مکتبی که با این مکتب مبارزه کرده است و ضدّ این مکتب بوده است مکتب «اشراقیون» و «مکتب عرفاء» یا همان مکتب اهل عشق است.و دیگر مکتب «اهل حدیث» است ، اخباریون و اهل حدیث هم

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فرق کمال با تمام

دانلود مقاله فرق کمال با تمام ( دینی )

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله فرق کمال با تمام ( دینی ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 معانی لغوی:
کامل

 

بدون عیب ، بدون کمبودیا نارسایی .
دارای همة ویژگیهای لازم .

 

تکامل

 

1 - رسیدن کسی یا چیزی به مرحلهَ کاملتر.
2 - کمال یابی و فرهیختگی.
تغییرات کمی که در جریان تکوین پدیده انباشته می شود.
فرایند تدریجی که در آن چیزی به چیز بهتر تبدیل می شود.
نظریه ای که بر اساس آن گروهای جانداران در گذر زمان ممکن است تغییرکنند و از این رو شکل و ساختار بدنی تازه ، با نیاکانشان فرق داشته باشد.

 

تکوین

 

1-پیدایش}1

 

قسمت دوّم
 فرق کمال با تمام
 تمام در جایی گفته می شود که در یک شی همه آنچه که برای اصل وجود لازم است بوجود آمده باشد بعضی از چیزها بوجود نیاید ، اصلا" این شی در ماهیت خودش ناقص است ، تمامش بوجود نیامده است بلکه قسمتی از آن بوجود آمده است و اصطلاحا" تمام قابل کســر است یعنی می شود گفت : دو ثلثش موجود نیست
 مثلا" یک ساختمانی را تصور کنید که قرار است بر اساس نقشه ای ساخته شود ،اگر همه آن چیز هایی را که سا ختمان احتیاج به آن دارد نباشد ، نمی توان از آن استفاده کرد و وقتی همه پیدا شد ، می گویند ساختمان تمام است و درست نقطه مقا بلش ( ناقص ) است
 کمال در جایی است که یک شی بعد از آنکه تمام گشت یک درجه بالاتر هم می تواند داشته باشد و البته یک درجه هم بالاتر از آن و الی آخر این نکته حائز اهمییت است که بدون تمام ، کمال معنا و مفهومی ندارد ودر واقع تمام شرط لازم برای کمال است برای روشن تر شدن مطلب ،چند مثال ذکر می کنیم
 مثلا" می گویند عقل فلان کس کامل شده ، یعنی قبلا" هم عقل داشت ، اما حالا عقلش یک درجه بالا آمده است یا مثلا" می گویند علم فلانی کامل شد ، یعنی قبلا" هم علم داشت و از آن استفاده می کرد ولی حالا بک درجه بالا آ مده و بیشتر شده و کاملتر شده است
 تعبیر انسان کامل در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشت و بعد از این تاریخ به کار رفت و می توان گفت اولین بار در دنیای اسلام پیدا شده است و اول کسی هم که این تعبیر را کرده عارف معروف ( محیی الدین عربی اندلسی طایی ) است
 در باره او می توان گفت که او پدر عرفان اسلامی است این شخص مردی عربی نژاد از اولاد حاتم طا یی و اهل اندلس ( اسپا نیای امروزی ) است.}2

 

قسمت سوم
 انسان تمام و انسان ناقص
 این بحث را با یک سوال شروع می کنیم و أن این است که :
 اسا سا" أ یا ما انسان سالم و انسان معیوب داریم یا خیر ؟
 البته یک سلامت و یک عیب است که مربوط به جسم و تن انسان است و در این شکی نیست که بعضی ها از نطر جسمی سالم یا مریض هستند . ولی اینها مربوط به شخص انسان است .
 ( أیا تا کنون دقت کرده اید که اگر انسانی نقص عضو داشته باشد این را ملاک در انسانیت او قرار نمی دهند ؟ مثلاً فیلسوف معروف و بزرگی همچون سقراط از بدشکلترین افراد بوده است . اما تاکنون بدشکلی را برای او ملاک قرار داده اند و از روی حال ظاهر این شخص قضاوتی درباره ایشان کرده اند . أیا أن دیگری فیلسوف بزرگی همانند ابوالعلا معری کور بوده است یا طه حسین در زمان معاصر و بسیاری از افراد دیگر … این خود دلیل بر این است که انسان دو چیز دارد : شخصی دارد و شخصیتی . تنی دارد و روحی . جسمی دارد و روانی .
 حال که معلوم شد هدف ما در سوال اول روان انسان بوده است ، باردیگر سوالمان را البته به شکلی دیگر طرح می کنیم .
 اساساً آیا روان انسان می تواند بیمار باشد در حالیکه جسم انسان سالم باشد یا خیر ؟
