سرامیک ها (آجر، سفال و کاشی )-فرسودگی های ناشی از ضعف های مرحله تولید بدنه (مرحله تولید بدنه خام)
علائم : ترک، تابخوردگی، پوکی دلایل احتمالی : دانه بندی نامناسب اجرای خاک، خشک شدن غیریکنواخت قبل از پخت، قالب گیری نامناسب یا غیرماهرانه
فرایند فرسودگی : ترک خوردگی یکی از ضعف های اولیه آجر است که می تواند ناشی از قرارگیری خشت های خام در معرض تابش مستقیم نور خورشید یا وزش بادهای تند که باعث خشکی سریع آنها می شود، باشد. قراردادن خشت ها تا قبل از خشک کامل آنها در کوره، می تواند اثرهای مشابهی را به وجود آورد.
در مرحله قالب گیری خشت های خام، غوطه وری قالب در آب پس از هربار استفاده که مانع چسبیدن گل به آن می شود موجب جذب آب اضافی در سطح خشت و ترک خوردگی بیشتر آن در سطح می شود، اما قالب گیری به کمک ماسه آجرهای بهتری با سطوح صاف تر و لبه های واضح تر را تولید می کند.
آجرهایی که دارای تاب خوردگی و کج شکلی، اما متراکم و سخت هستند، می توانند در اثر ساخت با خاک رس با مقادیر کم ماسه باشند. در عوض مقادیر زیاد ماسه باعث تولید آجرهای ترد و شکننده و سبک (پوک) می شود.
فقدان فشار لازم در هنگام قالب گیری می تواند موجب عدم تراکم لازم و ایجاد لایه های مجزا را که بعداً بسیار مستعد یخ بردگی آجر است، شود.
فرسودگی های ناشی از ضعفهای مرحله تولید بدنه :
(آلوئک ) :
علائم : ترک خوردگی همراه با وجود توده های سفید در مرکز ترک خوردگی
دلایل احتمالی : فشار مکانیکی مربوط به افزایش حجم دانه های آهکی
فرایند فرسودگی : خاک هایی که دارایی مقادیر زیاد آهک درشت دانه باشند. به هنگام پخت در کوره تبدیل به آهک زنده (CaO) خواهند شد. پس از مرحله پخت و قرارگیری در معرض رطوبت، آهک پخته شده شکفته و با افزایش حجم موجب ترکیدن یا ترک خوردگی آجر می شود. به این پدیده آلوئک گفته می شود.
فرسودگی ناشی از ضعف های مرحله تولید (مرحله پخت بدنه )
علائم : مغز سیاه، جوش (شیشه ای شدن)، ترک خوردگی و پخت ناقص
دلایل احتمالی : شرایط پخت (دما و اتمسفر) نامناسب، وجود بقایای آلی، نامناسب بودن سرعت پخت یا تغییرات دما
فرایند فرسودگی : فرآورده های کلی قبل از پخت به طور معمول حدود 1% آب دارند. این مقدار به طور نسبی کم است، ولی فشار بخار حاصل از خشک سریع آن می تواند موجب ترک خوردن و جدا شدن قطعات در اولین مرحله پخت شود. یکی دیگر از معایب معمول مربوط به آجرهای دستی و پخت در کوره های سنتی،سیاه شدن مغز آجر است. علت این امر سوخت کاه یا بقایای گیاهی موجود در خشت خام به هنگام پخت است که دود حاصل از آنها فرصت کافی برای خروج از بدنه را پیدا نکرده اند. حرارت زیاد و مستقیم به بدنه ها در کوره موجب پخت زودرس بخش های سطحی و بسته شدن منافذ آن شده و به همین دلیل بخارات و دودهای تولید شده بالا در بدنه محبوس می شوند. از طرف دیگر شرایط احیای (کمبود اکسیژن) به وجود آمده در بدنه، موجب تبدیل اکسیدهای آهن سه ظرفیتی (که باعث قرمزی رنگ آجر می شود) به آهن دو ظرفیتی یا ته رنگ سیاه می شود. احتمال این پدیده در قسمت های مرکزی بیشتر خواهد بود.
آجر جوش یکی دیگر از معایب مرحله پخت است که افزایش دمای پخت با طولانی شدن مدت زمان پخت در بالاترین دما سبب مذاب شدن اجزای ترکیبی آجر و به وجود آمدن بافت شیشه ای می شود.
فرسودگی های ناشی از یخبندان :
علائم : پوسته شدن، ترک خوردگی
دلایل احتمالی : رطوبت کافی، تغییرات زیاد درجه حرارت در دمای نزدیک به نقطه انجماد آب
فرایند فرسودگی : با نفوذ آب در منافذ آجر و یخ زدن آن، ازدیداد حجم یخ موجب وارد شدن فشار به دیواره های منافذ و تخریب ساختار آنها می شود. این پدیده در سطح به صورت پوسته شدن یا تورق و گاه به صورت ترک خوردگی در بافت آجر یا کاشی مشاهده می شود.
آسیب یخ بردگی زمانی اتفاق می افتد که فراورده های سرامیکی (آجر و کاشی) به طور کامل تر شوند و چرخه های یخ زدن و آب شدن به طور مکرر اتفاق بیفتد.
فرسودگی ناشی از آتش سوزی (شوک حرارتی ) :
علائم : ترک خوردگی، تاول، پوسته شدن، شیشه ای، لکه شدن
دلایل احتمالی : حادثه آتش سوری،کاربری آجر در ساخت سیستم حرارتی بنا (بخاری، دودکش و غیره )
فرایند فرسودگی : اثرهای آتش براساس شدت آن، ضخامت دیوارها و نوع آجر تغییر می کند و فرایند آن در برخی موارد مانند شیشه ای شدن، مشابه آسیب های مربوط به مرحله پخت (ضعف های تولید) است. آجرهای رسی به دلیل دمای پخت بالا مقاومت خیلی خوبی در برابر آتش دارند. فرونشاندن ناگهانی آتش با آب در اثر انبساط و انقباض ناگهانی ممکن است موجب پوسته شدن آجرها شود. البته این موضوع تاثیر جدی روی مقاومت و پایداری دیوار نداردو مهمتر از این، تغییرات و جابجایی های (کج شکلی های ) ناشی از تغییرات حرارتی در اجزای بنا می تواند سبب تنش های مکانیکی و جابجایی و ترک خوردگی های آجرها شود.
دود ناشی از آتش سوزی با ورود و جذب در بدنه متخلخل آجرها در سطح آنها ایجاد لکه می کند که گاه نیاز به پاکسازی دارند.
فرسودگی های ناشی از نمک های محلول :
علائم : سفیدک یا شوره، ترک خوردگی، پوسته شدن، ورقه ای شدن و سمباده ای شدن
دلایل احتمالی : رطوبت، نمک های محلول، تخلخل و جذب آب کافی
فرایند فرسودگی : انحلال، جابجایی و تبلور نمک های محلول در آجر موجب آسیب های سطحی و عدم یکپارچگی آن خواهد شد.
