نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره سید جلال آل احمد،

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره سید جلال آل احمد، دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

سید جلال آل احمد،

در یازدهم آذر 1302 در تهران، در خانواده‌ای روحانی، به دنیا آمد. در نخستین سالهای جوانی با انتشار مجموعه داستان کوتاه دید و بازدید، به جمع نویسندگان پیوست. خصوصیات رفتاری و سلوک قلمی جلال چنان بود که خیلی زود نامش را در میان قشرهای مختلف، اعم از جوانان و روشنفکران دانشگاهی و غیردانشگاهی، بر سر زبانها انداخت. ذهن کنجکاو، نگاه دقیق و وسیع، صراحت بیان، صداقت گفتار، صمیمیت رفتار و شجاعت قلم آل احمد در مجموع او را به عنوان روشنفکری مستقل (البته این استقلال در سالهای بعد به حاصل آمد) و نویسنده‌ای درد آشنا و متعهد مطرح کرد.

پس از اتمام دوره دبستان «... [پدر] دیگر نگذاشت درس بخوانم. که برو بازار کار کن. تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» در 1332 وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. دوره دکتری ادبیات فارسی را، در اواخر آن و در حین نوشتن رساله، ناتمام گذاشت و از آن پس بقیه عمر کوتاهش را در دو زمینه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی (تدریس و نویسندگی) سپری کرد.

جلال به چند کشور اروپا و امریکا و اتحاد شوروی [سابق] و عراق و اسرائیل مسافرت کرده است. انگیزه رفتن به این سفرها بی‌شک تفریح و تحصیل نبود. خوشبختانه، در مدت اقامت در کشورهای بیگانه با دوستان همفکر خود مکاتبه می‌کرده است.

تعدادی از این نامه‌های او، البته با تعدادی دیگر از نامه‌هایی که از تهران و شهرهای دیگر ایران به اشخاص مختلف نوشته شده در مجموعه‌ای به نام «نامه‌های جلال آل احمد» (جلد اول) به چاپ رسیده است. از مطالعه این نامه‌ها دانسته می‌شود که جلال پاره‌ای مسائل را به گونه‌ای سانسور می‌کرده یا از «کُد»های قراردادی بین خود و دوستانش استفاده می‌کرده است تا فقط مخاطبانش آنها را دریابند. حتی در برخی از نامه‌ها نشانی خود را در کشور بیگانه ننوشته و تلویحاً اشاره کرده است که محل اقامت او را از همسرش یا سایر دوستان بپرسند. از این‌رو، از محتوای این نامه‌ها می‌توان دریافت که سفرهای او بیشتر ابعاد سیاسی داشته است.

اصولاً یکی از مشغله‌های مورد علاقه او رفتن به مسافرت بود. یادگار این مسافرتها سفرنامه‌های «اورازان»، «تات‌نشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک»، «درّ یتیم خلیج‌فارس»، «سفر به ولایت عزرائیل» [اسرائیل!]، «سفر روس» و «خسی در میقات» (سفرنامه حج) است. وی دو سفرنامه دیگر نیز به نامهای «سفر امریکا» و «سفر اروپا» نوشته که هنوز چاپ نشده‌اند.

آل احمد در طول حیات چهل و شش ساله‌اش مشاغل گوناگونی داشت: نویسندگی، روزنامه‌نگاری و مدیریت نشریات، مسئولیت حزبی، تدریس و امور اداری و ... اما به رغم این تنوع، مشاغل جلال را می‌توان در دو زمینه فعالیتهای سیاسی و خدمات فرهنگی طبقه‌بندی کرد؛ با تأکید بر این نکته که فعالیتهای سیاسی و کارهای فرهنگی او را جدا از هم نمی‌توان تصور کرد؛ چرا که این دو مقوله در زندگی جلال فی‌الواقع مانند دو روی یک سکه بوده است.

 

 

 

فعالیتهای سیاسی-فکری

جلال آل احمد به علت سرخوردگی ناشی از سختگیریهای پدر در دوران کودکی و نوجوانی، نخست از تفکر دینی رویگردان شد و در نخستین سالهای جوانی «دگراندیش» گشت.

