نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پاورپوینت در مورد خلاصه ای از تاریخچه پیوند اعضاء از مرگ مغزی در ایران

اختصاصی از نیک فایل پاورپوینت در مورد خلاصه ای از تاریخچه پیوند اعضاء از مرگ مغزی در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت در مورد خلاصه ای از تاریخچه پیوند اعضاء از مرگ مغزی در ایران


پاورپوینت در مورد خلاصه ای از تاریخچه پیوند اعضاء از مرگ مغزی در ایران 

فرمت فایل :powerpoint (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 22صفحه

 

تاریخچه پیوند اعضاء از مرگ مغزی در ایران به قبل از انقلاب و حدود 50 سال پیش بر می گردد، همگام با توسعه چشمگیری که بعد از انقلاب در زمینه پیوند کلیه صورت گرفت، متخصصین و مسئولین برای ایجاد زمینه مناسب جهت پذیرش عمومی،کسب فتاوی و تصویب قوانین لازم جهت استفاده از اعضاء مبتلایان مرگ مغزی تلاش نمودند . همچنان که بعد از استفتاء از حضرت امام خمینی (ره ) و کسب اجازه و بنا بر فرمایش ایشان " بر فرض مذکور چنانچه حیات انسان دیگری متوقف بر این باشد با اجازه صاحب قلب یا کبد و امثال ٱن جایز است " بصورت موردی پیوندهای قلب ،کلیه وکبد مبتلایان مرگ مغزی در شیراز و بیمارستان های شریعتی، امام خمینی (ره ) و سینا وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران صورت گرفت.

درسال 1372 لایحه اجازه پیوند اعضای بدن فوت شدگان در موارد خاص تقدیم مجلس گردید ولی به تصویب نرسید، تا اینکه در پی فتاوی روحانیون و علمای عظام مبنی بر مجاز بودن این امر بر اساس نیاز جامعه فعلی، مجلس شورای اسلامی نیز طرح پیوند اعضاء از مرگ مغزی را در آبان ماه 1378 به تصویب مقدماتی و در 17 فروردین ماه 1379 در مجلس ششم مطرح و به تصویب نهایی رساند اما با مسکوت ماندن اعلام نظر شورای نگهبان در مهلت قانونی با تاخیر و در تاریخ 24 خرداد سال 1379 طبق مقررات بعنوان قانون توسط ریاست مجلس ابلاغ گردید.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت در مورد خلاصه ای از تاریخچه پیوند اعضاء از مرگ مغزی در ایران

دانلود مقاله کامل درباره مرگ درختان نارون 14 ص

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله کامل درباره مرگ درختان نارون 14 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

 

واحد گرگان

عنوان:

مرگ درختان نارون

استاد:

سرکار خانم نصراله نژاد

دانشجو:

زهرا مطلوب

دیماه 88

مرگ هلندی نارون (DED)

همراه با ظهور مرگ هلندی نارون (DED) در آغاز قرن بیستم ،نارون در اروپا ،شمال آمریکا و قسمتهایی از آسیا اثرات مخربی رابا بیماری پژمردگی آوندی ایجاد کرد که آن با قارچ Ophiostoma از Ascomycota رابطه داشت.

اگر چه اولین موج از مرگ هلندی نارون به وسیله ی Ophiostoma ulmi بود اما هنوز از سال 1940 توسط دو گونه ی Ophiostoma novo-ulmi و Ophiostoma ulmiو هیبرید آنها O.novo-ulmi Brasierl در حال پیشرفت همه جا گیر است که از جمله بهترین مثال ها از پاتوژن های درختان هستند که با حشرات انتقال می یابند ، در این مورد خاص به وسیله ی سوسک های پوستخوار نارون از جنس Scolytus geoffroy و در شمال آمریکا اغلب با Hylurgopinus rufipes ، Scolytus multistriatus ، S. pygmaeus در میان اجتماع 8 گونه ی scolytus در اروپا به درخت نارون می آوردند . در قرن بیستم S.multistriatus معرفی شد و در شمال آمریکاو در استرالیا و نیوزلند مستقر شد.

هر دو گونه ی scolytus وابسته هستند ،چو نسوسک پوستخوار زمانی که به دنیا می آید در کنده ها و شاخه های درخت ایجاد استرس می کند.

مهمترین ضربه ی S.multistriatus و S.pygmaus به نقش ناقل بودن انها برای پاتوژن بیمار ی مرگ هلندی نارون مربوط می شود که در درختان سالم طی تغذیه ی مرحله ی بلوغ از پوست درخت ، شاخه های کوچک و محل انشعاب شاخه ها در طوقه از درختان نارون سالم پاتوژن را انتقال می دهند .

گونه های scolytus دارای mycangium نیستند در عوض می توانند اسکوسپوره او کنیدی های Ophiostoma novo-ulmi را انتقال دهند و روی سطح بدن خود حمل کنند.

با توجه به اینکه اهمیت Scolytus spp. در قدرت انتقال پاتوژن های مرگ هلندی نارون است.کنترل اندازه ی آنها در برابر حشرات از بخش های ضروری استراتژی های مدیریت یکپارچه در برابر مرگ هلندی نارون است.

هشت گونه از کنه های فورتیک شامل : Chelacheles michalskii Samsinak, Histiostoma ulmi, Pseudotarsonemoides eccoptogasteri, Proctolaelaps eccoptogasteris, Pr. Scolyti , Pyemotes scolyti, Tarsonema crassus, Trichouropoda bipilis به عنوان کنه های فورتیک در روی S.multistriatus و

S.pygmaeus یا از Scolytus galleries روی نارون در اروپا ثبت شده اند.

به خصوص برای Pr.scolyti و Py.scolyti تا حدی ممکن است اجتماع متفاوتی از گونه های کنه به S.multistriatus در شمال آمریکا بچسبد.

در سال 1974 Smiley& Moser یک taxa جدید را توصیف کردند:

Heterotarsonemus scolyti

Pseudotarsonemoides scolyti

Tasonemus kennedyi

Ununguitarsonemus peacocki

همه ی اینها حالت روی حشرات فورتیک دارند و در دالان های S.multistriatus روی نارون امریکایی پیدا شدند.

هیچکدام از این چهار کنه در اروپا ،جایی که بومی آنجا هستند ثبت نشده اند .

سوسک برگخوارنارون(Galerucella Luteola Muller )

این حشره سوسکی است به طول 5/5 الی 7 میلیمتر دارای با لپوشهایی به رنگ زرد تمایل به سبز می باشد که به تغذیه از برگ درخت نارون سوراخهایی در آن ایجاد می نماید.

ولی اهمیت مبارزه با سوسک برگخوار بخاطر نوع تغذیه لارو این سوسک می با شد که پارانشیم برگ را از بین برده وبه اصطلاح درخت توری م‍ی شود و به علت ضعیف شدن درخت به خاطره عدم فتوسنتز کانی درخت ضعیف شده پذیرایی آفات دیگر نظیرسوسک چوبخوارsartu (salsky Aeolesthe) شده که نهایتا منجر به نابودی درخت می گردد.

درنسل اول سوسک زمستان گذران از لابلای تنه آسیب دیده درختان و در شکافها و درجاهای از این قبیل همراه با مساعد شدن هوا وجوانه زدن درختان نارون از پناهگاهای خود خارج شده و مشغول تغذیه برگ درخت نارون می شود و حدود یک هفته بعد از تغذیه حشره بالغ جفت گیری کرده آماده تخمگزاری می شود. تخمها حدود یک میلی متر و دارای دستجات مختلف از3 تا 24 و یا بیشتر و به رنگ زرد می باشند و اکثر تخمها در سطح زیرین برگ گذاشته می شود و بعد از حدود 8 روز یا بیشتر بسته به مساعد بودن شرایط آب و هوا تفریخ می شوند .

رنگ تخمها در هنگام نزدیک شدن به لحظه تفریخ تیره رنگ شده و لارو درون این تخمها باعث تیره رنگ شدن آن می شوند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مرگ درختان نارون 14 ص

دانلود مقاله کامل درباره تفاوت و تشابه خواب و مرگ

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله کامل درباره تفاوت و تشابه خواب و مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

تفاوت و تشابه خواب و مرگ

خواب برادر مرگ است، (در کتاب بحارالانوار، ج 76، ص 189 از امام صادق(ع) نقل مى‏کند که «النوم اخ الموت»). منظور از برادرى خواب و مرگ این است که این دو شباهت‏ها و سنخیت‏هاى بسیارى با هم دارند نه این که عین هم هستند، زیرا دو برادر حتى اگر دوقلو باشند، تفاوت‏هاى محسوسى با هم دارند. شباهت خواب و مرگ را آیات قرآنى تبین فرموده‏اند: اول: وَ هُوَ اَلَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضى‏ أَجَلٌ مُسَمًّى؛ او کسى است که تمام شما را در شب (به هنگام خواب) مى‏گیرد و از آنچه در روز کرده‏اید، با خبر است. سپس در روز شما را (از خواب) برمى‏انگیزد، (و این وضع همچنان ادامه مى‏یابد) تا سرآمد معینى فرا رسد...، (انعام، آیه 60). دوم: اَللَّهُ یَتَوَفَّى اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ اَلَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ اَلَّتِی قَضى‏ عَلَیْهَا اَلْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ اَلْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏کند و ارواحى را که شمرده‏اند نیز به هنگام خواب مى‏گیرد، سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مى‏دارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى‏گرداند تا سرآمدى معین...، (زمر، آیه 42). توفى یعنى تمامى چیزى را گرفتن، (المیزان، ج 7، ص 184)

در این آیات تصریح شده است که خواب همانند مرگ در این نکته شریک است که تمام حقیقت انسان که همان روحش باشد، گرفته مى‏شود و نزد خدا برمى‏گردد. پس ما در هر خوابى به نوعى مرگ دچار مى‏شویم و خواب و مرگ در قطع رابطه روح با بدن مشترک هستند، چنانچه بعث هم به معناى بیدار شدن و زنده شدن در خواب و مرگ آمده است، (المیزان، ج 7، ص 184 و 185). بنابراین خواب برادر مرگ است و این بدان معناست که در هر دو ارواح از بدن‏ها جدا مى‏شوند و تصرفى در آن ندارند (از اینجا روشن مى‏شود که تمام حقیقت انسان روح اوست نه مجموعه روح و بدن او. زیرا در هنگام خواب و مرگ تنها روح انسان را مى‏گیرند. به تفسیر المیزان، ج 17، ص 402 و 403 مراجعه فرمایید. اما بین خواب و مرگ تفاوتى اساسى وجود دارد و آن این که خواب کم شدن علاقه روح به بدن است که در این صورت روح به کار تدبیر بدن و دخل و تصرف آن نمى‏پردازد. «یعنى خواب تعطیل بخشى از دستگاه مغز و ضعیف شدن پیوند روح و جسم است و مرگ تعطیل کامل دستگاه مغزى آدمى و قطع مطلق پیوند روح و جسم است. پس خواب مرحله کوچکى از مرگ است، (تفسیر نمونه، ج 5، ص 212).

به عبارت دیگر روح با بدن سه حالت دارد:

1- ارتباط تمام، حالت حیات و بیدارى. 2- ارتباط ناقص، حالت خواب. 3- قطع ارتباط، حالت مرگ. پس معناى برادرى مرگ و خواب این است که خواب چهره ضعیفى از مرگ است و مرگ نمونه کاملى از خواب، (تفسیر نمونه، ج 19، ص 477). چنانچه ملاحظه فرمودید: قرآن، خواب را پدیده‏اى روحانى مى‏داند که شناخت حقیقت آن بدون تفسیر درستى از روح امکان ندارد. به نظر قرآن خواب نوعى قطع رابطه روح با بدن و جدایى روح از بدن است. البته این جدایى کامل نیست، بلکه نوعى رابطه هنوز برقرار است. اما تدبیر روح در بدن کم مى‏شود. چنین است که در حالت خواب، عمل دستگاه ادراکى و شعور از کار مى‏افتد (چنانچه حتى از اتفاقات پیرامونى نیز غافل است و فکر و تأملى نیز ندارد) حس و حرکت ارادى آدمى متوقف مى‏شود، اما فعالیت‏هاى گیاهى همچون ضربان قلب و گردش خون و فعالیت دستگاه تنفسى و... که براى ادامه حیات بدن ضرورى هستند، به کار خود ادامه مى‏دهند، (تفسیر نمونه، ج 19، ص 481 و 482).

خلاصه بحث این که:

1- انسان مرکب از روح و جسم است: ... إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی من بشرى را از گل مى‏آفرینم، هنگامى که او را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم...، (ص،: آیه 71 و 72).

2- حقیقت انسان پیکر و بدن و جسم او نیست. بلکه چیز دیگرى است که از آن به «روح» تعبیر شده است. وَ هُوَ اَلَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْل...؛ او کسى است که تمام شما را در شب مى‏گیرد، (انعام، آیه 60). قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُکِّلَ...؛ بگو فرشته مرگ که بر شما مأمور شده تمام حقیقت شما را مى‏گیرند...، (سجده، آیه 11). روشن است که جسم و بدن ما، پس از مرگ در زمین مى‏ماند و آنچه نزد حق تعالى باز مى‏گردد، روح اوست. پس بدن تابع روح است و حالت ابزارى را دارد که در دستان روح است.

3- خواب و مرگ از این جهت که روح از بدن جدا مى‏شود، به هم شباهت دارند.

4- اما خواب، جدایى موقت است و انسان در آن حالت زندگانى گیاهى دارد و دقیقه‏اى از زندگانى و حیات حیوانى او باقى است. اما روح او به لقاء حق مى‏رود.

5- خواب مرگ موقتى و بیدارى، بعث موقتى است و اگر کسى حقیقت خواب را درک کند، حقیقت مرگ را هم درک مى‏کند.

- براساس آیه 42 سوره مبارکه زمر، روح‏هایى که در حال خواب قبض شده‏آند، دو قسم هستند: الف) گروهى را قضاى الهى بر این تعلق دارد که در همان خواب رحلت کنند، مانند افرادى که در خواب با مرگ فجعه مى‏میرند.

ب ) به برخى مهلت داده مى‏شود تا مجدداً به بدن‏ها بازگردند. نکته آخر این که در فلسفه ثابت شده است که ملاک وحدت انسان، جسم او نیست، زیرا طبق پژوهش زیست‏شناسان روشن شده است که سلول‏ها و یافته‏هاى هر انسانى در حال تبدیل و تحول است و از آغاز تولد تا پایان زندگى تغییر مى‏نمایند به حدى که مجموعه سلول‏هاى هر انسانى هر هفت سال یک بار به کلى عوض مى‏شود و مثلاً بدن انسان 70 ساله، 10 بار کلاً تغییریافته است. پس ملاک وحدت جسم نیست، بلکه نفس اوست. نفس نیز سه نوع است:

1- نباتى (گیاهى) که ملاک رشد و نموّ انسان است. این خصوصیت در انسان و حیوانات و گیاهان مشترک است. 2- حیوانى که مناط شعور و اراده و حرکت ارادى انسانى است. این خصوصیت در انسان و حیوانات مشترک است. 3- انسانى که ملاک انسانیت انسان است. این همان است که در متون دینى به روح یا نفس نامگذارى شده است. در هنگام خواب و مرگ؛ روح انسانى که تمام حقیقت انسان و ملاک انسانیت اوست، به طور کامل گرفته مى‏شود و رابطه‏اش با بدن قطع مى‏شود. با این تفاوت که نفس نباتى و بخش ضعیفى از مراحل حیوانى انسان خواب به فعالیت مشغول هستند؛ یعنى، غذایى که خورده، هضم مى‏شود، در خواب رشد دارد و حرکت‏هاى غیرارادى و... و چنانچه عرض شد، نفس نباتى و حیوانى جزء حقیقت انسان نیست. بلکه جزء اعراض انسانیت است. دلیل فعالیت مذکور هم این است که تعلق روح به طور کامل با بدن قطع نشده است اما با مرگ این رابطه به طور کامل قطع مى‏شود، بنابراین نفس نباتى و حیوانى نیز به طور کامل از کار مى‏افتند ودستگاه مغزى و عروقى آدمى تعطیل مى‏شوند.

خدای متعال درباره شباهت و تفاوت مرگ و خواب می فرمایداللَهُ یَتَوَفی‌ الاْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ التِی‌ لَمْ تَمُتْ فِی‌ مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ التِی‌ قَضَی‌' عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الاْخْرَی‌'´ إِلَی‌'´أَجَلٍ مسَمی‌ إِن فِی‌ذَ'لِکَ لاَ یَـ'تٍ لقَوْمٍ یَتَفَکرُونَ.این‌ آیة‌ کریمه‌، چهل‌ و دومین‌ آیه‌ از سورة‌ زمر که‌ سی‌ و نهمین‌ سوره‌ از سوره‌های‌ قرآن‌ مجید است‌ می‌باشد.میفرماید: «خداست‌ که‌ جانها را می‌گیرد در وقت‌ مرگ‌ آنها، و نیز آن‌ جانهائی‌ را که‌ در خواب‌ رفته‌ و مرگ‌ آنها نرسیده‌ است‌. پس‌ آن‌ جانهائی‌ را که‌ حکم‌ مرگ‌ را بر آنها جاری‌ کرده‌ در نزد خود نگاه‌ میدارد و دیگر به‌ بدن‌ باز نمی‌گرداند، ولیکن‌ آن‌ جانهائی‌ که‌ در خواب‌ رفته‌ و هنوز مرگشان‌ نرسیده‌ است‌ آنها را رها نموده‌ تا هنگام‌ بیدار شدن‌ به‌ بدن‌ برگردند و تا أجل‌ مسمی‌ و زمان‌ معین‌ در بدن‌ باقی‌ باشند؛ و در این‌ امر نشانه‌هائی‌ از قدرت‌ و توحید اوست‌ برای‌ مردمانی‌ که‌ در آیات‌ سبحانیة‌ او تفکر بنمایند.»این‌ آیة‌ مبارکه‌ صراحت‌ دارد بر آنکه‌ مرگ‌ و خواب‌ از جنس‌ واحدند، و یک‌ حکم‌ را دارند. در حال‌ مرگ‌ و در حال‌ خواب‌ در هردو حال‌ خداوند جان‌ را می‌گیرد، لیکن‌ آن‌ کسیکه‌ اجلش‌ رسیده‌ است‌، آن‌ جان‌ را نگاهداشته‌، و آنکه‌ اجلش‌ نرسیده‌ است‌، جان‌ را در موقع‌ بیداری‌ به‌ او بر میگرداند.و این‌ مسأله‌ بسیار شایان‌ دقت‌ استاولاً: گرفتن‌ جان‌ را که‌ مشترک‌ بین‌ خواب‌ و مرگ‌ است‌ به‌ لفظ‌ «توفی‌» بیان‌ کرده‌ است‌ نه‌ به‌ لفظ‌ «قبض‌». چون‌ معنای‌ توفی‌، به‌ معنی‌تمام‌ گرفتن‌ و اخذ نمودن‌ است‌ ولیکن‌ معنای‌ قبض‌، گرفتن‌ و ربودن‌ است‌. در حال‌ مرگ‌ و خواب‌ خداوند جان‌ را می‌گیرد به‌ واقعیت‌ و حقیقت‌ گرفتن‌؛ ولی‌ در حال‌ مرگ‌ علاوه‌ بر این‌ قبض‌ می‌کند یعنی‌ می‌رباید که‌ دیگر حاضر به‌ بازگشت‌ نیست‌، و در حال‌ خواب‌ به‌ همان‌ توفی‌ اکتفا نموده‌ و سپس‌ جان‌ را رها می‌کند.و نیز در آیة‌ دیگر که‌ در خصوص‌ خواب‌ وارد شده‌ است‌ به‌ لفظ‌ توفی‌ تعبیر شده‌ است‌:وَ هُوَ الذِی‌ یَتَوَفیـ'کُم‌ بِالیْلِ وَ یَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم‌ بِالنهَارِ ثُم یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَی‌'´ أَجَلٌ مسَمی‌ ثُم إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُم یُنَبئُکُم‌ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ. (انعام/60)«و اوست‌ آن‌ خدائی‌ که‌ شما را در شب‌ توفی‌ می‌کند و بسوی‌ خود میبرد، و از همة‌ کردار و افعال‌ شما در روز مطلع‌ است‌. و بعد از توفی‌ در خواب‌، شما را در روز بر می‌انگیزد تا هنگامیکه‌ آن‌ وقت‌ اجل‌ مسمی‌ سرآید. سپس‌ به‌ سوی‌ اوست‌ بازگشت‌ شما و سپس‌ آگاه‌ می‌سازد شما را به‌ آنچه‌ انجام‌ داده‌اید.»و ثانیاً: آنچه‌ را که‌ خداوند توفی‌ می‌کند جانهای‌ آدمی‌ است‌: یَتَوَفی‌ الاْنفُسَ، و جان‌ و نفس‌ همان‌ روح‌ است‌.بنابراین‌ در حال‌ مرگ‌ و خواب‌ روح‌ انسان‌ از این‌ عالم‌ به‌ عالم‌ دیگر میرود نه‌ بدن‌ انسان‌.در حال‌ خواب‌ بدن‌ انسان‌ روی‌ زمین‌ است‌ و روح‌ انسان‌ سیر در عوالم‌ دیگر می‌کند و سپس‌ بر میگردد، و در حال‌ مردن‌ بدن‌ روی‌ زمین‌ یا زیر زمین‌ است‌ و روح‌ به‌ عوالم‌ دیگر میرود و بر نمی‌گردد.و شاهد بر این‌ معنی‌ آنکه‌ در این‌ آیه‌ آمده‌ است‌ یَتَوَفــ'کُم «خداوند شما را میگیرد و توفی‌ می‌کند.» و نفس‌ انسان‌ حقیقت‌ انسان‌ است‌ که‌ در محاورات‌ و گفتگوها به‌ من‌ و تو و او و ما و شما و آنها تعبیر می‌شود. و اگر کسی‌ گفت‌: من‌ چنین‌ کردم‌ و چنان‌ گفتم‌، مراد از لفظ‌ من‌ روح‌ و جان‌ اوست‌ نه‌ بدن‌ او. و حقیقت‌ أنَا و أنتَ و هُوَ و کُمْ و غیر آنها از ضمائر عربی‌ روح‌ است‌ که‌ خداوند آنرا در حال‌ مردن‌ اخذ میکند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تفاوت و تشابه خواب و مرگ

دانلود تحقیق و مقاله درباره مرگ چیستی ؟ 20ص

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق و مقاله درباره مرگ چیستی ؟ 20ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

4- ابعاد وجود انسان در قرآن

ثم جعلنا فی قرار مکین . ثم خلقنا النطفه علقه العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقنا اخر فتبارک الله احسن الخالقین . « سپس او را به صورت نطفه ای در جیاگاهی استوار قرار دادیم . آنگاهنطفه را [ به صورت ] علقه درآوردیم . سپ آن علقه را [ به صورت ] مضغه گردانیدم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم .بعد استخوان ها را با گوشتی پوشاندیم »

شرح و تفسیر

همان طور که ملاحظه می شود در آیه اول واژ هایی به کار رفته است که خبر از ساختار جسمانی انسان و مراحل پیدایش آن می دهد . مراحل ساخت این پیکره در قطعات زمان پخش است و در هر مرحله ساختار ابتدایی و ساده تر آن به گونه ای تدریجی به سوی ترکیبات پیچیده و پیچیده تر پیش می رود .

5- چیستی مرگ

تفسیر مرگ هر چه باشد وابسته به تفسیر زندگی است .زندگی بشر از چشم انداز علوم زیستی تفسیر شود ،مرگ او هم بر این اساستبیین می شود از منظر فلسفه الهی بدان بنگریم ،که زندگی مستند به ماورای طبیعت ،مرگ نیز چنین است.با توجه به دید گاههای مختلف درباره حقیقت انسان ،تلاش بشر در منطقه فلسفه به تفسیر های مختلفی از مرگ انجامیده است برخی از آنها بدین شرحند:

وجه مشترک دو دیدگاه اخیر این است که مسیر زندگی شخص انسانی در نقطه مرگ قطع نمی گردد ،و هر دو به نوعی مرگ را عبور از یک وضعیت وجودی به وضعیت وجودی دیگر می شناسانند. پاره ای از طرفداران دیدگاه سوم در تفسیر و تبیین مرگ می گویند :

موجودات امکانی به دو قسم مادی و مجرد یا ناقص و کامل تقسیم می شوند . موجود مجرد محکوم به حرکت و تغییر نیست و همواره به بقای علت فاعلی خود باقی است . اما موجودات مادی یا مرتبط با ماده ذاتاً در حرکت و تبدیل و به سوی غایت خویش رهسپارند . تعبیر دیگر ، حرکت انسان از مادیت محض به سوی تجرد و ماورای طبیعت است و مرگ ، انهدام و نابودی شخص انسانی نیست ؛ بلکه انتقال وی از یک عالم وجودی به عالمی دیگر یا تحول انسان از نقصان به درجه ای از کمال است .

این تفسیر از حقیقت مرگ ، روشن می سازد که مرگ بخشی از حقیقت وجود انسان بلکه مقوّم او است ،نه نابودگر هستی وی . آدمی هر دم مرگ و حیاتی دارد . از این رو در جهان کامل و بر قرار ( جهان آخرت ) که جهان فعلیت و کمال است ،مرگ خواهد مُِرد .

6- مرگ از منظر قرآن و روایات

آیاتی از این دست ، بعُد دیگری از مرگ را که بسی عمیق تر است ،بیان می کند . روز مرگ ، روز بازگشت به خدا و روز شتافتن به سوی اوست و خداوند صاحب هستی است . هنگام مرگ ،روح به اذن خداوند عالم طبیعت را پشت سر گذارده ،رو به جهان دیگری می کند .مرگ ، حجاب ها را از دیدگان آدمی فرو می افکند . حقیقت هستی را به او باز می نمایاند ، نتیجه آنکه ،مرگ گذرگاهی است که با عبور از آن از یک سوی وجود ( آشکار ) وجود نهان سفر می کنیم .

ماکان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤجلا ... .

می راندن همچون زنده کردن هر دو به دست توانای الهی صورت می گیرد. نه کسی خود زنده می گردد و نه کسی خود می میرد .فاعل احیا و می راندن انسان نیست؛چون مرگ و زندگی از اختیار او بیرون است .

روح یا نفس تا مدت یا مهلت معینی امکان عبور به عالم دیگر را ندارد؛ همانطور که امکان ورود به این عالم را نداشت .

کل نفس ذائقة الموت «هر نفسی چشنده[طعم ] مرگ است».

قانون کلی مرگ بر اشخاص انسانی بدون استثنا نگاشته شده است در داخل طبیعت،قانونی که حاکم بر قانون مرگ باشد و بر آن فائق آید وجود ندارد.سبقت از هر قانون طبیعی ، جز از راه توسّل به قانون دیگری در خود طبیعت ممکن نیست قانونی که بتواند او را از مرگ برهاند در طبیعت وجود ندارد زیرا مرگ از مقتضیات وجودی ما است ،نه بیرون از حقیقت ما ، تا بتوان خود را از آن در پناه گاهی نفوذ ناپذیر پنهان کرد .

اینما تکونوا یدرککم الموت ولوکنتم فی بروج مشیدة.«هر کجا باشید مرگ شما را درمی یابد ؛هر چند در برج های استوار باشید .».

7- ترس از مرگ

از عمومی ترین احساسات حاکم بر ما ترس است ؛اما از میان عوامل گوناگونی که موجب ترس و وحشت انسان می شود ،شاید هیچ یک به اندازه مرگ آدمی را نمی هراساند . نام مرگ قلب ها را می لرزاند و عیش ها را مکدر می کند .

پاره ای از عوامل ترس از مرگ بدین قرار است :

مرگ ،زندگی را به هلاکت و نیستی تبدیل می کند.

مرگ اجتناب ناپذیر است ،وقت آن معلوم نیست .

مرگ امری ناشناخته است و ما تجربه ای از آن نداریم .

هر انسانی باید به تنهایی با مرگ مواجه شود .

با رسیدن مرگ،همه امید ها و آرزو های آدمی از دست می رود .

میان متفکرانی که می خواهند با اثبات جاودانگی شخصی بر ترس از مرگ غالب شوندو آن دسته که می کوشند با فانی دانستن انسان و معرفی مرگ به عنوان نقطه پایانی زندگی ،این ترس را تسکین دهند،فاصله بسیاری است.

اما ماده گرایانی چون اپیکوریان می خواهند با نفی زندگی پس از مرگ و معرفی مرگ به عنوان پایان آگاهی و بیدردی کامل،هراس از مرگ را از میان ببرند.غافل از اینکه وحشت نوع بشر از مرگ نه بدان رواست که مرگ را درد ناک می داند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و مقاله درباره مرگ چیستی ؟ 20ص

دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 53

 

 

عنوان تحقیق:

مرگ تا رستاخیز

نام استاد:

جناب آقای افشار

دانشجو:

سید احسان میرلوحی

شماره دانشجویی:

8217411431

بهار 1385

فهرست مطالب

مقدمه 1

بخش اول: جهان پس از مرگ 2

بخش دوم: عالم برزخ 9

بخش سوم :قیامت از دیدگاهی گسترده 18

بخش چهارم : رابطه رستاخیز و انسان 24

منابع و مآخذ 37

مقدمه :

جهانى که به وسیله حواس آن را درک مى‏کنیم، دنیایى آمیخته با حرکت و تحول است. سکون و رکودى در هیچ یک از پدیده‏ها نیست و اصولاً عالَمِ طبیعت مجموعه‏اى از تحولات و تحرکات است. مطابق قانونِ اصل بقا وعدم انعدام موجودات پس از وجود، مظاهر طبیعت پیوسته و بى‏وقفه به جنبش و تکاپو ادامه مى‏دهند. ثبات و سکونى در گوشه و زوایاى صحنه وسیع جهان به چشم نمى‏خورد. هر کجا بنگرى، حرکت و جوشش است. اصولاً نهاد جهان ناآرام و متحرک و پویاست؛ تا آن جا که تمام دانشمندان الهى و مادى معتقدند حرکت دنیاى طبیعت، حرکتى کلى و همگانى است و قانون تحول بر تمام ذرات و کلیات و مواد این عالم حکومت دارد. حرکات هماهنگ و تعالى بخش است، نه ارتجاعى و منحط.هماهنگى و همراهى در کل جهان و اجزاى آن، حقیقتى را براى ما روشن مى‏سازد که این تحول فراگیر و جهان شمول بدون مقصد و هدف کلى نخواهد بود و فقط مقاصد جزئى و مادى ندارد. اصولاً این نوع حرکت‏ها در صورتى مفهوم درست و توجیه معقول پیدا مى‏کند که جهت و هدفى مناسب با گستردگى و عظمت آن موجود باشد؛ به ویژه که قلمرو این تحرکات فقط منطقه «صورت» و «عوارض» ماده نیست، بلکه در ذات و جوهر موجودات نیز جارى است، زیرا به قول ملاصدرا جهان در عمق ذات و جوهر وجودیش به سوى مبدأ کمال در شتاب است. این سیر و حرکت است که موجودیت جهان را با تمام تکثرات و تنوعاتش تشکیل داده است.به سخن دیگر: جهان بدان‏گونه ایجاد شده است که روبه تعالى باشد و این هدف از حوزه زمان و مکان بیرون نیست. این تحولات و سیر و حرکت‏ها از سنخ حرکت‏هاى ظاهرى - که از شهرى به نقطه دیگرى است - نمى‏باشد، بلکه از مقوله «شدن» و صیرورت است؛ مانند جوان شدن کودک و پیرى میانسال و تبدل صورت‏هاى نوعى. به دیگر سخن، از نوع گذر از مرحله قوه و استعداد به حوزه فعلیت است. هر موجودى استعداد تحول به مرتبه بالاتر را دارد. در این موارد مبدأ و مقصد، حرکت و محرک، وحدت پیدا مى‏کند، زیرا متحرک با افاضه حرکت، حرکت را از خودش آغاز مى‏کند و در خویشتن خویش به سیر ادامه مى‏دهد و به خود باز مى‏گردد، که بى‏گمان «خودنهایى» مرتبه بالاترى از «خود ابتدایى» است. یک دانشمند پس از تخصص در رشته‏هاى علمى، همان کودک بى‏سواد سابق است، ولى در این مرحله، برتر از مرحله کودکى است. مجموعه جهان نیز در حرکت دائمى و منظم خود همچون کودکى به سوى بلوغ پیش مى‏رود.

هر موجودى در گستره جهانْ مطابق توانایى‏هاى وجودى خاص خویش در مسیر معیّنى به همراه کاروان هستى در تکاپوست. نتیجه نهایى هر حرکتى در پایان آن نمایان مى‏گردد. از جانب دیگر از تمام حرکت‏ها با توجه به ویژگى‏هاى متفاوت و مراتب متنوع و کیفیت متحرک‏ها نمى‏شود نتیجه واحدى انتظار داشت؛ فى‏المثل یک هسته بادام - که داراى قابلیت خاص وجودى و توان مخصوص و مسیر مشخصى است - در طى حرکتى که انجام مى‏دهد، در مقطعى به صورت درخت معیّنى درمى‏آید. برعکس هسته زردآلو با توان خاص وجودى که دارد، به درخت دیگرى مبدل مى‏شود. از هسته خرما جز به وجود آمدن نخل نمى‏شود انتظارى داشت. پس براى هر حرکتى نتیجه متفاوتى وجود دارد. بنابراین در سیر کاروان هستى به سوى مقصد و معاد، هر موجودى یک نوع معاد دارد و شکل خاصى از آن را در منتهى‏الیه حرکت باید توقع داشته باشیم. حتى اگر دو موجود از یک نوع - مثل انسان - در دو جهت مختلف به سیر و تکاپو بپردازند، بدون تردید در سیر نهایى به نتایج متفاوت و گاه متضادى مى‏رسند؛ زیرا هر کدام حامل استعداد مخصوص و خصوصیات وجود محدودى هستند و با تفاوت راه‏هاى انتخابى، نتیجه مناسب با وضع خود را احراز مى‏کنند.امکان ندارد دو نوع حرکت از دو موجود با توان و شایستگى متفاوت و مسیرهاى مختلف به نتیجه واحدى منتهى شود، بلکه گندم از گندم مى‏روید و جو از جو. در مسیر نهایى تکامل و رسیدن به مبدأ کمال نیز موجودات به نتایج متفاوتى دست پیدا مى‏کنند.

حرکت و متحرک‏ها را پایانى است و هر کدام از موجودات آغاز و انجامى دارند. هر آفریده و آفرینش نیز در طى حرکت به پایان مى‏رسند و توان وجودى خود را از دست داده، سپس اعاده و تجدید مى‏گردند. به عبارت دیگر: هر موجودى که در حد وجودى خود از لوازم حیات مانند شعور و علم و قدرت برخوردار است، در منتهاى سیر خود، همه شایستگى‏هاى وجودى را از دست داده و به مرگ مى‏انجامد و پس از آن مجدداً برگشت داده مى‏شود. پس هر موجودى را مرگى و پس از مرگْ تولد تازه‏اى است. هیچ موجودى در انتهاى حرکت در کام نیستى فرو نمى‏رود و از محدوده هستى حذف نمى‏شود؛ زیرا موجود پس از این‏که لباس هستى را پوشید، دیگر معدوم نمى‏شود، تا اعاده آن محال باشد، بلکه نحوه خاص وجودى خود را از دست مى‏دهد و با یک جهش وجود تازه‏اى پیدا مى‏کند.

هر مرتبه‏اى از مراتب هستى در ظرف وجودى خود کمالاتى را بالفعل داراست و در عین حال کمالات برتر و بیش‏ترى را فاقد است. به عبارت روشن‏تر: تمام موجودات به تناسب توان و نحوه وجودى که دارند، در حد خود از مراتب حیات و علم و شعور و قدرت و کمالات دیگر بهره‏مندند، لیکن طالب کمالات بیش‏تر و درجات زیادترى هستند؛ زیرا علم و حیات و شعور موجودات در حد وجودى آنهاست. آنان مى‏کوشند به درجات بالاتر صعود کنند. خلاقیت و ابتکار برخى از پرندگان و جانوران از شگفت‏ترین کارهاى آنهاست که علوم شمه‏اى از آن را کشف کرده و از شعور مرموز آنها پرده برداشته است.

هر موجودى از داشتن کمال در ابتهاج و التذاذ است و در حفظ آن کوشاست و نسبت به کمالاتى که ندارد، بى‏قرار و مشتاق است. موجودات به حسب ظرفیت وجودى، از آن چه دارند، خوشنودند و از آن چه ندارند، متنفر و فرارى‏اند. به همین جهت طالب و عاشق مراتب بالاتر و کمالات وجودى والاترند. مى‏روند تا محدودیت وجودى را کنار زده و دایره وجودى خویش را وسعت دهند. اقتضاى این عشق و شور در این است که هیچ موجودى به مراتبى خاص بسنده نکند؛ زیرا در هر مرتبه‏اى پاى عدم‏ها و فقدان‏ها و نداشتن‏ها و نبودها به میان کشیده مى‏شود. موجودات مى‏روند تا به وجود و کمال و جمال و قدرت‏مطلق برسند. کمال مطلقى که از هرگونه نقص و کمبود منزه است. إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ بدین مفهوم است. بنابراین مجموعه کاروان هستى به سوى مبدأ و معاد حرکت مى‏کند و هر موجودى مرگ و حیات و حشر و قیامتى دارد. حشر انسان‏ها به خاطر این‏که حامل استعدادهاى بیش‏ترند و از مراتب والاى وجودى مانند عقل و اراده و اختیار و آزادى برخوردارند و از انواع جبرهاى طبیعى و غریزى و ژنیتیکى و جبر محیط و تاریخ آزادند و از فیض هدایت تکوینى و تشریعى بهره کافى دارند، با سایر موجودات فرق خواهد داشت.با ظهور رستاخیز کبرى، تحولى بنیادى و انقلابى فراگیر در تمام پدیده‏ها پدیدار مى‏گردد، تا جایى که نظامى برتر و آفرینش تازه و متکامل‏ترى تحقق پیدا مى‏کند. قیامت منحصر به انسان نیست، بلکه یک دگرگونى مطلق و همه جانبه در تمام نظامات جهان است. علوم مادى نیز از ایجاد چنین تحولى در آینده سخن گفته است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز