نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله کوچ نشینی عشایر

اختصاصی از نیک فایل دانلودمقاله کوچ نشینی عشایر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه
از دیرباز زندگی بشری، شیوه ها و روش های مختلفی داشته است. از دوره ی غار نشینی تا نظام یکجانشینی و به تعقیب آن زندگی روستایی و شهری بشر به دنبال ایجاد سبک های مختلف زندگی جهت بهتر زیستن بوده است. البته تفسیر بهتر زیستن و زندگی شاد از دیدگاه افراد مختلف متفاوت خواهد بود. بدین سبب واقعاً شاید در دنیای پیچیده و شنیده ی امروز نتوانیم پاسخ درستی به این سوال دهیم. در هر صورت تفاوت در نوع زندگی افراد (که خود علل و عوامل گوناگونی داشته است) سبب شکل گیری چند سبک عمده از زندگی می گردد: شهر نشینی، روستانشینی و کوچ نشینی.
کوچ نشینی کهن ترین شیوه ی زیست بشر است که پا بر جا ماندنش تا عهد حاضر از بزرگترین جاذبه های این شیوه ی فرهنگی معیشت است. آن ها مالک زمین اند اما زمین مالک آن ها نیست و به عوض پناهندگی به دیوارها تیغ تیز و نیزه ی استوار را حصار و حافظ خویش کرده اند. هر که یک قطعه زمین را مال شود چنان است که همه ی زمین از اوست.
به جاهای خوب روند و از لطافت آن بهره برند. غذایشان گوشت و شیر و پنیر و خرماست. اخلاقشان عزت و شرف و فضیلت و مهمان نوازی و دفاع از خانواده و پناه دادن به بی پناه و ادای غرامت نزدیکان .و جانبازی در راه بزرگواری که آن ها اشراف شهر و شیران دره و آبادی دشت و مایه ی انس بیابانند. به قناعت عادت دارند و به انتقام جویی و دوری از ننگ و حمایت خاندان شهره اند.

زندگی کوچ نشینی در ایران

 

تعریف کوچ- ایل و عشیره
واژه ی کوچ از مصدر کوچیدن به معنی نقل مکان از منزلی به منزل دیر با ایل و اهل و عیال و اسباب خانه یا مهاجرت و انتقال ایل یا لشگر از جایی به جای دیگر است.
ایل که همواره با کوچ همراه می باشد واژه ای ترکی است به معنی دوست، موافق، یار، همراه، رام، مطیع، طایفه، قبیله، گروه و مخصوصاً به مردم چادر نشین اطلاق می گردد.
در متن های تاریخی واژه ی ایل نخستین بار به هنگام حکومت ایلخانان به کار برده شده است و بر اقوام کوچ نشین و نیمه کوچ نشین شبان دلالت می کنند.
عشایر که مفرد آن عشیره است، واژه ای عربی است به معنی برادران، قبیله، تبار نزدیکان خویشاوندان، دودمان و اهل خانه. در قرآن کریم به مناسباتی چند از عشیره به معنی خویشان ذکر شده است. « قل ان کان آباءکم و اخوانکم و عشیرتکم ...» و یا «انذر عشیرتک الاقربین».
به نظر می رسد افراد یک گروه کوچ گرا عمدتاً باهم دارای نسبت خویشاوندی سببی و نسبی هستند و بطور کلی یک شبکه خویشاوندی را تشکیل می دهند که در مواردی رابطه ی خویشاوندی میان آن ها پنهان است.

 

تعریف کوچ نشینی

 

