نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد پیامبر در نهج البلاغه

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد پیامبر در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر در نهج البلاغه


تحقیق در مورد پیامبر در نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:14

فهرست مطالب ندارد

 

ویژگی های یاران پیامبر(ص) در خطبه 55 نهج البلاغه تشریح شده است

گروه اندیشه و علم: در دومین جلسه از بحثهای «پیامبر در نهج البلاغه»، ویژگی های یاران پیامبر(ص) تشریح شد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، شعبه خراسان رضوی، حسن جمشیدی، پژوهشگر علوم دینی در ادامه جلسات بررسی موضوعی نهج البلاغه با عنوان «پیامبر در نهج البلاغه» که در دفتر خبر گزاری قرآنی ایران در مشهد برگزار شد، به بررسی فرازی از خطبه 55 حضرت امیر درنهج البلاغه پرداخت.

دراین خطبه آمده است: و لقد کنا مع رسول الله -صلى الله علیه- نقتل آباءنا و أبناءنا و إخواننا و أخوالنا و أعمامنا، لا یزیدنا ذلک إلا إیمانا و تسلیما، و مضیّا على ممض الالم، و جدّا على جهاد العدو، و لقد کان الرجل منا و الآخر من عدونا یتصاولان تصاول الفحلین، یتخالسان أنفسهما أیهما یسقی صاحبه کأس المنون، فمرة لنا من عدونا، و مرة لعدونا منا، فلما رآنا الله صدقا صبرا أنزل بعدونا الکبت، و أنزل علینا النصر، و حتی استقر الاسلام ملقیا جرانه و متبوئا اوطانه. و لعمری لو کنا نأتى ما أتیتم ما قام للدین عمودا و لا اخضر للایمان عودا و أیم الله لتحتلبنها دما، و لتتبعنها ندما...

 جمشیدی، پزوهشگر دینی:

وقتی کسی با نزدیکترین خویشاوندان خود به خاطر اعتقاداتش دچار اختلاف ودرگیری می شود، معمولا دچار آشفتگی می شود، اما حضرت در بیان ویژگی های یاران پیامبر گفت، این درگیری باعث افزایش ایمان و ایجاد آرامش برای آنها می شد

وی در بیان ترجمه این فراز گفت: ما، در میدان کارزار، با رسول خدا بودیم. پدران، پسران، برادران، و عموهای خویش را می‌کشتیم و در خون می‌آلودیم. این خویشاوندکشی، ما را ناخوش نمی‌نمود، بلکه بر ایمانمان می‌افزود که در راه راست پا برجا بودیم. و در سختیها، شکیبا، و در جهاد با دشمن، کوشا. گاه تنی از ما و تنی از سپاه به یکدیگر می‌جَستند و چون دو گاو نر، سر و تنِ هم را می‌خَستند. هر یک می‌خواست جام مرگ را به دیگری بپیماید و از شربت مرگش سیراب نماید. گاه نصرت از آن ما بود و گاه دشمن گوی پیروزی را می‌ربود. چون خداوند ما را آزمود و صدق ما را مشاهدت فرمود دشمن ما را خوار ساخت و رایت پیروزی ما را بر افراخت. چندان که اسلام به هر شهر و دیار رسید و حکومت آن در آفاق پایدار گردید. به جانم سوگند که اگر رفتار ما همانند شما بود نه ستون دین برجا بود و نه درخت ایمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا که از این پس خون خواهید خورد و پشیمانی خواهید برد.

جمشیدی در خصوص موقعیت و فضای این خطبه گفت: وقتی محمد بن ابی بکر والی مصر توسط معاویه کشته می‌شود، ابن عباس والی بصره و مشاور عالی علی بن ابیطالب(ع) جهت تسلیت و همفکری به کوفه می‌رود و زیاد بن ابیه را به عنوان جانشین می‌گمارد. معاویه هم با سو استفاده از زمان، فردی را به عنوان والی بصره از جانب خود می‌فرستد. زیادبن ابیه طی نامه‌ای به عبدالله بن عباس، ورود وی را خبر می‌دهد. و ابن عباس هم ماجرا را با علی(ع) در میان می‌گذارد و ایشان نماینده ای را برای گفتگو با اهالی بصره و ممانعت از گرایش به معاویه به این شهر می‌فرستد.

وی ادامه داد: قبیله‌ی بنی تمیم در آن زمان در دو شهر کوفه و بصره مستقر بودند. ظاهرا بخشی از این قبیله در بصره با نماینده‌ی معاویه کنار آمده بودند. اینک که نماینده‌ی امام علی(ع) به بصره می‌آمد اگر چنانچه کار بدون جنگ پیش نمی رفت، باید قسمت کوفی قبیله وارد درگیری و کشتن اقوام خود در جنگ با قسمت بصری قبیله می شدند. این امر باعث شد بعضی از همراهی با نماینده‌ی امام سرپیچی ‌کنند. لذا حضرت این خطبه را خواند.

وی ادامه داد: حضرت علی(ع) دراین خطبه به بیان ویژگی یاران پیامبر می پردازد و با مقایسه آنان با یاران خود، نتیجه گیری کرد که این تفاوت ها چه مسائلی را بوجود می آورد.

وی خاطر نشان کرد: حضرت دراین خطبه به ماجرای جنگ بدر و احد اشاره می کند که پدران و پسران و برادران و عموها با یکدیگر در جنگ بودند و این خویشاوندی نه تنها باعث تزلزل در آنها نمی شد بلکه فزونی ایمان آنها رابه همراه داشت.

وی ادامه داد: وقتی کسی با نزدیکترین خویشاوندان خود به خاطر اعتقاداتش دچار اختلاف ودرگیری می شود، معمولا دچار آشفتگی می شود، اما حضرت در بیان ویژگی های یاران پیامبر گفت، این درگیری باعث افزایش ایمان و ایجاد آرامش و امنیت برای آنها می شد.

وی شکیبایی بر مشکلات را از دیگر ویژگی های یاران پیامبر برشمرد و اظهار داشت: بطور مثال در جریان جنگ احد، زنی که جنازه شوهر، برادر و فرزند خود را روی اسب انداخته بود، وقتی شنید پیامبر مجروح شده، همه دردها وذمشکلات خود را فراموش کرد و به طرف میدان برگشت.

وی از پایداری و ایستادگی در جهاد به عنوان دیگر ویژگی یاران پیامبر(ص) یاد کرد و گفت: حضرت تاکید می کند که یاران پیامبر در رویارویی با مرگ ازهیچ چیز هراس نداشتند و از شکست ها نمی ترسیدند.

مدیر گروه پژوهشی فلسفه جهاددانشگاهی مشهد ادامه داد: این صفات در یاران پیامبر باعث شد در سختی ها راستی و درستی آنها مشخص شود و پیروزی نصیب آنها شود.

جمشیدی تصریح کرد: حضرت امیر تاکید دارند که چون خدا اصحاب پیامبر را آزمود و راستی آنها رامشاهده کرد، دشمنان را خوار کرد و اسلام استقرار پیدا نمود. و این که آیین پیغمبر، امروز اینچنین بسط پیدا کرده، مدیون یاران پیامبر است.

وی با اشاره به مقایسه حضرت علی(ع) بین یاران خود با اصحاب پیامبر گفت: علی(ع) به نوعی آرزو می کند که ای کاش یاران او هم شبیه یاران رسول الله بودند اما چه سود که اوضاع و احوال عوض شده و ارزش ها، معانی خود را از دست داده اند.

یک پژوهشگر علوم دینی: حضرت علی(ع) در بررسی رسالت پیامبر، نگاهی تاریخی به مساله بعثت دارد

گروه اندیشه و علم: یک پژوهشگر علوم دینی گفت: حضرت علی(ع) در بررسی رسالت پیامبر(ص)، نگاهی تاریخی به مسأله بعثت دارد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، شعبه خراسان رضوی، حسن جمشیدی، محقق و پژوهشگر علوم دینی در اولین جلسه از سلسله جلساتی که با موضوع "پیامبر در نهج البلاغه" در محل دفتر خبرگزاری قرآنی ایران در مشهد، برگزار می شود، با بیان این مطلب به تحلیل نوع نگاه حضرت علی(ع) در نهج البلاغه به پیامبر اعظم(ص) پرداخت.

وی اذعان داشت: اولین جایی که در نهج البلاغه به حضرت محمد(ص) اشاره می شود، خطبه 26 نهج البلاغه شهیدی است که در فرازی از آن چنین آمده است: "ان الله بعث محمدا صلى الله علیه نذیرا للعالمین، و امینا على التنزیل، و انتم معشر العرب على شر دین و فی شر دار، منیخون بین حجاره خشن، و حیات صم، تشربون الکدر، و تاکلون الجشب، و تسفکون دماءکم، تقطعون ارحامکم، الاصنام فیکم منصوبة، و الاثام بکم معصوبة"

 حسن جمشیدی:

تبشیر به معنای بشارت دادن و تنذیر به معنای پرهیز دادن است و با بررسی تاریخ اسلام، متوجه خواهیم شد که کفه تنذیر در ترازوی اسلام از کفه تبشیر سنگین تر است

وی در بیان ترجمه این فراز گفت: "همانا خدا محمد(ص) را بر انگیخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنانکه باید، رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آئین‌ها را بر گزیده‌ بودید و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستان های ناهموار، همنشینتان گرزه مارهای زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلو آزار، خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوندان بریده و گریزان، بتهاتان همه جا بر پا، پای تا سر آلوده به خطا."

جمشیدی در خصوص این خطبه گفت: این خطبه طولانی که قسمت هایی از آن در نهج البلاغه آمده، بعد از کشته شدن محمد بن ابوبکر گفته شده است.

وی ادامه داد: در این فراز که مربوط به بعثت پیامبر اکرم(ص) است، حضرت علی(ع) به 3 نکته اساسی اشاره کرده است، بحث اول درباره بعثت و نذیر و امین بودن پیامبر است. در بحث دوم حضرت امیر توصیفی از وضعیت مردم مکه قبل از بعثت ارائه می دهد و مسأله سومی که در این فراز به چشم می خورد نگاه تاریخی حضرت علی(ع) به مقوله بعثت است که مؤید این امر است که حضرت در بررسی امور به پس زمینه ها و سوابق امر نیز توجه دارد.

این محقق در تشریح این 3 موضوع به ویژگی نذیر بودن پیامبر(ص) اشاره کرد و گفت: در ادیان تبلیغی مثل اسلام، یهود و مسیحیت که پیامبر و پیروان او تکلیف تبلیغ دارند از یکی از دو روش تبشیر یا تنذیر استفاده می شود.

وی افزود: تبشیر به معنای بشارت دادن و تنذیر به معنای پرهیز دادن است. با بررسی تاریخ اسلام، متوجه خواهیم شد که کفه تنذیر در ترازوی اسلام از کفه تبشیر سنگین تر است.

 جمشیدی:

پیامبر اکرم(ص) هم درگیرندگی پیام وحی خوب عمل کرد وهم در انتقال آن و همین ویژگی امین بودن را در رسول الله بارزتر می کند

وی در بیان علت این امر گفت: شرایط زمان پیامبر به گونه ای بود که مردم با ترساندن، راغب تر می شدند و از سوی دیگر برای اعراب آن زمان، نداشتن معنای بیشتری از داشتن داشت. لذا تنذیر روش کارآمدتری برای تبلیغ بود.

وی اضافه کرد: یکی دیگر از دلایل ارجحیت تنذیر به بحث تقوا بر می گردد. زیرا ملاک برتری انسانها در اسلام، پرهیزگاری و پروا داشتن است. لذا می توان گفت نگاه اسلام به مقوله تبلیغ، نذیر بودن است و همین ویژگی در خطبه حضرت امیر(ع) نیز مورد تاکید قرار گرفته است.

جمشیدی فراگیر بودن دعوت پیامبر را از دیگر موارد، مورد تاکید در این فراز خواند که ناظر به این است که تبلیغ پیامبر محدود به زمان ومکان محدودی نیست.

وی همچنین اظهار داشت: حضرت علی(ع) صفت دیگری که برای پیامبر ذکر می کند، امین بودن ایشان است که در رسالت پیامبر نقش اساسی داشته است.

وی افزود: برخی افراد قدرت گیرندگی خوبی دارند ولی برخی دیگر در انتقال مفاهیم خوب عمل می کنند. اما پیامبر اکرم(ص) هم در رسالت پیغامبری خود، هم در گیرندگی خوب عمل کرد و هم در انتقال آن. همین ویژگی امین بودن ایشان را بارزتر می کند.

این محقق با اشاره به فراز دیگری از خطبه گفت: حضرت امیر(ع)، در ادامه به بیان فضای زندگی مردم مکه در قبل از اسلام می پردازد و در آن به 2 نکته اساسی یعنی دین و آیین بد و دیگری شیوه زندگی نامناسب اشاره می کند.

وی ادامه داد: حضرت علی(ع) می فرماید مردم در خانه های سنگی و سخت زندگی می کردند که مؤید زندگی سخت و پر مشقت آن روز جامعه عرب بود، از سوی دیگر اشاره می کنند که این مردم همنشینی با مارهای کر داشته اند که این تاکید با توجه به اینکه مارها موجوداتی هستند که کار نیش زدن را بدون توجه به هر صدایی انجام می دهند، به طور مجازی به نوعی به سنگدلی اعراب دراین دوره اشاره می کند که بدون توجه به اطراف خود به هر کاری دست می زدند و به هیچ حرفی بها نمی دادند.

وی افزود: حضرت در ادامه به آب کدر و خوراکیهای گلوآزار اشاره می کند که با نگاهی به زندگی قبایل مکه این امر بسیار ملموس است. چرا که حتی در حکایات هست که مهاجرین در صدر اسلام در جنگ خیبر با نان آشنا شدند.

جمشیدی خون ریز بودن را دیگر ویژگی زندگی مردم مکه از دید حضرت علی(ع) دراین فراز، خواند و گفت: اعراب افرادی بودند که هیچ ابایی از درگیری و خون ریختن نداشتند و تاریخ آنها نیز پر از قتلها، جنگ ها و جنایاتی است که گواه این سخن است.

وی به طور مثال به کشتن دختران اشاره کرد که در قرآن نیز مورد سئوال واقع شده است.

وی سستی روابط اجتماعی و خانوادگی را از دیگر مسائل مورد اشاره حضرت علی(ع) عنوان کرد.

مدیر گروه پژوهشی فلسفه جهاد دانشگاهی مشهد به آیین بت پرستی اعراب مکه اشاره کرد و گفت: حضرت علی(ع) از بت پرستی تعبیر به بدترین دین می کند. زیرا قبل از بعثت پیامبر مردم مکه بت هایی را می پرستیدند که خودشان ساخته بودند و قادر به هیچ کاری نبودند.

وی رواج بی بند وباری و فساد و گناه را از دیگر ویژگیهای جامع عرب قبل از بعثت پیامبر خواند و گفت: کسانیکه براحتی آدم می کشند، روابط خانوادگی سست دارند، مسلما براحتی دچار فساد می شوند و این در جامعه عرب قبل از بعثت پیامبر بسیار رایج بود.

جمشیدی خاطر نشان کرد: حضرت امیر(ع) در این فراز می فرمایند پیامبر در چنین جامعه ای مبعوث شد. اما پیامبر با این جامعه چه کرد که توانست به یکباره آنها را اینگونه دچار تغییر کند؟

وَآلِهِ، فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ، ماذا لَقیتُ مِنْ اُمَّتِکَ مِنَ الاَْوَدِ وَاللَّدَدِ!
بر من آشکار شد، گفتم: اى پیامبر خدا، چه کجى ها و دشمنى ها از امت تو دیدم!
فَقالَ: ادْعُ عَلَیْهِمْ. فَقُلْتُ: اَبْدَلَنِى اللّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ، وَ اَبْدَلَهُمْ
فرمود: به آنان نفرین کن. گفتم: خداوند بهتر از آنان را به من عنایت کند، و به جاى من
بى شَرّاً لَهُمْ مِنّى.
شرى را بر آنان گمـارد.
یَعْنى بِالاَْوَدِ الاِْعْوِجاجَ، وَ بِاللَّدَدِ الْخِصامَ، وَ هذا مِنْ اَفْصَحِ الْکَلامِ.[
منظـور از «اَوَد» کجـى و «لَـدَد» دشمنى است، و این از فصیح ترین سخنان اسـت.

70

 

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است

فى ذَمِّ اَهْلِ الْعِراقِ
در سرزنش اهل عراق

اَمّا بَعْدُ، یا اَهْلَ الْعِراقِ فَاِنَّما اَنْتُمْ کَالْمَرْأَةِ الْحامِلِ حَمَلَتْ، فَلَمّا
پس از حمد حق، اى اهل عراق، شما همچون زن حامله اى هستید که باردار شده، و پس از دوران
اَتَمَّتْ اَمْلَصَتْ وَ ماتَ قَیِّمُها، وَ طالَ تَاَیُّمُها، وَ وَرِثَها اَبْعَدُها.
باردارى طفل مرده بزاید و شوهرش بمیرد، و دوره بیوه گیش طولانى شود، و دورترین اشخاص ارثش را ببرد.
اَما وَاللّهِ ما اَتَیْتُکُمُ اخْتِیاراً، وَلکِنْ جِئْتُ اِلَیْکُمْ سَوْقاً. وَ لَقَدْ بَلَغَنى
بدانید به خدا قسم آمدنم به سوى شما از روى اختیار نبود، اضطرار مرا به سوى شما کشید. به من خبر رسیده که
اَنَّکُمْ تَقُولُونَ: عَلِىٌّ یَکْذِبُ! قاتَلَکُمُ اللّهُ! فَعَلى مَنْ اَکْذِبُ؟ اَ عَلَى
شما مى گویید: على دروغ مى گوید! خدا شما را بکشد! بر چه کسى دروغ بندم؟ بر

اللّهِ؟ فَاَنَا اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بهِ. اَمْ عَلى نَبیِّهِ؟ فَاَنَا اَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ.
خدا؟ من اولین کسى هستم که به حق ایمان آوردم. یا برپیامبر خدا؟ من نخستین فردى هستم که او را تصدیق نمودم.
کَلاّ وَاللّهِ، وَلکِنَّها لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْها، وَلَمْ تَکُونُوا مِنْ اَهْلِها.
نه هرگز به خدا قسم، اما سخنانى است که از پیامبر گرفته ام که شما از آن غایب بودید، و لیاقت شنیدن آن را نداشتید.
وَیْلُمِّهِ! کَیْلاً بِغَیْرِ ثَمَن لَوْ کانَ لَهُ وِعاءٌ،
مادر آن که گفت «على دروغ مى گوید» به عزا بنشیند! اگر ظرفیت داشته باشد علموحکمت را رایگان دراختیارش مى گذارم،
«
وَلَـتَـعْـلَـمُـنَّ نَـبَـأَهُ بَـعْـدَ حـیـن».
«و در آینده حقیقت آنچه را به شما خبر دادم خواهید دانست».

71

 

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است

عَلَّمَ فیهَا النّاسَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
که در آن درود فرستادن بر پیامبر (صلّى اللّه علیه وآله) را تعلیم مى دهد

اللّهُمَّ داحِىَ الْمَدْحُوّاتِ، وَ داعِمَ الْمَسْمُوکاتِ، وَ جابِلَ
بارخدایا، اى گستراننده زمینهاى گسترده، و نگاه دارنده آسمانهاى برافراشته، و اى آفریننده
الْقُلُوبِ عَلى فِطْرَتِها، شَقِیِّها وَ سَعیدِها، اِجْعَلْ شَرائِفَ صَلَواتِکَ،
دلها بر اساس فطرت، چه بدبخت آن و چه خوشبخت آن، شریفترین درودهایت،
وَ نَوامِىَ بَرَکاتِکَ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ، الْخاتِمِ لِما سَبَقَ،
و افزونترین برکاتت را بر محمّد بنده و رسول خود قرار ده، رسولى که ختم کننده نبوت،
وَالْفاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ، وَالْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ، وَالدّافِعِ جَیْشاتِ
و بازکننده راههاى بسته، و آشکارکننده حق بر مبناى حق است، پیامبرى که خروشهاى باطل

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر در نهج البلاغه

تحقیق در مورد پیامبر

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر


تحقیق در مورد پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:30

فهرست مطالب ندارد 

 

مقدمه

رسول الله (ص) به روایت اهل سنت در روز دوازده ربیع الاول و به روایت اهل تشییع هفده
 ربیع الاول و به روایتی که شاید صحیح تر باشد، دوم ربیع الاول در آغوش علی (ع) رحلت کرد. ولی بر خلاف سفارشات بسیار آن حضرت مبنی بر حفظ اتخاذ و وحدت و پرهیز از اختلاف
 ودو دستگی و رقابت بر سر دنیا، جامعه اسلامی به دو گروه هواداران خلفا و دوستداران علی(ع)
 و اهل بیت تقسیم شدند. ریشه این اختلاف به واقعه ای به نام سقیفه باز می گردد. با رحلت رسول الله (ص) انصار برای اینکه از خلافت باز نمانند وترس و نگرانی که از مهاجران قریش داشتند، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و خلافت خود را مطرح کردند[1]. در این هنگام سه تن
 از مهاجران قریش به نام های ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح که نگران حکومت دنیاوی رسول الله (ص) بودند، خود را به سقیفه رساندند. در این میان ابوبکر خویشاوندی با رسول الله (ص) و امامت و رهبری قریش و پست وزارت را برای انصار مطرح کرد2. بدین سبب گروهی از انصار با دشمنی قبیله ای که در میان اوس و خزرج وجود داشت از خواسته قبلی خود واپس نشستند و با ابوبکر بیعت کردند. فردای آن روز، صبح سه شنبه، با حضور مهاجران و سران قریش در مسجدالنبی با ابوبکر بیعت شد. با بازگشت ابوسفیان از محل ماموریت خود با امتیازاتی که دست آورد، به این گروه پیوست. بدین سان گروه حامیان خلفا شکل گرفت. اینان در جنگ جمل در برابر علی (ع) خود را شیعه عثمان نامیدند و بعدها عنوان « اهل السنه و الجماعه » و یا « اهل العدل والسنه » را برای خود برگزیدند. سرانجام مناقشات میان اصحا حدیث یعنی مالکی ها ، حنبلی ها و شافعی ها
 با اصحاب رای یعنی حنفی ها سبب شد تا در زمان القادر بالله این چهار مذهب به رسمیت شناخته شود.

گروه دوم هواداران اهل بیت و شیعیان علی (ع) بودند. اینان با استناد به حدیث ثقلین و سفینه ی نوح ، خاندان رسول الله  (ص) را تنها شایسته ی خلافت می دانستند. آنان معتقد بودند در قران هرگاه مسئله جانشینی پیامبران مطرح شده، خداوند در یکی از فرزندان و خویشاوندان ذکور که آلوده به گناه نشده باشند، قرار داده است. به همین سبب علی (ع) به نص جلی از سوی رسول الله (ص) در غدیر خم که فرمود: « من کنت مولاه و علی مولاه » و در جریان میهمانی خویشان و اقوام، علی (ع) را جانشین و خلیفه خود قرار داد. دیگر نص خفی شامل مقدم داشتن علی (ع) بر ابوبکر در ابلاغ سوره برائت و حدیث منزلت و ثقلین و سفینه نوح بود که اهل بیت و علی (ع) را شایسته مقام امامت و خلافت می دانستند. رهبران این گروه: عمار، مقداد ، ابوبکر و سلمان بودند که ارکان تشیع را تشکیل می دهند این چهار نفر علی (ع) را پیشوا و راهنمای خود ساختند و در تشیع اسلام پیشگام بودند. ابوبکر در آغاز خلافت خود دشواری سهمگینی پیدا کرد و آن ظهور پیامبر نمایان
 و برگشتگان از دین بودند که مورخان تحت عنوان جنگ های (رده) از آن یاد کرده اند. با بررسی دقیق روایات پیرامون جنگ های رده بر ما روشن می گردد، بازگشتگان از دین شامل گروه های زیر بودند:

الف: پیامبران دروغین :  در واپسین روزهای حیات رسول الله (ص)، « اسود عنسی » در یمن
 و « مسیلمه بن حبیب » در میان بنی حنیفه ادعای پیامبری پرداختند. در روزگار ابوبکر پیامبر نمایان دیگری همچون « سجاح » و « طلیحه بن خویلد اسدی » ظهور کردند.

ب: مخالفان پرداخت زکات:  گروهی از قبایل عرب با حفظ ایمان و اسلام خویش و انجام
 دیگر واجبات دینی از پرداخت زکات به خلیفه اول خودداری می کردند.  

ج: مخالفان رهبری ابوبکر:  گروهی از قبایل عرب برخی از مردم کنده و بنی تمیم ، خلافت ابوبکر را به رسمیت نمی شناختند و خواهان تفویض قدرت سیاسی به اهل بیت رسول الله (ص) بودند. گروهی نیز همچون مردمی از طی و بنی اسد و بنی فزاره، ابوبکر را برای اداره ی خلافت ضعیف می دانستند و می گفتند:  ما هرگز با «ابوفصیل» بیعت نخواهیم کرد. بدین سان بر ما روشن
 می گردد:

1-  همه قبایل عرب از دین برگشته نبودند. زیرا مردم مکه و مدینه منوره و میان این دو شهر
 و بسیاری از قبایل نجد، تهامه و یمن همچنان مومن و وفادار به اسلام باقی مانده بودند.

2-  همه سرداران خلیفه اول با برگشتگان از دین نمی جنگیدند بلکه با مانعان زکات و مخالفان خلافت ابوبکر نیز می جنگیدند تا آنان را تسلیم خلافت کنند. آنگونه که سه تن از سرداران خلیفه حضر موت با برخی از شاخه های قبیله کند جنگیدند و آنان را ناگزیر به تسلیم کردند.

خلیفه اول پس از سرکوبی بازگشتگان از دین و مخالفان خود با خشونت هر چه تمام تر و ایجاد آرامش نسبی در جزیره العرب به دعوت مثنی بن حارثه شیبانی ، یکی از شیوخ قبایل همجوار حیره و ایران، برای کاهش  تنش ها و مخالفت های سیاسی داخلی و برای جلوگیری از درگیری های داخلی عرب و استفاده از نیروی جنگی بالقوه این قبایل در راه جهاد و گسترش اسلام، سرداران نظامی خود را به دو سوی شمال و شرق جزیره العرب گسیل داشت.

خلیفه پیر پس از آسودگی از جنگ های رده، خالد بن ولید مخزومی، فرمانده نظامی ارشد خود را مامور حمله به مرزهای ایران کرد و مثنی بن حارثه را دستور داد به خالد بپیوندد. خالد ابتدا
«ابله » و « خریبه » را به جنگ و « درتی » و « هرمزجرد» را به صلح فتح کرد و با اهالی
 « الیس» به شرط راهنمایی و کمک به مسلمانان صلح نمود. شایان توجه است ظاهرا روایت طبری که از سیف بن عمر تمیمی سازنده روایت، اشخاص و مکان های دروغین اخباری درباره مثنی، ولجه و الیس و کشته های بسیار در این پیکارها آمده ، درست باشد زیرا در شهرهای مرزی و پادگان های آن نمی توانسته چنین نیروی عظیمی باشد که تنها در الیس هفتاد هزار نفر کشته شده باشند. وی فرمانده پادگان های دولت ساسانی در مرزهای اعراب را در محل تلاقی دجله و فرات شکست داد و به سوی حیره حرکت کرد. حیره در این حال وابستگی چندانی به دربار تیسفون نداشت زیرا پس از کشته شدن نعمان بن منذر عامل خسرو پرویز بر حیره و شکست قوای ساسانی در پیکار زوقار، موقعیت ساسانیان در حیره متزلزل بود، به همین سبب حاکم حیره به نزد خالد رفت و با وی  قرار سالی یکصد هزار درهم و راهنمایی مسلمانان و موصون ماندن معابد و قصور شهر صلح نمود.[2] خالد پس از حیره انبار را به صلح فتح کرد و با اهالی عین التمر بجنگید و آن را فتح نمود. از جمله اسرای عین التمر سیرین و یسار جد محمد بن اسحاق مورخ می باشند. ابوبکر پس از ارسال سپاه به شام چون از کفایت سرداران خود اطمینان نداشت دستور داد تا خالد بن ولید از جبهه های عراق به سوی شام برود. خالد نیز از راه صحرا خود را به شام رسانید و در نبرد «اجنادین» شرکت کرد و بر اثر فرماندهی وی ، سپاه اسلام بر رومیان پیروز شد. کار فتوحات با مرگ خلیفه اول پایان نیافت و خلیفه دوم ( عمربن خطاب )، ابو عبیده ثقفی را به فرماندهی سپاه اسلام در عراق انتخاب کرد. وی در رمضان سال سیزده هجری در محل « قس الناطف» در برابر فرمانده ایرانی  « ذوالحاجب مردانشاه ( بهمن جادویه ) »  زیر پای پیل کشته شد. و چهار هزار نفر از مسلمانان کشته شدند و برخی نیز به مدینه فرار کردند. شکست پل، گستردگی نیروهای عملیاتی در شام و عراق و کمبود نیروی جنگ جو خلیفه را واداشت تا از نیروهای گسترده قبایل یمنی و کسانی  که سابقا از دین برگشته بودند برای شرکت در جبهه های شام و عراق دعوت به عمل آورد، بدین سان نیرویی گسترده از قبایل عرب که تربیت دینی صحیحی نداشتند در فتوحات شرکت کردند. عمر گروهی از نیروهای قبایل جنوبی از « بجیله» و «ازد» و دسته هایی از « بنی کنانه، بنی تمیم و عبدالقیس» را به عراق نزد مثنی فرستاد. وی با نیروهای تازه نفس در ساحل غربی فرات در محلی به نام « بویب»( نخیله )  با « مهران» فرمانده ایرانی روبه رو شد و شکست سختی به سپاه ساسانی وارد کرد. در این حال اوضاع سیاسی تیسفون به هم ریخته بود و هر از گاهی شاهزاده ای از میان فرزندان ذکور یا دختران ساسانیان با کمک سرداران بر تخت می نشست و اکنون نوبت به یزد گرد سوم رسیده بود. به همین سبب قدرت سیاسی و نظامی ساسانیان به سستی گرایید و کارشناسان به ناتوانی کشید و شوکت ایشان از هم پاشیده شد و سپاهیان جرات خود را از دست دادند. «رستهم » که در این زمان نایب السلطنه حقیقی پادشاه ساسانی محسوب می گشت، وی مردی با تدبیر و سرداری دلیر بود. رستهم از خطر عظیم حمله عرب که کشور را تهدید می کرد آگاهی داشت ، خود فرماندهی کل سپاه ساسانی را بر عهده گرفت و به دفع دشمن همت گماشت و سپاهی بزرگ فراهم کرد و در « قادسیه» نزدیک حیره با « سعد بن ابی وقاص» فرمانده سپاه مسلمانان رو به رو شد. رستهم، چهار ماه از جنگ خودداری کرد و در این میان رفت و آمد سفرا سودی نبخشید و رستهم به « مغیره بن شعبه» سفیر سعد گفت : « سوگند به خورشید و ماه که آفتاب فردا به چاشتگاه نخواهد رسید مگر آنکه همه شما را به قتل خواهم رساند.» مغیره  نیز گفت: « لا حول ولا قوه الا بالله » و بازگشت. جنگ سه روز طول کشید و رستهم شخصا جنگ را اداره میکرد، در حالی که در زیر خیمه نشسته و درفش کاویانی را که نمودار شوکت و قدرت ایران بود، در رابر خود نصب کرده بود. رستم با زخم های شمشیر و نیزه فراوان کشته شد و درفش کاویانی به دست اعراب افتاد و شکست به سپاه ساسانی راه یافت و بسیاری از سپاهیان رستم به مداین گریختند یا کشته شدند و یا به اسارت در آمدند. ‌

با فرار بقایای سپاه رستم به مداین، مسلمانان پیشروی کردند و در ساحل دجله اردو زدند و در آنجا ماندند تا دوبار خرمای تازه خوردند. عموم دهقانان سواد میان دجله و فرات چون قدرت نظامی مسلمانان را دیدند به نزد سعد آمدند و با وی صلح کردند. در این مدت سعد موفق شد « ساباط‌ » را به پیمان صلح و نواحی غربی مداین را فتح کند. سقوط مناطق غربی پایتخت موجب فرار یزدگرد شد. وی با گنجینه و جواهرات گرانبها و زنان و کودکان و حرم خود به « حلوان » گریخت و  «خرزاد» برادر رستم را به جانشینی خود در مداین گماشت. هنگامی که این خبر به سعد رسید دستور داد سپاهیان عرب از یک نقطه ی کم عمق دجله عبور کردند و خود را به «اسپانبر»  رساندند. خرزاد از دروازه شرقی مداین همراه لشکریان خود به جلولا عقب نشینی کرد و مسلمانان وارد مداین شدند و غنایم بسیار به دست آوردند. سعد وارد ایوان مداین شد و پس از سه روز در کاخ سفید سکونت گزید و دستور داد اموال و گنجینه ها را از کاخ ها جمع آوری و شماره نمایند. سعد ایوان مداین را به مسجد قرار داد و نخستین نماز جمعه را در ماه شعبان در آن بخواند. در این میان گروهی از مرزبانان در یکی از قلعه ها متحصن شدند و تسلیم نشدند سعد به سلمان فارسی دستور داد نزد آنان رود و با آنان مذاکره کند. سلمان به نزد آنان رفت و به زبان فارسی از آنان درخواست کرد تا خود را تسلیم کنند. سلمان به آنان امان داد و گفت: « نام من روزبه است و هنگامی که نزد پیامر این امت رفتم مرا چنان گرامی داشت که یکی از خاندان خود قرار داد.» در این حال مرزبانان از قلعه خارج شدند و نزد سلمان و سعد، اسلام آوردند. در این حال هزاران نفر از مردم مداین از آنان پیروی کردندو به دین اسلام درآمدند.

نبرد جلولا

هنگامی که سعد باخبر شد گروهی از سپاهیان ساسانی دستور یزدگرد در جلولا گرد آمده اند، هاشم بن عتبه بن ابی وقاص را با دوازده هزار نفربه جنگ آنان فرستاد. هاشم پس از پیکاری سهمگین در اواخر سال شانزده هجری موفق به فتح جلولا شد. «جریر بن عبدالله بجلی » نیز خانقین را به جنگ گشودپس از آن هاشم بن عتبه با دهقانان مهروذوبند نجیم صلح کرد.

بنای بصره و کوفه

با فتح مداین و شکست کامل نیروهای ساسانی در عراق مسلمانان برای هدایت فتوحات نیاز به پادگتن هایی داشتند. بدین سان در جنوب عراق در سال چهارده به فرمان خلیفه دوم، « عتبه بن غزوان » شهر بصره را طرح ریزی کرد. از این پس شهر بصره هدایت فتوحات را در مرکز و جنوب ایران و خراسان را بر عهده داشت. حاکم این شهر پس از عتبه بن غزوان، « مغیره بن شعبه ثقفی» بود تا اینکه از او خلافی سر زد و خلیفه به جای وی ابوموسی اشعری را گماشت. ابوموسی به فرمان خلیفه دوم از ابله به خوزستان ایران لشکر کشید و بر اهواز و روستاهای آن دست یافت و شوش را به صلح فتح کرد. سپس ابوموسی با هرمزان خوزستان در شوش بجنگید و آن شهر را با کمک سپاهیان کوفه و راهنمایی برخی از ایرانیان فتح کرد. همچنین ابوموسی شهرهای رامهرمز و جندی شاپور را نیز به صلح بگشود.

کوفه

سعد بن ابی وقاص پس از آنکه از سوی خلیفه دوم ماموریت یافت هجرتگاهی برای مسلمانان بسازد، «حذیفه بن یمان » و « سلمان » را بفرستاد تا محل مناسبی را انتخاب کنند. آن دو نیز ریگ زار کوفه را انتخاب کردند.  سعد نیز در محرم سال هفدهم از مداین به کوفه آمد و آن شهر را طراحی کرد. وی مسجد و دارالاماره را در جایی بلند قرار داد و در چهار جهت اصلی معابر بزرگ را تعیین کرد و محله ها را میان معبرها قرار داد. سعد با قرعه کشی بخش غربی را برای نزاری ها و بخش شرقیرا برای اهل یمن قرار داد. جمعیت شهر کوفه شامل دوازده هزار نفر یمنی و هشت هزار نفر نزاری و چهار هزار سرباز دیلمی که پس از پیکار قادسیه اسلام آوردند و سعد بن ابی وقاص آنان را در کوفه سکونت داد.

پس از تاسیس شهرهای بصره و کوفه، فتح بقیه شهرهای ایران و اداره ی آنها بر عهده این دو شهر بود ولی برخی از شهرهای فارس را عثمان بن ابی العاص والی بحرین از راه دریا بگشود. وی در سال نوزده، شهر «توج» را فتح کرد. و در آن مسجد جامعی بساخت و آن شهر را پایگاه و محل هجرت مسلمانان قرار داد. وی ارجان، مجاور توج، را به جنگ گشود و کازرون و بوبندجان را از کوره شاپور فتح کرد. شیراز و دارابجرد و فسا با پیمان صلح به وسیله عثمان فتح شد و جهرم به جنگ گشوده شد و اصطخر با پیمان صلح به وسیله عبدالله بن عامر فتح شد.[3]

فتح مناطق غربی و مرکزی ایران

یزدگرد در سال نوزده، از حلوان به اصفهان گریخت. به همین سبب جریربن عبدالله بجلی، حلوان و قره میسن را به صلح فتح کرد. یزدگرد از اصفهان مردان شاه ذوالحاجب را با شصت هزار نفر با درفش کاویانی برای جلوگیری از تهاجم اعراب به نهاوند فرستاد. عمار بن یاسر والی کوفه خلیفه را باخبر ساخت. عمر نیز نعمان بن مقرن را به نهاوند فرستاد. در گرماگرم پیکار نعمان کشته شد و نایب وی « حذیفه بن یمان » نبرد را ادامه داد تا مسلمانان پیروز شدند. حذیفه با مردی به نام دینار بر سر اموال و منازل مردم نهاوند به شرط پرداخت جزیه و خراج صلح کرد. این پیروزی بزرگ را مسلمانان « فتح الفتوح » نامیدند.

پیکار نهاوند زمینه سقوط کامل دولت ساسانی شد زیرا یزدگرد از اصفهان به اصطخر و کرمان و سجستان و خراسان متواری شد. از آن پس لشکریان پراکنده مرزبان و سرداران ساسانی و ویسپوهران نیز نتوانستند چندان مقاومتی از خود نشان دهند و راه فتح شهرهای مرکزی و شرقی ایران به روی مسلمانان گشوده شد. جریر بن عبدالله بجلی در سال 23 هجری همدان را به صلح فتح کرد و ری و دشتبی به وسیله «عرو بن زید طایی» به جنگ فتح شد ولی پس از مدتی نقض کردند و دوباره با پیمان صلح تسلیم شدند. برا بن عازب، با مردم ابهر و قزوین صلح کرد ولی اهالی قزوین از پرداخت جزیه اکراه داشتند و اسلام آوردند. حذیفه بن یمان به سوی اردبیل لشکر کشید و با مرزبان آن پیمان صلح بست. اصفهان نیز در سال 23 هجری با پیمان صلح به وسیله عبدالله بن بدیل خزاعی فتح شد.

یزدگرد سوم پس از پس از فرار به سوی کرمان و سجستان چون مورد بی مهری مرزبان آن قرار گرفت به خراسان گریخت و ماهویه مرزبان مرو اورا پذیرا شد وای هنگامی که بدرفتاری یزدگرد را بدید نیزک طرخان را علیه یزدگرد یشورانید. نیزک نیز با سپاهی از ترکان به جنگ یزدگرد آمد.

سپاهیان یزدگرد شکست خوردند و آخرین شاه ساسانی بگریخت. و بنابر روایات به دست آسیابانی کشته شد. با مرگ وی فرجام ساسانیان با طوفان حادثات و هم بر دست سپاهیان اسلام به پایان آمد.

 

 

فتح خراسان

با فتح ری و اصفهان راه مشرق ایران بر روی اعراب باز شد. قومن و دامغان با صلح به دست آنان افتاد. عبدالله بن بدیل خزاعی فاتح اصفهان طبسین را به صلح بگشود. قهستان، رستاق زام از توابع نیشابور، بیهق، زاوه، خواف. اسفراین به جنگ گشوده شد. شهرهای نیشابور، نسا، ابیورد، سرخس، هرت، بادغیس، پوشنگ با پیمان صلح فتح شد. کنارنگ، طوس و ماهویه مرزبان مرو با عبدالله ابن عامر پیمان صلح بستند. اهالی مرو نیز قرار گذاشتند مسکن در اختیار اعراب بگذارند. در این هنگام اهالی طخارستان و جوزجان و طالقان و فاریاب علیه مسلمانان متحد شدند ولی احنف بن قیس تمیمی کشتاری سخت از آنان کرد. جوزجان به جنگ گشوده شد و اهالی طالقان و بلخ نیز با پیمان صلح تسلیم گردیدند. سجستان و مدینه آن زرنج با پیمان صلح تسلیم شدند. انحطاط دولت ساسانی پیش از حملات اعراب مسلمان آغاز شده ود و عوامل گوناگون داخلی و خارجی زمینه های آن را فراهم کرده بود. سرزمسن ایران از سال 12 تا 31 هجری به جز شمال ایران و ماوراالنهر به دست اعراب فتح شد. شهرهای ایران یکی پس از دیگری به جنگ و بیشتر با پیمان صلح به دست مسلمانان افتاد و ایران جزو سرزمین های خلافت اسلامی درآمد و شهرهای ایران به وسیله دو فرمانداری کوفه و بصره اداره می شد، ولی جریان اسلامی شدن و پذیرفتن اسلام از سوی ایرانیان و گسترش فرهنگ اسلامی با این سرعت ممکن نشد زیرا برخی از شهرها همچون ری، اصطخر، سغد، بخارا و سمرقند، نقض عهد می کردند و اسلام دین ایمان وعقیده بود. جریان اسلامیت ایران از هنگام فتوحات تا سده چهاردهم هجری ادامه داشت و مردم ایران به صورت تدریجی و با رضا و رغبت اسلام آوردند. اشکال پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را می توان به قرار ذیل دسته بندی کرد:

1- در ایام پیشروی اعراب طبقات گوناگونی از ایرانیان در شهرها و روستاها اسلام می آوردند. از آن جمله:

الف: چهار هزار سرباز دیلمی که سپاه شاهنشاه نامیده می شدند پس از جنگ قادسیه اسلام آوردند و سعد بن ابی وقاص به هر کدام هزار درهم عطا کرد. همین امر موجب تشویق آنان شد تا در فتح مداین و جلولامسلمانان را یاری رسانندو هم ییمان قبیله بنی تمیم شدند و در کوفه، شهر تازه تاسیس اعراب، ساکن شدند.

ب: گروهی از اسواران به فرماندهی سپاه اسواری فرمانده طلایه سپاه یزدگرد و شیرویه اسواری، چون پیروزی اسلام و عزت مسلمانان را بدیدند، نزد ابوموسی آمدند و اسلام آوردند و مسلمانان را در شوشتر یاری رساندند. هنگامی که آنان هیچ گونه گزند و آسیبی دیده نشد. ابوموسی به شگفت آمد، سبب را از سیاه  سوال کرد. وی پاسخ داد:« ما با توکل و امید به خیر فراوان از سوی خداوند به این دین گرویدیم» به همبن جهت ابوموسی بر عطای آنان افزود و آنان را در بصره سکونت داد و آنان با قیله بنی تمیم هم پیمان شدند.

ج: برخی از سپاهیان و طبقات گوناگون مردم شهرها به راهنمایی دعوتگرانی همچون سلمان و فرماندهانی همچون حذیفه بن یمان و برا بن عازب که دارای تربیت و آداب صحیح اسلامی بودند، مسلمان می شدند، آنگونه که گروهی از مرزبانان و مهتران ایرانی به راهنمایی سلمان مسلمان شدند و یا مردم شهر قزوین پس از پیمان صلح با برا بن عازب به راهنمایی وی یکسره اسلام آوردند. در این رابطه نقش سلمان در گسترش اسلام در ایران از اهمیت خاصی رخوردار است زیرا وی با تحقیق در ادیان زرتشتی و یهودی و اسلام با معرفت و بصیرت عمیق و با اختیار کامل اسلام را پذیرفته بود. آگاهی ژرف و ایمان استوار وی به اسلام چنان بود که از سوی رسول الله (ص) به افتخار« سلمان از خاندان نبوت است» ، نایل شد. به همبن سبب هنگامی که مردم مداین بزرگواری های سلمان را مشاهده کردندو از جایگاه و منزلت وی نزد رسول الله (ص)  آگاهی یافتند، گروهی از مرزبانان به هزاران نفر از ساکنان مداین مسلمان شدند. بدین سان سلمان نقش کلیدی در گسترش اسلام در ایران داشت.  

د: بسیاری از دهقانان و طبقات زمین دار عراق همچون بسطام بن نرسی دهقان بابل ، اسلام آوردند و عمربن خطاب متعرض آنان نشد و اراضی آنان از دستشان خارج نگردید. دهقانان یا
 « دیهگانان» نمایندگان حکومت مرگزی بودند و کار عمدشان گردآوری خراج بود و لی آنان حافظ سنن و فرهنگ ایرانی نیز بودند. انگونه که فردوسی نیز می نویسد:

         « ز گفتار دهقان چنین داستان                           تو برخوان و برگوی از باستان»

اهمیت نقش فرهنگی و اداری و اقتصادی آنان در سرزمین آبا و اجدادی شان سبب شد هنگامی که آنان اسلام آوردند بسیاری از روستاییان به پیروی از اینان اسلام بیاورند و در تبدلات فرهنگی و گسترش فرهنگ اسلامی موثر اشند.

2- پس از فتوحات اسلامی به تدریج و به آرامی بر اثر مساعی و کوشش های دعوتگران مسلمان، مبارزان علوی، حکام شهرهای اسلامی و حکومت های ایرانی، توده های بسیاری از ساکنان ایران تا قرن چهارم، آن چنان به آغوش اسلام آمدند که آحاد مردم حتی آسواران و کدخدایان و ویسپوهران  اسلام را پذیرفتند. شاهد بر این سیر آرام و تدریجی وجود آتشگاهها در سرزمین فارس، خاستگاه ساسانیان، تا قرن چهارم می باشد. آن گونه که اصطخری جغرافیا نویس اهل فارسی
 می نویسد :«هیچ شهر و ناحیت بی آتشگاه نیست و آنرا حرمت دارند.» آتشکده های بزرگ پارس در روزگار وی که نام برده است عبارتند از: کاریان در جور، شیر خشین در شاپور، چفته و کلارن در کازرون و مسوبان در شیراز بودند.

بدین سان فارس که نیمی از شهرهای آن با مسلمانان پیمان صلح بسته بودند، در دوران اسلامی کتاب ها و آتشکده ها و آداب زرتشتی را حفظ  کردند. نا سرانجام « اندک اندک شبکه آتشگاهها با کم شدن زرتشتیان رو به کاستی نهاد » تا در سال 334 هجری هنگامی که فرمانروایان دیلمی بر بغداد دست یافتندآیین زرتشت رو به زوال نهاد و دیگر آل بویه اسلام و زبان عربی را برگزیدند زیرا که این هر دو جنیه بین المللی گرفته بود و حال آنکه زرتشتیان به محلات مخصوص زرتشتی نشین رانده شده بودند، با این حال عامل کازرون در روزگار آل بویه که بر سراسر فارس فرمان می راند یک نفر زرتشتی به نام « خورشید » بود که در دیده ی فرمانروایی بویهی شیراز از چنان جایگاه بلندی برخوردار بود، اما بر خلاف حضور قدرتمدانه زرتشتیان « ابو اسحاق ابراهیم بن شهریار بن زادان فرخ » کازرونی پیشوای سلسله کازرونیه که نزد امرای آل بویه دوستدارانی داشت در تبلیغ و ترویج اسلام چنان کوشش کرد که بیست و چهار هزار نفر از مردم کازرون به دست او مسلمان شدند و همین موجب بیم و هراس بزرگان زرتشتی شده بود. در اصفهان نیز تا قرن چهارم هجری زرتشتیان بسیاری زندگی می کردند و در این شهر و توابع آن آتشگاه هایی همچون «ماربین» که هنوز آثار آن باقی مانده است و آتشگاهی وسط شهر اردستان وجود داشت.

وضعیت زبان مردم در فارس سه گونه بود: پارسی که با یکدیگر سخن می گفتند، زبان پهلوی که به روزگار پارسیان مکاتبات به آن زبان بود و زبان تازی که در دیوان ها، مکاتبات و معاملات با آن می باشد. ولی در نواحی ری، اصفهان، همدان، دینور، نهاوند، مهرجان، قذف، ماسبذان و قزوین، مردم به پهلوی سخن می گفتند.

گزارش اوضاع پارس، اصفهان و ... نمونه هایی از اوضاع و احوال سرتاسر ایران است و بر ما روشن می گردد ایرانیان به تدریج و با میل و رضا و رغبت و طیب خاطر اسلام را پذیرفتند. مسائل زیر شواهدی بر این مدعا می باشد:

  • اعراب در جریان فتح ایران ساکنین شهرها را در پذیرفتن اسلام یا باقی بودن بر دین خود به شرط پرداخت جزیه و همکاری آزاد می گذاشتند. جزیه: مالیات سرانه ای بود که به دستور قرآن از اهل کتاب گرفته می شد و آنان در پناه دولت اسلامی به صورت اهل ذمه در می آمدند و تنها از کسانی که توانایی جنگیدن داشتند به جنس یا نقد و یا اقساط اخذ می شد. مقدار جزیه بسیار منصفانه بود زیرا از شرکت در جنگ و پرداخت مالیات های گوناگون دوره ساسانی و خمس و زکات معاف می شدند. قرار دادهای صلح سرداران اسلامی با بزرگان ایرانی همچون صلح خالد با اهل حیره و صلح عبدالله بن عامر با اهالی هراه و پوشنگ و بادغیس دارای تعهدات طرفینی بود. مسلمانان موظف به حمایت از اهل ذمه و رعایت عدالت بین آنها بودند. و همین مساله ار نظر اقتصادی به سود اهل کتاب بود. تعهد مسلمانان نسبت به سرنوشت اهل ذمه سبب تشویق اهل ذمه گرویدن به اسلام و کمک های شایان توجه آنان به مسلمانان می شد. آنگونه که یک هزار نفر از اهالی مرو احنف بن قیس را در جنگ علیه اهالی طخارستان یاری رساندند. به نظر می زسد این بر خلاف نظر برخی از محققان باشد که می نویسد: « خراسان هسته مرکزی و تاریخی ایرانشهر به مراتب کمتر پشتیبان مسلمانان بودند. در ابتدا فتوحات در آن نواحی خونبار و مستلزم صرف وقت یشتر بود و کمتر جایی بود که بدون جنگ تسلیم شود.» شواهد بالا روشن می سازد در پذیرش اسلام از سوی ایرانیان هیچ گونه زور و اجباری در کار نبوده است و « تقریبا به تمامه بدون زور و فشار، در مدت قرون اندکی، به اسلام گرویدند.» اگر چه در روزگار آل امیه ظلم زیادی بر ایرانیان رفت و مردم برخی شهرها همچون بخارا و سعد علیه تبعیضات و ستمگری عمال و مأموران مالی ر‍‍‍‍ژیم اموی شورش کردند ولی « اعراب دین و زبانشان را بر مردم ایران تحمیل نکردند.» و« مسلم است قسمت اعظم کسانی که تغییر مذهب دادند به طیب خاطر و به اختیار و اراده خودشان بود.» بدین سان ایران سر تا سر اسلامی شد ولی زبان و فرهنگ خود را از دست نداد. قوم ایرانی با پذیرش اسلام و همگرایی با آن ثابت کرد اسلام یک دین جهانی است و از دایره تنگ تعصبات عربی خارج است.
  • « هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شد، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. » ایرانیان در هنگام اقتدار خود همچون در قیام مختار، قیام ابو مسلم خراسانی، قیام حسن بن سهل، علیه امین در بغداد و در حکومت های طاهریان، صفاریان، سامانیان و آل بویه هیچ گاه از اسلام روی بر نتافتند. و بر تلاش و کوشش خود در حمایت از اسلام افزودند. آنگونه که در قیام مردم خراسان علیه امویان، خراسانیان از داعیان عباسیان حمایت کردند و خلافت عباسی را بنیاد گذاشتند و تشکیلات و نهادهای دیوانی برای آن به وجو آوردند و پایتخت آنان بغداد را همتنند تیسفون بنیاد گذاشتند.
  • از مقایسه آثار رودکی، کسایی مروزی، فردوسی با اشعار سنایی، مولوی، سعدی و حافظ بر ما روشن می گردد، هرچه اقتدار ایرانیان فزون می گردید و بیشتر به اسلام می گرویدند، تاثیر قران و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر می شد. « ایرانیان در بین المللی ساختن زبان عربی و نیز زنده ساختن زبان فارسی هر دو کوشیدند.» ادبیات پیش گویانه و مبتنی بر مکاشفه آخرالزمانی در خصوص استیلای مسلمانان و انحطاط زرتشتیان به آنان کمک کرد فرمانروایی و فرهنگ اسلام را بپذیرند. آنگونه که شاه سیستان ایران بن رستم بن آزاد خو به موبد موبدان گفت: « این کاری نیست به روزی و سالی و به هزار و به کشتن و به حرب این کار راست نیامد و کسی قضای آسمانی نشاید گردانید، تدبیر آن است که صلح کنیم» ، همه گفتند: « صواب آید»
  • ایرانی ها با پذیرش اسلام نیاز عمیق معنوی خود را در آن پیدا کردند و با اسلام زمینه شکوفایی استعداد خود را فراهم کردند. حصارهای طبقاتی مبتنی بر خون و نژاد را بر چیدند و عدالت و مساوات اسلامی را موجب زدودن تبعیض ها و مظالم پادشاهان ساسانی و تعطیلی مالیات های سنگین و کمر شکن و جرایم سخت موبدان گردید. توانایی های ایرانی در زمینه های گوناگون به منصه ی ظهور رسید و آنان با فرهنگها و تمدن های دیگر آشناتر شدند و شایستگی های خویش را نمایان ساختند و شعار طرد نژاد گرایی در اسلام و اعلامیه حقوق بشر اسلام را در آیه ی : « ان اکرمکم عندالله اتقیکم » را گرفتند و در توسعه حیرت انگیز فرهنگ و تمدن اسلامی جایگاهی رفیع بدست آوردند. در نهضت ترجمه علوم به عربی بسیاری از مترجمان همچون خاندان شاکر منجم خوارزمی و خاندان نوبخت اهوازی، ایرانی شرکت داشتند. در حدیث شیعه سه محدث بزرگ ایرانی چهار کتاب مرجع شیعه و در حدیث سنی شش عالم بزرگ ایرانی صحاح ششگانه را نگاشتند. در علم قرائت قرآن از هفت نفر قاری درجه ی اول چهارنفرشان ایرانی بودند . در تفسیر قرآن بزرگترین تفاسیر همچون مجمع البیان ابوعلی طبرسی و تفسیر کبیر امام فخر رازی را ایرانیان نوشتند. در ادبیات عربی بزرگترین دانشمندان صرف و نحو و لغت ایرانیانی همچون سیبویه فارسی و خلیل بن احمد فراهیدی بودند.در علم کلام هشام بن سالم جوزجانی، فضل بن شاذان نیشابوری، واصل بن عطا، محمد بن سیرین و حسن بصری پیشوایان کلام شیعه و سنی گردیدند. در فلسفه اسلامی به جز یعقوب بن اسحاق کندی و
    ابن رشد اندلسی پیشوایان این علم همه ایرانی بودند. حکمایی چون فارابی، موسس فلسفه اسلامی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین توسی، شیخ شهاب الدین سهرودی و صدرالدین شیرازی مشهور به ملاصدارا، بنیان گذاران مکاتب فلسفه اسلامی بودند.

بدین سان عظمت باستانی فرهنگ ایرانی با اسلام و قرآن و حدیث نبوی مطابقت یافت. آداب و رسوم ایرانی که مخالف اسلام نبود، پذیرفته شد. تشکیلات دیوان سالاری، هنر ایرانی،
 جشن های ایرانی و علوم ایرانی به تمدن و فرهنگ اسلامی راه یافت. نام های ایرانی و اسلامی با هم ممزوج شدند. ایرانی با هوش و لیاقتی که داشت و بیش از این در دایره ی تنگ حصارهای طبقاتی روزگار ساسانی محبوس شده بود، شکوفان شد و هویت خود را بازیافت و روشنفکری اسلامی بهترین تجلی خود را در ایران پیدا کرد. این تمدن و فرهنگ ایرانی بود که خلافت عباسی را به عصر طلایی آن رهنمون شد. و ایرانی با همت و فداکاری و جانفشانی در راه گسترش اسلام در نواحی گوناگون کوشش کرد. بزرگترین دانشمندان اسلامی از ایران برخاستند و فرهنگ با عظمت و بلند مرتبه ای برای اسلام و سرزمین خود ایجاد کردند. این فرهیختگان ایرانی در یک مسابقه فرهنگی، علمی و دینی از ملل دیگر گوی سبقت را ربودند و آثار جاویدانی گذاشتند و نام خویش و این آب و خاک را قرین عزت و سربلندی ساختند. گویا فرهیختگان ایرانی در صدد اثبات این پیشگویی رسول الله (ص) بودند که فرمود: «لو کان الدین بالثریا لتناوله رجال من ابنا فارس.»1[4] «اگر دین در ستاره ثریا باشد، مردانی از فارس آن را بدست خواهند آورد.» بدین سان اسلام امکان داد که ایران دوباره تجدید حیات کندو فضای وسیع تری ایجاد کرد تا در آن ایرانی ها توانستند در جامعه بین المللی علمی عرض وجود کنند، یعنی برای اول بار در تاریخ، دانشمندان ایرانی کتاب نوشتند.

5- ایرانیان هنگامی که با معجزه قرآن کتاب هدایت و فرقان که جهت و برهان و بیان واضح است، آشنا شدند، از آن توحید محض، تسلیم در برابر خدای یگانه، معنویت؛ بصیرت و معرفت، تعقل و تفکر، عدالت و قسط را آموختند. ایرانی شان نزول برخی آیات را در خود پیدا کرد، به همین سبب هنگامی که از توجه قرآن به اشتیاق عمیق و معنویت راستین ایرانیان مسلمان به اسلام آگاه شد، بیش از پیش شیفته ی اسلام و ارزش های متوالی آن شد و با رضایت و
علاقه مندی تمام اسلام را پذیرفت و در راه آن فداکاری و جانفشانی کرد. از جمله ی این آیات است :«و ان تتلو یستبدل قوما غیر کم ثم لا یکونوا امثالکم.» ( ای مسلمانان اگر از اسلام روی گردان شوید، خداوند قومی غیر از شما پدید آوردکه همانند شما نیستند.» از رسول الله (ص) سوال کردندمراد ازآن قوم کیستند؟ آن حضرت دست بر شانه سلمان زدند و فرمود :« قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر ایمان به ستاره ثریا آویخته باشد مردمی از اهل فارس آن را به دست خواهند آورد. »

آیه دیگر:« و آخرین منهم لما یلحقوا بهم و هو العزیز الحکیم.» و گروهی دیگر را که هنوز به ایشان نپیوسته اند هدایت فرمایید که او خدای مقتدر و حکیم است. از رسول الله (ص) پرسیدند: اینان چه کسانی هستند که بعد از ما ایمان می آورند. رسول الله (ص) دست بر سر سلمان گذاشتند و فرمودند:«اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از نژاد این مرد آن را به دست می آوردند.» بدین سان اسلام نیاز معنوی ایرانی را برآورده کرد و ایرانیان مقام و منزلت خود را در قرآن پیدا کردندو بیپ از پیش شیفته این کتاب آسمانی گردیدندو در راه گسترش معارف، آن خدمات شایان توجهی کردند و « اگر اسلام نمی توانست نیاز عمیق معنوی ایرانیان را برآورده کند، ایرانیان مسلمان نمی شدند. شرکت عمیق و اساسی ایرانیان در راه اعتلای تمدن اسلامی نشان می دهد که آنها به این کار علاقه مند بوده اند. شما شاید به زور کسی را مجبور کنید که در جا بزند ولی نمی توانید مجبورش کنید که فیلسوف بزرگی شود. آمدن اسلام به ایران همچون بارانی بود که روی زمین مستعدی ببارد و خیلی از استعدادهای موجود ولی هنوز نشکفته را شکوفان کرد.»

  • حضور حیرت انگیز ایرانیان در مسابقه علمی تالیف و نگارش کتب و شرکت ایرانیان در ساخت تمدن اسلامی حکایت از عشق و شورآنان به اسلام دارد زیرا اسلام با خود ارزش های نوین توحیدی تمایلات بت شکنی و شرک زدایی آورد که با اندیشه و تفکر ایرانی همساز بود. این مفاهیم توحیدی حتی در هنر ایرانی تاثیر گذارد. هنر ایرانی در خدمت خداوند و مساجد اسلامی قرار گرفت. طاق عرق چینی و چهاردرگاه و گنبد خانه ی آتشگاه، به مناره، ایوان، گنبد و محراب تبدیل شد. این عناصر مساجد اسلامی همه سر به سوی آسمان دارد و با شکل مخروطی خود توجه انسان را از زمین به سوی یک کانون که احد واحد است جلب می کند.

7- پذیرش اسلام حماسه آزادی توده های ایرانی از زیر یوغ غبارهای تاریکی آور آموزه های خرافی موبدان متعصب و سختگیر و قدرت طلب شریک در مظالم پادشاهان ساسانی بود. رهایی از عقایدی همچون مصاف نه هزار ساله ی اهورامزدا با اهریمن، ثنویت در خلقت موجودات و پرستش عناصر زمینی و اجرام سماوی همچون خورشید دارنده جلال و شکوه، ماه و آب و آتش بود. اعتقاد چند خدایی به اهورامزدا، میترا و آناهیتا، آنگونه که بر سکه ها و نقوش دوره اردشیر و هرمزد ضرب شده بود، منسوخ شد. پرستش نماد جسمانی و زمینی اهورامزدا با لباس و موی مجعد و فر شاهی که در سکه ها و نقوش ساسانی در تنگه چوگان آمده است، از رونق افتاد.  در مقابل اسلام اصل توحید کامل را به پیروانش آموخت که او هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مراجع:

  1. تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، المجلد الثانی، ص272، 244.
  3. رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377ش، ص162.
  4. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش، ص35.
  5. هادی عالم زاده، مقاله ابوبکر، دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد پنجم، ص221، 233.
  6. تاریخ طبری، الجزء الثانی، ص 385-383، 563، 567، 642، 645، الجزء الرابع، ص519.
  7. بلاذری، فتوح البلدان، ص252، 254، 243،257،265،264،364، 371، 275،276، 379، 380، 302، 306، 313، 317، 321، 311، 394، 279، 366، 317، 265، 396، 397،
  8. ابو حنیفه دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی، تهران، نشر نی، 1364ش، ص142،156،160،168،170.
  9. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسینی، تهران، امیرکبیر، 1367ش، ص525.
  10. شاهنامه فردوسی.
  11. اصطخری، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران، علمی و فرهنگی، ص97، 106، 121،
  12. یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، بی تا، الجزء الاول، ص146، ذیل اردستان.
  13. اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373ش، جلد اول، ص239.
  14. سوره حجرات، آیه 13.
  15. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، جلد دوم، ص663، 469.
  16. سید حسین نصر، ویژگی های فرهنگ اسلامی، ماهنامه رودکی، سال دوم، شماره 19، ص5، تهران، 1352.
  17. سوره محمد، آیه 38.
  18. سوره جمعه، آیه 3.
  19. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، تهران، انتشارات محمدی، 1360ش، جلد 38، ص186.
  20. سوره حدید، آیه 3.

[1] ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، مصر، مطبعه البابی الحلبی و اولاده، 1388ه الجزء الاول، ص6

2 تاریخ طبری، الجزءالثانی، ص457

 

[2] خلیفه بن خیاط العصفری، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ه، ص78.

[3] ابن اعثم، الفتوح، المجلد الاول، ص337.

[4] امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، تصحیح السید هاشم الرسولی، بیروت، 1379ه، الجزء التاسع، ص284.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر

تحقیق در مورد پیامبر و اخلاق

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد پیامبر و اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر و اخلاق


تحقیق در مورد پیامبر و اخلاق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:18

فهرست مطالب

 

پیامبر و اخلاق

پیامبر اکرم مصداق زیبایی اخلاقی در اسلام هستند و برای آنکه بتوان به خوبی و شایستگی ویژگیها و خصوصیات اخلاقی ایشان را الگو قرار داد، باید به شناختی عمیق از آن حضرت نائل شد . محمد عمومی پژوهشگر پژوهشکده باقرالعلوم در گفتگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: در دین اسلام پیامبر اکرم(ص)، به عنوان الگو، درس های خداوند را برای ما که در کتاب قرآن از طرف خداوند فرستاده شده است، بیان کرد و خود نیز معلم این کتاب آسمانی شد، وظیفه ما این است که از پیامبر)ص) سرمشق بگیریم، هر شخصی که حضرت و خصوصیات اخلاقی ایشان را بشناسد خود را از جهت معرفت و اخلاق کامل کرده است. وی افزود: در گام اول از الگو قرار دادن رفتار پیامبر(ص)، در زندگی این امر مستلزم آن است که همه ابعاد وجودی ایشان برای ما قابل درک باشد و هنگامی که عمق وجودی پیامبر اکرم(ص) شناخته شد به طور ناخودآگاه تمام رفتارها شبیه رفتار پیامبر می شود لذا موضوع شناخت ویژگی های اخلاقی پیامبر(ص) بسیار مهم است. محمد عمومی با تأکید بر ضرورت شناخت پیامبر خوش خلقی را یکی از ویژگیهای بارز و ارزشمند آن حضرت عنوان کرد و یادآور شد: در مرحله بعد از شناخت خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص)، ابعاد خوش خلقی از نظر مفهومی باید مورد بررسی قرار گیرند تا مصداقهای آن دچار اشتباه نگردند تا بدانیم که آیا تبسم داشتن بر لب خوش خلقی محسوب می شود یا اینکه معنای عمیق تری دارد. وی با اشاره به اینکه درون زیبا، و سیره و باطن نیک داشتن در بروز حسن خلق مؤثر است، تصریح کرد: با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) درونی زیبا داشتند و بعد از شناخت این مطلب و روشن شدن قضیه، اراده و عزم مهم است هنگامی که شخص اراده و عزم می کند که پیامبر را الگوی خود قرار دهد آنگاه می تواند موفق باشد در واقع تا زمانی که اراده قوی وجود نداشته باشد کسی قادر نیست پیامبر را به عنوان الگو برای خود در نظر داشته باشد. وی گفت: در زمانی که پیامبر اکرم(ص) زندگی می کردند چه بسیار افرادی بودند که ایشان را به طور کامل می شناختند اما به این دلیل که اراده بهره گیری از حضرت را نداشتند هرگز نتوانستند پیرو بوده و در برخی موارد حتی گمراه نیز شدند و همچنین برعکس این قضیه نیز وجود داشت. وی با اشاره به مرحله بعدی از شناخت خوش خلقی پیامبر(ص)، اظهار داشت: مسئله دیگری که در زمینه شناخت بعد خوش خلقی پیامبر الزامی است مسئله استمرار و یک نوع نظارت و در اصل مراقبت از این ویژگی است که در مراحل بالا بدست آمده است بکارگیری و بهره مندی از این صفت نیازمند استمرار و محافظت از آن است. وی با اشاره به آثار بهره مندی از خوش خلقی، یادآور شد: اگر چنانچه قدم به قدم ویژگی خوش خلقی به کار گرفته شد، آثار فراگیر فراوانی در وجود فرد ظاهر می شود که در درونش آرامش ایجاد کرده، به او وسعت وجود بخشیده و وجودش را دریا دل می کند.

اخلاق نیکو از ویژگی های یک دوست خوب است. ( 3 )

 

تاریخ و ساعت : ۲۷ آبان ۱۳۸۵ - ۶:۲۳

کد خبر : 4294

 



7- اخلاق نیکو

حسن خلق آن است که فرد به اخلاق و صفات پسندیده انسانی و اسلامی مزین شده باشد و به خوی خوش و اخلاق نیکو اعمال و کردار خود را تطبیق دهد و نحوه برخورد و روابط خود را با دیگران تنظیم کند. اهمیت این خصیصه به قدری است که خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را چنین توصیف کرده:

وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم ( سوره قلم ، آیه 4 )

ای پیامبر در حقیقت تو به خلقی نیکو و عظیم آراسته ای .

از سوی دیگر آن حضرت نیز هدف از بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی فرموده است که :

بُعِثتُ لِاُتَمَّمَ مَکارِمَ الاَخلاق

و ارزش بشر را به پنج چیز دانسته است : دین ، عقل ، حیا ، حسن خلق و ادب.

یکی از ویژگی های دوستان شایسته ، داشتن اخلاق نیکو است. زیرا آنان که پیمان رفاقت و انس و محبت با دیگران بسته و دست محبت یکدیگر را برای یک دوستی پایدار فشرده اند، تنها با اخلاق نیکو و خوش رفتاری است که می توانند دوستی هایشان را حفظ و تقویت کنند.

مولای آزادگان جهان حضرت علی بن ابیطالب ( ع) فرمود: من در شگفتم از کسانی که اشیاء و بردگان را با مال خویش می خرند ولی افراد آزاده و اشخاص را نمی خرند. پرسیدند یا علی چگونه می شود آزادگان را خرید؟ فرمود: با نیکی و خوش رفتاری. و پیامبر خدا (ص) فرمود:

أَلقِ أخاکَ بِوَجهٍ مُنبَسِط

با گشاده رویی و اخلاق نیکو برادر مؤمنت را ملاقات کن.

8- آزمایش

پس از بیان شرایط دوستی و این که چه کسانی را باید جهت معاشرت و دوستی بپذیریم ، این سؤال مطرح می شود که : چگونه می توان از وجود صفات مورد بحث در شخص مورد نظر اطمینان حاصل کرد و دانست که آیا انتخاب انجام شده انتخاب صحیحی بوده است یا نه ؟

در جواب باید گفت که اسلام برای این منظور، راه را روشن کرده و دستورالعمل لازم را ارائه فرموده است. اسلام یکی از شرایط انتخاب دوست را آزمایش شخص مورد نظر قرار داده و دوستی بدون آزمایش را صحیح ندانسته است.







حضرت علی (ع ) می فرماید :

مَن اِتَّخَذَ إَخاً بَعدَ حُسنِ الاختِبارِ دامَت صُحبَتُهُ وَتَإَکَّدَت مَوَدَّتُهُ وَمَن اِتَّخَذَ مِن غَیرِ اختِبارٍ أَلجَاَهُ الاضطِرارُ إِلی مُرافَقَةِ الأَشرار

کسی که پس از آزمایش ، دوستی برگزیند ، رفاقتش پایدار و موّدتش استوار خواهد ماند و کسی که ناسنجیده و بدون آزمایش با دیگران پیمان دوستی بندد ناچار ، به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در می دهد.

برای آزمودن افراد ، بهترین و مطمئن ترین راه ، بررسی عملکرد آنهاست. از آنجا که ایمان و عقل هر شخص در رفتار و کردار او نمایان می شود، با محک زدن اعمال می توان افراد را مورد آزمایش قرار داد ؛ خصوصاً در مواقعی که امکان ظاهرسازی در کار نباشد.

امام صادق (ع) می فرماید:

شیعیان را در سه مورد امتحان کنید:

1- در موقع نماز که چگونه از آن محافظت می کنند.

2- در مواردی که اسراری در پیش آنهاست چگونه آن را از دشمن ما حفظ می کنند.

3- در مواردی که اموالی دارند ؛ ببینید که آیا برادران خود را در اموالشان سهیم می کنند یا نه .

هر چند در شرایط عادی همواره امکان ظاهرسازی و فریب وجود دارد و نمی توان به صلاحیت اخلاقی یا اعتقادی افراد پی برد ؛ اما در شرایط خاص و بحرانی، خصلت های خوب و بد انسان به طور ناخودآگاه آشکار می شود و در آن موقعیت است که امکان ظاهرسازی و پنهان کردن حقایق از بین می رود.

امام علی (ع) می فرماید: مردم جز با امتحان شناخته نمی شوند. زن و فرزندت را در غیاب خود ، و دوست را در موقع مصیبت و سختی ، و خویشاوندان را در زمان جدایی ، و علاقه مندان را در زمان نیازمندی امتحان کن تا از این طریق قدر و منزلت تو نزد آنان روشن شود.

در پایان این بحث به یک نکته دیگر نیز باید اشاره کرد و آن این که منظور از امتحان این نیست که انسان همواره در حال امتحان کردن دوستان خود به سر ببرد ، بلکه به محض حصول اطمینان ، می توان از ادامه آن دست کشید و اقدام به دوستی کرد. بنابراین وقتی انسان شخصی را در مراحل مختلف آزمود و دست رفاقت و یکدلی به او داد و این دوستی سال های طولانی به درازا انجامید ، دیگر شایسته نیست که تا پایان عمر او را آزمایش نماید. زیرا نتیجه چنین رفتاری این است که به جای دوستی و محبت ، ملامت و کدورت جایگزین خواهد شد و از قدیم گفته اند که آزموده را آزمودن خطاست.

 

 

حسن خلق دو معنا دارد: معنای عام ومعنای خاص.[1]
حسن خلق به معنای عام عبارت است از مجموعه خصلت های پسندیده ای که لازم است انسان روح خود را به آنها بیاراید.
حسن خلق به معنای خاص عبارت است از خوشرویی، خوشرفتاری، حسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق ـ علیه السلام ـ در بیان حسن خلق به معنای خاص فرمود:
«
تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَ تُطَیِّبُ کَلامَکَ وَ تَلْقی اَخاکَ بِبِِشرٍ حَسَنٍِ»[2]
حسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی و سخنت را پاکیزه سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار نمایی.
در کتاب های اخلاق و روایات اسلامی هر جا سخن از حسن خلق است، اغلب مراد، همین معنای دوم است.
جایگاه حسن خلق در اسلام
دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرمخویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می کند و آنان را از درشتی و تندخویی باز می دارد. قرآن کریم در ستایش پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید:
«
اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»[3]
بدرستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای.
حسن خلق و گشاده رویی از بارزترین صفاتی است که در معاشرت های اجتماعی باعث نفوذ محبت شده و در تأثیر سخن اثری شگفت انگیز دارد. به همین جهت خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقّق بخشیدن به اهداف‌ الهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رو به رو می شدند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می کردند.
مصداق کامل این فضیلت، وجود مقدّس رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است. قرآن کریم، این مزیّت گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته، می فرماید:
«
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ‌لَو کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضوُا مِنْ حَولِکَ»[4]
در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شده ای و اگر خشن و سنگدل بودی، از گردت پراکنده می شدند.
بسیار اتفاق می افتاد که افراد با قصد دشمنی و به عنوان اهانت و اذیّت به حضور ایشان می رفتند ولی در مراجعت مشاهده می شد که نه تنها اهانت نکرده اند بلکه با کمال صمیمیت اسلام را پذیرفته و پس از آن، رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ محبوب‌ترین فرد در نزد آنان به شمار می رفت.
ارزشی که اسلام برای انسان خوشرفتار قائل است، تنها به مؤمنان محدود نمی شود، بلکه غیر آنان نیز اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می شوند. در تاریخ چنین آمده است:
علی ـ علیه السلام ـ از سوی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم پیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت، یکی از سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر کرد. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل شد و عرض کرد: خدای متعال می فرماید، یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن، پیامبر نیز از قتل او صرف نظر کرد، وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره اش فرمود:
او از کسانی است که خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید.[5]
حدود حسن خلق
از جمع بندی آیات و روایات و سیره معصومین ـ علیهم السّلام ـ به دست می آید. که حسن خلق از نظر آیین مقدّس اسلام «ارزش ذاتی» دارد، چه در برخورد با مؤمن باشد و چه در برخورد با کافر، اکنون برای روشن شدن حدود حسن خلق، موضوع را از چند جهت بررسی می کنیم:
الف ـ حسن خلق مؤمنان با یکدیگر
بدیهی است که خوشرفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش های والای اخلاقی به حساب می آید. قرآن کریم، یاران رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را به این صفت ستوده، می فرماید:
«
مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ...»[6]
محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربانند.
براساس این آیه، مسلمانان باید نسبت به عموم امّت، مهربان و دلسوز باشند، با آنان خوشرفتاری نمایند، به کمکشان بشتابند، در غم و شادی مردم سهیم باشند و با چهره ای متبسم، مؤدّب و خوشرویی با آنان رو به رو شوند و از این راه سبب ترویج حسن خلق و پیوند با مردم شوند.
ب ـ با مجرمان و منحرفان
جرم و انحراف با روح شریعت، سر ناسازگاری دارد و از هر کس که سر بزند زیانبار است و خردمندان موظند از آن جلوگیری کنند و عقل و شرع می گوید؛ خندیدن به روی مجرم، کاری نابخردانه است. بنابراین مسلمانان ـ گرچه از خصلت زیبای حسن خلق برخوردارند ـ ولی مجرمان و منحرفان، شایسته چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تأیید اعمال ناشایست خود بدانند. بلکه در این گونه موارد وظیفه اسلامی، عمل به نخستین مرحله نهی از منکر است که رویگردانی و نشان دادن حالت تنفّر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافکار با ترشرویی و گرفتگی چهره ما دست از خلاف نکشد، نوبت به امر و نهی زبانی می رسد که البته در این مقام باید مستدّل، محکم، منطقی و در عین حال با خوش خلقی و ادب، خلافکار را نصیحت و موعظه کنیم چنان که قرآن مجید می فرماید:
«
اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و جادِلْهُم بالَّتی هیَ اَحْسَنُ...»[7]
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها با نیکوترین وجه، مناظره نما.
در چنین مواردی باید به ذکر آیه یا روایت یا طرح قانون و مقررات یا بیان صلاح و مصلحت فرد و مملکت، همین طور بازگو کردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پیامدهای زیانبار آن، خلافکار را به اشتباهی که مرتکب شده واقف کرد تا آن را ترک گوید و باید دانست که حلاوت گفتار، خوشرویی، استدلال قوی و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزی بیش از هر چیز دیگر برطرف مقابل تأثیر می گذارد و سبب اصلاح می شود.
ج ـ خوش خلقی و پرهیز از چاپلوسی
متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملّق و چاپلوسی اشتباه می گیرند و به نا حقّ به مدح و ستایش صاحبان زور و زر می پردازند و در برابر آنان کرنش و کوچکی می کنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را لگدکوب می سازند و با کمال وقاحت نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم می گذارند، نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست می رسند، گشاده رویی و نرمخویی را فراموش می کنند و حتّی چهره ای عبوس و خشن به خود می گیرند. این صفت ناپسند نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند می شود. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در این باره می فرماید:
«
اِذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرشُ وَ‌ غَضِبَ الرَّبُّ»[8]
هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی می لرزد و خداوند خشمگین می شود.
پس ضروری است که در برخوردهای اجتماعی خود، رفتار پسندیده را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلّفی را که گاه درصددند با چرب زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.
د ـ خوش خلقی و مزاح
یکی دیگر از موضوعات مرتبط با حسن خلق، بحث مزاح است. باید دانست که مزاح و شوخی در حدّی که موجب زدودن غم و اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملی پسندیده است. آنچه در این باره از پیشوایان دین به ما رسیده، در همین محدوده است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«
اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقوُلُ اِلّا حَقّاً»[9]
من شوخی می کنم، ولی جز سخن حق نمی گویم.
شخصی به نام یونس شیبانی می گوید: حضرت صادق ـ علیه السلام ـ از من پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید، چراکه مزاح کردن از حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن برادر دینی ات را شادمان کنی. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز با افراد شوخی می کرد و منظورش شادکردن آنان بود[10]
هـ ـ حسن خلق آری، بی تفاوتی نه!
از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری رو به رو شدیم، در برابر آن سکوت کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر اعمال زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم. زیرا برخورد منفی و توأم با تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است که پای بی اعتنایی به دین و ارزش های والای آن در میان نباشد وگرنه رنجیدن نزدیک ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش ها و پایبندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهم ترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است.

به فرموده امام علی ـ علیه السلام ـ :
«
اَمَرنا رَسوُلُ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ اَنْ نَلْقی اَهْلَ الُمَعاصی بِوُجوُهٍ مُکْفَهِرَّةٍ»[1]
پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به ما دستور داده است که با معصیت کاران با چهره های عبوس روبه رو شویم.
آثار و فواید حسن خلق
حسن خلق دارای آثار و فواید فراوانی است. با بهره گیری از فرموده های پیشوایان بزرگوار اسلام به شمّه ای از آنها اشاره می کنیم:
الف ـ آثار دنیوی
1 .
پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می کند. پیامبرگرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«
حُسْنُ الْخُلْقِ یُثَبِّتُ الْمَوَدَّة»[2]
خوشرویی دوستی را پایدار می کند.
2 .
موجب آبادی سرزمین ها و طول عمر می گردد. امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:
«
اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدَّیارَ‌ وَ یَزیدانِ‌فِی الْاَعْمارِ»[3]
بدرستی که نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.
3 .
روزی را زیاد می کند. به بیان علی ـ علیه السلام ـ :
«
فی سِعَةِ الْاَخلاقِ کُنُوزُ الْاَرزاقِ»[4]
گنجینه های روزی در نرمخویی و گشاده رویی است.
4 .
موقعیت اجتماعی انسان را بهبود می بخشد. همان حضرت می فرماید:
«
کَمْ مِنْ وَضیعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ»[5]
چه بسیار فرد بی مقداری که خوشرویی اش او را برتری بخشیده است.
5 .
مشکلات و ناهمواری های زندگی را هموار می سازد؛ همان امام فرمود:
«
مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ»[6]
هرکس خلقش نیکو شد، راه های زندگی برایش هموار می گردد.
ب ـ آثار اخروی
1 .
موجب نیل به درجات عالی می شود؛ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«
اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَةِ وَ اَشْرَفَ‌ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَةِ»[7]
به درستی که بنده، در سایه خوش خلقی خود به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت می رسد، با آنکه عبادتش ضعیف است.
2 .
حساب را آسان می کند؛ امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«
حَسَّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللهُ حِسابَکَ»[8]
اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند.
3 .
آمرزش گناهان؛ امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«
اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَةَ کَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ»[9]
بدرستی که اخلاق نیکو لغزش ها را ذوب می کند همان گونه که آفتاب یخ را.
4 .
ورود به بهشت؛ رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«
اَکْثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتیَ الْجَنَّةَ تُقْوی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ»[10]
بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می رود، تقوای الهی و خوش خلقی است.

 

[1] . جامع السعادات، ج 1، ص 342 ـ 343.
[2] .
بحارالانوار، ج 71، ص 389.
[3] .
قلم (68)، آیه 4.
[4] .
آل عمران (3)، آیه 159.
[5] .
بحارالانوار، ج 71، ص 390.
[6] .
فتح (48)، آیه 29.
[7] .
نحل (16)، آیه 125.
[8] .
بحارالانوار، ج 77، ص 152.
[9] .
بحارالانوار، ج 16، ص 298.
[10] .
اصول کافی، ج 2، ص 663.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر و اخلاق

پایان نامه رشته الهیات - تاریخ زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) قبل و بعد از بعثت با فرمت word

اختصاصی از نیک فایل پایان نامه رشته الهیات - تاریخ زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) قبل و بعد از بعثت با فرمت word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته الهیات - تاریخ زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) قبل و بعد از بعثت با فرمت word


پایان نامه رشته الهیات - تاریخ زندگی   پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) قبل و بعد از بعثت  با فرمت word

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

مقدمه

کلیات

تعریف و تبیین موضوع

ضرورت و اهمیت موضوع

فوائد و اهداف تحقیق

پیشینه تحقیق

سوال های تحقیق

روش تحقیق

ساختار تحقیق

کلید واژه ها

محدودیت و موانع تحقیق

فصل اول

میلاد و کودکی پیامبر

وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر

سال و ماه و روز ولادت پیامبر

اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر

پدر و مادر پیامیر

القاب پیامبر

دوران شیرخوارگی پیامبر

بازگشت به آغوش خانواده

سفر به یثرب و مرگ مادر

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام

خاطره ای از دوران کودکی پیامبر

1

 

3

3

4

4

5

5

6

7

9

 

 

10

13

14

15

16

17

20

20

24

26

 

 

عنوان

صفحه

فصل دوم

دوران جوانی پیامبر

دوران جوانی و عواطف او در این دوران

جنگ های فجار

پیمان جوانمردان

شبانی پیامبر

سفر دوم پیامبر به شام

 

 

28

29

31

33

34

فصل سوم

ازدواج تا بعثت

پیشنهاد ازدواج

کیفیت خواستگاری

حاصل ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه

زید بن حارثه پسرخوانده رسول خدا

تدبیر پیامبر در نصب حجر الاسود

امین قریش،حضرت علی(علیه السلام)را به خانه خود برد

آئین پیامبر قبل از بعثت

 

 

36

37

39

40

41

42

44

فصل چهارم

بعثت تا هجرت

بعثت حضرت محمد(ص)

در آستانه بعثت

امین قریش در غار حرا و آغاز وحی

دنباله نزول وحی

انقطاع وحی

نخستین زن و مرد مسلمان

دعوت سری

 

 

47

48

49

52

53

55

57

عنوان

صفحه

دعوت خویشاوندان

دعوت عمومی

تطمیع قریش

شروع آزار و اذیت قریش بر پیامبر و دیگر مسلمانان

59

60

63

65

فصل پنجم

هجرت تا وفات

هجرت به حبشه

نقشه هایی بر ضد پیامبر

شعب ابی طالب

وفات ابوطالب

وفات حضرت خدیجه

معراج پیامبر

سفری به طائف

دعوت سران قبائل با اسلام

نخستین پیمان عقبه

دومین بیعت عقبه

مهاجرت به مدینه

حوادث سال اول هجرت

حوادث سال دوم هجرت

حوادث سال سوم هجرت

حوادث سال چهارم هجرت

حوادث سال پنجم هجرت

حوادث سال ششم هجرت

حوادث سال هفتم هجرت

 

 

69

72

79

81

82

83

86

89

90

91

94

99

103

112

113

115

119

124

عنوان

صفحه

حوادث سال هشتم هجرت

حوادث سال نهم هجرت

حوادث سال دهم هجرت

رویداد سال یازدهم هجرت

پرواز تا ملکوت

126

133

134

141

143

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته الهیات - تاریخ زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) قبل و بعد از بعثت با فرمت word

پیامبر اعظم

اختصاصی از نیک فایل پیامبر اعظم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پیامبر اعظم


پیامبر اعظم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:20

« فهرست مطالب»

عنوان                                                                        صفحه

ز احمد هر دو عالم آبرو یافت........... 1

سرمقاله............................... 2

چراغ نورافشان......................... 5

شیوه‌های تربیتی پیامبر اعظم (ص) ....... 6

میلاد و دوران کودکی نبی مکرم اسلام...... 9

خصوصیات فردی.......................... 10

سرمقاله:

رهبر عزیز انقلاب اسلامی سال 1385 را به نام مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) مزین کردند و فرمودند:

« در سایه این نام و یاد، ملت ما درس‌های پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درس‌های زندگی و برنامه‌های جاری خود تبدیل کند.»

پیامبر گرامی اسلام روزی که پرچم توحید برافراشتند، نفی بت‌پرستی و دعوت به پرستش خدای یگانه را سر لوحه برنامه‌های خود قرار دادند و عمل به شعار توحیدی «لا اله الا الله» را راه رسیدن به سعادت و عزت بشری و رستگاری اعلام فرمودند.

در آیین محمدی (ص) کرامت و بزرگی انسان نه در رنگ و پوست ، نژاد و قبیله ومال و ثروت بلکه در میزان ایمان و عمل به قوانین الهی معرفی شد. « ان اکرمکم عندالله اتقیکم»

با ظهور دین کامل الهی و محول شدن رسالت ابلاغ آن به خاتم پیامبران (ص) کسانی که افتخار و بزرگی خود را در گرو ، استعمار و استثمار ملت‌ها می‌دانستند به مقابله با دین الهی و رسول خاتم (ص) برخاستند و انواع توطئه‌ها را برای نابودی آن به اجرا گذاشتند.

مکتب رهایی بخش اسلام با مجاهدت و ایستادگی پیامبراعظم (ص) و ایثار و فداکاری مسلمانان پاک‌دل از میان زنجیره‌هایی به هم پیوسته توطئه‌ها و دشمنی‌ها سربلند عبور کرد و میلیون‌ها دل عاشق را به سوی خود کشید و با خود همراه کرد و دیری نیست زمانی که عالم‌گیر شود.

روزی که نبی مکرم اسلام (ص) وعده جهانی شدن آیین توحیدی اسلام را دادند، عده‌ای که خود و آیینشان را با ظهور اسلام در آستانه نابودی


دانلود با لینک مستقیم


پیامبر اعظم