نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی

اختصاصی از نیک فایل خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی


خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعدادصفحات:8

می نویسد "این کتاب که مجموعا دو بخش غیر مرتبط با یکدیگر است ، بخش یکم آن‏ با همین عنوان ابتدا به صورت مقاله‏ای کوتاه و مختصر در یک نشریه دینی‏ در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی که در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم که عنوان " شهید " دارد ، تفصیل یافته یک سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری‏ قمری در تهران است .

اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق بر نیروی باطل، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده‏آل و اجراء این ایده‏ انسانی به وسیله شخصیتی عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، اندیشه‏ای است که همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند .


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی

خلاصه کتاب قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه

اختصاصی از نیک فایل خلاصه کتاب قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه

می نویسد "این کتاب که مجموعا دو بخش غیر مرتبط با یکدیگر است ، بخش یکم آن‏ با همین عنوان ابتدا به صورت مقاله‏ای کوتاه و مختصر در یک نشریه دینی‏ در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی که در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم که عنوان " شهید " دارد ، تفصیل یافته یک سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری‏ قمری در تهران است .

اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق بر نیروی باطل، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده‏آل و اجراء این ایده‏ انسانی به وسیله شخصیتی عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، اندیشه‏ای است که همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است .این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی‏ نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدبینی‏نسبت به پایان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریه‏ها و فرضیه‏هافوق‏العاده تاریک است. انتظار فرج امیدو آرزوی تحقیق این نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده و افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از یک‏ اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج می‏شود و آن اصل " حرمت یأس از روح الله " است. دو گونه انتظار انتظار فرج دو گونه است : انتظاری‏که سازنده و نگهدارنده است ، به گونه‏ای است که می‏تواند نوعی عبادت شمرده شود ، و انتظاری که گناه است و ویرانگر و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد. شخصیت و طبیعت جامعه ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی‏اموری که تحت قاعده و ضابطه‏ای کلی در نمی‏آید بداند. نظریه دیگر این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، تاریخ آن گاه موضوع تفکر و مایه عبرت و قابل درس آموزی است‏که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد . علیهذا برداشت داشتن ازتاریخ و تحولات آن، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است. قرآن و تاریخ در این که قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و یک موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد می‏کند جای‏ تردید نیست . قرآن کریم این گمان را که اراده‏ای گز افکار ، و مشیتی بی قاعده و بی‏حساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون می‏سازد به شدت نفی می‏کند و تصریح‏می‏نماید که قاعده‏ای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است. قرآن کریم ، نکته فوق‏العاده آموزنده‏ای در مورد سنتهای تاریخ یاد آوری‏می‏کند و آن این که مردم می‏توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ‏، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. توجیه و تفسیر تکامل تاریخ توجیه تکامل تاریخ با دو شیوه مختلف صورت می‏گیرد . ما یکی از این دو شیوه را " ابزاری " و از نظری دیالکتیکی می‏نامیم . و شیوه دیگر را " انسانی " یا " فطری " می‏خوانیم . بینش دیالکتیکی یا ابزاری بینش دیالکتیکی طبیعت بر این اساس است که : اولا- طبیعت در حرکت و تکاپوی دائم است ، توقف ویکسانی در طبیعت وجود ندارد. ثانیا - هر جزء از اجزاء طبیعت تحت تأثیر سایر اجزاء طبیعت است و به نوبه خود در همه آنها مؤثر است . ثالثا- تضادها و کشمکشها پایه حرکتها است ، رابعا - جدال درونی اشیاء رو به تزاید است و شدت می‏یابد تا به اوج‏ خود یعنی آخرین حد اختلاف و کشمکش می‏رسد و شی‏ء یک سره به ضد خود تبدیل می‏شود )حالت