بررسی شکاف موجود بین میزان آموزش دانشگاهی و نیازهای حرفه حسابرسی در ایران
چکیده
بررسی تاریخی برنامه آموزش دانشگاهی حسابداری در ایران طی پنجاه سال گذشته نشاندهنده این نکته اساسی است که در چارچوب کلی آموزش رسمی حسابداری ، با توجه به تغییرات به وجود آمده در محیط اقتصادی حرفهای حسابداری ، دگرگونی بنیادی صورت نگرفته است . بنابراین پژوهشی به منظور بررسی اثربخشی برنامههای آموزش حسابداری در آماده ساختن افراد برای ورود به حرفه و حرفهای شدن پس از ورود انجام شد .
اطلاعات مورد استفاده درپژوهش از طریق پرسشنامه جمعآوری گردیده است . جامعه آماری دراین پژوهش ، حسابرسان ارشد و مدیران حسابرسی سازمان حسابرسی میباشند . در این پژوهش دیدگاهها در ارتباط با آمادگی دانشگاهی افراد برای ورود به حرفه حسابرسی در دو مرحله مورد بررسی قرارگرفت . در مرحله اول ، اهمیت نسبی حوزههای انتخابی دانش و مهارتها برای موفقیت در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال در آن حرفه شناسایی شد. در مرحله دوم دیدگاه پرسش شوندگان در مورد سطح آمادگی افراد با مدرک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال در این حرفه مورد بررسی قرار گرفت .
این پژوهش نتایج چندی به دنبال داشت . از دید پرسششوندگان اهمیت متصور برای حوزههای انتخابی دانش در مقایسه با مهارتها در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال ورود ، یکسان است . گرچه فارغالتحصیلان کارشناسی در زمینه دانش مالی و حسابرسی از توان خوبی برخوردارند ولی از لحاظ دانش مالیاتی و مهارتهای استفاده از رایانه و ایجاد ارتباطات نوشتاری در حد ضعیفی هستند . فارغالتحصیلان چه در مقطع کارشناسی و چه در مقطع کارشناسی ارشد نیاز به کسب مهارت و دانش بیشتر برای پاسخگویی به نیازهای جامعه میباشند .
واژه های کلیدی : حسابرسی مستقل ، مدیر ارشد، حسابرس ارشد ، حوزه های انتخابی دانش و مهارت .
مقدمه
تحولات اخیر در محیط اقتصادی ایران موجب گردیده است که نیاز به اطلاعات مالی شفاف و با کیفیت مطلوب جهت اخذ تصمیمات بهینه اقتصادی ضرورت یابد . چنین تحولاتی وجود یک مکانیزم کنترلی در قالب حسابرسی مالی را ایجاد نموده است ]6[. از طرفی محیط حسابرسی ، خود نیز به سرعت در حال تغییر است و این تغییر با تأکید فزاینده بر تصمیمگیریهای پیچیده و مهارتهای گوناگون همراه است . در این محیط مؤسسات حسابرسی « خدمات اطمینانبخشی » جامعتری را ارایه میکنند به همین دلیل حسابرسی سنتی نیز در حال تغییر است]9[. در چنین محیطی حسابرسان باید دانش بیشتری از بخشهای مختلف داشته باشند و بر مهارتهای گوناگون بیشتر تکیه کنند ؛ به همین دلیل حسابرسان مبتدی باید به تحصیل مهارتهای تحلیلی پیچیده بپردازند]11[.
به دلیل وجود انتظارات فزاینده از سوی کارفرمایان ، مشتریان و جامعه از حسابرسان و نقش آنها در محل کار و جامعه ، مهارتهای حرفهای و شخصی باید هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد . مهارتهای حرفهای اغلب به عنوان محصول فرعی تعلیم و تربیت و آموزش به دست میآید . حسابرس حرفهای در صورتی میتواند از دانش کسب شده در دوره تحصیل ، به شکل مؤثر استفاده کند که مهارتهای لازم را از طریق برنامهریزی آموزشی و تجربه واقعی به دست آورد .