 کسانی که منکر روح و اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواصطه سلسله اعصاب انسان می دانند بنا بر نظریه اینها اساساً روان حکمی ندارد و همه چیز تابع جسم است . اگر روان بیمار باشد حتماً جسم بیمار است که روان بیمار است ، بیماری روانی همان بیماری جسمی است .
 خوشبختانه امروزه این مطلب ثابت شده است که ممکن است انسان از نظر جسم و از نظر خون و حتی شمارش گلبولهای سفید و قرمز خون ، از نظر سلسله اعضاب و بطور کلی از لحاظ متابولیسم بدن کاملاً سالم باشد ولی در عین حال از لحاظ روانی بیمار باشد مثلاً به اصطلاح خودمان عقده روانی داشته باشد ، یعنی بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او باشد ، دستگاه روانی او اختلال دارد . مثلاً کسی که عقده روانی داشته باشد ، یعنی بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او باشد ، دستگاهروانی او اختلال دارد . مثلاً کسی که عقده روانی ( تکر ) دارد . ثابت شده است که واقعاً بیمار است ، اختلال روحی دارد . ولی آیا ما توان دوایی برای آن در داروخانه ها یافت که اگر انسان آن را مصرف کند تکبرش مبدل به تواضع و فروتنی بشود ؟ یا انسان قسی القلبی را در نظر بگیرید آیا برای جلاد صفتی داروئی اختراع شده است و اساساً امکان چنین داروئی وجود دارد ؟ که وقتی آمپول و قرص آن را مصرف کردیم تبدیل به یک انسان عطوف و مهربان شویم .
 پس انسان از نظر روانی ممکن است بیمار باشد و این اصل را قرآن نیز تائید کرده :
 (( فی قلوبهم مرض فزاد الله مرضاً ))
 در دلشان ( روحشان ) مرضی است .
 ( قرآن نفی فرماید چشمشان بیمار است و قلبی که قرآن از آن سخن می گوید ، غیر لز قلبی است که پزشک می گوید قلب منظور روح و روان انسان است .
 امیر المومنین علی (ع) می فرماید : { (( فان تقوی الله دواء داء قلوبکم )) }3
 تقوی دوای بیماری دلهای شما است .
 و نیز می فرماید : (( الا و ان من الابلاء القاقه )) از جمله بلاها و شدائد فقر است .
 (( و اشد من الفاقه مرض البدن )) و از فقر بدتر مریض بدن انسان است .
 (( و اشد من مرض البدن مرض القلب )) و از بیماری بدن بدتر ، بیماری قلب است .
 از بخش قبل می دانیم که هر چیزی قبل از اینکه بتواند درجات کمال را طی کند باید به درجه تمام رسیده باشد و در مورد انسان تمام بودن آن معطوف به سالم بودن کردیم و البته گفتیم که سالم نه از نظر جسمی بلکه از لحاظ روحی و روانی زیرا که انسان بودن به جسم نیست بلکه به شخصیت آن است که در آینده بیشتر در این مورد بحث خواهیم کرد . حال که قرار است انسان از لحاظ روحی سالم باشد تا بتواند به درجه تمامیت برسد بهتر است بدانید که این درجه همان است که (قرآن از آن به عنوان تزکیه نفس یاد می کندوآن را سر لوحه اهداف خود قرار داده است قرآن می فرماید){(( قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها ))}4 }5
قسمت چهارم
 مقایسه پیشرفت و تکامل
 آیا پیشرفت همان تکامل است ؟
 اینها نیز با یکدیگر تفاوت دارند ، بهتر است به موارد استعمال این دو دقت کنیم .
 به عنوان مثال در مورد یک بیماری می گوئیم که این بیماری در حال پیشرفت است و هرگز از لفظ تکامل در اینجا استفاده نمی کنیم .
 یا اگر سپاهی در سرزمینی بجنگند و قسمتی از سرزمین دشمن را تصرف کند می گوئیم فلان لشکر در حال پیشرفت است ولی نمی گوئیم در حال تکامل است همین سپاه را در نظر بگیرید ، فرض کنید هیچ منطقه ای را تصرف نکرده باشد و همانطور که یکجا ساکن ایستاده به نوع جدیدی از تسحیلات تجهیز شود ، مثلاً اگر نیروی هوایی نداشت . این سپاه را مجهز به هواپیما کنیم ، آنگاه می گوئیم این سپاه تکمیل شد یا کاملتر شد . شاید بپرسید چرا ؟
 ( زیرا در مفهوم تکامل ، تعالی خوابیده است ، یعنی تکامل از سطحی به سطحی بالاتر است ، یعنی آن موجود یا آن شی به نوع برتری تبدیل شده است و اصطلاحاً می گوئیم کامل شده است ولی پیشرفت در یک سطح هم می شود یعنی می توان پیشرفت کرد بدون اینکه از سطحی به سطح دیگر و بالاتری رفت . پس تکامل با پیشرفت و همچنین با توسعه متفاوت است . ( توسعه و پیشرفت تقریباً یک مفهوم را دارند . ) }6

