نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ناصر خسرو قبادیانی

اختصاصی از نیک فایل ناصر خسرو قبادیانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

ناصر خسرو قبادیانی

حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی بلخی مروزی ، ملقب به حجت، قبادیان از نواحی بلخ 394 ـ 481ق یمگان بدخشان ، شاعر و نویسنده، متکلم و فیلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعیلی ایرانی. گویا از خانواده محتشمی که به کارهای دولتی و شغل دیوانی می پرداختند، برآمد و در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) دارای ثروت و املاکی بوده است. از کودکی به فراگیری دانش ها و فنون و ادبیات پرداخت و قرآن را از بر کرد و کمابیش در همه دانش های متداول عقلی و نقلی، مانند ریاضیات و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام و حکمت متألهین استادی یافت. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.در جوانی به دربار شاهان و امیران راه یافت و به گفته خودش « بارگاه ملوک عجم و سلاطین را چون سلطان محمود غزنوی (389 ـ 421) و پسرش مسعود (421 ـ432) » دیده است. در کارهای دیوانی دبیر پیشه و متصرف «در اموال و اعمال سلطانی» بود و عنوان «ادیب» و «دبیر فاضل» داشت و با پادشاهان وقت و وزرای برجسته هم مجلس و هم پیاله بود. گویا در آغاز در بلخ در خدمت غزنویان به سر می برد ولی پس از افتادن آن شهر به دست سلجوقیان (432) به خدمت آنان درآمد و به مرو، مقر حکومت ابوسلیمان چغری بیگ بن داود بن مکائیل بن سلجوق (451) رفت و در درگاه او نیز مقامی در خور یافت. ظاهراً در دوره خدمتش نزد غزنویان یا سلجوقیان به هند و سند و ترکستان سفر کرد (شاید به قصد آشنایی با ملل و ادیان و مذاهب گوناگون). از جوانی شعر می سرود و همچون بیشتر شاعران زمان به باده نوشی و عشق ورزی و گفتن اشعار مدح و غزل و هزل می گذرانید و شاعر و دبیر ملازم دربار بود. رفته رفته از این نوع زندگی سرخورد و در پی یافتن حقیقت برآمد ولی پاسخ هایی که به پرسش های بی شمار وی درباره راز خلقت و حکمت شرایع در ظاهر تنزیل و طریقه ظاهریان داده می شود. وی را قانع و مجاب نساخت. در 437 که در جوزجانان از توابع بلخ بود یک ماه پیوسته شراب می خورد تا آنکه شبی در خواب دید که یکی وی را گفت: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند اگر بهوش باشی بهتر، من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند، جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم؟ گفت جوینده یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت.» پس از این خواب، ناصر خسرو دستخوش تحول روحی شدیدی شد و ترک شراب گفت و نخست به مرو رفت و از شغل دیوانی کناره گرفت و آنگاه رهسپار سفر حج شد (23 شعبان 437) و از راه نیشابور و سمنان و ری و قزوین به آذربایجان رفت و در تبریز، قطران شاعر را دید و از آنجا از راه مرند و خوی و وان و اخلاط و بتلیس و میافارقین و آمد و حران به سرزمین شامات رسید و در هنگامی که هنوز ابوالعلای معری (363 ـ 449) زنده بود، وارد شهر معره النعمان شد. از معره النعمان به طرابلس و صیدا و فلسطین رفت و در 5 رمضان 438 به بیت المقدس رسید و از آنجا رهسپار مکه شد و پس از گزاردن حج به بیت المقدس بازگشت (5 محرم 439). آنگاه از راه خشکی به طینه و از آنجا با کشتی به تونس و از تونس به مصر رفت. در مصر سه سال به سر برد و به مذهب اسماعیلی گروید و به خدمت خلیفه فاطمی المستنصربالله ابوتمیم معد بن علی (427 ـ487) رسید.

