نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره ادبیات غنایی

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره ادبیات غنایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

بنام یزدان

دانشکده مدیریت و حمل و نقل دریایی

گروه اقتصاد و بازرگانی

ادبیات غنایی

محمد جهانی

استاد مربوطه :

دکتر الهامی

آذر 1387

مقدمه

  غنا در لغت یعنی آوازخوانی،سرود،تغنّی( و آن خواندن شعر همراه با کف زدن است)، خنیاگری؛ و در اصطلاح به اشعاری گفته می‌شود که به بیان احساسات و عواطف شخصی پرداخته است، به شرط آنکه از «احساس» و « عواطف شخصی» وسیع‌ترین مفاهیم آن‌ها را در نظر بگیریم؛ یعنی تمام انواع احساسات، از نرم‌ترین آن‌ تا درشت‌ترین آن‌، با همه واقعیاتی که وجود دارد.

  شعر غنایی به «حسنِ» شاعر مربوط می‌شود، بنابراین طیف وسیعی از معانی و مضامین شاعرانه را به خود اختصاص می‌دهد. موضوعاتی که در ادب فارسی حوز? شعر غنایی را تشکیل می‌دهند از عشق و جوانی، تا پیری و مرگ، غم و شادی و ...، تقریباً تمام موضوعات رایج است به جز حماسه و شعر تعلیمی. حتی داستان‌های منظوم ادب فارسی، هم در مقول? شعر غنایی قرار می‌گیرند.

  در یک نگاه اجمالی: شعرهای عاشقانه، فلسفی و عرفانی، مذهبی، هجو، مدح، وصف طبیعت، همگی از مصادیق شعر غنایی‌اند.

حافظ

پیش از اینت بیش از این غمخواری عشاق بود مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود

یاد باد آن صحبت شبها که با زلف توام بحث سر عشق وذکر حلقه ی عشاق بود

حسن مه رویان مجلس گرچه دل میبرد و دین عشق ما بر لطف طبع خوبی اخلاق بود

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او مهتاج بودیم او به ما مشتاق بود

پیش از این کین سقف سبزوطاق مینا بر کنند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود

رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

پیش از این کین نه رواق چرخ اخضربرکشند دور شاه کامکارو عهد بواسحاق بود

بر در شاهم گدایی نکته ای در کار زد گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود

در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم نکن سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دولت نسرین و گل را زینت اوراق بود

حمید مصدق

در شبان غم تنهایی خویشعابد چشم سخنگوی توام من در این تاریکی

من در این تیره شب جانفرسازائر ظلمت گیسوی توامگیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من

گیسوان تو شب بی پایانجنگل عطرآلودشکن گیسوی توموج دریای خیالکاش با زورق اندیشه شبیاز شط گیسوی مواج تو منبوسه زن بر سر هر موج گذر می کردمکاش بر این شط مواج سیاههمه ی عمر سفر می کردممن هنوز از اثر عطر نفسهای توسرشار سرورگیسوان تو در اندیشه ی منگرم رقصی موزونکاشکی پنجه ی مندر شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جستچشم من چشمه ی زاینده ی اشکگونه ام بستر رودکاشکی همچو حبابی بر آبدر نگاه تو رها می شدم از بود و نبودشب تهی از مهتابشب تهی از اخترابر خاکستریبی باران پوشاندهآسمان را یکسرابر خاکستری بی باران دلگیر استو سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر استشوق بازآمدن سوی توام هستاماتلخی سرد کدورت در توپای پوینده ی راهم بستهابر خاکستری بی بارانراه بر مرغ نگاهم بستهوای ،بارانباران ؛شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اماچه کسی نقش تو را خواهد شست ؟آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگمی پرد مرغ نگاهم تا دوروای ، باران


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ادبیات غنایی