نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد دو معامله در یک معامله

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد دو معامله در یک معامله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

دو معامله در یک معامله جعفر سبحانى عنوان «دو معامله در یک معامله‏» در کتاب‏هاى فقهى و حدیثى مطرح شده است. در تفسیر این عنوان # در روایات شیعه و سنى # میان فقیهان اختلاف نظر پیش آمده است. ابتدا روایاتى را که شیعه و سنى‏نقل کرده‏اند مطرح مى‏کنیم و سپس وارد اصل موضوع مى‏شویم.

روایاتى که شیعه و سنى در این باره نقل کرده‏اند:

1. ترمذى در کتاب سنن # در باب نهى از دو معامله در یک معامله # از ابو هریره روایت کرده که رسول خدا(ص) از دو معامله در یک معامله، نهى فرموده است. او در شرح این حدیث مى‏گوید: بعضى ازعلما دو معامله در یک معامله را این گونه تفسیر کرده‏اند، مثلا کسى بگوید: این لباس را ده دینار به صورت نقد و بیست دینار به صورت نسیه مى‏فروشم... .((66)) 2. روایت شده که رسول خدا(ص) از معامله همراه با شرط نهى فرمود.((67)) 3. شیخ طوسى (متوفاى 460 ه‏# ) # از علماى شیعه # در کتاب تهذیب به نقل از امام صادق (ع) آورده است:

پیامبر(ص) از معامله همراه سلف و از دو معامله در یک معامله و از فروش چیزى که نزد شخص نیست، نهى کردند.((68)) 4. شیخ صدوق (متوفاى 381 ه‏# ) در باب نهى‏هاى پیامبر(ص) به نقل از امام صادق # و ایشان نیز از پدرانش # مى‏گوید:

نهى عن بیعین فی بیع، پیامبر(ص) از دو معامله در یک معامله نهى فرمود.((69)) 5. شیخ طوسى از امام صادق (ع) نقل کرده که حضرت فرمود:

رسول خدا(ص) مردى از اصحاب خود را به فرمانروایى مکه منصوب کرده و فرمودند: «انی بعثتک الى اهل اللّه یعنى اهل مکة فانههم عن بیع ما لم یقبض و عن شرطین فی بیع و عن ربح ما لم‏یضمن‏»((70))،من تو را به سوى اهل خدا یعنى اهل مکه فرستادم، پس آنها را از فروش چیزى که در دست ندارند و از دو شرط در یک معامله و از سود چیزى که ضامنش نیستند، نهى کن.

مقصود از حدیث چیست؟ این حدیث به چند صورت تفسیر شده که اجمالا بیان مى‏شود:

اول: کسى جنسى را بفروشد و بگوید: قیمت نقدى جنس، فلان مقدار و قیمت نسیه آن، فلان مقدار مى‏باشد. البته مشخص است که قیمت دوم بیشتر از قیمت اول خواهد بود.

این نوع فروش دو حالت دارد:گاهى دو طرف با حالت ابهام از هم جدا مى‏شوند بدون این که به هیچ یک از دو قیمت نقد و نسیه ملتزم شده باشند و گاهى نیز از یکدیگر جدا مى‏شوند، در حالى که مشترى یکى از دو قیمت نقد و نسیه راپذیرفته است.

دوم: طرفین در حالى با هم معامله کنند که جنس یا قیمت آن، بین دو چیز مردد باشد، مثلا فروشنده بگوید: گوسفند یا لباس را به یک دینار مى‏فروشم، یا این که بگوید: کالا را به یک دینار یا یک گوسفندمى‏فروشم.

سوم: کالا را یک ساله به صد درهم بفروشد، به شرط این که بعد از معامله، آن را نقدا هشتاد درهم بخرد.

چهارم: معامله یا شرط دیگرى را در این معامله شرط کند، مثلا بگوید: این خانه را به هزار درهم به تو مى‏فروشم به شرط این که تو هم خانه ات را به فلان قیمت به من بفروشى، یا این که خانه را بفروشد و شرط‏کند تا یک ماه در آن خانه بماند.

پنجم: مقدارى گندم را به صورت بیع سلم (پیش فروش) یک ماهه به یک دینار بخرد و در زمان تحویل، فروشنده بگوید:

مقدار گندمى را که به ذمه من است، به دو برابر آن و دو ماهه از تو مى‏خرم.

ششم: دو موضوع مختلف را در یک عقد و با یک قیمت معامله کند، مثل بیع و سلف، یا اجاره و بیع، یا ازدواج و اجاره.

هفتم: در یک عقد، بین دو کالا جمع کند، مثلا بگوید: این کتاب را یک دینار و آن قلم را یک درهم مى‏فروشم، و مشترى هم قبول کند.

اینها اقسامى هستند که مى‏توان حدیث پیامبر(ص) را به آنها تفسیر کرد. از این رو مفهوم حدیث، مجمل شمرده مى‏شود و با آن نمى‏توان بر هیچ یک از این احتمالات # مگر با کمک قرینه معین # استدلال‏کرد، زیرا بعید است که همه این‏ها مورد نظر رسول اکرم(ص) بوده باشد. ما در پایان این مقاله، موردى را که به مضمون حدیث نزدیک‏تر است، مشخص خواهیم کرد.

اکنون همه احتمالات طرح شده را بر طبق قواعد عمومى به دست آمده از قرآن و سنت بررسى مى‏کنیم و دوباره به تبیین حدیث مذکور مى‏پردازیم.

داورى قاطعانه در خصوص این اقسام به بیان دو امر بستگى دارد:

1. اصل صحت هر عقد و بیع عقلایى آیات و روایات بر صحیح بودن هر عقد و بیع عقلایى که غرض عقلانى داشته و بیهوده نباشد، دلالت دارند، مگر مواردى که براى صحیح نبودنشان دلیل شرعى وجود داشته باشد. پس اگر در صحت عقد یامعامله‏اى شک کردیم، به اطلاق آیات زیر، به صحیح بودنش حکم مى‏کنیم:

1. یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود،((71)) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به عقدهایتان پایبند باشید.

2. و احل اللّه البیع و حرم الربا،((72)) خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است.

3. لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض....((73)) مضمون آیات این است که هر چیزى که بر آن، عقد یا معامله و یا تجارت با رضایت صدق کند، وفاى به آن واجب است و خداوند آن را حلال کرده و از موارد حرام به شمار نمى‏رود.

بنابراین در هر موردى که در صحت عقد یا معامله و یا در جواز استفاده از چیزى شک کنیم، حکم صحت بر آن جارى مى‏شود، مگر این که دلیلى بر بطلانش وجود داشته باشد. پس تا زمانى که در شریعت، ازعقد یا معامله‏اى منع نشده، و یا یکى از عناوین حرام بر آن صدق نکند، عقد و معامله مزبور درست بوده و خوردن آن مال حلال است، مگر این که دلیلى بر خروج آن از اطلاقات آورده شود، مثل عقد ربوى وفروش شراب و پول فحشاء ، هر چند که دو طرف به این معامله راضى باشند.

در این صورت به حرمت یا فساد عقد و معامله حکم مى‏شود.

همان طور که مقتضاى آیات، صحت هر عقد و معامله‏اى است که در صحیح بودنش شک شود، مقتضاى اطلاق روایات نیز # در مورد شک در صحت عقد و معامله # این گونه مى‏باشد، مانند:

1. الناس مسلطون على اموالهم،((74)) مردم بر اموال خود تسلط دارند.

2. لایحل مال امرى‏ء الا بطیب من نفسه،((75)) تصرف در اموال افراد فقط با رضایت آنها صحیح است.

انسان بر اموالش تسلط دارد و مى‏تواند مال خود را به صورت دلخواه بفروشد یا ببخشد و کسى نمى‏تواند او را از این عمل (فروش یا بخشش اموال) منع کند، مگر این که شریعت مقدس او را از این کار نهى‏کرده باشد.

در حدیث دوم نیز ملاک حلیت، رضایت خاطر # در هر موردى # بیان شده است. بنابراین هنگامى که مالک راضى باشد، تصرف در اموالش درست و مورد تایید شارع است، مگر این که دلیلى بر خلاف این‏کار وجود داشته باشد.

2. اصل صحت هر شرط عقلایى اصل در شروط نیز درست و نافذ بودن آنها است، مگر این که دلیلى بر درست نبودن آنها وجود داشته باشد. منظور از شرط، درخواست کارى از جانب فروشنده یا خریدار در ضمن عقد است، مثلا کسى‏بگوید: خانه‏ام را به صد دینار به تو مى‏فروشم، به شرط این که یک پیراهن براى من بدوزى.

البته شرط در صورتى درست و عمل به آن واجب است که شامل امور زیر باشد:

1. انسان قادر به انجام دادن آن باشد. پس امور غیر مقدور خارج مى‏شود.

2. جایز باشد، پیامبر(ص) فرمودند:

ان المسلمین عند شروطهم الا شرطا حرم حلالا او احل حراما،((76)) مسلمانان باید به شرطهایشان پایبند باشند، مگر شرط‏ى که حرامى را حلال و یا حلالى را حرام کند.

بنابراین، اگر کسى چیزى را بخرد و شرط کند که چیز معینى را از مشترى بخرد، یا به او بفروشد، یا قرض دهد و یا قرض بگیرد، عقد درست است.

3. عقلایى باشد، نه سفیهانه مثل این که شرط کند سنجش وزن باترازوى معینى باشد، در حالى که آن ترازو با سایر ترازوهاى صنعتى دقیق هیچ تفاوتى نداشته و یکسان باشد.

4. مخالف قرآن و سنت نباشد، مثل این که شرط کند، طلاق به اختیار زن باشد و یا این که اجنبى ارث ببرد.

5. مخالف مقتضاى عقد نباشد، مثلا کسى چیزى را بدون بها بفروشد و یا بدون اجرت اجاره دهد. در این صورت ماهیت شرط با ماهیت بیع تضاد پیدا مى‏کند، زیرا بیع ربط بین دو مال و تبادل بین آنهاست واجاره نیز ربط بین مال و اجرت یا ربط بین عمل و اجرت به شمار مى‏رود و به هر حال به دو مال یا به عمل و مال استوار است. معامله بدون بها یا اجرت، همان شیر بى یال و دم و اشکم است.

6. شرط، مجهول نباشد به نحوى که موجب غرر گردد، مثلا کسى چیزى را بفروشد و با مشترى شرط کند که براى او دیوارى بسازد که از نظر طول و عرض مبهم است. در اینجا معامله باطل مى‏شود، چون‏شرط مانند جزئى از عوضین است که نباید مجهول باشد.

اینها بعضى از امورى است که در صحیح بودن شرط و نفوذ آن در معامله و سایر عقود دخیل است. چه بسا موارد دیگرى نیز وجود داشته باشد که # در اینجا # نیاز به ذکرش نیست و ما در کتاب المختار فی‏احکام الخیار (ص 449 # 500) تمامى شروط را به تفصیل ذکر کرده‏ایم.

از موارد یاد شده مشخص گردید که ملاک صحت شرط، این است که اگر شرط به جهالت در مبیع یا ثمن منجر نشود یا با قرآن و سنت و دیگر شروط‏ى که ذکر شد مخالف نباشد، هر شرط‏ى در عقود صحیح‏خواهد بود.

از این رو لازم است که اولا اقسام ششگانه احتمالى را با قواعد کلى بسنجیم و حکم آن‏ها را بر اساس قواعد کلى به دست آوریم. ثانیا روایاتى را که در ابتداى بحث ذکر کردیم مورد بررسى قرار دهیم تا میزان‏هماهنگى آنها با قواعد کلى مشخص گردد.

وجه اول: کسى کالاى خود را به فلان قیمت نقدى و به فلان قیمت نسیه بفروشد، که # طبیعتا # قیمت دوم بیشتر از قیمت اول خواهد بود. گفتیم براى این احتمال دو صورت وجود دارد: گاهى دو طرف بعد ازایجاب و قبول با حالت ابهام از هم جدا مى‏شوند، بدون این که به هیچ یک از دو قیمت نقد و نسیه ملتزم شده باشند و گاهى نیز از همدیگر جدا مى‏شوند در حالى که مشترى یکى از دو قیمت نقد و نسیه راپذیرفته است.

صورت اول: برخى از علما مانند شیخ طوسى در مبسوط و ابن ادریس حلى در سرایر معتقد به بطلان عقد شده‏اند، به سبب این که ثمن کالا مجهول و مردد بین یک یا دو درهم است.

محقق در شرایع مى‏گوید:«اگر نقدا به یک درهم، و مدت دار به بیش از یک درهم معامله کند، معامله باطل است‏». گفتیم که جهالت از اسباب بطلان شرط به‏شمار مى‏رود.

البته مى‏توان علت بطلان معامله را وجود غرر و ابهام ناشى از تردید دانست، زیرا ابهام، از عدم تملک در هنگام عقد بر یکى از دو ثمن حکایت دارد و این با سببیت عقد منافات دارد.

این حکم به مقتضاى قاعده بود، ولى از امام على (ع) روایت شده که:

انه یکون للبائع اول الثمنین فی ابعد الاجلین،((77)) حق فروشنده، نخستین ثمن در دورترین زمان است.

عده‏اى از فقیهان شیعه نیز به این حدیث عمل کرده‏اند.

((78)) دلالت حدیث به این صورت است که اگر فروشنده به قیمت کمتر راضى شود، دیگر نمى‏تواند در زمان طولانى‏تر، قیمت بیشترى بگیرد. این کار ربا است، چون فروشنده زیادى قیمت را فقط در مقابل تاخیرثمن دریافت کرده است.

با وجود این، مضمون حدیث با قواعد کلى منافات دارد، چون اجبار فروشنده به دریافت پول کمتر در زمان طولانى‏تر، از مصادیق تجارت با رضایت به شمار نمى‏رود. عمل کردن به آن مشکل و اعتقاد به


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد دو معامله در یک معامله

گزارش کار آموزی احداث داروخانه 11 ص

اختصاصی از نیک فایل گزارش کار آموزی احداث داروخانه 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

جعفر اشد ترابی

محمد بزرافشان

رسول نجفی

 

 

سرفصل ها:

پس از فارغ التحصیل شدن باید اول در لیست نوبت داروخانه که در انجمن داروسازان قرار گرفت که امتیازات لازم را برای کسب مجوز تاسیس داروخانه در محل مورد نظر اخذ گردد.

امتیازات شامل : مناطق مرحوم,مناطق دارای رفاه میباشد که هر دو سال سابقه خدمت در مناطق دور افتاده (سرد سیر ،گرم سیر ) مساوی با پنج سال در مرکز استانها و شهرستانها میباشد.

از آنجا که آقایان دارای خدمت سربازی میباشند پس از فارغ التحصیل شدن میبایست دو سال خدمت سربازی را انجام یا طرح را در وزارت بهداشت بگذارند.

اگر موفق به گذارندان طرح در وزارت بهداشت باشند جزء امتیازات برای تاسیس داروخانه محسوب میشود.

جدول امتیازات:

1-فرد فارغ التحصیل شده اول بایستی خدمت مقدس سربازی یا طرح را در وزارت بهداشت گذارانده باشند.

2-آزمون هر چندسال است؟

هر دو سال یکبار در آزمون تخصصی داروسازان که در دانشگاه استانهای محل اقامت برگزار میشود شرکت کرده و امتیاز مورد نظر را کسب نمایند.

3-امتیاز خدمت در مناطق محروم چیست؟

خدمت در مناطق مرحوم از امتیازات بالایی برخودار میباشد نسبت به استانهای دارای امکانات.

4-گرفتن پروانه کسب چگونه است؟ پس از اتمام طر ح یا خدمت سربازی میتوان پروانه کسب را از وزارت بهداشت دریافت نمود.

5- دوران تحصیل دردانشگاه چگونه است؟ در دوران تحصیل در دانشگاه داروسازی میتوان از امتیازات 140 واحدی برای مسولیت فنی استفاده نمود که جزء امتیازات کل محسوب میشود.

6-گرفتن پروانه شرایط دیگری هم دارد؟ اخذ پروانه تاسیس داروخانه منوط به گذراندن طرح یا شرکت در آزمونهای تحصیلی و کسب امتیازات بالا 2500 است.

7- محل تاسیس چطور جایی باید باشد؟

محل تاسیس داروخانه باید یر اساس نفوس جمعیت ساکن در آن محل باشد که تعداد نفوس را وزارت بهداشت مشخص میکند.

8-برایتاسیس ممنوعیتی دارد؟

عدم داشتن سابقه کیفری در مراجع قضایی و ارگانهای دولتی.

9-محل کارچه چیزهایی لازم دارد؟

نیاز مبرم محل مورد تاسیس داروخانه به سیستم تهویه

10-چه خصوصیتهایی باید داشته باشید؟

اخذ صلاحیتهای لازم از طریق انجمن دارو سازان مرکز.

11-کدام امور باید تایید کند؟

اخذ تایید از امور دارو استان مرکز.

12-ضامن هم لازم دارد؟

تعهد لازم جهت تاسیس داروخانه به انجمن داروسازان و امور دارو و غذای استان.

پس از اخذ پروانه تاسیس داروخانه اعلام امور دارو محل سکونت مبنی بر مکانهای مورد نظر جهت استقرار دارو خاته مورد بررسی قرار می گرد.

شرایط تاسیس:


دانلود با لینک مستقیم


گزارش کار آموزی احداث داروخانه 11 ص

رودکی و صائب تبریزی 27 ص

اختصاصی از نیک فایل رودکی و صائب تبریزی 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی در یکی از روستاهای ناحیة کوهستانی رودک سمرقند زاده شد. تولد او را میانة سالهای 250 تا 260 هجری قمری (865 تا 875 میلادی) تخمین زده اند. امروز قریب به هزار و صد سال از تولد این شاعر نامور زبان فارسی می گذرد.

رودکی در دورانی می زیست که پادشاهان سامانی به شاعران و نویسندگان و دانشمندان ارج می گذاشتند. و در دورۀ امیر اسماعیل سامانی بود که بخارا مرکزیت علمی و ادبی مهمتری یافت و شاعران بسیاری مجال سخن پروری یافتند. به این جهات است که دورۀ سامانیان را دورۀ اوج شکوفایی زبان فارسی می دانند.

عوفی از دانشمندان سدۀ ششم و هفتم در لباب الالباب دربارۀ رودکی چنین می نویسد : «... چنان ذکی و تیز قلم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرآن بیاموخت و شعر گفتن گرفت و معانی دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود ...»

در شعرهای باقی مانده از رودکی سی و پنج وزن متفاوت و گوناگون دیده می شود. پیچیدگی در شعر او وجود ندارد. خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان از مضامین سروده های رودکی است.

به اعتقاد دکتر شفیعی کدکنی :« رودکی نمایندۀ کامل و تمام عیار دورۀ سامانی و بر روی هم اسلوب شاعری قرن چهارم است. خیال شاعرانه در دیوان او بیش و کم در قلمرو عناصر طبیعت سیر می کند و آنگاه که از نفس طبیعت سخن می گوید او را بیشتر با انسان و طبیعت جاندار می سنجد و از این روی... تصویرهای شعر او متحرک و جاندار و زنده است.»

در مورد آثار باقی مانده از رودکی هنوز بحث است. رشیدی سمرقندی، از شاعران نامدار قرن ششم گفته است :

شعر او را برشمردم سیزده ره صد هزار

هم فزون آید اگر چونانکه باید بشمری

به استناد یان بیت مجموعه اشعار رودکی به صد هزار یا یک میلیون و سیصد هزار می رسد. عوفی هم در لباب الالباب می گوید که : «اشعار او به صد دفتر برآمده است.» دریغا که از آثار ماندگار این شاعر برجسته شعر فارسی تا امروز بیش از پانصد و پنجاه بیت بدست نیامده است.

در مورد نابینایی رودکی بسیار گفته و نوشته اند. دانشمندان روسیه گور رودکی را یافته و از بقایای بجا مانده از رودکی به این نتیجه رسیده اند که : 1- رودکی در سنین بالای هشتاد در گذشته 2- کور مادرزاده نبوده بلکه در پایان عمر او را کور کرده اند. 3- برخی از استخوانهای بدن او را شکسته بودند. محققان حدس می زنند که شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری گرایش وی به مذهب اسماعیلی باشد.

مجموعۀ مقالاتی را که در پیش روی دارید از میان صدها مقاله و کتاب دربارۀ رودکی انتخاب کرده ایم. که سیری است در زندگی و سروده های این شاعر بزرگ زبان فارسی. در بخش آخر کتاب مجموعۀ اشعار رودکی که به تصحیح مرحوم سعید نفیسی منتشر شده بود آمده است.

سالشمار حوادث عصر رودکی

251 هـ ق / 865 م تولد زکریای رازی، مرگ مستعین خلیفۀ عباسی، خلافت معتیز

254 مرگ شاپور بن سهل گندیشاپوری پزشک، خلافت مهتدی، مرگ جاحظ، مرگ ابوحاتم سجستانی

256 خلافت معتمد خلیفه عباسی

258 مرگ یعقوب بن اسحاق کندی دانشمند، مرگ یحیی بن معاذ صوفی

259 پایان حکومت طاهریان، مرگ محمد بن موسی بن شاکر ریاضی دان

260 تولد رودکی – تولد ابونصر فارابی

261 مرگ بایزید بسطامی عارف نامدار

262 مرگ احمد بن عبدالله خجستانی از امرای طاهریان

264 مرگ حنین بن اسحاق مترجم کتابهای پزشکی، مرگ ابوحفص حداد نیشابوری صوفی

271 مرگ حدون قصار صوفی، مرگ ابوعثمان نیشابوری صوفی

کتابشناسی رودکی

نام و یاد رودکی در اغلب تذکره های قدیم و تواریخ آمده است. آنچه در این بخش می آوریم نام و نشان این قبیل کتابها، نیز نام و نشان مقاله ها و کتابهای جدیدی است که پژوهندگان معاصر نوشته اند. برای آگاهی بیشتر و پ‍ژوهش دربارۀ رودکی به این کتابها می توان مراجعه کرد. این فهرست برحسب تاریخ تألیف ترتیب یافته، و در تهیۀ آن از کتاب فرهنگ سخنوران دکتر عبدالرسول خیامپور (تبریز 1340) و فهرست مقالات فارسی ایرج افشار سود جسته ایم.

نظامی عروضی، احمد بن عمر : چهار مقاله، تصحیح محمد معین، تهران، 1364 ش. (تألیف در 551 هـ ق)، صص 44 و 49 – 54.

عوفی، محمد: لباب الالباب ، لیدن، 1903 – 1906 (تألیف در اوایل قرن هفتم)، ج 2، صص 6-9.

رازی، شمس قیس: المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح مدرس رضوی، تهران، 1335، (تألیف در اوایل قرن هفتم)، ص 83-84.

مستوفی، حمدالله: تاریخ گزیده، لیدن 1328 هـ . ق ) ص 819.

جامی، عبدالرحمن: بهارستان، تهران، 1311 (تألیف در 829 هـ ق ) ، صص 91 – 93.

سمرقندی، دولتشاه: تذکره الشعراء ، لیدن، 1900 (تألیف در 896 هـ ق) ، صص 31-33.


دانلود با لینک مستقیم


رودکی و صائب تبریزی 27 ص

دانلود مقاله و تحقیق درباره امام موسى بن جعفر

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله و تحقیق درباره امام موسى بن جعفر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشواى هفتم حضرت امام موسى بن جعفر(ع)

آن هنگام در غروبگهان که سر شاخه‏هاى سرفراز نخل به نوازش نسیم،سر بن گوش یکدیگر مى‏نهند،نشید حماسه‏ى آرام زندگانى تو را نجوا مى‏کنند...و پیام بیدادها که بر تو رفته است، با نسیم پیام آور،مى‏گزارند...

آن هنگام در بهاران که بغض مغموم و گرفته‏ى آسمان،مى‏ترکد و رگبار سرشک ابر،سرازیر مى‏شود،این اشک اندوه پیروان ستم کشیده‏ى توست که به پهناى گونه‏ى تاریخ بر تو گریسته‏اند...آه اى امام راستین و بزرگ!

پرده‏هاى ستبر سرشک،ما را از دیدن حماسه‏ى مقاومت و پایدارى و سر انجام جانسپارى تو در راه حق،باز نخواهد داشت و اگر بر تو مى‏گرییم،ایستاده مى‏گرییم تا ایستادگى تو را سپاس گفته و هم تاریخ و هستى،پیش پاى مقاوم تو،به احترام برخاسته باشیم.

پاکترین درود،از زیباترین و شجاعترین جایگاه دلمان بر تو باد...هماره تا هر گاه...روستاى ابواء (1) ، آنروز صبح (2) گویى دیگر گونه مى‏نمود،پرتو آفتاب نخل‏هاى سر بلند را تا کمر طلایى کرده و سایه‏هاى دراز روى بامهاى گلى روستا،انداخته بود...

صداى شتران و صداى گوسفندانى که پیشاپیش چوپانان،آماده‏ى رفتن به صحرا بودند،بذر نشاط صبحگاهى را در دل مى‏کاشت و گوش را از آواى زندگى مى‏انباشت...

کنار روستا و روى غدیر و برکه‏اى که زنان از زلال آرام آن،آب بر مى‏داشتند،اینک نسیم نوازشگر از گذار آرام خود موج مى‏افکند،و چند پرستو،شتابناک و پر نشاط،از روى آن به اینسوى و آنسوى مى‏پریدند و هر از چند گاه،سینه‏ى سرخ خویش را که گویى از هرم گرماى سجیل عام الفیل (3) ،هنوز داغ بود،به آب مى‏زدند...کمى آنسوتر،تک نخلى،چتر سبز و بلند خود را بر گورى افشانده بود و زنى در آن صبحگاه،بر آن خم شده و با حرمت و حشمت‏بوسه بر خاک آن مى‏زد و آرام آرام مى‏گریست...و زیر لب چیزهایى مى‏گفت.از کلام او،آنچه نسیم با خود مى‏آورد،گویى این کلمات و جملات شنیده مى‏شد:

-درود بر تو،آمنه!اى مادر گرامى پیامبر...خدا تو را-که چنان دور از زادگاه خویش،فرو مردى-،با رحمت‏خود همراه کناد...اینک،من،حمیده،عروس توام،کودکى از سلاله‏ى فرزند تو را در شکم دارم و با دردى که از شامگاه دوشینه مى‏کشم،گمان مى‏برم که هم امروز،این کودک خجسته را،در این روستا،و در کنار گور تو به دنیا آورم...

آه،اى بانوى بزرگ خفته در خاک،شوهرم به من فرموده است که این فرزند من،هفتمین، جانشین فرزندت پیامبر،خواهد بود...

بانوى من!از خداوند بخواهید که فرزندم را سالم به دنیا آورم...آفتاب صبح،از سر شاخه‏هاى تنها نخل روییده بر آن گور،پائین آمده و بر خاک افتاده بود...

حمیده،سنگین و محتشم برخاست،دنباله‏ى تن پوش خود را که از خاک گور،غبار آلود شده بود،تکانید،یک دستش را روى شکم گذارد و به گونه‏یى که زنان باردار راه مى‏پیمایند،سنگین و با احتیاط و آرام به روستا شتافت...

ساعتى بعد،هنگامى که آفتاب،بر بلند آسمان ایستاده بود و کبوتران روستا،در چشمه‏ى نور آن،در آسمان شفاف ابواء،بال و پر مى‏شستند،صداى هلهله‏اى شادمانه از روستا به فضا برخاست...و خیال من از کنار برکه،مى‏دید که برخى زنان،از کوچه‏هاى روستا،شتابناک و شادمانه،به اینسوى و آنسوى مى‏دویدند...

آه،آنک،دو زن،با همان شتاب به کنار برکه مى‏آیند با ظرفهاى سفالین بزرگ،تا آب بردارند...

خیال من گوش مى‏خواباند تا از خبر تازه،آگاه شود:-...خواهر،مى‏گویند،امام صادق (ع) پس از آگاهى از ولادت کودکشان فرموده‏اند:

«پیشواى بعد از من،و بهترین آفریده‏ى خداوند ولادت یافت... (4) »

-آیا نفهمیدى که نامش را چه گذارده‏اند؟

-فکر مى‏کنم،حتى پیش از ولادت،او را«موسى‏»نام نهاده بوده‏اند.

چشم خیال من،بى اختیار،فرا سوى برکه،در صحرا به چوپانى افتاد که بى خبر از آنچه در این روستا.رخ داده است گوسفندان را با عصاى چوپانى خویش،به پیش مى‏راند...

و یک لحظه،خیالم گمان برد که چوپانک،موسى است و آنجا صحراى سینا و از خیال گذشت: این موساى تازه مولود،مگر در مقابله با کدام فرعون زمان،به دنیا آمده است...؟!

امام و حکومت عباسیان

امام موسى بن جعفر الکاظم (ع) 4 ساله بودند که بساط حکومت جابرانه‏ى امویان بر چیده شد.

سیاست عرب زدگى امویان،چپاول و زور و ستم،روش‏هاى ضد ایرانى حکومتشان،مردم و بویژه ایرانیان را که خواستار تجدید حکومت داد خواهانه‏ى اسلام راستین،بویژه در ایام خلافت کوتاه حضرت على (ع) بودند،بر ضد امویان بر انگیخت و در این میانه کارگزاران سیاسى وقت،ازین گرایش مردم،خاصه ایرانیان به آل على (ع) و حکومت على وار،سوء استفاده کردند و به اسم رساندن حق به حقدار،امویان را به کمک ابو مسلم خراسانى بر انداختند اما به جاى امام ششم جعفر بن محمد الصادق (ع) ابو العباس سفاح عباسى را بر مسند خلافت و در واقع بر اریکه‏ى سلطنت نشانیدند. (5) و بدینگونه،یک سلسله‏ى تازه‏ى پادشاهى اما در لباس خلافت و جانشینى پیامبر در 132 هجرى قمرى روى کار آمد که نه تنها در ستم و دورویى و بى دینى،هیچ از امویان کم نداشتند بلکه در بسیارى از این جهات،از آنان نیز پیش افتادند.

با این تفاوت که اگر امویان دیر نپاییدند،اینان تا 656 هجرى قمرى یعنى 524 سال در بغداد، بر همین روال،بر مردم،خلافت که نه،سلطنت کردند.

بارى،پیشواى هفتم،در دوره‏ى عمر خویش،خلافت ابو العباس سفاح،منصور دوانیقى،هادى، مهدى و هارون را با همه‏ى ستمها و خفقان و فشار آنها،دریافتند.

براى آینه‏ى جان امام،تنها غبار نفس اهریمنى این پلیدان جابر،کافى بود تا زنگار غم گیرد و به تیرگى اندوه نشیند تا چه رسد به اینکه،هر یک از اینان-از منصور تا هارون-ستمهاى بسیار بر پیکر و روح آن عزیز،وارد آوردند و هر چه نکردند،نتوانستند،نه آنکه نخواستند.

ابو العباس سفاح در 136 در گذشت و برادرش منصور دوانیقى بجاى او نشست،او شهر بغداد را بنا کرد و ابو مسلم را کشت و چون خلافتش پا گرفت از کشتن و حبس و زجر فرزندان على و مصادره‏ى اموال آنان لحظه‏اى نیاسود و اغلب بزرگان این خاندان و در راس همه‏ى آنها حضرت امام صادق را از بین برد...

مردى،خونریز و سفاک و مکار و به شدت حسود و بخیل‏و حریص و بیوفا بود،بیوفایى او در مورد ابو مسلم که با یکعمر جان کندن او را به خلافت رسانده بود،در تاریخ ضرب المثل است.

هنگامى که پدر بزرگوار امام کاظم را شهید کرد،آنحضرت 20 ساله بود و تا سى سالگى،امام با حکومت‏خفقان و رعب و بیم منصور،در ستیز بود و مخفیانه،شیعیان خویش را سامان مى‏داد و به امور آنان رسیدگى مى‏فرمود.

منصور در 158 هلاک شد و حکومت‏به پسرش مهدى رسید.سیاست مهدى عباسى،سیاستى مردم فریب و خدعه آمیز بود.

زندانیان سیاسى پدرش را که بیشتر شیعیان امام کاظم بودند،بجز عده‏ى کمى،آزاد کرد و اموال مصادره شده‏ى آنان را،باز پس گردانید.اما همچنان مراقب رفتار آنان مى‏بود و در دل بدیشان سخت دشمنى مى‏ورزید.حتى به شاعرانى که آل على را هجو مى‏کردند،صله‏هاى گزاف مى‏داد،از جمله یکبار به‏«بشار بن برد»،هفتاد هزار درهم و به‏«مروان بن ابى حفص‏»صد هزار درهم داد.

در خرج بیت المال مسلمین و عیش و نوش و شرابخوارگى و زنبارگى،دستى سخت گشاده داشت،در ازدواج پسرش هارون،50 میلیون درهم خرج کرد (6) شهرت امام در زمان مهدى،بالا گرفت و چون ماه تمام،در آسمان فضیلت و تقوا و دانش و رهبرى مى‏درخشید،مردم‏گروها گروه پنهانى بدو روى مى‏آوردند و از آن سر چشمه‏ى فیض ازلى،عطش معنوى خویش را فرو مى‏نشانیدند.

کارگزاران جاسوسى مهدى،این همه را بدو گزارش کردند،بر خلافت‏خویش بیمناک شد، دستور داد تا امام را از مدینه به بغداد آورند و محبوس سازند.

«ابو خالد زباله‏اى‏»نقل مى‏کند:«...در پى این فرمان،مامورینى که به مدینه بدنبال آنحضرت رفته بودند،هنگام بازگشت،در زباله،با آن حضرت به منزل من فرود آمدند.

امام در فرصتى کوتاه،دور از چشم مامورین،به من دستور دادند چیزهایى براى ایشان خریدارى کنم.من سخت غمگین بودم،و بدیشان عرض کردم:از اینکه سوى این سفاک مى‏روید،بر جان شما بیم دارم.فرمودند:مرا از او باکى نیست تو در فلان روز،فلان محل منتظر من باش.

آن گرامى به بغداد رفتند،و من با اضطراب بسیار،روز شمارى مى‏کردم تا روز معهود در رسید،به همان مکان که فرموده بودند شتافتم،و دلم چون سیر و سرکه مى‏جوشید،به کمترین صدایى،از جا مى‏جستم و اسپندوار بر آتش انتظار،مى‏سوختم.کم کم افق خونرنگ مى‏شد و خورشید به زندان شب مى‏افتاد،که ناگهان دیدم از دور شبحى هویدا شد،دلم مى‏خواست پرواز کنم و به سویشان بشتابم،اما بیم داشتم که ایشان نباشند و راز من بر ملا شود.

در جاى ماندم،امام نزدیک شدند،بر قاطرى سوار بودند،تا چشم روشن بین و عزیزشان به من افتاد،فرمودند:ابا خالد،شک مکن،...و ادامه دادند:

بعدها مرا دو باره به بغداد خواهند برد،و آن بار دیگر باز نخواهم گشت.و دریغا که همانگونه شد که آن بزرگ فرموده بود...» (7)

بارى در همین سفر،مهدى چون امام را به بغداد آورد و زندانى کرد،حضرت على بن ابیطالب (ع) را در خواب دید که خطاب به او این آیه را مى‏خوانند: فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم (8) آیا از شما انتظار مى‏رود که اگر حاکم گردید،در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟

ربیع مى‏گوید:

نیمه شب مهدى به دنبال من فرستاد و مرا احضار کرد.سخت‏بیمناک شدم و نزدش شتافتم و دیدم آیه فهل عسیتم...را مى‏خواند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله و تحقیق درباره امام موسى بن جعفر

دانلود تحقیق و بررسی در مورد دو معامله در یک معامله

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق و بررسی در مورد دو معامله در یک معامله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

دو معامله در یک معامله جعفر سبحانى عنوان «دو معامله در یک معامله‏» در کتاب‏هاى فقهى و حدیثى مطرح شده است. در تفسیر این عنوان # در روایات شیعه و سنى # میان فقیهان اختلاف نظر پیش آمده است. ابتدا روایاتى را که شیعه و سنى‏نقل کرده‏اند مطرح مى‏کنیم و سپس وارد اصل موضوع مى‏شویم.

روایاتى که شیعه و سنى در این باره نقل کرده‏اند:

1. ترمذى در کتاب سنن # در باب نهى از دو معامله در یک معامله # از ابو هریره روایت کرده که رسول خدا(ص) از دو معامله در یک معامله، نهى فرموده است. او در شرح این حدیث مى‏گوید: بعضى ازعلما دو معامله در یک معامله را این گونه تفسیر کرده‏اند، مثلا کسى بگوید: این لباس را ده دینار به صورت نقد و بیست دینار به صورت نسیه مى‏فروشم... .((66)) 2. روایت شده که رسول خدا(ص) از معامله همراه با شرط نهى فرمود.((67)) 3. شیخ طوسى (متوفاى 460 ه‏# ) # از علماى شیعه # در کتاب تهذیب به نقل از امام صادق (ع) آورده است:

پیامبر(ص) از معامله همراه سلف و از دو معامله در یک معامله و از فروش چیزى که نزد شخص نیست، نهى کردند.((68)) 4. شیخ صدوق (متوفاى 381 ه‏# ) در باب نهى‏هاى پیامبر(ص) به نقل از امام صادق # و ایشان نیز از پدرانش # مى‏گوید:

نهى عن بیعین فی بیع، پیامبر(ص) از دو معامله در یک معامله نهى فرمود.((69)) 5. شیخ طوسى از امام صادق (ع) نقل کرده که حضرت فرمود:

رسول خدا(ص) مردى از اصحاب خود را به فرمانروایى مکه منصوب کرده و فرمودند: «انی بعثتک الى اهل اللّه یعنى اهل مکة فانههم عن بیع ما لم یقبض و عن شرطین فی بیع و عن ربح ما لم‏یضمن‏»((70))،من تو را به سوى اهل خدا یعنى اهل مکه فرستادم، پس آنها را از فروش چیزى که در دست ندارند و از دو شرط در یک معامله و از سود چیزى که ضامنش نیستند، نهى کن.

مقصود از حدیث چیست؟ این حدیث به چند صورت تفسیر شده که اجمالا بیان مى‏شود:

اول: کسى جنسى را بفروشد و بگوید: قیمت نقدى جنس، فلان مقدار و قیمت نسیه آن، فلان مقدار مى‏باشد. البته مشخص است که قیمت دوم بیشتر از قیمت اول خواهد بود.

این نوع فروش دو حالت دارد:گاهى دو طرف با حالت ابهام از هم جدا مى‏شوند بدون این که به هیچ یک از دو قیمت نقد و نسیه ملتزم شده باشند و گاهى نیز از یکدیگر جدا مى‏شوند، در حالى که مشترى یکى از دو قیمت نقد و نسیه راپذیرفته است.

دوم: طرفین در حالى با هم معامله کنند که جنس یا قیمت آن، بین دو چیز مردد باشد، مثلا فروشنده بگوید: گوسفند یا لباس را به یک دینار مى‏فروشم، یا این که بگوید: کالا را به یک دینار یا یک گوسفندمى‏فروشم.

سوم: کالا را یک ساله به صد درهم بفروشد، به شرط این که بعد از معامله، آن را نقدا هشتاد درهم بخرد.

چهارم: معامله یا شرط دیگرى را در این معامله شرط کند، مثلا بگوید: این خانه را به هزار درهم به تو مى‏فروشم به شرط این که تو هم خانه ات را به فلان قیمت به من بفروشى، یا این که خانه را بفروشد و شرط‏کند تا یک ماه در آن خانه بماند.

پنجم: مقدارى گندم را به صورت بیع سلم (پیش فروش) یک ماهه به یک دینار بخرد و در زمان تحویل، فروشنده بگوید:

مقدار گندمى را که به ذمه من است، به دو برابر آن و دو ماهه از تو مى‏خرم.

ششم: دو موضوع مختلف را در یک عقد و با یک قیمت معامله کند، مثل بیع و سلف، یا اجاره و بیع، یا ازدواج و اجاره.

هفتم: در یک عقد، بین دو کالا جمع کند، مثلا بگوید: این کتاب را یک دینار و آن قلم را یک درهم مى‏فروشم، و مشترى هم قبول کند.

اینها اقسامى هستند که مى‏توان حدیث پیامبر(ص) را به آنها تفسیر کرد. از این رو مفهوم حدیث، مجمل شمرده مى‏شود و با آن نمى‏توان بر هیچ یک از این احتمالات # مگر با کمک قرینه معین # استدلال‏کرد، زیرا بعید است که همه این‏ها مورد نظر رسول اکرم(ص) بوده باشد. ما در پایان این مقاله، موردى را که به مضمون حدیث نزدیک‏تر است، مشخص خواهیم کرد.

اکنون همه احتمالات طرح شده را بر طبق قواعد عمومى به دست آمده از قرآن و سنت بررسى مى‏کنیم و دوباره به تبیین حدیث مذکور مى‏پردازیم.

داورى قاطعانه در خصوص این اقسام به بیان دو امر بستگى دارد:

1. اصل صحت هر عقد و بیع عقلایى آیات و روایات بر صحیح بودن هر عقد و بیع عقلایى که غرض عقلانى داشته و بیهوده نباشد، دلالت دارند، مگر مواردى که براى صحیح نبودنشان دلیل شرعى وجود داشته باشد. پس اگر در صحت عقد یامعامله‏اى شک کردیم، به اطلاق آیات زیر، به صحیح بودنش حکم مى‏کنیم:

1. یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود،((71)) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به عقدهایتان پایبند باشید.

2. و احل اللّه البیع و حرم الربا،((72)) خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است.

3. لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض....((73)) مضمون آیات این است که هر چیزى که بر آن، عقد یا معامله و یا تجارت با رضایت صدق کند، وفاى به آن واجب است و خداوند آن را حلال کرده و از موارد حرام به شمار نمى‏رود.

بنابراین در هر موردى که در صحت عقد یا معامله و یا در جواز استفاده از چیزى شک کنیم، حکم صحت بر آن جارى مى‏شود، مگر این که دلیلى بر بطلانش وجود داشته باشد. پس تا زمانى که در شریعت، ازعقد یا معامله‏اى منع نشده، و یا یکى از عناوین حرام بر آن صدق نکند، عقد و معامله مزبور درست بوده و خوردن آن مال حلال است، مگر این که دلیلى بر خروج آن از اطلاقات آورده شود، مثل عقد ربوى وفروش شراب و پول فحشاء ، هر چند که دو طرف به این معامله راضى باشند.

در این صورت به حرمت یا فساد عقد و معامله حکم مى‏شود.

همان طور که مقتضاى آیات، صحت هر عقد و معامله‏اى است که در صحیح بودنش شک شود، مقتضاى اطلاق روایات نیز # در مورد شک در صحت عقد و معامله # این گونه مى‏باشد، مانند:

1. الناس مسلطون على اموالهم،((74)) مردم بر اموال خود تسلط دارند.

2. لایحل مال امرى‏ء الا بطیب من نفسه،((75)) تصرف در اموال افراد فقط با رضایت آنها صحیح است.

انسان بر اموالش تسلط دارد و مى‏تواند مال خود را به صورت دلخواه بفروشد یا ببخشد و کسى نمى‏تواند او را از این عمل (فروش یا بخشش اموال) منع کند، مگر این که شریعت مقدس او را از این کار نهى‏کرده باشد.

در حدیث دوم نیز ملاک حلیت، رضایت خاطر # در هر موردى # بیان شده است. بنابراین هنگامى که مالک راضى باشد، تصرف در اموالش درست و مورد تایید شارع است، مگر این که دلیلى بر خلاف این‏کار وجود داشته باشد.

2. اصل صحت هر شرط عقلایى اصل در شروط نیز درست و نافذ بودن آنها است، مگر این که دلیلى بر درست نبودن آنها وجود داشته باشد. منظور از شرط، درخواست کارى از جانب فروشنده یا خریدار در ضمن عقد است، مثلا کسى‏بگوید: خانه‏ام را به صد دینار به تو مى‏فروشم، به شرط این که یک پیراهن براى من بدوزى.

البته شرط در صورتى درست و عمل به آن واجب است که شامل امور زیر باشد:

1. انسان قادر به انجام دادن آن باشد. پس امور غیر مقدور خارج مى‏شود.

2. جایز باشد، پیامبر(ص) فرمودند:

ان المسلمین عند شروطهم الا شرطا حرم حلالا او احل حراما،((76)) مسلمانان باید به شرطهایشان پایبند باشند، مگر شرط‏ى که حرامى را حلال و یا حلالى را حرام کند.

بنابراین، اگر کسى چیزى را بخرد و شرط کند که چیز معینى را از مشترى بخرد، یا به او بفروشد، یا قرض دهد و یا قرض بگیرد، عقد درست است.

3. عقلایى باشد، نه سفیهانه مثل این که شرط کند سنجش وزن باترازوى معینى باشد، در حالى که آن ترازو با سایر ترازوهاى صنعتى دقیق هیچ تفاوتى نداشته و یکسان باشد.

4. مخالف قرآن و سنت نباشد، مثل این که شرط کند، طلاق به اختیار زن باشد و یا این که اجنبى ارث ببرد.

5. مخالف مقتضاى عقد نباشد، مثلا کسى چیزى را بدون بها بفروشد و یا بدون اجرت اجاره دهد. در این صورت ماهیت شرط با ماهیت بیع تضاد پیدا مى‏کند، زیرا بیع ربط بین دو مال و تبادل بین آنهاست واجاره نیز ربط بین مال و اجرت یا ربط بین عمل و اجرت به شمار مى‏رود و به هر حال به دو مال یا به عمل و مال استوار است. معامله بدون بها یا اجرت، همان شیر بى یال و دم و اشکم است.

6. شرط، مجهول نباشد به نحوى که موجب غرر گردد، مثلا کسى چیزى را بفروشد و با مشترى شرط کند که براى او دیوارى بسازد که از نظر طول و عرض مبهم است. در اینجا معامله باطل مى‏شود، چون‏شرط مانند جزئى از عوضین است که نباید مجهول باشد.

اینها بعضى از امورى است که در صحیح بودن شرط و نفوذ آن در معامله و سایر عقود دخیل است. چه بسا موارد دیگرى نیز وجود داشته باشد که # در اینجا # نیاز به ذکرش نیست و ما در کتاب المختار فی‏احکام الخیار (ص 449 # 500) تمامى شروط را به تفصیل ذکر کرده‏ایم.

از موارد یاد شده مشخص گردید که ملاک صحت شرط، این است که اگر شرط به جهالت در مبیع یا ثمن منجر نشود یا با قرآن و سنت و دیگر شروط‏ى که ذکر شد مخالف نباشد، هر شرط‏ى در عقود صحیح‏خواهد بود.

از این رو لازم است که اولا اقسام ششگانه احتمالى را با قواعد کلى بسنجیم و حکم آن‏ها را بر اساس قواعد کلى به دست آوریم. ثانیا روایاتى را که در ابتداى بحث ذکر کردیم مورد بررسى قرار دهیم تا میزان‏هماهنگى آنها با قواعد کلى مشخص گردد.

وجه اول: کسى کالاى خود را به فلان قیمت نقدى و به فلان قیمت نسیه بفروشد، که # طبیعتا # قیمت دوم بیشتر از قیمت اول خواهد بود. گفتیم براى این احتمال دو صورت وجود دارد: گاهى دو طرف بعد ازایجاب و قبول با حالت ابهام از هم جدا مى‏شوند، بدون این که به هیچ یک از دو قیمت نقد و نسیه ملتزم شده باشند و گاهى نیز از همدیگر جدا مى‏شوند در حالى که مشترى یکى از دو قیمت نقد و نسیه راپذیرفته است.

صورت اول: برخى از علما مانند شیخ طوسى در مبسوط و ابن ادریس حلى در سرایر معتقد به بطلان عقد شده‏اند، به سبب این که ثمن کالا مجهول و مردد بین یک یا دو درهم است.

محقق در شرایع مى‏گوید:«اگر نقدا به یک درهم، و مدت دار به بیش از یک درهم معامله کند، معامله باطل است‏». گفتیم که جهالت از اسباب بطلان شرط به‏شمار مى‏رود.

البته مى‏توان علت بطلان معامله را وجود غرر و ابهام ناشى از تردید دانست، زیرا ابهام، از عدم تملک در هنگام عقد بر یکى از دو ثمن حکایت دارد و این با سببیت عقد منافات دارد.

این حکم به مقتضاى قاعده بود، ولى از امام على (ع) روایت شده که:

انه یکون للبائع اول الثمنین فی ابعد الاجلین،((77)) حق فروشنده، نخستین ثمن در دورترین زمان است.

عده‏اى از فقیهان شیعه نیز به این حدیث عمل کرده‏اند.

((78)) دلالت حدیث به این صورت است که اگر فروشنده به قیمت کمتر راضى شود، دیگر نمى‏تواند در زمان طولانى‏تر، قیمت بیشترى بگیرد. این کار ربا است، چون فروشنده زیادى قیمت را فقط در مقابل تاخیرثمن دریافت کرده است.

با وجود این، مضمون حدیث با قواعد کلى منافات دارد، چون اجبار فروشنده به دریافت پول کمتر در زمان طولانى‏تر، از مصادیق تجارت با رضایت به شمار نمى‏رود. عمل کردن به آن مشکل و اعتقاد به


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و بررسی در مورد دو معامله در یک معامله