نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره عدل الهی

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره عدل الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

مقدمه:

سر منشأ اصلی مسائل گوناگون عدل قرآن است:

چرا کلام اسلامی بیش از هر چیز به مسأله عدل پرداخته است ؟ و چرا فقه اسلامی قبل از هر چیزی مسأله عدل برایش‏ مطرح شد ؟ و چرا در جهان سیاست اسلامی بیش از هر کلمه ای کلمه عدل به‏ گوش

می‏خورد ؟ اینکه در همه حوزه‏ها سخن از عدل بود باید یک ریشه و سر منشأ خاص داشته باشد. آیا جریان اصلی دیگری در کار بوده که همه این جریانها را او بر می‏انگیخته و تغذیه می‏کرده است ؟ از نظر ما ریشه اصلی و ریشه ریشه‏های طرحهای علمی و عملی مسأله عدل را در جامعه اسلامی ، در درجه اول ، در خود قرآن کریم باید جستجو کرد . قرآن‏ است که بذر اندیشه عدل را در دلها کاشت و آبیاری کرد و دغدغه آن را چه‏ از نظر فکری و فلسفی و چه از نظر علمی و اجتماعی در روحها ایجاد کرد . این قرآن است که مسأله عدل و ظلم را در چهره‏های گوناگونش : عدل تکوینی‏ ،عدل تشریعی ، عدل اخلاقی ، عدل اجتماعی طرح کرد . قرآن تصریح می‏کند که نظام هستی و آفرینش ، بر عدل و توازن و بر اساس‏ استحقاقها و قابلیتها است . گذشته از آیات زیادی که صریحا ظلم را از ساحت کبریائی بشدت نفی می‏کند ، و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار می‏شمارد که بود اینها نوعی‏ عدل ، و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است ، و گذشته از آیاتی‏ که اساس خلقت را بر حق - که ملازم با عدل است - معرفی می‏نماید ، گذشته‏ از همه اینها در برخی از آیات ، از مقام فاعلیت و تدبیر الهی بعنوان‏ مقام قیام به عدل یاد می‏کند : "شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط " آل عمران.

و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می‏داند :

و السماء رفعها و وضع المیزان ». در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود : " بالعدل قامت السموات و الارض » " آسمانها و زمین به عدل برپا است " . عدل تشریعی یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین ، همواره اصل‏ عدل ، رعایت شده و می‏شود نیز صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است . در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد : " لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم‏ الناس بالقسط ». " همانا فرستادگان خویش را با دلائل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب‏ و مقیاس ( قانون ) فرستادیم تا مردم بدینوسیله عدل را بپا دارند " . بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی ، موقوف به این‏ است که اولا نظام تشریعی و قانونی ، نظامی عادلانه باشد ، و ثانیا عملا به‏ مرحله اجرا در آید . علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است ، در مورد نظام تشریعی اسلامی می‏گوید : « قل امر ربی بالقسط ». یا در مورد برخی دستورها می‏گوید : « ذلکم اقسط عند الله » قرآن کریم ، امامت و رهبری را " پیمان الهی " و مقامی " ضد ظلم " و " توأ م با عدل " می‏داند . قرآن آنجا که درباره شایستگی ابراهیم برای‏ امامت و رهبری سخن می‏گویند ، برداشتن چنین است : " آنگاه که ابراهیم‏ از همه کوره‏ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری‏ برگزیدیم . ابراهیم درخواست کرد و یا استفهام نمود که این موهبت الهی‏ در نسل او ادامه یابد . به او پاسخ داده شد که : امامت و رهبری ، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست : « لا ینال‏ عهدی الظالمین » . قرآن ، انسان اخلاقی را به عنوان " صاحب عدل " نام می‏برد . در چند جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند ، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام‏ می‏برد ، مثل اینکه می‏فرماید : « یحکم به ذوا عدل منکم ». یا می‏فرماید : « و اشهدوا ذوی عدل منکم ». پس از ترجمه آثار یونانی در جهان اسلام ، این جمله افلاطون معروف شد که‏ " عدالت ، مادر همه فضائل اخلاقی است " ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود ، مسلمین از زبان قرآن این‏ سخن را شنیده بودند . بیشترین آیات مربوط به عدل ، در باره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی ، سیاسی ، قضائی ، اجتماعی . در قرآن ، از توحید گرفته تا معاد ، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت ، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی ، همه بر محور عدل‏ استوار شده است . عدل قرآن ، همدوش توحید ، رکن معاد ، هدف تشریع‏ نبوت ، فلسفه زعامت و امامت ، معیار کمال فرد ، و مقیاس سلامت اجتماع‏ است . عدل قرآن ، آنجا که به توحید یا معاد مربوط می‏شود ، به نگرش انسان به‏ هستی و آفرینش ، شکل خاص می‏دهد ، و به عبارت دیگر ، نوعی " جهان بینی‏ “است ، آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می‏شود ، یک " مقیاس‏ “ و " معیار " قانون شناسی است ، و به عبارت دیگر جای پایی است‏ برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید ، آنجا که به امامت و رهبری مربوط می‏شود یک " شایستگی " است ، آنجا که پای اخلاق به میان می‏آید ، آرمانی انسانی است ، و آنجا که‏ به اجتماع کشیده می‏شود یک " مسؤولیت " است . چگونه ممکن بود مسأله‏ای که در قرآن تا این پایه بدان اهمیت داده شده‏ که هم جهان‏بینی است ، و هم معیار شناخت قانون ، و هم ملاک شایستگی‏ زعامت و رهبری، و هم آرمانی انسانی ، و هم مسؤولیتی اجتماعی ، مسلمین با آن عنایت شدید و حساسیت فراوانی که در مورد قرآن داشتند نسبت به آن بی تفاوت بمانند . این است که ما معتقدیم دلیلی ندارد که در پی علتی دیگر برویم و فکر خود را خسته نماییم که چرا از آغاز نهضتهای فکری و عملی مسلمین ، همه جا کلمه " عدل " به چشم می‏خورد ؟ علت اصلی حساسیت مسلمین نسبت به این مسأله ، و علت راه یافتن این‏ اصل در کلام و در فقه و در حوزه‏های اجتماعی اسلامی ، بلا شک قرآن بود . اما علت جبهه گیریهای مختلف در این مسأله که برخی آن را عریان و بدون لفافه‏ پذیرفتند و برخی با یک سلسله توجیهات و تأویلات آن را از اثر انداختند چیزهای دیگر است که برخی روانی است ، و برخی اجتماعی و برخی سیاسی . این است نظر ما درباره سر منشأ اصلی طرح این مسأله در جامعه اسلامی . افرادی دیگر ، ممکن است که به گونه‏ای دیگر و از زاویه دیگر این مسأله‏ را تعلیل و تحلیل کنند . چنانکه می‏دانیم پیروان برخی مکتبها بطور کلی جریانات اجتماعی را به‏ گونه‏ای دیگر تعلیل و تحلیل می‏کنند . پیروان این مکتبها یک سلسله قالبهای‏ ساخته و از پیش پرداخته ای دارند و به هر ضرب و زور هست می‏خواهند همه‏ حوادث را در آن قالبها بشناسانند . در این گونه مکتبها مسأله تضادهای طبقاتی و موضعگیریهای اجتماعی بر اساس برخورداریها و محرومیتها ، نقش اصلی و اساسی را در همه حرکتها و جنبشها ایفا می‏کنند .

از نظر پیروان آن مکتبها همه تجلیات روحی و فکری و ذوقی و عاطفی بشر ، انعکاسی از نیازهای مادی و روابط اقتصادی است ، همه‏ شؤون ، روبنا است و چیزی که زیر بنا است اقتصاد و شؤون اقتصادی است ، خصوصیات فکری و ذوقی و عاطفی و هنری هر کس را در موضعگیری خاص طبقاتی‏ او باید جستجو کرد از نظر پیروان این مکتبها اگر می‏بینیم که در جامعه‏ای بیش از همه چیز سخن عدل به میان می‏آید ، ریشه آن را در نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی‏ باید جستجو کنیم نه در جای دیگر .

باید بدانیم که این جبهه گیریهای عقلی و فکری و کلامی و فقهی ، نمایانگر یک جبهه گیری زیر پرده است که گروه وابسته به طبقات‏ محروم و محکوم ، در مقابل طبقات مرفه و برخوردار کرده است .

اندیشه‏ تابع شکم است . محال است که یک برخوردار مرفه ، از اصل عدل دفاع کند ، همچنانکه محال است که یک محروم زجر کشیده منکر اصالت عدل بشود . از نظر ما ، اینگونه توجیه تاریخ ، یکسونگری است . شک ندارد که نیاز مادی ، یک عامل بسیار مهم و اساسی در گرایشهای انسان است و احیانا جای‏ پایی از علل اقتصادی نیز در جبهه گیریهای فکری و اجتماعی و سیاسی اسلامی‏ می‏توان یافت .

اما نمی‏توان همه جاذبه هایی که انسان را احاطه کرده و تحت نفوذ قرار می‏دهد و همه عوامل اصلی و اساسی‏ای را که در بافت تاریخ‏ انسان مؤثر است در نیازهای اقتصادی خلاصه کرد ، و شاید هنوز زود است که‏ در باره مجموع عوامل اساسی حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی انسان اظهار نظر قاطع بشود . قدر مسلم این است که نیازهای مادی را به عنوان نیاز اصلی‏ منحصر نتوان مورد قبول قرار داد.

غرض اصلی ما از طرح این بحث در این مقدمه ، یکی این است که نقش‏ قرآن را در برانگیختن افکار و اندیشه‏ها نشان دهیم ، دیگر اینکه اهمیت و اصالت آن را از نظر قرآن کریم روشن سازیم .

عدل بشری و عدل الهی

ما افراد بشر ، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد به حقوق آنها تجاوز نمی‏کند ، هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل نمی‏گردد ، در آنچه مربوط به حوزه حکومت و اراده اوست با نهایت بیطرفی به همه به‏ یک چشم نگاه می‏کند ، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر ، طرفدار مظلوم‏ و دشمن ظالم است ، چنین کسی را دارای نوعی از کمال می‏دانیم و روش او را قابل " تحسین " می‏شماریم و خود او را " عادل " می‏دانیم . در مقابل ، فردی را که نسبت به حقوق دیگران تجاوز می‏کند ، در حوزه‏ قدرت و اراده خود میان افراد تبعیض قائل می‏شود ، طرفدار ستمگران و خصم‏ ضعیفان و ناتوانان است ، و یا لااقل در مناقشات و کشمکشهای ستمگران و ستمکشان " بی تفاوت " است ، چنین کسی را دارای نوعی نقص به نام " ظلم " و ستمگری می‏دانیم و خود او را " ظالم " می‏خوانیم و روش او را لایق " تقبیح " می‏شماریم . خدای متعال چطور ؟ آیا اولا به همان معنی که در باره بشر ، عدالت ، کمال است ، و ظلم ، نقص است ، درباره ذات الهی نیز عدالت ، کمال‏ است و ظلم ، نقص است ؟ یا عدالت و ظلم به مفهوم رایج خود ، مفاهیمی‏ اخلاقی و مخصوص اجتماع بشری است و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره عدل الهی