تحت عنوان کوچ نشینی انواع مختلف معیشت مبتنی بر کوچ و جابجایی اقوام انسانی را می توان مطرح کرد. این پدیده تا حد زیادی مربوط به شرایطی ست که طبیعت بر انسان تحمیل می کند. می توان گفت که کوچ نشینی نوعی زندگی و معیشت انسانی است که در آن دامپروری اساس فعالیت های اقتصادی را تشکیل می دهد. ویژگی بارز این نوع زندگیتحرک مکانی و جابه جایی گروه های انسانی است.
به عبارت دیگر کوچ نشینی حرکت متناوب و سالیانه گره های انسانی است که برای تهیه وسیله ارتزاق خود بسته به نوع زندگی و تمدن شان از جایی به جای دیگر کوچ می کنند. این شیوه زندگی به اشکال مختلف از دیرباز در جهان برقرار بوده است ولی مهمترین و رایج ترین آن عبارتست از «نومادیسم شبانی» که نسبت به سایر شیوه ها پیشرفته تر می باشد و مفهوم آن عبارتست از شیوه ای از زندگی متحرک سالیانه و موسمی که گروهی از مردم همراه با چارپایان خود از محل چادر های اردوی زمستانی تا چراگاه های تابستانی انجام می دهند و مجدداً در فصل سرما به اردوگاه زمستانی باز می گردند. می توان گفت که کوچ نشینی گونه ای زندگی متحرک انسانی است که در آن نگهداری و پرورش دام و چارپا و بهره برداری از آن ها اساس فعالیت اقتصادی را تشکیل می دهد و انسان ها بنا به اقتضای معیشت و تحت تأثیر شرایط طبیعی و جغرافیایی برای تأمین غذای حیوان به دنبال منابع آب و چراگاه های طبیعی به طور دائمی یا موسمی از جایی به جای دیگر در حرکت و کوچ اند. زندگی کوچ نشینی دارای ویژگی هایی است که آن را از سایر انواع زندگی اجتماعی متمایز می سازد. مهمترین این ویژگی ها عبارتند از:
1. وابستگی انسان به حیوان
2. استفاده از چراگاه های طبیعی
3. کوچ یا جابه جایی انسان و دام به منظور بهره گیری از چراگاه های طبیعی و احتراز از سرما و گرمای شدید
هیچکدام از عوامل مذکور به تنهایی نمی تواند پدیده کوچ نشینی به معنی مورد نظر ما را تبیین کند. زیرا اولاً تنها کوچ نشینان نیستند که به حیوان وابسته اند، بلکه چه در ایران و چه در کشورهای صنعتی گروه هایی وجود دارند که زندگی خود را از طریق پرورش حیوانات تأمین می کنند، بدون اینکه زندگی کوچ گری داشته باشند. ثانیاً استفاده از چراگاه های طبیعی تنها مختص کوچندگان نیست ، بلکه روستا نشینان نیز از مراتع طبیعی استفاده می کنند. ثالثاً کوچ به تنهایی نمی تواند مفهوم زندگی کوچ گری به معنی عشایر مورد نظر را برساند، چنانچه اغلب کولی ها هم زندگی کوچ گری یا چادر نشینی دارند، بدون اینکه از مراتع بهره برداری کنند یا وابسته به حیوان باشند. کولی ها در اطراف آبادی ها چادر می زنند و با عرضه کارهای دستی و تأمین لوازم مورد نیاز مردم امرار معاش می کنند. اما کوچ نشینان که پایه اصلی معیشت آنها را دام و مرتع تشکیل می دهد، شرایط جغرافیایی در امر جابه جایی و تحرک مکانی شان بیش از هر عامل دیگر تأثیر دارد. به همین جهت قلمرو زندگی عشایر کوچ نشین محدود به محیط جغرافیایی خاصی است، در نتیجه آنها مجبور شدند که مسیر حرکت خود را طوری انتخاب کنند که به چراگاه های طبیعی دسترسی داشته باشند. غالباً سعی دارند از آبادی ها دور باشند، زیرا ممکن است بر اثر لطمه ای که دام به مزارع روستاییان وارد می آورند، بین آنها درگیری ایجاد شود.

 

پیدایش کوچ نشینی

 

در هزاره های سوم تا اول پیش از میلاد، در سرزمین کنونی ایران اقوام و قبایل متعددی می زیسته اند، که به دو گروه کوه نشین و جلگه نشین تقسیم می شوند:
در شمالی ترین نقطه ایران، در حاشیه های دریای خزر، به نام اقوامی چون سکاها (سیت ها – در جلگه های بین بحر خزر و دریاچه آرال)، کاسپیان (در حاشیه جنوب غربی و غرب بحر خزر)، کادوسیان (در کوه های جنوبی بحر خزر و حوالی رود قره سو)، گلان (در سرزمین گیلان)، امردان (در طالش)، تپوران (در مازندران) و هرکانیه (در منطقه گرگان) بر می خوریم.
در ناحیه غربی و جنوب غربی ایران، در سلسله جبال زاگرس، نیز اقوام و قبایل زاگرس نشین می زیسته اند. هوری ها (در غرب دریاچه ارومیه)، کوتی ها، لولوبی ها (در نواحی کردستان و همدان) و کاسی ها (در لرستان و ایلام) شناخته شده ترین این اقوام کوه نشین هستند.
در جنوب ایران، در جلگه حاصلخیز خوزستان، قوم عیلام وجود داشته است.
در شرق کشور، اقوامی چون ساگارتیان، پاریکانیان (که از نژاد دراویدی بوده و در بلوچستان می زیسته اند)، سارانگی ها (زرنگی ها – در سیستان و در حاشیه دریاچه هامون) برای خود رونقی داشته اند.
این اقوام و قبایل همه دارای سازمان اجتماعی قبیله ای بوده و در ساختار اجتماعی آن ها نظام عشیره ای و مناسبات خویشاوندی نقش اساسی داشته است.
تا بیش از هزاره ی دوم، شیوه زیست و معیشت اقوام کوه نشین ساکن سرزمین ایران را باید از نوع کوچ نشینی بدوی دانست، زیرا طبیعت کاوی و شکار در کنار دامداری و زراعت ابتدایی تصویر یک شیوه ی معیشت ساده و بسیط را رقم می زند. در این میان، تمدن جلگه نشینان عیلام دارای اقتصاد پیشرفته مبتنی بر زراعت مشروب ز آب رود بوده و مهم ترین تمدن ما قبل آریایی سرزمین ایران محسوب می شود. تنها در هزاره ی دوم پیش از میلاد است که تقسیم اجتماعی کار میان دامداری و زراعت آغاز می شود و قبائل کوچ نشین شبان پدید می شوند. در هزاره اول پیش از میلاد با پرورش وسیع اسب و دامداری پیشرفته مواجه هستیم. پرورش اسب با پیدایش کوچ نشینی شبانی در ارتبط مستقیم است، زیرا اسب تحرک قبائل دامدار را در پهنه های گسترده در جستجوی چراگاه میسر می سازد . از میان اقوام و قبائلی که برشمردیم، سکاها (سیت ها) در شمال و کاسی ها در جنوب غربی از این زمره اند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله کوچ نشینی عشایر