 


قسمت پنجم
 مسخ انسان
 مسئله مسخ شدن خیلی مهم است . مسخ یعنی چه ؟ شما شنیده اید که می گویند در امتهای گذشته مردمی بودند که در اثر اینکه زیاد مرتکب گناه شدند و مورد نفرین پیغمبر زمان خودشان واقع شدند . مسخ گردیدند . یعنی تبدیل به یک حیوان شدند این را می گویند ( مسخ ) شدن . ولی مسئله این است که آیا انسانها واقعاً به یک حیوان چهاردست و پای واقعی تبدیل شدند ؟
 همانطور که سخن از مسخ شدن به میان آورده ایم و می گوئیم مسخ شدن یعنی وقتی انسان به حیوان تبدیل می شود ، منظور روح و روان و در واقع شخصیت یک انسان است که می تواند به یک حیوان و حتی پست تر از آن که قرآن از آن به تعبیر ( بل هم اضل ) یاد می کند تبدیل شود . خوک را که ما می بینیم خوک است ، جسمش تناسبی دارد با روح خودش ، انسان ممکن است تمام خصلتهایش خصلتهای خوک باشد که اگر چنین باشد از انسانیت مسخ شده است و او در معنی و باطن و به چشم حقیقت و در ملکوت واقعاً یک خوک است و غیر از این چیزی نیست ، این بحث را با یک ماجرایی به اتمام می رسانیم .
 آن شخص گفت با امام سجاد (ع) رفته بودیم مکه ، در صحرای عرفات بودیم ، نگاه کردیم دیدیم حاجی چقدر زیاد است . از بالای تپه که نگاه کردم ، دیدم امسال صحرا از حاجی موج می زند ، به امام عرض کردم : ( ما اکثر الحجیج ) الحمد لله چقدر امسال حاجی زیاد است . امام فرمود { ( ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج ) }7 ( چقدر فریاد زیاد است و چقدر حاجی کم است . ) بعد آن شخص می گوید : من نمی دانم امام چه کرد و چه بینشی به من داد و یک وقت به من فرمود حالا نگاه کن ، یک وقت نگاه کردم دیدم صحرایی است پر از حیوان ، یک باغ وحش کامل است فقط یک عده انسان هم در لابلای این حیوانها دارند حرکت می کنند : حالا می بینی ؟ باطن قضیه این است . }8

 


