نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله طنز در ادبیات

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله طنز در ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله طنز در ادبیات


دانلود مقاله طنز در ادبیات

طنز در ادبیات

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:67

چکیده :

طنز در نثر:

به نظر من کمدی، چه در شعر و چه در نثر و چه در هنر نمایش، به سه دسته اصلی تقسیم می‌شود : طنز، هزل و هجو. هر یک از این سه، زیرمجموعه‌هایی دارد :

- زیرمجموعه‌های طنز عبارتند از:

لطیفه، ظریفه، مطایبه، بذله، شوخی، تعریض و تجاهل العارف سقراطی، نقیضه‌گویی طنز یا به عبارت کوتاهتر : نقیضه طنز.

زیرمجموعه‌های هزل عبارتند از:

ذم شبیه به مدح، مدح شبیه به ذم، مزاح، ضحک، سخریه، تهکم، اشتلم، تسخر زدن، ریشخند، طعنه، کنایه، بیغاره یا سرزنش، استهزاء و نقیضه هزل.

زیرمجموعه‌های هجو عبارتند از:

ژاژ، فحش، دشنام، سقط، تقبیح، بیهوده‌گویی، ذم، بدگویی، بدزبانی، بددهانی، ترّهات و خزعبلات، سبکساری، فضولی، قذف، چرند و پرند، لاغ، گستاخی، لودگی، لعن و طعن، هرزه لافی، هرزه درایی، استهجان و نقیضه هجو.

حال به سراغ تعاریف طنز و هزل و هجو می پردازیم:

1- هزل (faceteae) آن است که به لفظ نه معنای حقیقی و نه معنای مجازی آن را اراده کنند و آن ضدّ جدّ است و در فن بدیع از محسنات معنوی است و آن در حقیقت جدّی است که مطلب در آن، بر سبیل شوخی و مطایبه ذکر شود و این البته ظاهر امر باشد و غرض از آن، امر درستی باشد. مانند اینکه شاعر گوید :

اذا ما تمیمیُ اتاکَ مفاخراً                             فقل عُد عن ذاک کیفَ اکلُکَ لِلضَبِ

(تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 2، ص 532)

تمیمی چو آید به پیشت دوان               کند نازش و فخر چون مهتران؛

بگویش رها کن تو این ادّعـا               وزغ را چگونه خوری مهتــرا؟

2- هجو (satire) عبارت از این است که : معایب کسی یا گروهی یا چیزی را به نظم یا نثر بیان کنند و این نوع گاه با دشنام و سخنان تند نیز همراه باشد. در ادب پارسی و تازی و همین طور غربی، هجو و طنز غالباً در کنار هم بودند. مانند موش و گربه عبید زاکانی و سفرهای گالیور سویفت.

3- طنز (Irony) عبارت از این است که : زشتیها یا کمبودهای کسی یا گروهی یا اجتماعی را برشمارند و فرق آن با هجو در این است که صراحت تعبیرات هجو در آن نیست و اغلب به طور غیرمستقیم و به تعریض، عیوب کاری یا کسی یا گروهی را بازگو می‌کند. مانند این ابیات از نظامی (گنجینه، سط، وحید، 1317 هجری شمسی).

دو بیوه به هم گفتگو ساختنـد               سخن را به طعنه درانداختنــد

یکی گفت : کز زشتی روی تو               نگردد کسی در جهان شوی تو

دگر گفت : نیکو سخن رانده‌ای               تو در خانه از نیکویی مانده‌ای...

به این تعریف‌ها چند اشکال وارد است :

ـ هزل، اگر نه به معنای حقیقی و نه به معنای مجازی لفظ باشد، پس چیست؟ آیا به معنای تضمنّی یا التزامی یا خارجِ لازم آن است؟

ـ به علاوه، فرق هزل با طنز (با توجه به تعریفی که از طنز به دست داده شده) چیست؟

در این تعاریف، طنز، همان هجو دانسته شده. با این فرق که صراحتِ هجو را ندارد یعنی در آن زشتی‌ها را پوشیده‌تر از هجو، بیان می‌کنند.