تز). این مرحله نیز به نوبه خود ضد خویش را می‏پرورد(حالت آنتی تز) و پس از یک سلسله کشمکشها به نفی خود ، که نفی‏ نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است(حالت سنتز) منتهی می‏شود . طبیعت هدفدار نیست و کمال خود را جستجو نمی‏کند ، بلکه به سوی انهدام‏ خویش تمایل دارد ، ولی چون آن انهدام نیز به نوبه خود به انهدام خویش‏ تمایل دارد و هر نفی کننده به سوی نفی کننده خود گرایش دارد ، نفی نفی‏ که نوعی ترکیب میان دو مرحله قبل از خود است صورت می‏گیرد و قهرا تکامل رخ می‏دهد . این است دیالکتیک طبیعت . تاریخ نیز جزئی از طبیعت است و ناچار - هر چند عناصر مشکله‏اش‏ انسانها هستند - چنین سرشت و سرنوشتی دارد . یعنی تاریخ یک جریان دائم‏ و یک ارتباط متقابل میان انسان و طبیعت و انسان و اجتماع ، و یک صف‏ آرائی و جدال دائم است. هسته اصلی این بینش دو چیز است : یکی‏ این که اندیشه مانند واقعیت خارجی وضع دیالکتیکی دارد. یعنی اندیشه ‏محکوم اصول چهارگانه فوق است . دیگر اینکه این مکتب تضاد را به صورت مراحل تز، آنتی تز و سنتزتعبیر می‏کند که به این ترتیب طبیعت و تاریخ همواره از میان اضداد عبور می‏کنند و تکامل ، جمع میان دو ضد است که یکی به‏ دیگری تبدیل شده است . از آنچه گفتیم نتایج زیر گرفته می شود: الف- نو و کهنه در این منطق مفهوم نسلی ندارد ، بلکه صرفا مفهوم‏ اقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه کهن یعنی طبقه منتفع‏ از وضع موجود و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است ب - مراحل تکاملی تاریخ به حکم این که یک رابطه طبیعی و منطقی آنها را به‏ یکدیگر پیوسته است امکان جا به جا شدن ندارند ، هر حلقه از حلقات تاریخ جای مخصوص به خود دارد و قابل‏ پیش و پس شدن نیست . ج - هر مرحله نیز به نوبه‏ خود باید به اوج و کمال خود برسد تا به ضد خود تبدیل گردد و امر تکامل صورت گیرد . د - جهاد یعنی مبارزه نو با کهنه بهر حال مقدس است ، کهنه از آن جهت‏ که از میان بردن وی جامعه را به سوی تکامل پیش می‏برد ، استحقاق‏ نابودی دارد نه از آن جهت که متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس‏ است . ه - هر جریان دیگر نیز که‏ مقدمات انقلاب را فراهم و تکامل را تسریع نماید ، مشروع و مقدس است،از قبیل ایجاد نابسامانیها برای ایجاد نارضائیها و توسعه شکافها و داغتر و پیگیرتر شدن مبارزه‏ها. و - متقابلا اصلاحات جزئی ، گامهای التیام بخش و تسکین آلام اجتماع ، خیانت و تخدیر و نارواست . بینش انسانی یا فطری بینش انسانی تاریخ نقطه مقابل بینش ابزاری است. بینش ابزاری انسان را در آغاز پیدایش یک ماده خام و کار و ابزار کار را شکل دهنده آن می داند یعنی انسان نه شخصیت بالفعل دارد و نه شخصیت بالقوه . ولی از نظر بینش انسانی و فطری ، هر چند انسان در آغاز پیدایش ، شخصیت انسانی بالفعل ندارد ، ولی بذر یک سلسله بینشها و یک سلسله‏ گرایشها در نهاد او نهفته است .بر حسب این بینش ، تضاد درونی فردی میان‏ جنبه‏های زمینی و جنبه‏های ماورائی انسان از ویژگیهای انسان است. نبرد درونی انسان ، خواه‏ و ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده می‏شود ، یعنی نبرد میان‏ انسان کمال یافته و انسان‏ منحط و حیوان صفت، به تعبیر قرآن : نبرد میان " جند الله " و " حزب الله " با " جند الشیطان " و " حزب الشیطان " . از بیان گذشته نتایج زیر گرفته می‏شود : الف - نبردهای پیشبرنده: نبردهای تاریخ دارای شکلها و ماهیتهای مختلف ، و معلول علل‏ متفاوتی بوده است ، ولی نبردهای پیشبرنده که تاریخ و انسانیت را تکامل بخشیده نبرد میان انسان متعالی وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسان‏بی مسلک خود خواه بوده‏ است که آخرین مرحله آن" حکومت مهدی " می باشد. ب - تسلسل منطقی حلقات تاریخ آن چنانکه " ابزار گرایان " ابراز داشته‏اند بی‏اساس است . ج - مشروعیت مبارزه و قداست آن ، مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد ،بلکه در همه زمینه‏هائی که یکی از مقدسات‏ بشر دچار مخاطره شده باشد مبارزه مقدس است . د –اصلاحات جزئی و تدریجی به هیچ وجه محکوم نیست بلکه آهنگ حرکت را تندتر و سریعتر می کند. ه - ایجاد نابسامانیها و تخریبها به منظور ایجاد بن بست و بحران که نظریه ابزاری‏ تجویز می کند نا مشروع است. و - حرکت تاریخ ، تکاملی است ولی - بر خلاف نظریه‏ ابزاری - سیر تکاملی تاریخ جبری و لایتخلف نیست . ز - سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و حکومت ایمان و ایدئولوژی بوده و هست . ح - جهاد و امر به معروف ماهیت انسانی دارد نه طبقاتی . ط - نیروی اقناع فکری ، یعنی نیروی برهان و استدلال اصالت دارد. ی - مثلث " تز – آنتی تز - سنتز " در شکل هگلی و مارکسیستی نه در طبیعت صدق می‏کند و نه در تاریخ . دو تلقی از انسان این دو نوع بینش درباره حرکت تکاملی تاریخ ، نتیجه دو نوع تلقی از انسان است .


