نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد اسفندیار9000 شاهنامه

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد اسفندیار9000 شاهنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

اسفندیار پهلوانی بزرگ و پسر شاه گشتاسب بود و مادرش کتایون فرزند قیصر روم بود .سه فرزند پسر داشت که بهمن از همه بزرگتر بود .

اسفندیار خسته ولیکن پیروز از جنگ با ارجاسب برمی گشت . او دو خواهر خود را از چنگ اسارات ارجاسب نجات داده بود .

 او میدانست که دوران سختی بسر رسیده و تمام دشمنان ایران سرکوب شدند و حالا بیایستی پدرش به پیمانش وفا می کرد و تخت شاهی را دست او میسپارد و دیگر هیچ دلیل و بهانه ای وجود نداشت تا از این کار خودداری کند .

 

در شهر جشن بزرگی بر پا بود و شاه طهماسب بهمراه نامداران و فرزانگان و موبدان  از پسرش استقبال کرد . سفره های رنگین مهیا شد و مهمانان مشغول شدند . گشتاسب از پسرش خواست تا ماجرای را تعریف کند . اسفندیار به گشتاسب گفت که در هنگام شادی این درخواست را نکن زیرا با سخنهای تلخ گذشته کام خود را تلخ میکنیم . فردا همه چیز را برای شما خواهم گفت .

شب که اسفندیار از مهمانی بازگشت ناراحت بود . اسفندیار به مادرش کتایون گفت : که شهریار با من بد می کند . به من گفت : هنگامیکه انتقام ما را از ارجاسب بگیری و خواهرانت را از بند آزاد کنی و نام ما را در گیتی سربلند کنی ، تخت و تاج شاهی را به تو واگذار می کنم . فردا صبح که شاه از خواب بیدار شود این سخن ها را به او خواهم گفت . مادرش از این سخن ها ناراحت شد چون می دانست که شاه تاج و تختش را نخواهد بخشید . مادر پاسخ داد : ای پسر رنج دیده من، تمام سپاه به رای و فرمان تو هستند و پدرت فقط تاجی بر سر داد ،  بیشتر از این مخواه . زمانیکه او به دیار باقی برود  این تاج و تخت به تو خواهد رسید و  بهتر است فرزندی بمانند تو ، در برابر پدرش فرمانبردار باشد .

 

تا دو روز افراسیاب نزد گشتاسب نرفت و روز سوم گشتاسب از خواسته فرزندش آگاه شد و آنگاه جاماسپ فال گو را نزد خود خواست . جاماسپ گفت : کاش زمانه مرا بدست چنگال شیر می سپارد  تا این اختر بد را نمی دیدم ، که  باید این چنین در غم اسفندیار نشست همان پهلوانی که جهان را از دشمنان پاک کرد  . گشتاسب از او پرسید : زود به من بگوی که این اتفاق کجا خواهد افتاد . جاماسپ گفت : این غم در زابلستان بدست رستم اتفاق خواهد افتاد .

 

 

 

روز بعد شاه بر تخت نشست و اسفندیار نزد او رفت و همه موبدان و ناموران نیز ایستاده بودند . اسفندیار گفت : شاه پاینده باشد که زمین از تو شکوهمند شد . تو مظهر داد و عدالتی و همه ما بنده و فرمانبردار توئیم . می دانی که ارجاسب با سواران به جنگ آمد و من در دشت گورستانی از اجساد آنها درست کردم و سر ارجاسب را از تن جدا کردم و بواسطه سوگند و پیمان تو ، دلم به فرمان تو گرمتر شد . حال بهانه چیست ؟

شاه به فرزندش پاسخ داد :  تو بیش از این انجام داده ای و پروردگار یاور تو باشد   ، اما اینک مردی است که از آغاز پادشاهی ما تا کنون به بارگاه نیامده و در برابر شکوه ما سر خم نکرده است و او کسی نیست جر رستم پسر زال . تو باید به سوی سیستان بروی و رستم را در بند، نزد ما آوری .و مطمئن باش که اگر فرمان مرا اطاعت کنی و دستور مرا اجرا کنی تخت و تاج شاهی را به تو می سپارم .

اسفندیار پاسخ داد : ولی از زمان منوچهر تا کیقباد همه سرزمین ایران از رشادت این پهلوان در امنیت بسر برده است  .

شاه اینطور به اسفندیار پاسخ داد که : آیا نشنیدی که اهریمن چگونه موجب می شود انسان راه درست را گم کند . لباس رزم بر تن کن و به سمت سیستان برو . و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد اسفندیار9000 شاهنامه

بررسی تقابل قدرت و اخلاق در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی

اختصاصی از نیک فایل بررسی تقابل قدرت و اخلاق در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی تقابل قدرت و اخلاق در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی


بررسی تقابل قدرت و اخلاق در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی

نوع فایل: ورد

تعداد صفحات: 118

چکیده

«اخلاق» و «قدرت» دو مقوله‌ی برجسته و مهم در مناسبات اجتماعی است؛ دو مقوله‌ای که با رشته‌ای محکم به هم ربط یافته‌اند و هم‌چنان ربط می‌یابند. این دو مفهوم در عرصه‌های گوناگون اجتماعی و فرهنگی، خود را نشان می‌دهند.در این میان شاهنامه‌ی فردوسی است به زیبایی این دو مقوله را در خود گنجانده است. در تحلیل ساختاری انجام شده بر  شاهنامه‌، به تقابل و تضاد‌هایی بر می‌خوریم که داستان را تحت‌الشعاع خود قرار داده و آن را به جهتی فراسوی اندیشه و ذهن خواننده سوق می‌دهد. جذابیّت شاهنامه به خاطر دریچه‌های متعدّدی است که در برابر مردم می‌گشاید، تقابل دو مقوله قدرت و اخلاق یکی از همین دریچه‌هاست. با نگاهی عمیق بر  شاهنامه و به ویژه ابیات عبرت‌آموز آن در می‌یابیم که حکیم ابوالقاسم فردوسی، استادانه دو موضوع متفاوت قدرت و اخلاق را که بر  شاهنامه غالب بوده در مقابل یک‌دیگر قرار داده؛ به گونه‌ای که تحرّک و هیجان داستان را به اوج خود رسانده و ذهن مخاطب را به کنکاش وا می‌دارد. این تقابل در بخش پهلوانی نمود ویژه‌ای دارد به طوری که می‌توان با اطمینان، سرنوشت خیر یا شرّ شخصیّت‌های اصلی داستان را در گرو نقش محوری این دو عنصر دانست. با تمهیدی که ذکر گشت و با عنایت به انجام نشدن مقاله یا نوشته‌ای در این اثر بزرگ در رابطه با تقابل این دو عنصر که پیش‌برنده داستان هستند ضرورت پژوهش در این زمینه دو چندان می‌شود. نگارنده بر آن است تا با تکیه بر نظریّات قدرت و اخلاق به بررسی این مهم در بخش پهلوانی بپردازد، بنابراین ابتدا به تعریف اخلاق و قدرت و نظریه‌های اخلاقی و قدرت در چارچوب نظریّات نظریه پردازان پرداخته و در نهایت، آن نظریّات را با داستان پیوند داده و به تبیین آن می‌پردازد و منجر به حصول پاسخی برای این پرسش می‌شود که چرا و در چه شرایطی شخصیّت‌های داستان دچار کشمکش ذهنی شده و در نهایت یکی را بر دیگری ترجیح می‌دهند؟ یا این که آیا شرایط و حتّی محیط پرورش یافته در این انتخاب دخیل است؟

کلید واژگان: قدرت، اخلاق،  شاهنامه، فردوسی.


دانلود با لینک مستقیم


بررسی تقابل قدرت و اخلاق در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی

مقاله ای در مورد اسفندیار پهلوانی

اختصاصی از نیک فایل مقاله ای در مورد اسفندیار پهلوانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ای در مورد اسفندیار پهلوانی


مقاله ای در مورد اسفندیار پهلوانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:15

فهرست:

ندارد

در شهر جشن بزرگی بر پا بود و شاه طهماسب بهمراه نامداران و فرزانگان و موبدان  از پسرش استقبال کرد . سفره های رنگین مهیا شد و مهمانان مشغول شدند . گشتاسب از پسرش خواست تا ماجرای را تعریف کند . اسفندیار به گشتاسب گفت که در هنگام شادی این درخواست را نکن زیرا با سخنهای تلخ گذشته کام خود را تلخ میکنیم . فردا همه چیز را برای شما خواهم گفت .

شب که اسفندیار از مهمانی بازگشت ناراحت بود . اسفندیار به مادرش کتایون گفت : که شهریار با من بد می کند . به من گفت : هنگامیکه انتقام ما را از ارجاسب بگیری و خواهرانت را از بند آزاد کنی و نام ما را در گیتی سربلند کنی ، تخت و تاج شاهی را به تو واگذار می کنم . فردا صبح که شاه از خواب بیدار شود این سخن ها را به او خواهم گفت . مادرش از این سخن ها ناراحت شد چون می دانست که شاه تاج و تختش را نخواهد بخشید . مادر پاسخ داد : ای پسر رنج دیده من، تمام سپاه به رای و فرمان تو هستند و پدرت فقط تاجی بر سر داد ،  بیشتر از این مخواه . زمانیکه او به دیار باقی برود  این تاج و تخت به تو خواهد رسید و  بهتر است فرزندی بمانند تو ، در برابر پدرش فرمانبردار باشد .

 

تا دو روز افراسیاب نزد گشتاسب نرفت و روز سوم گشتاسب از خواسته فرزندش آگاه شد و آنگاه جاماسپ فال گو را نزد خود خواست . جاماسپ گفت : کاش زمانه مرا بدست چنگال شیر می سپارد  تا این اختر بد را نمی دیدم ، که  باید این چنین در غم اسفندیار نشست همان پهلوانی که جهان را از دشمنان پاک کرد  . گشتاسب از او پرسید : زود به من بگوی که این اتفاق کجا خواهد افتاد . جاماسپ گفت : این غم در زابلستان بدست رستم اتفاق خواهد افتاد .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ای در مورد اسفندیار پهلوانی