دانلود مقاله فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

وظیفه روشنفکر، البته یکی از وظایف او، نقد اجتماعی است؛ نقد اجتماعی وضعیت معاصر. او دو خط مشی کلی برای این نقد نقد دارد: یکم آنکه مبتنی بر علم باشد و دوم اینکه، استراتژیک باشد. او در جایگاه روشنفکری، فقط یک گام و نه بیشتر از جامعه جلوتر است. از بعد استراتژیک، نکات متفاوت سیاسی و تاکتیکی را لحاظ می کند؛ و در مقام اهل علم، بایستی که اگر از مرز دانش فراتر نمی رود، خود را در مرز آن نگه دارد. هدف وی تعالی است، تعالی جامعه. او، نه همچون سرخوردگان، اهل فرار است؛ بلکه در برابر واقعیت ایستاده است. در این نوشتار، سعی شده است با تاکید اولیه بر مسئله فرار مغزها، یک نظریه جامعه شناسانه و مدیریتی ارائه گردد.
این نظریه، ارائه دهنده راه حل غلبه بر مشکل نیست؛ بلکه برای درک ابعاد مسئله و تعریف صحیح آن است. برای تغییر در واقعیت، اولین گام درک، تجزیه و تحلیل آن است. از این رو ما نیاز به تئوری داریم. چنان که راسل می گوید: یک تئوری خوب از هر چیزی کاربردی تر است. از جمله بحث های امروزه در سطح دولت و جامعه، بحث فرار مغزها است. فرار مغزها، همچون هر پدیده اجتماعی دیگر علل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد؛ که در این نوشتار بر سر علل سخنی نمی رود. از بعد تصمیم گیری و حل مسئله، چهار مرحله اساسی وجود دارد: یکم، تعریف و تبیین مسئله؛ دوم، تحلیل و درک اسباب و علل؛ سوم، شناسایی راه حل ها و طراحی راه حل نهایی؛ و چهارم، پیاده سازی و اجرا.
پس از آن، نوبت بهبود مستمر است. به این صورت که مدام، پسخورد گرفته شود و تغییرات لازم اعمال شود. البته این مطلب، با سعی و خطا تفاوت دارد. یعنی زندگی مداوم سیستم. در این نوشتار چنانکه اول نیز گفته شد، نگارنده در مقام برنامه ریز نیست، بلکه در مقام منتقد و تحلیلگر است. پس به گام اول پرداخته می شود؛ و به ناچار گریزی نیز به گام دوم زده می شود. درک فرار مغزها، به لحاظ جامعه شناسی، یک گونه مهاجرت است. (البته اگر هم نباشد نزدیک ترین موضوع به بحث است). از این رو، در آغاز، مفهوم و ماهیت مهاجرت تشریح می شود تا بر پایه آن، مسئله فرار مغزها نیز، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. مهاجرت یکی از پدیده های کلاسیک جمعیت شناسی و مباحث معمول جامعه شناسی است. در فرهنگ بریتانیکا، دو اصطلاح اساسی از نظر مفهومی و دو وجهه اقتصادی نیز از لحاظ تحلیلی دارد.
واژه اول، «به اندازه کافی دور» (significant) است. این مطلب در نگاه اول به فاصله اشاره دارد. البته صرفاً به منزله فاصله جغرافیایی نیست؛ بلکه، تغییرات بافت اجتماعی است. این تغییر، بعضاً منجر به فرهنگ پذیری و تطبیق می شود. واژه دوم، «به اندازه کافی طولانی» (permanent) است. این مورد بر این نکته تاکید دارد که بعد زمانی نیز مطرح است. به این معنی که مهاجر در بطن برهم کنش اجتماعی جامعه جدید وارد می شود.
با توجه به دو نکته فوق مهاجرت تعویض چارچوب حیات اجتماعی است. برای همین است که مهاجرت با تبعید، مسافرت و ماموریت تفاوت دارد. به هر روی در مهاجرت بایستی انتقال از یک بافت و فضا به بافت و فضای جدید صورت گیرد. مطلب دیگر این است که، مهاجرت از بعد اقتصادی و هم اجتماعی بر هر دوی مبدا و مقصد اثرگذار است. یعنی همان گونه که معلول شرایط اقتصادی - اجتماعی است، اثر متقابل نیز می گذارد. علم برنامه ریزی اجتماعی سعی در کنترل و بهینه سازی مسئله مهاجرت در راستای منافع محیط برنامه ریزی دارد.
البته در جمعیت شناسی، همواره معضلات فراوانی در تعریف مهاجر و مهاجرت وجود دارد. متعاقباً، بررسی و تحلیل آمار مهاجرت ها نیز با دشواری روبه روست. به همین صورت نیز، فرار مغزها یک تعریف دقیق و مشخص ندارد. بنابراین آن ابهام ها در این مورد نیز به چشم می خورد. اما مسئله اساسی آمارها و یا تعریف دقیق نیست بلکه درک باطن و کشف بطن واقعیت است که برای ما اهمیت دارد. باطن امر این است که در مملکت ما ذهنیت رفتن، فکر دل کندن، انگیزه پریدن از شاخ وطن و بر شاخه غریب و بیگانه بر نشستن شکل گرفته است. ما مغز فرار ساخته ایم. کم نیستند کسانی که اگر شرایط فراهم شود؛ اقدام به مهاجرت می کنند. صرف رفتن گروهی تحصیل کرده مسئله ما نیست. برای روشن تر شدن موضوع، نیاز به تکمیل تحلیل مفهومی مهاجرت داریم.
عمل مهاجرت دارای دو شرط است. یکم: شرط لازم آن است که انگیزه کافی شکل بگیرد و مبدا نیز دافعه لازم را داشته باشد. مبدا: به این معنا که فرد دارای ماوای اولیه باشد؛ یعنی عضوی از جامعه محسوب شود. از این بابت ماهیت مهاجرت پرندگان با مهاجرت انسان تفاوت دارد. مهاجرت پرندگان جزیی از چارچوب حیات آنها است؛ اما، در مورد انسان ها تعویض چارچوب حیات است. انگیزه: مهاجرت قصدمندی لازم را می طلبد. مهاجر دارای انگیزه کافی و هدف توجیه پذیر باشد. پاشنه آشیل مهاجرت نیز در همین شرط نهفته است. یعنی شکل گیری اراده انسانی برای انجام مهاجرت واضح است که اگر انگیزه شکل نگیرد، مهاجرت منتفی است. حتی اگر مقصدی هم باشد و شرایط نیز فراهم باشد.
دوم: شرط کافی این است که مقصد مهاجرپذیر و شرایط محیطی موافق باشد. مقصد: واضح است که هر مهاجرتی دارای مقصد است. جایی که مهاجر در آن مستقر می شود. این مقصد، از نظر مهاجر بایستی دارای ترجیحاتی باشد که مهاجرت را عاقلانه و مقرون به صرفه می سازد. همچنین مقصد نیز باید مهاجرپذیر باشد. یعنی شرایط مهاجرت فراهم باشد. شرایط محیطی: شرایط مادی، فیزیکی و قوانین مبدا و مقصد بایستی به گونه ای باشد که مانع مهاجرت نشوند.
فرار مغزها یا مغزهای فرار
بنابر مطالب فوق، افرادی مهاجرت خواهند کرد که انگیزه لازم در آنها شکل گرفته باشد؛ و شرایط نیز فراهم باشد. بنابراین ما با دو آمار رو
به رو هستیم:
آمار یکم: جمعیتی که مهاجرت در مورد ایشان مصداق پیدا می کند.
آمار دوم: جمعیتی که دارای انگیزه هستند اما به خاطر شرایط مقصد و شرایط محیطی قادر به مهاجرت نیستند، البته با دیدگاه روانشناسی اجتماعی با یک آمار رسمی هم روبه رو هستیم. جمعیتی که به ظاهر قصد مهاجرت ندارند و حتی ابراز نیز نمی کنند؛ اما اگر در مقام انتخاب کردن قرار گیرند، مهاجرت را برمی گزینند. در چنین وضعیتی، کشش های مبدا، شرایط ایشان در آن و میزان رضایتمندیشان از جامعه به پرسش کشیده می شود. ایشان مهاجران بالقوه هستند.
آنچه به فرار مغزها شهرت یافته است؛ بخشی از آمار اول است، مقصد این گونه مهاجرت ها (فرارها)، کشورهای توسعه یافته و ابرتوسعه یافته (کشورهای شمال) هستند.
کشورهایی که همچون یک سیستم به دنبال انباشت سرمایه های دانایی و انسانی جامعه خودشان هستند. حاصل این انباشت، شکل گیری زمینه های ترقی و توسعه روزافزون است. آن دولت - ملت ها بر مبنای برنامه ریزی اجتماعی و سیاستگذاری کلان، مسیر لازم را برای ورود افرادی که دارای قابلیت های علمی و فنی درخور هستند ایجاد می کنند. در واقع ایشان مطابق تئوری جمعیت شناسی و آینده شناسی اقتصاد از تاکتیک مهاجرت پذیری برای کنترل جمعیت خودشان استفاده می کنند. ایشان به دنبال همگن کردن جمعیت خودشان هستند. این همگن سازی در جهت ایجاد توازن در کیفیت و چگونگی جمعیت و تامین نیروی انسانی لازم است. از یک سو به دست آوردن میزان کافی تخصص و خبرگی (بالفعل و بالقوه) از سوی دیگر افزایش سطح سرمایه انسانی - اجتماعی برای حفظ روند توسعه و بهبود مستمر وضع دولت - ملت. پس، شرط کافی فرار مغزها، اساساً، استراتژی مملکت گردانان کشورهای مقصد است.
ایشان در پی ایجاد یک تعادل بین تمام منابع توسعه و منابع ایجاد آرامش در محدوده جامعه خودشان هستند.
به طور کلی، هر گونه رابطه (سوای بحث قدرت و ملاحظات نظری فلسفه سیاسی)، وقتی برقرار می شود که هر دو سوی آن سود ببرند. در فرایند فرار مغزها، فردی که اهل علم و دانش است، رفاه نسبی، شرایط تحصیل و طی مدارج علمی، موقعیت پژوهش و بعضی آزادی های مورد نظر خود را به دست می آورد و متقابلاً، جامعه مهاجرپذیر، یعنی همان مامن و ماوای فراری های ما، اهداف خود را پیگیری می کند. این دوسویگی سبب رشدنمایی این گونه مهاجرت می شود.
علاوه بر جریان فوق؛ در جامعه امروز ایران، طرق گوناگونی خلق و کشف می شوند؛ که آمار قابل ملاحظه ای از هم وطنانمان، سعی در مهاجرت به آن طرق را دارند. از دیدگاه مدیریت دانایی و سیاستگذاری اجتماعی هر یک از آنها، یکی از سرمایه های بالقوه پیشرفت و توسعه هستند که دل از مملکت بر می گیرند. (فارغ از اینکه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند یا خیر. ) جامعه شناس، در یک نگاه ابعاد خرد و کلان پدیده ها را می بیند. شما نیز به اطرافتان، به خویشاوندان، دوستان و همکارانتان نظاره کنید!
صحیح است که، فرار مغزها برای هر جامعه ای یک فاجعه است زیرا سرمایه های علمی و فنی از دست می روند، سرمایه هایی که برای رشدشان از امکانات همین مملکت استفاده شده است. اما این تنها بخشی از فاجعه است. فاجعه اصلی پراکندگی یک جمعیت است. انفجار از درون فاجعه. فاجعه نه فرار مغزها بلکه، شکل گیری اندیشه فرار است. ما در کشورمان مغز فرار پرورش داده ایم. ذهنیت ضجه آور خیمه برکندن از آب و هوای پارس. فرار مغزها، صرفاً یک سندروم ملی است اما مسئله اساسی و ریشه ای نیست. در سطح ملی با آماری وحشت زاتر روبه رو هستیم. آمار فراریان و مهاجران بالقوه اگر مهاجرت صورت نگیرد؛ آمار مهاجرت ظاهری افزایش نمی یابد؛ اما، دلیل بر نبود مغز فرار نیست. نظریه کوچ مجازی خیلی اوقات مهاجرت به معنای تصدیق مقصد نیست؛ بلکه به معنای نفی مبدا است.به این ترتیب ماندگاری افراد، منجر به کوچ مجازی می شود. ایشان شاید جغرافیای زندگی خود را تغییر ندهند؛ در مقابل، تبدیل به موجوداتی منزوی و به شدت خصوصی گرا می شوند. ایشان به صورت فیزیکی از جامعه جدا نشده اند؛ اما از آن دل کنده اند. ویلان وسیلان، میان زمین و آسمان وامانده اند. وامانده در عذابم انداخته اند! چنین انسانی (مردمی)، نیروهای حیاتی خود را از دست می دهد. شور، شوق و هیجان کافی برای یک حیات مستمر توام با موفقیت، کوشش و تلاش خالصانه را از دست می دهد. وی همراه با یاس و سرخوردگی به روزمرگی خود ادامه می دهد. از این رو به یک ناراضی تبدیل می شود. او دل و جان خویش را از بطن حیات اجتماعی برمی گیرد. به این ترتیب، اسباب مشارکت و نوآوری برچیده می شود. او تفاوتی با یک مهاجر ندارد. کم نیستند کسانی که شغل های پایین و پست، در کشورهای اروپایی و ینگه دنیا را با موقعیت هایی به مراتب بهتر در کشور خودشان ترجیح می دهند. چنان که در روح القوانین آمده است. فردی که در فرانسه بر دار می شود از پاشای عثمانی سعادتمندتر است. هر گاه بخواهیم برای حفظ وضعیت موجود، حتی با نیت خیر و برای سعادت ایشان از انسان ها موجوداتی مطیع، سر به تو و فاقد خلاقیت و قوه انتقاد بسازیم، حتی اگر بهترین برنامه را در سر داشته باشیم، از ایشان عروسک های کوکی و مترسک های جالیزار ساخته ایم. چنین جامعه ای، به فساد می گراید و رو به تباهی می رود. به این ترتیب سبب کوچ مجازی ایشان می شویم. جامعه از درون تهی می شود. چه بسا صداهای بزرگی در کار باشد؛ اما، آن صدا با تلنگری بند می آید چرا که افراد آن جامعه کوچ کرده اند. ایشان خود را مسئول نمی دانند. از گردونه بازی خارجند. صرف موازنه اقتدار و قدرت، شرایط را آرام نشان می دهد.
از دیدگاه مهندسی اجتماعی از نظر نگارنده این سطور، هدف از مهندسی اجتماعی برآورده سازی نیاز اعضای جامعه و یا ایجاد بسترهای لازم این برآورده سازی است به صورت فراگیر، همه جانبه و مداوم. آن شرایط به صورت گذرا و خلاصه دارای سه مرحله اساسی هستند.
نیازهای اولیه و فیزیکی همانند خوراک، پوشاک، بهداشت و مسکن. نیازهای روانی و اجتماعی همانند امنیت، اشتغال، مشارکت و محبت. نیازهای تعالی جویانه همچون خلاقیت، آزادی و عدالت و خودشکوفایی.هنگامی که شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه همسو با موارد فوق نباشد، انسان (همان عضو جامعه، شهروند یا هم وطن) دو راه پیش روی خود دارد: تلاش در جهت تغییر شرایط و محیط یا رفتن از آن جامعه به جامعه دیگر. واضح است که اگر دریابد نمی تواند کاری انجام دهد و امید به تغییر نداشته باشد، تبدیل به یک کوچنده می شود. حال مجازی و یا واقعی. به هر روی شخصیت او در جهت ترقی جامعه شکل نمی گیرد. اساس بحث نه در خود وضعیت حیات جمعی بلکه در نوع برخورد با انسان است. بنابراین برای جلوگیری از تهی شدن جامعه از سرمایه های اصلی و شاید تنها سرمایه های آن، بایستی مسیرها و امکانات لازم را برای تغییر و تحول ایجاد کرد. انسان ها نیازی به رئیس ها ندارند؛ اما وجود مدیران الزامی است.
اصطلاح شناسی فرار مغزها
از دیدگاه روان شناسی و زبان شناسی، گزینش اصطلاحات جاری برای پدیده های اجتماعی متناسب با آن موقعیت خاص کاربرد دارند و افراد به کار برنده نسبت به آن دارای حس عام و معرفت عام هستند. وجود واژه مغز در این اصطلاح تعریف مشخصی ندارد. شاید منظور عام، همان تحصیلکرده های دانشگاه های معتبرتر، المپیادی ها و رتبه های بالای کنکور باشد. اما در تعریفی عمیق تر می توان از نخبه های حوزه های متفاوت و خبرگان آن حوزه ها نام برد. واژه دیگر واژه فرار است. گویی پذیرفته ایم که گروهی از جامعه مادریشان فرار می کنند. از چه فرار می کنند؟ چنین واژه ای وقتی به کار گرفته می شود؛ که یک فرد در موقعیتی غیرقابل دفاع قرار گیرد و مستاصل شده باشد. اگر دقت شود از این زاویه هم، به همان نتیجه می رسیم که در رویکرد مهندسی جامعه رسیدیم. به طور کل، تحصیلکردگان و اهل دانش و فناوری، دارای ایده ها، رویکردها، دانش ها و توانایی هایی هستند که به تناسب وضعیت شخصی شان می توانند اسباب بهبود را فراهم آورند. ایشان توان تحلیل، نقد و یا اصلاح خطاهای خود را دارند. اگر این توانایی ها و قابلیت ها به کار گرفته نشود و دچار بی توجهی بشود آیا ایشان سرخورده و مستاصل نخواهند شد؟ آیا اگر بستر تغییر و مشارکت مسدود نباشد ایشان، سفر نخواهند کرد؟از یک دیدگاه شاید کار ایشان پسندیده نیست؛ زیرا مملکت خود را رها می کنند اما، آیا عملکرد مسببین این وضعیت ناپسندتر نیست؟ اگر شرایط مهاجرت فراهم نشود ایشان به دامان انزوا و خصوصی گرایی تن می دهند و منافع ملی را در فعالیت هایشان لحاظ نمی کنند.
نظریه کوچ مجازی در علم مدیریت و رفتار سازمانی
مسئله کوچ مجازی، چنان که درباره تحلیل جامعه کاربرد دارد؛ در مورد یک سازمان نیز صدق می کند.
اگر کارکنان یک سازمان، از ابعاد متفاوت روان شناسی و اقتصادی در رضایت خاطر به سر نبرند؛ اگر سازمانی بیابند که از سازمان فعلی، جذاب تر باشد - در صورت فراهم بودن شرایط - به سازمان جدید کوچ خواهند کرد. (زیرا هر دو شرط لازم و کافی مهاجرت تحقق یافته است. )چه بسا مقصد نیز خصوصیات مورد نظر ایشان را فراهم نکند؛ اما مهاجرت صورت می گیرد. همان گونه که ذکر شد: کوچیدن، لزوماً به معنای تصدیق و تایید مقصد نیست. بلکه می تواند نوعی اعتراض، گریز و نفی وضعیت مبدا باشد. حال اگر شرایط خاص این جابه جایی، فراهم نباشد، آن فرد در سازمان فعلی باقی می ماند (او ناچار است به خاطر کسب درآمد و یا وجهه اشتغال در آنجا بماند) او از وضعیت سازمان محل کارش رضایت خاطر ندارد. در نتیجه، استعدادهایش کور می شود و یا اینکه آنها را به کار نمی اندازد. شخصیت دلخواهش را به دست نمی آورد. از همه بدتر این که، قادر به تغییر و یا مشارکت برای تغییر در اوضاع سازمان نیست. به مرور زمان از سازمان فاصله می گیرد و در حد یک مجری وظایف درمی آید. آن هم نه از سر خواسته بلکه به جبر محیط.
توانایی های او سرکوب می شود و یا اینکه آنها را دریغ می ورزد. در امور مشارکت نمی کند، نوآوری برای او محلی از اعراب ندارد. نسبت به سازمان وفاداری ندارد؛ چه برسد به این که احساس تعلق کند. وی از این سازمان رفته است. صرفاً حضور فیزیکی و قراردادی دارد. در حد یک ماشین تقلیل می یابد. تبدیل به یک منبع هزینه می شود. او کوچ مجازی کرده است. او کوله بار خویش را برگرفته است و در انتظار فرصتی است برای به زمین گذاردن آن. چنین سازمانی ترقی نخواهد کرد. توسعه نخواهد یافت. این سازمان با سازمان مبتنی بر مشارکت، یادگیرندگی و دانایی محوری فاصله فراوان دارد؛ چنان که آن جامعه! نیروهای کارآمد و نخبه را از دست خواهد داد. نیروهایی که می توانند سبب بهبود باشند. رهبر سازمان باید جلوی این روند تهی شدن و در جا زدن را بگیرد. وی باید قادر باشد، هارمونی لازم را ایجاد کند.
نقد حال مطابق مبحث فوق می توان بیان کرد که: نبایستی فقط به فرار مغزها و آمار مربوط به آن توجه کرد؛ بلکه باید دید چند درصد مردمان، کوچ مجازی کرده اند. حال، اندیشه گران اجتماعی و سیاسی که قصد تفحص و تعمق پیرامون اوضاع را دارند، نباید به فرار مغزها خیره شوند. شایسته است که به پدیده کوچ مجازی پرداخته شود. محور توسعه و ترقی انسان است. اگر شرایط تعالی و ترقی وی فراهم نباشد؛ هر چه باشد؛ شعار است و شعری قافیه باخته. گویی چشم بر واقعیت بربستن است و یا توان درک آن را نداشتن.