ناصر خسرو از درجات هفتگانه اسماعیلیان، درجات مستجیب، مأذون وداعی را پیمود و به درجه حجتی رسید و از سوی امام فاطمی اداره قسمت خراسان (یا «جزیره خراسان» در تقسیمات اسماعیلیان) بدو واگذار شد. هنگام اقامت در مصر دوبار دیگر به مکه سفر کرد و حج گزارد (339، 440). در 441 مصر را ترک گفت و پس از رفتن به مکه و گزاردن حج (442) از راه طائف و تهامه و یمن و لحساء و بصره و ارجان و اصفهان و نایین و تون و قاین و سرخس در 26 جمادی الاخری 444 ق به بلخ بازگشت. در بازگشت به وطن به ترویج مذهب اسماعیلی و دعوت به سوی خلیفه فاطمی و مباحثه با علمای اهل سنت پرداخت. اما دیری نگذشت که بر اثر دشمنی و مخالفت متعصبان و علمای اهل سنت و حکام سلجوقی ناگزیر به ترک بلخ شد (پیش از 453) و به نیشابور و مازندران و سرانجام به یمگان در ناحیه بدخشان که شهری استوار در میان کوه ها بود پناه برد و ظاهراً تا آخر عمر در آنجا بوده و به اداره کار دعوت اسماعیلی در خراسان سرگرم بوده است. پس از مرگ پیکرش را در یمگان به خاک سپردند و مزار وی در شمار زیارتگاه های معروف اسماعیلیان درآمد. سال مرگ وی را برخی منابع با اختلاف 458، 471 و جز آن نیز گفته اند. اقامت طولانی ناصر خسرو در یمگان که برابر برخی منابع بیش از 25 سال به درازا کشید

پانزده سال بر آمد که به یمگانم چون و از بهر چه زیرا که به زندانم

تأثیر فراوانی در ارتقای فکری مردم بدخشان و انتشار مذهب اسماعیلی در میان آنان داشته است و هنوز هم در آن ناحیه مذهب اسماعیلی هواداران بسیار دارد و اسماعیلیان آنجا ناصر خسرو را «پیر ناصر خسرو» یا «شاه ناصر خسرو» می گویند. ناصر خسرو بی گمان از شاعران بسیار توانا و سخن آور فارسی به ویژه در قصیده سرایی است. از ویژگی های شعر او شکوه در بیان، انسجام و آهنگ محکم جمله ها و روشنی عبارت ها است. در شعر ناصر خسرو مشخصات سبک خراسانی به وضوح دیده می شود. اشتراک او در شیوه بیان با رودکی، فرخی، عنصری، کسایی و فردوسی بسیار است. اما شیوه او زهد و مناقب است، نه مدح و غزل و از این رو به مدیحه گویانی همچون عنصری می تازد و غزلگویان و شاد خواران را نکوهش می کند و آنها را به خودداری از وصف شمشاد و لاله و زلفک عنبری فرا می خواند. جهانی که در منظره او پدیدار می شود، جهان خاصی است که فرسنگ ها با جهان فرخی و منوچهری و عنصری فاصله دارد.


دانلود با لینک مستقیم


ناصر خسرو قبادیانی

تحقیق درمورد ناصر خسرو قبادیانی ‏

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد ناصر خسرو قبادیانی ‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد ناصر خسرو قبادیانی ‏