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه کتاب قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه

خلاصه‌ای از زندگینامه حضرت مهدی

اختصاصی از نیک فایل خلاصه‌ای از زندگینامه حضرت مهدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد

موضوع تحقیق:

ولایت امام عصر

استاد محترم:

جناب‌حاج آقا عباس نژاد

ارائه دهنده:

حامد حسین زاده

زمستان 83

خلاصه‌ای از زندگینامه حضرت مهدی «عج» در نیمه شعبان سال 255 هـ در سامراء به دنیا آمد. 1 ایشان هم نام پیامبر (ص) و کینه‌اش ابوالقاسم است. حجت، قائم، صاحب الزمان، بقیه ا… خلف صالح از القاب آن حضرت و مشهورترین آن مهدی علیه‌السلام است. مادرش نرجس، که به نام ریحانه، سوسن و صیقل نیز یاد کرده‌اند. 2 وی از زنان با فضلیت و کمال بود تا آنجا که همه امام حسن (ع) و حکیمه دختر امام جواد (ع) خود را خدمتگزار وی می‌نامیدند.

در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی (عج) مقضم عباسی هشتمین خلیفة عباسی که حکومتش از سال 218 هجری آغاز شد، سامرا شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد.

این اندیشة که ظهور مصلحی پایه‌های حکومت ستمکاران را متزلزل می‌نماید و باید از تولید نوزادان جلوگیری کرد و حتی مادران بی‌گناه را کشت و یا قابله‌هایی را پنهانی به خانه‌ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند، در تاریخ نظایری دارد. در زمان حضرت ابراهیم (ع) نمرود چنین کرد. در زمان حضرت موسی (ع) فرعون نیز به همین روش عمل نمود. ولی خدا نخواست. همواره ستمگران می‌‌خواهند مشعل حق را خاموش کنند، غافل از آنکه، خداوند نور خود را تمام و کامل می‌کند، اگرچه کافران و ستمگران نخواهند.

در مورد نوازد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری(ع) نیز داستان تاریخ به گونه‌ای شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد.

«هنگامی که ولادت این اختر تابناک حضرت مهدی (عج) نزدیک گشت و خطر او در نظر جباران قوت گرفت، درصدد برآمدند تا از پدید آمدن این نوازد جلوگیری کننده و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد او را از میان بردارند. بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی، دوران حمل و سپس تولد او، همه و همه، از مردم نهان داشته می‌شد، جز چند تن از نزدیکان یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسگری (ع) کسی او را نمی‌دید. آنان نیز مهدی را گاه‌بگاه می‌دیدند نه همیشه و به صورت عادی»1

شیعیان خاص، مهدی را مشاهده کردند:

در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حیات داشت، شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی (عج) می‌رسیدند. از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا محبت و امام بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند و امام چنان کرد. آنان پسری را دیدند که بیرون آمد همچون پارة ماه، شبیه پدر خویش ، امام عسکری فرمودند: پس از من این پسر امام شماست و خلیفة من است در میان شما، امر او را اطاعت کنید، از گرد رهبری او پراکنده نگردید که هلاک می‌شوید و دینتان تباه می‌گردد. این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید تا اینکه زمانی دراز بگذرد. بنابراین از نایب او، عثمان بن سعید اطاعت کنید.»2 و بدین گونه امام یازدهم ضمن تصریح به واقع شدن غیبت کبری ، امام هدی را به جماعت شیعیان معرفی نمود و استمرار سلسلة ولایت را اعلام داشت.1

یکی از متفکران و فیلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسیده است، ابوسهل نوبختی می‌باشد. باری، حضرت مهدی (ع) پنهان می‌زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسگری(ع) در روز هشتم ماه ربیع‌الاول سال 260 هجری دیده از جهان فرو بست. در این روز بنا به سنت اسلامی، می‌بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر نماز گزارده، تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند و یا بدخواهان آن را از مسیر اصلی منحرف کنند و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند. بدین سان مردم دیدند


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه‌ای از زندگینامه حضرت مهدی

مهدی اخوان ثالث 7ص

اختصاصی از نیک فایل مهدی اخوان ثالث 7ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

مهدی اخوان ثالث

فریاد

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز

هر طرف می سوزد این آتش

پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود

من به هر سو می دوم گریان

در لهیب آتش پر دود

وز میان خنده هایم تلخ

و خروش گریه ام ناشاد

از دورن خسته ی سوزان

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم

همچنان می سوزد این آتش

نقشهایی را که من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی ساحل

وای بر من ، سوزد و سوزد

غنچه هایی را که پروردم به دشواری

در دهان گود گلدانها

روزهای سخت بیماری

از فراز بامهاشان ، شاد

دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب

بر من آتش به جان ناظر

در پناه این مشبک شب

من به هر سو می دوم ، گ

گریان ازین بیداد

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش

آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آنچه دارد منظر و ایوان

من به دستان پر از تاول

این طرف را می کنم خاموش

وز لهیب آن روم از هوش

ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود

تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود

خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر

صبح از من مانده بر جا مشت خکستر

وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب

مهربان همسایگانم از پی امداد ؟

سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

مهدی اخوان ثالث

میراث

پوستینی کهنه دارم من

یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود

سالخوردی جاودان مانند

مانده میراث از نیکانم مرا ، این روزگار آلود

جز پدرم ایا کسی را می شناسم من

کز نیکانم سخن گفتم ؟

نزد آن قومی که ذرات شرف در خانه ی خونشان

کرده جا را بهر هر چیز دگر ، حتی برای آدمیت ، تنگ

خنده دارد از نایکانی سخن گفتن ، که من گفتم

جز پدرم آری

من نیای دیگری نشناختم هرگز

نیز او چون من سخن می گفت

همچنین دنبال کن تا آن پدر جدم

کاندر اخم جنگلی ، خمیازه ی کوهی

روز و شب می گشت ، یا می خفت

این دبیر گیج و گول و کوردل : تاریخ

تا مذهب دفترش را گاهگه می خواست

با پریشان سرگذشتی از نیکانم بیالاید

رعشه می افتادش اندر دست

در بنان درفشانش کلک شیرین سلک می لرزید

حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می بست

زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می خاست

هان ، کجایی ، ای عموی مهربان ! بنویس

ماه نو را دوش ما ، با چکران ، در نیمه شب دیدیم

مادیان سرخ یال ما سه کرت تا سحر زایید

در کدامین عهد بوده ست اینچنین ، یا آنچنان ، بنویس

لیک هیچت غم مباد از این

ای عموی مهربان ، تاریخ

پوستینی کهنه دارم من که می گوید

از نیکانم برایم داستان ، تاریخ

من یقین دارم که در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست

نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست

وین ندیم ژنده پیرم دوش با من گفت

کاندرین بی فخر بودنها گناهی نیست

پوستینی کهنه دارم من

سالخوردی جاودان مانند

مرده ریگی دساتانگوی از نیکانم ،که شب تا روز

گویدم چون و نگوید چند

سالها زین پیشتر در ساحل پر حاصل جیحون

بس پدرم از جان و دل کوشید

تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد


دانلود با لینک مستقیم


مهدی اخوان ثالث 7ص

مهدی اخوان ثالث 7ص

اختصاصی از نیک فایل مهدی اخوان ثالث 7ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

مهدی اخوان ثالث

فریاد

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز

هر طرف می سوزد این آتش

پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود

من به هر سو می دوم گریان

در لهیب آتش پر دود

وز میان خنده هایم تلخ

و خروش گریه ام ناشاد

از دورن خسته ی سوزان

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم

همچنان می سوزد این آتش

نقشهایی را که من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی ساحل

وای بر من ، سوزد و سوزد

غنچه هایی را که پروردم به دشواری

در دهان گود گلدانها

روزهای سخت بیماری

از فراز بامهاشان ، شاد

دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب

بر من آتش به جان ناظر

در پناه این مشبک شب

من به هر سو می دوم ، گ

گریان ازین بیداد

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش

آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آنچه دارد منظر و ایوان

من به دستان پر از تاول

این طرف را می کنم خاموش

وز لهیب آن روم از هوش

ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود

تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود

خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر

صبح از من مانده بر جا مشت خکستر

وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب

مهربان همسایگانم از پی امداد ؟

سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد

می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

مهدی اخوان ثالث

میراث

پوستینی کهنه دارم من

یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود

سالخوردی جاودان مانند

مانده میراث از نیکانم مرا ، این روزگار آلود

جز پدرم ایا کسی را می شناسم من

کز نیکانم سخن گفتم ؟

نزد آن قومی که ذرات شرف در خانه ی خونشان

کرده جا را بهر هر چیز دگر ، حتی برای آدمیت ، تنگ

خنده دارد از نایکانی سخن گفتن ، که من گفتم

جز پدرم آری

من نیای دیگری نشناختم هرگز

نیز او چون من سخن می گفت

همچنین دنبال کن تا آن پدر جدم

کاندر اخم جنگلی ، خمیازه ی کوهی

روز و شب می گشت ، یا می خفت

این دبیر گیج و گول و کوردل : تاریخ

تا مذهب دفترش را گاهگه می خواست

با پریشان سرگذشتی از نیکانم بیالاید

رعشه می افتادش اندر دست

در بنان درفشانش کلک شیرین سلک می لرزید

حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می بست

زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می خاست

هان ، کجایی ، ای عموی مهربان ! بنویس

ماه نو را دوش ما ، با چکران ، در نیمه شب دیدیم

مادیان سرخ یال ما سه کرت تا سحر زایید

در کدامین عهد بوده ست اینچنین ، یا آنچنان ، بنویس

لیک هیچت غم مباد از این

ای عموی مهربان ، تاریخ

پوستینی کهنه دارم من که می گوید

از نیکانم برایم داستان ، تاریخ

من یقین دارم که در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست

نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست

وین ندیم ژنده پیرم دوش با من گفت

کاندرین بی فخر بودنها گناهی نیست

پوستینی کهنه دارم من

سالخوردی جاودان مانند

مرده ریگی دساتانگوی از نیکانم ،که شب تا روز

گویدم چون و نگوید چند

سالها زین پیشتر در ساحل پر حاصل جیحون

بس پدرم از جان و دل کوشید

تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد


دانلود با لینک مستقیم


مهدی اخوان ثالث 7ص