نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شناخت مختصرى از زندگى پیامبر اسلام(ص)

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد شناخت مختصرى از زندگى پیامبر اسلام(ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شناخت مختصرى از زندگى پیامبر اسلام(ص)


تحقیق در مورد شناخت مختصرى از زندگى پیامبر اسلام(ص)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه38

 

فهرست مطالب

 

پیغمبر اکرم در عصر جاهلیت

ولادت و دوران کودکى

ولادت پیغمبر اکرم به اتفاق شیعه و سنى در ماه ربیع الاول است , گو اینکه اهل تسنن بیشتر روز دوازدهم را گفته اند و شیعه بیشتر روز هفدهم را , به استثناى شیخ کلینى صاحب کتاب کافى که ایشان هم روز دوازدهم را روز ولادت مى دانند . رسول خدا در چه فصلى از سال متولد شده است ؟ در فصل بهار . در السیرة الحلبیة مى نویسد : ولد فى فصل الربیع در فصل ربیع به دنیا آمد . بعضى از دانشمندان امروز حساب کرده اند تا ببینند روز ولادت رسول اکرم با چه روزى از ایام ماههاى شمسى منطبق مى شود , به این نتیجه رسیده اند که دوازدهم ربیع آن سال مطابق مى شود با بیستم آوریل , و بیستم آوریل مطابق است با سى و یکم فروردین . و قهرا هفدهم ربیع مطابق مى شود با پنجم اردیبهشت . پس قدر مسلم این است که رسول اکرم در فصل بهار به دنیا آمده است حال یا سى و یکم فروردین یا پنجم اردیبهشت . در چه روزى از ایام هفته به دنیا آمده است ؟ شیعه معتقد است که در روز جمعه به دنیا آمده اند , اهل تسنن بیشتر گفته اند در روز دوشنبه . در چه ساعتى از شبانه روز به دنیا آمده اند ؟ شاید اتفاق نظر باشد که بعد از طلوع فجر به دنیا آمده اند , در بین الطلوعین .

مسافرتها

رسول اکرم , به خارج عربستان فقط دو مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است. یکسفر در دوازده سالگى همراه عمویش ابوطالب , و سفر دیگر در بیست و پنج سالگى به عنوان عامل تجارت براى زنى بیوه به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد . البته به بعد از رسالت , در داخل عربستان مسافرتهایى کرده اند . مثلا به طائفرفته اند , به خیبر که شصتفرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند , به تبوک که تقریبا مرز سوریه استو صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند , ولى در ایام رسالت از جزیرة العرب هیچ خارج نشده اند .

شغلها

پیغمبر اکرم چه شغلهایى داشته است ؟ جز شبانى و بازرگانى , شغل و کار دیگرى را ما از ایشان سراغ نداریم . بسیارى از پیغمبران در دوران قبل از رسالتشان شبانى مى کرده اند ( حالا این چه از الهى اى دارد , ما درست نمى دانیم ) همچنانکه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شناخت مختصرى از زندگى پیامبر اسلام(ص)

مقاله زندگى امام به روایت امام

اختصاصی از نیک فایل مقاله زندگى امام به روایت امام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله زندگى امام به روایت امام


مقاله زندگى امام به روایت امام

گشت و گذارى در خمین، زادگاه رهبر آزادگان جهان 90 سال به عقب باز مى‏گردیم، سلسله متزلزل پادشاهى قاجار توان اداره صحیح مملکت را ندارد، قدرت مرکزى تضعیف و به موازات آن قدرتهاى محلى سر برآورده‏اند. در هر گوشه مملکت‏شاهزاده‏اى با به کار گرفتن خدم و حشم. بساطى به راه انداخته و یاغیان و اشرار از فرصت استفاده کرده، مردم را غارت مى‏کنند. بار مالیاتهاى فزاینده بر دوش مردم سنگینى مى‏کند. شلاقها تنها بر گرده محرومین و پابرهنگان فرود مى‏آید. قدرت حکومت مرکزى - حکومت ایالتها و ولایتها، خان‏هاى کوچک و بزرگ محلى و بالاخره طراران و دزدان و اشرار، بسان حلقه‏اى ملت را در محاصره گرفته و هر لحظه حلقه تنگتر مى‏شود. ملت گرسنه است، ملت‏بى‏دفاع است و مردم ستم دیده‏اند. . .

در چنین شرایطى، خمین کوچک در میان جلگه‏اى بزرگ نیز به کام آشوب فرو رفته است. کمر مردم از ستم خان‏ها و شاهزادگان خمیده است "هر کس در خود قدرتى سراغ دارد از اعمال آن دریغ نمى‏کند و خلاصه همه درها به روى مردم بسته است.

در این زمان در شهر کوچک خمین تنها یک در بر روى مردم باز است. تنها یکجا ملجا محرومان است و دلها فقط در یک خانه آرام مى‏گیرد و آنجا جایى جز بیت و منزل حاج آقا مصطفى خمینى نیست. خانه‏اى قلعه مانند که در پس دروازه محله سادات در شرق خمین واقع شده است، خانه‏اى نه چندان بزرگ که دو برج بلند در شمال و مشرق آن چشمها را به سوى خود مى‏خواند.

برجهایى که بر فراز آن بارویى به ارتفاع تقریبى دو متر جهت‏سنگربندى ومذقلهایى (سوراخهاى مورب) براى تیراندازى تعبیه شده است. این برجها به واسطه ارتفاع بلندى که دارند بر شهر مشرف بوده و از آنجا هر گونه حرکتى کنترل مى‏گردد.

رودخانه‏اى که از پشت‏بیت مى‏گذرد، جنوب قلعه را امنیت‏بخشیده است. شبها دروازه شرقى شهر بسته مى‏شود و نگهبانانى چند بر فراز باروى شهر تا صبح بیدارند. و به گاه اضطرار و وجود خطر تهاجم اشرار، بر تعداد نگهبانان اضافه مى‏شود و تا صبح فریاد "بیدار باش - بیدار باش" به گوش مى‏رسد.

بیت مصطفوى از طریق کوچه‏اى پیچ در پیچ و باریک به بازار و مسجد جامع متصل مى‏گردد، کوچه‏اى که از ابتدا تا انتها در زیر دید و کنترل با روى برج قرار دارد.

هجوم اشرار و دزدان غارتگر (که سر در آخور شاهزادگان و خان‏ها داشتند) و صداى ناهنجار سم ستوران که با سرعت‏به پیش مى‏تازند، هول و هراسى عظیم در دل مردم مى‏افکند و غبار مرگ بر جبین‏شان مى‏نشاند. در چنین مواقعى، خان‏هاى شهر اگر با دزدان همراهى نکنند، امیدى به خیرشان نیست و لذا هیچ مامن و پناهى جز بیت آقا مصطفى خمینى یافت نمى‏شود.

آقا مصطفى، سیدى جلیل القدر و مجتهدى محبوب و عاملى که براى دفاع از محرومان سلاح بر دوش گرفته و براى حفظ حیثیت و آبرو و مال و جان مردم، جان در طبق اخلاص نهاده است و مردم، آنانى که به هیچ جا راهى ندارند و قدرت دفاع از خود و خانواده را در خود نمى‏بینند همه به منزل آقا مصطفى روى مى‏آورند، پس از ورود این بى‏پناهان و پا برهنگان درها بسته مى‏شود، مردان بر روى برجها رفته و در شت‏باروها سنگر گرفته و به سوى دشمن شلیک مى‏کنند. این روحیه سلحشورى و مبارزه و دفاع است که کارساز بوده و تهاجمات اشرار را با شکست مواجه مى‏کند.

در این دوران و در این منزل است که کودکى چشم به جهان مى‏گشاید (تاریخ 20 جمادى‏الثانى 1320 هجرى قمرى) و از طرف پدر نام روح‏الله بر خود مى‏گیرد. هیچ کس از آینده خبر ندارد. مردم تنها اطراف خویش را مى‏بینند که جز سیاهى چیزى به چشم نمى‏آید. ظلم و ستم اشرار و خان‏ها به اعلا درجه خود رسیده است، مصطفى چاره‏اى مى‏اندیشد، "شکایت‏خان‏ها به حکومت منطقه بردن". لذا راه اراک را در پیش مى‏گیرد و با اسب بدان سو مى‏تازد، اما قبل از رسیدن به مقصد (در روز جمعه 12 ذیقعده 1320 قمرى) آماج تیرکین ظلمه قرار مى‏گیرد. و خون سرخش زینت‏بخش صحرا مى‏گردد. او در واقع انتقام حمایت از سیلى خوردگان را پس مى‏دهد، انتقام پناه‏دادن به محرومان و پا برهنگان، و در این زمان روح‏الله چهار ماه و بیست و دو روز بیشتر ندارد.

مبارزه با اشرار ادامه مى‏یابد و روح‏الله (که اطرافیان او را آقا روح الله صدا مى‏زنند" در همان خانه بزرگ مى‏شود. با گذشت زمان با رنجها و محن مردم آشنا مى‏شود و در مى‏یابد که پدرش براى چه قربانى شد بنابراین در همان دوران صباوت همراه با برادر بزرگتر در مبارزه با اشرار شرکت مى‏جوید و از فراز با روى قلعه به سوى متجاوزین شلیک مى‏کند.

و اما امروز از آن دو برج که منشا خیر براى اهالى خمین بود تنها یکى بیش نمانده است. صحن خانه‏اى که بنیانگذار جمهورى اسلامى در آن پا به عرصه وجود نهاد، خاموش و ساکت در زیر بارش باران و تابش آفتاب با دیوارهاى کهنه درد دل مى‏کند. این صحن کهن خاطراتى خوش و ناگوار در دل خود جاى داده است. حوض کوچک منزل نور خورشید را تکرار مى‏کند، درهاى چوبى و کوچک بیت‏بسته است. پله‏هاى برج با شیب بسیار تند پیچ و تاب خورده و به زحمت‏خود را به بارو مى‏رساند ولى در آنجا دیگر اثرى از مبارزان نمى‏یابد. آجرهاى کف حیاط هنوز مانده‏اند ولى عبور از تاریخى یکصد ساله، از آنها رنگ و رویى باقى نگذارده است. امروز کف کوچه سفالت‏شده، خانه‏هاى خشت و گلى اطراف به مرور جاى خود را به خانه‏هایى نوساز با نمایى آجرى یا سنگى داده‏اند. تنها زادگاه امام است که همچنان با خشت و گل خویش در این میان جلب توجه مى‏کند، و همه را به خود مى‏خواند، باروها ندا مى‏زنند: "خمینى، سازش ناپذیرى را در اینجا تجربه کرد، ظلم ستیزى را از پشت مذقلهاى ما آغاز کرد. محروم نوازى را در این خانه و از پدر به ارث برد. آغاز نقطه جهاد را در این مکان گذارد، نخستین آثار تلفیق دین و سیاست را در این منزل رویت کرد. "

آرى این منزل اگر چه کمتر از 20 سال از امام میزبانى نکرد. لیکن خاطراتى بیش از قرنها در دل خود جاى داده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 151صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله زندگى امام به روایت امام

تحقیق در مورد آئین بودا و زندگى نامه او

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد آئین بودا و زندگى نامه او دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد آئین بودا و زندگى نامه او


تحقیق در مورد آئین بودا و زندگى نامه او

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

فهرست مطالب

 

 

بیوگرافى و شرح حال                                       

افسانه هاى بودا؛                                                    

چهار حقیقت عالى ؛                                                              

 

بودا؟ نام اصلى او سیدرتا است ، مردى از خاندان کاشاتریا از شاهزادگان و اشراف هند که در منطقه بنارس به دنیا آمد. پدرش چون اثار حمل در همسر خود مشاهده کرد، برهمنان ایالت بنارس را فراخواند و از آینده کودک از آنان سئوال کرد. برهمنان مى گویند که این بوداى بیدار کننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد. پدر از چنین پیشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا که فرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاکم بر سرنوشت رعایا باشد، نه اینکه راهب و تارک دنیا گردد. وقتى کودک متولد شد، براى او شرایط زندگى ویژه اى تدارک دید تا با پیشگوئى راهبان بستیزد و سرنوشت بودا را عوض ‍ کند. براى وصول به این مطلوب کلیه روابط او را محدود ساخت تا هیچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تارکان دنیا نداشته باشد. این وضع تا 16 سالگى سیدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى یکنواخت در کاخ خسته شد، لذا روزى از پیرمرد قصه گویش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولین برخورد سیدرتا در این گردش با پیرمردى قد خمیده با موهاى سفید و حالى پریشان است . و این چهره تازه و جدیدى است که سیدرتا در وراى دیوارهاى قصر مى دید. این کیست ؟ قصه گویش مى گوید: این مرد مانند من و تو جوانى داشته و اکنون چنین پیر و فرتوت شده است                                                .
سیدرتاتوضیح بیشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: این مرحله اى است که همه باید به آن برسند، من نیز در آینده چنین پیر خواهم شد. سیدرتا مى گوید: این پیرى و کهولت در من هم پدیدار خواهد شد؟ قصه گویش پاسخ مى دهد: آرى در شما نیز پدید خواهد آمد. مى گوید: حتما باید پیر شوم ؟ قصه مى گوید: حتما پیر خواهى شد. بودا حالتش ‍ دگرگون مى شود و دستور مى دهد تا او را به کاخ بازگرداند. بودا دگرگون شده بود و در فکر فرو رفته بود، در اندیشه پیرى هیولاى وحشتناکى که در آینده در انتظار او است . این کابوس زندگى بودا را دچار بحران کرد. بودا چند روز بعد نیز به سیاحت رفت . این بار بودا مردى بیمار و از پا افتاده را دید که با مرگ دست و پنجه نرم مى کرد. از قصه گو پرسید: این کیست ؟                                            
قصه گو مى گوید: این مرد بیمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: بیمارى چیست ؟ جواب مى شنود که : بیمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است که در آدمیان پدید مى آید و سلامتى را سلب مى کند. بودا مى پرسد: آیا ممکن است این بیمارى در من راه یابد؟ قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نیز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آیا من نیز چنین زار و نزار خواهم شد؟ قصه گو مى گوید: آرى تو نیز چنین خواهى شد. سیدرتا مى گوید: مرا به خانه بازگردانید، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى بودا آغاز شد. وى به پیرى بیمارى و عواقب آن مى اندیشید. بار دیگر بودا


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد آئین بودا و زندگى نامه او