این نمک ها می توانند از مواد اولیه خود آجر، ملات یا مصالح مجاور دیگر، آلودگی محیطی یا دریایی مشتق شوند.
محل، شکل ظاهری و آسیب های وارده به وسیله نمک های محلول، بستگی به پراکندگی اندازه منافذ، سرعت تبخیر، ترکیب و نوع نمک و وضعیت و مقاومت سطح مصالح دارد. با افزایش مقدار نمک در منافذ ساختار آنها تغییر کرده و کم کم کوچک می شوند. با تغییر پراکندگی اندازه حفره ها فضای لازم برای تبلور مجدد کوچک شده، بنابراین سبب افزایش فشار وارد بربدنه آنها می شود. با توجه به مقاومت سطح مواد، الگوهای مختلفی از فرسودگی در اثر تبلور نمک ها به وجود می آید.
یکی از منابع بزرگ نمک های محلول، محلی است که بنا در آن واقع شده است که نمک های موجود در آن می تواندبه وسیله رطوبت صعودی حمل و به طرف بالا برده شوند. نمک های محلول براساس نوع کانی ها یا ترکیب سازنده آنها در توالی خاصی منتقل می شوند. در زمان تبخیر، نمک هایی که کمتر محلول هستند رسوب می کنند در حالیکه یون های ومحلول تر به طرف بالا حرکت می کنند. آزمایش نشان داده است که در مناطق پایین تر سولفات ها و کربنات های کم محلول با نم پذیری کمتر حضور دارند و در محل های بالاتر کلریدها و نیترات ها که دارای جذب رطوبت بیشتری اند، تجمع پیدا می کنند.
یک ارتباط بین ریخت شناسی (موروفولوژی) بلورها و موقعیت محلی آنها وجود دارد. یلورهای توده ای شکل (Bulky ) در زیر لایه خیس و گاه در فیلم ضخیم محلول، رشد کرده و موجب توده ای شدن قشر رسوب می شوند. بلورهای سوزنی شکل پرزدار به صورت شوره ای زبر، نرم و پف کرده زیر یک لایه نازک فیلم محلول رشد می کنند.
ایجاد آسیب های تورق (Flaking) یا پودری و سمباده ای (Sanding off) بستگی به سرعت خشک شدن سطح دارد. اگر زمان طولانی تری برای تبلور در یک سیکل باشد، لایه لایه شدن، ترک و شکاف خوردن غالب می شود، اما خشک شدن در گرمای زیاد پدیده پودری را ایجاد می کند. البته نحوه و کیفیت تولید سرامیک ها در نوع آسیب ها بدون تاثیر نیست.
فرسودگی های ناشی از آلودگی جوی :
علائم : تیرگی، پوسته شدن، تاول زدگی و آثار شوره
دلایل احتمالی : نفوذ آلاینده ها در حضور رطولت در بافت سطحی
فرایند فرسودگی : گازهای آلاینده، به ویژه دی اکسید سولفور (SO2) در محیط به همراه ذرات معلق، مثل دوده تحت تاثیر رطوبت و تولید اسید سولفوریک با ترکیبات آجر واکنش داده موجب تیره شدن، خوردگی سطح و یا با تولید نمک های محلول و تبلور آنها در زیر لایه سطحی موجب تاول زدگی سطح آجر می شوند. با انتقال این نمک ها در سطح، آثار شوره مشاهده می شود.
فرسودگی های ناشی از وزش باد :
علائم : سایش و کدورت سطوح
دلایل احتمالی : برخورد ذرات حمل شده به وسیله باد
فرایند فرسودگی : سطوحی که درمعرض وزش باد قرار می گیرند بسته به مدت زمان و شدن وزشباد می توانند کدر یا به طور کامل ساییده شوند. این عمل به صورت مکانیکی و در اثر برخورد ذرات شن و ماسه حمل شده با باد صورت می گیرد. بدنه هایی که دمای پخت پایین تری دارند به دلیل ضعف ساختاری بیشتر آسیب می بینند.
نیروی باد بستگی به عوامل محیطی مختلف مثل ناهمواری و شکل زمین، نحوه قرارگیری ساختمان هایمجاور و چگونگی نمای سازه دارد. در ارتفاعات بالتر این نیرو بیشتر و فرسایش سطوح مشهودتر است. علاوه بر این باد عاملی برای برخورد باران و نفوذ آن از طریق شکاف ها، ترک ها و منافذ به بافت سرامیک خواهد بود.
بادهای قوی مخرب و بادهای متوسط همراه با ذرات شن و ماسه موجب فرسایش و آسیب های سطحی هستند.
فرسودگی های ناشی از خوردگی فلزات :
علائم : لکه، ترک خوردگی، پوسته شدن
دلایل احتمالی : انتقال محصولات خوردگی به سطح، فشار ناشی از افزایش حجم محصولات خوردگی
فرایند فرسودگی : مجاورت اشیای فلزی، به ویژه بست ها، میخ ها و .... با بدنه های متخلخل مثل آجر و کاشی می تواند آسیب های بالا را به همراه داشته باشد. بدین ترتیب که نفوذ آب در دیواره ها موجب خوردگی سطح فلزات (مثل آهن و مس) و به وجود آمدن اکسیدهای فلزی می شود. با توجه به میزان تخلخل و قابلیت جذب آب مصالح مجاور، این مواد (اکسیدهای فلزی) در آنها نفوذ کرده و به صورت لکه های رنگی قهوه ای، سبز و آبی به روی سطح ظاهر می شوند. بست ها و گیره های برنجی می توانند لکه های مشابه با رنگ سبز مسی را به وجود آورند. گاه نیز با پیشرفت خوردگی و افزایش حجم محصولات، فشار وارد بر مصالح مجاور موجب پوسته شدن و ترک خوردگی آنها می شود.
فرسودگی های ناشی از ضعف تولید لعاب (1) :
علائم : جوش زدگی، پوست پرتقالی، لعاب نگرفتگی
دلایل احتمالی : پخت بیش از حد لعاب، اکسیدهای رنگی و مواد آلی زیاد در ترکیب لعاب، زیادی ویسکوزیته لعاب
فرایند فرسودگی : ویسکوزیته لعاب در درجه حرارت پخت یکی از مهمترین ویژگی های لعاب است. بنابراین ویسکوزیته کم باعث شره کردن لعاب و ناصاف شدن سطح آن می شود، و برعکس ویسکوزیته زیاد در بالاترین درجه حرارت پخت مانع از خروج حباب های موجود در لعاب شده و سطح آن جوش دار (Blistering) می شود. این آسیب می تواند ناشی از پخت بیش از حد لعاب؛ آزاد شدن گازهای مختلف به وسیله بخی از اکسیدهای رنگی و مصرف زیاد مواد آلی در تزئینات فراورده های زیر رنگی نیز باشد.
در مواردی که ویسکوزیته لعاب آن قدر زیاد بوده که امکان خروج حباب ها از لعاب وجود نداشته باشد، فشار گازها ناهمواری هایی شبیه پوست پرتغال به وجود می آورد که به همین دلیل آسیب تحت عنوان پوست پرتغالی شدن لعاب نام برده می شود.