قسمت ششم
 کمال در انسان
 ( کمال ) هر موجودی با موجود دیگر متفاوت است . مثلاً انسان با فرشته کامل و آنها نیز با حیوان کامل تفاوت خواهد داشت ، زیرا که فرشتگان موجوداتی هستند که از عقل و اندیشه محض آفریده شده اند . و همچنین حیوانات تنها جنبه خاکی دارند یعنی شهوه و غضب ، امام این تعبیر از متن حدیثی ایت که در اصول کافی آمده است : انسان مرکب آفریده شده است یعنی موجودی است هم ملکوتی و هم ملکی .
 { (( ان الله عز و جل رکب فی الملائکه عقلاً بلا شهوه و رکب فی البهایم شهوه بلا عقل و رکب فی بنی آدم کلیهما ، فمن غلب شوه فهو خیر من الملائکه و عن غلب شهوته عقله فهو شر من البهائم )) }9
 که اهل سنت هم در این روایت را نزدیک به عبارت فوق دارند ، مولوی هم در مثنوی معنوی همین حدیث را بصورت شعر در آورده می گوید :
 در حدیث آمد که خلاق مجید خلق عالم را سه گونه آفرید
 یک گروه را جمله عقل و علم و جود آن فرشته است و نداند جز سجود
 نیست اندر عنصرش حرص و هوا نور مطلق زنده از عشق خدا
 یک گروه دیگر از دانش تهی همچو حیوان در علف از فربهی
 او نبیند جز که اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف
 و آن سوم است آدمیزاد و بشر از فرشته نیمی و نیمش ز خر
 نیم خر خود مایل سفلی بود . نیم دیگر مایل علوی شود
 تا کدامین غالب آید در نبرد زین دو گانه تا کدامین برد نرد .}10
 در قرآن مجید نیز در باره خلقت انسان آیاتی وجود دارند اما در این مبحث به این آیه توجه کنید :
 (( انا خلقنا الانسان من نطفه امساج نبتلیه … )) }11
 ما انسان را از یک نطفه ای آفریدیم که در این نطفه و به تعبیر امروز در ژنها مخلوطهای زیادی مقصود اینست که استعدادهای زیادی هست . یعنی می خواهد بگوید به مرحله ای رسیده که می خواهیم مورد آزمایش قرار دهیم و آزاد و مختار است که کدام استعداد را بپردازند .
 و بعد از این آیه می گوید :
 (( فجعلنا سمیعاً و بصیراً انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا )) }12
 او را شنوا و بینا کردیم براستی راه را به او نمایاندیم خواه شاکر باشد و یا تکفیر کند .
 از این آیات بوی آزمایش و امتحان می آید اما اینکه چه ارتباطی بین انسان و استعدادهای او و آزمایش الهی وجود دارد موضوع بحث دیگری است که ما را به شناخت کمال انسان سوق می دهد .
 همانطور که گفتیم استعدادهای بسیاری در بطن انسان قرار داده شده اما کسی که بتواند توازن و رشد هماهنگ در بین استعدادهای خویش ایجاد کند راه کمال را پیموده است .
 برای درک موضوع به یک مثال ساده متوسل می شویم :
 کودکی را تصور کنید که موقع رشد مثلاً دماغش از بقیه اعضاء بیشتر رشد می کند نهایتاً بشود شبیه کاریکاتور هایی که می کنند این شخص رشد کرده ولی رشد ناهماهنگ داشته است .
 انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی با هم رشد کند ، هیچ کدام بی رشد نباشد و هماهنگ یکدیگر رشد کنند و رشدشان به حد اعلاء برسد این همان کسی است که قرآن مجید از او تعبیر به امام می کند :
 (( انی جاعلک للناس اماماً )) (( ما تو را امام مردم قرار دادیم . )) }13
 بعد از اینکه حضرت ابراهیم (ع) از پس امتحانات الهی برآمد . به درجه امامت رسید ، یعنی الگویی برای مردم شد و در واقع به کمال رسیده بود که الگوی مردم شد .
 بشر در طول اعصار گذشته هم اکنون نیز معیارهای مختلفی را باری کمال خود در نظر گرفته و هر بار روی ارزش بیشتر تکیه کرده و کم کم هم اکنون نیز آن ارزش را فراگیر کرده طوری به دیگر ارزشها لطمات سختی وارد کرده و موجب انحراف جامعه شده است . تمام جامعه هیچ وقت از راه باطل به گواهی کشیده نمی شود . و معمولاً فساد جامعه از افراط در یک حق ناشی می شود . مثلاً عبادت یک ارزشی است که اسلام آن را صد در صد تایید می کند ، عبادت در معنی خاصش ذکر و تسبیح و خلوت با خداست . در اینجا معنی خاصه اش مقصود است یک وقت می بینید اگر مراقب نشود فقط به سوی این ارزش کشیده می شود . می بینید که اسلام می شود فقط کردن و فقط به مسجد رفتن و نماز مستحب خواندن و دعا خواندن و تعقیب خواندن و غسلهای مستحب به جا آوردن و تلاوت قرآن کردن و …….
 عمر و بن عاص پسری دارد به نام عبدالله که هم تیپ و هم خط پدرش نبود و می گویند که وقتی عمرو بن العاص با پسران خویش مشورت می کرده ، عبدالله پدرش را دعوت به جانب علی (ع) می کرده است . عبدالله یک تمایلی به جنبه های عبادی داشت . یک روزی پیامبر در راه به او رسیده و فرمودند عبدالله به من خبر داده است که به شبها تا صبح عبادت می کنی و روزها روزه می گیری ، عرض کرد بله یا رسول الله . چنین چیزی هست ، حضرت فرمودند : ولی من چنین نیستم و قبول هم ندارم و این درست نیست .
 از دیگر ارزشها که در جامعه ما درباره ء آن افراط شده است ، ارزش عشق و عرفان است .
 مثلا‍ عرفا که گرایششان به ارزش عشق است عقل را اکثرا رد می کنند . اصلآ گرایش ضد عقل دارند و رسمآ با عقل مبارزه می کنند . حافظ می گوید :
 عارف از پرتو می راز نهانی دانست
 گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
 شرح مجموعه ، گل مرغ سرخ سحر داند و بس
 که نه هر کو ورقی خواند معانی چیست
 ای که در دفتر عقل آیت عشق آموزی
 ترسم این نکته بتحقیق ندانی دانست.
 مجموعه گل منظور ذات مستجمع جمیع کمالات (یعنی ذات حق ) است و بیت آخرش هم به بوعلی سینا است که در آخر اشارات ، سخن از عشق گفته است و دیگر اساسآ انسان و انسانیت عبارت میشود از « عشق » و عقل به دلیل اینکه پای بند است و عقال است ، بکلی محکوم می شود و از آن طرف ارزش دیگری می آید و می گوید : این عرفاء چیست ، همه شان خرافات است اینها حرفهای یک مجنون است و شخصی مثل بوعلی گاهی سخنان عرفا ء را اشبه به خیال نامیده و می گوید « با مرکب عقل باید جلو رفت».
 ارزشهای دیگری نیز از قبیل عدالت ، حکمت ، آزادی ، محبت ، قدرت ، زهد و … در جامعه وجود دارد اما به راستی انسان کامل کیست ؟ آن که فقط باید محض است ؟ آن که فقط زاهد محض است ؟ آنکه عاشق محض است ؟ آنکه عاقل محض است ؟ کدامیک از اینها ؟ باید گفت که هیچ از اینها انسان کامل نیستند ، انسان کامل کسی است که همه این ارزشها به حد اعلا ء و به طور هماهنگ در او رشد کرده باشد. و می توان گفت مولود کعبه علی ( ع ) چین شخصیتی است . }14

 

 

 

 