 

بر اساس یک نظریه، آموزش و پرورش یک کالای عمومی به حساب می‌آید و برای جامعه منافع مثبت مشخص دارد، بنابراین (فرار مغزها) صدمات مالی قابل توجه به بار می‌آورد (Torbat,2002:272) با توجه به هزینه‌های بالای آموزش و تربیت یک متخصص در کشور سویس که بیش از 565 هزار دلار است، از نظر اقتصادی، سود این کشور از جذب متخصصان خارجی معادل ارزش صادرات زعفران ایران در یک سال ـ سال 2000 ـ است (حسن زاده 1:1380). در ایالات متحده، مجموع هزینه تحصیل برای 12 سال پیش از دانشگاه و نیز در دوره 4 ساله تحصیلات دانشگاهی، حدود 174 هزار دلار است (tobat,2002:282).بر این اساس، هزینه آموزش هزاران فارغ التحصیل از دانشگاهها که بیشتر از کشورهای توسعه نیافته روانه آمریکا می‌شوند، میلیاردها دلار است که می‌توان آن را کمک‌های بلا عوض و ناخواسته این کشورها به ایالات متحده دانست!
منابع مختلف، مقدار سودی را که با(فرار مغزها) نصیب کشورهای جذب کننده آنها می‌شود نشان داده‌اند. بعضی برآورد کرده‌اند که ایالات متحده، در 30سال بیش از 100 میلیارد دلار ازاین راه سود برده و در بین سالهای 1970 تا 1977 بیش از 5 میلیارد دلار در هزینه‌های آموزش نیروهای متخصص خود صرفه جویی کرده است(مجله اقتصادی، 44:1368)؛ بنابراین این کشورو دیگر کشورهای توسعه یافته از دانش و تخصص نخبگان مهاجر سراسر جهان به رایگان بهره می‌گیرند. بیشتر این مهاجران معمولا در زمینه‌هایی چون آموزش و پرورش، مهندسی، پزشکی و دیگر خدمات تخصصی مشغول کار هستند و کار این نخبگان برای کشورهای میزبان منافع اجتماعی مشخص و مهمی دارد که در کشورهای مبدا به این منافع مهم در واقع توجه نمی‌شود. این نکته را هم باید در نظرگرفت که متخصصان کشورهای در حال رشد زمانی مهاجرت می‌کنند که به اصطلاح فعال ترین دوره آنهاست یعنی، بی درنگ پس از دوره‌های تخصصی دانشگاهی مهاجرت می‌کنند. بیش از 50 درصد پزشگانی که در سالهای پس از 1960 وارد ایالات متحده شدند، از لحاظ گروه سنی، زیر 40 سال بودند و در سال 1970 حدود 49 درصد کاردانهای فنی و مهندسانی که به عنوان(مهاجر) به آمریکا رفتند، در گروه سنی کمتر از 30 سال قرار داشتند(مجله اقتصادی، 44:1368). از این رو، جوان بودن مهاجران، امتیاز مثبت دیگری برای کشورهای مهاجر پذیر است و در مقابل، کوچیدن آنها، برای کشورهای مهاجر فرست، آثار و پیامدهای منفی دارد.
بیرون رفتن افراد متخصص و کارآمد از یک کشور، مسائل دیگری هم در پی دارد. وقتی متخصصان کنار می‌ روند، نا کارآمدها میدان دار می‌شوند(طایفی ، الف،3:1381) و چرخه توسعه نیافتگی باز هم به روال خود ادامه می‌دهد.
بسیاری از مغزها با فرارشان، باعث خروج خانواده خود ونیز خارج شدن مقدار قابل ملاحظه‌ای سرمایه مالی از کشور می‌شوند؛ سرمایه‌هایی که برای رشد اقتصادی کشور لازم است. البته، بعضی از مهاجرت‌ها نیز باعث سود رسانی به کشور مهاجر فرست می‌شود چنانچه در دهه 1980 مکزیکی‌های مقیم ایالات متحده ارتباطی را با اقتصاد خود برقرار کردند و پس اندازشان را به روستا‌های محل تولد خود فرستادند تا خرج ساختن مدرسه و ایجاد سیستم‌های فاضلاب و دیگر زیر ساخت‌های بنیادی شود.
در بخش‌هایی از مناطق روستای مکزیک، تقریبا منبع اصلی درآمد نیمی از خانواده‌ها پولهایی که بستگانشان از خارج برای آنها می‌فرستند(Rogers,march20001:19) فرار مغزها پس از یک نسل، می‌تواند باعث رسیدن سود به کشور مبدا شود. بعضی از شرکتهای هندی در ایالات متحده که مهاجران متخصص هندی سالها پیش دراین کشور تاسیس کرده‌اند امروزه با سرمایه گذاری در کالج های فنی هند، توانسته‌اند تسحیلات جدیدی برای کشورشان ایجاد کنند. چنین است که نخبگان تحصیل کرده وسیله‌ای برای انتقال فن‌آوری و مهارت محسوب می‌شوند.
