نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد سهراب سپهری نقاش و شاعر

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد سهراب سپهری نقاش و شاعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : تاریخ و ادبیات

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 23 صفحه

سهراب سپهری.
نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.
خود سهراب میگوید :.
.
.
مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام.
درست سر ساعت 12.
مادرم صدای اذان را میشندیده است.
.
.
(هنوز در سفرم - صفحه 9)پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.
وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد سهراب سپهری نقاش و شاعر

سهراب سپهری 29 ص

اختصاصی از نیک فایل سهراب سپهری 29 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 37

 

مقدمه:

روشنی گل در برابر تاریخ مرغ قرار گرفته است از همین جا می توان درباره ی سهراب سپهری آغاز سخن کرد.الدار شاعر فرانسوی وضع هنرمندان را به وضع برادران بینای قرون وسطی تشبیه کرده است.اینان مردان بودند که با زنان کور ازدواج کرده بودند.شاعر می گوید هنرمندان - که بینا هستند- همسر همگان کورند.می کوشند برای دیگران چیزهایی را توصیف کنند که آنان نمی بینند یا ندیده اند.

اما روشنی گل ،به روشنی زندگی،خیره کننده و گاه کور کننده است.به رنگها،پهنه ها و فضاهایی پخش می شود و در چشمان هنرمند پاشیده می شود.دلهره ی او را صد چندان میکند،قلم مویش را می لرزاند و گاه به زانویش در می آورد.در ساعات آخر زندگیش ون گک فقط خورشید می دید.خورشید و آفتاب گردان و زمین و زمان دور(چرخش)سرش چرخید و سرانجام روشنی خیره کننده ی زندگی او را از پای درآورد. این کشمکشها بارها تجدید شد و بارها باز تجدید خواهد شد.زندگی به اندازه ای فراوان و گوناگون و بی کران است که نمی توان آن را باز نمود.رنج و درد و کشمکش از همین جا آغاز می شود و به همین جا نیز پایان می یابد.اصل دیدن است و چگونه دیدن .همه ی مکتبهای هنری نیز سرانجام به این اصل باز می گردد.زیرا نقاش می کوشد که ببیند و بیشتر و بهتر ببیند.این قشنگی هرگز فرو نمی نشیند زیرا زندگی بی کران و ریشه های دید بیبشمار است.تا کجا این دید می تواند یک جانبه و بی پروا باشد و آیا میان دیوانگی مرزی هست؟به سختی می توان پاسخ داد.مرزی نبوده و نیست.مرز خود مائیم،قراردادهای ماست،اگر نه همه چیز در هم می آیند و خدا می داند آیا واقعیت همین آشفتگیهاست یا نظم های بظاهر خردمندانه. پرده ای ما را از دیدن باز میدارد.بی گمان پرده ای هست .همیشه.اینشتاین این را می گفت.و پیش از او عارفان ما.(هست از پس پرده گفتگوی من و تو ...)برداشتن این پرده یا پس زدن آن کاری است دشوار و پر خطر.همه از آن می هراسند زیرا آدمی برای آسوده زیستن خوش دارد قالبها و حدودی برای خویش بسازد.رستن از این قالبها کاری است از نوع کار «پرومته» .هر هنرمند واقعی ،پرومته ای است که شاید خود نداند.با قراردادها در می آویزد و همیشه آن را می خواهد ببیند...

فصل اول:

نحوه ی آفرینش و عدم تنوع در شعر سپهری................................................. 4

سیر چگونگی بیان در دوره ی اول شعر سپهری............................................... 4

سیر چگونگی بیان در دوره ی دوم شعر سپهری.............................…….............. 8

تحلیل زائد در شعر سپهری.............................................................................. 12

شعر«حرفی»و نه «ساختاری»سپهری...........................................................……….. 12

شعر سپهری واجد «جوهر شعری»و «بیان خاص»و«جهان بینی»........................... 13

شعر سپهری فاقد اصل «ساخت»..................................................................... 13

اشعار سپهری مستعد حرف............................................................................... 14

«ادراک»واژه ی کلیدی جهان بینی سپهری.......................................................... 14

خدا دیگر واژه ی شعر سپهری............................................................................ 14

نحوه ی آفرینش و عدم تنوع در شعر سپهری

اشعار سپهری فاقد استقلال ،به اعتبار «ساخت» و «فضا» ست.اما در عین حال نیز در شعر او نمی توان به دنبال تنوع موضوع گشت.چون او یک شاعر واقعی است و خود متوجه ،نه به چیزهای مجرد و موضوعهای منفرد و منحصر.او موقعیت آرمانی در جهان را می جوید و با نگاهی روان و گردان ،که از سرچشمه پنهان ذهن و خیال او جاری می شود در مسیرهای مختلف به راه می افتد و به دنبال تازگیها به قصد تازه بینی ها و نامگذاریهای نو می رود.او جز تماشاگر خود و جهان خود نیست.و جز خود را در شعر خود تعقیب می کند.و این پشتوانه ی فرهنگی و ذهنیت خاص و حساسیت تاریخی اوست که در لحظه ی آفرینش چون خونی در رگها شعر او بر پله ی ویژه ی خویش می نشاند. و نگاه روزگار را که مجاز حقیقت داوری انسان هنر شناس است،متوجه او می کند.و از همین روست که شاعرانی از این دست دوره ها ی مختلف شعری دارند و این ادوار از دوره ی ابتدایی تا دوره ی جستجو و از دوره ی جستجو تا دوره ی یافتن خط فکری شخص و زبان شعری مختص ،امتداد می یابد.

و سرانجام چه از نظر فکر و چه از لحاظ زبان به مرتبه ای می رسد که شعر او بی امضاء نیز شناخته می شود.منتهای مراتب اینکه برخی از اینان دوره های سپهری بیشتری دارند و به عبارت دیگر ،سیر تدریجی فکر و زبان شعر آنان .مشخص تر است.مثل نیما و شاهد و سپهری و ...»


دانلود با لینک مستقیم


سهراب سپهری 29 ص

زندگی نامه سهراب سپهری 14 صفحه

اختصاصی از نیک فایل زندگی نامه سهراب سپهری 14 صفحه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی نامه سهراب سپهری 

سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در ۱۵ مهر ماه ۱۳۰۷ در کاشان پا به عرصه حیات گذشت و در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.


دانلود با لینک مستقیم


زندگی نامه سهراب سپهری 14 صفحه

تحقیق و بررسی در مورد سهراب سپهری3

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد سهراب سپهری3 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

زندگی سهراب

در همه سالها که گذشت ، سالهایی که از ناامیدی ، ما فقط خویش را در صفحه های تقویم می یافتیم . سهراب, بی احتیاط ومعصوم درست سرساعت دوازده میان آفتاب نم دار مهرماه کنار آدمیان این دنیا ایستاد تا به ناباوری همه ما باور بیاموزد و ما را در باوری عظیم غرق کند .

درسال هزاروسیصدوهفت درشهرقم، سهراب , آرام بعد از نواختن دوازده ضربه از ظهرچشم بازکرد ؛ همان گل نیلوفر زرد کنار پنجره و چه کودکی رنگینی داشت .

اسدالله پدرش و ماه جبین مادرش، نام سهراب را برایش برگزیدند . کودکیش میان جهشهای پاک وقصه های ترسناک نوسان یافت ، در قم زیاد نماند، به گلپایگان و خوانسار و از آنجا به سرزمین پدری (کاشان) رفت .

باعموها واجداد پدری در یک خانه زندگی می کردند ، خانه ای بس بزرگ .

کوچک بود و آسمانش آبی که پدرش بیمار شد و تا آخر زندگی بیمار ماند . مادر هنگام مرگ فرزندش (سهراب) زنده بود و در سنین  بالای نود ، در اوایل خرداد ماه سال 1373 درگذشت .

مادربزرگ سهراب « حمیده سپهری » شعر می گفت و در کتاب « زنان سخنور ایران » چند شعر از او آمده است .پدربزرگ مادرش ، میرزاتقی خان لسان الملک ، ملک المورخین بود که بیشتر به نام « محمد تقی خان سپهر » از او یاد می شود . وی مورّخ بود وکتاب مشهور « ناسخ التواریخ » را در چند جلد نوشته است.

پدر ، سهراب را به نقاشی عادت داد ، الفبای تلگراف را  یادش داد و...

در چنین خانه ای خیلی چیزها می شد یادگرفت .

« پدر بود که دستم راگرفت و شیوه کشیدن آموخت. بتهوون را پدر هم می زدو هم آموزش موسیقی می داد , در چهره گشایی دستی داشت . آدمش همیشه رزمنده بود ، رستمش پیروز ازلی و سهرابش شکسته جاودان ؛ برای خود طرح منبّت می ریخت و برای مادر نقشه گلدوزی . خط را هم پاکیزه می نوشت » . 2

دوره شش ساله ابتدایی را در « دبستان خیام » گذرانید .

  « من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار . مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسال من، مدرسه خوابهای مرا قیچی کرده بود ، نماز مرا شکسته بود » . 4

چقدر از شنبه ها بیزار بود، خوشبختی او ازصبح پنجشنبه آغاز می شد، عصر پنج شنبه تکه ای بود از بهشت.

« نمره اخلاقم در مدرسه بیست بود و در خانه صفر در مدرسه سربه زیر و در خانه سرکش ، در مدرسه می ترسیدم و در خانه می ترساندم . مدرسه برایم هوای دیگری داشت ، دیاری بود بریده از کوچه و بازار وشهر ، در کتاب درس خوانده بودم : بچه جان بر سر درخت مرو، لانه مرغ را خراب مکن و بارها برسر درخت رفته بودم و لانه مرغ را خراب کرده بودم ». 5

سهراب خودش می گوید : « تا هجده سالگی کودک بودم ، من دیر بزرگ شدم » .

  زندگیش آرام می گذشت و گاهی پر هیاهو و سریع .   دگرگونیهایش پنهان بود و دیر آفتابی می شد . خیلی ها حسرت زندگی اورا می خوردند ، حسرت آزادگی و رهاییش را ، اما خودش می گفت : « نه , اینطورها نیست » .

« در بندم، بسیار در بندم . وقتی برای نقاشی به دشت و کوه  می روم ، یکباره حس می کنم کوهها به هم نزدیک می شوند و می خواهند مرا له کنند . ترس برم می دارد ، همه چیزها را رها می کنم و بر می گردم به شهر . وقتی به شهر می رسم هیاهو آزارم می دهد . جمعیت دگرگونم می کند . می ترساندم . وحشتم می گیرد . نه ، دربندم . » . 7

سهراب در آذرماه هزاروسیصدوبیست وپنج ، اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دانشسرای مقدماتی ، در اداره فرهنگ کاشان استخدام شد و تا شهریور سال هزاروسیصدو بیست وهفت به کارش ادامه داد . روزها نقاشی می کرد واحساسش این بود که « هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوجا هست ».

سهراب تا هجده سالگی شعر نگفت البته در سالهای کودکی گاهی شعرهایی نوشته است . مثلاً یک روز که به خاطر بیماری در خانه مانده بود با ذهن کودکانه اش نوشت :

زجمعه تا سه شنبه خفته نالان   نکردم هیچ یادی از دبستان   ز درد دل شب و روزم گرفتار    ندارم یک دمی از درد آرام

او اولین کتاب شعرخود را در سال هزار و سیصد و بیست  وشش(1326) به نام « درکنارچمن یا آرامگاه عشق » در بیست و شش صفحه با مقدمه ای از مشفق کاشانی (عباس کی منش) درکاشان به چاپ رساند .

مصاحبت با مشفق کاشانی ، تاثیر عجیبی در افکار و آثارش  داشت . در تمام مسافرتهایی که به منظور بازدید از مدارس روستا داشت همراه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد سهراب سپهری3

تحقیق و بررسی در مورد سهراب سپهری2

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد سهراب سپهری2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 52

 

        

    

زندگی نامه

    خود سهراب می گوید :

    ... مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می شندیده است...

    سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.

    سهراب از محل تولدش چنین می گوید :    ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر بود.وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.سهراب پدر را در سال 1341 از دست

داد.    ... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد...

  

  مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.     سهراب یک برادر بنام ، منوچهر و سه خواهر به نامهای همایوندخت، پریدخت و پروانه داشت که منوچهر در سال 1369 درگذشت.

    سال 1312، ورود سهراب به دبستان خیام (مدرس) کاشان و آغاز تحصیل است .    ... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه می شد.... سهراب از معلم کلاس اولش چنین می گوید :... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمی فهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...

    خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی سهراب است .    ... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمی دانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را می خوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه می رفتم، سعی می کردم پا روی ملخها نگذارم

   مهرماه همان سال، سهراب تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان را آغاز کرد.    در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود...     سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردندو در سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.    ... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمی رسیدیم. اهل سنجش نمی شدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل می باختیم. شیفته می شدیم و آنچه می اندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد سهراب سپهری2