مهمترین عواملی که لعاب نگرفتگی یا گسیختگی لعاب می شوند عبارتند از : ترکیب نامناسب لعاب، آلوده بودن سطح بدنه به وسیله چربی، گرد و غبار، انقباض تر به خشک بیش از حد لعاب (ناشی از مصرف زیاد کائولن یا رس های خیلی پلاستیک)، خرد کردن بیش از حد مواد اولیه لعاب که موجب افزایش ذرات کلوئیدی و عدم اتصال صحیح بدنه و لعاب می شود، استفاده از موادی مثل اکسید روی که انقباض زیاد در هنگام پخت، همچنین وجود شوره در سطح بدنه و جلوگیری از اتصال بدنه و لعاب را به وجود می آورد.
فرسودگی های ناشی از ضعف مرحله تولید لعاب (2) :
علائم : ترک خوردگی، پوسته شدن
دلایل احتمالی : عدم تطابق ضریب انبساط حرارتی لعاب و بدنه
فرایند فرسودگی : در صورتی که ضریب انبساط حرارتی لعاب نسبت به بدنه زیاد باشد به دلیل تمایل بیشتر لعاب به جمع شدن (انقباض) در حین سرد شدن، تنش کششی روی آن و از طرف بدنه اعمال می شود که همین امر شبکه ای از ترک ها (Crazing) را در سطح لعاب ایجاد می کند.
وجود فلاکس های قلیایی زیاد در فرمولاسیون لعاب موجب انقباض بالای آن می شود. از طرف دیگر وجود مقادیر زیاد کوارتز (سیلیس) در بدنه و پخت آن در درجه حرارت های کم موجب انقباض بیشتر بدنه و تعدیل نیروی کششی وارد بر لعاب می شود، اما پخت آن در دمای بالا که فاز شیشه ای زیاد ایجاد می کند به دلیل عدم انقباض شیشه به هنگام سرد شدن، نیروی کشسی کاهش نخواهد یافت.
اگر ضریب انبساط حرارتی لعاب و بدنه نیز یکسان باشند از آنجا که لعاب قبل از بدنه تحت تاثیر تغییرات درجه حرارت محیط قرار می گیرد، بنابراین باز بعد از مدت کوتاهی به دلیل تنش کششی سطح لعاب ترک می خورد، اما پوسته شدت لعاب ناشی از کم بودن ضریب انبساط حرارتی لعاب نسبت به بدنه است که موجب تنش های فشاریروی لعاب می شود. از آنجا که لعاب ها مانند سایر فرآورده های سرامیکی تنش های فشاری را بهتر از تنش کششی تحمل می کنند اگر این فشار بیشاز حد باشد، لعاب به صورت پوسته از سطح بدنه جدا می شود. در موارد حاد، لعاب موجب خرد شدن بدنه می شود. این نوع شکستگی که بیشتر در لبه ها و سطوح انحنادار به وقوع می پیوندند در اصطلاح چین دار شدن (Chitterling) لبه گفته می شود.
بدنه هایی با مقادیر به نسبت زیاد کوارتز در موقع سرد شدن انقباض زیادی را به همراه دارند که لعاب تحت چنین فشاری پوست (Peeling, Scaling) می اندازد.
فرسودگی های ناشی از ضعف مرحله تولید لعاب (2)
علائم : ناهمواری و پختگی رنگ ها
دلایل احتمالی : آماده سازی نامناسب رنگ لعاب، دمای پخت نامناسب
فرایند فرسودگی : لعاب های سیاه رنگ ترکیباتی هستند که کاتیون های دو ظرفیتی عناصر کبالت، منگنز، نیکل، آهن و یا مس و کاتیون های سه ظرفیتی آنها را عناصر آهن و کروم تشکیا می دهد. در ترکیب رنگ سیاه، لزومی ندارد تمامی کاتیون های مذکور وجود داشته باشند. این ترکیبات به طور معمول پس از کلسینه شدن و به نام جوهر سیاه استفاده می شوند. در لعاب سیاه ممکن است از خطوط اکسیدهای بالا (به صورت خام و کلسینه نشده) نیز استفاده شود. تجزیه بعضی از اکسیدهای خام مولد رنگ مثل اکسید منگنز در حین پخت و آزادکردن گازهای مختلف مثل اکسیژن می تواند موجب ایجاد حباب و ناهمواری و ریختگی سطح لعاب شود.
فرسودگی های ناشی از ضعف تولید لعاب (فرمولاسیون غلط) :
علائم : سوراخ و حفره های ریز، ترک خوردگی
دلایل احتمالی : نسبت نامناسب ترکیبات لعاب
فرایند فرسودگی : اگرچه وجود مقادیری کواترز خام در بدنه فوایدی همچون کاهش انقباض دارد، گاهی اوقات ممکن است سوراخ ها و گودی های کوچکی به صورت ترک های اولیه را ایجاد کند. مادامی که زمینه شیشه ای لعاب شروع به سرد شدن و گرفتن می کند، دانه های کوارتز نیز جمع شده که منتج به فواصلی بین این دانه ها وزمینه می شود. این درزها و فواصل به عنوان ترک های اولیه عمل می کنند.
ترک های اولیه ممکن است در مواردی نیز بر اثر رشد برخی از بلورها در لعاب به وجود آیند. به این ترتیب که مقادیر زیاد آهک در پخت لعاب، یا مقادیر کم آلومینا، موجب می شود که با سرد شدن لعاب (در مدت زمان کافی) ساختار بلوری در آن تشکیل شده ورشد کند. با انفصال زمینه شیشه ای و بلورها، حفره ها یا گودی ها به وجود می آیند که شروع شبکه ترک هاست.
فرسودگی های ناشی از عوامل بیولوژیکی (باکتری ها)در لعاب :
علائم : سیاه شدگی لعاب
دلایل احتمالی : حضور یون های سولفید در محیط، شرایط رشد باکتری
فرایند فرسودگی : در شرایط بی هوازی تخریب گیاهان و بافت های حیوانی اجازه رشد به گروهی از باکتریها را می دهد که می توانند سبب احیا و تبدیل ترکیبات سولفات به سولفید هیدروژن شوند. لعاب های سربی به ویژه لعاب های خام به دلیل وجود یون های سرب در شبکه مولکولی خود در ترکیب با سولفید هیدروژن به سولفید سرب سیاهرنگ را به وجود می آورند که سیاهی کامل یا تیرگی تزئینات لعاب را ایجاد می کند.
آشنایی با ابزارها و روش های دستگاهی، غیردستگاهی و میدانی روشهای آنالیز عنصری
جذب و نشر عنصری :
زمانی که اتم های مواد به وسیله امواج الکترومغناطیس واقع در ناحیه مرئی مورد تابش قرار گیرند الکترون های لایه خارجی آنها برخی از این طول موج ها را جذب کرده و سطح انرژی آنها بالا می رود. به هنگام بازگشت الکترو نهای تحریک شده به وضعیت اولیه طول موج هایی که جذب شده بودند به صورت تابش فوتون از دست می دهند.