این تحول‌اندیشگی او در نتیجه آشنایی با چپ‌گرایان زمانه بود که نهایتاً به عضویت وی در حزب توده انجامید (1323). اما دیری نپایید که جزو نخستین گروه انشعابیون از حزب جدا شد (1326) و از آن اعلام برائت کرد. چندسالی هم خارج از چارچوب تنگ و تاریک تفکر و روش حزبی فعالیت کرد. این فعالیتها عمدتاً در زمینه فرهنگی- سیاسی بود. همکاری جلال با مطبوعات مهمترین بخش مشغله سیاسی - فرهنگی وی محسوب می‌شود.

اینک برخی از آنها: مدیریت داخلی هفته‌نامه بشر (1325)، مدیریت داخلی مجله ماهانه مردم (1325 تا 1326)، همکاری با مجله ماهانه شیر و خورشید سرخ ایران (1328) این مجله به مدریت دکتر ذبیح‌الله صفا منتشر می‌شد، مدیریت روزنامه شاهد (1329 تا 1331)، مدیریت مجله ماهانه علم و زندگی، همکاری بامجله نقش و نگار (1324)، مدیرمسئول این مجله سیمین دانشور (همسر جلال) بود، مدیریت هفته‌نامه مهرگان (1337) به سردبیری دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، همکاری با مجله تحقیقات اجتماعی، سرپرستی ماهنامه کتاب ماه یا کیهان ماه (فقط دو شماره منتشر شد) و همکاری با مدیریت دوره جدید ماهنامه جهان نو (1342) به سردبیری دکتر رضا براهنی.

جلال آل احمد در دهه آخر حیات به پالایش اندیشه و روان خود پرداخت. در سال 1343 به زیارت خانه خدا رفت و خسی در میقات (1345) سفرنامه حج اوست. خسی در میقات «از دو جهت قابل توجه است:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره سید جلال آل احمد،

تحقیق درمورد حلقه ها در ریاضی

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد حلقه ها در ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 92

 

حلقه و ایده آل :

تعریف : حلقه مجموعه ای است مانند R همراه با دو عمل دوتایی که معمولا با جمع و ضرب نشان می دهند به طوری که :

1 . ( R , + ) گروه آبلی است .

2 . به ازای هر R α , b , c (α b ) c = α ( b c ) . ( شرکت پذیر )

3 . . (α + b ) c = α c + b c , α ( b + c ) = α b + α c ( پخشی )

هرگاه علاوه بر این :

4 . اگر به ازای هر R α , b α b = b α گوییم حلقه تعویض پذیر است .

5 . هرگاه R شامل عنصری مانند 1 R باشد بطوری که : به ازای هر R α 1R . α = α . 1R = α آنگاه گوییم R یک حلقه تعویض پذیر یک دار است .

نکته : عنصر همانی جمعی حلقه عنصر صفر نام دارد و با 0 نمایش داده می شود .

تعریف : فرض کنید S , R حلقه و R → S : f یک نگاشت باشد در این صورت f را همومورفیسم ( یا همومورفیسم حلقه ای ) گوییم اگر و فقط اگر شرط های زیر برقرار باشند:

1 . به ازای هر R α . b f (α + b ) = f (α ) + f ( b ) ؛

2 . به ازای هر R α , b f (α b ) = f (α ) f ( b ) ؛

3 . f ( 1 R ) = 1 s

نکته : اگر f : A → B , g : B → C همومورفیسم حلقه ای باشند آنگاه ترکیبشان نیز همومورفیسم حلقه ای است .

تعریف : فرض کنید R یک حلقه تعویض پذیر باشد زیر مجموعه I از R را یک ایده آل می نامیم اگر شرط های زیر برقرار باشند :

1 . I زیر گروه جمعی R باشد .

2 . R r ، I i نتیجه بدهد R ir ؛

تعریف : فرض کنید R یک حلقه تعویض پذیر باشد . مقسوم علیه صفر R عضوی مانند R r است که به ازای آن عضوی مانند R y با شرط 0R ≠ r y .

تعریف : فرض کنید R حلقه تعویض پذیر باشد . در این صورت R را یک دامنه صحیح می گوییم اگر

1 . R حلقه صفر نباشد یعنی 0R ≠ 1R و

2 . 0R تنها مقسوم علیه صفر R باشد .

یا به عبارت دیگر اگر R α , b α b = 0 R آنگاه α = 0 R یا b = 0s .

1 : اگر R دامنه صحیح باشد تنها مقسوم علیه صفر حلقه همان عضو صفر حلقه

است .

برهان : فرض کنید R α مقسوم علیه صفر R باشد آنگاه R b وجود دارد بطوری که α b = 0 و 0 ≠ b . چون R دامنه صحیح است لذا α = 0 یا b = 0 . ولی 0 ≠ b لذا باید α =0 . بنابراین تنها مقسوم علیه صفر α = 0 عضو صفر آن است .

تعریف : یک حلقه یکدار با خاصیت 0 R ≠ 1 R را که هر عنصر تا صفر آن یکه باشد حلقه بخشی نامیم .

تعریف : فرض کنید R حلقه تعویض پذیر باشد . عضور وارون پذیر ( یکه ) R عضوی چون R r است که به ازای آن عضوی مانند R u وجود داشته باشد بطوری که ru=1R .

تعریف : فرض کنید R حلقه تعویض پذیر باشد . می گوییم R میدان است اگر :

1 . R حلقه صفر نباشد یعنی 0R ≠ 1 R

2 . هر عضو ناصفر R وارون پذیر باشد

یا به عبارت دیگر هر حلقه بخشی تعویض پذیر را میدان گوییم .

نکته : هر میدان دامنه صحیح است ولی عکس این مطلب در صورت متناهی بودن حلقه برقرار است . ( قضیه 1- 6- 3 و 1- 6- 4 از مرجع [ 3 ] ) .

تعریف : فرض کنید S , R حلقه های تعویض پذیر بوده و f : R → S یک

همومورفیسم حلقه ای باشد در این صورت هسته f را که با ker f نشان می دهیم به صورت زیر تعریف می کنیم :

: فرض کنید S , R حلقه های تعویض پذیر و f : R → S همومورفیسم حلقه ای باشد در این صورت k e r f = { 0 R } اگر و فقط اگر f یک به یک باشد .

برهان : فرض کنید R r , و به فرض ( ) f = ( r ) f . در این صورت

0 = ( ) f - ( r ) f = ( - r ) f لذا { 0 } = ker f - r . بنابراین = r . یعنی f یک به یک است . برعکس فرض کنید f یک به یک باشد و بفرض x عضو دلخواهی از ker f باشد در این صورت 0 s = ( x ) f . از طرفی چون 0 s = ( 0s ) f . بنابراین f ( x ) = 0 s از طرفی چون f ( 0 R ) = 0 s . بنابراین f ( x ) = f ( 0 R) و چون f یک به یک است لذا

x = 0R .

گزاره : f ker ایده آلی از R است .

برهان : فرض کنید بنابراین داریم f ( β ) = 0 s و f (α ) = 0 2 . از طرفی می دانیم f (α + B ) = f (α ) + f ( β ) = 0 s + 0 s = 0 s لذا


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد حلقه ها در ریاضی

مقاله درباره معلم نمونه و ایده آل از دیدگاه قرآن

اختصاصی از نیک فایل مقاله درباره معلم نمونه و ایده آل از دیدگاه قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 43

 

ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث

1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :

استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .

استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .

از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :

‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم

اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1

مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ‍‍‍، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :‌

‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن

خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2

این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .

در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :

‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3 .

آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :

با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .

مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .

در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ‍، قرآن کریم در این باره می فرماید :

‹‹ . . . وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3

‹‹ . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .

تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است : ‹‹ اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :‌

از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :

‹‹ یرفعُ‌ اللهُ الذین آمنوا منکمٌ و الذین اوٌتٌو العلمَ‌ درجاتِ ››‌ 5

خدا به آنان که در جمع شما جامعة بشری ، به حق ایمان آوردند . نیز به آنانکه از علم و دانش بهره مند هستند ، رفعت مقام اعطا می کند { تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند } . ابن عباس گوید :‌ خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علم نداده درجه ها و مرتبه هایی . 1

به نقل از شهید ثانی ( ره ) ، در قرآن کریم علما و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروه ها ممتازند . 2

1 . ایمان ، قرآن در این باره می فرماید :

‹‹ و الراسخونَ فِی العلم یقولٌونَ آمَنا ›› 3

آنانکه گام های راسخ و نافذی را در پهنة علم برداشتند و به درون فضا و محیط علمی راه یافتند می گویند ما سرا پای قرآن را باور می داریم .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره معلم نمونه و ایده آل از دیدگاه قرآن

تحقیق درباره ی آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره ی آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه

آل بویه نام خود را از «بویه‏» (1) گرفتند که پدر بنیادگذاران‏این سلسله بود. جد ایشان ابو شجاع بویه پسر فناخسرو(پناه‏خسرو) نام داشت که نسبت‏خود را به «مهرنرسى‏» وزیربهرام گور مى‏رسانید. بویه از طائفه شرزیل آوند از اهالى قریه‏کیاکلیش در دیلمان بود و با گمنامى و تنگدستى زندگى مى‏کرد وروزى او از صید ماهى بود، سپس شخصیتى یافته به خدمت‏یکى ازهموطنان خود به نام «ماکان کاکى‏» سردار امیر نصر ساسانى‏درآمد (2) و پس از مرگ وى در سپاه «مردآویج زیارى‏» که از مردم‏گیلان بود، داخل شد.

وى سه پسر داشت که بعدها هر سه به سلطنت رسیدند. پسر بزرگ على‏نام داشت که بعدا به موسوم‏«عمادالدوله‏» »ه‏لو گردید و پسردوم حسن «رکن الدوله‏» و سومى احمد «معزالدوله‏» نامیده‏شدند. این سه پسر، پس از تحمل شدائد و تلاش فراوانى که به کاربردند، به پیشرفت فوق‏العاده‏اى نائل شدند. به گفته ابن ابى‏الحدید، چنان سلطنتى تشکیل دادند که در شکوه و عظمت، ضرب‏المثل‏بود (3) . سلطنت ال بویه به خصوص در زمان عضدالدوله به اوج قدرت‏رسید و از آن پس، روى به انحطاط نهاد. آغاز آن از ماه ذیقعده‏سال 321ه و پایان آن بنا بر احتمال قوى سال 448 بود. سلطنت‏آنان 120 سال ادامه داشت و 17 تن از این خاندان به حکومت‏رسیدند (4) .

ابن طقطقى (701 - 660 ه) در کتاب «الفخرى فى الاداب‏السلطانیه و الدول الاسلامیه‏» درباره دولت آل بویه مى‏نویسد:

«پیدایش دولت آل بویه را هیچ‏کس پیش‏بینى نمى‏کرد و حتى تصورجزئى از عظمت آن را نیز نمى‏نمود، لیکن دولت مزبور بر عالم‏چیره شد و مردم جهان را مقهور خود کرد و بر مقام خلافت استیلایافت. پادشاهان آل بویه خلفا را عزل و نصب کردند، و وزرا رابه کار وا داشتند و از کار برکنار نمودند، و بدینسان کلیه‏امور بلاد عجم و عراق را زیر فرمان خود درآوردند و رجال دولت‏متفقا از ایشان اطاعت کردند» (5) .

صاحب تاریخ فخرى مى‏افزاید: «جالب این است که آن همه عظمت پس‏از تنگدستى و بینوائى و خوارى و نیازمندى و دست و پنجه نرم‏کردن با رنج و ستم نصیب آنان شد زیرا جد ایشان ابوشجاع بویه وپدر جد او جملگى مانند سایر رعایاى فقیر در بلاد دیلم به سرمى‏بردند و بویه خود به شغل ماهیگیرى مى‏پرداخت. از این‏رو بودکه معزالدوله پس از تصرف بلاد همراه به نعمت‏خداوند معترف بودو مى‏گفت: من در آغاز زندگى هیزم مى‏چیدم و روى سر نهاده‏مى‏بردم‏» (6) .

وضع فلاکتبار بویه و پسرانش

بویه و پسرانش در ابتداى امر وضع رقت‏بارى داشتند و در دهى ازناحیه دیلمان سکونت داشتند که «کیاکلیش‏» خوانده مى‏شد (7) مورخان شغل بویه را ماهیگیرى نوشته‏اند و همه در بینوا بودن‏خانواده آنان اتفاق نظر دارند. و از میان سه پسر بویه احمد(معزالدوله) در هنگامى که در اوج قدرت بود، علاقه داشت که ازگذشته رقت‏بار خود و پدر و برادرانش در زمانى که هنوز در دیلم‏بودند، در حضور جمع سخن گوید و این شاید به خاطر اداى شکرنعمت و موهبتى بود که خداوند به او و خاندانش ارزانى داشته‏بود.

ابوالفضل شیرازى وزیر معزالدوله از قول او نقل کرده است که من‏در دیلم، براى خانواده‏ام هیزم حمل مى‏کردم. روزى خواهر بزرگم‏گفت که هیزمى که امروز آورده‏اى کافى نیست، یک پشته دیگربیاور، گفتم دیگر نمى‏توانم و تا مى‏توانستم آوردم. گفت: اگربیاورى دو گرده نان از نانى که مى‏پزم زیادتر به تو مى‏دهم. یک‏پشته دیگر آوردم و از خستگى نزدیک بود تلف شوم. خواهر گفت:

اگر یک پشته دیگر بیاورى، علاوه بر دو گرده نانى که بر جیره‏نانت اضافه مى‏کنم، یک عدد پیاز هم به تو خواهم داد. من باز یک‏پشته دیگر هیزم بردم و خواهرم به وعده خود عمل کرد بعد از آن‏به لطف خداوند، حالم تغییر کرد و در وضعى که مى‏بینى قرارگرفتم.

وزیر ابوالفضل شیرازى گفت که معزالدوله، داستان مزبور رابارها در حضور جمع در مقام افتخار، بیان مى‏کرد و هیچ کتمان‏نمى‏داشت و اگر غیر از این بود، من آن را نقل مى‏کردم‏» (8) .

شهریار بن رستم دیلمى درباره آغاز دولت آل بویه و پیدایش آن‏گوید: «ابو شجاع بویه در آغاز کارش با من وست‏بود، هنگامى‏که مادر فرزندانش عمادالدوله ابوالحسن على، و رکن‏الدوله‏ابوعلى حسن، و معزالدوله ابوالحسین احمد که هر سه به پادشاهى‏رسیدند درگذشت، روزى به خانه او رفتم دیدم ابوشجاع بویه ازاندوه زنش بیتابى مى‏کند، از اینرو وى را تسلیت داده از اضطراب‏و پریشانى او کاستم، سپس ابوشجاع و فرزندانش را برداشته به‏خانه خود آوردم و طعامى براى آنها حاضر کردم، در این وقت‏شخصى‏که از بیرون خانه مى‏گذشت، فریاد زد: «منجم، تعبیر کننده خواب‏و نویسنده ادعیه و طلسمات‏». ابوشجاع وى را خواست و گفت من‏دیشب خوابى دیده‏ام برایم تعبیر کن. خواب دیدم که بول مى‏کردم وآتشى عظیم از من خارج مى‏شد، سپس آن آتش دامنه یافته روى به‏بالا نهاد چندانگه مى‏رفت که به آسمان برسد، آنگاه آتش از هم‏شکافته شد و سه قسمت گردید و از هر قسمت‏شعله‏هایى پدید آمد ودنیا را روشن کرد.

منجم گفت: این خواب تو بسیار با اهمیت است و من جز با گرفتن‏خلعت و اسبى آن راتعبیر نمى‏کنم، بویه گفت: به خدا سوگند من جزاین لباسى که پوشیده‏ام، چیزى ندارم.

اگر آن را به تو بدهم برهنه مى‏مانم. منجم گفت: پس ده دیناربده، بویه گفت: به خدا سوگند دو دینار هم ندارم تا چه رسد به‏ده دینار! و سپس چیز ناقابلى بدو داد. منجم گفت: بدان که توداراى سه پسرى که مالک روى زمین خواهند شد و بر مردم جهان‏فرمانروایى خواهند کرد و چنانکه آن آتش به آسمان بالا رفت.

آوازه ایشان نیز در اطراف و اکناف عالم خواهد پیچید و همان‏قدر که شاخه‏هاى آن پراکنده شد گروهى پادشاهان از ایشان به‏وجود خواهند آمد. بویه گفت: شرم نمى‏کنى ما را مسخره مى‏نمایى؟!

من مردى فقیر و پریشانم و فرزندانم همگى فقیر و نیازمندند.

اینان کجا و پادشاهى کجا؟! منجم گفت: اکنون تاریخ ولادت هر یک‏از فرزندان خود را برایم بگو، بویه نیز تاریخ ولادت هر یک رابدو گفت. منجم لحظه‏اى در اسطرلاب و تقویم‏هاى خود نگریست‏سپس‏برخاسته دست عمادالدوله ابوالحسن على را بوسید و گفت: به خداسوگند این بر تمام بلاد سلطنت مى‏کند و پس از وى این و دست‏برادرش ابوعلى حسن را گرفت. ابوشجاع بویه از گفتار منجم به‏خشم آمد و به فرزندانش گفت: برخیزید و پس‏گردن او بزنید که سخت‏ما را مسخره نموده است. ایشان نیز برخاسته همچنان پس‏گردن اومى‏زدند و ما مى‏خندیدیم. سپس منجم گفت: بزنید بیم ندارم، هرگاه‏به پادشاهى رسیدید گفتار مرا به یاد خواهید آورد. ابوشجاع نیزده درهم به او داد و او پى کار خود رفت‏» (9) .

جریان این خواب را ابن جوزى (10) و سید ابن طاوس (11) از«تنوخى‏» با کمى تفاوت نقل کرده‏اند به موجب این نقل موقعى که‏بویه تعبیر خواب خود را از خوابگزار پرسید، پسر بزرگش على‏تازه از کودکى وارد نوجوانى شده بود، دو پسر دیگرش به خصوص‏احمد کودک خردسال بودند.

تنوخى از پدرش از ابوالقاسم على بن حسان انبارى کاتب نقل‏مى‏کند که او گفت:

هنگامى که معزالدوله مرا از بغداد به دیلمان فرستاد تا درشهرى در ناحیه، براى او سراهائى بنا کنم، به من گفت که درآنجا مردى است‏به نام ابوالحسین پسر شیرکوه، چون او را یافتى‏وى راگرامى دار و سلام من(معزالدوله) را به او برسان و بگو که‏من در کودکى شنیده بودم که پدرم خوابى دیده بود و او و توبراى تعبیر آن خواب، به خوابگزارى در دیلم مراجعه کردید،کیفیت‏خواب مزبور را براى من بیان کن، ابوالقاسم گفت: که چون‏به دیلمان رسیدم ابوالحسین را یافتم و پیغام پادشاه را به اورساندم. گفت: بین من و بویه دوستى محکمى بود و خانه من و او،همان‏طور که اکنون مى‏بینى در مقابل هم، قرار داشت. روزى بویه‏به من گفت: خوابى دیده‏ام که مرا به وحشت انداخته است، کسى راپیدا کن تا خواب مرا تعبیر کند، گفتم در این صحرا چه‏کسى رامى‏توان یافت که بتواند خواب تعبیر کند؟ باید صبر کرد تا منجمى‏یا عالمى ازاینجا عبور کند و از او درخواست کنیم تعبیر خواب‏تو را بگوید. چند ماه از این ماجرا گذشت، روزى من و بویه به‏ساحل دریا رفتیم تاماهى صید کنیم، اتفاقا ماهى بسیارى صیدکردیم و آنها را بر پشت گرفته به خانه‏هاى خود بازگشتیم، بویه‏به من گفت که من کسى را در خانه ندارم تا ماهیها را پاکیزه‏کند و بریان سازد(چون زنش مرده بود) تو همه آنها را به خانه‏خود ببر تا در آنجا براى خوردن آماده شوند. ماهیها را به خانه‏ما بردیم. من و بویه و زنم نشستیم و به نظیف کردن و پختن آنهاپرداختیم از قضا مردى در کوچه فریاد مى‏زد که منجم هستم، خواب‏تعبیر مى‏کنم. بویه به من گفت که خواب مرا به خاطر دارى؟ گفتم:

آرى و برخاستم منجم را وارد خانه کردم، بویه خواب خود را براى‏او شرح داد...».

ابوالحسین مى‏گوید:

«سالها گذشت و من خواب را فراموش کردم تا بویه به خراسان رفت‏و على به امارت برخاست و ما شنیدیم که ارجان(بهبهان) را مالک‏شده و پس از آن به فرمانروائى تمام فارس نایل گردیده که از آن‏به بعد جوائز او به خانواده‏اش و به بزرگان دیلم مى‏رسید.

روزى قاصدش مرا طلب کرد من نزد على رفتم از قدرت او دچارشگفتى شدم و خواب (خواب بویه) را به فراموشى سپرده بودم، على‏سخت‏به من نیکى کرد و جوائز عظیمى به من عطا نمود. در یکى ازروزها، هنگامى که جز من و او، کس دیگرى نبود، گفت: اى‏ابوالحسین خوابى را که پدرم دیده بود و خوابگزار تعبیر کرد وبه او پس‏گردنى زدید، به خاطر دارى؟ آنگاه دستور داد هزاردینار آوردند و به من داد و گفت این قیمت آن ماهى مى‏باشد. آن‏ماهى را به خوابگزار داده بود). جوائزلى(عمادالدوله))ه‏لود وعطایاى دیگرى هم به ابوالحسین داد و او به دیلم باز گشت.

ابوالقاسم تمام داستان را به خاطر سپرد و نزد معزالدوله‏مراجعت کرد و آنچه شنیده بود، براى وى باز گفت‏» (12) .

بعضیها خواب ابوشجاع بویه را طور دیگرى نقل کرده‏اند، بنابراین‏نقل او در خواب دید که به شکل درختى سه تنه درآمده است که ازآن آتش زبانه مى‏کشد. معبرى خواب او را نشانه‏اى از حکومت آینده‏سه پسرش تاویل مى‏کند (13) .این حکایت‏به هر صورت نمونه‏اى ازتدبیرى مشروع است که مقصود از آن تقدس بخشیدن به قدرت آل بویه‏بود.

نسب آل بویه

این مطلب را بسیارى از مورخان نوشته‏اند: آل بویه از اخلاف‏سلاطین ساسانى بودند که چون زمانى طولانى در سرزمین دیلم اقامت‏داشتند بدان جهت دیلمى نامیده شده‏اند (14) .

تاج‏الدین حسینى نقیب از علماى نسابه قرن هشتم به نقل از ابواسحاق صابى در کتاب «التاجى فى اخبار بنى‏بویه‏» چنین گوید که‏پادشاه‏دوله(مقتدرترین ن‏یرترد آل بویه) از نسب خود جستجو کرد ودر این باره با مهلبى (وزیر معزالدوله) مکاتبه نمود، مهلبى ازسالخوردگان دیلم و موبدان و وجوه مردم ایران، تحقیق کرد، همه‏نوشتند و تایید کردند و نسب او را که به ساسانیان مى‏رسد،صحیح دانستند (15) .

ظاهرا همین نوشته صابى را نویسندگان دیگر بعد از او، ملاک قرارداده‏اند (16) .

اغلب مورخانى که به ذکر نسب آل بویه پرداخته‏اند، نسب آنان رابه پادشاهان ساسانى مى‏رسانند اما در این که به کدام‏یک ازساسانیان متصل مى‏شوند، بین مورخان اختلاف وجود دارد.

ابوریحان بیرونى(440 - 360ه) از کتاب «التاج‏» نوشته‏ابراهیم صابى(دبیر) اجداد بویه را این چنین نوشته است:

«بویه پسر فناخسرو پسرشان پسر کوهى، پسر شیرزیل (شیردل)

کوچک، پسر شیرکده پسر شیرزیل بزرگ پسر شیرانى شاه، پسر شیرفنه‏پسر سسنان شاه پسر سس خره، پسر شوزیل پسر سسناذر پسر بهرام‏گور. ابوریحان آنگاه چند قول دیگر در خصوص نسب آل بویه ذکرکرده است (17) .

ابن ماکولا (متوفى 475ه) بعد از ابوریحان از قدیمى‏ترین کسانى‏است که نسبت عضدالدوله را تا بابک پسر ساسان بزرگ(جدساسانیان) رسانیده است (18) . لیکن میان نوشته این دو، مختصرتفاوتى وجود دارد.

احمد بن على قلقشندى)متوفى 821ه) نسب آل بویه را به یزدگردرسانده است (19) .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه

تحقیق و بررسی در مورد جلال آل احمد (3)

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد جلال آل احمد (3) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

 

جلال آل احمد

( 1348- 1320 ) هـ ش

جلال آل احمد

زندکینامه

نویسنده ایرانی که در خانواده ای روحانی در تهران به دنیا آمد .پس از آنکه تحصیل در دبستان را به پایان رساند، پدرش او را به کسب و کار در بازار واداشت. پنهان از پدر، در کلاسهای شبانه دبیرستان دارالفنون تحصیل را ادامه داد. سپس، به دانشکده اربیات تهران راه یافت، دوره دانشکده را به پایان رساند و به کار معلمی پرداخت.

جلال آل احمد در جوانی با بعضی از آداب و رسومی که به نام مذهب رواج داشت به مخالفت برخاست. در دوران تحصیل در دانشکده ادبیات با عده ای از یاران خود گروهی به نام «انجمن اصلاح» تشکیل داد. از فعالیتهای این انجمن ترجمه و نشر کتاب بود. آل احمد از سال 1323 تا 1332 به فعالیتهای سیاسی پرداخت و با حزبها و جمعیتهای گوناگون همکاری داشت. در همین سالها چند داستان و مقاله نوشت و کتابهایی را از زبان فرانسوی به زبان فارسی ترجمه کرد. پس از آن، به شهرها و روستاهای بسیار سفر کرد و از دیده ها و شنیده ها و پژوهشهایش نوشته ها پدید آورد. در پی انتشار این نوشته ها بود که مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران سرپرستی نشریه هایی در این زمینه را به عهده آل احمد گذاشت. کارهای او را در این دوره می توان هشدارهایی دانست درباره از میان رفتن سنتهای اصیل ایرانی و جایگزینی آداب و رسوم غربی، کتاب غرب زدگی را در همین زمان نوشت.

سفرهای او

آل احمد در سالهای 1341 تا 1344 به بعضی از کشورهای اروپای شوروی، عربستان سعودی، و امریکا سفر کرد. خاصل هریک از سفرهایش سفرنامه ای بود که بعضی از آنها انتشار یافت. کتاب خسی در میقات سفرنامه حج اوست.

آل احمد در زمینه های گوناگون به نویسندگی پرداخته است. داستانهای کوتاه و بلند و نقد ادبی نوسته است و چند کتاب ترجمه کرده است. ولی برجسته ترین کارش مقاله های او در زمینه مذهب، سیاست، زبان و ادبیات است.

آل احمد معمولاً اندیشه های خود را با شیوه ای بیان می کند که مخصوص اوست. نثرش ساده و نزدیک به زبان گفتاری است. در نوشته هایش طنز و کنایه نیز به کار می برد و تکیه کلامهای خاصی دارد که آنها را بسیار تکرار می کند. سفرنامه هایش هم سفرنامه است، هم پژوهشی در زمینه های اجتماعی، زبانشناسی، و مردمشناسی، نوشته هایش درباره روستاها آگاهیهایی است در زمینه زندگی روستانشینان، ساختمان خانه ها، خوراک و پوشاک، گویشها، افسانه ها، مثلها، و بازیهای کودکان آنها.

آل احمد در بیشتر نوشته هایش از نابسامانیهای کشور و فساد حکومت آن دوره انتقاد می کرد. به همین سبب، از انتشار بعضی از نوشته هایش جلوگیری می شد.

نمونه ای از نوشته های آل احمد

یک روز صبح، به مدرسه که رسیدم، ناظم هنوز نیامده بود. از این اتفاقها کم می افتاد و طبیعی بود که زنگ را هم نزده بودند. ده دقیقه ای از زنگ می گذشت و معلمها در دفتر گرم اختلاط بودند. خودم هم، وقتی معلم بودم، به این مرض دچار بودم. اما از وقتی مدیر شده بودم، تازه می فهمیدم که چه لذتی میبرند معلمها از اینکه پنج دقیقه- نه، فقط دو دقیقه، حتی یک دقیقه- دیرتر به کلاس بروند. چنان در این کار مصر بودند که انگار فقط به خاطر همین یکی دو دقیقه تأخیر ها معلم شده اند. حق هم داشتند. آدم وقتی مجبور باشد شکلکی را به صورت بگذارد که نه دیگران از آن می خندند و نه خود آدم لذتی می برد، پیداست که رفع تکلیف می کند. زنگ را گفتم زدند و بچه ها سر کلاس. دو تا از کلاسها بی معلم بود. کلاس چهارم، که معلمش لای گچ توی بیمارستان بود و معلمی هم که به جایش برایمان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد جلال آل احمد (3)