 


ارجاعات فصل 1
1- صمدی افشار، غلام حسین ، فرهنگ زبان فارسی امروز ، چاپ اوّل1370-چاپ سهند،موسسه نشر کلمه
2-مطهری ، مرتضی ، انسان کامل ، دیماه 1362 ، ص9
3-صالح ، صبحی ، نهج البلاغه ، خطبه 198
4-قرآن مجید ، سوره شمس ، آیه 2
5-انسان کامل ، ص12
6-مطهری ، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان ، چاپ هفتم پائیز 1372 ، انتشارات صدرا
7-سفینه البحار ، ج2 ، ص 71 و اثبات الهداه ، ج5 ، ص39
8-انسان کامل ، ص18
9-علل الشرایع ، باب 6 ، ص4 و الوسائل ، ج11 ، ح2 ، ص164
10-مثنوی ، صفحه 316
11-قرآن مجید ، سوره انسان ، آیه 2
12-همان ، آیه 3
13-همان، سوره بقره ، آیه 124
14-انسان کامل ، ص26

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل2
نظر اسلام و مکاتب مختلف در مورد کمال انسان

 

 قسمت اوّل
 ضرورت شناخت انسان کامل
 شناخت ((انسان کامل)) با اصطلاح قدماء و ((انسان ایده ال)) به اصطلاه امروز بسیار ضرضوری خواهد بود چرا که تربیت و اخلاق ، در هر مکتبی بر اساس شناخت انسان کامل و انسان ایده ال در آن مکتب خواهد بود.
 برای آن که نظر انسان را در مورد انسان کامل بدانیم ناچاریم مکاتب مختلفی که در این زمینه وجود دارد را بررسی کنیم ، البته روی دو مورد که در جامعه ما تاثیر بسزایی داشته اند بیشتر تاکید خواهیم کرد و باز البته نظر اسلام را در مورد هر یک به تشریح بیان خواهیم کرد. }1

 

 قسمت دوّم

 

 مکتب عقلیون
 به عقیدة فلاسفه قدیم اساسا جمهر انسان همان عقل انسان است ، «من» واقعی انسان همان عقل انسان است همچنانکه بدن انسان جزء شخصیّت انسان نیست ، قوا و استعدادهای روحی و روانی مختلفی که انسان دارد هیچکدام جزء سخصیت واقعی انسان نیستند ، شخصیت واقعی انسان همان نیرویی است که فکر می کند و در یک جمله انسان کامل کسی است که در فکر کردن به حدّ کما رسیده است .
 از دیگر مواردی که در این مکتب مرد توجه است این که عقل نیرویی است که توانائی دارد تا جهان را آن چنانکه هست کشف و درک کند ، واقعیت جهان را آنچنان که هست در خود منعکس کند و آئینه ایست که صورت جهان را در خود می تواند صحیح و درست منعکس کند .
 حکمای اسلامی هم این نظر دارند و معتقد هستند که ایمان اسلامی ، یعنی شناخت جهان بطورکلی آنچنان که هست ، شناخت نظام جهان و شناخت اینکه جهان به چه نقطه ای
 بر می گردد؟؟؟
 اولین مکتبی که با این مکتب مبارزه کرده است و ضدّ این مکتب بوده است مکتب «اشراقیون» و «مکتب عرفاء» یا همان مکتب اهل عشق است.و دیگر مکتب «اهل حدیث» است ، اخباریون و اهل حدیث هم عقل و آن همه ارزش های فراوانی را که دارد انکار کرده اند ، که در مورد این مکاتب جداگانه بحث خواهیم کرد.
 اما از دیگر موارد بسیار مهم در رابطه با عقل مسئله سندییت و حجیّت عقل است .
 یعنی میخواهیم بدانیم از نظر اسلام عقل قابل استناد است یا نه ؟
 اول اینکه قرآن دائما از تعقّل سخن می گوید ، دیگر اینکه در اخبار احادیث آنقدر برای عقل اصالت و اهمییت شدهان که وقتی کتب حدیث را باز می کنید اولین «کتاب العقل» است و در واقع احادیث شیعه از تا آخر به حمایت از عقل بر خواسته اند .
 موسی بن جعفر سلام الله علیه تعبیری دارند فوق العاده عجیب می فرمایند:
 {خدا دو پیغمبر دارد ، یکی پیامبر بیرونی که انسان بوده اند و مردم را به یکتا پرستی دعوت کرده اند و دیگری پیامبر درونی که همانا عقل انسان است .}2
 و در نهایت چند تعبیر از دیگر تعابیری که در مکتب ما در مورد عقل گفته شده را می اورم:
 (( خواب عاقل از عبادت جاهل بالاتر است ))
 (( خوردن عاقل از روزه گرفتن جاهل بالاتر است ))
 (( سکوت و سکون عاقل از روزه گرفتن جاهل بالاتر است ))
 (( خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه اول عقل ایشان را به حد کمال رساند)).}3

 

 قسمت سوّم
 انسان کامل از دیدگاه عرفان و تصوف

 

 انسان کامل از دیدگاه این عدّه « عرفاء » اهمییت بیشتری برای ما خواهد داشت زیرا مکتب عرفان و تصوف نظر خود را در مورد انسان کامل در میان مردم بسط داده است چه به نثر و چه به نظم . عرفاء برخلاف عقلیون موفق شده اند از راه احساسات و با استفاده از ابزاری مثل شعر در میان مردم نفوذ پیدا کنند.
 در این مکتب عرفاء «من» واقعی انسان را عقل انسان و فکر انسان نمیدانند بلکه عقل و فکر را به منزله یک ابزار می دانند و من حقیقی هر کسی را آن چیزی میدانند که از او به « دل » تعبیر می کنند البته شکی نیست که دلی که یک نفر عارف می گوید مقصود این دل گوشتی که در طرف چپ انسان قرار دارد نیست بلکه دل یعنی آن مرکز احساس در انسان یا همان مرکز خواست در انسان نه مرکز فکر در انسان .
 عارف برای احساس و برای عشق که قویترین احساس در انسان است ارزش و اهمیت زیادی قائل است و البته عشقی که عارف می گوید از عشقهای روزنامه ای ما جداست و تفاوت دارد عشقهای که عارف می گوید از عشقهای روزنامه ای ما جداست و تفاوت دارد عشقهای روزنامه ای عشقهای جنسی است ، عشق عارف عشقی است که اولا در انسان اوج می گیرد تا به خدا برسد ، معشوق حقیقی عارف خدا است وتازه عشقی که عارف میگوید منحصر به انسان نیست عارف معتقد است که عشق در همه موجودات سریان دارد .
 تا جائی که مولوی می گوید :
 { عشق بحری است آسمان بر وی کفی چون زلیخا در هوای یوسفی }4
 یا حافظ می گوید :