این پدیده اساس کار دسگاههایی مانند طیف سنجی جذب اتمی (AAS) و پلاسمای جفت شده القایی (ICP) است. در دستگاه جذب اتمی (AAS) طول موجهای خاصی را به مواد تابانده که می تواند به وسیله اتم های خاصی نیز جذب شوند و همین امر موجب شناسایی آنها می شود. اما در دستگاه (ICP) بلعکس اتم های سازنده مواد را ابتدا تحریک کرده سپس به کمک پرتوهای تابش شده هر عنصر که دارای طول موج مشخصی هستند آنها را مورد شناسایی قرار می دهند. در ادامه هر کدام از این دستگاهها را به طور مجزا توضیح خواهیم داد.
طیف سنجی جذب اتمی AAS
طیف سنجی جذب اتمی (AAS) یکی از متداول ترین روش های تجزیه کمی عنصری است. اساس این روش همان طور که در بالا اشاره شد جذب فلوئورسنس بخارات اتمی است، بدین معنا که بخارات اتمی عناصر طول موج هایی را در ناحیه مرئی جذب می کنند که به هنگام تحریک الکترون لایه خارجی آنها و بازگشت به حالت پایه همان موج را نشر خواهند کرد.
مهمترین قسمت یک دستگاه جذب اتمی منبع تولید بخار اتمی نمونه یا تبدیل آن به اتم ها یا یون های گازی شکل آزاد است. از انواع این منابع می توان به شعله با سوخت های هوا استیلن یا نیترو – استیلین اشاره کرد.
نمونه موردنظر به صورت محلول و ذرات ریز و پراکنده به داخل شعله تزریق و در اثرحرارت به اتم های آزاد تبدیل می شود. در این مرحله نیاز به یک منبع تابشی است که بتواند طول موج هایی را به طرف نمونه ساطع کند تا به وسیله اتم های آزاد آن جذب شوند. برای این کار از لامپ های ماتدی توخالی هر عنصر استفاده می شود. لامپ کاتدی شامل یک کاتد از جنس فلز خالص (یا آلیاژ آن) و گاز پرکننده نئون است. طول موج ایجاد شده به وسیله لامپ همان طور موج عنصر سازنده کاتد است.
نور خارج شده از لامپ با عبور از داخل بخارات اتمی با عناصری از جنس عنصر لامپ کاتد جذب می شود، بنابراین وجود هر عنصر با طول موج های جذب شده آن تعیین می شود و مقدار آن متناسب با شدت نور جذب شده است. برای آنالیز کمی عناصر محلول های استاندارد با غلظت دلخواه و مشخص از عناصر تهیه و با دستگاه، آنالیز می شوند. تحت همان شرایط، نمونه مجهول نیز آنالیز و نتایج به دست آمده از نمونه های شاهد مقایسه و مقدار آنها اندازه گیری می شود.
این روشها تقریباً برای آنالیز عمصری تمامی انواع مواد شامل سرامیک ها، فلزات و آلیاژهای آنها، نمونه های زمین شناسی؛ بیولوژیکی، مصالح، محصولات نفتی و ... کاربرد دارد.
از محدودیت های این روش، غیرقابل آنالیز بودن عنصاری است که قابل تبدیل به اتم های مجزا در شعله نباشند. این عناصر عبارتند از : Ce, Th, Nb, Nd, Pr, Ir, Gd, Hf, Zr, Nb, La, Ta, W , B, U .
برخی دیگر از عناصر هم که دارای خط طیفی خارج از ناحیه 850 – 190 نانومتر هستند مانند : Br, Cl, F, N, O, C, P, S, I. به طور مستقیم قابل شناسایی و اندازه گیری نیستند.
یکی از معایب این روش مخرب بودن آن است که نمونه جامد باید در حلالی حل شده و به صورت مایع درآید. دیگر آنکه در هر نوبت تجزیه فقط یک یا دو عنصر را می توان اندازه گیری کرد و برای هر کدام لامپ با طول موج مستقل لازم دارد. از طرف دیگر استفاده از طول موج یا لامپ مربوط به هر عنصر براساس حدسی است که متخصص درخصوص وجود یا عدم وجود آن عنصر در نمونه می زند.
پلاسمای جفت شده القایی ICP :
همانطور که در ابتدای این مطلب اشاره شد زمانی که الکترون های لایه خارجی عناصر تحریک شوند (به سطح انرژی بالاتر بروند) به هنگام بازگشت به حالت پایه پرتوهایی را نشر می کنند که دارای طول موج های خاص آن عنصر است. در دستگاه ICP مواد را به صورت اتم های آزاد در آورده سپس با تحریک الکترون های آنها تابش نشر شده را ثبت و با مقایسه با طول موج های هر عنصر آنها را مورد شناسایی قرار می دهند. به این منظور، ابتدا نمونه مورد آنالیز را به صورت محلول همراه با گاز آرگون (به عنوان حامل) وارد محیط پلاسما می کنند. منظور از محیط پلاسما، بخارات گاز آرگون است که در میدان مغناطیسی حاصل از فرکانس های رادیویی یونیزه شده و با تغییر جهت میدان مغناطیسی این ذرات شتاب پیدا کرده و باعث یونیزاسیون بشتر می شوند. اتم های محلول مورد آزمایش در اثر حرارت بالای این محیط به شکل خنثی یا یونی (دارای بار الکترونی) تحریک می شوند و شروع به تابش فوتون با طول موج های خاصی می کنند. این فوتون ها در نهایت به صورت پالس های الکتریکی تبدیل شده و طیف حاصل از پردازش آنها به وسیله کامپیوتر نمایش داده می شود.
آنالیز کمی این دستگاه نیز مانند دستگاه جذب اتمی براساس شدت تابش های ساطع شده از هر عنصر صورت می گیرد.
این دستگاه برخلاف دستگاه جذب اتمی قابلیت آنالیز چند عنصر را به طور همزمان دارد و قدرت تشخیص آن خیلی بیشتر است (در حد قسمت در بیلیون ppb ) و معمولاً برای تعیین عناصر کم مقدار مورد استفاده قرار می گیرد.
آنالیز عنصری با روش ICP برای هر نمونه جامد یا مایعی که بتواند به صورت محلول در آمده و داخل پلاسما وارد شود، قابل استفاده است. این نمونه های می توانند آلیاژهای فلزی، مواد سرامیکی، پلیمرها، نمونه های زمین شناسی و ... باشند.
مقدار نمونه برای آنالیز بستگی به غلظت پیش بینی شده عناصر آن دارد و معمولاً چند میلی گرم آن برای آماده سازی و تجزیه کتفی است.
طیف سنجی فلئورسنس اشعه ایکس XRF :
این روش برای آنالیز عنصری و به طور نیمه کمی مورد استفاده قرار می گیرد. هنگامی که اتم های ماده ای به وسیله ذرات پرانرژی مانند الکترون یا پروتون یا فوتون های اشعه ایکس بمبارات می شوند این امکان وجود دارد که الکترون از یکی از لایه های داخلی اتم ها کنده شود. این جای خالی بلافاصله به وسیله یک الکترون از لایه بالاتر (پرانرژی تر) پر می شود. این پرتوها که تحت عنوان پرتوهای اشعه ایکس مشخصع نام برده می شوند برای هر عنصر مخصوص به آن هستند، بنابراین انرژی یا طول موج های نشر شده پرتوهای ایکس مبنایی برای تجزیه کیفی مواد قرار می گیرند.
از طرف دیگر مقایسه شدت پرتوهای ایکس نشرشده از ماده مجهول با نمونه های شاهد و استاندارد تجزیه کمی آن را نیز عملی می سازد. میزان شباهت بین نمونه مجهول و نمونه های استاندارد، نقش مهمی در میزان دقت یا خطای آزمایش خواهد داشت. به دلیل دشواری تهیه استانداردهای مشابه با نمونه های تاریخی از نظر بافت و همگونی انجام آنالیز کمی با این روش را مشکل یا همراه با خطا می کند. به همین دلیل از آن به عنوان روش کیفی و نیمه کمی نام برده می شود.
نمونه های مورد آزمایش می تواند به شکل پودر، محلول، ورقه، لایه و ... باشند و معمولاً از بین نرفته و پس از طیف گیری قابل بازیابیاند. به علت محدودیت عمق نفوذ اشعه ایکس به ویژه در ناحیه طول موج های بلند لایه های سطحی بایستی نماینده کل نمونه مورد آزمایش باشند. به عبارتی دیگر باید سعی کرد نمونه به طور کامل یکنواخت یا همگن تهیه و آماده سازی شود.
این دستگاه می تواند همه عناصر با عدد اتمی 11 به بالا را شناسایی کند و به طور معمول در کنار روش های کانی شناسی، مانند پراش پرتو ایکس و پتروگرافی به صورت مکمل استفاده می شود. از انواع نمونه هایی که به وسیله این روش می توانند مورد آزمایش قرار گیرند، می توان سنگ ها، سرامیک ها، آلیاژهای فلزی و محصولات خوردگی آنها، خاک، انواع ملات و اندود (نقاشی های دیواری و .... ) را می توان نام برد.
نوع قابل حمل این دستگاه نیزوجود دارد که می تواند در محل و به طور مستقیم آثار را مورد آنالیز قرار دهد. این عمل بدون انجام نمونه برداری و به طور غیرتخریبی صورت می گیرد.
همان طور که در بالا ذکر شد در این دستگاه تحریک الکترون ها به وسیله پرتوهای اشعه ایکس صورت می گیرد، در صورتی که این عمل با ذرات باردار، مانند پرتون ها انجام می شود روش آزمایشی پیکسی (PIXE) نامیده می شود.
تشر پرتوهای ایکس به وسیله تحریک ذره ای PIXE :
بمباران اتم های ماده به وسیله ذرات پرانرژی، مثل الکترون ها یا پرتون ها می تواند موجب کنده شدن الکترون های لایه های داخلی اتم شده و جابجایی الکترون های لایه های بعدی به منظور پرکردن جای خالی به وجود آمده، منجر به نشر پرتوهای اشعه ایکس مشخصه برای هر عنصر می شود. عمل بمباران نمونه در دستگاه پیکسی با پروتون ها صورت می گیرد.
عمل آنالیز در این دستگاه درمحیط خلاء صورت می گیرد که این امر موجب می شود که انرژی ذخیره شده با پرتون های ورودی در نمونه نتواند موجب تخریب سطحی آنها شود، بنابراین بکارگیری سیستم های حاوی پرتوهای خارجی که در آنها نمونه در اتمسفر هوا یا هلیم نگهداری شود می تواند از گرم شدن زیاد سطح و آسیب آن جلوگیری کند.
در مقایسه این تکنیک با سایر روش های، مثل فلوئورسنس پرتو ایکس باید گفت که حساسیت آن برای نمونه های در حد چند میلی گرم بسیار زیاد بوده و با کنترل قطر پرتو می توان آنالیز را به صورت نقطه ای تا حد یک میکرون انجام داد. علاوه بر آنالیز عناصر با اعداد اتمی پائین، حساسیت دستگاه پیکسی به تقریب 10 برابر دستگاههای مانند XRF , SEM است. در حالی که عناصر سنگین به وسیله XRF بهتر شناسایی می شوند. عمق آنالیز با دستگاه پیکسی کمتر از فلوئورسنس و اشعه ایکس است و انجام آنالیز به وسیله این دستگاه می تواند به صورت غیرتخریبی (بدون نمونه برداری) و به طور مستقیم صورت گیرد که بستگی به ابعاد جسم و ویژگی های ابعادی دستگاه دارد.
آنالیز فعال سازی نوترونی NAA :
تجزیه به روش فعال سازی نوترونی روش تجزیه کمی عناصراست که بر پایه فعال کردن هسته عناصر موجود در نمونه مورد آزمایش و سپس به آشکار سازی، تشخیص و اندازه گیری کمی هسته های فعال شده بنا گذاشته شده است. نمونه های مورد آزمایش به وسیله نوترون ها با ذرات باردار و در بعضی موارد فوتون های پرانرژی بمباران می شود. برای فعال سازی با نوترون ها یا ذرات باردار و در بعضی موارد فوتون های پرانرژی بمباران می شود. برای فعال سازی با نوترون از انواع مختلف منابع نوترونی مثل راکتورهای اتمی و رادیوایزوتوپ هایی مثل کالیفرنیم 252 استفاده می شود. میزان انرژی جریان نوترونی به گونه ای است که می تواند موجب تغییراتی در هسته اتم شده و با جذب آنها ایزوتوپ هایی با نیمه عمر مختلف از عناصر را به وجود آورد. حاصل این تغییرات موجب تابش پرتوهای بتا و پرتوهای مشخصه گاما برای هر عنصر می شود که برای طیف سنجی مناسب اند، یعنی می توان انها را آشکار و با تجزیه و تحلیل آنها به نوع هسته اولیه یا هسته مادر پی برد.
با کنترل مدت زمان تابش نوترونی و مدت زمان انتظار (فاصله زمانی بین تابش تا سرد شدن نمونه ها و آشکارسازی و اندازه گیری پرتوهای گاما) می توان ایزوتوپ های با نیمه عمر کوتاه و بلند را آشکار کرد. بدین ترتیب که اگر زمان انتظار طولانی شود ایزوتوپ های با نیمه عمر بلند را آشکار می کنند و با کوتاه کردن زمان تابش ایزوتوپ های با عمر طولانی کمتر فعال شده وایزوتوپ های با طول عمر کوتاه آشکار خواهند شد.
میکروسکپ های الکارونی رویشی SEM :
میکروسکپ الکترونی دستگاهی کارا و ابزاری مفید با دامنه بزرگنمایی 5 تا 5000000 برابر برای بررسی ساختاری و توپوگرافی سطحی مواد است.
مکانیسم این دستگاه براساس واکنش متقابل الکترونی با مواد است بدین ترتیب که زمانی که یک نمونه در معرض تابش پرتوهای الکترونی قرار گیرد، این الکترون ها می توانند به داخل ساختار نمونه نفوذ کرده و الکترون هایی را که دارای اتصال ضعیف تری در اتم هستند از جایگاه خود خارج ساخته و تولید الکترون های ثانویه (Secondary Electron ) کنند. انرژی الکترون های ثانویه متفاوت با انرژی الکترون های اولیه و عامل موثر بر این الکترون ها، زاویه پرتوی اولیه و سطح نمونه است.
با اسکن یا رویش منطقه مورد مطالعه در نمونه با پرتوی الکترونی و پدیده ناشی از تصادم الکترون ها به نمونه و برگشت آنها به وسیله آشکارساز به علائم الکترونیکی تبدیل شده و در نهایت برروی صفحه نمایشگر ظاهر می شود و هیچگونه سیستم نوری – الکترونی برای تشکیل تصویر رویش یا اسکن میشود تصویر متقابل حاصل از برخورد پرتوهای الکترونی با سطح نمونه نیز تشکیل می شود.
ساختمان میکروسکپ الکترونی شامل چند بخش مهم است :
1 ) منبع تولید الکترون های اولیه می تواند یک رشته سیم تنگستن با مقاومت الکتریکی باشد و با گرم شدن در دمای بالا تولید الکترون کند.
2 ) انواع عدسی ها که برخی از آنها وظیفه متمرکز نمودن جریان الکترونها بر روی نمونه و برخی دیگر، ایجاد تصویر اولیه بزرگ شده از نمونه را برعهده دارند.
3 ) محفظه نگهداری نمونه که معمولاً نمونه به وسیله گیره به طور مستقیم در قسمت نگه دارنده و در شرایط خلاء قرار می گیرد و در حین آزمایش می توان آنها را چرخاند و زاویه دار کرد. ایجاد خلاء باعث آزادی حرکت الکترون ها خواهد بود.
قدرت تفکیک میکروسکوپ های الکترونی 5 – 2 نانومتر و عمق اطلاعات 10 – 1 نانومتر است. قابلیت تفکیک میکروسکپ الکترونی حدود 10000 بار بیشتر از میکروسکپ های نوری است.
چگونگی تولید پرتو ایکس :
برای اکثر کارهای تجزیه ای، پرتوهای ایکس به وسیله بمباران هدف مناسب (آند) با الکترون های پرانرژی حاصل از یک فیلامنت (کاتد) تولید می شود که نمونه ای از آن در شکل زیر نشان داده شده است.
شدت پرتوهای ایکس پیوسته متناسب با شدت جریان، ولتاژ و عدد اتمی عنصر هدف هستند.
آنالیزهای ترکیبی :
طیف سنجی پراش پرتو ایکس XRD :
پرتوهایی که دارای طول موج نزدیک به ابعاد ذرات سازنده یک ماده دارند در اثر برخورد با آنها پراکنده می شوند. بلورهای سازنده کانی ها نیز به اندازه کافی کوچک هستند که بتوانند پرتوهای ایکس با طول موج حداکثر چند انگستروم را متفرق کنند. از این خاصیت مواد در طیف سنجی و شناسایی آنها استفاده می شود.
برای درک بهتر اساس کار پراش پرتو ایکس درنظر بگیرید که دو دسته پرتو ایکس با طول موج معلوم به طور موازی با یک ساختار بلوری برخورد کنند.
مسافتی که به طور کلی هر کدام از این پرتوها تا رسیدن به سطوح هر بلور و بازتابش از دو سر آن طی می کنند، طبق رابطه براگ برابر با مضربی از طول موج و به صورت معادله زیر است :
d : فاصله بین سطوح بلور
: زاویه بازتابش
تفرق با پراش پرتوها فقط به ازای مقادیر معینی از زوایه که تابع d است، اتفاق می افتد. بیشترین اطلاعات در محدود 70 > 2 > 5 به دست می آید، بنابراین با تغییر زاویه پرتوهای ایکس و بازتابش آنها می توان طول موج های مختلفی از پرتوهای متفرق به دست آورد که در صورتی که طول موج آن مضرب صحیحی از طول موج نور اولیه باشد، تداخل صورت گرفته موجب تقویت آنها شده و قابل مشاهده خواهند بود.
این پرتوها پس از رسیدن به آشکارساز دستگاه و با تبدیل با پالس های الکتریکی و پردازش اطلاعات به صورت یک الگوی طیفی پرتش، مانند اثر انگشت برای هر بلور به دست خواهد آمد.
این دستگاه برای شناسایی کیفی انواع کانی ها (دارای ساختار بلوری) وفازهای موجود در مواد مورد استفاده قرار می گیرد. از جمله مواد قابل شناسایی به وسیله این دستگاه انواع سنگ ها، سرامیک ها (سفال و آجر و ... )، ملات ها، خاک ها، محصولات خوردگی آثار فلزی را می توان نام برد. مقدار نمونه لازم برای آزمایش 5- 1 گرم می باشد.
طیف سنجی مادون قرمز و تبدیل فوریه – مادون قرمز FT-IR, IR :
طیف سنجی مادون قرمز یکی از روش های آنالیز است که بیشتر برای شناسایی کیفی مواد آلی و برخی از مواد معدنی به کار می رود. اساس کار آن بررسی نتیجه حاصل از برخورد امواج مادون قرمز بر روی مواد است که به صورت یک طیف یا گراف بر حسب میزان جذب یا عبور امواج در طول موج های مختلف رسم شده و به عنوان یکی از خواص فیزیکی ترکیبات درنظر گرفته می شود. از آنجا که هیچ دو ترکیبی طیف مادون قرمز یکسانی ندارند، بنابرایم طیف مادون قرمز هر ماده حکم اثر انگشت آن را دارد. اثر پرتوهای مادون قرمز بر روی مواد به صورت تغییر ارتعاشات مولکولی یا پیوند بین اتم های آنهاست. هر کدام از این پیوندها طول موج خاصی از امواج مادون قرمز را برای ارتعاش جذب می کنند، بنابراین طول موج های مختلف جذب شده هر ماده ای به وسیله دستگاه آشکارساز دریافت و پس از پردازش و تبدیل به پالس های الکتریکی به صورت طیف IR رسم می شوند. پیوندهای موجود در ساختار مواد به وسیله مقایسه جداول استاندارد طول موج های جذب شده برای نمونه هایی شاهد مورد تفسیر و شناسایی قرار می گیرند.
در دستگاههای IR معمولی طول موج های مختلف به طور مجزا به مواد تابیده و تاثیر هر کدام جداگانه به وسیله آشکارساز دریافت می شود. عمل تفکیک طول موج ها به وسیله دستگاهی به نام مونوکرومانور یا تک رنگ کننده صورت می گیرد. خطاهای دستگاهی موجود و زمان صرف شده برای تفکیک طول موج ها و عمل طیف گیری آنها از جمله معایب این دستگاه محسوب می شوند. برای رفع این نقیصه و بالابردن دقت و حساسیت دستگاههای IR را به تکنیکی به نام تبدیل فوریه که یک معادله ریاضی است، مجهز کردند و نام دستگاه نیز به FT-IR تغییر کرد.
انرژی پرتوهای مادون قرمز قابلیت ارتعاش پیوندهای قوی، مانند پیوندهای یونی و پیوندهای فلزی در مواد را نداشته، بنابراین چنین ترکیباتی در برابر نور قرمز شفاف یابدون تاثیرند.
شناسایی و تفسیر طیف مخلوط هایی از چند ماده با این روش مشکل و گاه غیرممکن است، در این صورت نیاز به روش های جداسازی، مانند کروماتوگرافی برای مواد آلی یا استفاده از روشهایی مثل XRD به عنوان روشی تکمیلی برای مواد معدنی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
مواد به شکل جامد، مایع و گاز می توانند طیف گیری شوند. اندازه نمونه مناسب برای این آزمایش در حد چند میلی گرم است، اما طیف می تواند از نمونه ای به کوچکی 50 پیکوگرم با تکنیک و لوازم جانبی خاص به دست آید.
روش های جداسازی مواد:
روشهای کروماتوگرافی گازی، کروماتوگرافی مایع با اجرای بالا، کروماتوگرافی یونی IC, HPLC, GC :
یکی از متداول ترین و مهمترین روش های جداسازی مواد، روش کروماتوگرافی است. در این روش جداگردن اجزای مخلوط به وسیله دو فاز مجاور هم که یکی ساکن و دیگری متحرک است، انجام می شود. بدین ترتیب که اختلاف در نسبت پخش شدن هر یک از اجزا ناشی از میزان قطبیت آنها بین دو فاز موجب جداشدن آنها می شود.
برحسب اینکه دو فاز لازم برای کروکاتوگرافی به چه حالت هایی باشند، انواع مختلف کروماتوگرافی ایجاد می شود. برای مثال، اگر فاز ساکن جامد و فاز متحرک گاز باشد به این روش کروماتوگرافی جامد – گاز یاGSC یا به اختصار GC گفته می شود و یا در صورتی که فاز متحرک مایع باشد کروماتوگرافی مایع یا IC و رزین های مبادله کننده یون به عنوان فاز ساکن و فاز متحرک مایع، کروماتوگرافی تبادل یون یا IC را به وجود می آورد. در تمامی این موارد فاز متحرک، حمل کننده مخلوط از میان فاز ساکن است.
کروماتورگرافی گازی GC :
کروماتوگرافی گازی یکی از مهمترین انواع کروماتوگرافی محسوب می شود که اغلب برای آنالیز مخلوط های پیچیده ترکیبات آلی به صورت گاز، مایع و بعضی از جامدات به کار می رود. برای این منظور، نمونه مورد آزمایش که برای مثال به صورت محلول است در اثر حرارت به گاز تبدیل شده و به همراه گاز حامل (فاز متحرک)، مانند هلیم ازمیان ستون های پرشده از مواد جاذب (فاز ساکن) عبور می کند، به هنگام عبور از این فاز اجزای سازنده ماده نسبت توزیع هرکدام، بین فازهای ساکن و متحرک از هم جدا شده و با فواصل زمانی متفاوت از ستون خارج می شوند و آشکارساز دستگاه مقدار اجزای جداشده را در گاز حامل نشان می دهد و اندازه گیری می کند.
مقدار نمونه موردنیاز برای این آزمایش پس از آماده سازی در حدود 1 تا 10 میکرولیتر است. حساسیت دستگاه نیز در حدی است که می تواند حدود قسمت در میلیون (ppm) و حتی قسمت در بیلیون (ppb) ترکیبات را تشخیص دهد.
یکی از عوامل محدود کننده این نوع کروماتوگرافی آن است که چون باید اجزای مخلوط را با حرارت به حالت گازی درآورد، بنابراین این اجزاء در چنین شرایطی می بایست پایدار باشند.
ترکیبات غیرفرار، مانند برخی از پلی مرها را یا به روش پیرولیز و در درجه حرارت های 1200 – 500 درجه سانتیگراد به صورت گاز تبدیل کرده و یا با روش مشتق سازی سایر ترکیبات آنها را قابل آنالیز می کنند.
گروماتوگرافی مایع با اجرای بالا HPLC
در روش های کروماتوگرافی مایع، فاز متحرک مایع بوده که در اینجا نیز کروماتوگرافی گازی اجزای مخلوط به همراه حلال (مایع) از میان ستون فاز جامد عبور کرده و با خارج شدن از آن هر کدام به طور مجزا می توانند جمع آوری و مورد اندازه گیری قرار گیرند. سرعت جریان و جداسازی در ستون های کروماتوگرافی مایع (LC) در مقایسه با کروماتوگرافی گازی (GC) اغلب کند است. برای رفع این مشکل فاز ساکن را از مواد جاذب (آلومینا، سیلیکا، نشاسته) با دانه بندی ریز انتخاب کرده و با ایجاد فشار بالا فاز بالا فاز متحرک مایع و نمونه را از میان ستون عبور می دهند. این نوع کروماتوگرافی تحت عنوان کروماتوگرافی ستون با کارایی بالا یا کروماتوکرافی با فشار بالا نامیده می شود.
این روش برای جداسازی و شناسایی مواد غیرفرار و ناپایدار در برابر حرارت (مثل رنگ ها) بسیار با ارزش است.
کروماتوگرافی یونی IC :
یون کروماتوگرافی برای آنالیز کمی و کیفی ترکیبات یونی به صورت کمپلکس به کار می رود. جداسازی و تشخیص نمونه های یونی کم مقدار مثل و فلزات قلیایی و قلیایی خاکی، عناصر واسطه و لانتانیدها، آمونیوم و آمین های با وزن مولکولی کم، اسیدهای آلی ضعیف (اسید فرمیک، اسید استیک و غیره). اسیدهای سولفوریکآ آلیفاتیک و آروماتیک، کربوهیدارت ها و آمینواسیدها با این روش قابل انجام است/
حد تشخیص در شرایط معمول برای این روش، قسمت در میلیون (ppm) تا قسمت در بیلیون (ppb) است. مایعات و جامدات بعد از انحلال در آب دیونیزه یا مخلوهای مایع متانول یا استونیتریل آنالیز می شوند. گازهایی که تولید ترکیبات یونی در آب می کنند، می توانند بعد از جذب در واسطخ مناسب آنالیز شوند.
روشهای پرتونگاری و عکاسی های ویژه :
پرتوهای الکترومغناطیس در دو طرف ناحیه طیف مرئی یعنی ناحیه ماورای بنفش و پرتوهای ایکس با طول موج های کوتاهتر و پرانرژی و پرتوهای مادون قرمز با طول موج بلندتر از نور مرئی، رفتارهای نوری متفاوتی با سطح مواد دارند. این پرتوها بسته به جنس، نوع مواد و انرژی یا طول موج آنها می توانند به وسیله مواد جذب، منعکس یا سبب پدیده ای موسوم به فلوئورسنس شوند.