با توجه به مطالب فوق نیاز به انجام این پژوهش در دو بخش مورد بحث قرار میگیرد . در بخش اول پاسخهای برنامه آموزش حسابداری به تغییرات محیط حسابرسی مورد بحث قرار میگیرد و در بخش دوم دلایل تأکید بر حرفه حسابرسی ارایه میشود .
برنامه آموزش حسابداری طی سالهای گذشته نتوانسته است نیازهای حرفهای حسابداری و حسابرسی را پاسخ دهد . تغییرات سریع در دانش ، اطلاعات ، روشهای مقداری، آمار و ریاضی ، رایانه و علوم رفتاری ، … محیط حرفه حسابداری و حسابرسی را تحت تأثیر فزایندهای قرار میدهد . کشورهای در حال توسعه ، از جمله ایران ، در مسأله آموزش حسابداری با مشکلات جدی مواجهند . تعداد کم استادان باتجربه درسطوح تخصصی حسابداری ، کمبود کادر علمی تمام وقت و مشهود نبودن روح تعهد حرفهای در پارهای از معلمان ، محتوای نامناسب برنامه تحصیلی رشته حسابداری در دانشگاهها و مدارس عالی ، اقتباس برنامه درسی از کشورهای غربی ، قدیمی بودن کتابها و مطالب درسی و نبود پژوهش ها از بزرگترین مشکلات ارتقای تخصصی حسابداران است]3[.
اما این پژوهش به سه دلیل بر حرفه حسابرسی تأکید دارد . اول اینکه حسابرسان نقش با اهمیتی در اقتصاد ایفا میکنند و این نقش طی سالهای اخیر مورد مداقه قرار گرفته است . دوم اینکه حسابرسی مستقل ، بیشترین تعداد فارغالتحصیلان فعلی رشتههای حسابداری را به خود جذب میکند . پژوهش انجام شده توسط انجمن حسابداران مستقل امریکا در سال 1990 بیانگر آن است که 37درصد از فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی حسابداری در حرفه حسابرسی ، 28 درصد در بخش صنعت 6 درصد در حسابداری دولتی ، 23 درصد در سایر بخشها مشغول به کار شدهاند و 6 درصد باقیمانده نیز به ادامه تحصیل پرداختهاند . در مقطع کارشناسی ، این 37 درصد سالهاست که ثابت مانده است]17[. در ایران به طور رسمی پژوهشی در این زمینه انجام نشده است و نتایج این پژوهش میتواند در ارزیابی سطح آمادگی فارغالتحصیلانی که حرفه حسابرسی را دنبال خواهند کرد ، از نظر مناسب بودن آموزش دانشگاهی آنها ، کمک کند . سوم اینکه فارغالتحصیلان حسابداری که در حرفه حسابرسی مشغول میشوند در مقایسه با آنهایی که مشاغل دیگر را دنبال میکنند ، باید دانش و مهارتهای متفاوت داشته باشند . هال توضیح میدهد :
« بدیهی استکه یک حسابرس کارآمد باید حسابدار خوبی باشد . البته ممکن است همبستگی زیادی بین این ارتباط وجود نداشته باشد. حسابداران حتی حرفهایترین آنها، ضرورتاً کنجکاوی و تردید ذاتی یک حسابرس خوب را که مشخصه او است ،ندارند . همچنین برخی از بهترین حسابرسان تکنسینهای برجسته حسابداری نیستند]13[.»
این پژوهش به بررسی حوزههای دانش و مهارتها برای موفقیت دراشتغال به حرفه حسابرسی میپردازد. اهداف اصلی پژوهش عبارت است از :
1- تعیین میزان اهمیت متصور حوزه های انتخابی دانش و مهارت ها برای موفقیت در اشتغال به حرفه حسابرسی .
2- تعیین میزان آمادگی فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی حسابداری در حوزههای انتخابی دانش و مهارتها برای موفقیت در اشتغال به حرفه حسابرسی .
3- تعیین میزان آمادگی فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد حسابداری در حوزههای انتخابی دانش و مهارتها برای موفقیت در اشتغال به حرفه حسابرسی .
حوزه های انتخابی دانش و مهارت ها
حوزههای انتخابی دانش درگروههای دانش حسابداری، دانش بازرگانی و دانش آیین رفتار می باشد.
دانش حسابداری خود در چهار زمینه دانش حسابرسی ، دانش حسابداری مالی ، دانش حسابداری مدیریت و دانش مالیاتی مورد سنجش قرار می گیرد. دانش بازرگانی نیز در سه حیطه مورد بررسی قرار میگیرد : دانش محیط بازرگانی ، دانش عملیات بازرگانی ، دانش فنون تصمیم گیری . مهارتهایی که در این تحقیق مورد بررسی قرار میگیرند از ادبیات گرفته شده و عبارتند از :مهارت های ارزیابی حسابداری و حسابرسی ، مهارت های بازرگانی ، مهارت های استفاده از کامپیوتر، مهارت های استدلال اخلاقی، مهارت های ارتباط انسانی ، مهارت های یادگیری ،مهارت های ایجاد ارتباطات گفتاری ومهارت های ایجاد ارتباطات نوشتاری .
بیان مساله
اگر بخواهیم در جامعه از حسابرسی به عنوان ابزاری برای پاسخ گویی استفاده کنیم باید حرفه حسابرسی را با نیازهای جامعه و تحولات آن منطبق گردانیم . یک حسابرس نیازمند آن است که با استانداردهای حسابداری و حسابرسی آشنا باشد ، استانداردها را به خوبی قضاوت و خدمات حرفهای را به طور اثربخش به بازار عرضه کند و برای ورود به این حرفه از دانش تخصصی و مهارتهای کافی برخوردار باشد . از اینرو آموزش دانشگاهی باید فارغالتحصیلان را بهگونهای آماده نمایدکه بتوانند دراشتغال به حرفه حسابرسی موفق باشند . بسیاری از صاحب نظران حرفه حسابداری درایران ادعا می کنند که فارغ التحصیلان حرفه حسابداری دانش و مهارت های لازم جهت پاسخگویی به نیازهای حرفه حسابرسی را ندارند .
مسألهاصلی این پژوهش بررسی اثر بخشی برنامه های آموزش حسابداری در آماده ساختن افراد برای ورود به حرفه حسابرسی است . نتایج این پژوهش به ارزیابی میزان آمادگی لازم برای فارغالتحصیلان رشته حسابداری که علاقهمند ورود به حرفه حسابرسی میباشند کمک میکند و اهمیت حوزههای دانش و مهارتهای مورد نیاز را تعیین مینماید
پیشینه پژوهش :
این پژوهش برای نخستین بار در ایران انجام میشود ، گرچه در زمینه آموزش و برنامه حسابداری پژوهشهایی انجام شده است ( ثقفی و محمدزاده نوین]2[، نوروش]8[، رودکی]4[، عظیمی ]5[،اعتمادی ]1[، مجتهدزاده]7[.)
در سایر کشورها نیز پژوهش های در زمینه آموزش حسابرسی و شاخههای فرعی آن صورت گرفته است . اما با این حال پژوهش ها کمی بر روی آموزش و تعلیم حسابرسی تمرکز کردهاند . در حقیقت حسابرسی موضوعی است که در بخشهای مختلف حسابداری بیشتر از قسمتهای دیگر مورد غفلت واقع شده است . هرچند پژوهش ها چندی در ارتباط با نقش آموزش حسابرسی در زمینه فاصله انتظارات حسابرسی صورت گرفته است ؛ اما پژوهش ها بسیار کمی در ارتباط با عوامل تأثیرگذار بر آموزش دانشجویان حسابرسی وجود دارد . این امر با توجه به نقش و اهمیتی که حسابرسی در حسابداری و تجارت بر عهده دارد بسیار تعجبآور است ]12[.
از پژوهش هایی که در زمینه حسابرسی و آموزش آن و برنامه مناسب برای آموزش حسابرسی صورت گرفته میتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
پژوهش کیربای که به منظور تعیین چارچوب یک برنامه آموزش حسابرسی مطلوب برای دانشکدههای حرفهای حسابداری صورت گرفت .کیربای نتیجه گرفت که گرچه دیدگاههای پرسششوندگان متفاوت است ، اما باید تصمیماتی که در ارتباط با برنامه آموزش حسابرسی اتخاذ میشود ، مورد توجه قرار گیرد . وی پیشنهادات زیر را بر مبنای یافتههای تحقیق ارائه کرد : باید رشته خاصی در حسابرسی ایجاد شود که تأکیدش بر حسابرسی مستقل و حسابرسی داخلی باشد .باید دروس حسابرسی بیشتری ارائه شود .اعضای هیأت علمی و کارکنان اداری دانشکدههای تخصصی حسابداری باید از طریق بازدید و سخنرانی ، راه ارتباطی بین شاغلین در حرفه حسابرسی و آموزش حسابرسی ایجاد کنند .در برنامه آموزش حسابرسی باید دورههای کارآموزی کوتاه مدت ، در زمینههای حسابرسی مستقل و داخلی گنجانده شودو دانشکدههای تخصصی حسابداری باید به دنبال تعداد بیشتری عضو هیأت علمی با تجربه حسابرسی باشند]15[.
پژوهش بری برای مطالعه و تعیین اینکه کدام عناوین حسابرسی عملیاتی باید در برنامه آموزش حسابداری گنجانده شوند صورت گرفته است . وی پرسشنامههایی را برای حسابرسان 50 ایالت ، 28 نفر از رؤسای ادارات حسابرسی فدرال و 198 نفر از رؤسای دانشکدههایی که برنامه آموزشی آنها توسط AACSB پذیرفته شده بود ، ارسال کرد . بر اساس یافته های تحقیق ، از دید پرسششوندگان 45 عنوان از 57 عنوان گنجانده شده در پرسشنامه از اهمیت برخوردار بودند . همچنین دروسی در زمینه حسابرسی عملیاتی دولتی باید تدریس گردد . به علاوه بری پیشنهاد کرد که دانش نظری بیشتری در برنامه گذاشته شود]10[.
پژوهش کنتر به بررسی دیدگاه شاغلین در حرفه حسابرسی نسبت به آموزش حرفه حسابرسی پرداخت . کنتر در تحقیق خود به بررسی دیدگاه شاغلین در حرفه حسابرسی نسبت به آموزش حسابرسی پرداخت . هدف این تحقیق ارائه یک برنامه درسی حسابرسی است که نیازها ی حرفه را مورد نظر قرار دهد . محقق در این بررسی ادعا میکند که آموزش دانشگاهی حسابرسی بسیار تئوریکی است . اطلاعات منتقل شده به دانشجویان در دانشگاه ، بیشتر برای شرکت آنها در آزمون حسابداران رسمی (CPA ) مناسب است تا اینکه آنها را برای انجام کار در محیط حرفهای آماده سازد. براساس یافتههای تحقیق ، کنتر سه مدل در ارتباط با محتوای درس حسابرسی ارائه کرد که یکی از آنها در سال 1989 مورد استفاده قرار گرفت]14[.
پژوهش نوذری در زمینه گنجاندن درس حسابرسی داخلی در برنامه آموزش حسابداری بود . هدف تحقیق نوذری (1984) این بود که آیا برنامه آموزش حسابداری باید به منظور گنجاندن درس حسابرسی داخلی مورد تعدیل قرار گیرد ؟ همچنین وی موضوعات : نیاز به حسابرسان داخلی بهتر ، مشکل استخدام فارغالتحصیلان جدید به عنوان حسابرس داخلی و اثر تجدید نظر در برنامه آموزش حسابداری بر فرآیند استخدام را مورد بررسی قرار داد . نوذری دو پرسشنامه تهیه کرد و برای اعضا و سرپرستان گروههای حسابرسی داخلی ارسال کرد . نتایج تحقیق نشان داد که بی میلی در ارتباط با استخدام فارغالتحصیلان بدون تجربه حسابداری وجود دارد و دلیل این امر ، عدم کفایت برنامه آموزش حسابداری است . از این رو تعدیل برنامه آموزشی مطلوب بوده و توصیه می شود]16[.
فرضیه های پژوهش
1. برای ورود به حرفه حسابرسی داشتن توانایی در حوزههای انتخابی دانش و مهارتها ، اهمیت یکسانی دارد .
2.درششمین سال اشتغال به حرفه حسابرسی بعد از کارشناسی ، داشتن توانایی در حوزههای انتخابی دانش و مهارتها ، اهمیت یکسانی دارد .
3.اهمیت متصور برای حوزههای انتخابی دانش در مقایسه با مهارتها ، در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال در این حرفه تغییر نمیکند .
4. فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی حسابداری برای موفقیت در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال به حرفه حسابرسی،در حوزههای انتخابی دانش و مهارتها آمادگی دارند.
5. فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی ارشد حسابداری برای موفقیت در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال به حرفه حسابرسی ، در حوزههای انتخابی دانش و مهارتها آمادگی دارند .
روش شناسی و نحوه اجرای پژوهش
در این پژوهش ، روش تحقیق از نوع توصیفی است به همین منظور دیدگاهها در ارتباط با آمادگی دانشگاهی افراد برای ورود به حرفه حسابرسی در دو مرحله مورد بررسی قرار میگیرد . در مرحله اول ، اهمیت نسبی حوزههای انتخابی دانش و مهارتها برای موفقیت در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال در آن حرفه شناسایی میشود . در این ارتباط دیدگاه حسابرسان ارشد برای تعیین حوزههای دانش و مهارت در بدو ورود به حرفه حسابرسی و دیدگاه مدیران حسابرسی در ارتباط با ششمین سال اشتغال مورد پرسش قرار میگیرد . تفاوت معنیدار بین این دو دیدگاه بیانگر آن است که چگونه سطح اهمیت این حوزهها در سالهای اولیه اشتغال افراد به حرفه حسابرسی تغییر میکند . این بخش از پژوهش میتواند مبنایی برای بحث وگفتگو بین تدوینکنندگان برنامه آموزش حسابداری و مؤسسات حسابرسی در ارتباط با مسؤولیت ایجاد و یا تصحیح عواملی که به نظر میرسد برای موفقیت در حرفه حسابرسی ضروری است ، فراهم کند .
مرحله دوم پژوهش به ارزیابی دیدگاهها در مورد سطح آمادگی افراد با مدرک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال در این حرفه میپردازد . در این ارتباط از حسابرسان ارشد و مدیران حسابرسی در مورد هر یک از حوزههای دانش و مهارت نظرخواهی میشود . اطلاعات به دست آمده در ارزیابی میزان اثربخشی برنامههای آموزش حسابداری در ایجاد حوزههای دانش و مهارت مورد نیاز در افراد که برای موفقیت در حرفه حسابرسی ضرورت دارد ، استفاده میشود .
وقتی اطلاعات مربوط به سطح آمادگی و میزان اهمیت هر سطح با یکدیگر ادغام گردد وضعیت برنامه آموزش حسابداری میتواند ارزیابی گردد . این یافتهها ، اطلاعاتی فراهم میکند تا تدوینکنندگان برنامههای آموزش حسابداری در تعدیل برنامهها بهمنظور بهبود بخشیدن به آمادهسازی افراد برای ورود به حرفه حسابرسی ، اولویتها را تعیین کنند .
جامعه آماری در این پژوهش متشکل از حسابرسان ارشد و مدیران حسابرسی است . حسابرسان ارشد و مدیران حسابرسی افرادی هستند که مسؤولیت سرپرستی مستقیم حسابرسان را به ترتیب در بدو ورود به حرفه حسابرسی و سال ششم اشتغال در آن حرفه برعهده دارند . در این پژوهش حسابرسان ارشد ، مدیران فنی و مدیران ارشد حسابرسی شاغل در سازمان حسابرسی مورد پرسش قرار گرفتند بر اساس گزارش مدیریت طرح و برنامه سازمان حسابرسی تا پایان شهریور سال 1382 ، آمار کارکنان شاغل در سازمان حسابرسی به شرح ذیل است :
نگاره (1) : آمار کارکنان شاغل در سازمان حسابرسی در حین تحقیق
عنوان نفر
مدیر ارشد 17
مدیر حسابرسی 88
سرپرست ارشد 343
حسابرس ارشد 474
حسابرس 252
کمک حسابرس 132
از آنجایی که محدوده جغرافیایی پژوهش شهرستان تهران میباشد ، لذا جامعه آماری این پژوهش شامل مدیران ( مدیران ارشد و مدیران فنی حسابرسی ) و حسابرسان ارشد شاغل در سازمان حسابرسی تهران میباشد ؛ که تعداد آنها به شرح زیر میباشد :
- مدیران (مدیران ارشد و مدیران فنی ) : 65 نفر
- حـسـابــرسـان ارشــــــــد : 450 نفر
در این پژوهش از روش نمونهگیری تصادفی استفاده شده است . تعیین اندازه نمونه با توجه به روش آماری مورد استفاده برای آزمون فرضیهها صورت میپذیرد و بسته به اینکه از چه روشی استفاده خواهد شد ، روش تعیین (فرمول) اندازه و نمونه تغییر مینماید . البته ذکر این نکته ضروری است که به هر حال تفاوت بین فرمولهای مختلف ، به ویژه در جوامع آماری کوچک تأثیر چندان با اهمیتی بر اندازه نمونه نخواهد گذاشت . با عنایت به توضیحات مذکور و با توجه به این که جامعه آماری مذکور را میتوان یک جامعه آماری با توزیع نرمال فرض کرد ؛ اگر نسبت «موفقیت» یا «تأیید» فرضیههای پژوهش ، هر یک 50% (یعنی p و q آنها 50% ) که بر اساس نتایج حاصل از مطالعه اولیه و بررسیهای انجام شده مفروض شده است ، برآورد شود و بنا باشد با اطمینان 95% (96/1 z = ) و خطای برآورد یا فاصله اطمینان کمتر از 10 % ( 1/0 = d) منظور شود ، حجم نمونه برای جامعه مدیران فنی و مدیران ارشد حسابرسی 40 نفر و حجم نمونه برای جامعه حسابرسان ارشد 80 نفر تعیین شد .
چنانچه اندازه نمونه به شرح فوق تعیین و انتخاب شود با ضریب اطمینان 95% میتوان مطمئن بود که خطای برآورد کمتر از 10 % است . بنابراین با پذیرش این مقدار خطا ، میتوان ادعا نمود که این نمونه تمام خصوصیات ، ویژگیها و شرایط جامعه آماری مورد پژوهش را دربردارد و نتایج حاصل از آزمون فرضیهها بر روی این نمونه ، به جامعه آماری مربوط قابل تعمیم است .
تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده در این پژوهش با استفاده از نرمافزارهای10 SPSS و Excel انجام میشود . آزمون فرضیهها در سطح معنیداری 5% انجام میپذیرد ؛ به عبارت دیگر خطای نوع اول یا در این پژوهش برابر با 5% و در نتیجه میزان اطمینان 95% میباشد .
ارایه و تجزیه و تحلیل یافته ها
فرضیههای 1و2 در ارتباط با اهمیت حوزههای دانش در مقایسه با مهارتها است . این فرضیهها بیانگر آن است که حوزههای دانش و مهارتها از اهمیت یکسانی برای موفقیت در بدو ورود به حرفه حسابرسی ( فرضیه 1 ) و در ششمین سال اشتغال به این حرفه ( فرضیه 2 ) ، برخوردارند. برای آزمون فرضیه اول و دوم ، دو آزمون مورد استفاده قرار میگیرد . آزمون T-Test یک نمونهای که آزمونی پارامتریک است و آزمون Chi-Square که آزمونی ناپارامتریک میباشد . فرضیه 3 در ارتباط با تغییر در اهمیت نسبی حوزههای دانش در مقایسه با مهارتها است. این فرضیه بیان میکند که اهمیت نسبی حوزههای دانش در مقایسه با مهارتها برای اشتغال موفقیتآمیز در بدو ورود به حرفه حسابرسی و ششمین سال اشتغال به آن حرفه یکسان است . این فرضیه با استفاده از آزمون آماری Kolmogorov – Smirnov دونمونهای ( K – S2) مورد آزمون قرار میگیرد . این فرضیه توسط دو آزمون Mann-Whitneyو آزمون T-Testنیز مورد آزمون قرار میگیرد تا به نتایج قابل اتکاتری دست یافت . این آزمونها برای مقایسه میزان اهمیت متصور برای حوزههای دانش و مهارتها بین دیدگاههای مدیران حسابرسی و حسابرسان ارشد انجام میشود .
فرضیههای 4 و5 بیان میکنند که افراد در بدو ورود به حرفه حسابرسی یا ششمین سال اشتغال به آن حرفه ، در هر یک از حوزههای دانش و مهارتها ، آمادگی دارند . این فرضیه بر اساس سطح آموزشی ( کارشناسی و کارشناسی ارشد ) و تجربه شاغلین به حرفه حسابرسی (بدو ورود یا سال ششم) گروهبندی شدهاند. برای آزمون این فرضیهها از آزمون T-Test یک نمونهای با میانگین مورد انتظار 3 ( بر اساس ادبیات بیانگر آمادگی کافی است ) و توزیع نرمال فراوانیها استفاده میشود . این آزمون در ارتباط با هر یک از فرضیهها بر اساس هر یک از هشت حوزه دانش یا مهارتها و با توجه به سال اشتغال انجام میشود . در صورتیکه پاسخهای واقعی توزیع نرمال داشته باشند ، نتیجه میشود که بیانگر نظر آگاهانه ، و نه تصادفی ، هستند . در این صورت اگر از دید پرسششونده میزان اهمیت نیز کافی باشد ( بر اساس ادبیات، ارزش میانی معیار لیکرت نشاندهنده میزان قابل قبول است ) ، فرضیه تأیید میشود . به منظور اینکه نتایج حاصله قابلیت اتکای بیشتری داشته باشند ؛ برای فرضیه های 4 و 5 آزمون ناپارامتریک Chi-Square اجرا میگردد . در ادامه جداول آماری مربوط به هر یک از فرضیه های و نتایج حاصله ارایه شود :
نگاره ( 2) (آزمون T-Test یک نمونهای برای حسابرس ارشد (فرضیه 1 ))
نگاره ( 3) (آزمون T-Test یک نمونهای برای مدیران (فرضیه 2 ))
نگاره ( 4) (آزمون Mann-Whitney Test (فرضیه 3 ))
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله بررسی شکاف موجود بین میزان آموزش دانشگاهی و نیازهای حرفه حسابرسی در ایران