 ما در این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
 از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
 رهرو منزل عشقیم زسر حد عدم
 تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

 

 این بیت حافظ بر گرفته از ترجمه جمله ای است از صحیفه سجادیه که پس از حمد و ثنا میفرمایند :{ (( إبتدع بقدرته الخلق ابتداعا و اخترعهم علی مشیّته اختراعا ثمّ سلک بهم طریق ارادته و بعثهم سبیل محبته )) }5
 « خدا عالم را از عدم آفرید و ابداء کرد ( ابداء یعنی از روی نمونه دیگری نبوده است ) بعد آنها را در راه محبت خودش بر انگیخت ».
 اما از مواردی که در انسان کامل عرفان هست ولی اسلام آن را تایید نمی کند این است که :
 در عرفان فقط درون گرائی است یعنی برون گرائی در آن خیلی تحت الشعاع قرار گرفته است ، جنبه فردی در آن زیاد است ، جنبه اجتماعی یا بایستی بگوییم محو شده است و یا باید بگوییم کمرنگ است ، انسان کامل عرفان دیگر انسان اجتماعی نیست ، انسانی است که فقط سر در گریبان خودش دارد و بس .

 


 قسمت آخر:
 مکاتب دیگری در زمینه کمال انسان در طول تاریخ وجود داشته اند که فقط نام تعدادی را ذکر میکنیم :
 مکتب قدرت – مکتب ضعف - مکتب محبت و معرفت – مکتب برخورداری و……}6

 

 

 

 

 

 

 









 ارجاعات فصل 2
1-انسان کامل ، ص 119
2-اصول کافی ، ج1 ، کتاب العقل و الجهل روایت 10 – بحار جلد 61 ص 313 مقدمه جامع احادیث الشیعه ، جلد 1
3-انسان کامل ، ص 124
4-مثنوی ، ص 520
5-صحیفهء سجادیه ، دعای اول
6-انسان کامل ، ص 138

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 فصل 3
 نظر اسلام ومکاتب مختلف در مورد آفرینش جهان و انسان
 قسمت اوّل
 آفرینش جهان
 قبل از اینکه وارد بحث انسان شویم می خواهیم نظرتان را به طور مختصر به عقاید مختلفی که در مورد آفرینش جهان هستی وجود دارد جلب کنم :

 

 فلسفه و فیلسوفان :
 نظر فیلسوفان درباره ء آفرینش به دو بخش بزرگ تقسیم می شود :
 مادیون (ماتریالیستها) که نظرات آنها بیشتر مبتنی بر مطالعات و تحقیقات علمی و تجربی است و اکثرا ماده را ازلی و ابدی می شناسند . بعبارتی دیگر چون آنها بیشتر کوشش خود را متوجه جهان محسوس می کنند و به نیروی غیر از نیروهای طبیعی قائل نیستند ، راجع به آفرینش تاکنون نتوانسته اند یا نخواسته اند نظری جامع ابزار دارند .
 اصحاب معنی که اکثرا جهان را حادث و معلول و مخلوق می دانند . اینان با آنکه اصولا در کلیات همفکرند نظرهای کماپیش متفاوتی ، در این باره ابزار داشته اند . که به سه نظریه مهم زیر می توان اشاره کرد :
 نظریه اساطیری که مبنای عقلی استواری ندارند ، قابل ملاحضه است زیرا سنگ زیر بنای افکار بعد محسوب می شود .
 نظریات سنجیده ای که از طرف حکیمان و اندیشمندان در طول قرون ابزار شده است .
 نظریاتی که در کتب دینی در این مورد آمده است.}1
 مصریان با سنگ و برداشت آنها از آفرینش
 طبق افسانه های مصری زمین توسط «شو» خدای مصریان از آسمان جدا شده و موجودات بوجود آمده است .}2
 بابلیان و آفرینش :
 روایتهای بابلی در جزئیات آفرینش انسان با یکدیگر اختلاف دارند . ولی همه در این مطلب یک کلا مند که خداوند « انسان » را از یک تکه گل رس ساخت .
 بطور کلی در این داستانها این مطلب نیست که آدمی در آغاز پیدایش در باغ و بهشتی زندگی می کرده است ، برعکس در این داستانها انسان بصورت موجودی معرفی شده است که به نادانی و سادگی جانوران می زیسته است .}3
 ص 17 و 18 ( ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ص 357)
 تا آنگاه که جانور سهمناکی بنام اواکس که نیمی ماهی و نیمی فیلسوف بوده بروی ظاهر شده و دانشها و هنر سازی و اصول و مبادی حقوق و قانون را بدو آموخت . }4 ص 17 و18
 چینیان و آفرینش :
 در چین باستان نیز مفهومی از خدای خالق می یابیم . بنا به گزارش پارسایان چینی «پان کو » آدم نخستین پس از آنکه هجده هزار سال رنج کشید ، توانست 229000 ق.م به جهان «هستی» بخشد.
 در آن خال که کار می کرد از نفسش «ابروباد» از آوازش «تندر» از اشکهایش «رودها» از گوشش «زمین» از مویش «سبزی و درخت» از استخوان «فلزات » از عرقش «باران» بوجود آمده و از حشراتی که بر بدنش نشسته بودند «نوع انسان» زاده شد . }5 ص 19و98 (ویل دورانت ، تاریخ تمدن کتاب اول ، بخش 3 ص 189)
 ایرانیان باستان و آفرینش :
 در داستانهای آفرینش ایرانی و قلمودی هر دو چنان آمده است که خدا در آغاز آفرینش موجود دو جنسی ـ یعنی زن و مردی که از پشت مانند دو قلوهای «سیامی » بیکدیگر چسبیده بودند . آفریده و بعد آن دو را از هم جدا کرد. }6 ص 29
زرتشت خلق جهان را به دو اصل زیر نسبت داده است :
1- روشنایی (اهورا مزدا )
2- تاریکی (اهریمن ) این در همواره در جلا دند و نوبت شکست و پیروزی هر زمان نصیب یکی از آنها خواهد شد .
زرتشت به اقتضای دو گرایی خود ، تمام واقعیت را به دو بخش کرده است :
1- هستی یا تمام آفریده های خوب که از کوشش خلاق روح نیکخواه پدید می آید.
2- نیستی یا مجموع آفریده های بد که از روح بد پسند می زاید .
پاورقی ( البته نظر زرتشت در اینجا از نیستی «لاوجود» افلاطون نیست . در نظر او تمام صورتهای وجودی که از روح ظلمت زاده می شوند «نیست» بشمار می ‎آیند.}7
( اقبال لا هوری ، سیر فلسفه در ایران ، پیشین ، ص 10-9)
بنا به توجیه استاد پور داوود برای اینکه این خداوند مورد تعرض قرار نگیرد و از جهت خلق بدیها ملا هت نشود ، ذات او را از آفریدن بدیها مبری دانسته اند ، و خلق آنها را به خرد خبیث یا «اهریمن » نسبت داده اند . }8 ص 30 و 31
عقاید فلسفی یونانیان دربارهء آفرینش :
فیلسوفان و نظریه پردازان یونان نظرهای مختلفی درباره ء آفرینش جهان هستی داده اند . آناکسی ماندروس اصل موجودات را آپیرون یعنی چیزی نا متعین ، نا متشکل ، بی پایان ، بی آغاز ، بی انجام ، جاوید و جامع اضداد ، می داند .}9 ص 41
آناکسی مه نس هو را ماده المواد می دانست ، و قبض بسط را موجد عناصر دیگر می پنداشت …… اصل هستی عدد یا آتش است. }10 ص 41
فیثاغورث و فیثاغورثیان وجود را «عدد» میدانند بنظر آنها امور نتیجه ترکیب اعداد است . ص41
بنظر هه راک لی توس این جهان که برای همه یکسان است هیچ یک از خدایان و یا انسانها آنرا نساخته اند ، بلکه همیشه بوده و خواهد بود .}11 ص 44
بنظر ام پدوک لس عناصر چهارگانه قدیم اند ، و جهان از ترکیب عناصر پیدا شده است . کون و فساد که بر اثر به هم پیوستن و جدایی عناصر حاصل می شوند ، نتیجه مهر و کین است.}12 ص46 (فروغی ، سیر حکمت در اروپا ، پیشین ، ج 1 ، ص7-6)
بنظر دی موک ریتوس جهان از ذرات بیشمار تشکیل شده که یک جنسند و تفاوت و تنوع آنها نسبت به هم است . و وجودشان ابدی است و ارواح و ارباب انواع نیز از این ذرات کوچک بنظر کسی نوفاس آفرینده و محرک جهان « خدا» است . خدا ازلی ، ابدی ، بی تغییر ، دانا، توانا، ساکن و بی نیاز از حرکت است. }13 ص 46و47
( فروغی ، سیر حکمت در اروپا ، ج 1 ص 10)
پارمنی دس به وجود قبات و سکون معتقد است . بنظر او وجود بی آغاز ، بی انجام ، واقعه پیوسته ، ازلی قائم است . }14 ص 47
 و بر این عقیده چنین استدلال می کند :

 

 اگر وجود آغاز داشته باشد یا از وجود است یا از عدم .اگر از وجود است زاده خود اوست و حادث نیست . بدیهی است که پیدایش وجود از طرف عدم مورد پسند عقل نخواهد بود .انجام نیز تغییر پذیز نیست ،زیرا انتقال یا از وجود عدم است به ترتیب مذکور }15…صفحه 47
 بنظر سقراط عالم مانند انسان دارای قوه ای است . نظام آن دارای ترتیب نیست ،هر امری غایتی دارد . ذات خداوند غایت وجود جهان است ،پس تصادف و اتفاق درست نیست . }16(صفحه 48)
 (فروغی ،سیر حکمت در اروپا ،پیشین ،ج1 ،ص 8)
 افلاطون درباره نوعی از نیکی یا خیر به عنوان منبع وجود بحث می کند ولی این منبع را عامل به وجود آمدن جهان نمی شمارد .}17 ص49

 

 ارسطو بررسی این موضوع را از حرکت آغاز می کند در نظر او حرکت مبدئی دارد محرکی نخستین که خود محرک نیز باید وجود داشته باشد و این محرک باید دارای صفات زیر باشد .
 1ـ جسمانی و مرکب نیست.
 2ـ بدون مکان است .
 3ـ جنس ندارد .
 4ـ دارای عواطف و احساسات نیست .
 5ـ بدون تغییر و کامل و ازلی است .
 6ـ آفریننده نیست ، بلکه محرک است . }18 صفحه 50ـ49
 اپی کورس چنین می گوید که عالم جسمانی است و مرکب از ذرات تجزیه نا پذیر بی شماری است . این ذرات قدیم ، متحرک و دایمی اند ،روح هم ترکیبی از ذرات است و پس از مرگ تن نابود میشود
 دوره ء دوم ،دور شرکت : }19 (فروغی ،سیر حکمت در اروپا ،پیشین ،ج1، ص48ـ32)
 در نظر فلوطین حقیقت یکی پیش نیست ، منشآ ء پیدایش همه اشیا ء است . به عبارتی دیگر او وحدت وجودی است . همهء موجودات فیضانی از مبداء مصور کل است . غایب وجود نیز بازگشت به اوست . وجود در این مکتب مراحلی طی می کند : 1- قوس نزولی که عوالم روحانی و جسمانی را در می یابد.
 2- قوس صعودی که به ترتیب از حس و تعقل به اشراق و کشف و شهود می رسد .}20
 صفحه 53
 فیلون نخستین حکیم یهودی است که خلق موجود از معدوم را طرح می کند و مکرر می ریاند جهان وجود از ذرات نا متناهی خدا نشأت گرفته است.
 بعقیدهء او خدا در همه جا هست و نیست و نسبت هر گونه صفتی به او اشتباه است، چون او را محدود می سازد. خدا برای آفریدن جهان یا شکل دادن به ماده موجوداتی به عنوان واسطه بکار می برد که اهل ادیان آنها را « فرشته » و یونانیان «دایمون» می نامند.
 نظر یهودیان و مسیحیان در این مورد ، متوجه کتاب مقدس است ، که تأییدی بر خدای مستقل از جهان و منبع خلا ق همه چیز ، دیده می شود. صفحه 55
 مفهوم آفرینش در مغرب زمین :
 فون سیس بی کن می گوید : « ممکن است به تمام افسانه ها ایمان بیاورم ، ولی نمی توانم بپذیرم که جهان بدون شعور بنا شده است . اگر کسی بتواند سلسلهء علتها و معلولها را در کنار هم تصور کند ، به خدایی واحد و مشیت ازلی باور خواهد کرد. }21 (ویل دورانت،تاریخ فلسفه ،ترجمهء عباس ذریاب خویی، ص98-97) صفحهء 68
 بنظر برک لی علت واقعی امور خداوند است … روح کلی که خداوند است با ارواح دیگر یا مخلوقات به زبان مرتب و ثابتی سخن می گوید، و حوادث طبیعی قوالب یا الفاظ آن هفاهیم اند، و ما به سبب دانش طبیعی بر آنها مسلط خواهیم شد ، و به کمک فلسفهء اولی مفاهیم و معانی آنها را درک می کنیم .}21
 (فروغی سیر حکمت در اروپا ، پیشین ،جلد 2، ص 95-94) صفحه 71
 به نظر کانت فضای عالم در آغاز از مادهء متشابهی که دارای نظم خاصی نبوده است،پر بوده ، ولی در نقاط کم و پیش تکائف و تراکم داشته است ، سپس هسته ای تشکیل داده است ، که احتسام رقیق آن جمع شده است و به مقتضای نیروی جذب و دفع خود به دوران افتاده است . صفحه 72
 به نظر هگل خدا در جهان نیست، بلکه جهان در خدا است . او کل و حقیقت است. جهان تجلی است و جزء او است. }22 صفحه 73
 (خدایار محبی ، بنیاد دین و جامعه شناسی، تهران ، صفحه 76-75)
 نظر فیلسوفان روسی در منشآ آفرینش:
 به نظر اکثر متفکران روسی با وجود اینکه عمر زمین و منظومه شمسی محدود است اما مواد تشکیل دهندهء آنها ازلی اند ، و اجسام زنده بتدریج از عناصر بی روح ، در نتیجه تکامل نوع انسان قدم به عرصه هستی نهاده است .}23 صفحه 79
 (جان کلور مونسمان ، اثبات وجود خدا ، ص86 )
 سومریان و تکامل :
 در حدود 2000 تا 25000 سال پیش از میلاد مسیح در الواح بدست آمده از سومریان دربارهء انسان شناسی چنین بدست آمده است:
 در آن زمان که انسانها آفریده شدند ، از نانی که خورده می شود و لباسی که در بر می کنند ، کسی آگاهی نداشت . همه چهار دست و پا راه می رفتند ، و مانند گوسفند با دهان خود علف می خوردند و از گودالهای آب رفع عطش می کردند.}24
 صفحه 81
 (مرتضی راوندی ، تاریخ اجتماعی ایران ، ج 1 –1347 ، ص 163 )
 نوین ترین تئوری در پیدایش منظومهء شمسی:
 بر طبق آخرین تحقیقاتی که بوسیله ء کوپیر واوری و فسنگ بعمل آمد از سال 1943 آخرین تئوری در این زمینه بر اساس تشکیل منظومه ء شمسی از توده های گرد و غبار و گاز تدوین و گسترش یافت . بنا به این تئوری مبداء پیدایش سیارات و سایر اجرام منظومه شمسی عبارت از توده ء ابری بوده که از گرد و غبار و گز تشکیل گردیده ، و روزگاری اطراف خورشید را احاطه کرده است .
 صفحه 82-81
 نتیجه : چنان که در این تحقیق مختصر ملا حظه گردیده از اسطوره ها گرفته با اندیشه های متفکران باستان و تفکرات منظم فیلسوفان و تلا ش و کوشش و تحقیق علمی تجربی در پاسخ با این سوءال که :
 نخستین آفریننده ء این جهان کی و چه بوده است؟
 با صطلاح لنگ انداخته ، و هر کدام در پی این تحقیق از قلمرو محدودی پا فرا تر نگذاشته اند.
 شاید هم زمانی رسد که انسان به این آرزوی گذشتگان برسد . به هر حال اکنون ما با خیام هم صدا می شویم و برای تسکین درد ناشی از نا کامی خود ، زمزمه می کنیم.}25 صفحه 88
 اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حل معما نه تو خوانی و نه من
 هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد، نه تو مانی و نه من
 پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است گردنده فلک نیز بکاری بوده است
 زنهار قدم به خاک آهسته نهی کان مردمک چشم نگاری بوده است
 *************************************

 