فولوئورسنس فرایند دو مرحله ای است که در طی آن ابتدا ماده در اثر تابش اولیه ای تهییج می شود و سپس با نشر تابشی با طول موج بلندتر از پرتوهای اولیه به حالت پایه باز می گردد. چنانچه تابش تهییج کننده در ناحیه ماورای بنفش واقع شده باشد، تابش فلئورسنس ثانویه در ناحیه مرئی است و می تواند با امولسیون عکاسی معمولی آشکار شود.
عکاسی پرتوهای ماورای بنفش انعکاسی و فلوئورسنس :
آزمایش های ماورای بنفش انعکاسی و فلوئورسنس، ابزار با ارزشی برای تحقیقات علمی و مرمت آثار تاریخی و اشیاء باستانی است. پرتوهای UV به دو طریق مختلف مورد استفاده قرار می گیرند.
1 ) ثبت پرتوهای نامرئی UV که به وسیله اشیاء، از طریق عکاسی یا به شکل الکترونیکی منعکس می شود (تصویر برداری با دوربین ویدئو و مشاهده روی صفحه مانیتور).
2 ) ثبت فلوئورسنس مرئی ناشی از تحریک مواد که می تواند با چشم غیرمسلح مشاهده و عکاسی شود.
در هر دو مورد تکنیک ساده و با همان ابزار معمول عکاسی صورت می گیرد ونیاز به وسایل خاصی ندارد. ناحیه پرتوهای ماورای بنفش در طیف امواج الکترومغناطیساز طول موج پرتو بنفش در ناحیه مرئی یعنی 400 نانومتر شروع و تا پرتوهای ایکس ضعیف (نرم) در 10 نانومتر ادامه دارد. این ناحیه به چهار بخش تقسیم می شود :
1 ) ماورای بنفش نزدیک یا امواج بلند (400 – 320 نانومتر)، از شیشه های چشمی (اوپتیکی) که بیشتر لنزهای عکاسی هم از آنها ساخته شده عبور می کند. این بخش از پرتوها مهمترین بخش در بررسی های عملی یا عکاسی است و توانایی تحریک مواد آلی و معدنی و تابش فلوئورسنس را دارد.
2 ) ماورای بنفش وسط (320 – 280 نانومتر) که بخشی از نور خورشید است موجب آفتاب سوختگی پوست انسان می شود. این پرتوها از لامپ های بخار جیوه هم منتشر می شوند و از شیشه های اپتیکال عبور نمی کنند. عکاسی در این محدوده نیزبه لنزهای کوارتز یا فلوریت دارد.
3 ) ماورای بنفش دور یا امواج کوتاه (280 – 200 نانومتر) که به عنوان میکرب کش شناخته شده و برای پوست یا چشم بدون حفاظ خیلی خطرناک است.
4 ) ماورای بنفش خلاء (200 – 10 نانومتر) که به شدت با هوا جذب و فقط در خلاء منتقل می شوند.
اگرچه نور خورشید می تواند به عنوان منبع نور باشد، اما به دلیل تغییر شدت آن با وضعیت اتمسفر و موقعیت خورشید برای استفاده عملی مناسب نیست. از دیگر منابع قوی این پرتوها کربن و قوس های فلزی (مثل آهن یا کادمیم) هستند، اما این منابع هم به دلیل تولید بخارات سمی و حرارت زیاد مناسب نیستند. سرانجام پرتوهای ماورای بنفش می توانند به طور مصنوعی به کمک لامپ بخار جیوه دستی با فشار بالا و پائین، تیوپ های فلوئورسنت، لامپ های هالیدهای فلزی و قوس های گزنون تولید شوند. این منابع از نظرشدت پایدار وثابت هستند. طول موج های مربوط به آنها 450 – 200 نانومتر است. لامپ های ماورای بنفش دستی نسبتاً ارزان قیمت و هیچگونه ابزار تخصصی احتیاج ندارند و تنها برای انجام آزمایش نیاز به اطاق یا محفظه تاریک دارد تا مانع از مزاحمت نورهای دیگر شود.
با تابش پرتو ماورای بنفش به سطح شیء تابش منعکس شده یا فلوئورسنس حاصل از آن می تواند مشاهده یا به وسیله امولسیون حساس آشکار شود. نتیجه حاصل می تواند اطلاعاتی در خصوص تشخیص اختلاف مواد مانند رنگدانه ها، بست ها و ورنی ها (رزین ها، پلیمرهای مصنوعی و ... ) و کهنگی آنها در آثار نقاشی در اختیار قرار دهد.
کاربرد عکاسی فلوئورسنس ماورای بنفش :
از آنجا که بسیاری از مواد آلی معدنی یک ویژگی فلونورسنس از خود نشان می دهند، بنابراین این روش برای همه آنها می تواند به کار برود، اما باید درنظرداشت که این روش خیلی حساس بوده و کمترین ناخالصی فعال می تواند موجب فلوئورسنس قوی شده و نتایج اصلی را تحریف کند. از جمله موادی که می توانند مورد شناسایی قرار گیرند کانی هایی هستند که ممکن است از نظر ترکیب شیمیایی یکسان اما نحوه رسوب گذاری متفاوت داشته باشند، مانند کلسیت که دارای تنوع رنگ فلوئورسنسن از قرمز یا نارنجی تا آبی دارد. همین مسئله در مورد گچ (Chalk) هم وجود دارد.
محدودیت هایی هم برای این روش وجود دارد که برای مثال فلوئورسنس بعضی از مواد، مایع از نمایان شدت فلوئورسنس سایر مواد می شود. نمونه آن، سبز زنگار (verdigris) موجب پوشاندن فلوئورسنس رزین های طبیعی دامار و ماستیک می شود. همین مشکل در مورد رنگ های اخرا، آمپر و سینا هم وجود دارد.
بنابراین شناسایی مواد تنها براساس رنگ فلوئورسنس، نتیجه غیرقابل اعتمادی است. در مورد نقاشی ها درنظر داشته باشید که لایه های نقاشی مجموعه ای از مخلوط رنگدانه ها و پست ها هستند که اغلب به وسیله لایه های ورنی از رزین های طبیعی کهنه پوشیده شده اند و تابش UV توانایی نفوذ در آنها را ندارد و در بالاترین لایه جذب می شود. فقط در مورد آبرنگ، تمپرا و نقاشی های دیواری فلوئورسنس اصلی رنگدانه ها را می توان مشاهده کرد.
رنگ های فلوئورسنس بعضی از رنگ ها به طور خالص در جدول زیر ذکر شده اند.
رنگدانه فلوئورسنس
آزوریت – طبیعی آبی تیره
نیل ارغوانی تیره
آبی پروس بدون فلوئورسنس
سبززنگار بدون فلوئورسنس
قرمز اخرا بدون فلوئورسنس
سرنج قرمز تیره
شنگرف قرمز
سفید آب سرب صورتی قهوه ای
گ
دانلود مقاله سرامیک ها (آجر، سفال و کاشی )-فرسودگی های ناشی از ضعف