نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود محاسبه ی c ثابت از روی قران کریم

اختصاصی از نیک فایل دانلود محاسبه ی c ثابت از روی قران کریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود محاسبه ی c ثابت از روی قران کریم


دانلود محاسبه ی c ثابت از روی قران کریم

محاسبه ی عدد ثابت c با استفاده از قران کریم

فرمت فایل پاور پوینت می باشد

یه تحقیق خوب برای کسانی که درس های محاسباتی میخوانند


دانلود با لینک مستقیم


دانلود محاسبه ی c ثابت از روی قران کریم

تحقیق در مورد خط قران

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد خط قران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خط قران


تحقیق در مورد خط قران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه14

 

فهرست مطالب

 

خط کوفی

3- نوع بنایی ( معقلی ) :

خط قرآن

پیدایش خط و سیر تحول آن خود تاریخ مفصلى دارد ، به عقیده محققان جدید، کهن‏ترین و نخستین سررشته خط، خط «هیروگلیفى‏» است که مصریان از آن استفاده مى‏کردند. پس از آن فینیقى‏ها اساس خطى را پى‏ریزى کردند که اکثر خطوط دنیا از آن اقتباس شده است. سومین رشته خط در سلسله پیدایش آن، خط «آرامى‏» است که از خط فینیقى الهام مى‏گرفته است و مى‏گویند خط «عبرى‏» از خط آرامى پدید آمده که یهودیان آن را مورد استفاده قرارمى‏دادند. در حقیقت باید خط عبرى را فرم تازه‏اى از خط آرامى دانست. خط آرامى ریشه‏اى براى خطوط دیگر از جمله خط نبطى شد که در سیر تحول آن خط حجازى «نسخ‏» و خط کوفى پدید آمد .

اما خاورشناسان خط سریانى را در عرض خط نبطى قرار مى‏دهند نه در طول آن. آنان معتقدند خط به دو شکل وارد جزیرة العرب گردید: خط سریانى و خط نبطى.

خط مصرى - خط فینیقى:

1- خط مسند 2- خط آرامى:

1- خط سریانى - خط اسطرنجیلى - خط کوفى

2- خط نبطى - خط حیرى - خط نسخ

در نظر خاورشناسان، خط عربى بر دو قسم است: خط کوفى که ماخوذ از نوعى خط سریانى است که به خط «اسطرنجیلى‏» معروف است، و خط حجازى یا خط نسخ که از خط نبطى گرفته شده است.

خط کوفى، شاخه‏اى از خط اسطرنجیلى است که پس از بناى شهر کوفه و پختگى این خط در آن‏جا به خط کوفى معروف گردید. این خط را مسلمانان معمولا براى نگارش قرآن و بعدها روى محراب‏ها و بالاى در مساجد و پیرامون ابنیه مهم و کتیبه‏هاى قرآن و عناوین سوره در مصحف‏هاى بزرگ مورد استفاده قرار مى‏دادند  .

گرچه رواج خط کوفى در ابتداى امر از خط نسخ بیشتر بود; اما به تدریج‏خط کوفى جاى خود را به خط نسخ داد و مسلمانان در امر کتابت قرآن روز به روز، این خط را کمال بخشیده به زیبایى تمام رساندند. قرآن را تا


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خط قران

تحقیق در مورد اعجاز قران

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد اعجاز قران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اعجاز قران


تحقیق در مورد اعجاز قران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه25

 

فهرست مطالب

 

مقدمه:

چکیده:

بی تردید شخصیتهای بزرگی در طول تاریخ وجود داشته اند که تا مدتها موردتوجه عالمیان

بوده اند . اما به دلیل محدود بودن آنها در زمان و مکان هیچ گاه نتوانسته اند ابدی باشند.

اما پیامبران شخصیتهایی هستند که به دلیل ارتباط با عالم وحی و عالم بالا و ارتباط با خداوند متعال که آفریدگار این جهان است شخصیتهای ابدی هستند که هیچگاه  فراموش نخواهندشد.

با این حال پیامبران هر دوره با توجه به مغتضیات زمان ومکان آن دوره و با توجه به ظرفیت انسانها پیامهای دینی را به آنها منتقل میکردند بنابرین در دوره های مختلف

  پیامبران متعددی انسانها را به سوی سعادت رهنمون ساختند.

در این میان پیامبر اکرم (ص)به عنوان خاتم پیامبران وبا توجه ظرفیت انسانهای این عصر که میتوانند برنامه کامل سعادت را دریافت کنند  کاملترین دین را که همانا اسلام است به

همه جهانیان به ارمغان آورد.

بنابراین شناخت پیامبر (ص)به عنوان پیامبر دین اسلام یکی از ضرویات در دین است.

 

 

در این تحقیق سعی شده است تا ابتدا  به دو مورد از اعجاز قرآن که توسط نگارنده با استفاده از نرم افزارهای قرانی  به اثبات رسیده پرداخته شود.

 و سپس با استفاده از نرم افزارهای قرآنی و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اعجاز قران

دانلود مقاله تحریف قران

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله تحریف قران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 سرآغاز
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدلله وسلام على عباده الذین اصطفى محمد واله الطاهرین .
بى شک نسبت تحریف و دگرگونى به کتاب خداوند عزیز و حمید, یک نسبت ظالمانه و مخالف با صـریـح قـرآن اسـت , چـراکـه خـداونـد سـلامت و جاودانگى آن را در طول اعصار تضمین کرده مـى فـرمـایـد: انـا نـحـن نزلنا الذکر وانا له لحافظون , ما قرآن را نازل کردیم و خودمان (براى همیشه ) حافظ و نگهبان آن خواهیم بود .
این نسبت کورکورانه و قدیمى , از زمان اختلاف صاحبان مصحف هاى اولیه شروع شد, همان زمانى که یک رقابت شدید در ثبت و نگارش قرآن و تعلیم قرائت آن در جریان بود و هرکدام گمان داشت قرائت صحیح نزد اوست و دیگران راه خطا مى پویند.
ایـن وضع ادامه داشت تا زمان توحید مصاحف (انتخاب قرآنى واحد) در عهد عثمان ولى متاسفانه ایـن کـار بـه دسـت جـمـعـى انجام شد که به درستى , کفایت وصلاحیت این امر مهم و حیاتى را نداشتند, از این رو اشتباهاتى در رسم الخط ونحوه نگارش قرآن رخ ‌داد و بین نسخه هاى متعدد آن با نسخه اصلى ـکه در مدینه و دارالحکومه نگهدارى مى شدـ اختلاف پدیدآمد. ((2)) در ایـن مـیـان بـعـضى از صحابه و تابعین ـمانند ابن مسعود, عایشه , ابن عباس و همانند ایشان از تابعین که تعدادشان کم نبودـ در مورد نگارش قرآن و تعلیم قرائتها, نظریات و ایراداتى داشتند .
از خلال این گفتگوها و برخوردها, روایات و حکایاتى باقى ماند که ظاهرگرایان و حشویه با حرص و ولـع تـمـام آنـهـا را ضـبط و در کتابهاى روایى خود نقل کردند و همین امر بعدها مشکل احتمال تـحـریـف در نـصـ قـرآن کـریـم را به وجود آورد .
آنچه موجب گرمى بازار این جریان غبارآلود و رواج یـافـتـن این اباطیل و گزافه ها شد, نغمه هاى الحادى و جاهلى بدخواهان ـمانند بنى امیه و دیـگـران ـ بود که خواب درهم شکستن عظمت اسلام و پایین آوردن کرامت قرآن را در سر بى مغز خود مى پروراندند .
هیهات ! چه گمان باطلى دارند, خداوند سبحان مى فرماید: یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله مـتـم نوره ولوکره الکافرون ((3)) , آنان مى خواهند نور خدا را با دهانهاى خود خاموش سازند, ولى خداوند نور خود را کامل مى کند هرچند کافران خوش نداشته باشند .
در این میان , جمعى از اندیشمندان ـکه پنداشته اند این روایات از نظر سند, صحیح بوده و بر وقوع تـحـریـف در نـص قـرآن , دلالت صریح دارندـ در پى تلاشى بى ثمر, سعى نموده اند این روایات را تـوجیه کنند .
از این رو برخى از این روایات را ـبا همه پراکندگى و ضعفى که دارندـ پذیرفته و به مـضـمـون آن فتوا داده اند و پاره اى دیگر را پس از آن که راهى براى تاویل آن نیافتند رهاکرده , به کنارى نهادند و آخرین سخنى که در این زمینه بافته اند مساله نسخ تلاوت است , البته بطلان این پندار خام طبق قواعد علم اصول روشن مى باشد .
ابـن حـزم انـدلـسـى مـى پـندارد حکم رجم و سنگسارکردن پیرمرد و پیرزن زناکار از قرآن کریم استفاده شده و به این روایت استناد جسته است :
ابیبن کعب پرسید: سوره احزاب چند آیه دارد؟ گفتند: 73 یا 74 آیه .
گـفـت : سوره احزاب معادل سوره بقره یا طولانى تر از آن بوده و آیه رجم نیز در آن بود آیه رجم این است : اذا زنى الشیخ والشیخة فارجموهمها البتة نکهالا من الله والله عزیز حکیم , هرگاه پیرمرد و پـیـرزن زناکردند حتما آنها را سنگسار کنید .
این عذاب و کیفرى است از ناحیه خداوند و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است .
ابن حزم مى گوید: سند این روایت بسیار صحیح و درخشان است و جاى گفتگو ندارد, منتها لفظ ایـن آیـه و تـلاوت آن , مـنـسوخ ‌گشته , تنها حکم و محتواى آن باقى است .
((4)) در مورد دفعات شـیـردادن ـکـه مـوجـب مـحـرم شـدن مى شودـ نیز به دو روایت ازعروة از عایشه استدلال کرده مى افزاید: این دو خبر در نهایت صحت و راویان آن در سرحد عظمت و اطمینانند و کسى را یاراى رهاکردن این دو روایت نیست .
آن گـاه مى پرسد: چگونه ممکن است بعد از پیامبر (ص) آیه اى از قرآن کریم حذف شود؟ چراکه این یک جـرم و جـنـایت نسبت به ساحت مقدس قرآن است و در پاسخ مى گوید: تنها نوشتن این آیات در قرآنها باطل شده اما محتوا و حکمشان همچنان باقى است درست همانند آیه رجم ((5)) .
هـمچنین محى الدین ابن عربى مى گوید: بعضى از اهل کشف و شهود گمان برده که بسیارى از آیـات نـسخ ‌شده از مصحف عثمان ساقط گردیده است , هرچند در درستى قرآن موجود هیچ کس گـفـتگویى ندارد. ((6)) بعضى از متاخران نیز فریب این افسانه هاى پوسیده را خورده در لابه لاى سخنان خود آن را منتشر ساخته اند ((7)) .
امـا فـقهاى امامیه , خط بطلان بر همه این پندارهاى خرافى کشیده , هیچ گونه ارزش و اعتبارى براى این افسانه ها در زمینه فقه و فتوا قائل نیستند.
تـصمیم داشتیم سخن از این پندار کهنه برگیریم و بطلانش را به وضوح آن واگذارکنیم , چراکه نـزد عقل سستى و بى پایگى این پندارها و افسانه ها روشن و ساحت مقدس قرآن کریم از آن منزه و بـه دور اسـت .
خداوند سبحان مى فرماید: وانه لکتهاب عزیز* لایاتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه تـنـزیـل مـن حکیم حمید ((8)) , این کتابى است قطعا شکست ناپذیر * که هیچ گونه باطلى ـنه از پیش رو و نه از پشت سر (از هیچ سو)ـ به سراغ آن نمى آید, چراکه از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است .
ولى با کمال تاسف اخیرا از طرف برخى مزدوران , نوشتجاتى منتشر و در به هم زدن وحدت صفوف مـسـلمانان به کار گرفته مى شود و تهمتهاى ناروایى را متوجه مهمترین طایفه مسلمانان , یعنى شیعیان مى سازند و به دروغ مى گویند: آنان قائل به تحریف قرآنند, نسبتى که دامن شیعیان از آن پاک و مبرا است .
از این رو لازم بود در برابر این تهاجم ناجوانمردانه بایستیم و از ساحت مقدس قرآن کریم دفاع کنیم و سـپـس رسـوایى این تهمتهاى ناروا به یک امت اسلامى بزرگ را ـکه پیوسته در راه پاسدارى از حریم دین کوشیده و با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام ایستاده اندـ برملا سازیم .
از خداوند بزرگ مى خواهیم که ما را در انجام این رسالت بزرگ یارى فرماید, انه ولى التوفیق .
تحریف در لغت و اصطلاح
واژه تحریف
تحریف در لغت از ریشه حرف به معنى کناره , جانب و اطراف یک چیز گرفته شده و تحریف چیزى , کنارزدن آن و از جایگاه اصلى خود کج کردن و به سوى دیگر بردن است .
در قرآن مى خوانیم :
ومــن الناس من یعبد الله على حـرف فان اصهابه خیر اطمان به وان اصهابته فتنة انقلب على وجهه ((9)) , بـعـضـى از مـردم خدا را از اطراف مى پرستند همین که خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا مى کنند, اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد دگرگون مى شوند.
زمخشرى در ذیل این آیه مى گوید: یعنى بر کنارى ایستاده , در وسط و قلب میدان دین نمى آیند.
قـرآن , ایـن افـراد دودل را به کسانى تشبیه مى کند که در گوشه و کنار لشگر حرکت مى کنند تا بـبـیـنـنـد چه مى شود .
اگر احساس کنند حوادث به سود همراهانشان پیش مى رود و پیروزى و غـنـیـمـت بـه دسـت مـى آیـد, مـى مـانـنـد وگرنه به سرعت صحنه را ترک کرده به گوشه اى مى خزند ((10)) .
بـنـابـرایـن تـحریف کلام به معنى تفسیر سخنى برخلاف معنى ظاهرش و درنظرگرفتن معنى دیگرى براى آن ـبدون هیچ دلیل و قرینه اى ـ مى باشد .
گویا هر سخن ـطبق قانون وضع الفاظ و بـر حـسـب طبع اولى خودـ یک مجراى طبیعى و عادى دارد که به معنى و مضمون خود دلالت مى کند, اما تحریف کننده , آن را از مجراى طبیعى و معناى اصلى منحرف کرده به کنارى مى برد.
پـیداست این گونه تحریف تحریف معنوى است , یعنى در ظاهر لفظ, هیچ تغییرى رخ ‌نداده , بلکه مفهوم و محتواى آن تغییرکرده و طورى تفسیرشده که خلاف مقصد و مقصود گوینده است .
ابـن مـنظور در لسان العرب مى نویسد: تحریف الکلم عن مواضعه , یعنى تغییردادن و منحرف ساختن سـخن از معنى اصلى به معناى دیگرى که با معناى اصلى از جهاتى شبیه و در کنار آن است و در خـیـال انـسان , به معنى اصلى چسبیده و نزدیک مى باشد, همان طور که یهودیان معانى تورات را تـحـریـف کـرده و بـه مـعانى مشابه معنى اصلى تفسیر مى کردند و خداوند در بیان این عملشان مى فرماید: من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ((11)) , برخى از یهودیان سخنان را از جاى خود تحریف مى کنند و به کنارى مى برند.
راغـب نـیـز در مـفردات مى گوید: تحریف الکلام , یعنى سخنى را که دو احتمال دارد تنها به یک احتمال حمل کنى , گرچه برخلاف اراده و منظور صاحب سخن باشد.
طـبـرسـى در ذیل آیه مورد بحث مى نویسد: یحرفون الکلم عن مواضعه , یعنى کلمات خدا را به غیر آن چـه نـازل شـده تـفـسـیر مى کنند و صفات پیامبر (ص) را ـکه در کتابهایشان آمده ـ تغییر مى دهند.
بنابراین , تحریف در دو امر صورت گرفته : یکى سوء تاویل و بد تفسیرنمودن و دیگرى تغییر آن چه هـسـت , هـمـان طـور کـه در آیه 78 سوره آل عمران مى خوانیم : ویقولون هو من عندالله وما هو من عـنـداللّه ویـقولون على الله الکذب وهم یعلمون, مى گویند: آن از نزد خداست با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ مى بندند با این که مى دانند ((12)) .
شـعـرانـى مـى گـویـد: مـنـظور از مواضعه معانى و مفاهیم الفاظ است , یعنى الفاظ را بر معانى ظاهرشان تفسیر نمى کنند, بلکه آن را به وجوه بعیدى حمل مى کنند ((13)) .
در روایـات مـعـصومین للّه نیز همین معنى به چشم مى خورد .
امام باقر(ع) در نامه اى به سعدالخیر مـى فـرمـایـد: یکى از شیوه هاى آنان در پشت سرانداختن کتاب و بى اعتنایى به آن , چنین بود که حـروف و الـفـاظ آن را بـه خـوبـى برپا مى داشتند, ولى حدود و مضامین آن را تحریف مى کردند.
درنـتـیجه , کتاب را روایت و تلاوت مى نمودند, اما آن را به کار نمى بستند, جاهلان از این که آنان کـتـاب را حـفـظ و روایـت کـرده خـشـنود مى شدند و عمل نکردن آنان به کتاب خدا, دانایان را اندوهگین مى ساخت ((14)) .
درحـقـیـقـت , آنـهـا عـبـارات و الفاظ را به خوبى محافظت مى کردند اما آن را بد تاویل و تفسیر مى نمودند و محتواى آن را به کار نمى بستند.
در روایـت دیگرى از همان امام مى خوانیم : ورجل قرا القران فحفظ حروفه وضیع حدوده ((15)) , و شـخـصـى کـه قرآن مى خواند و حروف و الفاظش را حفظمى کند, اما حدود و معانى آن را ضایع مى سازد.
[تا این جا مفهوم لغوى تحریف روشن شد اکنون به مفهوم اصطلاحى آن مى پردازیم ].
تحریف در اصطلاح
تحریف در اصطلاح هفت گونه است :
1ـ تـحریف معنوى , یعنى تفسیر و معنایى براى لفظ بگوییم که ذاتا بر آن دلالت ندارد, نه براى آن مـعنا وضع شده و نه قرائن و شواهدى بر آن گواهى مى دهد و آن را تفسیر به راى مى گویند و در شرع مقدس شدیدا از آن نهى شده است .
پیامبر خدا (ص) مى فرماید: من فسر القران برایه فلیتبوا مقعده من النهار ((16)) , هرکس قرآن را به راى و نظر خود تفسیرکند باید جایگاه خویش را در آتش برگزیند.
مـنظور روایت این است که شخص , راى و نظریه اى دارد و به دنبال قرآن مى رود تا شاهد و آیه اى مناسب آن بیابد و راى خود را تفسیر آن قراردهد .
و این مفهوم , به معنى لغوی تحریف نزدیک است و در قرآن هرجا ماده تحریف به کار رفته به همین معنا مى باشد.
2ـ تـحریف موضعى , یعنى آیه یا سوره برخلاف ترتیب نزول , در قرآن ثبت شود .
این مساله در آیات , بسیار کم است , ولى سوره ها معمولا به ترتیب نزول ثبت نشده اند ((17)) .
3ـ تـحـریف در قرائت , یعنى کلمه اى برخلاف قرائت شناخته شده بین مسلمین , قرائت شود مانند بیشتر اجتهادات قراء در قرائتهایشان که سابقه اى در صدر اسلام نداشته است .
ما این قرائتها را جایز نمى دانیم , چراکه قرآن یکى است و از نزد خداى یکتا نازل شده همان طور که امام باقر و صادق ک فرموده اند ((18)) .
4ـ تـحـریـف در لهجه و نحوه گویش , یعنى همان گونه که لهجه قبیله هاى مختلف عرب هنگام تـکـلـم بـه حـرف یـا کـلمه اى ـدر حرکات و نحوه ادانمودن ـ متفاوت است [قرآن را نیز به لهجه خودشان تلاوت کنند].
این مساله تا جایى که ساختمان اصلى کلمه محفوظباشد و معناى آن تغییرنکند مجاز است .
مـا حـدیـث سبعة احرف , هفت حرف ((19)) را ـبر فرض که از نظر سند درست باشدـ بر این معنى تـفـسـیر مى کنیم که منظور از آن , لهجه هاى متعدد عرب است حتى اگر لهجه عربى هم نباشد فرشتگان آن را به صورت عربى بالا مى برند ((20)) .
ولى اگر اختلاف لهجه موجب لحن و غلط و مخالفت با قواعد صرف ونحو شود, قرائت به آن مجاز نیست .
خداوند متعال مى فرماید: قرانا عربیا غیر ذى عوج ((21)) , قرآنى است عربى و فصیح و خالى از هرگونه کجى و نادرستى .
در ضمن به ما دستور داده اند قرآن را به عربى صحیح تلاوت کنیم .
پیامبر (ص) مى فرماید: تعلموا القران بعربیته , قرآن را به همان صورت عربى فرابگیرید ((22)) .
هـمچنین اگر تحریف لهجه اى باعث تغییر معنى کلمه شود نیز جایز نیست خصوصا اگر از روى عـمـد و هـدف نـامقدسى باشد, همان گونه که یهودیان هنگام تلفظ راعنا, رعایت حال ما را بکن کسره عین را به سوى فتحه متمایل نموده و با لهجه و آهنگى مخصوص ادا مى کردند تا معناى اى فرد شرور ما از آن استفاده شود ((23)) .
قرآن نیز در دو مورد به کار آنها اشاره کرده است ((24)) .
5.
تـحـریـف با تعویض کلمات , یعنى کلمه اى برداشته شود و کلمه اى دیگر جایگزین آن گردد, خواه کـلـمـه دوم بـا اولـى هـم مـعـنى باشد یا نه .
ابن مسعود این گونه تحریف را در کلمات مترادف و هـم مـعـنى مجاز مى شمرده به اعتقاد این که : مهم حفظ معانى است و اختلاف الفاظ چندان مهم نیست , مثل این که گفته است : اشکالى ندارد به جاى العلیم , الحکیم بخوانیم , مشکل آن جاست که آیه رحمت را به جاى آیه عذاب بگذاریم .
پـیش از این گفتیم که حتى این گونه تحریف هم , در وحى الهى جایز نیست , چراکه اعجاز قرآن هم به لفظ آن است و هم به معنى و محتواى آن , بنابراین , تغییر هیچ یک جایز نخواهدبود ((25)) .
6ـ تـحـریـف به زیاده , یعنى افزودن کلمه یا جمله اى به آیات قرآن .
به ابن مسعود و بعضى دیگر از پـیشینیان نسبت داده شده که براى رفع ابهام از لفظ برخى آیات , کلماتى به آن مى افزودند, البته نه به این اعتقاد که جزء قرآن باشد, بلکه تنها براى شرح و توضیح , این کار را انجام مى دادند.
این امر تا جایى که جزء قرآن شمرده نشود و موجب اشتباه نگردد مانعى ندارد.
از همین باب است اضافات و توضیحاتى که به عنوان تفسیر از امامان معصوم للّه نقل شده است .
در آینده بازهم در این باره سخن خواهیم گفت .
الـبـتـه کـسـى را نـمـى یـابـیم که خیال کند بر قرآن نازل بر پیامبر (ص) چیزى افزوده شده باشد, تنها از عـجارده ((26)) حکایت شده که آنها سوره یوسف را جزء قرآن نمى دانستند, چراکه ـبه پندار باطل آنهاـ این سوره یک داستان عشقى است و نمى تواند وحى الهى باشد ((27)) .
آرى ! ابن مسعود هم اشتباه بزرگى داشت ((28)) که مى پنداشت سوره هاى معوذتین تنها تعویذ و دعا بوده و جزء قرآن نیستند و مى گفت : غیر قرآن را با قرآن نیامیزید و خودش این دو سوره را از قرآنها مى زدود ((29)) .
7ـ تـحـریـف بـه نقیصه و آن دو گونه است : یکى این که از قرآن حاضر کلماتى ساقطشود چنانچه روایـت شده ابن مسعود آیه سوم سوره لیل را این گونه مى خواند: والذکر وادنثى ((30)) , و مذکر و مونث و کلمه ماخلق را ساقط مى کرد ((31)) .
دوم اعـتـقـاد به این که چیزهایى از قرآن حاضر ـخواه عمدا یا از روى فراموشى ـ حذف شده , حال گاهى یک حرف یا کلمه یا جمله کاملى حذف شده و گاه آیه و حتى سوره اى از قرآن کریم ساقط شده است .
این تحریف است که ما شدیدا آن را انکار مى کنیم و موضوع بحث و گفتگوى ما در این کتاب است .
ایـن نـوع تـحـریـف , در روایات اهل سنت که در کتب حدیثى آنها مانند صحاح سته آمده به چشم مـى خـورد و به زودى درباره این روایات بحث خواهیم کردولى قبل از آن مى گوییم : این روایات ـکـه عـمـومـا روایـات عامى و فاقد سند درستى مى باشندـ از سه حال خارج نیستند: یا ساخته و پـرداخـتـه زنـدیق ها و جاعلان حدیث است که به کذب و دروغپردازى معروفند یا این که تاویل و تـفـسـیـر صحیحى دارند که ارتباطى با تحریف قرآن ندارد و شکل سوم این که یک سرى اوهام و خرافات بى ارزش گذشتگان به صورت روایت درآمده است که بیشتر از همین قبیل مى باشد.
واژه تحریف در قرآن
در قرآن ماده تحریف جز در معنى لغوى , یعنى دخل وتصرف در معنى کلمه و تفسیر غیرموجه آن , به کار نرفته است .
به این نوع تحریف ـکه فقط تحریف در معنى کلمات است نه در چیز دیگرـ, سوء تاویل و تفسیر به راى مى گویند.
در قـرآن مـى خوانیم : یحرفون الکلم من بعد مواضعه ((32)) , یعنى پس از آن که کلمات در جایگاه و معنى خود استقراریافت آن را منحرف کرده [به سوى معناى دیگرى مى برند].
در جـاى دیـگـر قـرآن مـى خـوانـیـم : وقـد کـانـ فریق منهم یسمعون کلامالله ثم یحرفونه من بعد مـهـاعـقلوه ((33)) , عده اى از آنان (یهود) سخنان خدا را مى شنیدند, ولى پس از فهمیدن , آن را تحریف مى کردند .
چون به خیال خام خود با مصالحشان سازگارنبود آن را به معانى مورد نظرشان منحرف مى نمودند.
شـیـخ ‌طـوسـى مـى گـویـد: تـحـریـف به دو امر صورت گرفته یکى سوءتاویل و دیگرى تغییر و تـبـدیل ((34)) , یعنى به شکلى لهجه کلام را تغییر مى دادند که معنى دیگرى از آن فهمیده شود.
چـنـانچه در آیه78 سوره آل عمران مى خوانیم : وان منهملفریقا یلوون السنتهم بالکتهاب لتحسبوه من الکتهاب ومهاهو من الکتهاب, در میان آنها (یهود) کسانى هستند که هنگام تلاوت کتاب , زبان خود را چنان مى پیچانند [وژست مى گیرند] که گمان کنید آنچه را مى خوانند از کتاب است درحالى که از کتاب [خدا] نیست .
شـیـخ ‌مـحـمـد عبده مى گوید: بخش مهمى از تحریف , تاویل گفتار خداوند است که بر غیر آن مـعـنـایى که برایش وضع شده حمل شود و از لفظ تحریف هم همین معنى تبادر مى شود و همین تاویل سبب شد که آنها به مقابله با پیامبر (ص) و انکار نبوتش برخیزند و این شیوه همیشگى آنان تا امروز است که بشارات عهدین را تاویل مى کنند ((35)) .
کـوتـاه سـخـن ایـن کـه تحریف عهدین توسط دانشمندان اهل کتاب ـکه قرآن بدان اشاره کرده ـ دوگونه بود: یکى سوء تاویل , یعنى به ناحق در تفسیر آن دخل و تصرف مى کردند تا با پیامبر اسلام# تطبیق نکند بدون این که به ظاهر الفاظ دست درازى کنند.
دیـگـر ایـن کـه وقـتـى کـتاب را تلاوت مى کردند لهجه ها را تغییر مى دادند تا معنى اصلى کلمه فـهـمیده نشود و هنگامى که لفظ با لهجه اى غیر از لهجه طبیعى و اولى خود ادا شد دیگر آن لفظ نیست , بلکه چیز دیگرى است .
هدف آنان از این تحریفها و نیرنگها, کتمان حقیقت و مخفى ساختن مژده ها و بشارتهاى انبیاى پیشین به قدوم پیامبر اسلام# بود.
[تا این جا روشن شد که ماده تحریف در قرآن به همان معنى لغوى و تحریف معنوى به کار رفته ] و در مـورد تحریف اصطلاحى , یعنى کم وزیادکردن یا عوض نمودن کلمات قرآن با غیر آن , استعمال نشده است .
دلایل بطلان شبهه تحریف
در این جا چکیده اى از ادله رد شبهه تحریف در هفت بند بیان مى شود تا میزان ارتباط این مباحث با مساله تحریف روشن گردد.
1ـ حـکـم روشـن و قـطعى عقل عقل انسان به روشنى حکم مى کند که احتمال هرگونه تغییر و تـبـدیـل از سـاحت مقدس کتابى مثل قرآن کریم به دور است , زیرا قرآن کتابى است که از روزاول مورد عنایت و اهتمام یک امت بزرگ و بافرهنگ بوده , پیوسته آن را مقدس شمرده درنهایت دقت و احـتـرام در تـعظیم و تکریم آن و دست نخورده ماندن آن تا ابد کوشیده و مى کوشند .
و باید هم , چنین باشد, چراکه قرآن , اولین مرجع آنان در تمام ابعاد زندگى از مسائل دینى گرفته تا فعالیت سیاسى و اجتماعى است .
با این تفصیل چگونه ممکن است کج اندیشان و باطل گرایان به این کتاب عزیز دست درازى کنند [و چیزى از آن کم کنند یا بر آن بیفزایند].
دانـشـمـنـد برجسته شیعه سیدمرتضى (متوفاى 436هـ.ق ) ((36)) مى گوید: یقین و آگاهى به صـحت نقل قرآن , مثل یقین به شهرها و حوادث بزرگ و کتابها و دیوانهاى مشهور عرب است ,زیرا در ایـن گونه موارد, مردم , اهتمام زیادى براى حفظ و اطلاع از آن به خرج مى دهند و انگیزه هاى فراوانى براى نقل و حراست از آن دارند و قرآن در پایه اى از اهمیت است که هیچ چیز دیگرى بدان نـمـى رسد, چراکه قرآن معجزه جاوید پیامبر اسلام و سرچشمه دریافت همه علوم شرعى و احکام دیـنـى اسـت و دانـشمندان مسلمان نهایت دقت و تلاش خود را در حفظ و پاسدارى از آن به کار بـرده انـد تا جایى که حتى کوچکترین موارد اختلاف آن را ـدر زمینه صداها, آیه ها, حروف و نحوه قـرائت ـ مى دانند و مشخص کرده اند .
در چنین شرایطى و با این توجه صادقانه و محافظت شدید, چـگـونـه مـمکن است قرآن کریم مورد دستبرد و تغییر قرارگرفته یا از آن کم شده باشد؟ سپس اضافه مى کند: در این موضوع , فرقى بین کل قرآن و بخشها و اجزاى آن نیست مثل دیگر کتابهاى معروف براى کسانى که به آن توجه دارند و به آن اهمیت مى دهند که از اصل کتاب و تمام بخشها و فـصـلـهـاى آن اطلاع دقیق دارند, به طورى که اگر تحریفگرى یک بخش بر آن بیفزاید همگان مى فهمند که آن بخش , به کتاب افزوده شده و جزء متن کتاب نیست ((37)) .
شـیـخ ‌الـفـقهاء کاشف الغطاء مى گوید: عقل به روشنى حکم مى کند ظاهر روایاتى که مى گوید:
بخشى از قرآن کم شده [پذیرفتنى نیست و] نمى توان بدان عمل کرد, به ویژه آن روایاتى که گویاى کـم شدن یک سوم یا بخش مهمى از قرآن است , زیرا اگر چنین موضوعى حقیقت داشت انگیزه ها بـراى نـقـل آن بـه قدرى فراوان بود که به حد تواتر مى رسید و دشمنان سرسخت اسلام , آن را به عنوان بزرگترین حربه براى ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به کار مى گرفتندب.
سـپـس اضـافـه مـى کـند: آن قدر مسلمانان در ضبط آیه ها و حروف قرآن اهمیت و دقت به خرج مى دادند که چنین کارى امکان پذیر نبود, به ویژه روایاتى بدین مضمون که در قرآن نام بسیارى از مـنافقان بوده و حذف شده , چراکه اصل این کار با برنامه و روش پیامبر (ص) سازگارنبود, چون پیامبر (ص) معمولا اسرار آنها را فاش نمى ساخت و با آنان همانند سایر مردم دیندار رفتار مى کرد.
و در پـایـان مـى افـزایـد: جاى بسى شگفتى است که کسانى خیال مى کنند احادیث , همه سالم و دست نخورده باقى مانده اند و اگر نقص و تحریفى در آن رخ مى داد آشکار گشته , زبانزد همگان مـى شـد با این که در طول حدود 1200سال بر سر زبانها و در کتابهاى مختلف مى گشته است , اما هـمانها مى گویند: قرآن کریم مورد دستبرد واقع گردیده و بخشى از آن کم شده , ولى این مساله در تمام این دورانها نهان مانده و کسى از آن خبردار نشده است ((38)) .
2ـ قرآن متواتر است .
یـکـى از دلایـل مـهـم که شبهه تحریف را ازبین مى برد این است که قرآن باید متواتر باشد, یعنى مـجـمـوع و اجـزاى آن , هـم سـوره ها و هم آیاتش و حتى جمله ها, کلمات , حروف , بلکه قرائت و حرکات حروفش همگى باید بطور متواتر رسیده باشد.
بـه عـبـارت دیـگر ـاز میان قرائتهاـ تنها قرائتى صحیح است که مشهور بوده و توده مسلمانان بر طـبـق آن , قـرآن را تـلاوت مـى کـنـنـد و این ملاک تنها بر قرائت عاصم به روایت حفص تطبیق دارد ((39)) .
بـنـابـرایـن , وقـتـى کـلمه یا لفظ و حرفى مى تواند قرآن باشد که به تواتر ثابت شود آن هم تواترى سراسرى و در همه عصرها و نسلها از زمان پیامبر (ص) تاکنون .
باتوجه به این مساله , احتمال تحریف در قـرآن بـه کـلـى مـنـتفى مى شود چون آنچه نقل شده که به عنوان قرآن تلاوت مى شده و سپس سـاقطگردیده تنها با خبر واحد به ما رسیده است و خبر واحد ـحتى اگر سندش صحیح باشدـ در ایـن زمـیـنـه حجیت و اعتبارى ندارد .
درنتیجه , اخبار واحدى که در زمینه تحریف قرآن رسیده بى ارزش و مردود است .
علامه حلى (متوفاى 726هـ.ق ) ((40)) مى گوید: همگان اتفاق دارند که تنها آن چه از قرآن به طور مـتـواتـر به ما رسیده , حجت است .
با این حساب روایات راویانى که مى گویند: چیزى را از پیامبر (ص) شنیده اند نمى توان پذیرفت ـهرچند داراى سند صحیح باشندـ چون راوى واحد اگر بگوید: آن چه شنیده قرآن بوده حتما اشتباه مى کند و اگر چنین نگوید, نقل او مردد است بین سخنى از پیامبر یـا عقیده اى مخصوص خودش که در هر صورت حجت نیست , زیرا این مساله مورد اتفاق و اجماع دانـشـمـندان است که پیامبر (ص) قرآن را در میان جمعیت فراوانى ـکه به حد تواتر مى رسیدندـ ایراد مـى فـرمـود, چـراکـه معجزه و نشانه راستگویى اوست و اگر به آن حد از جمعیت ابلاغ نمى کرد معجزه او محقق نمى گشت و حجتى بر نبوتش باقى نمى ماند ((41)) .
بـر هـمـیـن مـنـوال دیگر دانشمندان محقق سخن رانده اند از جمله سید مجاهد محمدبن على طـباطبائى در کتاب وسائل الاصول مى نویسد: اختلافى در این نیست که هرچه جزء قرآن شمرده مـى شـود واجب است که هم در اصل و هم در اجزائش متواتر باشد, چون عادتا در این گونه موارد مهم, تواتر حاصل مى شود.
درنـتـیـجه , آن چه به صورت خبر واحد به ما رسیده و متواتر نیست یقین پیدامى کنیم که به طور مسلم جزء قرآن نیست ((42)) .
فـقـیـه مـحـقـق , مـولااحـمـد اردبیلى (متوفاى 993هـ.ق ) مى نویسد: از برخى کتب علم اصول فهمیده مى شود که اگر عبارتى به یقین معلوم نباشد که قرآن است یا نه , تلاوت آن به عنوان قرآن جـایـز نـیـسـت و موجب فسق , بلکه کفر است پس آن چه به یقین معلوم نیست که جزء قرآن است بایدگفت حتما جزء قرآن نیست .
لذا باید آنچه را به عنوان قرآن مى خوانیم , یقین داشته باشیم که قـرآن اسـت و از طـریـق تـواتـر بـه دست آورده باشیم و در هر صورت باید به قرآن بودن آن , علم حاصل کنیم ب وقتى تواتر قرآن ثابت شد از نقص و آشفتگى درامان مى ماند .
از این گذشته قرآن به طور کامل در کتابها ضبط شده است .
حتى تمام حروف , صداها, نحوه نگارش و مسائلى از این قبیل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى که انسان گمان قوى , بلکه یقین پیدا مى کند چیزى بر قرآن افزوده یا از آن کم نشده است ((43)) .
دانـشـمـند محقق سیدمحمدجواد عاملى مى نویسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگیر در تمام اجزاء, بخشها, الفاظ, حرکات , ساکنها و جایگاه هر لفظ, چون انگیزه ها بر نقل این مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زیرا قـرآن اصل و ریشه تمام احکام و معجزه جاودان پیامبر (ص) مى باشد .
بنابراین , سخن مخالفان از درجه اعتبار ساقط است ((44)) .
3ـ قرآن , معجزه جاویدان پیامبر (ص) از جـمـلـه ادلـه اى کـه شبهه تحریف را ازبین مى برد معجزه بودن قرآن است , معجزه اى که همه مـخـالـفان را به مبارزه مى خواند تا همانند آن را عرضه کنند و دانشمندان , این مساله را به عنوان یـکى از بزرگترین ادله بر نفى تحریف به شمار مى آورند [و در این مساله فرقى بین اقسام تحریف نـیست ] اما احتمال این که چیزى بر قرآن افزوده شده به کلى بى مورد و باطل است تنها گفته اند:
پیروان ابن عجرد از خوارج , سوره یوسف را جزء قرآن نمى دانستند ((45)) , همچنین به ابن مسعود نیز نسبت داده اند که معوذتین را جزء قرآن به حساب نمى آورد ((46)) .
هـمـه ایـن احـتمالات , بى مورد و باطل است , زیرا تداعى مى کند که بشر مى تواند سوره اى کامل ـبـسـان قرآن ـ عرضه کند با این که خداى تعالى بارها فرموده : بشر توانایى چنین کارى را ندارد از جـمـلـه در آیه هاى ذیل : قل لئن اجتمعت ادنس والجن على ان یاتوا بمثل هذا القران لایاتون بمثله ولوکهان بـعـضـهـمـ لـبعض ظهیرا ((47)) , اگر انسانها و پریان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند, همانند آن را نخواهندآورد هرچند یکدیگر را کمک و پشتیبانى کنند.
امـ یـقـولـونـ افـتـریـهـهـ قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صـادقین ((48)) , مى گویند: او به دروغ این (قرآن ) را (به خدا) نسبت داده (وساختگى است ) .
بگو:
اگـر راسـت مى گویید, شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانى را که مى توانید ـجز خداـ براى این کار دعوت کنید.
ام یقولون افتریهه قل فاتوا بسورة مثله ((49)) , مى گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است بگو شما هم یک سوره همانند آن بیاورید.
وانـ کنتم فى ریب ممها نزلنها على عبدنها فاتوا بسورة من مثله ((50)) , و اگر درباره آن چه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردیم شک و تردید دارید (دست کم ) یک سوره همانند آن بیاورید.
آرى ! این تحدى و هماوردطلبى قرآن , هرگونه ادعایى را در زمینه افزودن برسوره ها یا آیه هاى آن باطل مى کند همچنین احتمال تبدیل را, چراکه لفظ جایگزین شده دیگر کلام خداوند نیست , بلکه سخن کسى است که آن را عوض کرده است .
درنـتـیـجـه , احتمال تبدیل ـهرچند در پاره اى کلمات ـ با انتساب مجموع قرآن به خداوند متعال سـازگـار نـیـسـت و از این جا روشن مى شود که سخنان محدث نورى و پیش از او سیدنعمت اللّه جزائرى و کسانى که مثل آن دو به آشفتگى سخن گفته اند اشتباه است .
بـه خیال آنها, بسیارى از کلمات قرآن , عوض شده و بدلى هستند .
اینک به نمونه هایى از پندارهاى آنان توجه کنید.
آنـان خـیـال کـرده انـد کـه آیـه کـنـتـمـ خـیـر امـة اخرجت للناس ((51)) در اصل کنتم خیر /ائمة/ب بوده است ((52)) .
و امة وسطا ((53)) /ائمة/ وسطا و یالیتنى کنت ترابا ((54)) یا لیتنى کنت /ترابیا/ بوده است .
هـمـچـنـیـن گـفته اند: آیه افمن کان على بینة من ربه ویتلوه شاهد منه ومن قبله کتاب موسى امهاما ورحـمـة ((55)) در اصـل بـ ویـتلوه شاهد منه /اماما ورحمة ومن قبله کتاب موسى / بوده است و خیال کرده اند با این جابه جایى , معناى آیه از دست رفته است .
آنان اضافه مى کنند: امثال این روایات فراوان است ((56)) .
امـا هـمـه ایـنها سخنانى بیهوده و متکى به خبر واحد است و خبر واحد در جایى که قطع و یقین لازم است ارزش و اعتبارى ندارد و همین بحث در مورد تبدیل موضعى نیز صادق است , چون نظم قرآن را ـکه اعجاز مبتنى بر آن و ترکیب خاص الفاظ است ـ درهم مى ریزد.
هـمـان بحث در تحریف به نقص نیز مطرح است , چراکه کم شدن کلمه یا کلماتى از یک جمله ـکه در شکلى زیبا و دل انگیز ترکیب یافته ـ نظم آن را برهم مى زند و زیبایى و دلربایى نخستین آن را از میان مى برد و مجالى براى تحدى با آن باقى نمى گذارد.
این نکته اى است که قائلان به تحریف از آن غفلت ورزیده و به قداست قرآن کریم ضربه زده اند .
آنان پـنداشته اند اسم امیرالمومنین (ع) در موارد متعددى از قرآن کریم بوده و حذف شده است , غافل از آن کـه اگر اسم امام را در آن جاها بگذاریم آن زیبایى و دلربایى متین و ثابتى که قرآن دارد ازبین مـى رود, عـلاوه بر آن که اصلا نیازى به نام بردن نیست و روایات در این زمینه , تنها به شان نزول آیات اشاره مى کند نه این که بخواهد کلمه اى بر آن بیفزاید.
در ایـن جـا بـه ذکـر نـمـونـه اى بـسنده مى کنیم و موارد دیگر را در فصل آینده یادآور مى شویم .
گـفـته اند: آیه یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لمتفعل فما بلغت رسالته ((57)) در اصل بما انزل الیک /فى على /ب بوده است ((58)) .
نـابـخـردانـه تر این که پنداشته اند بیش از یک سوم قرآن , یعنى بیش از دوهزار آیه از میان آیه سوم سـوره نـساء حذف شده است , چون ـبه پندار آنهاـ آغاز آیه با انجام آن تناسب ندارد, چراکه آغاز آیه درباره اجراى عدالت در مورد یتیمان صحبت مى کند و ذیل آن درباره تعدد همسران .
پس مطالب فراوانى بین این دو جمله بوده که افتاده است ((59)) .
آرى ! بـا ایـن افـکار بى پایه ـکه به شوخى و هذیان شبیه تر است ـ خواسته اند نظم این آیه شریفه را توجیه کنند.
کـوتاه سخن این که پندار تحریف ـخواه به افزایش و کاستى یا تبدیل و جابه جایى ـ با جایگاه بلند و معجزه آساى قرآن در فصاحت و بلاغت به هیچ وجه سازگار نیست و منافات آشکار دارد.
4ـ خداوند حافظ قرآن است .
خداوند کریم مى فرماید: انا نحن نزلنا الذکر وانها له لحهافظون ((60)) , ما قرآن را نازل کردیم و خود ما بطور قطع نگهدار آنیم .
این آیه شریفه , جاودانگى قرآن و سلامت آن از هرگونه حادثه و دستبرد را در همه عصرها و نسلها تـضمین کرده و این یک ضمانت و پیمان الهى است که هرگز خلاف آن رخ نخواهدداد, زیرا وعده خداوند صادق و تخلف ناپذیر است ان الله لایخلف المیعهاد ((61)) , به یقین خداوند در وعده و پیمان خود تخلف نمى کند.
مقتضاى قاعده لطف ((62)) نیز همین ضمانت است که بر خداوند متعال لازم است ـطبق حکمت خـود در تـکلیف ـ تمام کارهایى که باعث نزدیک شدن بندگان به اطاعت و دورى آنها از نافرمانى مـى شـود, انـجام دهد و تردیدى نیست که قرآن تکیه گاه و سند پایدار اسلام مى باشد که تا اسلام بـاقـى اسـت , آن نیز باقى خواهدبود و مى دانیم اسلام , آخرین دین آسمانى و تا پایان جهان باقى و جـاویـد اسـت .
ایـن مـسـاله ایجاب مى کند که شالوده و بنیاد آن , چنان قوى و مستحکم باشد که گردبادهاى حوادث هرگز آن را نلرزاند و بازیچه دست بدعتگزاران و هوى پرستان نگردد تا براى همه نسلها و عصرها حجتى ثابت و پابرجا باشد, همانند هر سند محکم و استوار که باید باقى بماند.
آرى ! این ضمانت الهى , یکى از جوانب اعجاز قرآن کریم را تشکیل مى دهد .
به دیگر سخن , این کتاب عزیز با این که همیشه در دسترس مردم و پیش روى آنان است تا ابد سالم و به دور از دستبرد باقى مـى مـانـد, نه این که در بیت المعمور در ظرفهاى توبرتو و پشت پرده هاى غیب محفوظبماند, زیرا حفظ در آن جایگاه , معجزه نیست , معجزه آن است که در معرض دید همگان و در دسترس انسانها باشد و در عین حال مصون و دست نخورده باقى بماند.
با این بیان , روشن مى شود که توجیه قائلان به تحریف از این آیه , سخنى نابخردانه است , گفته اند:
خداى متعال قرآن را در همان جایگاهى که آن را بدان جا نازل کرد محفوظ مى دارد, همان طور که پـیش از نزول , در ملا اعلا محفوظبود و مى دانیم قرآن را جبرئیل بر قلب سرور انبیا نازل کرد تا از انذارکنندگان باشد .
پس آن جایگاهى که خداوند قرآن را بدان جا نازل کرد و وعده حفظش را داد قلب پیامبر است نه ورقها و دفترها و نه سینه و حافظه دیگران ((63)) .
عـلاوه بـر ایـن , قـریـنه سیاق , ترتیب و طرز جمله بندى و شان نزول آیه نیز با این توجیه سازگار نـیـسـت , بـلکه آن تفسیرى را که گفتیم تایید مى کند .
در شان نزول آیه , مفسران گفته اند: این نـگـرانـى هـمـاره خـاطـر شـریف پیامبر (ص) را آزارمى داد که مبادا قرآن بعد از خودش بازیچه دست هـواپـرستان قرارگیرد و به سرنوشت کتابهاى پیامبران پیشین دچارشود .
آیه شریفه نازل شد و به پـیـامبر اطمینان داد که خداوند قرآن را از هرنوع دستبرد حفظ و در مقابل دست درازى دشمنان ـبراى همیشه ـ از آن پاسدارى مى کند ((64)) .
همانند این اطمینان بخشى خداوند به پیامبر (ص) در آیات فراوانى به چشم مى خورد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
فـاصـدعـ بمها تومر واعرض عن المشرکین* انا کفینهاک المستهزئین ((65)) , آنچه را ماموریت دارى آشکارا بیان کن و از مشرکان روى گردان (و به آنها اعتنانکن )* ما شر استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد.
پـیـامـبر# ترسناک بود که کافران مانع راه شوند و با مزاحمتها و کارشکنى هایشان جلو تاثیر دعوت حـیات بخش اسلام را بگیرند .
آیه نازل شد و به پیامبر (ص) اطمینان خاطر داد که دعوت اسلام را آشکارا در همه جا انتشاربده و اسلام على رغم خواست گردنکشان , به پیشرفت خود ادامه خواهدداد.
پیداست پیامبر (ص) بر جان خود هراسى نداشت تنها از مداخله و مزاحمت لشگریان شیطان مى هراسید که جلو دعوت مردم به اسلام را بگیرند.
یـاایـهـا الـرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لمتفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من النهاس ((66)) , اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده کاملا (به مردم ) برسان و اگر نکنى , رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى ) مردم نگاه مى دارد.
پیامبر بر جان شریف خود ترسى نداشت و نگرانى او از تاثیر دعوتها و پیامهایش بود, مخصوصا ابلاغ ولایـت و تـعیین پسرعمویش حضرت على بن ابى طالب (ع) به عنوان خلیفه و امیرالمومنین بعد از خودش که پیش بینى مى شد کینه توزیهاى بسیارى را برانگیزد و مردم به قهقرا برگشته راه ارتداد پـیـش گـیرند .
در نتیجه , تمام کوششهایش ـکه تا آن روز براى نشر اسلام انجام داده بودـ به هدر رود.
در ایـن هـنـگـام آیه شریفه نازل شد و به پیامبر (ص) ایمنى بخشید که دین اسلام راازهرگونه تزلزل و نـابـودى نـگـاه مـى دارد و ایـن کـیـنـه توزان را آن چنان خوار وذلیل مى سازد که در مقابل امواج حیات بخش اسلام , کار مهمى نتوانند انجام دهند.
وما ارسلنا من قبلک من رسول ولانبى ا اذا تـمـنـى الـقـى الشیطان فى امنیته فینسخ الله ما یلقى الشیطان ثم یحکم الله آیاته ((67)) , هیچ پـیامبرى را پیش از تو نفرستادیم , مگر این که هرگاه آرزو مى کرد (و طرحى براى پیشبرد اهداف الهى خود مى ریخت ) شیطان القائاتى در آن مى کرد, اما خداوند القائات شیطان را ازمیان مى برد, سپس آیات خود را استحکام مى بخشید.
بـه راستى پیامبران خداـسلام اللّه علیهم ـ جز پایدارى دین خدا و سیطره آن بر همه مکتبها و دوام حکومتشان در طول تاریخ چه آرزویى داشتند؟ در مقابل , کارشکنى ها و نیرنگهاى شیاطین جن و انس ـکه شب وروز در پى شکست آیات خدا مى کوشیدندـ تحقق این آرمانها را دشوار مى نمود, اما حـق هـمیشه برتر است و چیزى بر فراز آن قرارنمى گیرد .
خداوند بزرگ مى فرماید: بل نقذف بالحق عـلـى الـبـاطـل فیدمغه فاذا هو زاهق ((68)) , بلکه ما حق را بر باطل مى کوبیم تا آن را سرکوب و هلاک سازد و این گونه , باطل محو و نابود مى شود.
درحـقـیقت این آیه به همه پیامبران الهى و حقجویان جهان اطمینان خاطر مى دهد که على رغم نیرنگهاى دشمنان و القائات شیاطین , دین خدا پایدار مى ماند و احکام حیات بخش الهى , گستره گیتى را زیر پوشش خود درمى آورد.
لاتـحرک به لسهانک لتعجل به* ان علینا جمعه وقرانه* فاذا قراناه فاتبع قرانه* ثم ان علینا بیانه ((69)) , زبـانـت را بـه دلـیل عجله در خواندن آن (قرآن ) حرکت مده * چراکه جمع کردن و خواندن آن بر عهده ما است * پس هرگاه آن را خواندیم , از خواندن آن پیروى کن* سپس بیان و توضیح آن (نیز) بر ما است .
هنگامى که پیک وحى بر پیامبر (ص) نازل مى شد, آن چنان بر ضبط و حفظ دقیق قرآن حرص مى ورزید کـه با شتاب آن را مى خواند, مبادا [کلمه اى ] از میان برود ویا فراموش گردد .
این تعجیل , پیش از آن بـود که پیک وحى , قرائت آیه یا سوره اى را که پشت سرهم نازل مى شد به پایان برساند .
پیامبر (ص) از این شتاب و سرعت , نهى شد و حفظ و بیان قرآن براى او از جانب خداوند کریم ضمانت شد.
[ذکر در آیه حفظ] بـار دیـگـر نـگاهى به آیه حفظ مى افکنیم : انها نحن نزلنا الذکر وانا له لحهافظون ((70)) , ما قرآن را نازل کردیم و خود ما به طور قطع نگهدار آنیم .
در ایـن جا این ایراد از سوى مخالف مطرح شده که احتمال دارد منظور از ذکر پیامبر (ص) باشد نه قرآن چـون پـیـامبر تذکردهنده است همان گونه که در جاى دیگر مى خوانیم : قد انزل الله الیکم ذکرا* رسـولا یـتـلـوا علیکم آیهات الله مبینات ((71)) , خداوند به سوى شما ذکر (و آنچه مایه تذکر است ) نازل کرد * رسولى که آیات روشن و روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند.
در ایـن صـورت , آیـه ارتـبـاطى بـا حفظ قرآن از تحریف پیدا نمى کند,اما مفسران گفته اند: آیه , مـحـذوفـى دارد و در اصـل چنین بوده وارسل رسولاب, و پیامبرى فرستادب چراکه رسولا نمى تواند تفسیر و بیان براى ذکرا باشد, زیرا در آن صورت , با تعبیر انزال (نازل کردن ) مناسب نبود.
عـلاوه بـر این , پیش از آیه حفظ, کلمه الذکر مشخصا به معناى قرآن آمده ((72)) که قرینه خوبى اسـت بر این که منظور از آن در آیه حفظ نیز قرآن است و هیچ دلیلى براى آن احتمال خلاف ظاهر وجود ندارد ((73)) .
پاسخ به یک ایراد
امـام فخر رازى مى گوید: استدلال به آیه حفظ, درست نیست چون قائلان به تحریف ممکن است بگویند: همین آیه نیز جزء اضافاتى است که بر قرآن افزوده شده ((74)) .
حـضـرت اسـتاد آیةاللّه خوئى (ره ) مى نویسد: حاصل ایراد این است که اى بسا مدعى تحریف بگوید:
تـحریف به خود این آیه نیز ـکه بخشى از قرآن است ـ راه یافته , پس استدلال به آن دور است و دور باطل مى باشد ((75)) .
سـپـس در پـاسـخ مـى افـزایـد: شـایـد این ایراد براى کسانى پیش آید که عترت طاهره را درست نـمـى شـنـاسند و مقام ولایت و رهبرى همه جانبه را براى آنان که همتا و همسنگ قرآنند ((76)) قـائل نـیـسـتـند, اما کسانى که آنان را حجت هاى خدا وهمتایان قرآن مى دانند, هرگز این شبهه بـرایـشـان پـیـش نـمـى آید, چراکه امامان للّه به این قرآن موجود [از جمله به آیه حفظ] استدلال مى کردند و پیروان خود را ـدراستدلال به قرآن ـ تایید مى نمودند .
این امر نشانگر آن است که قرآن موجود, حجت است و تمسک به آن , واجب و هیچ گونه تردیدى در آن نیست ((77)) .
پـاسـخـ روشنتر این است که این گروهها ((78)) خود را منتسب به اسلام دانسته , قرآن را کتابى آسمانى و جاودانى مى دانند که به عنوان قانون اساسى اسلام و معجزه اى همیشگى بر صحت نبوت پـیـامبر اسلام# نازل شده است , اینها ـبه گمان خودـ تنها روى موارد تحریف انگشت گذاشته اند, مـثـل آیـه رجـم , رضـعات , جوف ابن آدم (که حشویه روایت کرده اند) و آیه ذر ((79)) که جزائرى وپـیـروانـش پـنـداشـتـه انـد .
امـا آیاتى که در قرآن شریف ثبت و نزد مسلمانان ـدر همه اعصارـ شـنـاخته شده و تلاوت مى شود, سخنى در آن ندارند و معترفند که صحیح ووحى آسمانى بوده و هیچ گونه افزایش یا تبدیلى در آن رخ نداده است .
بـنـابـراین ـهرچند در پاره اى موارد قائل به تحریفندـ استدلال به آیات موجود قرآن کریم در برابر آنـان مـشـکـلـى نـدارد و لذا سابقه ندارد که در پاسخ استدلال به آیه حفظ و همانند آن , احتمال تـحـریف را مطرح کنند, بلکه به تاویلات و احتمالات بعید دیگرى متشبث مى شوند و دلیل آن هم واضح است , چون به صحت و اصالت نص موجود یقین کامل دارند.
5ـ باطل در حریم قرآن راه ندارد خداوند متعال مى فرماید: وانه لکتاب عزیز* لایاتیه البهاطل من بین یدیه ولامن خلفه تنزیل من حکیم حـمـید ((80)) , و این کتابى است قطعا شکست ناپذیر * که هیچ گونه باطلى , نه از پیش رو و نه از پـشـت سـر (نـه در گـذشـته و نه در آینده ) به سراغ آن نمى آید, چراکه از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش , نازل شده است .
دلالـت ایـن آیـه , از آیـه قـبـل هم روشنتر است .
خداى حکیم وعده مى دهد که قرآن از نابودى و شـکست درامان بوده و دست حوادث روزگار به بلنداى آن نخواهدرسید و براى همیشه مصون و محفوظ مى ماند و راه خود را به سوى آینده اى درخشان گشوده و با سلامت به پیش مى رود.
حکیم اشاره به آن است که حکمت او ضامن حفظ و پاسدارى از آن براى همیشه خواهدبود و حمید یعنى کسى که کارهایش پسندیده است و به خاطر آن مورد ستایش قرارمى گیرد, پس وعده خود را انجام مى دهد و هرگز ازآن تخلف نمى کند.
قـائل بـه تـحـریـف نـیـز به این آیه توجه داشته و اعتراف دارد که هرگونه تغییرى در مورد قرآن رخ ‌دهـد, مـصداق باطل است و با ظاهر آیه شریفه منافات دارد, اما پنداشته باطل در آیه شریفه به مـعـنـاى دیـگرى است مى گوید: منظور از نفى بطلان این است که احکام ضد و نقیض در قرآن وجـود نـدارد و خـبـرهایش یکدیگر را تکذیب نمى کند ((81)) [و این معنا ارتباطى با نفى تحریف ندارد].
بـه نـظـر مـى رسد تعبیرات آیه را به دقت مورد توجه قرارنداده بویژه جمله لایاتیه البهاطل, یعنى چنان عزیز و نفوذناپذیر است که باطل نمى تواند مرزهاى آن را درهم شکسته به حریمش واردشود و بـاطـلـى کـه مـمکن است از بیرون به سراغ آن بیاید همان دست درازى تحریف گران است .
اما دربرداشتن احکام ضد و نقیض و اخبار ناهماهنگ باطلى است که از درون سربرمى آورد و خداوند آن را نـیـز از حـریـم قـرآن دورسـاخـتـه مـى فرماید: ولو کهان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا ((82)) , اگر [قرآن ] از سوى غیرخدا بود اختلاف فراوانى در آن مى یافتند.
از ایـن جاست که همه مفسران مى گویند: آیه نفى باطل یکى از صریحترین آیاتى است که بر نفى احتمال تحریف قرآن دلالت دارد, پس دست هیچ تحریفگرى بدان نمى رسد.
6ـ قرآن معیار سنجش روایات یـکـى دیـگـر از دلایلى که شبهه تحریف را مردود مى سازد, مساله عرضه داشتن احادیث بر کتاب خداست که هرچه موافق کتاب بود راست و آن چه مخالف بود دروغ است .
امـام صـادق (ع) مـى فـرمـاید: پیامبر خدا (ص) فرمود: نشانگر هر حقى , حقیقتى است و نشان

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تحریف قران

دانلود مقاله عظمت و اهمیت قران کریم

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله عظمت و اهمیت قران کریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 پیشگفتار
سپاس بیکران خدای را که گویندگان از دستیابی به ستایش او باز می مانند و شمارگران به شمارش نعمتهای او دست نمی یابند و کوشند گان از حق گذاری او ناتوانند خدایی که همتای بلند پرواز به ادراک او راه نمی یابند و ژرفاندیش خرد تیز بین به او در نمی رسد .
خداوندی که کتاب را برای هدایت بندگان خود نازل فرمود و هر آنچه که مورد نیاز بشر بود در آن بیان فرمود . رسول اکرم (ص) نیز مانند دیگر پیامبران که امت خود را بی چراغ هدایت و بی نشان ندادن راه روشن ترک نکردند .
امت سلام را با برجای گذاشتن « ثقلین » ترک فرمود : امام علی (ع ) در این خصوص می فرماید ( آن حضرت کتاب خدای را در میان شما بر جای گذاشت که روشنگر حلال و حرام و واجب و مستحب ناسخ و منسوخ و رخصت و عزیمت ، خاص و عام ، پند و امثال ، مرسل و محدود ، محکم و مشابه می باشد و کتاب هدایت است .
حمد خداوند یکتا و بی همتای که مسیر هدایت بندگان را نشان داده است و توفیق فراگیری قرآن کربم را به ما عنایت فرمود . این کتاب که برای همه قابل فهم است و برای هدایت به طریق بهتر بر پیامبر خاتم نازل شده است از هر گونه کثری منزه است ( قرانا عربیا عیرذی عوج ) و هر کس در آن تدبر نماید راه راست می یابد و چون کلام بشریت و منشائی غیر از ذات الهی ندارد در آن افتاد وتناقض دیده نمی شود .
مقدمه
با گذشت بیش از 1420 سال از نطول قرآن و تلاش و کوشش قرآن دوستان و قرآن پژوهان هنوز مورد توجه اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی بوده و در طول این سالیان متمادی کوششهای فراوانی در این زمینه صورت گرفته است . چرا که به فرموده مولا علی  دریای علوم و سرچشمه دانش و پایگاه دادوری و دادگستری است .
قرآن کتابی است که خداوند آن را سیراب کننده تشنگان علم ، بهار دلهای فقیهان و دانشمندان و آخرین مقصد نیکان و پاکان قرار داده است .
« امام صادق  نیز درباره این کتاب گرانمایه می فرماید : قرآن زنده جاوید است و هرگز از بین نمی رود همچون شب و روز در همه زمانها آمد و شد دارد و سیری چون آفتاب دارد و همان سان که به مسلمانان صدر اسلام روشنی می بخشید ، به آیندگان نیز نور افکنی و روشنی خواهد داد » .
از آن حضرت پرسیدند که این چه رازی است که هر چه قرآن بیشتر می شود و بیشتر مورد بحث قرار می گیرد بر طراوت و تازه گیش افزوده می گرد ؟ فرمود : چون قرآن که برای مردم یک عنصر و زمان معین و یا برای گروهی خاص نازل نشده است بلکه قرآن رای همه زمانها و همه مردم نازل شده است بدین سبب همیشه نو است و برای مردم هر زمان تازگی دارد .
البته عقول بشری در راه شناخت کلام خدا گام برداشته و هر یک به فرا خود حال خود از این بی کران تابید اخیر گرفته ، ولیکن هر کدام از دید خود و به عمر فهم و درک خودئ از معشوق خبری آورده و به قدر تشنگی از این چشمه صافی نوشیده اند شاید بیشتر از هر کتاب دیگری در دنیا مورد بحث و گفتگو قرار گرفته باشد و روزی نمی گذرد که کتابی در این باره نشر نیابد .
خلف لکم عبر من آثار الماضین قبلکم
از آثار گذشتگان ، برای شما عبرتها بر جای مانده است .
امام علی 
عظمت و اهمیت قرآن کریم
کلام الله مجید آخرین کتاب آسمانی ، منشوری جاودانی و برنامه ای متعالی از مکتبی انسان ساز است که بر حضرت محمد (ص) پیامبر رحمت آخرین پیامبر نازل شده و آن حضرت در انجام رسالت بزرگ خود ، دورانهای گوناگون و دشواری را با بردباری و استقامت بی مانندی سپری نمود و در رسالت خویش لحظه ای عظمت ننمود .
در عرصه ای از تاریخ که فصاحت و بلاغت بیان بسیار مطرح بود با بیانی فصیح و بلیغ در بین مردم مطرح شد و با گستردگی مطالب به همه آنچه در زندگی انسان تا ابد نیاز می باشد اشاره فرموده و از آنجا که کلیت خاص خود دارد در هیچ دوره ای از زمان کهنه و فرسوده نمی گردد نوری است که پروردگار به وسیله آن جهانیان را بسوی راستین و صراط مستقیم رهنمون می سازد قرآن دعوت بسوی حق - خیر - فضیلت - وحدت و اندیشیدن است درمان بیماریهای قلب و شفای امراض درون و پاک کننده آلودگیهای نفس و روشنائی بخش تاریکی های گمراهی و ضلالت ها و وسوسه ها و هوا و هوسهاست دریای عمیق و شگرفی است که پایان ندارد و چشمه گوارائی است که تشنگان را همواره سیراب می سازد و فیضش هرگز تمام شدنی نیست پس به این عروه وثقای الهی دست زنیم و به این وادی ایمن راه یابیم . قرآن کریم معجزه جاویدان رسول مکرم اسلام (ص) و سرلوحه زندگی آن حضرت می باشد در طول تاریخ اسلام همواره مورد توجه بوده و افراد از سه روش نسبت به این آیت الهی شناخت پیدا کرده اند :
گروه اول در اثر اتحاد با حقیقت آن را می شناسند مانند پیامبر اکرم (ص) وائمه اطهار که اهل بیت رسول ا… (ص) هستند و به منزله جان رسول خدا (ص) می باشند.
وقتی حقیقت کلام خدا بر روح و جان رسول اکرم (ص) نازل شد برای آن حضرت جای هیچگونه ابهام نخواهد بود و با دریافت آ›ن حقیقت که خود عین معرفت می باشد.
کلام الهی را به طور کامل خواهد شناخت .
گروه دوم : در اثر مشاهده جمال و جلال آن ، آن را می شناسند که تبیین این کشش خاص برای کسی که از آن بارقه سهمی و از آن نفحه نصیبی ندارند میسوریت و گروه سوم ، قرآن را با بررسی ابعاد گوناگون اعجاز می شناسند .
اگر چه کاملترین این شناخت ، همان معرفت عمیقانه و عارفانه گروه اول است که در مرحله عقل قرآن مسنهثل و در مرتبه طبیعت قرآن ناطق می باشند ولیکن شناخت طبقه دوم از بهترین نوع شناخت هاست که با مشاهده آیات انفسی قرآن بسوی این هدف والا جذب شده و با کششی قرآن وارد در پای بیکران آن می شوند و با پیک وحی محشور شد ، و با سفیر قرآن هم صحبت می گردند و از آنجا که دلباخته کلام خدا شده اند آنچنان قرآنرا با ایمان می خوانند که قرآن با تمام گوشت و خون آنها مخلوط خواهد شد و اینان برجسته ترین چهره های انسانی بعد از انبیاء و معصومین می باشند .
اما شناخت گروه سوم که با بررسی ابعاد اعجاز آمیز قرآن کریم آن را شناخته اند ، چون قرآن شناسی آنان از روزنه های بیرونی است و کلام خدا را از پشت پرده های الفاظ و مفاهیم آن می بینند و قهرا تماس مستقیم با خود قرآن نداشته اندازه حد ظاهری و حجاب اصطلاحات فراتر نمی رود .
امام صادق  می فرمایند کسی که قرآن بخواند و جوان و مومن می باشد قرآن با گوشت و خون او آمیخته شود خداوند برای او سفره کرامت و نیکوئی قرار دهد و قرآن حجت او در روز قیامت گوید : ای پرودگار اگر عامل به دستورات من بوده است اجرا او را عطا فرما و خداوند اجری بیش از عملش به او عطا کند و بپوشاند لباس های بهشتی برای او . و برایش تاجی از کرامتش قرار دهد پس فرماید آیا راضی شدی؟ پس قرآن فرماید : ای پروردگار ، میزان رغبت او به ما بیشتر است عطا شود به الو خلدهایی از راست و چپ و وارد بهشت شود و گفته شود به او بخوان آیه ای و صعود کن تا آن حدی که قرآن راضی شود و فرمای راضی شدم .
قرآن دلیل است که به سوی بهترین طریق هدایت می کند و کتاب تفصیل و جدایی حق از باطل است . کتاب بیان است که هر لحظه انسان را به سعادتی سوق می دهد و معارفی در همه زمینه ها به انسان می دهد ، معارفی در رابطه با عظمت الهی ، تاریخ پیدایش نوع انسان ، سرگذشت اقدام وامت های گذشته علوم متفاوت شگفتیهای خلقت و عظمت آن و صد ها معرفت دیگر ، چرا که « ولا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبین .
این کتاب پایه گذار تمدن بزرگ اسلامی است و هدف آن ساختن جامعه ای از بهترین اسنانها و بهترین امت هاست تا امنت الهی در زمین به بهترین شکل خود خلافت نماید .
لذا انس با کتال خدا بهترین و جاودانه ترین یافته ای است که تقوای به دل و عمل به چشم و دست و دل و موفقیت از عنایت اوست و این چنین است که مونس دلهای بی قرار در شبهای دراز می گردد و طراوت زبانها و امید قلبها در هجوم تیرگی هاست .
تا قیامت می زند قرآن ند ندا کای گروهی جهل را گشته فدا
من کلام حقم و قائم به ذات قوت جان جان و یاقوت زکات
نور خورشیدم فتاده بر شما لیک از خورشید ناگشته جدا
جغرافیای تاریخی مکانهای یاد شده در قرآن کریم
خداوند متعال در این کتاب در تعداد قابل توجهی از آیات خود به بیان وقصص برخی از امم گذشته پرداته است لیکن غرض از این قصص حکایت وقایع تاریخی نیست زیرا تاریخ در مقام جزئیان وقایع و تعیین سال و ماه حدوث واقعه هاست در حالیکه قرآن صریحا توجه به اینگونه تعینات را بی اهمیت دانسته و در این راستا در بیان قصه اصحاب کهف به آن اشاره می کند .
و می فرمایند : و لبثوا فی کهفهم ثلاث مائه تسنین و زدادو اتسعا قل الله اعلم بما لبثوا . قرآن هدف بیان تاریخ را عبرت و موعظه بیان فرموده است و لذا در آیات متعدد انسانها را به تفکر و تدبر و عبرت گرفتن از سرگذشت گذشتگان دعوت فرموده است از جمله قرآن کریم با بیان اسمی مکانهای این امن ها و اماکن قابل توجه دیگر و افراد مطرح اهمیت آنها را بیان داشته است زمانی که بیش از 10 بار ز ( مسجد الحرام ) یاد می کند توجه و ارزش مکان را بیان می فرماید که قلب جهان اسلام است .
آیات متعددی در قرآن کریم به بیان قصه امتهای پیشین در سر زیمن متفاوت پرداخته اند ، سر زمینهائی که برخی از آنها به صراحت و برخی با بیان قصه ای از قومی معرفی شده اند سرزمینهای حائز اهمیت مثل ( احقاف - اخدود - ارم - اقصا - ایکه - بابل - بدر - جودی - مدینه - رش - رقیم - روم - سباء - سینا - مکه - مصر و … ) در این کلام آسمانی معرفی شده اند و قصه مربوط به این سرزمینها در هدایت انسانها نقش مهمی داشته است آنچه در تمام این قصه ها مطرح است به تاکید خداوند متعال ( عبرت ) و موعظه برای انسانهاست.
لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الا لنب . تعداد زیادی از سرزمینهای یاد شده در قرآن کریم که مربوط به امتهای گذشته است با گذشت زمان توسط انسان شناسایی شده است و دلیلی قاطع بر صحت گفتار قرآن کریم گشته اند .
قصص قرآنی با داستانهای تورات وکتب دیگر این تفاوت را دارد که به وجه احسن قصه شده است ( نحسن نقص علیک احسن القصص ) همه محتویات قصه ، عبرت آمیز است و یکایک این داستانها را دعوت به توحید آغاز می شود ومقاومت ومجاهده مردان خدا را نشان می دهد و عناد و خصومت مخالفین سر سخت را باز می نماید . در پایان هر قصه ، مردم نادرست و خائن و تبهکار دچار هلاک و دمار می شوند و مومنان و صالحان نجات می یابند قرآن مجید به اصول حقه اینگونه امور اشاره می کند و به حقیقت واقعه تاریخی را در یابند و گر نه به عبرت و موعظه ای که حاصل داستان اصیل و مشهور است اکتفا کنند .
پس باید به این عروه الوثقی دست یا زید و به این وادی ایمن راه یافت و به این محور تقوی تمسک جست و به این ریسمان وحدت بخش چنگ زد تا سعادت دو جهان را دریافت که البته این گام نیاز به شناخت قرآن دارد و مفسر و مبین الهی می خواهد و این جز از راه اهل بیت که اهل ذکرند و مفسر قرآن هستند میسر و امکان پذیر نیست.
تاکید قرآن بر عبرت آموزی
قرآن کریم کتاب آسمانی ما مسلمانان که بهترین و کامل ترین کتاب برای هداست انسان هاست ، بر اطلاع از سرگذشت پیشینیان و توجه در عاقبت آنان تاکید و فراوان کرده است قرآن کریم سر گذشت اقوام گذشته و شرح رسالت پیامبران الهی را تحت عنوان قصص راجه قصص آورده است و می توان در قرآن قصه آدم  و فرزندانش قابیل و هابیل ، همچنین انبیاء الهی چون نوح  ابراهیم  و موسی  و … و اقوامی چون عاد ، ثمود ، … را مطالعه کرد .
هر یک از این اقوام روزگاری را با بهره مندی از نعمتهای پروردگار توانا سپری کردند اما چون گمراهی پیشه کردند و از دستورات خداوند یکتال سرپیچی نمودند دچار عذاب الهی شدند و نابود گشتند . انبیاء الهی نیز هر یک بنا بر رسالت خویش در میان قومی به دعوت انسانها به راه راست مشغول شدند اما در همان حال که گروهی به آنان ایمان می آوردند گروهی دیگر راه کفر و فساد را ادامه می دادند آنان نه تنها خود قدم در راه راست نمی گذاشتند که موجب آزار و اذیت پیامبر خدا و پیروانشان نیز می گردیدند .
سرانجام اینگونه افراد نیز چیزی جز خواری و شکست و بیچارگی نبوده است . از آنجاکه اطلاع بر سر گذشت افراد و اقوام گذشته ونتایج اعمالشان ، موجب هدایت و تربیت انسانها می گردد ، قرآن کریم می فرماید : همانا در داستانهای ایشان عبرتی برای خردمندان بوده است . همچنین در آیه دیگر می فرماید : بگو ای پیغمبر ، در روی زمین گردش کنید و از حال امم گذشته جویا شوید . تا عاقبت سخت آنها که تکذیب ( آیات خدا و رسول او ) کردند را مشاهده کنید .
در سوره توبه خداوند ضمن اشاره به اقوام قدیمی می فرماید : آیا اخبار پیشینیان شان مانند قومنوح و عاد و ابراهیم و اهل مدین و موتفکات ( یعنی قوم شعیب و لوط ) به آنها نرسید که رسولان الهی آیات و معجزات آشکار بر آنها آوردند ( آنها نیز نپذیرفتند هلاک شدند ) خدا هیچ ستمی بر آنها نکرد بلکه آنها خود در حق خویش ستم کردند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عظمت و اهمیت قران کریم