تحقیق درمورد ناصر خسرو قبادیانی ‏

دسته بندی : بیوگرافی ،

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

تعداد صفحات : 14 صفحه

ناصر خسرو قبادیانی.
حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی بلخی مروزی ، ملقب به حجت، قبادیان از نواحی بلخ 394 ـ 481ق یمگان بدخشان ، شاعر و نویسنده، متکلم و فیلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعیلی ایرانی.
گویا از خانواده محتشمی که به کارهای دولتی و شغل دیوانی می پرداختند، برآمد و در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) دارای ثروت و املاکی بوده است.
از کودکی به فراگیری دانش ها و فنون و ادبیات پرداخت و قرآن را از بر کرد و کمابیش در همه دانش های متداول عقلی و نقلی، مانند ریاضیات و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام و حکمت متألهین استادی یافت.
ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است.
وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.
در جوانی به دربار شاهان و امیران راه یافت و به گفته خودش « بارگاه ملوک عجم و سلاطین را چون سلطان محمود غزنوی (389 ـ 421) و پسرش مسعود (421 ـ432) » دیده است.
در کارهای دیوانی دبیر پیشه و متصرف «در اموال و اعمال سلطانی» بود و عنوان «ادیب» و «دبیر فاضل» داشت و با پادشاهان وقت و وزرای برجسته هم مجلس و هم پیاله بود.
گویا در آغاز در بلخ در خدمت غزنویان به سر می برد ولی پس از افتادن آن شهر به دست سلجوقیان (432) به خدمت آنان درآمد و به مرو، مقر حکومت ابوسلیمان چغری بیگ بن داود بن مکائیل بن سلجوق (451) رفت و در درگاه او نیز مقامی در خور یافت.
ظاهراً در دوره خدمتش نزد غزنویان یا سلجوقیان به هند و سند و ترکستان سفر کرد (شاید به قصد آشنایی با ملل و ادیان و مذاهب گوناگون).
از جوانی شعر می سرود و همچون بیشتر شاعران زمان به باده نوشی و عشق ورزی و گفتن اشعار مدح و غزل و هزل می گذرانید و شاعر و دبیر ملازم دربار بود.
رفته رفته از این نوع زندگی سرخورد و در پی یافتن حقیقت برآمد ولی پاسخ هایی که به پرسش های بی شمار وی درباره راز خلقت و حکمت شرایع در ظاهر تنزیل و طریقه ظاهریان داده می شود.
وی را قانع و مجاب نساخت.
در 437 که در جوزجانان از توابع بلخ بود یک ماه پیوسته شراب می خورد تا آنکه شبی در خواب دید که یکی وی را گفت: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند اگر بهوش باشی بهتر، من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند، جواب داد که

  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد ناصر خسرو قبادیانی ‏

تحقیق و بررسی در مورد خسرو پسر حارث

اختصاصی از نیک فایل تحقیق و بررسی در مورد خسرو پسر حارث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

خسرو پسر حارث

از خاندانهای معروف قریه قبادیان بود. قبادیان ناحیه ای از نواحی تابعه شهر بلخ در کنار یکی از شاخه های رود جیحون بنا شده بود. خسرو در دیوان والی صاحب شغلی بود و از بزرگان به شمار می رفت او دارای دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو قبادیانی که در سال 382 دیده به جهان گشود. توجه بیش از حد خسرو به دومین پسرشان ناصر حسادت برادر بزرگتر ابوالفتح را برانگیخت حکومت سامانیان برخراسان و مناطق تحت نفوذ والی خراسان ادامه داشت و خسرو که از عمال سامانیان بود به زندگی خوش و مرفه خودش ادامه می داد.

با گذشت زمان ناصر بزرگ تر و پویاتر می شد و پرسش هایی در ذهن او نقش می بست مانند اینکه: چرا همه حرف من را گوش می کنند؟ ولا غیر ... ابوالفتح برادر بزرگ ناصر به مرور زمان دریافت که پدر و مادرشان نیز او را دوست دارند اما برادرشان برتری هایی نیز نسبت به او دارد.

حروف الفاء عربی – فارسی و اعداد ساده کلمات زیبایی فارسی، اشعار بزرگانی چون رودکی، فردوسی، دقیقی، اسامی مناطق مختلف جهان شناخته شده آنروز، اشکال ساده هندسی و دیگر دانستنی های اولیه، کم کم جای خود را در ذهن آماده ناصر باز می کردند. ناصر در بلخ علاوه بر تکمیل معلومات خود در حساب و هندسه، با علومی چون نجوم، طب، و تا حدودی فلسفه آشنا شد و در حالی که هنوز به 20 سالگی نرسیده بود آماده بازگشتن به قبادیان (زادگاهش) شد

در این هنگام ناصر به درس های متعددی می پرداخت و خود را تا حدودی بی نیاز از حضور مداوم در محضر اساتید معینی می دانست زیرا اصولا در این فکر نبود که به عنوان یک دانشمند یا طبیب یا منجم و یا کاتب و غیره شناخته شود بلکه هدف بازگشتن به زادگاهش قبادیان بود ورود حکیم مزبور که سالم ابوعقار نام داشت برای چند روزی در زندگی تکراری ناصر جوان، تنوعی ایجاد کرد. این دیدار باعث ادامه تحصیل ناصر نزد امام  موفق نیشابوری شد.

در مکتب خودسازی

امام موفق نیشابوری، ازنام آوران عرصه تدریس علوم بود و علاوه بر تدریس علوم می کوشید دانش آموختگان مکتبش را به سوی تقوا، خود سازی و عرفان رهنمون باشد. بی گمان، داشتن پدری سرشناس و ثروتمند و همچنین بی نیازی او به وی فرصت می داد تا آنچه را تصور می کند، به زبان آورد و از بیان نظریاتش، هر چند مخالف نظر بزرگان باشد، ترسی نداشته باشد.

ناصر در چنین شرایطی به تحصیل ادامه می داد اما همچنان روحیه رفاه طلبی و ..... در او وجود داشت و این مسئله باعث گشته بود تا وی را از تفکر در عمق مسائل و جدی گرفتن برخی مفاهیم عقلانی و فلسفی باز دارد.

استاد با خواندن شعری از رودکی به تشریح مطالب آن پرداخت اما ناصر مطالب را جالب نمی دانست و پس از پایان بحث شاگردان شروع به سوال نمودند ناصر در این هنگام گفت استاد شما آیا لباس های زمستان وتابستان تان را می سوزانید . استاد گفت این چه ربطی به درس داده شده دارد البته که نه ناصر گفت پس رودکی این دنیا را با دنیای آخرت مقایسه می کند چرا نباید پوشید چرا نباید خورد بخاطر اینکه در آن دنیا نیاز به پوشیدن و خوردن نیست در صورتیکه ماهیت این دو کاملا با هم متفاوت است . شاگردان همه با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند سوالاتی از این قبیل باعث گشت که استاد ناصر را از ادامه حضور در این کلاس ها محروم کند ناصر بادلی آزرده ولی با کوله باری از دانش به زادگاهش یعنی قبادیان بازگشت

در مجلس سلطان غزنوی

ناصر به زادگاهش بازگشت و در مجلس ضیافتی که به مناسبت او برگزار شده بود، از معلومات و سایر عقایدش سخن می گفت

او مرتبا به این نکته اشاره می کرد که به علوم دنی و علوم مذهبی علاقه ای ندارد. برهمین اساس صبحت ها بر این محور دور می زد یکی از حضار گفت خدا که خسیس نیست

همه گفتند البته که نه او دوباره ادامه داد پس خداوند قسمت کوچکی از بهشت را به من خواهد داد و من به آن راضی هستم زیرا که خداوند خسیس نیست و بعد از چند لحظه ناصر شروع به خواندن اشعارش می کند

خدایا عرض و طول عالمت را                 توانی در دل موری کشیدن

نه وسعت در درون مور آری                    نه از عالم سر موئی بریدن

نهال فتنه ها در دل ها تو کاشتی             در آغاز خلایق آفریدن

تو در روز ازل آغاز کردی                          عقوبت در ابد بایست دیدن

تو گر خلقت نمودی بهر طاعت                چرا بایست شیطان آفریدن

سخن بسیار باشد جرائتم نیست           نفس از ترس نتوان کشیدن

ندانم در قیامت کار چون است!؟             چو در پای حساب خود رسیدن


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد خسرو پسر حارث

بررسی تشبیه در مجموعه خسرو و شیرین

اختصاصی از نیک فایل بررسی تشبیه در مجموعه خسرو و شیرین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

مقدمه

موضوع تحقیق اینجانب بررسی تشبیه در مجموعه خسرو و شیرین که یکی از دفاتر شش گانه ی نظامی است می باشد. تلاش اینجانب بر این بوده است که تمام تشبیهات موجود در قسمت اول این مجموعه را پیدا و مشخص کرده نظامی در این ادبیات چه چیز را به چه چیز تشبیه کرده و همچنین نوع تشبیه اعم از مرکب و مفرد و بلیغ را نیز مشخص کرده. امیدوارم این تحقیق مورد تأیید شما استاد محترم قرار گیرد.

سخنی چند در شرح حال حکیم نظامی

الیاس ابن یوسف متخلص به نظامی شاعر بزرگ سدة ششم هجری در شهر گنجه واقع در جمهوری آذربایجان کنونی تولد یافته و چنان که از اشعار او بر می آید تا آخر عمر در آن شهر ماندگار شده است ولی از قحوای اشعارش پیداست که اصلاً از عراق عجم بوده است.

نظامی در علوم ادبی و عربی، عقلی و نقلی و نیز در علوم طبیعی و فلسفه نیز در ردیف حکمای طراز اول زمان خود جای داشته و در این رشته ها به تدریس نیز می پرداخته است. در عرفان نیز در شمار یکی از پیشوایان به شما می رفته. از لحاظ معتقدات مذهبی گر چه تشیع نظامی ثابت نشده است ولی از آنجا که حضرت علی را به سبب مقام علم و فضل وی بر دیگران مقدم می داشته، چنین می نماید به مذهب شافعی تعلق خاطر داشته است.

نظامی با آنکه به اصول و شریعت اسلامی پای بندی داشته ولی از طرح برخی مسایل فلسفی هم که ظاهراً با اصول اسلامی چندان سازگار نبوده، فروگذار نکرده است.

در بحر بیکران شعر و ادب پارسی، حکیم نظامی گنجه ای یکی از بزرگان آن به شمار می رود. نظامی در اوزان مختلف مثنوی همچون سعدی و حافظ در غزل، سرآمد سخنوران دوران است و در این عرصه فقط فردوسی و مولانا جلال الدین رومی را می توان شایان مقایسه با حکیم نظامی دانست.

حکیم نظامی از حیث پاکی اخلاقی و تقوای بیان، در میان همة شعرای پارسی گو، فقط با فردوسی قابل مقایسه است. در آثار این دو بزرگوار از آغاز تا پایان یک لفظ زشت و رکیک مشاهده نمی شود. نظامی در منظومه های خسروشیرین و لیلی و مجنون از عشق آمیخته به عفت سخن می دارد و حتی در توصیف همبستری آنان به زبان شعر، لحظه ای از روش پرهیزگارانه منحرف نمی شود.

از حکیم نظامی شش گنجینه در بحور مختلف مثنوی به یادگار مانده است و به تصدیق استادان و پژوهندگان ادب پارسی، پیش از نظامی هیچکس در این اوزان سخن نگفته بوده است و پس از نظامی نیز با آنکه شاعران بسیاری تقلید از او برخاسته اند، هیچکدام از عهدة رقابت با وی بر نیامده اند.

دیوان خمسة نظامی در واقع عبارت از شش دفتر است که چون ((شرفنامه)) و ((اقبالنامه)) هر دو شامل داستان اسکندر مقدونی است و این دو منظومه را با هم اسکندر نامه نیز گفته اند، مجموعه ی شش دفتر را ((خمسه نظامه )) نامیده اند.

هر یک از شش دفتر او، بنا به درخواست یکی از فرمانروایان زمان به رشته ی نظم درآمده است:

1ـ مخزن الاسرار به نام ملک فخر الدین بهرامشاه پادشاه ارزنجان به سال 552 پایان یافته است.

2ـ خسرو شیرین به نام ابوطالب طغرل ابن ارسلان پادشاه سلجوقی و اتابک شمس الدین ابوجعفر محمد ایلدگز ملقب به جهان پهلوان و برادر وی اتابک قزل ارسلان در حدود 573 آغاز و در 576 پایان یافته است.

3ـ لیلی و مجنون به خواهش ابوالمظفر شروانشاه که از نسل بهرام چوبین بوده است گفته شده و سرودن آن فقط چهار ماه به طول انجامید و در 585 هجری پایان پذیرفته است.

4ـ هفت پیکر که از آن را ((هفت گنبد)) و ((بهرام نامه)) نیز نامیده اند، به نام سلطان علاء الدین کرپ ارسلان در حدود 593 هجری انجام یافته است.

5ـ شرفنامه را به خواهش اتابک اعظم ملک نصر الدین ابوبکر سلجوقی فرزند اتابک محمد جهان پهلوان سروده ولی تاریخ آغاز و انجام آن معلوم نیست اما از قرار پس از 593 هجری به نظم درآمده است.

6ـ اقبالنامه یا خردنامه به نام ملک عزالدین محمود بن ارسلان سلجوقی پادشاه موصل است. نظامی اقبالنامه را در سال 599 هجری توسط یگانه فرزندش محمد نزد ملک عزالدین فرستاده است.

تاریخ تولد نظامی را اغلب تذکره نویسان میان 533 تا 540 هجری ذکر کرده اند و نکته ای که ما را در پذیرفتن تولد وی در این تاریخ راسخ


دانلود با لینک مستقیم


بررسی تشبیه در مجموعه خسرو و شیرین

تحقیق وبررسی در مورد خسرو و شیرین

اختصاصی از نیک فایل تحقیق وبررسی در مورد خسرو و شیرین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

خسرو و شیرین

خسروپرویز فرزند هرمز و نوه پسری انوشیراوان ساسانی همنشین خاصی بنام شاپور داشت که جهاندیده و بسیار باتجربه بود. روزی خسرو به او دستور می‌دهد که برایم از آنچه می‌دانی سخن بگو. شاپور از سرزمین ارمنستان گفت و از اینکه زنی در آنجا فرمانروایی می کند بنام مهین بانو که او برادرزاده‌ای شیرین نام دارد به نهایت حسن و زیبایی. خسرو از این توصیف باشکوه آشفته شد. او با شنیدن وصف شیرین دل در گرو عشق او می‌گذارد و از شاپور می‌خواهد به هر نحوی شده شیرین را به نزد او آورد. شاپور قول می‌دهد که شیرین را بیابد و رو به ارمنستان می‌کند.

شاپور در میان راه به دیری فرود می‌آید در آنجا از صاحبان دیر نشانی شیرین را می‌گیرد تصویر خسرو را بی کم و کاست بر کاغذی نقش می‌کند و در باغ قصر بر شاخة درختی می‌چسباند. شیرین عکس را می‌بیند و شیفتة جمال آن می‌شود شاپور تا سه مرتبه این کار را تکرار می‌کند تا اینکه شیرین دستور می‌دهد که در کمین بنشینند و عامل این کار را بیابند.

هنگامیکه شاپور خود را به او نشان می‌دهد، شیرین راز شیفتگی (دلدلدگی) خود را با او در میان می‌نهد و شاپور شروع به توصیف خسرو می‌کند و حسن و جمال او را برایش می‌گوید. شرین از مهین بانو می‌خواهد که فردا با اسب خود «شبدیز» به نخجیرگاه برود. مهین بانو رضایت می‌دهد و فردای آن روز شیرین به نخجیر می‌رود شیرین از از میان آنان می‌گریزد و رو سوی قصر خسرو می‌کند. از طرفی بدخواهان خسرو بنام او که هنوز با پادشاهی نرسیده بود سکه می‌زنند و به شهرها می فرستند و با این کار هرمز را نسبت به خسرو بدگمان میکنند.

هرمز به فکر زندان درافکندن خسرو می‌افتد که بزرگی خسرو را نیت پدر آگاه می‌کند و مصلحت می‌بیند که مدتی از کشور دور باشد و خسرو به سوی ارمنستان می‌رود.

شیرین به قصر خسرو می‌رسد و خسرو را در آنجا نمی‌یابد زیبارویان قصر خسرو که از زیبایی شیرین به رشک می‌آینمد از بنایی می‌خواهد که قصری دورافتاده و دلگیر در محلی بد آب و هوا بسازد و شیرین با چند کنیز به قصر جدید که مانند زندان بود می‌رود و چشم به راه خسرو می‌نشیند. در همین زمان هرمز چشم از جهان فرو می‌بندد و خسرو بر تخت می‌نشیند و هنگامیکه از نگهبانان قصر سراغ شیرین را می گیرد می گویند شاپور او را با خود به ارمنستان برده است. پس از آن در پی گریختن خسرو از بهرام چوبین که سودای تاج و تخت در سر داشت خسرو دوباره به سوی ارمنستان می رود و در نخجیرگاه شیرین را بازمی‌یابد و یکدیگر را می‌شناسند. به افتخار او مهین بانو جشنی ترتیب می‌دهد در آن جشن خسرو از شیرین کام می‌طلبد و شیرین اجابت نمی‌کند و خسرو به حالت قهر رو به سوی سرزمین روم می‌کند. در آنجا قیصر دختر خود مریم را به وی می‌دهد و خسرو آنجا می‌ماند پس از آن شیرین در فراق او زاری می کند تا وفات مهین بانو که بر تخت می‌نشیند در این زمان از قصه خسرو با مریم آگاه می شود و اینکه مریم خسرو را سوگند داده که با هیچ کس دیگر پیوند نکند. پس چون نوشته شاپور قاصد میان این دو گشت و از طرف خسرو برای شیرین بنهان از مریم پیغام می‌برد تا اینکه قصه فرهاد پیش می‌آید.

اما قصه فرهاد و شیرین آنگاذه آغاز می‌شود که شیرین از دور بودن گله گوسفندان و نبود شیر شکوه می‌کند. شاپور به او می‌گوید کسی را می‌شناسم فرهاد نام که می‌تواند تو را از این نگرانی نجات دهد. شاپور او را می‌یابد و به نزد شیرین می‌آورد شیرین از پشت پرده با او سخن گفتن آغاز می‌کند که گله از ما دور است می‌توانی جویی بسازی تا چوپانان آنجا شیر بدوشند و پرستاران من اینجا آن را بنوشند فرهاد با شنیدن آهنگ صدای شیرین دل به عشق او می‌دهد و نه از سر فرمانبرداری که از سر مهر به کندن جویی مشغول می‌شود. پس از آن برای خسرو خبر می‌آورند که عشق فرهاد به جایی رسیده که ممکن است برای شاه مشکل پیش آورد پس خسرو از آنها مدد می‌خواهد و آنها او را بدین روش راهنمایی می‌کنند که قاصدی بفرست تا به فرهاد بگوید شیرین مرده است تا اینکه فرهاد دست از کار بشوید و برود.

فرهاد با شنیدن این سخن در حال جان می‌دهد. شرین به ازدواج خسرو درمی‌اید و چندی می‌گذرد تا اینکه خسرو از دنیا می‌رود و به جای او پسرش شیرویه که از مریم زاده شده است بر تخت می نشیند هنگامیکه خسرو را بر دخمه می‌برند شیرین از موبد می‌خواهد که او را با خسرو تنها بگذارد بر سر بالین خسرو، شیرین دشنه ای بر تن خود زده و جان می‌دهد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد خسرو و شیرین