در مثالی که برای هزل ذکر شده، می‌گویند :

اگر تمیمی به قبیله یا اجداد خود تفاخر کند، به او بگو این سخن را کنار بگذار و نخست معلوم کن که سوسمار را چگونه می‌خوری؟ یعنی تمیمی سوسمارخور را چه رسد به تفاخر. بنابر این در اینجا تمیمی به طور پوشیده، هجو شده است، نه هزل، پس باید طنز نامیده می‌شد، زیرا، این درست برابر با تعریف داده شده برای طنز است.

ـ مثالی هم که برای طنز آمده، می‌توانست مثالی برای هزل باشد. زیرا در آن زنی بی شوی در پاسخ زن دیگری که او را زشت‌رو خوانده و او نیز بی شوی مانده، به طعنه می‌گوید: تو راست می‌گویی، چرا که تو از زیبایی در خانه مانده‌ای!

یعنی در اینجا نیز هجوی کتابی به کار رفته است که باز درست برابر است با تعریفی که از هزل به دست داده‌اند. یعنی چیزی گفته‌اند و چیزی دیگر اراده کرده ا‌ند.

بنابر این تعریفاتی که از طنز و هزل و هجو به دست داده شده، استحسانی است و دقیق نیست. به ویژه اگر آنها را نه با تعابیر و معانی قدیمی آنها در فرهنگها و کتب بدیعی گذشتگان، بلکه با آنچه از معانی و تعاریف امروزین طنز و هزل و هجو در اذهان خود داریم، بسنجیم.

ما گمان می‌کنیم که اگر قرار بر استحسان باشد، پیشنهاد ما، بهتر است، زیرا:

ـ اولاً : برای تمام الفاظ مربوط به حوزه کمدی، عموماً، سه مجموعه با سه سرشاخه اصلی، پیشنهاد شده که به ترتیب عبارتند از : طنز، هزل و هجو.

ـ ثانیاً : مرز معنایی هر یک را با درجه زیبایی و لطافت لفظی و معنوی هر یک و نیز بهره‌وران و مخاطبان آن، بدین گونه تعیین کرده‌ایم که :

  • طنز، قلقلک ارواح فرهیخته و فرزانه است.
  • هزل، برای بهره‌وران و مخاطبان معمول و متوسط.

و سرانجام، هجو، شلاق است و نیشگون و تنها پوست کلفت‌ها از آن بهره‌ور می‌شوند و مخاطب آنند.

تمام الفاظی هم که در حوزه کمدی به طور عام، پیش رو داریم مانند : مطایبه، تهکّم، لاغ، سخره، دعابه و... هر یک در زیرمجموعه یکی از آن سه (= طنز، هزل و هجو) قرار می‌گیرند.

اینک اگر با این سه کلید اصلی، آثار برجای مانده از طنازان و هزّالان و هجاگویان را بسنجیم، به دقت می‌توانیم دریابیم که کدام شاعر فقط طنزپرداز بوده است و کدام فقط هزّال و کدام تنها هجاگو و کدام یک به هر سه حوزه سر زده است.

مثلاً درخواهیم یافت که شاعری به بزرگی و قداست سنائی، در برخی از آثاری که پیش از توبه و رویکرد عرفان آفریده است، هیچ فرقی با سوزنی سمرقندی ندارد و اینگونه اشعار وی، در دسته هجو قرار می‌گیرد و بهره معنایی آن، مثل بسیاری از اشعار میرزاحبیب اصفهانی (در دو مثنوی مربوط به آلت تناسلی مرد و آلت تناسلی زن) و شهاب ترشیزی و یغمای جندقی و صادق ملارجب و خاکشیر اصفهانی و قاآنی شیرازی و... تنها به آدمهایی با ارواح پایین و غیرمتعالی می‌رسد و فرزانگان جامعه فقط ممکن است از استواری و زیبایی صورت و فصاحت و ایجاز الفاظ آن آثار، بهره ور شوند. چنان که عبدالقاهر جرجانی هم در این باب می‌آورد که :

دانشمندان برای غریب قرآن و اعراب آن به ابیاتی از شعرا استشهاد کرده‌اند که در آن فحش و افعال قبیح ذکر شده است و کسی آنان را بر این کار، سرزنش نکرده است...

البته می‌پذیرم که کسانی از گفتن و نوشتن الفاظ زشت ابایی نداشته‌اند. استاد علی‌اصغر فقیهی می‌نویسند :

آنطور که از شعر و نثر آن زمان‌ها معلوم می‌شود، به کار بردن الفاظ زشت و ذکر مطالبی دور از ادب، معمول بوده است و از آوردن آنگونه الفاظ در شعر و نثر و بیشتر در شعر، ابایی نداشته‌اند. حتی عمروبن بحر جاحظ از معروفترین نویسندگان قرن سوم از این امر دفاع کرده و گفته است : پاره‌ای از کسانی که اظهار عبادت و اعراض از دنیا می‌کنند، چون الفاظی از این قبیل (چند لفظ رکیک را ذکر کرده) را شنوند، پریشان حال می‌گردند و خود را به هم می‌کشند.

جاحظ سپس دلیل‌هایی بر مجاز بودن آن الفاظ با استناد به سیره صحابه و تابعین اقامه می‌کند.

مستندات جاحظ به هیچ وجه قابل قبول نیست، بلکه در کتاب و سنت خلاف آن ثابت می‌شود. حقیقت این است که رعایت عفت زبان و قلم در میان همه اقوام محترم شمرده شده و جزء ادب و فرهنگ همه ملل متمدن به حساب آمده است...

همچنین یادآور می‌شودیم که:

1-چنانکه پیشتر هم به اشاره گفتیم، ممکن است برخی از زیرمجموعه‌ها در هر سه مجموعه تکرار شود. مثلاً نقیضه یا parody، هم می‌تواند در زیرمجموعه طنز باشد (= نقیضه طنز) و هم هزل (= نقیضه هزل) و هم هجو (= نقیضه هجو)، به ترتیب مانند نقیضه‌های طنز بسحق اطعمه، نقیضه‌های هزل خارستان قاسمی کرمانی و نقیضه‌های هجو پریشان قاآنی.

2- ممکن است چنانچه اشاره کردیم، در آثار یک شاعر، از هر سه گونه طنز و هزل و هجو یافته شود، مثل عبید زاکانی.

عبید، در این قطعه که از اخلاق‌الاشراف او نقل خواهیم کرد، تنها طنزپرداز است :

لولیی با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کاری نمی‌کنی و عمر در بطالت بسر می‌بری، چند با تو بگویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی یاد گیر تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی‌شنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و ادبار و فلاکت بمانی و یک جو از هیچ جا به حاصل نتوانی کرد...

و یا در همین کتاب می‌نویسد :

از قزوینی پرسیدند : امیرالمؤمنین علی (ع) را می‌شناسی؟ گفت : شناسم. گفتند: چندم خلیفه بود؟ گفت : من خلیفه ندانم، آن است که حسین (ع) را در دشت کربلا شهید کرده است!...

ولی همو هزّال است؛ وقتی که در همین رساله دلگشا می‌نویسد :

زنی نزد قاضی رفت و گفت : شوهرم مرا در جایگاه تنگ نهاده است و من از آن دلتنگم. قاضی گفت: سخت نیکو کرده است. جایگاه زنان هر چه تنگ‌تر بهتر!...

و سرانجام وقتی در کلیات از همین عبید، امثال ابیات زیر را می‌خوانیم، او هجوپرداز است:

تهمتن چو بگشاد شلوار بند               به زانو درآمد یل ارجمند

و اهاجی او چنان است که از شدت رکیک بودن، نمی‌توان تمام آن را ذکر کرد.

آنچه گفتیم تنها محدود به شعرای متقدم نیست. شاعرانی هم بوده‌اند از معاصرین که در هر سه حوزه با توانایی سخن بر جای نهاده‌اند، مثلاً ملک‌الشعراء بهار در این قطعه طنزپرداز است:

دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب

                   روشن نموده شهر به نور جمال خویش

می‌خواند درس قرآن در پیش شیخ شهر

                   وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش

می‌داد شیخ درس « ضلال مبین» بدو

                   و آهنگ « ضاد» رفته به اوج کمال خویش

دختر نداشت طاقت گفتار حرف « ضاد»

         با آن دهان کوچک غنچه مثال خویش

می‌داد شیخ را به « دلال مبین» جواب

                   وان شیخ می‌نمود مکرر مقال خویش

گفتم به شیخ : راه ضلال اینقدر مپوی

                   کاین شوخ منصرف نشود از خیال خویش

بهتر همان بود که بماند هر دوان

                             او در « دلال» خویش و تو اندر « ضلال» خویش

اما در دو نمونه زیر که دو رباعی منسوب به اوست، او هزّال و هجاگو است:

می‌گویند آب رود شور قم را که از محلات به قم می‌آید، محلاتیان در زمان نخست‌وزیری صدرالاشراف به پشت گرمی او، بر مردم قم بسته بودند. تحصن و شکوای قمی‌ها به جایی نرسید، تا به صرافت افتادند از بهار بخواهند که آب را به زور هجا بگشاید و او گفت:

         این صدر ز اشراف پدرسوخته است     آب دگران به رویشان دوخته است

         دزدیدن آب را ز مجرای حرام           این بی پدر از مادرش آموخته است

نسبت کمدی با حقیقت یا واقعیت        

گفتیم هر اثر خنده‌انگیز یا کمیک یا فروحقیقی و یا فروواقعی را به سه دسته اصلی طنز، هزل و هجو تقسیم و برای هر یک زیرمجموعه‌هایی پیشنهاد می‌توان کرد :

اساس آن پیشنهاد و تقسیم، دو محور و معیار دارد، یکی در مبدأ و مرتبط با فاصله آن نسبت به حقیقت و یا واقعیت.

و دیگری در منتها و نتیجه و در قیاس و مرتبط با هنجارهای اخلاقی پذیرفته شده در هر جامعه. از همین جاست که یک مطایبه یا شوخی، یا لطیفه، مثلاً در زبان انگلیسی برای مردم انگلیس خنده‌انگیز است ولی همان در کشور ما و یا حتی در کشور انگلیسی زبان دیگر، ممکن است مطلقاً بانمک و خنده‌انگیز نباشد.

و...

NikoFile


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله طنز در ادبیات

پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc

اختصاصی از نیک فایل پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc


پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc

پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc

 مطالب این پست : پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc  

200 صفحه

   با فرمت ورد (دانلود متن کامل پایان نامه)

 


موضوع :

اقوالُ عُلماءِ اللغه حول الترادف فی اللغه العربیه و ذکر نماذجَ من الترادف



 

موجز الرساله (چکیده) :

قرآن کریم به زبان عربی مبین نازل شد، تا اینکه معجزه آشکار برای جهانیان باشد، بر قومی که خود قدر بزرگی بر بیان داشتند و در میان لهجه های مختلف، لهجه قریش جایگاه برتری گردید و قرآن از میان آن همه لهجه ها، از الفاظی نشأت گرفت که دارای آهنگی زیبا، گوشنواز و دلنشین است. لذا در این خلاصه پی آنیم که “مسأله ترادف” را که منشأ بحث و جدل و تحقیق علماء، لغت شناسان، ادیبان، و محققان از دیرباز تا کنون بوده است بررسی نمائیم.

در این میان لغت شناسان به دو دسته تقسیم شده اند :

1- موافقین : و این عده بر این باورند که برای یک معنی انبوهی از کلمات مترادف وجود داشته که باعث غنی و وسعت زبان گردیده، و علت آن را علل و اسبابی می دانند که به نوعی باعث ایجاز این زبان گردیده است. و کثرت مترادفات را باعث آهنگین نمودن نثر عربی دانسته اند.

2- دسته دیگر مخالفین وجود ترادف که صرف نظر از طبیعت و سرشت لغت، بر این باورند که هیچ دو کلمه ای در زبان عربی نمی توان یافت که از نظر معنی کاملاً یکسان باشد چون آن را حکیمانه نمی دانند، بلکه به دنبال فروق دقیق و عمیق میان ارتباط کلمات هستند.

در عصر حاضر یکی از موضوعات شعله ور فرهنگستان قاهره و مجامع علمی ادبی گردیده است.

این مختصر ره توشه در جستجوی یافتن پاسخی برای این مسئله است و می کوشد با بررسی زوایای مختلف موضوع برخی از آثار دانشمندان لغت شناس را در این زمینه مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهد تا ان شاءالله و به تحلیل و قضاوت نهایی دست یابد.

 

 

مقدمه

الحمدلله ربّ العالمین و الصلاهُ والسلام علی نبیّنا و                                                 قائدنا محمّد (ص) و الأئمه الهداه المیامین علی اصحابه البررّه المنتجبین.

لا تلمنی فی هواها
لغه القرآن هذه أنا لا اهوی سواها
رفع الله لواها

 
ترم اول در کلاس درس یکی از اساتید به مبحث مترادفات اشاره ای شد ایشان فرمودند :

کلماتی از قبیل : “جید، عنق ….” مترادف نیستند چون هر کدام جایگاه ویژه ای دارند که اگر جابه جا شوند باعث خلل در معنا می گردد. این نکته برایم بسیار جالب، و باعث جرقه ای شد که پیرامون موضوع ترادف مطالعه ای نمایم.

لذا در ترم سوم درس محاضره استاد بزرگوار جناب آقای دکتر صدقی موضوع ترادف را انتخاب نموده و مقاله ای با راهنمایی ایشان نوشتم. که از راهنمایی های ایشان بسیار بهره جستم. و کتابهایی پیرامون موضوع ترادف از نمایشگاه بین المللی خریداری نمودم و همین امر برایم رغبتی شد که موضوع رساله را پیرامون مبحث “ترادف” برگزینم.

پس از مشورت با اساتید بزرگوار مورد تأیید قرار گرفت و با مشورت استاد بزرگوار دکتر حریرچی به پایان نامه هایی که در این زمینه یا مشابه او بود و کتابهای منبع و مرجع رهنمون شدم که بسیار راه گشای کارم بود و با راهنمایی اساتید محترم جناب آقایان دکتر انوار، دکتر دیباچی، دکتر شکیب، کتابهایی مانند : الخصائص، ابن جنی، کشّاف زمخشری، الفروق فی اللغه، ابوهلال عسکری، فقه اللغه ثعالبی، المزهر سیوطی، الألفاظ المترادفه، المتقاربه المعنی، عیسی رمانی، الترادف فی الحقل القرآنی، دکتر عبدالعال سالم مکرم، الترادف امیل یعقوب، علم الدلاله،     دکتر احمد عمر مختار عمر، اعجاز مصطفی صادق الرافعی، و چند کتاب دیگر را خریداری نمودم و علت این امر بعد مسافت بود که با فراغ بال در منزل می توانستم استفاده کنم. یگانه استاد ادب از دکتر حریرچی جهت ورود به تحقیق به منابع و پایان نامه های مشابه رهنمون شدم که پیوست یکی از آنها «مقاله ترادف استاد علی الجارم» بود که در مجله اللغه العربیه الملکی چاپ قاهره بود که آن را با دقت مطالعه کردم و می توان گفت که یکی از بهترین منابع و روزنه جدیدی را نسبت به این مبحث بر من گشود و بعد از آن از کتاب ارزشمند “المزهر” به تحقیق پیرامون مطلب پرداختم، متوجه شدم که از همان قرون اولیه لغت شناسان به این موضوع معرفت و شناخت کافی داشتند لذا تصمیم گرفتم نظر لغت شناسان قدیم را جویا شوم که علاوه از کتابهای خریداری شده از کتابخانه دانشگاه اصفهان به خاطر قرب مسافت از کتابخانه دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات و از کتابخانه دانشگاه شهید بهشتی مخصوصاً کتابخانه گروه عربی آن دانشگاه ـ که از مساعدت استاد شوشتری جا دارد که تشکر و قدردانی نمایم ـ استفاده کردم.

پس از فیش برداری از لغت شناسان قدیم گاهی از خود می پرسیدم ریشه این همه اختلاف نظرها درباره ترادف در چیست؟

آیا می توان به یک نظر اجتهادی درباره این موضوع رسید و به خاطر علاقه و فهم کلمات قرآنی موضوع را با رغبت مضاعف پیگیری کردم به این نتیجه رسیدم که علماء اصول، مفسرین اهل لغت، اهل منطق و همه آنهایی که به نحوی با متون و نصوص عربی سروکار دارند دارای نظریه ای در این موضوع هستند که با توجه به فراخور حال و منزلت آن موضوع بهره جسته‌اند.

لذا تصمیم گرفتم مطالب این رساله را در چهار فصل و یک فصل پایانی ارائه نمایم.

متن کامل را می توانید دانلود کنید چون فقط تکه هایی از متن این پایان نامه در این صفحه درج شده است(به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم با فرمت ورد که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب M.Sc

آشنایی کامل با سبک عراقی مرتبط با رشته ی ادبیات

اختصاصی از نیک فایل آشنایی کامل با سبک عراقی مرتبط با رشته ی ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آشنایی کامل با سبک عراقی مرتبط با رشته ی ادبیات


آشنایی کامل با سبک عراقی مرتبط با رشته ی ادبیات

امیدواریم این تحقیق مرتبط با سبک عراقی که در فایل فشرده ای در اختیار شما دوستان قرار گرفته متناسب با نیاز شما مفید واقع شود


دانلود با لینک مستقیم


آشنایی کامل با سبک عراقی مرتبط با رشته ی ادبیات

پایان نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی : ترجمه و بررسی کتاب وصف البحر والنهر فی الشعر العربی نوشتة حسین عطوان

اختصاصی از نیک فایل پایان نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی : ترجمه و بررسی کتاب وصف البحر والنهر فی الشعر العربی نوشتة حسین عطوان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی : ترجمه و بررسی کتاب وصف البحر والنهر فی الشعر العربی نوشتة حسین عطوان


پایان نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی : ترجمه و بررسی کتاب وصف البحر والنهر فی الشعر العربی نوشتة حسین عطوان

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:167

پایان نامة دورة کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی

فهرست مطالب:

عنوان                     صفحه
Contents
مقدمه    1
سابقه و پیشینة تحقیق    3
تعریف مسأله و بیان سؤال‌های اصلی تحقیق    3
فرضیه‌های تحقیق    4
اهداف تحقیق    4
بیان روش تحقیق    4
فصل اول: کلیات    6
مقدمه‌ای تحلیلی بر کتاب    7
1- 1. در طول تاریخ    11
1- 1- 1. قبل از اسلام    11
1- 1- 2. صدر اسلام و عصر اموی    12
1- 1- 3. عصر عباسی    14
1- 2. دریا در قرآن    15
2. در بارة نویسنده    17
3- آثار و تألیفات    19
3- 1. تألیفات    19
3-2. پژوهش‌ها    22
4- معرفی کتاب «وصف البحر والنّهر فى الشعر العربی من العصر الجاهلی حتّی العصر العباسی الثانی»    23
4-1. کتاب شناسی    23
4-2. موضوع کتاب    23
4- 3. بخش‌های کتاب    24
4-3 - 1. باب اول: عصر جاهلی    24
4- 3- 2. باب دوم: عصر اموی    26
4- 3- 3. باب سوم: عصر عباسی اول    27
4- 3- 4. باب چهارم: عصر عباسی دوم    28
4- 4. جایگاه کتاب در میان تألیفات دیگر    28
5- بررسی کتاب «وصف البحر والنّهر فى الشعر العربی»    29
5- 1. بررسی ساختار شکلی    29
5- 1- 1. عنوان    29
5- 1- 2. مقدمة کتاب    30
5- 1- 3. فصل بندی کتاب    30
5- 1- 4. مصادر و منابع    31
5- 1- 5. فهرست کتاب    32
5- 2. بررسی محتوایی کتاب    32
5- 2- 1. اسلوب نگارش کتاب    32
5- 2- 2. شیوة نویسنده در تألیف کتاب    34
5- 2- 3. رویکرد نویسنده به موضوع    38
5- 2- 4. ویژگی‌های کتاب    41
فصل دوم: ترجمة کتاب وصف البحر والنهر فى الشعر العربی من العصر الجاهلی حتّی العصر العباسی الثانی    42
مقدمه    43
باب اول: عصر جاهلی    47
بخش اول: دیدگاه محققان در بارة توصیف دریا و رود    48
بخش دوم: تشبیه هودج به کشتی    52
بخش سوم: تشبیه محبوب به مروارید و توصیف غوّاصی و غوّاصان    60
بخش چهارم: سفر دریایی بازرگانی و تاریخی    70
بخش پنجم: تشبیه مهارت هنری خود به مهارت ماهی در شنا کردن    74
بخش ششم: موضوعات گوناگون    77
بخش هفتم: تشبیه کرم و بخشش ممدوح به رود پر آب    79
باب دوم: عصر اموی    86
بخش اول: توصیف مسافرت در رودخانه    87
بخش دوم: توصیف ترس از دریانوردی و نبرد دریایی    93
باب سوم: عصر عباسی اول    97
بخش اول: بسنده نمودن شاعران به توصیف سفر در رودخانه    98
بخش دوم: دورة تجدید و رستاخیز ادبی    99
بخش سوم: دورة پیشرفت و تهذیب»    118
بخش چهارم: دورة نضج و کمال    129
باب چهارم: عصر عباسی دوم    134
بخش اول: توصیف مسافرت در رودخانه    135
بخش دوم: توصیف نبرد دریایی    144
«تحلیل و تفسیر»    152
نتیجه‌گیری    153
فهرست منابع نگارنده    155
فهرست منابع کتاب    160

 

چکیده
توصیف اثر دریا و رود در شعر و ادب عربی از موضوعات ناشناختة فن وصف به شمار می‌آید. کتاب «وصف البحر والنّهر فی الشعر العربی» نوشتة حسین عطوان از مهم‌ترین آثاری است که در زمینة تأثیر دریا و رود در شعر عربی از دورة جاهلی تا پایان دورة عباسی دوم نگاشته شده است. از این رو اثر حاضر، از نوشته‌های مهم در این زمینه محسوب می‌شود که تا کنون برای پژوهشگران ایرانی ناشناخته بوده‌ است. همین امر ما را بر آن داشت تا به ترجمة این اثر ارزشمند به زبان فارسی اقدام کنیم.
این پژوهش پاسخی است به کسانی که وجود دریا و مظاهر آن را در شعر عربی انکار نموده‌اند. با این پژوهش می‌توان گفت که اعراب جاهلی دریا را آزموده و وسایل دریانوردی را شناخته و از ثروت‌های آن بهره‌مند گردیده؛ و این امر از طریق دلایل تاریخی و قرآنی و شعری قابل اثبات است. نگارنده پس از ترجمة این اثر، به بررسی کتاب پرداخته و تا حد امکان نظرات نویسنده و روش او را در تألیف این کتاب مورد نقد و بررسی قرار داده است. در ترجمه این اثر تلاش شده که در عین وفاداری به متن، ترجمة روان و دقیقی ارایه گردد. همچنین شواهد شعری کتاب اعراب گذاری و به منابع معتبر ارجاع داده شده است. این پژوهش بررسی‌ای مقدماتی برای پژوهش‌های بعدی دربارة اثر دریا در شعر عربی به شمار می‌رود تا اینکه مطالبی که به صورت مختصر بیان گردیده را به تفصیل بررسی نمایند و به نتایجی مهّم‌تری دست یابند.

واژگان کلیدی: شعر جاهلی، شعر اموی، شعر عباسی، دریا، رود، وصف.


دانلود با لینک مستقیم