نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

اختصاصی از نیک فایل مقاله درباره مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

مرز را پرواز تیری می دهدسامان! کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

آرش کمانگیر

آخرین فرمان:باید اکنون پهلوانی از شما تیری کند پرتابگر به نزدیکی فرود آید،مرزهاتان تنگ!خانه هاتان کور!ور بپرّد دور...آه... کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

شکست چه واژه تلخی بود. آنقدر تلخ که زبانها لحظه ای آنرا نگه نمی داشتند. هر کسی بر زبانش می آورد، دلش پر درد می شد. منوچهر شاه به چهره پهلوانان لشگرش نگاه کرد. سر ها به زیر بود. منوچهر آه کشید. گناه او نیز کمتر از سردمداران لشگرش نبود. به قول و قرارش با افراسیاب فکر کرد. کیست آنکه از قله دماوند بالا رود و قدرت کمانش آنگونه باشد که مرز ایران و توران را تا آنجا که ممکن است عقب براند. هیچکس...

هیچکس؟ چرا! کسی هست. نه قهرمان پولادین بازو و نه سردمدار دلیر لشگر. کسی که عشق به ایران وادارش می کند تا داوطلب پرتاب تیر شود. اینک آرش کمانگیر، تیر و کمان به دست، وارد خیمه منوچهر، شاه ایران می شود. تعظیم می کند. منوچهر از قدرت بازوی او در شک است. علت شکست او از افراسیاب همین بود. شاه ایران فقط به قدرت بازو می اندیشید. حال، آرش قدرت ایمان را برایش معنا می کرد. آرش کمانگیر قدمی به جلو آمد. به ناگاه جامه اش را از تن درید و برهنه شد. ندا داد: تن پاک مرا بنگرید که بی عیب و آهو است. اینک من، آرش کمانگیر، رهسپار البرز کوه می شوم تا بر بلند ترین قله اش با کمانم یکی شوم، پرواز کنم، زندگی دوباره به ایرانشهر ببخشم. کمان به دست گرفت و از خیمه بیرون رفت.

صبحگاهان، مردم کوچه و بازار در میان خنده و قهقهه لشگر تورانیان مردی را دیدند که جامه خشن به تن کرده و تیر و کمان بدست راهی البرز کوه است. همهمه در میان مردم پیچید... کمانداری که قرار است با پرتاب تیرش حدود مرز ایران و توران را مشخص کند اینست؟... او که چندان قوی و پر زور نیست... من که خیلی ها را قدرتمند تر از او سراغ دارم...

آرش می شنید و پیش می رفت. در میان همهمه و هیاهوی بعضی مردم کوته بین، دعا های خیری هم بدرقه راه آرش بود. از همه سو برای او آرزوی توفیق می شد. آرش برای آخرین بار چهره ایران زمین را می دید. زیر لب گفت: بدرود! ... به کوهپایه رسید. به ستیغ کوه نگاه کرد. صبح آنروز ابتدایی تابستان، گل های وحشی و رنگارنگ البرز کوه، خوش آمد گوی قدم های استوار آرش بودند. برف بر قله کوه نشسته بود. خورشید هنوز جرات بیرون آمدن از پشت کوه را نیافته بود. آرش بالا رفت. هر چه بالا تر می رفت سکوت طبیعت فراگیر تر می شد. آرش شروع به نیایش کرد. سکوت محض بود و هر از چندی سو سوی بادی. آرش بر لبش سرود جاری کرد:

برآ ای آفتاب، ای توشه امید!برآ ای خوشه خورشید!چو پا در کام ِ مرگی تند خو دارم،چو دل در جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم،به موج روشنایی شستشو خواهم،ز گل برگِ تو، ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم...

لبه طلایی خورشید از پشت کوه نمایان شد. آرش در بالا دست، جویباری دید. در آن کوه پر ابهت همه چیز مقدس بود. آرش به کنار جویبار رفت. جرعه ای نوشید. قوت گرفت. خورشید بیرون تر آمد. بر بدن آرش تابید. آرش نیرو می گرفت. پاک و بی آلایش می شد. پهلوان دوباره راه افتاد. از پیچ و خم های سراشیب کوه همچون برق و باد گذشت. زمین های سنگلاخی ِ خیس شده از مه صبحگاهی را به طرفة العین طی کرد. خورشید با تمام توان بر بدن آرش می تابید. تابش مهر معطوف آرش بود. آرش نیرو می گرفت. از بالا رفتن باز ایستاد. اینک بر قله سپید دماوند ایستاده بود. کمان را بیرون آورد. تیر را به دست گرفت. پر سیمرغ را که بر انتهای تیر چسبیده بود بر گونه مالید. بر روی یک پا زانو زد. تیر را به چله کمان گذاشت. کشیییید. با تمام قدرت. آسمان در مقابلش نیست می شد. زمین توان نگه داشتنش را نداشت. آرش یکپارچه زورِ بازوی ایمان بود. با تیر یکی می شد. باد وزیدن گرفت. در نهایت قدرت، آرش کمان را رها کرد... نیست شد... از میان رفت... با تیرش یکی شد و پرواز کرد...

***

شب فرا رسید...

***

شامگاهان،راه جویانی که می جستند آرش را به روی ِ قله ها، پی گیر،باز گردیدند،بی نشان از پیکر آرش،با کمان و ترکشی بی تیر.آری آری، جان ِ خود در تیر کرد آرش.کار ِ صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش...تیر ِ آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون،به دیگر نیم روز از پیِ آن روز،نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند،و آنجا را از آن پس،مرز ایران شهر و توران شهر نامیدند.

مردم به شور و شادی برخواستند. آنروز سیزدهم تیر ماه بود. جشن تیرگان بر پا شد. در میان جشن و سرور و آب پاشان، یاد آرش هیچ گاه از اذهان بیرون نرفت.

آرَشِ کَمانگیر نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره است.

 

تندیس آرش کمانگیر در بروجرد

اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده ولی داستان آرش در شاهنامه نیامده است.*[1] در کتاب‌های


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

مقاله درباره مرز های دوپینگ در ورزش رشته تربیت بدنی

اختصاصی از نیک فایل مقاله درباره مرز های دوپینگ در ورزش رشته تربیت بدنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

ویژه هفته تربیت بدنی

موضوع :

مرز های دوپینگ در ورزش

استاد :

سرکار خانم مشاور

تهیه کنندگان :

فاطمه یو سفلی

دنیا نوحی

پاییز 87

تاریخچه -  تعریف

واژه دوپینگ از زبان آفریقای جنوبی مشتق شده است.اشاره به یک نوشیدنی الکلی باستانی دارد که به عنوان محرک در مراسم رقص استفاده می گردید.بتدریج این واژه استقاده گسترده تری کرد و در ورزش امروز به معضلی تبدیل شده است.این واژه در دنیای امروز  به معنای استفاده ورزشکار از مواد یا روش هایی است که به قصد افزایش کارآیی در ورزش انجام می شود.

دوپینگ به معنای استفاده از مواد متعلق به گروه داروهای ممنوع،محدود شده و یا استفاده از روشهای گوناگون غیرمجازی میباشد.به قول خوان آنتونیو سامارانش رییس کمیته بین المللی المپیک،دوپینگ نوعی تقلب است که از جنبه های مختلف منجر به انحطاط و مرگ میشود:

مرگ فیزیولوژیک چرا که دستکاری غیرقانونی در فرایند طبیعی باعث تغییرات شدید و گاهاً برگشت ناپذیری در بدن میشود.

مرگ جسمی نظیر برخی موارد اسف بار مرگ ورزشکارانی  که در سالهای اخیر مشاهده شده است.انحطاط روانیو شخصیتی ناشی از رضایت شخص به تقلب،نادیده انگاشتن توانایی ها و ظرفیت های شخصی و بزرگ کردن ناتوانی ها و معایب.و بالاخره انحطاط اخلاقی به واسطه تعدی فرد از قوانینی که تمام جامعه بشری پایبند آن هستند.

از رخدادهای مهم در تاریخ دوپینگ می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

اولین مورد مرگ ورزشکاران در سال1886 رخ داد که یک دوچرخه سوار به نام لینتون در اثر استفاده بیش از حد داروی تری متیل درگذشت.

در مسابقات المپیک یک دونده ماراتن به نام توماس هیکس در اثر مصرف برندی و استریکلین در شرف مرگ قرار گرفت.

دهه 1950-روس  ها از هورمون های مردانه برای افزایش قدرت و نیرو استفاده نمود و آمریکایی ها نیز استروییدها را به این منظور استفاده نمودند.

1960-دوچرخه سوار دانمارکی در المپیک رم به علت مصرف بیش از حد آمفتامین ها فوت کرد.

1964-افزایش قابل توجهی در ظاهر عضلان ورزشکاران در المپیک دیده شد که شک در مصرف داروها را برانگیخت.

1967-کمیته بین المللی المپیک بعد از مرگ تامی سیمپسون به علت مصرف غیر از آمفتامین ها واکنش نشان داد.

1968-این کمیته با تعریفی از دوپینگ لیست داروهای غیرمجاز را ارایه داد و بدین ترتیب انجام آزمایش در بازیهای المپیک شروع شد.

 1988-در المپیک سئول،تست بن جانسون از نظر مصرف استروئید های آنابولیزان خلع و از ورزش محروم گردید. همچنین دو وزنه بردار بلغاری که به مقام نخست المپیک دست یافته بودند به علت دوپینگ محروم شدند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مرز های دوپینگ در ورزش رشته تربیت بدنی

تحقیق امار برنامه ریزی اوقات فراغت برای جوانان این مرز خوب

اختصاصی از نیک فایل تحقیق امار برنامه ریزی اوقات فراغت برای جوانان این مرز خوب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

  برنامه ریزی اوقات فراغت برای جوانان این مرز خوب!

هیئت گرامی دولت گرامی برنامه ریزی دقیق و مهر ورزانه ای  را برای اوقات فراغت تابستانی به سازمان های مربوطه ابلاغ می کند:

30_1 تیر ماه:

برنامه ریزی برای رسیدن به فراخنای پست مدرن و رسیدن به افق های گرم در تاریکی بی مورد امروز و بهره گیری از صدا و سیما برای ترویج فرهنگ خوب در شما جوانان آینده سوز برای مواجهه با دیالکتیک و تاکتیک تهاجمی دشمن در بازی های پیچیده منطقه در مقابل  تیم علی دایی و تعیین خط مشی های فراکسیون سوسیالیسمی، امپریالیسمی و روماتیسمی جهت بهبود فضای امنیتی جام ملت های اروپا و تعدیل قیمت واشر سر سیلندر جهت پربار تر شدن قله های رفیع فرهنگی این مرز و بوم !

 31 تیرماه:

به علت طاقت فرسا بودن اوقات تعریف شده در بخش قبلی امروز به عنوان استراحت مطلق در نظر گرفته می شود!

30-1 مرداد ماه:

گذراندن قله رفیع عرش گونه توسط جوانان پر افتخار و نجیب و ناز مملکت ، پس از گذر از پستی _ بلندی های تعبیه شده!و آمادگی برای جنبش علمی و هم چنین غیر علمی(حرکات موزوون!) در این مسیر و کنکاش در ژرفای درونی فراسو محور به گونه ای که موجب مفسده ای در بحث برنج و گوجه فرنگی نشود!

31مرداد ماه:

قبول داریم اوقات فراغت مرداد ماه نیز با اعمال شاقه بود! تنفس!

31-1 شهریور ماه:

حضور در صحنه های مجاز دائمی کشور برای تقویت بنیه جسمی و بکارگیری آن در جهت ازدیاد جمعیت تولید کننده علم و عملی 120 میلیونی ! و شنا در جهت های مخالف امپریالیسمی برای مبارزه با فعالیت های ظلم ستیزانه و نژاد پرستانه پس از جنگ جهانی اول نازی با b.f اش!

شایان ذکر است سازمان های ذیر ربط!! می توانند با همان دید باز همیشگی این برنامه را به فراخور روز شرح و بسط دهند.

 

/

 

برنامه ریزی سازمان های ذیر ربط برای اوقات فراغت:

15-1 تیر ماه:

از آن جا که شما فرزندانِ تولید علم و گلچین توده عظیم دانشجویی این مرز عزیز در به نتیجه رساندن درسهای خوانده شده در طول ترم هستید، لازم است از روزهای پایانی امتحانات بهره کامل را ببرید و مطمئن باشید که علارقم ایجاد مشکلات عمیق و گسترده در انتهای بدن به علت سختی امتحانات، همین روزها خاطره می شود ! ( لازم به ذکر است که استفاده از سالن های بدنسازی در تقویت بنیه بدن در این مدت ضروری است .)

 

31-15 تیر ماه:

چقدر شما جوانان خوب ِ این مرز پر گهر پر رو هستید ! همین که دیر این ایام امتحان ندارید و می توانید هیچ کاری نکنید ، خودش اِند اوقات فراغت است! باز توقع دارید که ما برنامه ریزی کنیم؟! ولی از آنجا که ما چشم انتظاری شما جوانان این خاک پر مغاک (جاده ها و خیابوناش بیشتر مغاک داره!) را برای دیدن برنامه ریزی ما در اوقات فراغت، نمی توانیم تحمل کنیم، برنامه زیر را اعلام می کنیم:

استفاده از بنیه تقویت شده  برای دویدن به دنبال اساتید برای پاس کردن 80 درصد درس های ترم.(20 درصد دروس شامل تربیت بدنی بوده است!) همچنین لازم است پس از ایام امتحانات، همیشه و در همه حال با حضور قلب از برنامه های صدا و سیما بهره معنوی لازم را ببرید!(البته آمادگی این را داشته باشید که با قطعی های  مکرر برق از دیدن جشنواره فیلم های سینمایی شبکه 2 محروم شوید!)

شرکت در انواع و اقسام مسابقه پیامک!

شایان ذکر است در این ایام می توانید با مختان ور بروید و کل چرندیاتی را که در ایام امتحانات حفظ کرده اید هر چه سریع تر از کله مبارکتان بیرون بریزید! چون نه به درد دنیایتان می خورد و نه به درد آخرت !

15-1 مرداد ماه

و اما طرح ویژه اوقات فراغت سازمان های رو ربط:

 شرکت حداکثری مردم همیشه در صحنه در دور صدم طرح امنیت اجتماعی!

گشت روزانه در بلوار سجاد مشهد برای تقویت ماهیچه های چشم ویژه مشهدی های عزیز!!( سایر شعبات در سایر شهرستان ها دایر می باشد!!)

چرخاندن زنجیر!

پوشیدن لباس های چسبان دارای نوشته I am a dog ! تا بالای ناف و پوشیدن شلوار لی تا زیر ناف! (یک نوار از کمر مشتمل بر ناف بایستی دیده شود !)

31-15 مرداد ماه:

شرکت در کلاس های فوق برنامه تقویتی قوه!

بازی در زمین های خاکی و یا خوردن خاک صحنه به امید علی اکبر استاد اسدی و یا محمد رضا گلزار شدن در آینده! (ضمنا" با توجه به برگزاری مسابقات المپیک 2008 مسئولین ذیر ربط و رو ربط جهت گذراندن اوقات فراغت به همراه خانواده محترمشان در چین به سر می برند، خودتان یک جوری خودتان را سرگرم کنید! نمی شود که هر چی کاتر سخت است ما انجام دهیم!)

15-1 شهریور ماه:

شرکت در امتحانات شهریور و آمادگی برای پر کردن فرم تک ماده !(ویژه دانش آموزان عزیز )

بسته به زمان انتخاب واحد دانشگاه ها، گشتن به دنبال جای خالی در لیست انتخاب واحد برای اضافه کردن حداقل یک درس جدید نسبت به ترم قبل!

استقبال از رییس جمهور در دور سوم سفرهای استانی!

از آنجا که در مناطق پر جاذبه و پر گردشگر خیز کشور از جمله سولوقون ،دربند، لاله زار ، پارک ملت ، اوشون فشم ،ورزشگاه آزادی ، سر کوچه و....!! کلیه امکانات رفاهی و بهداشتی (همراه با آفتابه اشانتیون) را فراهم کرده ایم ، لازم است از این مکان ها استفاده لازم را برده و برای اموات ما فاتحه نثار کنید ولیکن خرما خیرات نکنید ! بیایید خرمایش را به خودمان تحویل بدهید!

31-15 شهریور ماه:

اجرای طرح سامان دهی غرق شدگان دریای خزر!!

پخش مکرر برنامه گشت نامحسوس و ابراز خرسندی نسبت به کمتر شدن تصادفات رانندگی در تابستان 87!

گرفتن زانوی غم به بغل و عزاداری به مدت 16 شب همراه با نوحه خوانی خودتان به مناسبت شروع ترم جدید! و آمادگی برای گرفتن آمار دختران دم بخت ورودی جدید(ویژه پسران بد بخت!)

آمادگی برای جوابگویی به پرسش مهر!

وبلاخره سوپرایز ویژه فرهنگی _ مذهبی سازمان های ذیر ربط و رو ربط و بی ربط:آوردن ماه رمضان به اواخر تابستان !


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق امار برنامه ریزی اوقات فراغت برای جوانان این مرز خوب

مقاله در مورد جنگ روانی 8ص

اختصاصی از نیک فایل مقاله در مورد جنگ روانی 8ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

مبارزه‌ای که مرز نمی‌شناسد

  جنگ روانی به‌عنوان سلاح جدیدی در دنیای امروز مطرح شده که ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی به شکست روحیه دشمن می‌پردازد و امتیازات بی‌شماری را از آنان کسب می‌کند.

این روزها به نسبت گذشته بیشتر با اصطلاح «جنگ روانی» سر و کار داریم. اینکه اساساً جنگ روانی چیست و چه کسانی و با چه اهدافی به‌دنبال آن هستند و حتی تاریخچه این مسأله به چه زمانی باز می‌گردد؟! این‌ها سؤالاتی است که در این نوشتار سعی شده ضمن اشاره به تحولات روز، تا حدودی پاسخ آن‌ها داده شود.تاریخچه جنگ روانی:آنچه مسلم است این که عملیات روانی سابقه‌ای به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این منظر کمتر برهه‌ای از تاریخ حیات سیاسی و نظامی بشر را می‌توان یافت که فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادی در پی یافتن قدیمی‌ترین نمونه‌های استفاده از جنگ روانی بوده‌اند. در این میان پل لاین بارگر، سابقه استفاده از جنگ روانی را به جنگ کیدئون با مادها نسبت می‌دهد. در این جنگ کیدئون برخلاف رسوم نظامی زمان خود که هر دسته صد نفره یک مشعل داشتند، به هریک از سپاهیان مشعلی داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد کرد که تعداد افرادش، صد برابر میزان واقعی است،‌در نتیجه توانست بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یابد. از این زمان به بعد این اعتقاد به‌وجود آمد که جنگ حداقل در دو زمینه رخ می‌دهد؛ میدان نبرد و اذهان عمومی در تاریخ اسلام، روشن کردن آتش توسط سپاهیان اسلام در شب فتح مکه و ایجاد رعب در بین مکیان از این طریق، نقش مهمی در شکستن مقاومت آنها داشت و حیله‌ی قرآن بر سر نیزه کردن عمروعاص و شکست دادن سپاه در حال پیروزی امام علی(ع) با این وسیله نمونه‌های برجسته‌ای از جنگ‌های روانی است که به اقتضای فرصت و نبوغ طراحان آن به منصه ظهور رسیده‌اند.از نمونه‌های گسترده جنگ روانی در قرن بیستم می‌توان به جنگ جهانی دوم اشاره کرد. هنگامی که در سال 1939، محققان آلمانی به‌منظور توجیه شکست کشورشان در جنگ جهانی اول اعلام کردند که از جمله مهم‌ترین علل شکست، ‌غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گسترده‌ی ابزار تأثیرگذاری روانی در صحنه سیاست و نظامی‌گری می‌دادند. وقوع تحولاتی همچون تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمان‌های جنگ روانی و تبلیغات جنگی در دیگر کشورها، تصدیق عملی این ادعا بود.پس از آلمان‌ها، به‌طور عمده این مسأله مورد عنایت آمریکایی‌هایی قرار گرفت که به نوعی خود را ابرقدرت جدید جهانی می‌دانستند تا جایی که آن‌ها در کنار استراتژی نظامی‌، سیاسی و اقتصادی اصطلاح «سایکو استراتژی» یا راهبرد روانی را طرح و باین داشتند که عنصر روانی از مسأله زمان جنگ فراتر است و در هنگام صلح نیز باید به آن پرداخته شود.مؤلفه‌های جنگ روانی جدید:آنچه امروزه به‌عنوان جنگ روانی جدید مطرح است، در واقع محصول یک سری تحولات صنعتی و تکنولوژیک از جمله گسترش ارتباطات اجتماعی است که ابتدا در اروپا رخ داد. توسعه و گسترش ارتباطات، به‌نوبه خود باعث شد تا انسان‌هایی که تا پیش از این، فقط در محدوده قومی،‌قبیله‌ای و محلی فکر می‌کردند، این بار ملی و جهانی فکر کنند و به مسایل دنیایی فراتر از مناطق محدود خود علاقه‌مند شوند. همچنین پس از انقلاب صنعتی و گسترش جمعیت شهرنشین،‌زمامداران امور کم کم با مقوله افکار عمومی مواجه شدند که از قدرت فراوانی برخوردار بود.به این ترتیب تعریف بخصوصی از جنگ روانی به‌عنوان بخشی از کشورداری مطرح شد به این معنا که جنگ روانی سلاح جنگی در دنیای جدید محسوب می‌شد که در عین تدافعی بودن حتی می‌توانست تهاجمی باشد و ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شکستن روحیه دشمن بپردازد.از همین منظر است که وزارت جنگ آمریکا مفهوم جنگ روانی را این‌گونه بیان می‌دارد: «جنگ روانی، استفاده برنامه‌ریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هرچیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن،‌ بی‌طرف یا دوست و به شیوه‌ای خالی در جهت اهداف ملی صورت می‌گیرد».تلاش همه‌جانبه آمریکا در جنگ نرم:واژه جنگ روانی در آمریکا از انتشار کتاب معروف جنگ روانی آلمان نوشته فاراگو در سال 1942 گسترش یافت. در پایان جنگ جهانی دوم در دیکشنری و بستر وارد شد و بخشی از فرهنگ سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.در سال 1950 یعنی تنها یک سال پس از پایان جنگ، دولت ترومن به‌منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در کره، پروژه‌ای را به‌عنوان «نبرد حقیقت» با تهاجم عظیم و قدرتمند روانی و


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد جنگ روانی 8ص

مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

اختصاصی از نیک فایل مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مرز را پرواز تیری می دهدسامان! کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

آرش کمانگیر

آخرین فرمان:باید اکنون پهلوانی از شما تیری کند پرتابگر به نزدیکی فرود آید،مرزهاتان تنگ!خانه هاتان کور!ور بپرّد دور...آه... کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

شکست چه واژه تلخی بود. آنقدر تلخ که زبانها لحظه ای آنرا نگه نمی داشتند. هر کسی بر زبانش می آورد، دلش پر درد می شد. منوچهر شاه به چهره پهلوانان لشگرش نگاه کرد. سر ها به زیر بود. منوچهر آه کشید. گناه او نیز کمتر از سردمداران لشگرش نبود. به قول و قرارش با افراسیاب فکر کرد. کیست آنکه از قله دماوند بالا رود و قدرت کمانش آنگونه باشد که مرز ایران و توران را تا آنجا که ممکن است عقب براند. هیچکس...

هیچکس؟ چرا! کسی هست. نه قهرمان پولادین بازو و نه سردمدار دلیر لشگر. کسی که عشق به ایران وادارش می کند تا داوطلب پرتاب تیر شود. اینک آرش کمانگیر، تیر و کمان به دست، وارد خیمه منوچهر، شاه ایران می شود. تعظیم می کند. منوچهر از قدرت بازوی او در شک است. علت شکست او از افراسیاب همین بود. شاه ایران فقط به قدرت بازو می اندیشید. حال، آرش قدرت ایمان را برایش معنا می کرد. آرش کمانگیر قدمی به جلو آمد. به ناگاه جامه اش را از تن درید و برهنه شد. ندا داد: تن پاک مرا بنگرید که بی عیب و آهو است. اینک من، آرش کمانگیر، رهسپار البرز کوه می شوم تا بر بلند ترین قله اش با کمانم یکی شوم، پرواز کنم، زندگی دوباره به ایرانشهر ببخشم. کمان به دست گرفت و از خیمه بیرون رفت.

صبحگاهان، مردم کوچه و بازار در میان خنده و قهقهه لشگر تورانیان مردی را دیدند که جامه خشن به تن کرده و تیر و کمان بدست راهی البرز کوه است. همهمه در میان مردم پیچید... کمانداری که قرار است با پرتاب تیرش حدود مرز ایران و توران را مشخص کند اینست؟... او که چندان قوی و پر زور نیست... من که خیلی ها را قدرتمند تر از او سراغ دارم...

آرش می شنید و پیش می رفت. در میان همهمه و هیاهوی بعضی مردم کوته بین، دعا های خیری هم بدرقه راه آرش بود. از همه سو برای او آرزوی توفیق می شد. آرش برای آخرین بار چهره ایران زمین را می دید. زیر لب گفت: بدرود! ... به کوهپایه رسید. به ستیغ کوه نگاه کرد. صبح آنروز ابتدایی تابستان، گل های وحشی و رنگارنگ البرز کوه، خوش آمد گوی قدم های استوار آرش بودند. برف بر قله کوه نشسته بود. خورشید هنوز جرات بیرون آمدن از پشت کوه را نیافته بود. آرش بالا رفت. هر چه بالا تر می رفت سکوت طبیعت فراگیر تر می شد. آرش شروع به نیایش کرد. سکوت محض بود و هر از چندی سو سوی بادی. آرش بر لبش سرود جاری کرد:

برآ ای آفتاب، ای توشه امید!برآ ای خوشه خورشید!چو پا در کام ِ مرگی تند خو دارم،چو دل در جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم،به موج روشنایی شستشو خواهم،ز گل برگِ تو، ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم...

لبه طلایی خورشید از پشت کوه نمایان شد. آرش در بالا دست، جویباری دید. در آن کوه پر ابهت همه چیز مقدس بود. آرش به کنار جویبار رفت. جرعه ای نوشید. قوت گرفت. خورشید بیرون تر آمد. بر بدن آرش تابید. آرش نیرو می گرفت. پاک و بی آلایش می شد. پهلوان دوباره راه افتاد. از پیچ و خم های سراشیب کوه همچون برق و باد گذشت. زمین های سنگلاخی ِ خیس شده از مه صبحگاهی را به طرفة العین طی کرد. خورشید با تمام توان بر بدن آرش می تابید. تابش مهر معطوف آرش بود. آرش نیرو می گرفت. از بالا رفتن باز ایستاد. اینک بر قله سپید دماوند ایستاده بود. کمان را بیرون آورد. تیر را به دست گرفت. پر سیمرغ را که بر انتهای تیر چسبیده بود بر گونه مالید. بر روی یک پا زانو زد. تیر را به چله کمان گذاشت. کشیییید. با تمام قدرت. آسمان در مقابلش نیست می شد. زمین توان نگه داشتنش را نداشت. آرش یکپارچه زورِ بازوی ایمان بود. با تیر یکی می شد. باد وزیدن گرفت. در نهایت قدرت، آرش کمان را رها کرد... نیست شد... از میان رفت... با تیرش یکی شد و پرواز کرد...

***

شب فرا رسید...

***

شامگاهان،راه جویانی که می جستند آرش را به روی ِ قله ها، پی گیر،باز گردیدند،بی نشان از پیکر آرش،با کمان و ترکشی بی تیر.آری آری، جان ِ خود در تیر کرد آرش.کار ِ صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش...تیر ِ آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون،به دیگر نیم روز از پیِ آن روز،نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند،و آنجا را از آن پس،مرز ایران شهر و توران شهر نامیدند.

مردم به شور و شادی برخواستند. آنروز سیزدهم تیر ماه بود. جشن تیرگان بر پا شد. در میان جشن و سرور و آب پاشان، یاد آرش هیچ گاه از اذهان بیرون نرفت.

آرَشِ کَمانگیر نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره است.

 

تندیس آرش کمانگیر در بروجرد

اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده ولی داستان آرش در شاهنامه نیامده است.*[1] در کتاب‌های پهلوی و نیز در کتاب‌های تاریخ دوران اسلامی به آن اشاراتی شده‌است. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» به هنگام توصیف «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو می‌کند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش می‌داند. در اوستا آرش را اِرِخشه خوانده‌اند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کرده‌اند: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». در اوستا بهترین تیرانداز ارخش نامیده شده است که گمان بر این است که همان آرش باشد. بعضی معنی آرش را درخشان دانسته‌اند. و برخی معتقدند که منظور از


دانلود با لینک مستقیم


مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص