نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

شهر و شهرنشینی در دورۀ سامانیان

اختصاصی از نیک فایل شهر و شهرنشینی در دورۀ سامانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سامانیان در دوره‌ای بر بخش‌های وسیعی از شرق ایران حکمرانی داشتند که از نظر بالندگی فرهنگ و تمدن ایرانی _  اسلامی، دوره‌ای نام‌دار است. نقش این دودمان در عرصه سده چهارم قمری (دهم میلادی) از نظر تأثیرگذاری در روند تاریخ  فرهنگ و تمدن ایران، چندان مهم است که دوره امارت آنان را با لقب‌هایی فراتر از دیگر دوره‌های تاریخی ایران و بر پایۀ اعتلای فرهنگ و تمدن، معرفی کرده‌اند: عصر «طلایی فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی»، «عصر زرین فرهنگ ایران» و «دورۀ رنسانس ایرانی- اسلامی».[1]  در این دوره دستاورد‌های عصر انتقال زمینۀ بالندگی جنبه‌های گوناگون فرهنگی و تمدنی را فراهم آورد و بخش‌های شرقی ایران به عنوان خاستگاه و قلمرو سامانیان، بستر این جریانِ اثرگذار بود.

دربارۀ اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دورۀ سامانیان، همچنین جغرافیای تاریخی و تاریخ محلی و جغرافیای تاریخی شهرهای ایران در آن دوره، تا کنون تأملات، مطالعات و پژوهش‌های بسیاری انجام گرفته و از این نظر‌می‌توان پنداشت، به دلیل ویژگی‌های این دوره، از خوش‌اقبال‌ترین دوره‌های تاریخی ایران بوده که توجه مورخان و جغرافی‌نگاران قدیم (به ویژه در همان دوره) و پژوهشگران دورۀ معاصر را به خود معطوف کرده است. دربارۀ بیش‌تر شهرهای این دوره، دست‌‌‌کم تک‌نگاشته‌های علمی یا دربارۀ برخی از آن شهرها مانند بلخ، سمرقند، بخارا، نیشابور، مرو، هرات و ... کتاب‌ها و مقاله‌های بسیاری به پژوهش و نگارش درآمده است. از این رو، همین امر دست‌کم دو موضوع را مورد تأکید قرار‌می‌دهد: 

نخست آن که دوره‌ای است مهم و تأثیرگذار که به رغم انجام مطالعات و پژوهش‌های بسیار همچنان جای آن دارد تا دربارۀ موضوع‌های گوناگون آن تحقیق علمی صورت گیرد. دیگر آن که، شاخصه‌ها و عناصر گوناگون فرهنگ و تمدن ایران در این عصر به گونه‌ای از «سامانِ» اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نائل آمدند، که از این رو جای آن دارد این مشخصه‌ها بر اساس تأثیرپذیری از پیشینۀ تاریخی ایران و اسلام تا آن زمان و اثرگذاری در روند تاریخ ایران و اسلام پس از آن، مورد تأمل قرار  گیرند. در این میان بر اساس علاقه‌ای که نگارنده نسبت به دورۀ سامانیان، همچنین به موضوع «شهرپژوهی» داشت، شهر و شهرنشینی در این دوره را مورد مطالعه قرار داد. در بررسی شهر و شهرنشینی در دورۀ سامانیان و با تأکید بر پیشینۀ این مسئله در ایران، بخش قابل تأملی از مطالعه به جریان تاریخی و مفاهیم کلیدی آن در ایران برای فهم واقعی از شهر در دورۀ سامانیان، اختصاص یافته است.

 

اهمیت موضوع شهر و شهرنشینی در دورۀ سامانیان:

پیدایش و بالندگی شهر و شکوفایی شهرنشینی در گسترۀ جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران‌زمین (ایرانشهر)، متأثر از عوامل طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی گوناگونی بوده است که با در نظر گرفتن این عوامل در حوزه‌های گوناگون علمی مانند جغرافیایی (طبیعی و انسانی – شهری و روستایی)، تاریخی، جامعه شناسی،  علوم اقتصادی ، سیاسی و... ‌می‌توان جریان شکل‌گیری شهر و برقرار شدن زندگی شهری یا شهرنشینی را از سپیده دم تا تکوین و شکوفایی آن، بررسی کرد. گستردگی جغرافیایی، تنوع ساخت فضایی- کالبدی، اهداف، انگیزه‌ها و شیوه‌های بیش و کم متفاوت استقرار در مکان‌های گوناگون، نقش جامعه، اقتصاد، فرهنگ و ... در پویایی شهرها و اثرگذاری شهرها بر جنبه‌‌های گوناگون زندگی انسان و دَه‌ها دلیل دیگر باعث شده‌اند تا شهرنشینی همچنان نیازمند مطالعات و کاوش‌های گسترده و دامنه دار از دیدگاه تاریخی باشد.

امروزه توجه به رشته‌هایی مانند جامعه‌شناسی شهری، اقتصاد شهری، جغرافیای شهری، و گروه‌های گوناگون شهرپژوهی در عرصه‌های تاریخی، باستان‌شناسی، فرهنگ و مدنیت و... برآمده از نیازهای اساسی جوامع به شناخت بستر و محیط زندگی و پویایی آن است. در این راه نظریه‌های گوناگون از سوی پژوهشگران رشته‌ها و عرصه‌های مختلف علمی ارائه شده که نشان‌دهنده اهمیت این موضوع در سطح منطقه‌ای و جهانی است. در چنین شرایطی، نقش پیشگامان مدنیت و سرزمین‌هایی که خاستگاه و بستر نخستین شهرها یا نخستین جوامع شهرنشین بوده و دوره‌های گوناگونی از بالندگی شهرنشینی را تجربه کرده‌اند، بیش از پیش نمایان ‌می‌شود.

شهر به عنوان بستر پویایی و تکوین هر جامعۀ برخوردار از ویژگی‌ها و مؤلفه‌های تمدن، ریشه در تلاش‌های جامعه‌ای دارد که با قدم و اندیشه در طی چندین هزاره زمینه‌های پیدایش و شکوفایی آن را فراهم آورده‌اند. از این رو‌ شهر می‌تواند نماد جوامعی باشد که بر شالوده و بنیاد و بر سیما و پیشینه مدنیت خود ‌می‌بالند.

  در سرزمینی که به تعبیر تاریخی «ایرانشهر» یا «ایران‌زمین» خوانده می‌شود، شهر همواره پایگاه و پهنۀ انتقال دهنده دستاوردهای جامعه ایرانی در دوره‌های گوناگون بوده است. از این رو شهر و شهرنشینی در ایران ریشه و پیشینه کهن دارد. چندان که در سیر تکوین جامعه ایران توأمان با دیگر شیوه‌های زندگی، همچون روستانشینی و شبانکارگی، همواره سهم قابل تأملی داشته است. ساخت شهر و زندگی شهری یا شهرنشینی در ایران پیش از اسلام در دوره‌ای دست‌کم سه هزارساله به تجربه‌هایی نائل آمد که در دوره‌های گوناگون، بالندگی خود را نوید بخشید. شهر در ایران پیش از اسلام و پس از آن، از تلاقی و تعامل اندیشه‌ها و سنت‌های مختلف بهره برد و پویایی زندگی و تمدن بر اساس شهر و واحدهایی که زمینه بالندگی آن را فراهم آوردند(ده، روستا و...)، در ساختاری هماهنگ از فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست بر گستره جغرافیایی این سرزمین پایداری خود را بردوام نگه داشتند. از این رو، دست کم‌می‌توان باور داشت که به رغم رویدادهای گوناگونی که در طی هزاران سال بر سر شهرهای ایران گذشته و با آنها خو کرده و راه خود را پیموده‌اند، هنوز هم‌می‌توان به رغم گسترش پیوندهای میان شهرها در پهنه جهان صنعتی امروز نشانه‌های بالندگی‌های گذشته را به وضوح مشاهده کرد!

 پس از اسلام با آنکه شهرهای ایرانی طی دو سده دچار آشوب‌های سیاسی و رکود اقتصادی شدند، اما در سده سوم قمری رو به توسعه گذاشتند و در عصر فرمانروایی دو دودمان سامانیان آل‌بویه، با تلاش‌های فکری اندیشمندان، شهرسازان و معماران بنیان شهرها در تلفیقی از هویت ایرانی _ اسلامی قرار گرفت.

 


[1] این عنوان‌ها چندان قاطعانه به کار رفته‌اند که بر نام کتاب‌های چندی قرار گرفته‌اند. از آن میان است:

ریچارد ن. فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا (تهران: سروش، 1375)؛ محمدرضا ناجی، تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان (تهران: مجمع علمی تمدن، تاریخ و فرهنگ سامانیان، 1378)؛ همو، سامانیان، دورۀ شکوفایی فرهنگ ایرانی- اسلامی (تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1380). جواد هروی، تاریخ سامانیان، عصر طلایی ایران بعد از اسلام (تهران: امیرکبیر، 1380).در همین راستا آدام متز کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری (ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران: امیرکبیر، 1364)را نوشته است. ریچارد فرای، در یک‌‎جا عصر زرین را در سده سوم قمری می‌داند که با اعتلای زبان عربی به وقوع پیوست و در جای دیگر با در نظر گرفتن اعتلای زبان فارسی جدید (دری) معتقد است «رنسانس ایرانی» که در واقع «رنسانس ایرانی- اسلامی» بود، در دورۀ سامانیان و در قلمرو آنها رخ داد که از این رو آن را عصر سیمین نامیده است: ریچارد نلسون فرای،  بخارا دستاورد قرون وسطی، ترجمۀ محمود محمودی (تهران: علمی و فرهنگی، 1384) ص121 و 123؛ همو، «سامانیان»، تاریخ ایران پژوهش دانشگاه کمبریج، از اسلام تا سلاجقه، گردآوری، ریچارد. ن. فرای، ترجمۀ حسن انوشه (تهران: امیرکبیر، 1363). ص 128.


دانلود با لینک مستقیم


شهر و شهرنشینی در دورۀ سامانیان

دانلود مقاله سلسله مادها تا سامانیان

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله سلسله مادها تا سامانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله سلسله مادها تا سامانیان


دانلود مقاله  سلسله مادها تا سامانیان

دانلود مقاله  سلسله مادها تا سامانیان

ص 125

فرمت ورد

فصل اول :

سلطنت مادها

مهاجرت آریائیها – در زمان قدیم که آغاز آن معلوم نیست شعبه ای از نژاد آریا موطن خود را (شاید فلات پامیر باشد) ترک گفته در سغد (سمرقند و بخارا) و مرو اقامت گزیدند- بواسطة پیش آمد حوادث گوناگون اقامت آنها در آن حدود دشوار گردیده بطرف بلخ و خراسان آمدند و از آنجا در سایر نقاط ایران منتشر گشتند.

تاریخ این مهاجرت معلوم نیست ولی می توان حدس زد که خاتمة آن بین قرن نهم و هشتم قبل از میلاد است مهمترین اقوام آریائی که درفلات ایران اقامت گزیدند قوم ماد و پارس است.

مادها – مادها شش قبیلة مستقل بودند که هنگام خطر با یکدیگر متحد می گشتند. شغل آنان در ابتدا گله داری بوده ولی بتدریج مشغول فلاحت گشتند. مادها در غرب و شمال غربی ایران یعنی ( آذربایجان و کردستان و عراق عجم) اقامت داشته و قبل از تأسیس دولت ماد مملکت آنها عرصة تاخت و تاز آسوریها بوده

دیوکس – بروایت هردودت اول کسی را که مادها بسلطنت اختیار کردند دیوکس با (دژوسس[1]) پسر فراارت[2] است که پایتخت خود را در هاگامتانا یا اکباتان (همدان) قرار داده، این شهردارای هفت دیوار بوده یکی مشرف دیگری و قصر شاه و خزائن او را در هفتمین قلعه بنا کرده بودند دیوکس موفق شد مادها را متحد سازد وتشکیل ملتی دهد- مدت سلطنت او پنجاه و سه سال است ( از 708 تا 655 قبل از میلاد)

فراارت یا فراورتیش – پس از دیوکس پسرش فراارت یا فراورتیش[3] بجای وی  نشسته همان سیاست پدر را تعقیب کرد و در زمان سلنطت خویش پارسها را مطیح خود ساخت و عزم آن نمود که مملکت خود را از پرداخت باج به آسور مستخلص سازد ولی درجنگ با آسوریها شکست خورده و کشته شد، مدت حکمرانی او بیست و دو سال است ( از 655 تا 633 ق . م)

کیاکسار یا هوخشتر – پس از فراورتیش « هوخشترا»[4] که یونانیان کیاکسار (سیاگزار)[5] نامند بر جای او نشست- این پادشاه جهانداری بود لایق و سرداری قابل تشکیل قشون منظمی داده پیادة او مسلح به تیر و کمان و شمشیر بوده و سوارارن او بر سوارهای


[1] - Dejoces

[2] - Phraorte

[3] - Fravartis

[4] - IIuvakhchtaara

[5] - Cyaxore...


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سلسله مادها تا سامانیان

دانلود مقاله سامانیان

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله سامانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

سامانیان (۲۶۱ - ۳۹۵ ق / ۸۷۴ - ۱۰۰۴ م) یکی از دودمان‌های ایرانی بودند که تقریبا بر تمامی سرزمین‌های خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان حکومت کردند و باعث رشد و شکوفائی زبان فارسی دری شدند.
گسترهٔ فرمانروایی سامانیان
پایتخت بلخ
بخارا
زبان‌(ها) فارسی
مذهب تسنن، اسلام
دولت امپراتوری
امیر
یحیی بن اسد (اولین)
عبدالملک بن نوح (آخرین)
دوره تاریخی خاورمیانه
- تأسیس ۸۷۴
- انقراض
۱۰۰۴
مساحت
- ۹۲۸ ۲٬۸۵۰٬۰۰۰کیلومترمربع (۱٬۱۰۰٬۳۹۱مایل‌مربع)

 

نابودی حکومت طاهریان
از بین رفتن حکومت طاهریان و ضعف و ناتوانی تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای خاوری خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان به کار بستن قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و آسودگی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‌ساخت، سرزمین فرارود که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، به رهبری فرماندهان این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از سوی خلیفه یا به حکم پیروزی و غلبه، به قلمرو آنها پیوست. با آن که پیروزی این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان همیشگی نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و فرارود در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم کارگزاران خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در همه این سرزمینها، زندگی تازه ای یافت.
سامانیان
خاندان سامانی از مردم بلخ و از نوادگان بهرام چوبین ساسانی بوده و آیین زردشتی داشتند، سامان خدا بنیان گذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود . اسد والی عربی خراسان در نیمه قرن هشتم با سامان دوست شد . سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت . پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در قرن نهم عهد مامون عباسی به حکمرانی محلی فرارود و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات . ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری ایران رسید . احمد حاکم فرغانه در ۸۷۴ فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال ۸۹۲ بعد از مرګ نصر ګرفت و درسمرقند پایه ګذاشت .
نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار می‌رفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‌های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‌کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیین آناتولی به دست نمی آمد. در فرارود و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‌گرفت. که از این میان تنها بهره عمده‌ای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گؤک تؤرکها (=کوک تؤرک‌ها، ترکان آسمانی ) به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.
زبان فارسی در دوره سامانیان
سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکل‌گیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند.
در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار می‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی «وفات در ۳۲۹ ق / ۹۴۰ - ۱ م» و دقیقی «حدود ۳۲۵ - ۷۰ ق / ۹۳۵ - ۸۰ م» از نخستین کسانی باشند که با گونه‌ای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجه ‏های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده‌است. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژه‌های عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازه ای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بوده‌است.
پادشاهان سلسله سامانی
نام و لقب نه تن از پادشاهان این سلسله با توالی و مدت حکومتشان، از این قرار است:
1. سامان خدا
2. اسد بن سامان
3. یحیی بن اسد
4. نصر اول
5. اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه‍.ق.)
6. احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه‍.ق.)
7. نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه‍.ق.)
8. نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه‍.ق.)
9. عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه‍.ق.)
10. منصوربن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه‍.ق.)
11. نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه‍.ق.)
12. منصور بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۷ ه‍.ق.)
13. عبدالملک بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۹ ه‍.ق.)
14. ابراهیم بن منصور (۳۸۹ – ۳۹۰ ه‍.ق.)

 



سامانیان
«261 - 395 ق / 874 - 1004 م»
پیشینه ی مختصری از سامانیان
سامانیان که منسوب به سامان خداة، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و به قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در قسمتی از ماوراء النهر حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند.
آنها نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف عهد ساسانیان می‏رساندند.
روی کار آمدن سامانیان
انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فترت تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد.
در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‏ساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به سامانیان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت سامانیان، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.
اوضاع قلمرو خلافت در دوره ی سامانیان
مؤسس این سلسله، نصر اول و عده‏ای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنان نبودند و همیشه نیز چنان نگذشت.
ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن شیوه ی حکومت ایران پیش از اسلام صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم ، که در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گرویده بود و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرده بود، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار می‏رفت.
با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه های سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار و با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی و نیز در نتیجه نزاعهای داخلی و بالاخره توسعه قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران ، آشکار شود، تحولی در نوار غربی منطقه نفوذ سامانیان حاصل شد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد.
مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‏های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‏کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی عاید مردم ارتدوکس مذهب آناتولی، نمی‏شد.
در ماوراءالنهر و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‏گرفت. که از این میان تنها بهره عمده‏ای که در مبارزه سامانیان با همسایگانشان ، قَرَه خانیان یا ایلکخانان ، نصیب ایشان شد، تسخیر طراز «تلاس» در 280 ق / 893 م بود.
اسلام در زمان سامانیان
وضع عمومی پایدار در مرز شمالی سامانیان که جنگهای خونین در آنجا بسیار کمتر از آناتولی اتفاق می‏افتاد، سبب آن شد که مجاهدان مرز نشین به وظایف تبلیغ دینی بپردازد که سخت تحت نفوذ اهل تصوف و تشیع بود.
در حالی که یونانیان - حتی تا زمان حاضر - خود را تقریباً به صورت کامل مصون از پذیرفتن تبلیغات اسلامی نشان داده‏اند، ترکانی که در مرزهای سامانیان ساکن بودند - اغلب شمن پرست و گروه اندکی مسیحی و بنابراین غیر وابسته به یک دین جهانی - به دور از هر گونه مشکلی با وسایل مسالمت آمیز؛ دین اسلام درآمدند. شک نیست که پشتیبانی سامانیان از مبلغان و رباط نشینان، عامل عمده‏ای در این پیشرفت دین اسلام بوده است که بدون این پشتیبانی هرگز ممکن نبود چنین پیشرفتی حاصل شود.
سامانیان، از این لحاظ و همچنین از لحاظ ترویج و تشویقی که از ادبیات فارسی می‏کردند که صلح را در قسمت عمده‏ای از ایران برقرار سازند، نقش عمده‏ای در تاریخ جهان داشته‏اند.
جهان اسلامی گرویدن ترکان را به دین اسلام که بعدها عملاً دین همه اقوام ترک شد؛ به ایشان مدیون است. در عین حال، به علت علاقه فراوان سامانیان به مذهب تسنن، همین مذهب میان ترکان رواج یافت و بعدها سبب شد که در جهان اسلام به صورت روز افزون این مذهب غالب باشد.
البته عده ای هم بر این عقیده هستند که از آنجایی که سامانیان که در مسلمان کردن اقوام ترک در شرق قلمرو خلافت فعلیت می کردند ، خود اهل تسنن بودند لذا ترکها را هم به همین مذهب در می آوردند.
با همه این احوال، باید گفت که سامانیان با مسلمان کردن ترکان، زمینه را برای سقوط خود فراهم کردند و قرلقها به زودی ماوراءالنهر سامانیان را زیر فشار قرار دادند. علمای دینی که فرمانروایان سامانی برای رو به رو شدن و جنگ با ترکان، تأیید آنان را خواستار شده بودند، چنان فتوا دادند که ترکان مهاجم نیز مسمانانی درستند و برای جنگیدن با ایشان نمی‏توانند به جهاد فتوا دهند.
بدین ترتیب دولت سامانی که نمی‏توانست در برابر ترکان مهاجم مقاومت ورزد، در سالهای 389 - 94 ق / 999 - 1004 م، رو به زوال رفت و سرانجام منقرض شد و سرزمینهای شمال جیحون به تصرف قره خانیان درآمد.
وارث سامانیان در جنوب جیحون غزنویان بودند که نسبتشان به سرباز مزدور ترکی می‏رسید. نام آنها مأخوذ از نام پایتخت ایشان، غزنه، واقع در سرزمینی است که اکنون افغانستان نام دارد.
پیشینه ی حکمرانی سامانیان در ماوراء النهر
سامان خدای، نیای بزرگ آل سامان، فرزندی به نام اسد داشت.
خود اسد چهار پسر به نامهای:
نوح، احمد، یحیی و الیاس داشت.
در زمان خلافت مأمون، غسان بن عباد، حاکم خراسان، دستور داشت تا پسران اسد را به فرمانروایی شهرهای خراسان برگمارد.
بنابراین وی هر یک از آنان را والی شهری از شهرهای خراسان نمود؛ سمرقند را به نوح و فرغانه را به احمد، چاچ را به یحیی و هرات را به الیاس سپرد.
پس از برکناری غسان بن عباد، در زمان حکومت طاهر ذوالیمینین در خراسان، بنا به سفارش خلیفه، علاوه بر این که جایگاه پسران اسد همچنان محفوظ ماند، کارهای بزرگ دیگری نیز به آنان سپرده شد.
چنان که الیاس به فرمان طلحة بن طاهر، علاوه بر حکومت هرات، والیگری کرانه سیستان را نیز به دست گرفت و ابراهیم بن الیاس، به سپهسالاری اردوی طاهریان رسید.
در بین فرزندان اسد، احمد به نیک سرشتی، آزمودگی و خرد شهرت داشت.
احمد هفت پسر به نامهای:
نصر، یعقوب، یحیی، اسماعیل، اسد و حمید داشت ، که بزرگترین آنها نصر و مشهورترینشان، اسماعیل بود.
فرمانروایان سامانی
نصر بن احمد سامانی
نصر بن احمد سامانی «250 - 279 ق / 864 - 892 م»
روی کار آمدن نصر بن احمد
در سال 250 ق / 864 م، نصر بن احمد، فرزند ارشد اسد، از سوی معتمد خیلفه عباسی، فرمان حکومت سمرقند و در 261 ق / 874 م، فرمانروایی تمام کرانه‏های ماوراء النهر را به دست گرفت.
صدور این فرمان از طرف خلیفه برای نصر، مصادف با فروپاشی خاندان طاهریان در خراسان بود.
از طرفی دیگر خلیفه عباسی امید داشت که با صدور چنین فرمانی، جلوی پیشرفت یعقوب لیث صفاری را در خراسان بگیرد.
نصر ، سمرقند را تختگاه خویش ساخت و برادرش اسماعیل را به جانشینی خود به بخارا فرستاد و به این ترتیب هر کدام از برادران را کارگزار شهری نمود.
رویارویی نصر و اسماعیل سامانی
خروج رافع بن هرثمه که روزگاری بر نواحی شمال خراسان چیره بود، طرح دوستی‏اش با اسماعیل سامانی و همچنین بدگویی سخن چینان نزد احمد، موجب بروز کدورت بین این دو برادر شد.
نصر با لشکری از سمرقند به قصد تنبیه اسماعیل عازم بخارا شد و از سوی دیگر اسماعیل هم برای مقابله با او از رافع بن هرثمه یاری خواست. لیکن کار به جنگ نکشید و با وساطت رافع اختلاف رفع شد.
با این همه، چندی بعد اسماعیل از ارسال مال خراج به سمرقند خودداری کرد و نصر بار دیگر برای تنبیه برادر لشکرکشی کرد.
در بین اختلاف دو برادر، حمایت و علاقه عامه، بیشتر متوجه نصر بود که از طرف خلیفه فرمان امارت داشت و گویی مردم اسماعیل را به چشم شورشگری یاغی تلقی می‏کردند، چنان که در شهر «پیکند» مردم از دادن آذوقه و علوقه به لشکر او اِبا کردند.
در جنگی که بین دو برادر روی داد (275 ق / 888 م) نصر مغلوب و اسیر شد. با این همه، اسماعیل، در معامله با برادر، متانت و نجابت فوق العاده‏ای نشان داد.
چنان که در پیش او با ادب و تواضع از اسب فرود آمد، دست برادر را بوسید و با احترام بسیار او را به سمرقند باز گردانید.
نصر هم که تا چهار سال پس از این واقعه در قید حیات بود، بی آن که به او متعرض شود، همچنان امارت اسمی تمام ماوراء النهر را برای خود حفظ کرد. رفتار نجیبانه اسماعیل با نصر، به حیثیت و اعتبار خاندان سامان افزود.
بخارا به ویژه بعد از وفات نصر «279 ق / 892 م» ، مرکز قدرت قابل ملاحظه‏ای شده بود چنانکه چندی بعد نیز فرمان خلیفه برای اسماعیل صادر شد و او به جای برادر بر تمام ماوراء النهر امارت یافت.

 

اسماعیل بن احمد سامانی
اسماعیل بن احمد سامانی «امیر دادگر - امیر ماضی» « 295- 279 ق / 907-892 م»
بسیاری از تاریخ نگاران، سال 279 ق / 892 م، یعنی سال برپایی حکومت امیر اسماعیل را، تاریخ واقعی سلسله سامانیان دانسته‏اند، در حالی که گروهی دیگر، نصر بن احمد را یکی از امیران این سلسله به حساب آورده و به این ترتیب خاندان سامانیان را ده تن نگاشته‏اند.
موقعیت بخارا پیش از به حکومت رسیدن اسماعیل سامانی
اسماعیل بن احمد در فرغانه به دنیا آمد و در آغاز کار، از جانب برادرش، نصر، حکومت بخارا را به دست گرفت و این امر به درخواست اهالی بخارا بود که از هرج و مرج حاکم بر شهر خویش به نصر بن احمد، شکایت کرده بودند؛ در واقع مقارن با درگیریهای یعقوب لیث صفاری با خلیفه، امیر سمرقند که با انقراض طاهریان، حفظ ماوراء النهر را پس از تهدید صفاریان بر عهده خویش می‏دانست، عده‏ای از لشکریان خود را از بخارا به سرحد خراسان گسیل کرد تا در کرانه جیحون از تجاوز احتمالی صفاریان سیستان جلوگیری کنند. در نزاعی داخلی که بین سپاه ارسالی در گرفت، فرمانده لشکر به قتل رسید و به ناچار لشکر بدون هیچ نتیجه‏ای به بخارا بازگشت.
حاکم بخارا، احمد بن عمر، که از سوی نصر بن احمد در آن جا ولایت داشت، از بیم مؤاخذه امیر سامانی، بخارا را ترک گفت و شهر در دست سپاهیان خوارزم و خوارج محلی دچار هرج و مرج شد.
برای مدتی، شهر به دست حسین بن طاهر طائی غارت شد و چندی بعد نیز خوارج محل به بهانه هوا خواهی یعقوب لیث صفاری بر آن جا مسلط شدند.
بالاخره یکی از فقهای معتبر آن دیار به نام؛ ابو عبدالله بن ابی حفص، که ریاست عامه بخارا با او بود،
از نصر بن احمد درخواست کرد تا والی با کفایتی به آنجا گسیل دارد تا آن ولایت را از هرج و مرج برهاند. نصر نیز برادر خود اسماعیل را که در دستگاه او در اداره امور قدرت و کفایت لازم را از خود نشان داده بود به آنجا فرستاد «رمضان 260 ق / جولای 874 م».
حکمرانی اسماعیل سامانی در بخارا
به هر حال در اوایل کار، مشکل عمده اسماعیل، تحریکات ماجراجویانی محلی و مسأله راهزنان بود. اشخاص ناراضی در بخارا، دزدان را تحریک و تقویت می‏کردند و آنان نیز در اطراف بخارا به طور مستمر به دستبرد و غارت اموال مشغول می‏شدند.
امیر سامانی برای دفع اشرار، از محتشمان و دهقانان ولایت که نا امنی محل، بیشترین زیان را بدانان می‏رساند، یاری جست.
زمانی هم که به کمک آنها به غائله دزدان خاتمه داد، برای آن که این دهقانان «ملاکین محلی» را معارض قدرت خود نیابد، برخی از سرکردگانشان را به سمرقند نزد برادر فرستاد.
در هر حال از آن پس اسماعیل در بخارا به بسط قدرت پرداخت و در معامله با دربار سمرقند، چنان که باید اظهار اطاعت و انقیاد نمی‏کرد.
به طوری که رافع بن هرثمه، سر کرده صعلوکان عرب که هم عنوان امارت داشت و هم مقارن آن ایام از جانب طاهریان بغداد بر ضد صفاریان در خراسان علم شده بود، بنای دوستی نهاد و خوارزم را نیز ضمیمه قلمرو خویش ساخت.
پیشرفتهای اسماعیل بر نصر که از سوی خلیفه امارت ماوراء النهر را داشت ، گران تمام شد تا آن که در جنگی که در 275 ق / 888 م بین دو بردار رخ داد، نصر مغلوب اسماعیل شد و از آن پس معترض اسماعیل نگشت.
فرمان حکمرانی ماوراء النهر برای اسماعیل از سوی خلیفه با وفات نصر در 279 ق / 892 م و با توجه به رفتار نجیبانه اسماعیل با برادرش و همچنین اعتبار و حیثیتی که آل سامان به دست آورده بود، خلیفه فرمان حکمرانی بر ماوراء النهر را برای اسماعیل فرستاد «محرم 280 ق / آوریل 893 م».
این امارت ، به امارت استیلا معروف گشت و از آن پس نیز با اظهار مجدد اطاعت و انقیاد در حق خلیفه، امارت ماوراءالنهر در خاندان سامانیان موروثی شد. این که بعد از امارت نصر، بخارا به جای سمرقند، تختگاه سامانیان شد، ظاهراً تا حدی بدان سبب بود که بخارا نزدیکترین شهر به سرحد خراسان و ماوراء النهر بود و به قول اصطخری، «هر کس آن جا می‏بود، خراسان را روبه روی خویش داشت و ماوراء النهر را پشت سر خود».
دو فرمان حکمرانی برای ماوراء النهر
با وجود، استقلال امارت ماوراء النهر برای اسماعیل، از همان اوایل با ماجرای عمرو لیث صفاری مواجه شد که طمع به فرمانروایی ماوراء النهر داشت.
در واقع عمرو، واقع بین تر از برادر و همچنین طالب صلح با خلیفه بود. وی به دنبال جنگهایی که در «ثغر» هند کرد و هدایایی که برای معتضد خلیفه فرستاد، بدین ترتیب با وعده و وعید خلیفه فرمان ولایت ماوراء النهر به نام عمرو لیث صفاری صادر کردکه متضمن عزل ضمنی امیر سامانی بود، دریافت کند و به این ترتیب خلیفه با این فرمان که موجب خرسندی فوق العاده عمرو لیث ‏شد،
در واقع قلمرو سابق طاهریان را که ماوراء النهر هم جزو آن محسوب می‏شد، به صفاریان سیستان می‏داد و در عوض او می‏بایست با اتکاء به این فرمان، و با خدعه یا شمشیر، به هر نحوی که بود، آن خطه را از تصرف امیر سامانی خارج کند.
اجراء فرمان که البته بدون برخورد و جنگ با امیر سامانی غیر ممکن به نظر می‏رسید و باطناً خلیفه هم از صدور آن راضی و خشنود نبود. ناگزیر جنگ بین عمرو لیث صفاری و امیر اسماعیل سامانی در گرفت که در این بین عمرو که مغلوب و اسیر شد.
واقع آن بود که بر حسب روایت طبری، در تمام ماوراء النهر، مردم و به ویژه طبقات نجبا و دهقانان،
طالب آرامش و صلح بودند و به همین سبب به حکومت خاندان سامانیان بیشتر از ماجراجویان صفاری، که دوام دولت خود را به جنگ و شمشیر وابسته می‏دانستند رغبت نشان می‏دادند.
به خصوص که مردم در ماوراء النهر، مطمئن بودند که به رغم فرمانی که خلیفه برای عمرو لیث فرستاد، میل باطنی و قلبی او با اسماعیل بوده و البته نظم و امنیت مملکت بر دست سامانیان که عمال رسمی خلیفه و جانشینان رسمی آل طاهر بودند، بیشتر تأمین می‏شد تا به وسیله صفاریان که تا اندازه‏ای مخل امنیت آنان محسوب می‏شدند و در عین حال از نظر خلیفه هم تا حدودی یاغی شناخته می‏شدند.
در حقیقت در ماوراء النهر، عام و خاص سامانیان را می‏خواستند. به خصوص که شهرت عدالت، نرمخویی و جوانمردی اسماعیل هم باعث شد تا عده زیادی از لشکریان صفار نیز به امیر سامانی علاقه مند شوند.
جنگهای امیر اسماعیل سامانی
• جنگهای امیر اسماعیل در داخل قلمرو سامانی
رویارویی عمرو لیث صفاری با امیر اسماعیل سامانی
در یک تلاقی که بین اسماعیل با بخشی از سپاه عمرو لیث در حدود جنوب رود آموی رخ داد «286 ق / 899 م»، سردار لشکر عمرو، به نام محمد بن بشیر و به قولی محمد بن لیث، مغلوب و کشته شد و لشکرش نیز به اسارت درآمد. اما امیر بخارا که در این موارد همیشه نجابت انسانی و عدالت جوانمردانه از خود نشان می‏داد، اسیران را بدون «فدیه» آزاد کرد و بدین گونه برتری اخلاقی خود را نیز بر عمرو ثابت کرد.
این اقدام میل و علاقه عده زیادی از نام آوران سپاه عمرو را نیز به جانب اسماعیل کشانید و چون امیر صفاری حاضر نشد از نصیحت آنان پیروی کند و از عزیمت جنگ باز ایستد، عده زیادی از آنان، پیش از شروع جنگ بیعت خود را با عمرو نقض کردند و جمعی هم در طی نبرد که نزدیک بلخ روی داد «287 ق / 900 م» به اردوی اسماعیل ملحق شدند. همین قضیه شکست عمرو و پس از آن اسارت او را باعث شد و خلیفه که باطناً از این شکست راضی بود، مسرت خود را اعلام و طی فرمانی، قلمرو ماوراء النهر را به اسماعیل واگذار نمود. بدین گونه غلبه اسماعیل بر عمرو لیث که خطر صفاریان را از سر خلافت دور کرد، امیر سامانی را نزد خلیفه محبوب نمود و از این رو خراسان هم به قلمرو او افزوده شد.
چنان که سیستان نیز هر چند در دست اخلاف عمرو باقی ماند، ولی از سوی خلیفه ضمیمه قلمرو سامانی شد.
رویارویی داعی علوی با امیر اسماعیل سامانی
اما در جرجان، سید محمد بن زید داعی علوی، که صاحب طبرستان و دیلم بود با امیر سامانی به منازعه برخاست و پنداشت که بعد از عمرو لیث، می‏تواند خراسان را به حوزه طبرستان ملحق کند.
از این رو از طبرستان به جرجان لشکر آورد تا کارگزاران اسماعیل را از خراسان بیرون کند.
امیر بخارا نیز لشکری بسیار، به همراه یک تن از سرداران خویش به نام؛ محمد بن هارون، که از طبقات عامه بیرون آمده بود، به دفع وی گسیل داشت.
در جنگی که در نزدیکی جرجان بین دو سپاه روی داد، نخست محمد بن هارون شکست خورد، اما چون لشکر طبرستان در تعقیب او پراکنده شدند، وی بازگشت و این بار در نبردی خونین، شکست سختی بر سپاه علوی داد، چنان که محمد بن زید داعی به سختی مجروح شد، پسرش زید هم به اسارت درآمد «287 ق / 900 م» پس از آن ، خلیفه امارت این ولایات را به سامانیان سپرد.
جدایی ری از قلمرو سامانی
محمد بن هارون که از سوی امیر سامانی، امارت جرجان و طبرستان یافت، چندی بعد در صدد کسب استقلال برآمد و بر بخارا یاغی شد.
همچنین ری را به دعوت و تشویق ناراضیان آن دیار از دست عمال سامانیان گرفت. «289 ق / 902 م»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   24 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سامانیان