 آراء متشرعان و اصحاب حدیث
 گروهی از مسلمانان صدر اسلام وقوع فعل را از فاعل قدیم از طریق تولد و سبب ممکن ندانسته و عقیده دارند که فعل او از طریق اختراع است . صفحهء 91
 گروهی بر عکس وقوع فعل را از چنین فاعلی بر سبیل تولد جایز میدانند ، ولی وقوع اجسام را از چنین علتی با این کیفیت قبول ندارند . صفحه ء 91
 گروهی از مسلمانان گفته اند خالق همواره یکی و عالم بوده است و اگر بگوییم خالق لم یزل است، این بیان ته این معنی خواهد بود که لم یزل خالق بوده است .}26 صفحهء 91
 (ابوالحسن اشعری، الا سلامین ، مصر 1389 هـ ،ج 2 ،ص 29 )
 بعضی از مسلمانان خلق جهان را توسط خداوند در غیر مکان و ایجاد آن را لا شئ از طریق او جایز شمرده اند .
 گروهی نیز یکی دست خدا را در آفرینش از پشت بسته اند به این معنی که پانزدهمین فرقه از فرق غالیه بر این عقیده اند که خداوند تمام امور را به محمد سپرده ، و او را بر آفرینش جهان توانا ساخته است .محمد نیز پس از این تعویض خود جهان را بیافرید و آنرا تدبیر کرد . و بدینگونه خداوند شئئ از اشیا ء جهان را نیافریده است إ برخی از این گروه خالق جهان را علی می دانند نه محمد . }27 صفحهء 92
 (مقالات الا سلامین ، ج 1 ،پیشین ، ص 88 )
 آراء اهل سنت و جماعت :
 از نظر اهل سنت و جماعت تکوین نیز یکی از صفات ازلی خداوند است (مانند علم و قدرت و حیات و سمع و بصر و و مشیت و فعل و …) و آن عبارت است از ایجاد و تکوین تمام اجزاء جهان . رئویت حق نزد عقل جایز است . خدا خالق جمیع بندگان است . با این وصف بندگان خود دارای افعال اختیار ییند که به ازاء نیک آنها پاداش و در مقابل بد آنها به کیفر خواهند رسید . صفحه ء 92
 به نظر فرقهء سنت و جماعت ، صفات خدا چون خود او قدرتمند ص 93
 اهل سنت خدا را در تصرف ملک خود «فعال ما یشاء» می دانند و برای ذات خداوند صفات ازلی مانند : قدرت ، حیات ، سمع ، بصر ، و … اثبات کرده اند.}28
 (شهرستانی ، ملل و نحل ، پیشین ، صفحه 18 )
 و در برخی از کتب آنها آمده است که نخستین آفریده ء خداوند «روح محمدی » بود «اول ما خلق روحی» از خود محمد است . پس از آن تمام ارواح انسان را بیافرید ، و چهار هزار سال در جوار عاطفت ایزد متعال بودند و به نظر ایشان کرسی و هفت طبقه آسمان و هفت آشیانه زمین ساکنند و بی حرکت . تمام این موجودات را خداوند به نیروی رسا و قدرت کامل خود ، بدون ماده ء هیولی آفریده و چون روز رستاخیز فرا رسد ، آسمانها درنوردد و زمین را به زمین تبدیل کند و سپهر و زمین را به نیستی برد ، خداوند تمام هستی را به تبعیت از وجود محمد پدید آورد . }29 صفحه، 95
 یکی از اصول و عقاید اهل سنت و جماعت ایمان به « حدوث جهان » با اعراض و اجسامش می باشد . ما سوای خداوند بنظر اینان « جهان » است . جز خدا و صفات ازلی او هر چه هست « مخلوق و مصنوع » او است . صانع جهان خود مخلوق و مصنوع نیست . او نه از جنس مجموع عالم و نه از جنس اجزاء آن است . اجزآ عالم دو قسمند:
 جواهر
 اعراض
 هر وجودی در حد ذات خود « جزء لا یتجزی » است . صفحه ء 96
 نظر برخی فرقه ها در مورد آفرینش :
 مذهب تشبیه:
 تشبیعیان خدا را به صفات نا سزا متصف کرده و به آنچه که آفریده ء اوست از جواهر و اعراض نسبت کرده اند . صفحه ء 98
 مذهب تعطیل :
 تعطیلیان ، منکر خدا شد، و صفات حق را نفی کرده اند.در عمد المعقد آمده است که آنها عقیده دارند ، که جهان راصانع نیست .
 مذهب جبر:
 جبریه اختیار فعل از بندگان بر داشته اند ،و آن را انکار کردند و افعال خود را به خداوند بستند.}30
 (شهرستانی ، ملل و نحل پیشین ، صفحه ء 37 )
 مذهب قدر :
 قدریه خدایی خدا را به خود نسبت کرده اند و خود را خالق افعال خویش شمرده اند .
 مذهب رفض:
 رفضه در محبت علی اغراق کرده ، و شیخین را نا سزا گفته و هر کس که غیر علی را بعد از پیامبر بداند ، کافر می دانند .
 مذهب نصب :
 بر عکس رفضیان در محبت شیخین فزودند و امام علی (ع) را نکوهش کرده و هر که را که به جز ابو بکر و عمر بعد از پیامبر بداند کافر دانند .
 بنظر شیعه امامیه تمام صفاتی را که در مذهب سنت و جماعت آورده ایم به خداوند نسبت می دهند . خدا را قادر بر ممکنات دانند . و محالات است ،صفات ذاتی خدا عین اویند . بندگان فاعل مختارند . کلام حق حادث است .}31 صفحه 100
 (دبستان المذهب ، همان کتاب ، فصل عقاید شیعیان )
 آراء معتزلیان و اشویان :
 معتزله نیز خلق از هیچ را قبول دارند . به نظر آنها خدا خالق اجسام و اعراض است . برخی از آنها عقیده دارند که خدا خالق ، اعراض نیست .گروهی هم متولدات را جزو اعراض می دانند ،و معتقدند که اعراض نیاز به فاعل و خالق ندارند .}32 صفحه 101-100
 (الفرق بین الفرق ، پیشین ، صفحه 95)
 نظر و اصحاب کمون و ظهور :
 نظر نظام و اصحاب کمون و ظهور ، منجر به اقرار به « قدیم بودن اعراض » خواهد شد.بنظر نظام اگر خدا را ازلی بدانیم ، نمی توانیم به قدیم بودنش اعتراف کنیم .
 صفحه 102

 

 فرقه حافظیه :
 به عقیده ایشان اجسام پس از حدوث فانی نخواهند شد . به عبارت دیگر ابدی اند . فرقه کرامیه :
 به نظر کرامیه نخستین آفریده ء خدا جسمی است زنده ، که « یصح منه الا عتبار » .
 به گمان اینان اگر خدا در آغاز آفرینش «جماد» را آفریده باشد ، نمی توانیم حکیم باشد.}33 صفحه 103

 

 (الفرق بین الفرق ، پیشین ، صفحه 209-207)
 اصحاب تناسخ:
 به نظر ایشان خداوند همه مخلوقات را یکجا و یک مرتبه آفریده است . صفحه 106
 فرقه حافظیه :
 برای جهان به دو خالق عقیده داشته اند :
 یکی قدیم است ، و این قدیم خداوند جهان است . }34 صفحه 107-106
 (الفرق بین الفرق ، پیشین ، صفحه 260 ،ملل نحل شهریتانی ،پیشین ،ص 27)
 دومین مخلوق است و آن « عیسی بن مریم » است . خدای دوم « مسیح در آخرت از بندگان حساب می کشد ، او فرزند خداوند است ، و او همان خدایی است که آدم را چون خود بیافرید .
 فرقه باطنیه:
 بزرگان باطنیه اعتقاد دارند که خداوند نخست « نفس » را بیافرید ، پس خداوند خود در مرحله نخست قرار دارد و نفس در مرحله دوم است ، و اینها هر دو مدبر این جهان اند .
 این اظهار می دارند اگر ما دارای خدایی قدیم هستیم و او بی نیاز از هر چیز است ، او را رکوع و سجود و طواف فایده ای نخواهد بود .و هر گاه این اعمال را از بندگان بپذیرد ، بنده از توحید خداوندش منطقع شده ، و زندیق و منکر خواهد شد. }35 ص 107
 (الفرق بین الفرق ، پیشین ، صفحه 260)
 فرقه اسماعیلیه :
 به نظر ایشان نمی توان خدا را به قدیم و حادث توصیف کرد ، بلکه امر خداوند و کلمه او قدیم اند ، و خلق و فطرتش حادث اند . ص 108
 فرقه منصوریه :
 به نظر فرقه منصوریه ، نخستین مخلوق خداوند « عیسی » و بعد « علی » بود.}36 ص109
 ( ابو سعید بن نشو ان الحمیری ، الحور العین ، پیشین ، صفحه 169 )
 نتیجه:
 توجه هیچ کدام از فرق و مذاهب اسلامی و مساله آفرینش و نظام خلقت ، به طور صریح مبتنی بر اساس علمی فلسفی یا نظامی عقلی ، نبوده و آنچه که گفته و اظهار کرده اند ، در مرحله ء نخست با اتکا به نقلیات از جمله قران کریم و احادیث نبوی آنهم با تعبیر خاص

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فرق کمال با تمام ( دینی )