امروزه در مهاجرت‌های میان مدت و دراز مدت به آنسوی اقیانوسها، مسئله گزینش هم مطرح است؛ گزینش مهاجرانی که بتوانند به نیازهای ساختاری و فنی کشور پذیرنده پاسخ دهند در این گزینش، مدیران و مهندسان عالی رتبه که سرمایه‌ای با خود دارند در اولویتند. با این شیوه کشور مهاجر پذیر برای آماده سازی مهاجرانی که رسیدن آنها به مرحله تخصص و مهارت، هزینه بسیار میخواهد، سرمایه گذاری نمی‌کند(فرید،316:1374)؛مثلا، شرکتهای رایانه‌ای فن آوری و دارو سازی سویس با کمبود نیروهای ماهر روبرو هستند؛ اما دولت به این نتیجه رسیده است که جبران این کمبود، گذشته از هزینه مالی به حدود چند هزار ساعت تدریس نیاز دارد که برابر با
چند سال کار دائم و موفقیت آمیز یک دانشگاه است بنابراین یکی از اهداف کوتاه مدت سویس افزون بر جذب متخصصان سویسی، آن است که در برخورد با درخواستهای مهاجرت و پناهندگی اتباع خارجی نیروهای متخصص را ازمیان آنان دست چین کند(حسن زاده 1:1381)
فرار مغزها و راه‌های جبران آن
نیروهای متخصص تحصیل کرده و کارآمد کشورها به علت ارضا نشدن نیازهای گوناگونشان جلای وطن می‌کنند و در این راه ممکن است به خواست های خود دست یابند اما مهم ترین چیزی که از دست می‌دهند وطن و سرزمینشان است. در تایید این سخن فرانتس نویمان در مقاله‌ای با عنوان ( روشنفکران در غربت ) به گفته هوگوگروسیسوس استناد می‌کند که درسال 1621 پس از گریختن از زندان موریس دورانژ گفت: (اگر میهنم مرا نمی خواهد من هم او را نمی‌خواهم؛ جهان فراخ است.) ولی نویمان پس از آن سخن (دانته) را آورد که می‌کوید( چقدر نان در غربت به دهان شور می‌آید؟ چقدر بالا و پایین رفتن از پله‌های بیگانگان سخت است ). (ماهنامه پیام امروز آذر و دی 126:1374).
آنچه باعث ترک وطن و اقامت در سرزمین دیگر می‌شود معمولا ناشی از دو دسته عوامل است: عوامل دافعه و عوامل جاذبه که هردو ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تخصصی گوناگون دارند. مهمترین عوامل دافعه یارانش مغزها عبارتست از: افزایش فاصله طبقاتی، کمبود آزادی، فرهنگ کاری ناکارآمد، کمبود امکانات پژوهشی و پایین بودن استاندارهای پژوهشی، نابرابری درآمد و هزینه، بی عدالتی، بی قانونی و پارتی بازی. در مقابل آنچه بیان شد عوامل دیگری هم باعث جذب نحبگان به کشوری دیگر می‌شود. این عوامل کششی عبارتست از: امکان ادامه تحصیل ، رفاه اجتماعی، تعادل هزینه و درامد، نظام آموزشی کارآمد، رفاه اقتصادی، آزادی سیاسی و اجتماعی، وجود فرصت های شغلی (طایفی ، ب ،1381) و امنیت شغلی.
برخی براین باورند که سرمایه انسان متفکر، اندیشه اوست و می‌خواهد در جایی که زندگی می‌کند مطرح باشد؛ مانند سرمایه گذاری که پول خود را درجایی سرمایه گذاری می‌کند که تضمین باز پرداخت داشته باشد(طایفی، الف،3:1381). در امپراطوری اسلامی سده‌های 9 و10 هجری بسیار ی از دانشمندانی که درآن اثر طلایی در بغداد گرد آمده بودند از دیگر مناطق دنیای آن روز راهی مرکز امپراطوری اسلام شده بودند و چون حکومت کمتر در صدد مداخله تفتیش و تفحص در خصوص اعتقادات شخصی دانشمندان بر می آمد دانشمندانی که مسلمان نبودند با اطمینان خاطر می‌توانستند در بغداد به فعالیت بپردازند؛ همچنین حکومت اسرار چندانی به تحمیل عقاید خاص (مذهبی،فلسفی یا سیاسی) به دانشمندان نداشت و این نیز عامل مثبت دیگری بود برای جذب و جلب آنها. حضور صدها دانشمند مسیحی، یهودی و زرتشتی در مرکز جهان اسلام که از مناطق دیگر به آنجا آمده بودن بهترین گواه این مدعا است(زیبا کلام، 228:1381).
شماری از پژوهشگران هم مهمترین علت فرار مغزها را عامل اقتصادی می‌دانند. وقتی دستمزد یک کارگر صنعتی در ایالات متحده آمریکا حدود 80 برابر دستمزد کارگری مانند او در کشور چین است(Rogers,january2001:7) طبیعی است که متخصصان و نیروهای ماهر تحصیل کرده در آمریکا می‌توانند وضع اقتصادی بهتری داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از کانادایی ها برای فرار از مالیات‌های سنگین به ایالات متحده مهاجرت کرده‌اند(Jack1999) اما آنچه مسلم است مسئله فرار مغزها تنها نتیجه حرص و طمع شخصی متخصصان نیست بلکه بیشتر ناشی از سیاست‌های نادرست است(Payk,2001).

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   102 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی