نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ایمان وخشونت

اختصاصی از نیک فایل ایمان وخشونت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

Anti Memoirs

« دگم و متا-دگم: یک مساله‌ی اخلاقی | Main | فاجعه‌ای در تاریخ تمدن: به زیر آب رفتن تنگه‌ی بلاغی »

January 06, 2005

 

این نوشته بحث‌ای است درباره‌ی خشونت و ایمان. بحث‌ای دیالکتیک که در آن حداقل نظر من در میانه‌ی راه تصحیح شده است:

در یکی از پست‌های پیشین‌ام چنین چیزی را نوشته بودم: "چیزی نمانده تا لحظه‌ای که از تلاش کم‌فایده‌ی عیسی مسیح 2005 سال گذشته باشد: هم‌چنان هم‌دیگر را گاز می‌گیریم و وحشی‌ترین‌های‌مان، با ایمان‌ترین‌های‌مان هستند!"

که یکی از خوانندگان این‌جا به نام بهار –که من قبلا از طریق وبلاگ پویان با او آشنا بودم- برای‌ام نوشت:

"سلام:)

میشه بیشتر توضیح بدین که چطور به این نتیجه رسیدین که وحشیترها، با ایمانترینها هستند؟!خیلی جالب شد واسم!"

و من هم پاسخ گفتم:

"شاید لفظ "ایمان" آن‌قدر صحیح نباشد که "ایمان به مذهب" (و نه الزاما خداوند) به این موضوع بیاید. اما یک نگاهی به جنگ‌افروزان اخیر بکنید، به ارتباطشان پی می‌برید:

-جامعه‌ی امریکا مذهبی است و بوش جز مذهبی‌ترین رییس‌ جمهوران آن‌جاست. هم‌چنین کلی از رای این دوره‌ی بوش به خاطر برانگیختن حس مذهبی‌ی مردم آن‌جا بوده است. امیدوارم نیازی نباشد تا اثبات کنم که بوش یک "وحشی" است!

-کلی از بدبختی‌ی فعلی‌ی جهان زیر سر اصول‌گرایان اسلامی است. آن‌ها آن‌قدر به "ایمان" خود باور دارند که حاضرند جان هزاران نفر را بدون اغماض بگیرند.

-اسراییل!

-فلسطین!

-ایران!

… و خیلی موارد دیگر. نکته‌ی مشترک بین همه‌ی این‌ها این است که "ایمان" به عنوان یک عنصر "غیرعقلانی" باعث کم اثر شدن "تعقل" لازم برای انسانیت مدرن می‌شود. ایمان باعث می‌شود آرمانی والا به عنوان هدف اصلی درآید و آن آرمان درست مثل چماق چماق‌داران عزیز بخورد توی سر ملت! نمی‌گویم این خشونت "بد" است (که طبق معیارهایی خوب است)، اما می‌گویم یکی از دلایل این "خشونت"، ایمان بالا است!

البته ایمان بالا می‌تواند باعث کم‌تر شدن خشونت هم بشود. اگر مسیحیان مثل عیسی عمل می‌کردند و به این باور داشتند که اگر کشیده‌ای به گوش چپ‌شان خورد، سمت راست صورت‌شان را جلو بیاورند (باز هم نمی‌گویم کار درستی است!) آن‌گاه ایمان تبدیل می‌شد به روشی برای کم‌تر شدن خشونت. اما عملا گویا مسیر تاریخ به گونه‌ای دیگر شده است."

پیش از ادامه، لازم است چند نکته را بیان کنم. پست‌ای که این بحث‌ها در موردش انجام شده است،‌ جزو خانواده‌ی "ضدخاطرات" است. گزاره‌های ضدخاطرات هر چه باشد،‌ الزاما "صحیح" نیستند. در نتیجه ادامه‌ی این بحث، در یک بافت دیگر –بافت متعقلانه- انجام شد در حالی که خود نوشته در بافت ضدخاطرات مطرح شده است. با این‌که سعی می‌کنم حرف مفت کم‌تر بزنم،‌ اما این سعی‌ام در خانواده‌ی ضدخاطرات کم‌تر است (با این‌همه حاضرم از همه‌ی پست‌های‌ام دفاع کنم و یا اشتباه آن‌ها را بپذیرم و یا هیچ‌کدام!!!). نکته‌ی مهم دیگر این‌که در کامنت‌ام نوشته‌ام که لفظ "ایمان" آن‌قدر درست نیست که "ایمان به مذهب" درست است، اما اینک می‌خواهم نظرم را کمی تغییر بدهم و بگویم احتمالا مشکل خود ایمان است و نه الزاما ایمان به مذهب.

پاسخ اساسی‌ی بعدی خانم بهار یک چنین چیزی بود:

"خوب، تمام این مسائلی که عنوان کردید (امریکا، ایران، چماق چماقداران و...) به مسائل سیاسی ربط دارد نه دین نه مذهب و ...

_ از امریکا شروع میکنم.البته در مورد مسائل سیاسی اطلاع چندانی ندارم، اما فکر میکنم سیاستهای بوش مانند اندیشه های ماکیاولی باشد. ماکیاولی معتقد است که حاکم برای حفظ دولت و مصلحت آن باید از ویژگیهای شیرصفتی و روبه صفتی یعنی سرکوبگری برخوردار باشد و بی وقفه در مقابل "بخت نا مساعد" بستیزد.وظیفه ی حاکم رفع آشفتگی و هرج و مرج است و برای اینکار مجاز است تا از زور و خشونت و فریب استفاده کند.

توجه داشته باشید که در امریکا دانشمندان سیاسی روی کار هستند (نه مثل کشورهای ایران و...)در آنجا تأکید میشود بر ضرورت عدالت و آزادی، تأکید میشود بر اینکه حاکم باید عادل باشد و رعایت دین و اخلاق را بکند.اما منظورشان این نیست که غایت و هدف سیاست دین و اخلاق و عدالت است بلکه اینها ابزار هستند برای کسب و حفظ قدرت.حتی معتقدند (به طور پنهان) که لازمه ی حفظ حکومت وجود فقر و ترس و... در بین مردم است.البته این مسأله ی وجود فقر در بیشتر سیاستها از قدیم بوده، حتی در ایران، در زمان آغا محمد خان و شاید هم پیش از او. پس با این تفاسیر بوش مذهبی است یا مذهب نما؟ وقتی بوش در ماه رمضان مراسم افطاری برگزار میکند، یعنی بوش مذهبی است یا میخواهد از راه مذهب وارد شود و روی افکار مردم کار کند؟ این اعمالش را باید به مسائل سیاسی ربط داد نه مذهبی. با شناختی که از بوش هست و


دانلود با لینک مستقیم


ایمان وخشونت

تغییر و تحول جنگ وخشونت در اصول امنیت ملی

اختصاصی از نیک فایل تغییر و تحول جنگ وخشونت در اصول امنیت ملی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

تجزیه و تحلیل و اطلاعات درباره وسایل ارتباطی تنظیم خانواده

تغییر و تحول جنگ وخشونت در اصول امنیت ملی

از نظر اخلاقی امنیت ملی تعهدی ارزشمند است ، اما صرفاٌ در حیطه صیانت نفس بکار می رود .ولی در دنیای فزون خواهی که درصدد است رقابت بی رحانی را توجه کند . ( پیروان اصول لیبرالیسم اقتصادی ) و اصل تنازع بقا مورد حمایت قرار می گیرد ( طبق مکتب داروینیسم اجتماعی ) ،بشریت تجربیات بسیار غم انگیزی از تهاجم و پرخاشگری خودخواهانه را پشت سر می گذارند ، که بطور قابل ملاحظه ای در تاریخی از مبارزه واستبداد بازشماری شده است . به نظر ستیزه جویان علاقمند به خشونت بهترین دفاع ، تجاوز وتعرض است . بنابراین دولتهای پیشرفته درصددند به بهانه توجیه غیر قابل جهت اعمال خشونت بر مردم سایر کشورها و حتی شهروندان خود واژه امنیت ملی ودفاع ملی را خدشه دار کنند .

مروری گذرا بر تاریخ اخیر می تواند ما را به درک نحوه شکل گیری مفاهیم امنیت ملی ، دفاع ملی و سایر عقاید وابسته به آن در سیاسیتهای سنتی راهنمایی کند . این امر در قرن ما بدین صورت است که علوم نظامی به سرعت از الگکوهای سنتی به الگوهای نامرسوم متحول شده است . جنگهای نامتعرف خود به شکل های مختلف بوقوع پیسوته است ، سپس به جنبه ایی از جنگ روانشناختی پیش رفته تا آنجا که امروزه تشخیص الگورهای قدیمی از جنگهای نامتعارف بسی دشوار است . الگوی نظامی متمدن می شود ، با تشکر از روانشناسی اجتماعی توسعه یافته توس کرت لوین ، ادوارد تولمن و از همه مهمتر بریگایر جنبرال جان راولینگز پیشگام انگلیسی که مکتب تاویستاک درباره جنگ روانی را گسترش داد . آنچه که ما مشاهده آن هستیم رجعت از اصول پروسی سختگیرانه و بیرحم کارل وان کلاسوتیز و بازگشت به اصول انعطاف پذیرتر ، در عین حال تأثیری یکسان به دانش مشرق زمین شان تی زو می گذارد . وان نوشت : جنگ یک ژست قدرت است جهت تحمیل به حریفان تا طبق خواسته ها عمل کند .برای مقابله با نیروی ارتش قدرت مان خلاقیتهای هنری و علمی ادوات جنگی است . به عبارتی دیگر شا« تی زو می نویسد : جنگیدن و پیروزی در تمام میادین جنگ برتری فوق العاده ای نیست . برتری منوط به شکست مقاومت دشمن بدون جنگ و خونریزی است . بهترین عمل در هنر جنگیدن اینست که سرزمین دشمن را بطور کامل و جامع تصرف کنید . نابودی و ویرانی عمل درستی نیست .رویکردشان تی زو آشکارا با دوره وایوم سوم انطباق بسیاری دارد .مطمئناٌ اصول انتخاب میان سربازان است . پروفسور پاکلین کازان در کتابش به نام جنگ علیه مردم واژه جنگ را به عنوان یک صنعت ادبی یا استعاره بکار می برد ، احتمالاٌ او نم یداند که چقدر واقعاٌ بدرستی بیان کرده : کنترل جمعیت جهانی در حقیقت پارامترهای اصول نظامی را متناسب می کند .

امروزه جنگ جمعیت شناسی به شکلی که قبلاٌ هرگز در تاریخ مبارزه و تسلط انسانی دیده نشده ، در حال وقوع است . ما کمتر به آن اشاره کردیم ، اما طی سه دهه اخیر علوم نظامی سریعاٌ توسط روان شناسی اجتماعی تحت شعاع قرار گرفته و مجدداٌ شکل گرفته ، علم نظری که به محض کاربردش اصول نظری مهندسی اجتماعی را ایجاد خواهد کرد ، چه کسی فکر می کرد که سلاحهای اصلی ، بیش از 25 دوره بعد از سالهای جنگ جهانی دوم از مدل M1-Garand به Group Dynamics پیشرفت می کنند ؟ آیا قرص ها و سرنگها جایگزین تفنگ و توپخانه ها خواهد شد ؟ آیا گروههای جلب رأی نمایندگان و روابط عمومی جا یمانورهای میدانی را خواهد گرفت ؟ واحدهای جاسوسی جنگ جا یخود را به گروه های بررسی محیط زیست و بازارپژوهی خواهد داد ؟ آیا متخصصان رسیدگی و دفاتر روابط عمومی شان جانشین ارتشبدها و کادرشان خواهد شد ؟

تاریخچه جنگها و استعمارگری نشان داده است که سه هدف نهایی برای مبارزه های خشونت بار وجود دارد :

1 ) توسعه اقتصادی - سرمایه

2 ) ضمیمه سازی قلمرو – کشور

3 ) افزایش افراد ( زنان و اسیران ) – نیروی کار

خلاصه کلام : هدف مبارزات ستیزه جویانه گسترش یا دسترسی به منابع است : منابع مالی ، تجاری ، طبیعی و انسانی .اشاره به این نکته با اهمیت است . تا زمانیکه ستیزه جویان اساساٌ دیدی بی غرضانه نسبت به دشمن دارند ( مثلاٌ هدف دسترسی به نشان پیروزی یا دستاوردهای جنگی ) ، مدافعان نیازی به ستیزه جویان به همان شکل ندارند .استراتژی ستیزه جو اینست که احاطه دشمن بر منابع را بواسطه کاهش محاربین ، نفوذشان ، میزان مصرف شان و اگر لازم باشد تعدادشان را به حداقل برساند . در مکتب داروینیسم اجتماعی به نظر ستیزه گر فدایی تفاوتی بین فرد محارب و غیر محارب وجود ندارد - که البته روشن است دومی زنده نمی ماند .

دفتر پژوهش روشهای کاربردی ( oRo )

در سال 1948 دولت آمریکا واحد دانشکده نخبگان را به نام دفتر پژوهش روشهای کاربردی تأسیس کرد تا اثر زمینه نظری و پژوهش علوم اجتماعی را بعهده بگیرد ، که در این صورت محکم ترین بخش سیاستهای کاربردی روان شناسی آمریکا


دانلود با لینک مستقیم


تغییر و تحول جنگ وخشونت در اصول امنیت ملی