نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

دین فرهنگ و تمدن اسلامى

ساده ترین شیوه برخورد با یک واقعیت نادیده انگاشتن آن است و تلاش براى شناخت و پذیرش آن نشانه رشد و خردمندى.دین فرهنگ و تمدّن وجوه و زوایاى گوناگون از بود و هست زیست بشرند و هندسه زندگى انسان از آغاز تا کنون بلکه تا پایان را نشان مى دهند. هیچ یک براى انسان پدیده اى بیگانه نیست که از بیرون به قلمرو حیات آمده باشد بلکه از هستیِ شکل یافته انسان و نسبت و پیوند او با دیگر واقعیتها بر آمده است. نه فرهنگ و تمدّن بر جایگاه دین مى نشیند و نه دین را مى توان بر جاى هیچ کدام نشاند.هم چنان که هیچ یک را نمى توان نادیده انگاشت. تا کنون کسانى که کوشیده اند دین را از متن زندگى بیرون برانند راه به جاى نبرده اند و در مقابل آنان که خواسته اند دیندارى را تمام ساحت وجودى انسان بدانند و تمامت زندگى را به دست دین بسپارند توفیقى نداشته اند.دین و فرهنگ و تمدّن سه مقوله فراگیرند که به گونه هماهنگ و همخوان قلمرو زندگى انسان را پدید مى آورند. این سه جلوه پویاییِ حیات آدمى آن گاه که به مهر و آشتى نشینند و یکدیگر را کامل کنند زندگى بالنده و انسانى; یعنى حیات آرمانى بشر رخ مى نماید.در این نوشتار هدف آن است که پیوند این سه عنصر به طور کلى و بویژه جایگاه دین در این میان نموده شود.براى این منظور در سه مقام به ترتیب: تعریف و شرح مفاهیم سیر تکامل مشترک و موازى دین و تمدّن و در پایان از عناصر تمدّنیِ دین سخن خواهد رفت.در بخش نخست تلاش مى شود از رهگذر تعریف و تفسیر هر کدام نسبت مفهومى میان آنها آشکار گردد و در بخش دوّم هم گرایى و پیوند دین و تمدّن در مقام تحقق تاریخى آنها توصیف مى شوند و آن گاه نقش بنیادین دین در شکل گیرى عنصرها و ارکان سازنده تمدّن شرح خواهد شد تا پیوند ذاتى و ماهوى آنها روشن شود.ییادآور مى شویم: نگاه این نوشتار به واقعیت دین فرهنگ و تمدّن است و در پى آن پیوند و خویشاوندى آنها در همین مقام جست و جو مى شود. اما باور ما آن است در گذر از تاریخ سرگذشتى که بر هر کدام رفته است به کلى از بایدها و واقعیتهاى بایسته خالى نبوده و نیست; بلکه در آینه تاریخِ حیات بشر بویژه در برهه هایى که انسانهاى صالح و خودساخته هدایت انسان و جامعه را بر عهده داشته اند و نیز در ساحتهاى زندگى امروز به گونه نسبى بایسته ها و واقعیتهایى از این سه عنصر آشکار است; زیرا اگر چه پاره اى کژراهه رویها و انحرافها و دور افتادنها از واقعیت دیده مى شود و به همان نسبت پاره اى جداییها رخ مى نمایاند; ولى جدا از جریانهاى سطحى و زودگذر متن زندگى انسانها به خوبى واقعیتهاى انسانى دین و فرهنگ و تمدّن راستین را نشان مى دهد. با توجه و نگاه ژرف به همین واقعیتهاست که هماره لایه هاى رویین دین و فرهنگ و تمدّن از سوى انسانهاى مصلح و واقع نگر مورد نقد و بازنگرى و تعدیل قرار مى گیرد و نو به نو شکل و هستى جدید پیدا مى کند تا آن که واقعیتِ هریک به تمام ظهور و بروز یابد.دیناز آن جا که تعریف و شناخت ماهیت دین از تحلیل ساختارهاى دینى به دست مى آید متکلم فیلسوف روان شناس و جامعه شناس بر اساس نوع تحلیل از ساختارهاى یک دین به تعریفى از دین مى رسد. چون امروزه مباحث فلسفه دین کلام الهیات روان شناسى و جامعه شناسى دین گستره ویژه اى یافته است درباره تعریف دین آراى بسیار و گونه گون مطرح است.در این جا مراد ما از دین دین آسمانى و وحیانى است که داراى سه بخش: عقاید و باورها احکام و آیینها اخلاق و ارزشهاست و در تعریف آن مى توان گفت: مدلول و فرانمود گزاره هاى هستى شناسانه و انسان شناسانه و مجموعه بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدهاى مبتنى بر آن که از سوى خداوند براى کمال یابى و سعادتمندى بشر فرود آمده یا تنفیذ شده است.در این تعریف به دو نیاز و انتظار اساسى و فطرى که دین براى بشر پاسخ مى دهد توجه شده است.بخشى از دین مدلول مجموعه اى از گزاره هاى نظام مند در باره تفسیر هستى حیات انسان و حقایق تکوینى با نگرش الهى است که پاى بندى قلبى به آنها سبب کمال انسان مى گردد.و بخش دیگر دین مجموعه معیارها و آموزه هاى بایسته و شایسته براى زندگى هستند که پاى بندى به آنها سعادت دنیوى و اخروى بشر را پایندان است.پس مراد از دین آن چیزى است که به واقع برنامه کمال یابى و سعادت مندى انسان را ارائه کند و دیندارى پاى بندى قلبى و رفتارى به چنین برنامه اى است.آن بخش از دین که درباره تفسیر هستى است و نگاه هستى شناسانه انسان را جهت مى بخشد پیوند مستقیم با فرهنگ و تمدّن دارد; زیرا هر چه در این دوعرصه به ظهور مى رسد بر اندیشه ها و دریافتهاى هستى شناسانه انسانها استوار است. از همین روى باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ با کاوش در آثار فرهنگى و تمدّنى قومهاى پیشین اندیشه ها و دریافتهاى آنان را از انسان و هستى بازخوانى مى کنند و به این واقعیت اعتراف دارند که در تاریخ بشر هر جامعه انسانى و یا هر امت بزرگى که پدید آمدند ممکن نبود در آغاز و انجام انسان و توجیه و علت یابى پدیده هاى هستى نیندیشند و در این گونه مسائل رأى و نظر روشنى حق یا باطل نداشته باشند.فرهنگپژوهش و کند وکاو در شناسایى و پى بردن به کُنه فرهنگ از نگاه مشهورترین دایرة المعارفها و پاره اى از منابع جامعه شناسى و کتابهاى لغت این حقیقت را ثابت مى کند که وجود تکامل انسانى در معناى حقیقى (فرهنگ) در میان همه جامعه ها به عنوان چگونگى حیات بشرى پایندان شده است. اگر شمارى سلطه جویان یا پوچ گرایان بخواهند فرهنگ را تا حد یک بهشت پدیده هاى مبتذل فرو بکاهند و نام آن را فرهنگ یا امور فرهنگى بگذارند از حقیقت بى بهره بوده و شناختى از آن ندارند.زیرا اگر به معناهایى که براى فرهنگ در لغت و ادبیات اقوام آمده با دقت و درنگ بنگریم خواهیم دید بیش تر آن معناها بر حقیقتهاى ارزشى استوارند که اگر هم نمونه ها و افراد آنها تغییر پیدا کند اصل آن حقیقتها ثابت و استوارند.(فرهنگ با کاف فارسى بر وزن ومعنى فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجیدگى و کتاب لغت فارسى و نام مادر کیکاوس مى باشد و شاخ درختى را نیز گویند که در زمین خوابانیده از جاى دیگر سر بر آورد و کاریز آب را نیز گفته اند چه (دهن فرهنگ) جایى را مى گویند از کاریز که آب بر روى زمین آید).1یا نوشته اند:1. فرهنگ در مردم شناسى راه و رسم زندگى یک جامعه است. آداب و عادتها واندیشه ها و اوضاعى که گروهى در آن شرکت دارند از نسلى به نسل دیگر انتقال پیدا مى کند و این انتقال پیش از آن که از راه وراثت باشد از راه آموختن است.22. استعدادهاى فکرى و اخلاقى پرورش یافته به وسیله آموزش.3. ذوق اعتلا و گسترش یافته از راه تربیت فکرى و زیبایى شناختى.4. آشنایى وعلاقه مندى به هنرهاى زیبا ادبیات و علوم جدا از مهارتهاى فنى و شفاهى.5. شکل یکپارچه آگاهى اعتقاد و رفتار انسان که پیرو گنجایى فراگیرى او و سریان آگاهیها به نسلهاى بعدى است.3فرهنگ در زبان عربى یا کلمه (الثقافه) بیان شده به معناى پیروزى تیزهوشى و مهارت سپس به معناى استعداد فراگیرى علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است.4در ادبیات ایتالیا و یونان براى تعریف فرهنگ مفاهیم و عناصرى به کار رفته که از ارزشهاى تکاملى تربیت عقلانى و رشد اخلاقیات در انسان حکایت مى کند.5در منابع آلمانى پس از این که عالى ترین حقیقتهاى ارزشى به عنوان معناى فرهنگ شمرده شده مانند: سعى در ظرافت و اصالت دادن و فرم بخشیدن به شخصیت انسانى و محدود ساختن و تغییردادن انگیزه ها و نیازهاى دانى(پست) به نیازهاى عالى به روشنى اشاره شده است: شروع فرهنگ با ظهور انسان در روى زمین بوده است; یعنى این حقایق که به عنوان معناى فرهنگ گفته شد ثابت و پایدارند.6با توجه به معناها و تعریفهاى یاد شده مى توان گفت: فرهنگ عبارت است از: مجموعه دریافتها دانسته ها و یافته هاى رشد یافته عقلى واحساسى و اخلاقى که به زندگى انسان کمال و ارزش مى بخشد و مایه بازشناسى زندگى انسانى از زندگى حیوانى است.دین و فرهنگاز رهگذر معناى دین و فرهنگ و مقایسه تعریفها در هر کدام مى توان پیوند نزدیک آن دو را دریافت. اثر دین و فرهنگ بر یکدیگر بسیار پیچیده است. حتى شمارى که نخواسته اند سرچشمه آسمانى و الهى را براى ادیان بپذیرند بر این نظرند که : دینها بستگى ژرف به فرهنگها دارند. از هر ملتى دینى برمى آید که فراخور اسطوره ها آداب و رسوم یعنى فرهنگ خود او است.7اما کسانى دیگر به حق بر اثرگذارى ژرف دین بر فرهنگ ملتها پاى مى فشارند.8 البته این اثرگذارى از دین ناب و بى پیرایه بر مى آید. وقتى که آموزه هاى دینى رخشان ناب و بى آمیغ باشند در فطرت انسان جا باز مى کنند و به کنشها و رفتار او شکل مى دهند.ادیان الهى که در آغاز به زبان و فرهنگ هر قوم فرو فرستاده شده اند پس از پذیرفته شدن وگسترش در جامعه فرهنگى زنده و زاینده به وجود آورده اند که پیش از آن چنان فرهنگى نبوده است. براى نمونه بعثت پیامبر(ص) در جامعه بى فرهنگ جاهلى حرکت و انقلاب بزرگ فرهنگى پدید آورد و در زمانى اندک عرب خشن و بى فرهنگ را به مسلمانى فرهنگ دوست و آداب دان دگر کرد.در حقیقت دین با وارد کردن عامل هدفدارى در درون فرهنگ عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را از گسیختگى و رها بودن در برابر خواسته ها هواها و هوسها و گرایشهاى زودگذر بشرى مى رهاند.با این جهت دارى است که فرهنگ هدفدار پدید مى آید. هدفى که بتواند حیات و رفتار و آداب آدمى را با شرایط محیطى و اجتماعى ریشه گرفته از پیشینه تاریخى و دانسته ها و استعدادها و خواسته هاى پیاپى او به خوبى بنمایاند و تفسیر کند.بى گمان اگر براى انسان در تفسیر وابستگى به جهانى که در آن زندگى مى کند موضوع عشق و بندگى هدفدار در کارنباشد آن همه فرهنگهاى خیره کننده و گسترده در طول تاریخ به وجود نمى آمدند و آن همه آروزهاى رنگارنگ باورها و اندیشه هاى سازنده وهنرهاى باشکوه و جلال میدان جلوه گرى نمى یابیدند.آدمى این کمال جوییها را با قرار گرفتن در جاذبه الهى در خود احساس مى کند و به آفرینندگى فرهنگى مى رسد. آموزه هاى وحیانى دین از یک سو جاذبه الهى را در خود نهفته دارند و از دیگر سوى روح هدف گرایى را در جان انسان زنده مى کنند و چونان عاملى زنده در پدیدارى فرهنگ و شکوفانى آن نقش مى آفرینند.دین تمام سویه هاى فرهنگى مانند: زیباجویى علم گرایى منطق طلبى و آرمان خواهى انسانها را مى پذیرد; اما این گونه نیست که این امور درستى خود را از خواسته ها و آمالهاى فردى و جمعى با هر انگیزه و علتى بگیرند و هیچ کارى به برابرى وهمخوانى و سازگارى با حقایق و واقعیتهاى مستقل از آمالها نداشته باشند; زیرا در این صورت فرهنگ عامل پایایى و ویژگیِ کمالیِ خود را از دست مى دهد و چه بسا به پیروى از خواسته هاى سلطه گرایان هر گونه عامل ضد اخلاق و دین و شرافت انسانى با نام فرهنگ عرصه را بر فرهنگ ناب تنگ نماید.پیوند دین و فرهنگ آن گاه استوار مى گردد که وجوه فرهنگى: قلم بیان قریحه و ذوق و کمال جویى با دو بال احساس واندیشه شکل بگیرد.به ظهور رسیدن سرآمدان فرهنگ ادبى چونان: مولوى حافظ سعدى و… دستاورد همین خویشاوندى و پیوند است.با این درآمیختگى فرهنگ علمى نیز زمینه سازوار براى رشد و شکوفایى پیدا مى کند. پى یر روسو در تاریخ علوم مى نویسد:(سه قرن بعد از مرگ پیغمبر شهر قرطبه Gordoue یک میلیون جمعیت هشتاد مدرسه عمومى وکتابخانه اى شامل ششصد هزار جلد کتاب داشت و زبان عربى زبان علمى جهان شده بود.در این هنگام اشاعه علم از نو شروع شد. زکریاى رازى(923 ـ 850) مرض آبله و همکار او ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوى(1003 ـ 913) سلعه و امراض ستون فقرات را کاملاً توصیف کرد.ابن سینا(1037 ـ 980) پرنس علوم دانش طب را در دنیاى اسلام چنان رونق داد که یکى از پادشاهان کاستیل که آب آورده بود براى معالجه به شهر قرطبه نزد دشمنان خود رفت. ابن سینا و ابن رشد اندلسى (1198 ـ 1120) در قرون وسطى شهرت فراوان داشتند زیرا اقوام اروپایى خود را در اطلاع بر آثار ارسطو مدیون آنان مى دانستند).9برانگیزاندن اسلام پیروان خود را به خردورزى اندیشه و فراگیرى علم و ادب و بهره ورى آیات قرآن از احساس ذوق و زیباییهاى ادبى و نیز توجه به جلوه هاى احساسى با هدف برانگیختن حس دینى مهرورزیها و رفتار و مشى اخلاقى در انسان به مانند عاملهایى هستند که سبب شدند در اندک مدتى شهرهاى جهان اسلام آن روز به کانونهاى مهم فرهنگى دگر شوند و همه عناصر فرهنگ: دانش ادب اخلاق و دین به گونه سامان مند و به هم پیوسته و هدف مند به شکوفایى برسند.تمدّندر فرهنگ و لغت فارسى واژه تمدّن به معناى شهرنشین شدن به اخلاق و آداب شهریان خو گرفتن آمده است.10گویا خواجه نصیرالدین طوسى نخستین کسى است که این واژه را در زبان فارسى به کار گرفته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد